- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 17 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج (۱۲۸-۱۸۳ق) هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. ایشان در سال ۱۲۸ق، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیانبه دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(علیهالسلام)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. او چندین بار از سوی مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در سال ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی(علیهالسلام) منتقل شد.
زندگانی امام کاظم با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و ایشان در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از ایشان در برابر خلفای عباسی و قیامهای علوی نظیر قیام شهید فخ گزارش نشده است. با این وجود، ایشان در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده است. گفتگوهای او با عالمان ادیان دیگر، پاسخ به پرسشهای آنان بوده است. در مسند الامام الکاظم بیش از ۳۰۰۰ حدیث از وی گردآوری شده، که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کردهاند. همچنین، وی سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات ایشان همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه همزمان با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.
منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده و او را کاظم و عبد صالح لقب دادهاند. بزرگان اهل سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند. آرامگاه امام کاظم(علیهالسلام) به همراه مرقد نوهاش امام جواد در نزدیک بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است.
نام، نسب و القاب
نسب موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) با شش واسطه به امام علی (علیهالسلام) میرسد. پدر او امام صادق(علیهالسلام)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است.[۱] کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفتهاند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۲][۳] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب دادهاند.[۴] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۵][۶][۷][۸] و مردم مدینه او را زین المجتهدین مینامیدند.[۹]
زندگینامه
موسی بن جعفر در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ق[۲۲] هنگامی که امام صادق(علیهالسلام) و همسرش حمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد.[۲۳] برخی مکان ولادت او را مدینه دانستهاند.[۲۴][۲۵] درباره تاریخ ولادت امام کاظم اختلاف است؛ طبری ولادت او را در ذیالحجه[۲۶][۲۷] و طبرسی آن را در ۷ صفر دانستهاند.[۲۸] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(علیهالسلام) به او خبر دادهاند.[۲۹] بنا بر روایتاحمد برقی، امام صادق(علیهالسلام) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۳۰]
موسی بن جعفر(علیهالسلام) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۳۱] [۳۲] و عالمان ادیان دیگر[۳۳] [۳۴] که در مدینه رخ داده است.
بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۳۵] همچنین گزارشهایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۳۶] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.
همسر و فرزندان
تعداد همسران امام کاظم(علیهالسلام) روشن نیست. نخستین آنها، نجمه مادر امام رضا است.[۳۷] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارشهای متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(علیهالسلام)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۸] نوادگان امام کاظم(علیهالسلام) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۹]
دوران امامت
موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(علیهالسلام) در سال ۱۴۸ق. در سن ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۴۰] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود.[۴۱] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۴۲] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا (علیهالسلام) منتقل شد.[۴۳]
نصوص امامت
از دیدگاه شیعه، امام فقط با نص امام قبلی تعیین میشود؛ یعنی هر امامی باید با عبارت صریح، امام پس از خود را تعیین و معرفی کند. امام صادق در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای کافی،[۴۴] ارشاد،[۴۵] اعلام الوری[۴۶] و بحارالانوار،[۴۷] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(علیهالسلام) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کردهاند[۴۸] از جمله:
در روایتی، فیض بن مختار میگوید از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم امام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(علیهالسلام) او را امام بعدی معرفی کرد.[۴۹]
علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(علیهالسلام) درباره موسی بن جعفر فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّهُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی کَافَّهِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۵۰]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»
همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(صلیالله علیه و آله) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۵۱][۵۲]
وصیت امام صادق و سرگردانی برخی شیعیان
در منابع آمده است امام صادق(علیهالسلام) با توجه به سختگیریهای عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(علیهالسلام)، پنج نفر ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۵۳] هر چند امام صادق، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهامآلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر (علیهالسلام) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۵۴]
انشعاب در شیعه
در دوره امامت موسی بن جعفر(علیهالسلام)، فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(علیهالسلام)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت ایشان و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقههای مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(علیهالسلام) را انکار کرده، او را امام میدانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(علیهالسلام) توقف کردند و عدهای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۵۵]
فعالیت غالیان
در دوره امام کاظم، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن حضرت میبست.[۵۶]امام کاظم محمد بن بشیر را نجس میشمرد و لعن میکرد.[۵۷]
فعالیت علمی
از امام کاظم فعالیتهای علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیتها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتابهای حدیثی شیعه آمده است.[۵۸][۵۹]
روایات
احادیث فراوانی از امام کاظم، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چونتوحید[۶۰]، بداء[۶۱] و ایمان[۶۲] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۶۳] همچنین مناجاتهایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابیالحسن، ابیالحسن الاول، ابیالحسن الماضی، العالم[۶۴] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۵]ابوعمران مروزی از عالمان اهلسنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۶]
از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:
رسالهای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۶۷][۶۸]
رسالهای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۶۹][۷۰]
علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر جمعآوری کرده است.[۷۱]
مناظرهها و گفتگوها
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم با برخی از خلفای عباسی،[۷۲][۷۳][۷۴] دانشمندان یهودی[۷۵] و مسیحی،[۷۶] ابوحنیفه[۷۷] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۸] امام کاظم(علیهالسلام) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۷۹][۸۰] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون خود را به پیامبر(صلیالله علیه و آله) منسوب میکرد و خود را خویشاوند پیامبر میدانست، امام کاظم در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۸۱][۸۲][۸۳] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلامانجامیده است.[۸۴][۸۵][۸۶]
سیره
شیوه امام کاظم در ارتباط با خدا، با شیوه او در برابر مردم و همچنین حاکمان وقت، تفاوت داشته است. شیوه او در برابر خدا، مردم و حاکمان وقت، به عنوان سیره عبادی، اخلاقی و سیاسی گزارش شده است.
سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (علیهالسلام) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده میشود.[۸۷][۸۸] بر پایه برخی گزارشها امام کاظم (علیهالسلام) آن قدر عبادت میکرد که زندانبانان او نیز تحت تأثیر قرار میگرفتند.[۸۹] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه میکرد که محاسنش از اشک خیس میشد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ» را تکرار میکرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَهَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده میخواند.[۹۰] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس میگفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس میگویم».[۹۱]
سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارشهای مختلفی درباره بردباری[۹۲][۹۳] و سخاوت امام کاظم (علیهالسلام) وجود دارد.[۹۴][۹۵] شیخ مفید او را بخشندهترین مردم زمان خودش دانسته که شبها برای فقیران مدینه آذوقه میبرد.[۹۶] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شبها از خانه بیرون میرفت و کیسههایی از درهم همراه داشت و به هر کس میرسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، میبخشید تا بدانجا که کیسههای پول او ضربالمثل شده بود.[۹۷] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار میرساندند نیز بخشش میکرد و وقتی به او خبر میدادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه میفرستاد.[۹۸] همچنین شیخ مفید امام کاظم را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۹۹]
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل میکرد.[۱۰۰][۱۰۱] گزارشهای مختلفی در منابع آمده که امام کاظم خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی میکردند، فرو میبرد.[۱۰۲][۱۰۳] از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(علیهالسلام) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کردهای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: چه اندازه از آن برداشت خواهی کرد؟ مرد پاسخ داد غیب نمیدانم. امام کاظم پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–۱۲۴] [۱۰۴]
بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۱۰۵][۱۰۶]
سیره سیاسی
برخی منابع گفتهاند امام کاظم به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۱۰۷] موارد زیر را میتوان از نمونههای تلاش او برای بیاعتبار کردن عباسیان برشمرد:
او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(صلیالله علیه و آله) در صدد مشروعیتبخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح میکرد و نشان میداد که او از عباسیان به پیامبر(صلیالله علیه و آله) نزدیکتر است. از جمله در گفتوگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(سلامالله علیها) اثبات کرد.[۱۰۸][۱۰۹]
هنگامیکه مهدی عباسی رد مظالم میکرد، امام کاظم فدک را از او مطالبه کرد.[۱۱۰] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری میکرد.[۱۱۱]
امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش میکرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۱۲] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهدهدار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیانخدمت کند.[۱۱۳]
با این وجود، از موسی بن جعفر(علیهالسلام) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش میکرد. به عنوان مثال، در نامهای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۱۴] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون میروم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابیطالب و جلوگیری از قطع نسل آنان میپذیرفت.[۱۱۵] حتی امام کاظم (علیهالسلام) در نامهای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهلسنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۱۶]
امام کاظم و قیامهای علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیامهای متعدد از سوی علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۱۷] سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹قدر دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۱۸] امام در این قیامها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامهای از همراهی نکردن ایشان گلایه کرد.[۱۱۹] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:
عدهای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار میکنند ولی در نهان شرک دارند.»[۱۲۰][۱۲۱]
عدهای دیگر گفتهاند این قیامها مورد تایید امام نبوده است.[۱۲۲]
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.[۱۲۳] هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم نسبت میداد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۱۲۴]
زندان
امام کاظم(علیهالسلام)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستینبار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۲۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق ایشان را در مدینه دستگیر[۱۲۶] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی کرد.[۱۲۷] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۲۸] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(علیهالسلام) سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.[۱۲۹] در زیارتنامه امام کاظم(علیهالسلام) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد به او سلام داده شده است.[۱۳۰]
درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال ایشان به زندان، گزارشهای متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارشها دلیل دستگیری وی به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.[۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت [۱۳۴] وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارشها دلیل زندانی شدن امام کاظم(علیهالسلام) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمیکردند.[۱۳۵][۱۳۶] این گزارشها مناظرههای هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمردهاند.[۱۳۷][۱۳۸]
شهادت
واپسین روزهای عمر امام کاظم(علیهالسلام) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۳۹] شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است.[۱۴۰] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (علیهالسلام) نظرات دیگری هم وجود دارد.[۱۴۱][۱۴۲]
پس از آنکه موسی بن جعفر(علیهالسلام) به شهادت رسید، به دستور سِندی بن شاهک پیکر او را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۴۳] درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند[۱۴۴][۱۴۵] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، خفه کردهاند.[۱۴۶] حمدالله مستوفی بدون استناد به هیچ منبعی، به شیعیان نسبت داده که میگویند موسی بن جعفر با ریختن سرب گداخته در گلویش به شهادت رسیده است.[۱۴۷]
برای قراردادن بدن امام کاظم(علیهالسلام) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.[۱۴۸]
پیکر موسی بن جعفر(علیهالسلام) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۴۹] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای اینکه بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۵۰]
حرم کاظمین
آرامگاه امام کاظم(علیهالسلام) و امام جواد(علیهالسلام)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(علیهالسلام)، ثواب زیارت قبر امام کاظم، با زیارت قبر پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله)، حضرت علی(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) برابری میکند.[۱۵۱]
اصحاب و وکلا
درباره اصحاب امام کاظم آمار دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد:
شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر ذکر کرده است.[۱۵۲]
برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.
قرشی سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته[۱۵۳] و خود از ۳۲۰ تن به عنوان صحابه او نام برده است.
علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابیعمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند، که برخی از آنان در شمار اصحاب اجماع ذکر شدهاند.[۱۵۴] پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۵۵] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(علیهالسلام) را پذیرفتند.
سازمان وکالت
امام کاظم برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق پایهگذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف میفرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۵۶] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۵۷]
گزارشهای مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او میرساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفتهشدن به اموالی میداند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۵۸] در گزارشعلی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مالهای فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده میشود و دارای بیتالمال و خزانهای است که سکههای مختلف به حجم بسیار در آن یافت میشود.»[۱۵۹]
نامهنگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام میگرفت. حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه مینوشت[۱۶۰] و به مسائل آنان پاسخ میداد.[۱۶۱][۱۶۲]
جایگاه نزد اهل سنت
اهلسنت به امام هفتم شیعیان، به عنوان یک عالم دینی احترام میگذارند. برخی از بزرگان آنان علم و اخلاق امام کاظم را ستوده[۱۶۳] و به بردباری، سخاوت، کثرت عبادت و دیگر ویژگیهای اخلاقی او اشاره کردهاند.[۱۶۴][۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸] همچنین مواردی از بردباری و عبادت امام کاظم در منابع اهل سنت گزارش شده است.[۱۶۹] برخی از عالمان اهل سنت مانند سمعانی به زیارت قبر امام کاظم میرفته[۱۷۰] و به او متوسل میشدهاند. ابوعلی خلال از علمای اهل سنت گفته است هر گاه برایش مشکلی پیش میآمده به زیارت قبر موسی بن جعفر میرفته و به او توسل میکرده و مشکلش برطرف میشده است.[۱۷۱] از شافعی نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است.[۱۷۲]
کتابشناسی
آثار زیادی درباره امام کاظم در قالب کتاب، پایاننامه، و مقاله به زبانهای مختلف نوشته شده که تعداد آنها تا ۷۷۰ اثر شمرده شده است.[۱۷۳] کتابهای کتابنامه امام کاظم علیه السلام[۱۷۴] و کتابشناسی کاظمین[۱۷۵] و مقاله کتابشناسی امام کاظم علیه السلام[۱۷۶] به معرفی این آثار پرداختهاند. موضوع بیشتر این آثار ابعاد زندگی و شخصیت امام هفتم شیعیان است. همچنین همایشی با عنوان سیره و زمانه امام کاظم در بهمن ۱۳۹۲ش در ایران برگزار شد که مقالات آن با عنوان مجموعه مقالات همایش سیره امام کاظم علیه السلام منتشر شده است.[۱۷۷]
مسند الامام الکاظم، باب الحوائج الامام موسی الکاظم و حیاه الامام موسی بن جعفر از جمله آثاری است که درباره امام کاظم نوشته شده است.
پی نوشت:
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.
- ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
- ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۱۲.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۶،۲۲۷.
- طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.
- ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۲۳.
- قمی، الانوار البهیه، ص۱۷۷.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۵.
- طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص ۵۲۵.
- جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۴۴۶-۴۵۱.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۴.
- کلینی، الکافى، ج۱، ص۳۶۷.
- جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۴۷۸.
- ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
- کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۵۳.
- نوبختی، فرق الشیعه، ص۸۴.
- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۱، ص۸۶.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
- مسعودی، اثبات الوصیه، ص۳۵۷-۳۵۶.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
- مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص۴۰۱.
- طبری، دلائل الإمامه، ص۳۰۳.
- شامی، الدرالنظیم، ص۶۴۹.
- طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.
- شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.
- امین، سیره معصومان، ج۶، ص۱۱۳.
- کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۷.
- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۱۱-۴۱۲. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۷.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
- ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
- ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
- شوشتری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ص۷۵.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۴.
- سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۴۷۸.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵.
- طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.
- پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۴۱۳.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۷۹-۳۸۴.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۱.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۶-۲۲۲.
- طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۷-۱۶.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۲-۲۹.
- جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات سیره و زمانه امام کاظم، ج۲، ص۷۹، ۸۱.
- طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۱۰.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.
- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۱.
- عطاردی، مسند الامام الکاظم، ج۱، ص۷۵.
- پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۴۱۴.
- کشّی، رجال، ص۲۸۲-۲۸۳.
- نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۶-۷۹.
- ۱۴۱۱ق، التحریر الطاوسی، ص۵۲۴.
- کشّی، رجال، ص۴۸۲.
- طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۸۵-۳۹۶.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۳۴-۲۴۹.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۱.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.
- کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۸-۳۹.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۹۰-۲۷۸، ۲۹۷-۳۰۷.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۹.
- عطاردی، مسند امام الکاظم، ج۱، مقدمه.
- مروزی، مسندالاامام موسی بن جعفر علیهالسلام، ص۱۸۷-۲۳۲.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳-۲۰.
- احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج۴، ص۴۸۳-۵۰۱.
- احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج۴، ص۳۵۷-۳۵۹.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۲۳۸.
- طوسی، الفهرست، ص۲۷۱.
- ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
- صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.
- کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
- ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
- کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۷.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۲۷۸-۲۹۴.
- کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.
- حر عاملی و ۱۴۰۹ق، وسائل الشیعه.
- صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.
- شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۱-۲۴۲.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
- ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
- صدوق، توحید، ص۲۷۰-۲۷۵.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱۴.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳-۳۲.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۰.
- ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
- ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۱۲.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰-۳۳.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۵۴-۱۶۷.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
- ابن عنبه، عمده الطالب، ص۱۷۷..
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲.
- ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
- ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۱۲.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۳.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۰.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰.
- حاج حسن، باب الحوائج، ص۲۸۱.
- حلی، منهاج الکرامه، ص۵۹.
- جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۴۰۶.
- صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.
- شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.
- طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۹.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ص۴۷۲.
- کشّی، رجال، ص۴۴۱.
- کشّی، رجال، ص۴۳۳.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۴.
- صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۷۷.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.
- اللهاکبری، رابطه علویان و عباسیان، ص۲۲-۲۳.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵-۳۸۴.
- کلینی، الکافى، ج۱، ص۳۶۷.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶.
- مامقانی، تنقیح المقال، ج۲۲، ص۲۸۵.
- ر. ک. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۹.
- اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.
- ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۱۳.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
- صدوق، عیون أخبار الرضا(علیهالسلام)، ج۱، ص۸۶.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
- قمی، الانوار البهیه، ص۱۹۲–۱۹۶.
- مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸.
- اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۰ِ.
- اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۵-۴۱۴.
- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۰۱.
- صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۳.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۹۸-۴۰۰.
- کشّی، ص۲۷۰ـ ۲۷۱.
- مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۹۸.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶-۵۱۷.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۴۰۴.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
- مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۰۸-۵۱۰.
- اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.
- مستوفی، تاریخ برگزیده، ص۲۰۴. به نقل از جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۴۰۵.
- اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۳.
- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹،۱۰۵.
- اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.
- کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۸۳.
- طوسی، رجال، ص۳۲۹-۳۴۷.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۲۳۱.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ۲۳۱-۳۷۳.
- طوسی، الغیبه، ص۶۵-۶۴.
- جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ص۱۶.
- جباری، سازمان وکالت، ص۴۲۳-۵۹۹.
- طوسی، الغیبه، ص۶۵-۶۴.
- قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۴۵۵.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۳.
- امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۰۰.
- جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ص۱۶.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۳.
- ابن عنبه و ۱۴۱۷ق.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.
- ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۱۲.
- ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.
- شامی، الدرالنظیم، ص۶۵۱-۶۵۳.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹-۳۳.
- سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۴۷۹.
- بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۳.
- کعبی، الامام موسی بن الکاظم علیه السلام سیره و تاریخ، ص۲۶۱.
- اباذری، کتابشناسی کاظمین، ص۱۴.
- انصاری قمی، کتابنامه امام کاظم.
- اباذری، کتابشناسی کاظمین.
- جمعی از نویسندگان و ۱۳۹۲ش، مجموعه مقالات همایش زمانه و سیره امام کاظم.
- جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ج۱، ص۳۰-۳۱.