- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 24 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
ظهور و گسترش سریع اسلام در جهان و رسالت جهانی آن، ادیان و مکاتب فکری را که از قبل وجود داشتند، در مقابل اسلام قرار داد.
دانشمندان و علمای این ادیان و مکاتب فکری به جای اینکه دین اسلام را بهتر بشناسند، تبلیغات مسموم و گمراه کننده ای را با هدف جلوگیری ازگسترش اسلام در پیش گرفتند.
در این راستا مبلغان و دانشمندان مسیحی در اروپا برای ایجاد تنفر در بین مردم اروپا تبلیغات ضد اسلام را رهبری کردند که به وقوع هشت جنگ طولانی به نام جنگهای صلیبی در سالهای (۶۹۰-۴۸۹ ق / ۱۲۹۱-۱۰۹۶ م) بین لشکرهای مهاجم مسیحی از اروپا و مسلمانان برای اشغال سرزمین فلسطین انجامید.
با آغاز رقابت و توسعه بازرگانی و تجارت در بین کشورهای استعمارگر اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه، پرتغال و هلند در اوائل قرن هفدهم میلادی، این کشورهای استعمارگر اروپایی با سه حکومت قدرتمند مسلمانان مانند سلاطین عثمانی در ترکیه و شرق اروپا، حکومت صفوی درایران و سلاطین مغول در شبه قاره هند روبه رو شدند و این سرآغاز رویکرد به مطالعات آکادمیک در باره اسلام و مسلمانان در اروپا با پشتیبانی و حمایت حکومتهای استعمارگر اروپایی در کشورهای خود گردید.
این مطالعات که محور اصلی آن اسلام و مسلمانان بودند، به جای نامگذاری تحت عنوان اسلام شناسی، به عنوان شرق شناسی (Orientalism) معرفی گردید.
کرسی مطالعات اسلام در سال ۱۶۳۲ م در دانشگاه کمبریج و در سال ۱۶۳۶ م در دانشگاه آکسفورد در انگلستان تأسیس گردید.
از آغاز، مبنای مطالعات در باره اسلام و مسلمانان از سوی اروپائیان ایجاد اقتدار فکری و سلطه سیاسی و اقتصادی غرب بر شرق بوده و از این رو دارای اهمیت فراوان و موقعیت استراتژیک برای دولتمردان اروپا بوده است.
پروفسور ادوارد سعید در مقدمه کتاب معروف خود شرق شناسی به بحث در بارهاین واقعیت پرداخته است(۲).
نقش میسیونرهای مسیحی
میسیونرهای مسیحی از آغاز نقشی اساسی در مطالعات اسلام داشتند و از جمله اسلام شناسان غربی که بیشترین کوششهای خود را برای تحریف اسلام به کار گرفته اند از میسیونرهای متعصب مسیحی مانند لویی ماسینیون، دانکن بلاک مک دونالد، اسقف مونتگمری وات، اسنوکهارگرونج، ساموئل زوئه مر، هانری لامنس، م. ا. پالاسیوس، سی. دی.
فوکو، اسقف کنیت کراگ و سر ویلیام مویر می توان نام برد.
دانکن بلاک مک دونالد (م ۱۹۴۳)، میسیونر مسیحی متولد اسکاتلند که زندگی خود را در آمریکا گذراند در کتاب خود سیمای اسلام، که درسال ۱۹۱۱ م در نیویورک چاپ گردید، اظهار می دارد:
«اسلام با هجمه و نفوذ تمدن غرب به زودی متلاشی خواهد شد و میسیونرهای مسیحی وظیفه دارند که مسلمانان جهان را مسیحی نمایند»(۳).
در همین کتاب وی به میسیونرهای مسیحی توصیه می نماید که «به اسلام و محمّد صلی الله علیه و آله مستقیما حمله نکنید، فقط بگذارید که ایده های جدید اساس اسلام را نابود کنند»(۴).
یکی دیگر از میسیونرهای معروف اسکاتلندی اسقف مونتگمری وات که استاد برجسته اسلام شناسی در دانشگاه ادینبورگ بوده در کتاب خود محمّد صلی الله علیه و آله در مدینه می نویسد:
«ظاهر می شود که محمّد صلی الله علیه و آله کوشش نموده اسلام را در قالب دین یهود تشکیل دهد»(۵).
وات اصرار می کند که «اگر یهودیان با محمّد صلی الله علیه و آله کنار می آمدند اسلام فقط به عنوان یکی از فرقه های یهود ظاهر می گردید»(۶).
در حقیقت اسلام شناسان میسیونر مسیحی فقط یک هدف را تعقیب می کنند و آن اینکه نبوت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و قرآن کریم را به عنوان وحی الهی تکذیب نمایند(۷).
آنها مطالعات اسلام را به خاطر شناخت این دین انجام نمی دهند و مقصد آنها فقط بی اعتبار کردن دین اسلام است.
اسلام شناسی در چهار قرن گذشته در کشورهای اروپایی با هدف سلطه نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر جهان اسلام انجام شده استو اسلام شناسان یهودی و مسیحی اروپایی با پژوهشهای خود کوشیده اند تا سلطه استعمارگران اروپایی بر جهان اسلام را مشروعیت بخشند(۸).
ازاین رو اسلام شناسی در اروپا و آمریکا را می توان «فرزند قدرتهای امپریالیستی اروپا» دانست که برای تأمین منافع امپریالیسم، دوست یکدل وهم زبان قدرتمندان و استعمارگران اروپایی بودند.
با گسترش مطالعات اسلام استعمارگران بهتر می توانستند نقاط قوت و ضعف مسلمانان راشناسایی کنند تا بتوانند سلطه خود را بر آنها استحکام بخشند.
در واقع هدف اسلام شناسی در جهان غرب هموار کردن هر چه بیشتر زمینه استعمار کشورهای اسلامی و مسلمانان بوده است.
از آغاز مطالعات آکادمیک در باره اسلام در اروپا بر این قاعده کلی که «دشمن خود را بشناس» استوار بوده است و در این مأموریت،خاورشناسان سکولار و میسیونرهای مسیحی به سان دو لبه یک شمشیر، با هم کاملاً ارتباط داشته اند.
از همان زمان از سوی دولت استعماری بریتانیا چندین مؤسسه تبشیری برای ترویج مسیحیت در مناطق اشغال شده مخصوصا جوامع اسلامی تأسیس گردید.
«مثلاً در باره اسلام و سرزمینهای اسلامی، انگلستان احساس می کرد که به عنوان یک قدرت مسیحی، منافع مشروعی دارد که باید از آنها نگهداری کند.
از این رو دستگاه پیچیده ای به منظور مراقبت و محافظت از این منافع به وجود آمد؛ سازمانهای پیشگام و اولیه ای نظیر «انجمن ارتقای دانش مسیحی»(۹)
(در سال ۱۶۹۸ م)، و «انجمن نشر کتاب مقدس در سرزمینهای خارجی» (۱۷۰۱ م) به وجود آمدند که بعدها انجمنهای دیگری به شرح زیر جای آنها را گرفتند: «انجمن میسیونری پاپتیست» (۱۷۹۹ م)، «انجمن میسیونری کلیسا» (۱۷۹۹ م)، «انجمن بریتانیا و کتاب مقدس برای سرزمینهای خارجی» (۱۸۰۴ م).
بدین سان میسیونرهای مذهبی آشکارا به حرکتهای توسعه طلبانه اروپا ملحق گردیدند(۱۰).
مطالعه شرح حال خاورشناسان این مطلب را آشکار می کند که میسیونرهای مسیحی همواره مشارکت اختیاری در تحقق اهداف امپریالیسم اروپا داشتند.
سر ویلیام مویر، میسیونر معروف که چندین کتاب علیه اسلام تألیف کرده است نمونه ای زنده از این قشر می باشد.
تمامی تألیف اتمویر در باره اسلام، تحریف آشکار و آکنده از تهمتهای ناروا علیه اسلام، قرآن مجید و رسول اکرم صلی الله علیه و آله می باشد، لیکن هنوز هم توسط اسلام شناسان آمریکا و اروپا به عنوان کتب مرجع در باره اسلام مورد استفاده قرار می گیرد.
نورمن دانیل در کتاب اسلام و غرب اظهار می دارد: «استفاده از شواهد دروغین از جانب غرب برای حمله به اسلام یک روش همیشگی بوده است»(۱۱).
اسلام شناس معروف و معاصر برنارد لوئیس (Bernard Lewis) که نقش بسزایی در تحریف تاریخ خاورمیانه داشته است در کتاب اسلام وغرب چنین اقرار می کند:
«جهان مسیحیت از قرون وسطی تا به حال مطالعات اسلام را با دو هدف دفاع از مسیحیت در مقابل مباحث مسلمان علیه مسیحیت ومسیحی نمودن مسلمانان جهان انجام داده است.
دانشمندان مسیحی که اکثریت آنها را میسیونرها تشکیل می دهند یک مجموعه کتب در بارهاعتقادات مسلمانان و پیامبر آنان تألیف کرده اند که فقط هدف مناظره دارد و لحن آن ناسزاگویی است»(۱۲).
ادوارد سعید نیز در این باره می نویسد: «در فاصله میان قرون وسطی تا قرن هجدهم نویسندگان و مؤلفان عمده ای نظیر آریوستو، میلتون، مارلو، تاسو، شکسپیر، سروانت، ونویسندگان آثاری همانند «سرود رونالد»، و «شعر سید»(۱۳)
از مطالب سرشار شرق برای خلق آثار خویش بهره جسته اند»(۱۴).
لیکن در طول دو قرن گذشته بعد از استیلای نظامی بر جهان اسلام، تمدن غرب هجوم همه جانبه برای نابودی اعتقادات مسلمانان را آغاز کردو قرآن مجید، احادیث و سیره نبوی مستقیما مورد حمله قرار گرفتند.
آنها با تجربه هزار ساله مطالعه در باره اسلام و مسلمانان به این نتیجه رسیدند که به رغم همه ترفندها، حیله ها و امکانات گسترده مالی و تبلیغی نتوانستند حتی یک نفر مسلمان را رسما مسیحی نمایند؛ از این رومی کوشند تا با تحریفات گسترده در ارکان اسلام، برای مسلمانان مخصوصا جوانان ایجاد شبهه نمایند تا آنان در اعتقادات دینی خود دچار تحیّر شوند و از ایفای رسالت جهانی خود باز مانند و نتوانند چالشی در برابر سلطه جهانی غرب ایجاد نمایند.
به همین خاطر اسلام شناسان آمریکایی و اروپایی در دو دهه گذشته تعداد زیادی کتاب و مقاله در زمینه مطالعات قرآنی و خاتمیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله منتشر کرده اند که هدف اصلی آن،ایجاد شک و شبهه در اعتبار قرآن مجید و خاتمیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می باشد.
محور مطالعات اسلام در غرب
وجود روابط استعماری در بین ملل و اقوام باعث به وجود آمدن علم انسان شناسی (Anthropology) و علم جامعه شناسی در اروپا گردید.
در این دوران سیاستهای استعماری غرب علیه اسلام و مسلمانان سیمای اسلام را در اذهان غربیان ترسیم کرده و محور تجزیه و تحلیل در باره جوامع اسلامی شده است.
بر این اساس، در محاسبات و مطالعات دانشمندان غربی، اسلام به عنوان یک تهدید سیاسی و فرهنگی برای جهانغرب تلقی شده است(۱۵).
از صدر اسلام تا کنون اسلام همیشه به عنوان یک قدرت بزرگ فرهنگی در اروپا مطرح بوده و در تشکیل جوامع کشورهای حوزه مدیترانه،فرهنگ اسلامی به سان یک فرهنگ برتر نقش داشته است.
حضور و گسترش سریع اسلام در اندلس، سیسیل و شرق اروپا در قرن اول هجری،دین اسلام را به شرق و غرب پیوند داد.
در سال ۹۲ ق / ۷۱۱ م با عبور سردار ارتش اسلام طارق بن زیاد از تنگه جبل الطارق در رأس لشکریانش، اسلام در اندلس ظهور نمود وجامعه مسلمان اندلسی پس از ۹ قرن حیات در سال ۱۰۱۸ ق / ۱۶۰۹ م هنگامی که آخرین مسلمان اروپایی اندلسی خاک این کشور را، به علت صدور فرمان اخراج از طرف پادشاه اسپانیا ترک گفت، به کلی از میان رفت.
مسلمانان در دوران حکومت ۹۰۳ ساله خود در اندلس، تمدناسلامی را شکوفا کردند.
از راه اندلس، فرهنگ و تمدن اسلامی به سراسر اروپا راه یافت و توجه اروپائیان به علوم و دانش اسلامی، رنسانس رادر این قاره ایجاد کرد.
مسلمانان در سیسیل ۴۱۹ سال حکومت کردند.
سیسیل در سال ۲۱۳ ق / ۸۲۷ م در دوران حکومت سلسله بنی اغلب(۱۶)در تونس فتح گردید و در سال ۶۴۴ ق / ۱۲۶۶ م مسلمانان سیسیل به دست اروپائیان قتل عام شدند.
دانشمندان غربی اسلام را به عنوان یک دین شرقی و مسیحیت را به عنوان دین اروپایی و غربی معرفی می نمایند، در صورتی که تا چهار قرناول ظهور مسیحیت، پیروان این دین فقط در مناطق خاورمیانه پراکنده بودند و در قرن پنجم میلادی وارد اروپا گردیدند.
اروپائیان که خود را نماینده «دار المسیحیت»(۱۷) می دانند در طول تاریخ، این استراتژی را با شدت و تعصب خاصی دنبال کرده اند که در قارهاروپا حتی یک کشور، به طور کامل در اختیار مسلمانان نباشد.
از این رو، دارالمسیحیت اروپایی در قرن بیستم، پس از جدا کردن کشورهای اروپایی دارای اکثریت مطلق جمعیت مسلمان؛ مانند بوسنی، آلبانی و کوزوو از خلافت عثمانی ترکیه، بر این کشورها خشن ترین نظامهای کمونیستی را مسلط کردند و کمونیستها کوشیدند مسلمانان و اسلام را در این کشورهای اسلامی نابود کنند، لیکن مسلمانان این کشورهای اسلامی در حکومت هفتاد ساله کمونیستها با ایثار و فداکاری از اسلام دفاع کردند و در اواخر قرن بیستم این کشورها از تسلط نظام کمونیستی آزاد شدند.
اما مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر در اروپا مسلمانان مظلوم بوسنی، آلبانی و کوزوو را به بدترین شکل قتل عام کردند که این جنایتهای اخیر اروپائیان علیه مسلمانان اروپایی در تاریخ بشر سابقه ندارد.
با این حال، مسلمانان مقیم کشورهای آمریکا و اروپا با الهام از «جنبش جهانی تجدید حیات اسلام» که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سراسر جهان به وجود آمده است، موفق شده اند اسلام را در کشورهای غربی حفظ کنند و گسترش دهند.
اسلام با سرعت فوق العاده درقاره های اروپا و آمریکا در حال توسعه و گسترش است.
جمعیت مسلمان در این دو قاره تا پایان سال ۱۹۹۹ م از مرز ۶۱ میلیون نفر فراتر رفته است.
سرعت فراوان گسترش اسلام در جهان غرب این حقیقت را اثبات می کند که «خورشید اسلام در حال طلوع از غرب است» و قرن بیست ویکم «قرن اسلام» خواهد بود و حتی دشمنان اسلام هم «جهان غرب در قلمرو اسلام» را در آینده نزدیک پیش بینی می کنند.
غربیان که ادعا داشتند قاره های آمریکا و اروپا را «دار المسیحیت» قلمداد نمایند، لیکن گسترش سریع اسلام در این دو قاره آن را در حالحاضر به «قاره های اسلامی مسیحی»(۱۸) تبدیل نموده است.
اسلام و مسلمانان در آمریکا و اروپا با ایدئولوژیهای سکولار موجود در ستیزمی باشند و از آن سو نیز، ایدئولوژیهای سکولار در غرب هر روز با شگردهای خود با گسترش اسلام در آمریکا و اروپا مبارزه می کنند.
بعضی ازسیاستمداران، صاحبنظران و گروههای اجتماعی و فرهنگی در غرب با مسلمانان شدیدا در تعارض می باشند.
این عده، جریانات متعدد حقوقیو اجتماعی را علیه مسلمانان با همان روحیه دیرینه جنگهای صلیبی شکل داده اند.
در این راستا اسلام شناسان متعصب صهیونیستی و مسیحی تبلیغاتی گسترده را علیه مبانی اسلام در مطالعات خود انجام داده اند. اسلام شناسان معروف آمریکایی مانند همیلتون ا. ر.
گیب و گوستاف فون گرونبام در تألیفات خود اسلام را فقط یک جنبش فرهنگی می دانند که آثار آن به عنوان محصول فرهنگی باید در موزه ها نگهداری شود و خواستار به وجود آوردن اصلاحات در مبانی و اصول دین شدند که این هدف غرب در اسلامِ منهای روحانیت محقق خواهد شد(۱۹).
فون گرونبام اعلام می دارد که با وجود آوردن اسلامِ منهای روحانیت، مسلمانان اصول وارزشهای فرهنگی حاکم بر جهان غرب را خواهند پذیرفت(۲۰).
همیلتون ا. ر. گیب و آلفرد گویلوم در کتابهای خود دین محمّدی و اسلام با بحثهایی در باره خاتمیت رسول اکرم صلی الله علیه و آلهبه شبهه افکنی پرداخته، اظهار می دارند که اسلام فقط یک دین عربی می باشد که برای وجود آوردن آن کاملاً به ادیان یهود و مسیحیت وابسته بوده است(۲۱).
در قرن نوزدهم و بیستم میلادی کشورهای استعمارگر اروپایی با برتری قدرت نظامی موفق شدند بیشتر جهان اسلام را مستعمره خود سازندو در دوران «استعمار نوین» کشورهای استعمارگر غربی با تهاجم همه جانبه فرهنگی می خواهند با تضعیف ایمان مسلمانان، سلطه سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود را بر جهان اسلام ادامه دهند.
مطالعات اسلامی در ایالات متحده آمریکا
جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹ م) معادلات سیاسی، نظامی و جغرافیایی جهان را دگرگون نمود و باعث تحولات جدید در جهان گردید.
پایان جنگ جهانی دوم، پایان دوران استعمار قدیم کشورهای اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه و هلند در جهان اسلام بود و ایالات متحده آمریکا به عنوان «قدرت استعمارگر نوین» در جهان اسلام مخصوصا در خاورمیانه جای قدرتهای استعمارگر قدیم را گرفت.
برای سلطه بر جهان اسلام،تعدادی مرکز مطالعات اسلامی در آمریکا به وجود آمد.
بنیادهای معروف آمریکایی مانند بنیاد کارنگی، بنیاد فورد، بنیاد راکفلر، شرکت راند،شورای آمریکایی برای مطالعات علمی، مؤسسه هودسون و بنیاد برادلی، کمکهای مالی فراوانی برای مطالعات اسلامی پرداخت می نمایند.
وزارت امور خارجه آمریکا و وزرات دفاع «پنتاگون» برای تنظیم سیاستهای خود در باره جهان اسلام بیشترین کمکهای مالی را به مطالعاتاسلامی در آمریکا و مؤسسات علمی و فرهنگی وابسته خود در کشورهای اسلامی اختصاص می دهند.
سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی دولتآمریکا مانند اف بی.
آی و سازمان سیا تمامی مراکز اسلام شناسی در آمریکا و اسلام شناسان وابسته به این مراکز را کاملاً تحت کنترل خود دارندو بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ این کنترل کاملاً علنی و آشکار شده است.
در سال ۱۹۴۷ م انستیتوی خاورمیانه در شهر واشنگتن توسط دولت تأسیس گردید و فصلنامه خاورمیانه توسط این مرکز مرتب به چاپ می رسد.
این مرکز در حقیقت اصلی ترین مرکز مطالعات اسلامی در آمریکا می باشد.
در سال ۱۹۵۱ م، شورای تحقیقات علوم اجتماعی آمریکا یک کمیته مشترک برای تشویق مطالعات اسلامی در این کشور به وجود آورد.
این مؤسسه اسلام شناسان معروف اروپایی مخصوصا از انگلستان مانند برنارد لوئیس، همیلتون ا. ر.
گیب و گوستاف فون گرونبام را در مراکز مطالعات اسلامی در آمریکا استخدام کردند که وظیفه اصلی آنها تربیت اسلام شناسان و ارائه تجزیه و تحلیل در باره مسلمانان و کشورهای اسلامی براید و لتمردان آمریکایی به منظور سلطه سیاسی و اقتصادی آمریکا بر جهان اسلام است(۲۲).
با افزایش منافع و حضور آمریکا در جهان اسلام مخصوصا در خاورمیانه مؤسسه فعالی به نام «انجمن مطالعات خاورمیانه» تأسیس گردیدکه یک شبکه گسترده مراکز اسلام شناسی را در این کشور به وجود آورده است.
این مرکز عهده دار توسعه مطالعات اسلامی در آمریکا و هماهنگی بین اسلام شناسان و برگزاری سمینارها و انتشار فصلنامه های علمی در باره اسلام و مسلمانان می باشد.
دولت آمریکا برای استفاده از خدمات اسلام شناسان وابسته به خود در کشورهای اسلامی چندین مرکز مطالعات اسلامی و دانشگاه در چند کشور اسلامی تأسیس کرده است؛ مانند دانشگاه آمریکایی در بیروت، دانشگاه و مرکز تحقیقات آمریکایی در قاهره و انستیتو تحقیقاتی آمریکایی در ترکیه، که از مراکز مهم علمی وفرهنگی دولت آمریکا در خاورمیانه اند.
مسئولیت مراکز یاد شده، تربیت روشنفکران محلی است که بتوانند منافع دولت آمریکا را در خاورمیانه تأمین نمایند.
بعد از جنگ جهانی دوم مطالعات اسلامی تحت عنوان «مطالعات منطقه ای» انجام می شود.
از جانب دولت آمریکا ۳۶ انجمن علمی «مطالعات منطقه ای» در آمریکا و کشورهای خاورمیانه تأسیس گردیده است که زیر نظر «انجمن مطالعات خاورمیانه» در آمریکا وخاورمیانه مطالعات اسلام شناسی را انجام می دهند.
در مطالعات منطقه ای علاوه بر رشته علوم اسلامی به سایر رشته های علمی مخصوصا علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی،و انسان شناسی در جوامع اسلامی به طور گسترده پرداخته می شود، تا بتوانند با جوامع و سنتهای غیر غربی ارتباط نزدیک برقرار نمایند و به همین دلیل برای انجام مطالعات اسلامی در آمریکا از دانشمندان برجسته سایر علوم اجتماعی به طور گسترده استفاده می شود.
در بین دولتمردان و دانشمندان آمریکا به خاطر اهمیت ویژه اقتصاد، این ضرب المثل معروف شده است که «اقتصاد را نمی توان به اقتصاددانان سپرد» و از آنجا که اقتصاد آمریکا با تهیه نفت ارزان از کشورهای اسلامی درهم آمیخته است از این رو این ضرب المثل هم در بین سیاستمداران آمریکایی معروف شده است که «مطالعات اسلامی را نمی توان به اسلام شناسان سپرد»(۲۳).
در گزارش مریپ از شبکه مطالعات خاورمیانه آمده است: «اسلام شناسان جدید در آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم لحن توهین آمیز علیه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و قرآن مجید را تعدیل نموده اند تا حساسیت مسلمانان علیه دولت آمریکا را کاهش دهند، لیکن آنها برای ایجاد اصلاحات درجوامع اسلامی که بتواند منافع دولت آمریکا را تأمین نماید اسلام را به عنوان دینی عقب افتاده معرفی می کنند که کاملاً با دموکراسی، مدرنیسم،پیشرفت علوم و حقوق زن مخالف است»(۲۴).
مراکز غیر دانشگاهی در آمریکا که مطالعات اسلامی انجام می دهند به قرار زیر می باشند:
۱) شورای سیاستگذاری خاورمیانه(۲۵)
۲) انستیتو اقدام آمریکایی واشنگتن(۲۶)
۳) مرکز سیاستگذاری امنیتی واشنگتن(۲۷)
۴) پروژه برای قرن جدید آمریکایی واشنگتن(۲۸)
۵) انستیتو واشنگتن برای سیاستگذاری در خاور نزدیک واشنگتن(۲۹)
۶) مرکز مطالعات خاورمیانه فیلادلفیا پنسیلوانیا(۳۰)
۷) مرکز هاگوب کورکیان نیویورک(۳۱)
۸) آکادمی آمریکایی برای دین آتلانتا(۳۲)
۹) شرکت آمریکایی خدمات تربیتی و آموزشی خاورمیانه واشنگتن(۳۳)
۱۰) انستیتو خاورمیانه واشنگتن(۳۴)
۱۱) مرکز مطالعات اسلامی راکفلر در کتابخانه کنگره آمریکا واشنگتن(۳۵)
۱۲) انستیتو شرقی شیکاگو(۳۶)
۱۳) حوزه دینی هارتفورد کانک تیکت(۳۷)
۱۴) انستیتو امور خاورمیانه و شمال افریقا هایتزویل(۳۸)
۱۵) انستیتو مطالعات عرب بل مونت(۳۹)
بخشهای علمی دانشگاهها در آمریکا با عناوین بخش مطالعات خاورمیانه(۴۰)، بخش مطالعات خاور نزدیک(۴۱)، بخش مطالعات ادیان(۴۲)وبخش مطالعات اسلامی(۴۳)به مطالعات اسلامی می پردازند.
دانشگاههای آمریکا که تحت عنوان «بخش مطالعات خاورمیانه» مطالعات اسلامی انجام می دهند به قرار زیر می باشند:
۱) دانشگاه نیویورک؛ ۲) دانشگاه یوتا؛ ۳) دانشگاه درو، نیوجرسی؛ ۴) دانشگاه پنسیلوانیا؛ ۵) دانشگاه آریزونا؛ ۶) دانشگاه کالیفرنیا، برکلی؛ ۷) دانشگاه میشیگان؛ ۸) دانشگاه تگزاس؛ ۹) دانشگاه ایموری، آتلانتا؛ ۱۰) دانشگاه اوهایو؛ ۱۱) دانشگاه شیکاگو.
دانشگاههای آمریکا که تحت عنوان «بخش مطالعات خاور نزدیک» مطالعات اسلامی انجام می دهند از این قرار می باشند:
۱) دانشگاه واین، دیترویت؛ ۲) دانشگاه کالیفرنیا، لُس آنجلس؛ ۳) دانشگاه هاروارد، کمبریج؛ ۴) دانشگاه بینگانتون، نیویورک؛ ۵) دانشگاهبرگ هام یانگ، یوتا؛ ۶) دانشگاه ایندیانا، بلومینگ تُن؛ ۷) دانشگاه پرینستون نیوجرسی؛ ۸) دانشگاه جان هاپکینز، بالتی مور؛ ۹) دانشگاه مینهسوتا، می نیاپولیس؛ ۱۰) دانشگاه کورنِل، ایتاکا؛ ۱۱) دانشگاه ایلی نویز، اوربانا شامپاین.
دانشگاههای آمریکا که تحت عنوان بخشهای «مطالعات اسلامی» و «مطالعات ادیان»، به مطالعات اسلامی می پردازند به قرار زیر می باشند:
۱) دانشگاه یال، نیوهیون؛ ۲) دانشگاه واشنگتن، ساتل؛ ۳) دانشگاه واشنگتن، سنت لوئیس؛ ۴) دانشگاه دیوک، دورهام؛ ۵) دانشگاه اوریگن؛ ۶) دانشگاه ویرجینیا، چارلوتزویل؛ ۷) دانشگاه کالیفرنیا، سانتاباربارا؛ ۸) دانشگاه کلمبیا، نیویورک؛ ۹) دانشگاه ماسوچوست، امهرست؛ ۱۰) دانشگاه جورج تاون، واشنگتن؛ ۱۱) دانشگاه تمپل، پنسیلوانیا؛ ۱۲) دانشگاه ایلی نویز جنوبی، ادوارد ویل؛ ۱۳) دانشگاه جورج واشنگتن،واشنگتن اشکال کار کجا بود؟
پرفسور برنارد لوئیس، اسلام شناس برجسته آمریکایی که در میان اسلام شناسان آمریکا به عنوان «سرور و سالار اسلام شناسان در امریکا» معروف است در سال ۲۰۰۲ کتابی را با عنوان اشکال کار کجا بود؟ تألیف نمود که در آن خواستار تجدید نظر در روشهای مطالعات اسلامی درآمریکا گردید.
نویسنده اذعان می دارد اصلاحاتی که از جانب حکام وابسته به آمریکا در کشورهای اسلامی بعد از جنگ جهانی دوم عملی گردید ساختارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی را دربر می گرفته است و مکاتب فکری غرب مانند سوسیالیسم، ملی گرایی، لیبرالیسم و پلورالیسم هم ازلحاظ نفوذ در جوامع اسلامی با شکست کامل روبه رو شده اند.
وی اعلان می کند مسلمانان فقط با اصلاحات تفکر دینی و اعتقادی می توانند پیشرفت نمایند و در این زمینه دولت آمریکا باید به مسئولیت خود در برابر مسلمانان عمل نماید(۴۴).
این نظرات سردرگمی و به بن بست رسیدن مطالعات اسلامی را در آمریکا آشکار می سازد.
اخیرا در مراکز علمی آمریکا و اروپا این مباحثبه شدت دنبال می شود که مطالعات اسلامی توسط دانشگاههای آمریکا و اروپا نتوانسته تحولات جهان اسلام را پیش بینی نماید و جهان غرب در برخورد با مسلمانان همیشه غافلگیر شده است.
پروفسور آرماندو سالواتور بنیانگذار و مدیر «انجمن پژوهشهای اجتماعی در ایتالیا» که درباره اسلام در اروپا تحقیقات گسترده انجام می دهددر کتاب خود با عنوان اسلام و مباحث سیاسی در باره مدرنیسم(۴۵)که در سال ۱۹۹۷ م چاپ گردید، اظهار می دارد:
از آنجا که حس آگاهی اجتماعی جهان غرب درون گرا است آنها اسلام را با همین تفکر تفسیر و تأویل کرده اند و روشنفکران کشورهای اسلامی نیز که خواهان تجدید نظر در مبانیو اصول اسلامی بوده اند با همین حس اجتماعی درون گرایی که یکی از ویژگیهای غربیان است تلاش کردند مبانی و اصول اسلامی را مطابق خواسته های غربیان تغییر دهند که در نتیجه با ناکامی روبه رو گشته اند.
این روش برای اولین بار توسط علی عبدالرازق در بین روشنفکران درجهان اسلام آغاز گشت و آخرین آنها پروفسور محمّد ارغون می باشد(۴۶).
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربه سختی بر شبکه گسترده مطالعات اسلامی در آمریکا وارد کرد، چرا که با تأسیس جمهوری اسلامی ایران، دولت آمریکا بزرگ ترین پایگاه خود در جهان اسلام را از دست داد و متحمل خسارتهای عظیم سیاسی و اقتصادی گردید.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران سرآغاز بیداری جهان اسلام و بی اعتبار شدن تجزیه و تحلیلهای مراکز مطالعات اسلامی در بین دولتمردان آمریکایی شد؛ چرا که تمامی محاسبات و سیاستهای دولت آمریکا در باره جهان اسلام بر تجزیه و تحلیل مراکز مطالعات اسلامی این کشور استوار می باشد.
انقلاب اسلامی ایران این حقیقت را ثابت کرد که اسلام قدرتمند، پویا و زنده است و می تواند در برابر اقدامات سودجویانه و سلطه طلبانه امپریالیسم غرب در جهان اسلام بایستد(۴۷).
استراتژی جدید در مطالعات اسلامی
چنان که یاد شد، در آمریکا مراکز مطالعات اسلامی برای تأمین منافع دولت آمریکا به وجود آمده اند و رهبری آن را اسلام شناسانی مانند برنارد لوئیس و همیلتون گیب که دشمنی علنی با اسلام را در نوشته های خود بیان کرده اند بر عهده دارند و آنها اسلام شناسانی را در آمریکا تربیت نموده اند که تبلیغات گسترده علیه اسلام و مسلمانان جهان را انجام می دهند.
از شاگردان معروف آنها افرادی مانند لئونارد بیندر(۴۸)، اِلی کیدوری(۴۹)،دانیل پایپس(۵۰)، مارتین کرامر(۵۱)، توماس فریدمن(۵۲)، دیوید پرایس جونز(۵۳)، مارتین پریتز(۵۴)، نورمان پاد هورتز(۵۵)، چالز کراتامر(۵۶)، ویلیام کریستول(۵۷)،جودیت میلر(۵۸)، جاناتان هریس(۵۹)، رونی استیل مان(۶۰)، و جاناتان شوانزر(۶۱)را می توان نام برد.
بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ م کنگره آمریکا بودجه بخش مطالعات اسلامی دانشگاههای این کشور را ۲۶ درصد افزایش داد و این بودجه سالیانه از ۷۸ میلیون دلار به ۵/۹۸ میلیون دلار بالغ گردید.
بر این اساس، تعداد دانشجویان در بخشهای مطالعات اسلامی دانشگاههای آمریکا از ۶۵ نفر به ۱۳۰ نفر افزایش یافت که مخارج کامل آن رادولت آمریکا پرداخت می نماید.
همچنین دستور تشکیل سه مرکز جدید آموزش زبانهای عربی، ترکی و فارسی در دانشگاههای آمریکا صادرشده است(۶۲).
در سال ۱۹۵۸ م کنگره آمریکا «لایحه آموزش دفاع ملی»(۶۳) را تصویب کرد که مطابق ماده ششم این لایحه ۸ میلیون دلار برای توسعه وراه اندازی مراکز مطالعات اسلامی در دانشگاههای آمریکا تصویب گردید.
همه ساله کنگره آمریکا بودجه ماده ششم این لایحه را افزایش می دهدو بیشترین افزایش بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در بودجه سال ۲۰۰۲ م حاصل گردید.
بودجه دولتی برای مطالعات اسلامی در آمریکا که درسال ۱۹۵۸ م فقط ۸ میلیون دلار بود، در سال ۲۰۰۲ به ۵/۹۸ میلیون دلار افزایش پیدا کرد.
بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دولت و کنگره آمریکا اظهار نمودند شمار کارشناسان دولتی که به زبانهای خاورمیانه و آسیای مرکزی مسلط باشند بسیار اندک است و تعداد کارشناسان دولتی با مهارت کامل در این زبانها باید افزایش پیدا کند، چرا که تربیت اسلام شناسان در آمریکا جزء آموزش دفاع ملی کشوری محسوب می شود؛ زیرا منافع استراتژیک آمریکا در کشورهای اسلامی نهفته است.
علاوه بر بودجه دولتی صد میلیونی دولت آمریکا برای مطالعات اسلامی در این کشور، مؤسسات و شرکتهای چند ملیتی آمریکایی مانندفورد، راکفلر، راند، کارنگی، هودسون و برادلی هم کمکهای زیادی برای مطالعات اسلامی در این کشور ارائه می دهند.
حوزه های دینی (Seminaries) پروتستانهای آمریکا هم بخشهای مطالعات اسلامی را به وجود آورده اند که هدف از آنها «مباحث بین ادیان»(۶۴) می باشد.
اینحوزه های دینی هم کتابهای فراوانی را علیه اسلام تألیف نموده اند که در آنها آشکارا به قرآن مجید و رسول اکرم صلی الله علیه و آله توهین می شود.
حوزه دینی معروف پروتستانهای آمریکا به نام حوزه دینی هارتفورد(۶۵)واقع در کانک تیکت آمریکا قدیم ترین بخش مطالعات اسلامی در این کشور را به وجود آورده است و مجله ای با عنوان «جهان اسلام»(۶۶) را از سال ۱۹۳۸ تاکنون منتشر می نماید.
کشیشان معروف پروتستان آمریکا که روابطی نزدیک با کاخ سفید و حزب حاکم جمهوری خواه دارند؛ مانند جری فالول (Jerry Falwell) پات رابرتسون (Pat Robertson)و هال لیندسی (Hal Lindsey) در ماههای اخیر در آمریکا سخنرانیهای توهین آمیزی علیه اسلام نموده اند که بازتاب جهانی داشته است.
اسقف فرانک لین گراهام که کشیش رسمی کاخ سفید می باشد و مراسم دینی و عبادی کاخ سفید رارهبری می کند نیز اخیرا در چند سخنرانی خود مستقیما به رسول اکرم صلی الله علیه و آله توهین کرده است.
بنیادگرایان مسیحی در آمریکا که خود را مبلغان انجیل (Evangelist) می نامند فعال ترین تشکیلات دینی در آمریکا محسوب می شوند ودر مراکز سیاسی این کشور مخصوصا در حزب حاکم جمهوری خواه نفوذ زیادی دارند.
یکی از اهداف عمده آنها مسیحی نمودن سایر اقوام غیرمسیحی با تبلیغات گسترده و کمک مستقیم مالی و نظامی دولت ایالات متحده آمریکا می باشد.
اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در ایالات متحده آمریکا و انگلستان تحت حمایت همه جانبه عقیدتی و سیاسی صهیونیسم می باشد وآنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان که «مسیحیان دوباره تولد یافته»(۶۷) می باشند باید برای «ظهور دوباره مسیح»(۶۸) شماری از «خواسته های مسیح»(۶۹) را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان «عملی نمودن پیشگوییهای انجیل»(۷۰) بیان شده، جامه عمل بپوشند.
این جریان نوظهور در پروتستانتیسم با عنوان «صهیونیسم مسیحی»(۷۱) شهرت دارد(۷۲).
جرج بوش رئیس جمهور آمریکا به طور علنی خود را «مسیحی دوباره تولد یافته» معرفی می کند و در سخنرانیهای خود اعلام کرده است به اعتقادات این جریان نوظهور ایمان راسخ دارد(۷۳).
نقش مراکز هسته مشاوران
مراکز مطالعات استراتژیک و کارشناسان امور خاور میانه که از اعضای برجسته مراکز «هسته مشاوران» (Think Tanks) می باشند بعد ازحادثه ۱۱ سپتامبر فعالیتهای علمی و پژوهشی بخشهای مطالعات اسلامی در دانشگاههای آمریکا را مورد اعتراض قرار داده و اظهار نموده اند که نادرستی تجزیه و تحلیلهای اسلام شناسان این مراکز دانشگاهی در آمریکا همواره اثبات شده است و از این رو خواستار بازنگری در روشهای مطالعات اسلامی در این کشور شده اند.
دکتر داگلاس لیتل استاد تاریخ دانشگاه کلراک در ورستر، ماسوچوست آمریکا در کتاب خود با عنوان خاورشناسی آمریکا؛ ایالات متحده آمریکاو خاورمیانه از سال ۱۹۴۵ که در اواخر سال ۲۰۰۲ م توسط انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی چاپ گردید به دولت آمریکا پیشنهاد می کند که برای سلطه بر جهان اسلام باید در خاورمیانه و خلیج فارس یک جنگ محدود را آغاز نماید، چرا که مداخله پنهان دولت آمریکا در خاورمیانه به خاطر تجزیه و تحلیلهای نادرست اسلام شناسان آمریکایی تاکنون دستاورد چندانی نداشته است و برای تسلط بر منابع غنی نفتی خاورمیانه،تأمین و تضمین کامل امنیت اسرائیل و سرکوبی نهضتهای اسلامی لازم است دولت آمریکا جنگ محدودی را در این مناطق آغاز نماید.
این نویسنده آمریکایی اظهار می دارد که اسرائیل با تولید «تسلیحات کشتار جمعی» مانند سلاحهای اتمی، شیمیایی و بیولوژیکی و دریافت پیشرفته ترین تسلیحات از آمریکا و اروپا، به سرمایه ای بزرگ در خاورمیانه برای دولت آمریکا تبدیل شده است.
بعد از قدرت یافتن آریل شاروندر فوریه ۲۰۰۱ م وقت آن رسیده است که طرح «صلح در برابر زمین»(۷۴) کنار گذاشته شود و طرح ایجاد «صلح با قدرت»(۷۵) اجرا گردد(۷۶).
دکتر استنلی کورتز از اسلام شناسان معروف آمریکا و عضو مراکز «هسته مشاوران» در مقاله ای که در شماره ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۱ هفته نامه استاندارد واشنگتن(۷۷)چاپ گردید، تمامی مطالعات انجام شده درباره اسلام در آمریکا را ورشکستگی فکری قلمداد می کند.
هفته نامه استاندارد وابسته به حزب حاکم دولت آمریکا «جمهوری خواه» می باشد و نظرات دولتمردان این کشور را منعکس می کند.
در همین زمینه کتابی توسط پروفسور مارتین کرامر از نظریه پردازان برجسته و اسلام شناس معروف آمریکا با عنوان «دارالفکرها روی شن؛ناکامی مطالعات خاورمیانه در آمریکا»(۷۸) در اکتبر ۲۰۰۱ م توسط «انستیتو واشنگتن برای سیاستگذاری خاور نزدیک»(۷۹) چاپ گردید.
نویسنده دراین کتاب، مطالعات اسلامی در آمریکا را به خاطر عدم توفیق در تأمین منافع آمریکا شکست خورده اعلام داشته، اظهار می دارد که مطالعات اسلامی در آمریکا فقط با هدف سکولار نمودن جوامع اسلامی انجام شده است و اسلام شناسان آمریکایی یقین داشتند با اجرای طرح اسکان جمعیت در شهرها (Urbanization) و سکولار نمودن مردم، مسلمانان کشورهای اسلامی از اسلام رویگردان شده، در مقابل آمریکا تسلیم خواهند شد، لیکن آغاز نهضتهای اسلامی و بیداری مسلمین پیشگوییهای آنها را درباره «مدل سکولار»(۸۰) شدن جوامع اسلامی نقش بر آب کرد.
همچنین مراکز مطالعات اسلامی در آمریکا تعدادی از دانشمندان بنام مسلمان را از کشورهای اسلامی در مراکز مطالعاتی خود استخدام نمودندکه «مدل دوره بعد از دوران استعمار»(۸۱) را پذیرفته بودند و آنها برای سکولار نمودن جوامع اسلامی تعداد زیادی کتاب را تألیف کردند و محورمطالب کتب و مقالات آنها احقاق حقوق زن، لیبرالیسم و اجرای مدل دموکراسی غرب در جوامع اسلامی بود.
آنها معتقد بودند با ترویج این مطالب نیروهای روشنفکر ملی مذهبی در کشورهای اسلامی به قدرت خواهند رسید و آنها منافع آمریکا را تأمین خواهند نمود و برای همین خاطر دولت آمریکا روشنفکران ملی مذهبی در جوامع اسلامی را دائما مورد حمایت مالی و تبلیغاتی خود قرار دادند تا جلو نهضتهای اسلامی را بگیرند(۸۲).
پروفسور کرامر مواضع اسلام شناسان آمریکا به رهبری پروفسور جان ال.
اسپوزیتو را مورد نقد قرار می دهد که این ایده را در تألیفات خودترویج می کردند که با اجرای مدل دموکراسی غربی در جوامع اسلامی می توان با نهضتهای اسلامی مقابله نمود.
پروفسور جان اسپوزیتو استاد اسلام شناسی در دانشکده صلیب مقدس ورسستر، ماسوچوست(۸۳)که در حال حاضر ریاست «مرکز تفاهم بین مسلمانان و مسیحیان» دانشگاه جورج تاون واشنگتن(۸۴)را به عهده دارد این نظریه را در کتابهای خود با عناوین خطر اسلام؛ افسانه یا واقعیت(۸۵)، چاپ ۱۹۹۲ م و اسلام و دموکراسی(۸۶)،چاپ ۱۹۹۶ م بیان کرده است، لیکن این نکته شایان ذکر است که در انتخاباتی که از سال ۲۰۰۰ م تاکنون در برخی از کشورهای اسلامی مانندترکیه، اردن، اندونزی، بحرین، مراکش و پاکستان برگزار شده، احزاب اسلامی که شدیدا مخالف آمریکا می باشند پیروزیهای چشمگیری را به دست آورده اند که این رخدادها نادرستی محاسبات اسلام شناسان آمریکایی را بیش از پیش آشکار ساخته است.
گفتنی است پیروزی قاطع حزباسلامی در انتخابات دموکراتیک در الجزایر در اوائل دهه ۱۹۹۰ م را آمریکا و فرانسه با قدرت نظامی سرکوب کردند که بزرگ ترین رسوایی رابرای تمدن غرب در قرن بیستم به بار آورد.
پروفسور کرامر در سخنرانی خود در روز ۱۴ مارس ۲۰۰۲ م در «مرکز مطالعات خاورمیانه» اعلام می کند مراکز مطالعات اسلامی در آمریکا تاکنون فقط اطلاعاتی نادرست و گمراه کننده به دولتمردان آمریکا ارائه نموده و نتوانسته اند تحولات خاورمیانه را پیشگویی نمایند.
وی در این سخنرانی ضمن تکرار مطالب بیان شده در کتاب دارالفکرهای روی شن اظهار می دارد که از ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ م / ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ش تاکنون را باید «عصر خطای مراکز مطالعات اسلامی در آمریکا» نامید؛ زیرا مطالعات آنها درباره اسلام کاملاً نامفهوم و ناقص بوده است.
دولت آمریکا نیز به دلیل شکستهای پی در پی در جهان اسلام، اعتماد خود را به مراکز مطالعات اسلامی در دانشگاههای آمریکا از دست داده و به تجزیه و تحلیلهای مراکز هسته مشاوران رو آورده است.
درحال حاضر، دولت آمریکا گزارش یک خبرنگار وابسته به خود در باره جوامع اسلامی را بر تجزیه و تحلیل یک مرکز مطالعات اسلامی ترجیح می دهد.
مقابله با امپراتوری شیطانی آمریکا
بعد از پایان جنگ سرد در اوائل دهه ۱۹۹۰ م نظریه پردازان مراکز هسته مشاوران در تصمیم گیری و اجرای طرحها در باره جهان اسلام جایگاهی ویژه یافته اند، چرا که از سال ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۰ م تمامی تجزیه و تحلیلهای مراکز اسلام شناسی دانشگاههای آمریکا نتایج معکوس داده است.
بعد از پایان جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ م و بعد از چاپ مقاله ای با عنوان «نبرد تمدنها»(۸۷) توسط تئوریسین برجسته آمریکا ییساموئل هانتینگتون دولت آمریکا با کمک شبکه گسترده رسانه ای خود جنگ روانی را علیه اسلام و مسلمانان جهان آغاز کرد و کوشید با پیاده کردن دموکراسی غربی اصلاحات مورد نظر دولت آمریکا را در جوامع اسلامی انجام دهد تا از این راه جلو نفوذ نهضتهای اسلامی گرفته شود،ولی این سیاست نیز راه به جایی نبرد.
در آخرین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، لابی صهیونیسم بین الملل جورج بوش کاندیدای حزب جمهوری خواه را که یک بنیادگرایافراطی مسیحی و طرفدار متعصب صهیونیسم می باشد با رأی دیوان عالی آمریکا به قدرت رساندند.
اصول سیاست خارجی آمریکا اکنون بر «حمله پیشگیرانه» (Pre-Emptive Strikes) علیه کشورهایی که مخالف سیاستهای آمریکا می باشند استوار است.
بعد از به وجود آمدن حادثه ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ / ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ م، دولت آمریکا جنگ علیه اسلام و مسلمانان جهان را به بهانه جنگ علیه تروریسم آغاز کرده است.
اکثر دولتمردان آمریکایی که از بنیادگرایان متعصب پروتستان می باشند آشکارا با هدف عملی نمودن خواسته های مسیح (Dispensationalism) و پیشگوییهای انحیل (Apocalypticism) در آغاز هزاره سوم میلادی و به بهانه جنگ علیه تروریسم، جنگ صلیبیرا علیه اسلام آغاز کرده و اعلام نموده اند که این جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام ادامه خواهد یافت.
در این رابطه، جورج بوش عراق، ایران وکره شمالی را «محور شیطانی» (Axis of Evil) نامیده است.
در این مرحله آمریکا می کوشد حکومتهای وابسته بهخود را که احساس می کند با نهضتهای اسلامی سرنگون شوند، برکنار نماید و با حضور نظامی در این کشورها از به وجود آمدن حکومت اسلامی جلوگیری کند.
اشغال نظامی افغانستان و عراق از سوی ارتش آمریکا با همین انگیزه صورت گرفته است.
دولتمردان آمریکایی قرن بیست و یکم را «قرن آمریکا» قلمداد می کنند.
در این رابطه چند مرکز هسته مشاوران در آمریکا مطالعات وپژوهشهای هماهنگی را انجام می دهند که معروف ترین آنها به قرار زیر می باشند:
۱) بنیاد میراث؛ ۲) انستیتو هادسون؛ ۳) بنیاد فورد؛ ۴) بنیاد راکفلر؛ ۵) شرکت راند؛ ۶) بنیاد برادلی؛ ۷) امور خاورمیانه شورای امنیت ملی؛ ۸) مرکز سیاستگذاری امنیتی؛ ۹) انستیتو اقدام آمریکایی؛ ۱۰) انستیتو یهود برای امور امنیت ملی؛ ۱۱) انستیتو واشنگتن برای سیاستگذاری مسائل خاورمیانه؛ ۱۲) پروژه برای قرن جدید آمریکایی.
در بین این مؤسسات «انستیتو واشنگتن برای سیاستگذاری مسائل خاورمیانه» و «مرکز پروژه برای قرن جدید آمریکایی» نقش حیاتی ایفامی کنند.
مشاوران ارشد در امور اسلامی وابسته به این دو مرکز درباره تحولاتی که در کشورهای اسلامی رخ می دهد، تجزیه و تحلیلهای خود رادر شبکه های تلویزیونی و روزنامه های پرتیراژ آمریکا مطرح می کنند.
بعد از پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱، دیک چنی وزیر دفاع آن زمان و نائب رئیس جمهوری کنونی آمریکا یک گروه مطالعاتی متشکل از ۷۰۰ نفر از کارشناسان نظامی را به سرپرستی پروفسور پُل ولف ویتز (Paul Wolfowitz)تشکیل داد که استراتژی سیاسی و نظامی آمریکا رابعد از جنگ سرد تعیین نمایند و مطابق این مطالعات، جورج بوش پدر، رئیس جمهوری وقت آمریکا طرح «نظام نوین جهان» (NewWorld Order) را مطرح نمود.
پروفسور پل ولف ویتز از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ م ریاست دانشکده مطالعات روابط بین الملل دانشگاه جان هاپکینز را به عهده داشت و در حال حاضر به عنوان معاون اول وزارت دفاع آمریکا انجام وظیفه می کند.
در ماه ژوئن ۱۹۹۷ پل ولف ویتز، دیک چنی، دونالد رامسفلد و ریجارد پرل که از دولتمردان عالی رتبه آمریکا می باشند مؤسسه هسته مشاوران را با عنوان «پروژه برای قرن جدید آمریکایی» در واشنگتن تأسیس کردند و شعار این مؤسسه «از جمهوری تا امپراتوری»(۸۸) می باشد.
دراعلامیه تشکیل این مؤسسه که در روز ۳ ژوئن ۱۹۹۷ م انتشار یافت بعد از به قدرت رسیدن دولت جورج بوش، این طرح به عنوان استراتژی دولت آمریکا در آغاز قرن بیست و یکم به اجرا گذاشته شده است.
برای تحقق امپراتوری جهانی آمریکا، افزایش بودجه نظامی، افزایش پایگاههای نظامی در سراسر جهان، مداخله نظامی در خاورمیانه وآسیای مرکزی، سلطه کامل بر منابع غنی نفتی خاورمیانه و دریای خزر، حملات نظامی علیه کشورهایی که مخالف سیاستهای آمریکا می باشند،تأمین امنیت کامل برای اسرائیل، برقراری وضعیت اضطراری دائم در داخل آمریکا و خروج از پیمان نامه های بین المللی که مخالف منافع آمریکا باشند، پیش بینی شده است.
هم اکنون پروفسور پُل ولف ویتز معاون اول وزارت دفاع آمریکا، دوگ فیث لوئیس، رئیس دفتر دیک چنی وریچارد پرل مشاور وزارت دفاع این کشور در حال اجرای طرح یاد شده می باشند.
در این راستا، دولتمردان آمریکا به دلیل خوی سلطه جویی و یک جانبه گرایی به بیماری جنون و سوء ظنّ شدید همراه با هذیان گویی و اختلال در رفتار (Paranoid Schizophrenia) دچار شده اند.
برای مقابله با تهدیدهای فزاینده نظامی آمریکا در خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران می تواند با هدایت موج بیداری اسلامی ایجاد شده دربین امت قدرتمند یک و نیم میلیارد نفری مسلمانان جهان و ایجاد وحدت عملی در بین کشورهای اسلامی طرحهای شیطانی آمریکا را خنثی نماید.
در این زمینه دانشمندان مسلمان به جای خود باختگی در مقابل آمریکا می باید با صراحت و شجاعت از اصول، مبانی و ارزشهای اسلامی دفاع نمایند.
امروز آمریکا به خاطر سیاستهای سلطه جویانه خود به یکی از منفورترین کشورها در جهان تبدیل شده است و با رکود بی سابقه اقتصادی و فساد و ناهنجاریهای گسترده اخلاقی و اجتماعی در جامعه امروز ایالات متحده آمریکا، این کشور در عمل در حال سقوط وفروپاشی حتمی در آینده نزدیک است؛ ان شاءاللّه .
پی نوشت : ۱ – Islamic Studies in U.S.A from Republic to Evil Empire. ۲ ادوارد سعید، شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱، ص ۴۹-۴۳٫ ۳ – Duncan B. Macdonald, Aspect of Islam (New York: 1911), p. 12. ۴ – Ibid., p. 13. ۵ – Montgomery Watt, Muhammad at Medina (Oxford: Clarendon Press, 1956), p. 199. ۶ – Ibid., p. 219. ۷ – Muhammad Benaboud, “Orientalism and the Arab Elite, The Islamic Quarterly, 26/1 (1982), p. 7. ۸ – Benaboud, “Orientalism and the Arab Elite,” p. 6. ۹ – The Society for Promoting Christian Knowledge. ۱۰ شرق شناسی، ص ۱۸۴٫ ۱۱ – Norman Daniel: Islam and the West: The Making of an Image, Oneworld Publications Ltd, July. 2000, p. 267. ۱۲ – Bernard Lewis: Islam and the West, Oxford University Press, October 1994, pp 85-86. ۱۳ – Poema del Cid. ۱۴ شرق شناسی، ص ۱۱۹٫ ۱۵ – Norman Daniel, Islam and the West, the Making of an Image (Edinburgh: Edinburgh University Press, 1960) and R.W. Southern, Western Views of Islam in the Middle Ages (Cambridge: Harvard University Press, 1962). ۱۶ بنی اغلب یا اغالبه (۲۹۶-۱۸۴ ق / ۹۰۹-۸۰۰ م) در تونس، الجزایر و سیسیل حکومت کردند. ۱۷ – Christiandom. ۱۸ – “America and Europe: The Islamic – Christian Continents”. ۱۹ – H.A.R. Gibb, Modern Trends in Islam, Chicago, 1947, pp. 46-48, 109-110; Gustave E.von Grunebaum, Medieval Islam, Chicago, 1953, pp. 240-241. ۲۰ – Gustave E.von Grunebaum, Islam: Essays in the Nature and Growth of a Cultural Tradition, New York, 1961, p. 244. ۲۱ – H.A.R. Gibb, Mohammedanism, New York. 1953, 2nd ed, pp. 43-44; Alfred Guillaume, Islam, London, 1956, 2nd ed, pp. 59-60. ۲۲ – Asaf Hussain, Orientalism, Islam and Islamists, Vermont, 1984, p. 17. ۲۳ – Lynne Barbee, Middle East Studies Network, MERIP Reports, 38, 1975, pp. 6-7. ۲۴ – MERIP Reports, p 19. ۲۵ – The Middle East Policy Council. ۲۶ – American Enterprise Institute, Washington. ۲۷ – Center for Security Policy, Washington. ۲۸ – The Project for the New American Century, Washington. ۲۹ – Washington Institute for Near East Policy, Washington. ۳۰ – The Middle East Forum, Philadelphia, Pennsylvania. ۳۱ – Hagop Kevorkian Center, New York. ۳۲ – The American Academy of Religion, Atlanta. ۳۳ – American Mideast Education and Training Service Inc, Washington. ۳۴ – The Middle East Institute, Washington. ۳۵ – Library of Congress, Rockfeller Fellowship in Islamic Studies. ۳۶ – Oriental Institute, Chicago. ۳۷ – Hartford Seminary, Connecticut. ۳۸ – Institute of Middle East and North African Affairs, Hyattsville, M.D. ۳۹ – Institute of Arab Studies, Belmont. ۴۰ – Department of Middle Eastern Studies. ۴۱ – Department of Near Eastern Studies. ۴۲ – Department of Religious Studies. ۴۳ – Department of Islamic Studies. ۴۴ – Bernard Lewis, What Went Wrong?, New York, Oxford University Press, 2002, p. 6. ۴۵ – Armando Salvatore, Islam and the Political Discourse of Modernity, Ithaca Press, 1997. ۴۶ اسلام و مباحث سیاسی در باره مدرنیسم، ص ۷۳، ۹۷ و ۲۸۳٫ ۴۷ – Orientalism, Islam and Islamists, p. 19. ۴۸ – Leonard Binder. ۴۹ – Elie Kedourie. ۵۰ – Daniel Pipes. ۵۱ – Martin Kramer. ۵۲ – Thomas Friedman. ۵۳ – David Pryce-Jones. ۵۴ – Martin Peretz. ۵۵ – Norman Podhoretz. ۵۶ – Charles Krauthammer. ۵۷ – William Kristol. ۵۸ – Judith Miller. ۵۹ – Jonathan Harris. ۶۰ – Ronni Stillman. ۶۱ – Jonathan Schanzer. ۶۲ – Policy Watch, Middle East Forum, Philadelphia, “Middle Eastern Studies: What Went Wrong?, December 16, 2002. ۶۳ – National Defense Education Act, 1958. ۶۴ – Inter-Faith Debate. ۶۵ – Hartford Seminary. ۶۶ – The Moslem World. ۶۷ – Born Again Christian. ۶۸ – The Second Coming of Jesus. ۶۹ – Dispensationalism. ۷۰ – Apocalypticism. ۷۱ – Christian Zionism. ۷۲ رجوع کنید به مقاله «نگاهی به جریان نوظهور صهیونیسم مسیحی در پروتستانتیسم»، مشکوه، شماره ۷۴ و ۷۵، ۱۳۸۱، ص ۱۰۸-۹۶٫ ۷۳ – BBC, March 14, 2003. ۷۴ – Peace For Land. ۷۵ – Peace Through Strength. ۷۶ – Douglas Little, American Orientalism: The United States and the Middle East Since 1945, Chapel Hill, pp, 4-9, 404. ۷۷ – Stanley Kurtz, The Failure of Middle Eastern Studies, The Standard Weekly, Washington, September 19, 2001 issue. ۷۸ – Martin Kramer, Ivory Towers on Sand: The Failure of Middle Eastern Studies in America. ۷۹ – Washington Institute for Near East Policy, Washington D.C. ۸۰ – Secularization Paradigm. ۸۱ – Post-Colonial Paradigm. ۸۲ – Ivory Towers on Sand, p 7-8. ۸۳ – College of the Holy Cross, Worcester, Massachusetts. ۸۴ – Center for Muslim – Christian Understanding, Georgetown University, Washington. ۸۵ – John L.Esposito, The Islamic Threat: Myth or Reality, Georgetown University, Washington, 1992. ۸۶ – John L. Esposito, Islam and Democracy, Georgetown University, Washington, 1996. ۸۷ – Samuel Huntington, Clash of Civilizations, Foreign Affairs, Summer 1993 issue. ۸۸ – “From Republic to Empire”.