- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
چکیده
از آن جا که دین، نسخه ی کامل راهنمایی انسانها به سوی کمال میباشد، با ارایه راه کارهای مناسب در مورد زندگی او، زمام امور وی را به دست میگیرد تا با راهی متقن و محکم او را، به سرمنزل مقصود برساند. واکنشهای رفتاری فرد در دوران بزرگسالی، تا حدود زیادی بر مبنای شکلگیری او در دوران کودکی تا جوانی او انجام میگیرد. دورانی که غالبا در کانون خانواده سپری میشود. پس رفتار خانواده در این دوران، نمیتواند بدون تأثیر در شکلگیری فرد باشد.
در این مقاله در ابتداء اشاره ای به اهمّیّت تربیّت در متون دینی و بیان تفاوت آن با تعلیم میشود و سپس با عصارهگیری از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السّلام)، روزنه ای جدید به دنیای تربیّت دینی برای مخاطب باز میگردد. تربیّت دینی فرزندان دارای مراقبتهای فراوانی است که در این جا حدود ۱۹ تا از آنها توضیح داده شده است.
از جمله: مراقبتهای دوران ازدواج، شب زفاف، بارداری، شیردهی، امور جنسی، به بچّهها محبّت کنیم، آنها را ببوسیم و در آغوش بگیریم، برای آنها نام نیکو انتخاب کنیم، آنها را کامل و درست صدا بزنیم، با آنها حرف بزنیم، صدای آنها را بشنویم، در مشکلات با آنها همدرد شویم، با آنها قهر نکنیم، آنها را تشویق کرده و به آنها هدیّه بدهیم، با آنها مهربانی و مدارا کنیم، آشنا کردن آنها با خدا و دین، بازی کردن با بچّه ها، ازدواج فرزندان و لقمه حلال؛
کلید واژه: تربیّت فرزند، تربیّت دینی، مراقبتهای تربیّتی، وظایف والدین در تربیّت فرزندان؛
مقدمه: اهمّیّت تربیّت در متون دینی
أَمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْکَ وَ مُضَافٌ إِلَیْکَ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّکَ مَسْئُولٌ عَمَّا وَلِیتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَهِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَعُونَهِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ فَاعْمَلْ فِی أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَیْهِ مُعَاقَبٌ عَلَى الْإِسَاءَهِ إِلَیْه.(۱)
اما حق فرزند بر تو، این است که بدانی این فرزند از تو و خوبی و بدی اش در جهان منسوب به توست. از این جهت که ولایت او بر عهده توست، نسبت به ادب کردن او و راهنمایی او به سمت پروردگارش و کمک به او در اطاعت خداوند مسؤول هستی. به گونه ای در تربیّت او تلاش کن که گویا میدانی اگر او عمل خوبی انجام دهد، تو نیز در ثواب آن عمل شریک هستی و اگر بدی نیز از او سر بزند، تو نیز بر بدی او عقوبت میشوی.
قسمتی از رساله حقوق امام سجّاد (علیه السّلام)
از جمله وظایف مهمّ که در آیات و روایات اهمّیّت زیادی نسبت به آن داده شده است، مسؤولیت پدر و مادر نسبت به تربیّت فرزندانشان میباشد.
در اهمّیّت این وظیفه، همین بس که در روایتی، پیامبر خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) ارزش تربیّت فرزند را بالاتر از صدقه دادن ذکر کرده اند: وَ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَأَنْ یُؤَدِّبَ أَحَدُکُمْ وَلَدَهُ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ کُلَّ یَوْم(۲)؛ اگر هر کدام از شما وقت خود را به ادب کردن فرزندش بپردازد، این کار او نزد خداوند، از این که هر روز نصف صاع صدقه بدهد، با ارزش تر است.
یا در روایتی دیگر امیرالمومنین (علیه السّلام) میفرمایند: عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَالَ مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَداً نُحْلًا أَفْضَلَ مِنْ أَدَبٍ حَسَنٍ(۳)؛ هیچ هدیّه ای از طرف پدر و مادر، با فضیلت تر از ادب برای فرزندانشان نیست.
در قرآن کریم، خداوند متعال، انسان را امر میکند که علاوه بر آن که خود از آتش جهنّم محفوظ میدارند، از خانواده اش نیز غافل نشده و آنها را نیز باید از این عذاب سوزناک برهاند.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ عَلَیْها مَلائِکَهٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون(۴)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده تان را نجات دهید از آتشی که آتش گیرانه ی آن مردمان و سنگهایی بوده و بر آن آتش فرشتگان خشم آلوده گمارده شدهاند که از دستور خدا به هیچ گونه سر پیچی نکرده و امر خدا را در عذاب مردمان انجام میدهند.
البته این وظیفه خطیر آن چنان مشکل است که در انجام آن از خداوند مهربان نیز باید یاری جست و چون امام سجاد (علیه السّلام) دست به دعا برداشته و با خداوند این گونه مناجات کنیم که: وَ أَعِنِّی عَلَى تربیّتهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ، وَ بِرِّهِم(۵)؛ بار الها! خودن مرا در تربیّت و ادب فرزندان و نیکی به آنها، یاری فرما….
در این نوشته کوتاه، شما با قسمتی از این وظایف از دیدگاه آیات و روایات آشنا میشوید.
فصل اول: معنای تربیّت
حَدِیثِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله و سلم): کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِه(۶)؛ همه ی انسانها با فطرت الهی به دنیا میآیند. اما از آن رو که خیر عالم بر مختار بودن انسان و حرکت نظام جهان بر اسباب و مسببات قرار گرفته است، احتمال انحراف این فطرت، از مسیر اصلی اش وجود دارد. برای حفظ او در این مسیر، باید او را تربیّت کرد.
محقّقان و نویسندگان بحثهای تربیّتی، واژه تربیّت را به گونههای مختلفی تعریف کرده اند: تربیّت عمل عمدى فردى رشید است که میخواهد رشد را در فردى که فاقد ولى قابل آنست، تسهیل کند. تربیّت، سرپرستى از جریان رشد، یعنى اتّخاذ تدابیر مقتضى جهت فراهم ساختن شرایط مساعد براى رشد است.(۷)
تربیّت عبارت است از انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ایجاد شرایط و عوامل لازم و کمک به شخص مورد تربیّت تا بتواند استعدادهاى نهفته اش را در تمام ابعاد وجود و به طور هماهنگ پرورش داده، شکوفا سازد و به سوى هدف و کمال مطلوب تدریجا حرکت کند.(۸) تربیّت این است که هر چیزى را از مرتبه استعداد و قابلیّت، به مقام فعلیّت رسانده و کمالات لائق به او بخشیده شود.(۹)
کتاب لغوی مفردات، واژه تربیّت را در ماده ی “ربب ” آورده و میگوید: الرَّبُّ فی الأصل: التربیه، و هو إنشاء الشیء حالا فحالا إلى حدّ التمام(۱۰)؛ ربّ، در اصل از ماده تربیّت است. تربیّت این است که چیزی را پیاپی و پشت سر هم ایجاد کنی تا به نقطه کمال و اتمام برسانی. برخی اشاره کردهاند که نمیتوان برای تربیّت معنای جامعی در سخنان اندیشمندان پیدا کرد.
“حقیقت این است که جستجوى یک تعریف صحیح و صریح در کتابهاى مهمّى که در زمینه تربیّت نوشته شده است، کار بیهوده اى است”(۱۱) به نظر میرسد مفهوم تربیّت، از جمله مفاهیمی چون محبّت و علاقه یا دشمنی و کینه، مفهومی عام است که همه معنای آن را میدانند ولی در آوردن یک تعریف جامع و مانع در مورد آن عاجزند. پس سزاوار است در تبیین و توضیح این مفاهیم، به جای تعریف حقیقی، به تعریف لفظی یا تعریف به مصداق پناه ببریم.
همان گونه که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) ربّ و پروردگار خود را این طور برای بت پرستان معرفی میکند: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلاَّ رَبَّ الْعالَمِینَ(۷۷) الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ(۷۸)وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ(۷۹) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ(۸۰) وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ(۸۱) وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ(۸۲)(۱۲)؛
همه آنها(آن بتها و خدایان دروغین شما) دشمن منند مگر پروردگار عالمیان. آن کسى که مرا آفرید و هدایت میکند. و کسى که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید. و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مىدهد. و کسى که مرا میمیراند و سپس زنده میکند. و کسى که امید دارم گناهانم را در روز جزا به بخشد.
به بیان دیگر میتوان گفت تربیّت یعنی، یک سلسله کارهای مراقبتی، در جدا نشدن انسان از مسیر کمال که این نقطه کمال در انسان، همان فطرت اوست. تربیّت یعنی این که فرد را به گونه ای در مسیر زندگی هدایت کنیم که با برآورده شدن نیازهایش، روز به روز به نقطه اوج و کمالش نزدیکتر شود. باید توجه داشت که با این بیان، تعلیم قسمتی از تربیّت است.
فصل دوم: تفاوت تعلیم با تربیّت
تعلیم، معنایی بسیار متفاوت با تربیّت را دارا میباشد. تعلیم از ماده علم و به معنای یاد دادن است. یا طبق تعریفی، تعلیم یعنی آموزش، “عبارت است از فعالیتهایى که به منظور ایجاد یادگیرى در یادگیرنده از جانب معلم طرح ریزى میشود و به صورت کنش متقابل جریان مییابد.”(۱۳)
در این صورت باید دانست بین این دو واژه، این تفاوتها وجود دارند:
۱ ـ پرورش غیر از آموزش است، در پرورش(تربیّت)، هدف رشد دادن و شکوفایى همه قابلیتها و تواناییهاى بالقوه انسان است، بخلاف آموزش که هدف اصلى آن، انتقال معلومات است.
٢ـ به همین دلیل در مقایسه با تعلیم، تربیّت به مدت زمان بیشترى نیاز دارد.
٣ ـ در تعلیم، فقط(و یا به عبارتى بیشتر) با یک بعد از ابعاد وجودى انسان یعنى بعد شناختى و عقلانى او سر و کار داریم اما تربیّت، فراگیر و همه جانبه است و بیشتر با دل و قلب و روان او سروکار داریم.
۴ ـ تعلیم معمولاً بیشتر به وسیله معلم و در جاى معینى همچون مدرسه و کلاس درس صورت میگیرد ولى در تربیّت، همه عوامل موجود در محیط، به نحوى بر فرد تأثیر میگذارند.(۱۴)
فصل سوم – دو اصل اساسی در تربیّت
۳-۱- زمان شروع تربیّت
خیلیها ممکن است فکر کنند تربیّت فرزندان، از موقعی شروع میشود که بچّهها به سن فهم و درک نسبی یا تقریبا سن بلوغ رسیده باشند. در صورتی که برنامه ریزی برای تربیّت فرزند، نه از بدو بلوغ و نه از زمان بسته شدن نطفه، بلکه از زمانی که فرد، تصمیم به ازدواج میگیرد باید شروع شود.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): و انظر فی أیّ نصاب تضع ولدک فانّ العرق دسّاس(۱۵)؛ بنگر که نطفه ات را در چه ظرفی قرار میدهی. رگ و ریشه ادامه پیدا میکند.
همسری که من برای خود بر میگزینم، مادر آینده ی فرزند من است. فرزند من اکثر روز را به طور معمول با او همراه و هم صحبت است. نزدیک ترین و مؤثر ترین گزینه ای که نقش مستقیمی در سعادت یا شقاوت او را دارا میباشد.
از سوی دیگر، مرد خانواده، دو کارکرد اصلی در کانون خانه و خانواده دارد. او، هم مدیر اصلی خانه و هم عهده دار تأمین معاش خانواده است. آیا این مدیر تا چه حد با مبانی تربیّتی خانواده آشنایی دارد و یا اهمّیّت این موضوع تا چه حد برای او تبیین شده است؟ آیا نظر او در مورد مراجعه به یک مشاور دانا و دلسوز در مسیر زندگی چیست؟
آیا غیر از وظیفه تأمین ضروریات زندگی، تا چه مقدار برای ارتباط عاطفی با خانواده سرمایه گذاری میکند؟ دیدگاه او در مورد کتاب، رسانه و عوامل اثرگذار دیگر مانند ارتباطات خانوادگی و دوستانه ای که باعث اوج یا افول بنیان یک خانواده است، چگونه میباشد؟ بر اساس مبانی دینی ما و گفتار بزرگان، لقمه، اثر فراوانی بر تربیّت در خانواده دارد. آیا مرد زندگی آینده ی من تا چه حد پایبند به رعایت حقوق مالی جامعه خویش میباشد؟(توضیح بیشتر در بخش۴-۱بحث ازدواج و بخش۴-۱۹-بحث لقمه ی حلال).
۳-۲- سبقت گرفتن در تربیّت فرزندان
علاوه بر دقّتها و مراقبتهای تربیّتی که در فصل بعد به پاره ای از آنها اشاره میکنیم، از دیگر نکاتی که در روایات بر آن تأکید شده است، سبقت گرفتن و عجله کردن در شروع تربیّت است. منظور از سبقت در تربیّت، عجول بودن و شتاب زده عمل کردن نیست؛بلکه منظور ربودن گوی سبقت در شروع تربیّت و مدیریت آن است قبل از آن که دیگران، این کار را به عهده بگیرند. تربیّت را ما پیش ببریم نه این که تربیّت فرزندمان، مقهور تربیّت جامعه و اطرافیّان شود.
انسان به مقتضای طبعش، همیشه به دنبال یافتن و کنجکاوی است. نفس انسان، به دنبال یافتههای نو و سرگرمیهای جدید است. این حس یافتن و سرگرمی، باید اشباع شود. اگر تو برای آن، مقابلش را تعریف کنی به سوی آن میرود اما اگر کسی برای اشباع این حس، برنامه نداشته باشد چه بسا به وسیله اسباب دیگری، از مسیر سعادتش خارج شود.”نفس را باید مشغول کرد که اگر تو آن را مشغول نکنی، او تو را مشغول میکند.
“امام علی (علیه السّلام) در نامه ای به امام مجتبی (علیه السّلام) مینویسد: إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ(۱۶)؛ قلب جوان(و نوجوان) مانند زمینی بایر و بکری است که هر آنچه در آن کشت کنی، همان را قبول میکند. پس من قبل از آن که قلب تو کشتزار تیرگیها شود و فکرت به جای دیگری(غیر از آنچه سعادت تو در آن است) مشغول شود، شروع به ادب کردن تو نمودم.
ربودن گوی سبقت در تربیّت فرزندان، اگر همیشه دارای اهمّیّت بوده است، در این دوره، با توجه به هجوم سرمایه گذاریهای استکبار و شیاطینی که تنها به فکر پر کردن جیب خود هستند، اهمّیّت دو چندانی یافته است. سیل برنامه ریزیهایی که در نهایت آن، از بین بردن روحیه علم خواهی، کمال طلبی و غیرت دینی و ملّی در فرزندان ما و سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر جامعه هدف میباشد.
امام صادق (علیه السّلام) در مبارزه با این تفکرات شیطانی، ما را به اجرای برنامه ای پیشگیرانه فرا خوانده اند: عَلِّمُوا صِبْیَانَکُمْ مَا یَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا تَغْلِبُ عَلَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ بِرَأْیِهَا(۱۷)؛ به کودکان خود چیزى بیاموزید که خدا آنها را بدان سود دهد تا مبادا طائفه مرجئه(یکی از فرقههای گمراه) عقیده خود را به آنها تحمیل کنند.
فصل چهارم: مراقبتهای تربیّتی
برای تربیّت صحیح فرزندان و داشتن یک جامعه سالم انسانی، باید این مراقبتها را در نظر گرفت:
۴-۱- مراقبتهای مورد نظر در انتخاب همسر و ازدواج
نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(سوره بقره –آیه ۲۲۳)؛ ازدواج، وسیله ای برای تولّد انسانهایی صالح است که به عنوان مقدمه ای نیک، برای آخرت پیش فرستاده میشوند.
در تفسیر نمونه، به نکته ای زیبایی در مورد این آیه شریفه اشاره شده است. به این نکته توجه کنید:
“در اینجا زنان، تشبیه به مزرعه شده اند و این تشبیه ممکن است براى بعضى، سنگین آید که چرا اسلام درباره نیمى از نوع بشر، چنین تعبیرى کرده است در حالى که نکته باریکى در این تشبیه نهفته شده، در حقیقت، قرآن میخواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى نشان دهد که زن، وسیله اطفاء شهوت و هوس رانى مردان نیست، بلکه وسیله اى است براى حفظ حیات نوع بشر، این سخن در برابر آنها که نسبت به جنس زن همچون یک بازیچه یا وسیله هوس بازى مینگرند، هشدارى محسوب مىشود.”(۱۸)
ازدواج و نزدیکی، برای بقاء نسل بشر و به وجود آمدن انسانهایی است که خلیفه پروردگار شوند. هیچ فردی برای جهنّمی شدن، به دنیا نمیآید. اما سهل انگاری در ازدواج، ابتذال و بی بند وباری، عدم آشنایی خانواده با روشهای تربیّتی، عدم توجه به تربیّت صحیح فرزندان، پایین بودن سطح فرهنگی جامعه، ضعف اعتقادات و بسیاری مشکلات دیگر همه دست به دست هم داده و باعث جدایی و دور افتادن افراد از مسیر درست زندگی میشود.
خداوند در سوره بقره و نور، مومنان را از ازدواج با افراد بی ایمان و اهل فحشاء بر حذر میدارد:
وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّهِ وَ الْمَغْفِرَهِ بِإِذْنِهِ وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(۱۹)؛
و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید، زیرا) کنیز با ایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است، هر چند(زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید!(اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان با ایمان در آورید، زیرا) یک غلام با ایمان، از یک مرد آزاد بت پرست، بهتر است، هر چند(مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش میکنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مینماید، و آیات خویش را براى مردم روشن میسازد، شاید متذکّر شوند.
الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ(۲۰)؛ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک، ازدواج نمىکند، و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود در نمیآورد، و این کار بر مؤمنان تحریم شده است.
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: پدر در حقّ فرزند خود، سه وظیفه دارد: گزینش مادر خوب براى او، انتخاب نام نیکو براى او، و سعى بلیغ در تربیّت او(۲۱)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): وَ إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضَیَاع(۲۲)؛ مبادا با زن احمق، ازدواج کنید که همنشینی با او، بلاست و فرزندان او، بهره ای از درستی ندارند.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): و انظر فی أیّ نصاب تضع ولدک فانّ العرق دسّاس(۲۳)؛ بنگر که نطفه ات را در چه ظرفی قرار میدهی. رگ و ریشه ادامه پیدا میکند.
و عنه (صلی الله علیه و آله و سلم): لا تنکحوا القرابه القریبه فانّ الولد یخلق ضاویا.(۲۴)؛ و نیز پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: با بستگان نزدیک، ازدواج نکنید که فرزند ضعیف و لاغر بوجود میآید.
محمّد حنفیّه، یکى از فرزندان حضرت على (علیه السّلام) است، حضرت على (علیه السّلام) در جنگ جمل، او را پرچمدار لشکر نمود، حضرت به او فرمان حمله داد، محمّد حمله کرد، اما دشمن با بارش تیر، مانع از حمله او شد، او صبر کرد تا تیرها کمتر شود، حضرت خود را به او رسانید و فرمود: نترس! در میان نیزهها حمله کن که مرگ، سپر خوبى است. او کمى پیش روى کرد، ولى باز متوقّف شد، على (علیه السّلام) از این ضعف فرزندش آزرده شد، نزدیک آمد و با قبضه شمشیر بر او کوبید و فرمود: «ادرکک عرق من امک»، این ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردهاى!؛ آرى، اگر پدرى همچون حضرت امیر (علیه السّلام) که قهرمان بىهمتاى میدان نبرد است، براى کسى باشد اما مادر او داراى برخى صفات نباشد، باز تاثیر مادر، سبب انتقال آن ضعف به فرزند مىشود.(۲۵)
یحیى بن عمران حلبى گوید: امام صادق (علیه السّلام) فرمود: شجاعت و دلیرى، در خراسانیها است و شهوت و غریزه جنسى بسیار در سودانیها، و جود و کرم، و رشک و حسد در اعراب، پس توجّه کنید براى داشتن فرزندان، چه ظروفى را انتخاب میکنید.(۲۶) البته مترجم محترم این جمله را با کلمه “شرح ” اضافه میکند که: شرح: «این گونه اخبار، بیشتر ناظر به خریدارى کنیزان میباشد که در آن زمان مرسوم میبوده است».
اما به هر حال، مفهوم اصلی این روایت، مویّد دقّت در انتخاب همسر و به تعبیری مادر آینده فرزند این مرد میباشد. شیخ حسین انصاریان در کتاب ارزنده نظام خانواده در اسلام در بحث نقش تربیّتی مادر این داستان زیبا را نقل میکند: نوشتهاند جوانى محکوم به اعدام شد، از او خواستند اگر وصیّت دارد بنویسد، گفت: وصیّت ندارم، ولى بسیار مایلم در این لحظات آخر عمر، مادرم را ببینم.
مادرش را آوردند، هنگام وداع مادر، زبان و لب مادر را چنان گاز گرفت که مادر از شدت درد ضعف کرد، به او حمله کردند که ستمگر ظالم، این چه کارى بود کردى؟ گفت: ستمگر ظالم، این مادر است، این دار اعدام من، برپاشده مادر است، آن روزى که کودک بودم از همسایه یک عدد تخم مرغ دزدیدم مرا تشویق کرد تا شتردزد شدم و سپس قاتل از آب درآمدم!(۲۷)
ادامه دارد…