- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
کودک، امانتی الهی است که با فطرتی پاک و زلال همچون آینه، به دنیا میآید و قلبش همانند زمین بکری است که برای پذیرش هر نوع بذری، آمادگی دارد. به همین دلیل، بهترین دوره ی تربیّت، دوره ی کودکی است که هر چه به کودک آموزش داده شود در قلب و ذهن خود ثبت میکند. از سوی دیگر برای داشتن جامعهای سالم و انسانی، بایستی از تربیت «فرد» آغاز کرد و اساس تربیت افراد در کودکی، پدر و مادر هستند.
پایههای اولیه ی تربیت فرزند، در خانه و توسط والدین ساخته میشود. به عبارتی مناسبترین محل برای پرورش کودک خانواده است. تربیت صحیح یکی از حقوقی است که فرزند بر والدین دارد.
امام سجاد(علیه السلام) در جملاتی شیوا و گویا به خوبی از این حقّ فرزند پرده برمیدارد و میفرماید: «بدان که حقّ فرزند بر تو آن است که بدانی او ثمره زندگی توست و نیک و بد آیندهاش وابسته به توست. تو در برابر او مسئولیت داری که ادب و اخلاق نیکو را به او بیاموزی و او را به سوی پروردگار راهنمایی کنی… پس بکوش این امور را به خوبی انجام دهی».
خانواده کلاس اول زندگی و پرورش کودک است. کودک مبانی زندگی را در آنجا فرا میگیرد و خوب و بد امور را از آنجا میآموزد: «خانواده ی خوب، آموزشگاهی است که کودک در آن، لبخند و قهر، درستی و خوش خلقی، صبر و بردباری، تعادل و تکامل، خدمت و وظیفهشناسی و… را میآموزد. »
خداوند صراحتاً به انسانها دستورمیدهد که هم به فکر خودشان باشند و هم خانواده ی خود «ای کسانی که ایمان آوردهاید خود و خانوادهتان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگهاست حفظ کنید.» و فردی را که خود و خانوادهاش را از آتش جهنم نجات نداده است، ورشکسته معرفی میکند. «زیان کاران در حقیقت کسانی هستند که به خود و خانواده خود در روز قیامت زیان رساندهاند.»
تربیت اخلاقی فرزند
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «هر نوزادی بر مبنای فطرت و سرشت خدایی متولد میشود مگر اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا مسیحی یا زرتشتی کنند.» خدای سبحان خانواده را کانون آرامش و دوستی معرفی میکند لذا ریشه ی بسیاری از ناهنجاریها در مرحله ی اول در رابطه ی خانوادگی است زیرا وقتی این آرامش از بین میرود، طبیعی است که ناهنجاریها بروز میکند.
اگر فرزند در دوران کودکی، بر اساس صحیحی تربیت نشود و زیربنای فکری و اخلاقی او بصورت فاسد پیریزی شود، در آینده نیز به سهم خود در فساد و تباهی جامعه تأثیر خواهد گذاشت. خانوادهای که در آن ایمان به خدا حرف اول را میزند محیطی پاک است که در آن نفس امّاره اطاعت نمیشود و افراد آن در سایه ی ایمان به خدا و محبت و در پرتو فضایل اخلاقی و ملکات پاک و کار و کوشش به مدارج کمال مادی و معنوی میرسند.
جهت تربیت صحیح فرزند، والدین بایستی برای بدست آوردن صفت حسن خلق بکوشند و صفات ناپسند را از خویش دور سازند تا فرزندان آنها را صمیمیترین افراد نسبت به خود به حساب آورند و مسایل خصوصی خود را با آنها درمیان بگذارند.
امام علی(علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: «نیکویی اخلاق، دلیل پاکی فضیلت ریشه خانوادگی است.» و نیز از آن حضرت آمده است: وقتی ریشه و اصل انسان خوب و شریف باشد، نهان و آشکارش خوب و شریف است.»
دوستی و رفاقت صمیمانه میان والدین و فرزندان، مانع بسیاری از لغزشها و انحرافات آنان در آینده میشود. چنانکه امام صادق(علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: «نیکی و حس خلق، خانهها را آباد میکند.»
تربیت دینی فرزند
هدف تربیت مکتب اسلام، بندگی خدا است. تربیت در دیدگاه اسلام، یعنی رشد دادن موجود به سوی کمال. یعنی پرورش بنده خدا تا آنجا که رنگ و صبغه ی الهی به خود بگیرد و از ظلمات خارج شده و به سوی نور حرکت کند.
«تفاوت اهداف تربیت از دیدگاه مکاتب غربی و مکتب الهی در این است که در آن مکاتب وقتی از تربیت سخن به میان میآورند هدفشان تنها بهتر شدن زندگی مردم است ولی در مکتب الهی زندگی توأم با عدالت و در حد نیاز مطرح است نه خواسته و میل.»
در مکاتب غربی هدف از تربیت انسان پرورش موجودی است که توانایی بالایی در تولید داشته باشد و بتواند با کار و فعالیت خود رفاه و زندگی پیشرفته را به انسان تقدیم کند اما در مکتب الهی هدف از تربیت انسان پرورش موجودی است که با وجودی که برای داشتن یک زندگی سالم و ایدهآل تلاش میکند و در بر طرف نمودن احتیاجات خود و دیگران میکوشد و در عین حال اعتدال را رعایت نموده و نیازهای خود را در حدی که متعارف است بر طرف نماید نه بصورت افراطی و مطابق با آنچه خواستهها و هوسهای وجودیاش طلب میکند و بر طرف نمودن این نیازها خود وسیلهای باشد جهت رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی.
کودک را بتدریج با مسائل دینی آشنا کنیم
تربیت دینی کودک، از همان دوران کودکی و در آغوش گرم خانواده آغاز میشود. باید کودک را به تدریج با مسائل دینی آگاه کرد و انس و عادت لازم نسبت به انجام تکالیف دینی را در او بوجود آورد تا در زمان بلوغ، فرزندان با تکلیف و سختی مواجه نشوند.
اغلب کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمیدهند، بیاعتقاد به مبانی دین نیستند، بلکه آنها معمولاً کسانی هستند که در گذشته ورزیدگی لازم را به دست نیاوردهاند و لذا اراده ی آنها تابع اعتقادات آنها نیست و میان فکر و عمل آنها شکاف و فاصله وجود دارد.
زمینهی رشد دینی کودک را تقویت کنیم
اگر زمینه برای رشد احساس مذهبی که یکی از عمیقترین احساسهاست، فراهم باشد به سرعت رشد میکند. بنابراین در تربیت دینی فرزندان باید کوشید تا این زمینه تقویت شود. شرکت دادن کودکان و نوجوانان در مراسم و محافل مذهبی- البته به شرطی که طولانی و خسته کننده نباشد- در این حرکت رو به رشد تأثیر مستقیم دارد.
بردن کودک و نوجوان به مساجد و اقامه نماز به صورت جماعت و حضور در مراسم و محافلی که در آنها ذکر و یاد خداست- البته متناسب با حالات و روحیات آنها بهطوری که باعث خستگی روحی آنها نشود- برپایی مجالس و برنامههایی که در آنها ذکر خدا و دوری از شیطان حرف اول را میزند در پرورش دینی آنان تأثیر به سزایی دارد. چرا که مطابق آیات قرآنی نماز از فساد و فحشاء جلوگیری میکند و ایمان به خدا باعث آرامش دلها شده و عامل دوری از پرستش طاغوت است.
فضای خانه را با معنویت آمیخته سازیم
هنگامی که فضای خانه آمیخته با ارزشهای معنوی باشد و والدین نیز ارزشهای الهی و تکالیف دینی را جدی بگیرند، فرزندان نیز به طور غیرمستقیم از این فضا متأثر شده و علایق معنوی و دینی در آنها پرورش مییابد.
به سوالات دینی و معنوی کودک، پاسخ صحیح و جامع دهیم
پاسخگویی به سوالات دینی و معنوی که برای کودکان و به خصوص نوجوانان مطرح میشود و یاری کردن آنها در حل مسائل فکری تأثیر مثبتی در روند تربیتی دینی فرزندان دارد. البته این نکته را هم باید درنظر داشت که رفتار والدین با آنها باید به گونهای باشد که فرزندان دین را تنها در انجام برخی واجبات عبادی خلاصه نکنند بلکه به دیگر جنبههای دین همچون امانتداری، خیرخواهی، وظیفهشناسی و… نیز اهمیت داده و آنها را جزو وظایف دینی خود بدانند.
برای فرزندان الگویی شایسته باشیم
والدین میتوانند در این زمینه، الگوی مناسب و شایسته برای فرزندان خود باشند. آنان باوفای به عهد در مورد اموال یتیمان، برگرداندن امانت به صاحبش، بدیها را با خوبی پاسخ دادن، برپایی نماز و انفاق کردن و… الگویی شایسته و خوب برای فرزندان خود میباشند. قرآن تنی چند از این پدر و مادرهای شایسته که الگویی خوب برای فرزندان خود بودهاند را معرفی میکند:
حضرت لقمان که به فرزند خود درس توحید میدهد، حضرت ابراهیم(علیه السلام) که با همکاری فرزندش حضرت اسماعیل(علیه السلام) پایههای کعبه را استوار میسازد و نوح(علیه السلام) که بدون هیچ قصوری از سوی او گرفتار فرزندی ناخلف میشود و حضرت زکریا(علیه السلام) که فرزند معصوم شهیدی چون یحیی به او عنایت میشود. و مادران نمونه نیز همچون مریم، مادر موسی، مادر یحیی، و مادران اسماعیل و اسحاق همه از مادران نمونه ی قرآنند.
دوره نوجوانی دشوارترین دوره ی حیات انسان از نظر تربیت است. از سویی پدیده بلوغ در این دوران، نوجوان را با جهانی تازه آشنا میسازد و از سوی دیگر قدرت و توان فکری بیشتر، مسائل بسیاری را در مقابل او مینهد و لذا نوجوان با کشمکشی درونی مواجه میشود و چون توانایی لازم را برای مقابله با این کشمکش ندارد، با کوچکترین عامل، تعادل روانی خود را از دست میدهد و هیجانی میشود.
در این دوران وجدان اخلاقی او زنده و فعال است به همین خاطرزمانی که مغلوب هوی وهوس میشود، پس از فروکش کردن آن دچار اندوه و پشیمانی میشود و خویشتن را سرزنش میکند. در این دوران که اقتدار خانواده کاهش مییابد، برقراری رابطه فکری و عاطفی اهمیت شایانی دارد. این ارتباط فکری و عاطفی در نقش تربیتی خانواده و والدین اثر مستقیم دارد.
بزرگترین حامی و پناهگاه نوجوان در این دوران طوفانی، خانواده است و خانواده با ایجاد این رابطه، میتواند فرزندان را در درون خود حفظ کرده و از جاذبه ی عوامل محیطی که میتوانند نوجوان را به مسیرهای منحرف بکشانند، کم نماید.
به فرزندان، شخصیت ببخشیم
در نظام تربیتی اسلام، مسئله تکریم و شخصیت دادن به فرزندان، از اهمیت شایانی برخوردار است. رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «فرزندان خود را تکریم کنید و به آنها احترام بگذارید و روشها و آداب آنان را نیکو گردانید که در این صورت، مورد مغفرت و آمرزش قرار خواهید گرفت. «هرانسانی دوست دارد که در جامعه دارای شخصیت باشد. فرزندان نیز مانند دیگر انسانها خواهان این مسأله هستند.
اولین محیط اجتماعی برای کودکان خانواده است. اگر در این محیط همواره مورد احترام بوده و مورد توهین و تحقیر قرار نگیرند، ضمن آنکه احترام به دیگران را میآموزند، طبیعی است که فردی با شخصیت هم بار خواهند آمد. والدین با استقلال دادن به کودک و ایجاد اعتماد به نفس در او سبب میشوند تا او خود را فردی موثر و فعال احساس کند.
نتیجه ی واگذاری مسئولیت به کودکان و به خصوص نوجوانان در محیط خانواده، متعهد و مسئول بار آمدن آنهاست و در سطوح بالاتر میتوانند به خوبی از ایفای نقش خود برآیند. برخورد مودبانه با آنها- گرچه در سنین پایین باشند- نقش مهمی در رشد شخصیت و احترام به آنها دارد.
وقتی فرزندان در دامان والدین و آغوش خانواده مورد احترام قرار گیرند و شخصیت آنها مورد توهین و تحقیر قرار نگیرد از حیث روحی تأمین میشوند و دارای صفت پسندیده ی عزت نفس میشوند. رفتار تحقیرآمیر و آمیخته به طعن و ملامت سبب میشود تا آنها به تدریج خود را موجودی بیارزش دانسته و احساس کرامت و شخصیت خود را از دست بدهند و این احساس، سرآغاز سقوط و انحطاط آنها میباشد.
ادامه دارد…