- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
به سبب اختلاف موجود بین مفسران و صاحبنظران علوم قرآنی در معنای تأویل قرآن، دیدگاههای گوناگونی درباره نسبت بین تفسیر و تأویل ابراز شده است.[۱] برخی تفسیر و تأویل را به یک معنا دانستهاند. این قول که از ادیبان متقدمی چون ابوعبید قاسم بن سلاّم (متوفی ۲۲۴)[۲] و ابوالعباس مبرَّد (متوفی ۲۸۶)[۳]نقل شده، به عنوان دیدگاه مشهور مفسران متقدم مطرح است. [۴]برخی دیگر، از جمله محمدبن حبیب نیشابوری (متوفی۲۴۵)، این دیدگاه را نپذیرفتهاند.[۵] ظاهراً واژه تأویل تقریباً از اواخر قرن سوم به عنوان اصطلاحی مکی برای شرح و توضیح آیات قرآن به کار میرفته و حدود یک قرن بعد واژه تفسیر جانشین آن شده است.[۶] هر چنداشاره به تفاوت بین تفسیر و تأویل در آثار متقدمانی چون مقاتل بن سلیمان،(متوفی ۱۵۰)[۷] طبری (متوفی ۳۱۰)[۸]و ماتریدی (متوفی ۳۳۳)[۹] به چشم میخورد، با این حال طبری و ماتریدی در نامگذاری آثار خود درباره شرح و توضیح آیات قرآن [۱۰] از واژه تأویل استفاده کردهاند. [۱۱]
به نظر راغب اصفهانی[۱۲] تفسیر بیشتر در الفاظ و مفردات، و تأویل بیشتر در معانی و جملات استعمال شده است، ضمن اینکه تأویل معمولاً در مورد کتب آسمانی به کار میرود و تفسیر در مورد کتب دیگر نیز کاربرد دارد.[۱۳]
مبادی و اصول
اگر چه مفسران و دانشمندان علوم قرآنی آموختن علوم متعددی را برای مفسر لازم شمرده و در تعداد این علوم اختلاف کردهاند،[۱۴] مهمترین این دانشها که مورد اتفاق بیشتر آنان است، بدین قرارند: علوم ادبی، شامل لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع؛ علوم قرآنی، شامل قرائات و شناخت ناسخ و منسوخ و اسباب نزول؛ علوم حدیث، شامل درایه و رجال؛ علوم دیگری نظیر اصول فقه و فقه و کلام و نیز علم موهبت.[۱۵]
از دیگر اموری که در تفسیر قرآن باید مورد توجه قرارگیرد، استفاده از منابع معتبر است. این منابع بر چند قسم است: قسم اول منابع نقلی که عبارتاند از: قرآن، احادیث پیامبر و اهل بیت، اقوال صحابه و تابعین. مراجعه به برخی آیات قرآن برای تفسیر آیات دیگر علاوه بر آنکه روشی عقلایی است، از سوی اهل بیت و شاگردان مکتب آنها مورد استفاده بوده است.[۱۶]گفتههای پیامبر اکرم به عنوان شارح و مبین قرآن[۱۷] و احادیث رسیده از امامان که نزد شیعه همانند روایات نبوی است،[۱۸] از مراجع مهم تفسیر است.
از سویی اقوال بزرگان صحابه به دلیل درک زمان نزول و همنشینی مستمر با پیامبر به عنوان یکی از منابع مهم تفسیر معرفی شده، که در کنار اقوال تابعین باید مورد توجه قرار گیرد. [۱۹] گفتنی است درباره حجیت اقوال تفسیری صحابه و تابعین و محدوده پذیرش آرای آنها میان صاحب نظران اختلاف است.[۲۰]
قسم دوم منابع لغوی است. این منابع از آن جهت حائز اهمیتاند که معانی و کاربردهای واژگان را در زمان نزول قرآن روشن میکنند. این معانی یا کاربردها ممکن است از متن قرآن یا روایات یا اقوال صحابه استخراج شود یا از آثار نظم و نثرِ به جای مانده از آن دوران (مانند اشعار جاهلی) به دست آید یا با مراجعه به فرهنگهای لغت متقدم و هر چه نزدیکتر به زمان نزول قرآن حاصل گردد.[۲۱] قسم سوم از منابع تفسیر را نیز قوه استنباط مفسر دانستهاند[۲۲] که برخی از آن به منبع عقل تعبیر کردهاند.[۲۳]
رعایت قواعد تفسیر که به کاربستن آنها برای ارائه تفسیر صحیح لازم است، اصل دیگری است که باید مفسر به آن توجه کند.[۲۴] نسبت این قواعد با تفسیر مانند نسبت اصول فقه با فقه و نسبت نحو با زبان عربی است.[۲۵] بسیاری از این قواعد در لابلای کتب تفسیر، اصول فقه، بلاغت و لغت پراکنده است و تا کنون به صورت جامع و دقیق گردآوری و تبیین نشده است. طیار[۲۶] این قواعد را به دو دسته عمومی و ترجیحی تقسیم کرده است. از نظر او قواعد عمومی، قواعدی است که مفسر در بیان معنای یک آیه ناگزیر از رعایت آنهاست و قواعد ترجیحی قواعدی است که برای گزینش یک رأی از میان اقوال موجود مفسران به کار گرفته میشود.[۲۷]
تفسیر قرآن بدون رعایت اصول ذکر شده و فراگرفتن علوم مورد نیاز، از مهمترین مصادیق تفسیر به رأی دانسته شده است. [۲۸]
تفسیر به رأی
بحث بر سر تفسیر به رأی از آنجا آغاز میشود که اگر مفسری برای فهم آیه، مستندی از روایات معصومان یا اقوال صحابه و تابعین یا رأی اجماعی مفسران پیشین را در اختیار نداشته باشد، آیا مجاز است به رأی و اجتهاد خود روی آورد.
دانشمندان از دیرباز نسبت به تفسیر به رأی و در پاسخ به اینکه آیا هر کس میتواند قرآن را تفسیر کند، دو موضع متعارض اتخاذ کردهاند. گروهی در این مورد سخت گرفته، تفسیر قرآن را با اجتهاد صرف جایز ندانسته هیچ کس، حتی دانشمندترین افراد، را مجاز به تفسیر قرآن نمیدانند، مگر آنکه قول خود را مستند به روایتی از پیامبر، صحابه یا تابعین کند.[۲۹]این گروه برای تأیید نظریه خود علاوه بر استناد به روایات نکوهش کننده تفسیر به رأی، دلایل دیگری ذکر کردهاند؛ از جمله اینکه تفسیر به رأی نسبت دادن چیزی به خدا بدون علم است و این امر در قرآن حرام شمرده شده است.[۳۰] دیگر اینکه برخی از صحابه و تابعین از تفسیر پرهیز داشته، در این امر بسیار سخت میگرفتند.[۳۱]
در مقابل، گروهی قرار دارند که تفسیر اجتهادی قرآن را با فرض شروطی برای مفسر جایز دانستهاند. اینان نیز در تأیید دیدگاه خود ادلهای آوردهاند، نظیر این که آیات متعددی از قرآن، مسلمانان را به تدبر در قرآن تشویق کرده است،[۳۲] که این خود نشان دهنده جواز دخالت عقل و اجتهاد در فهم قرآن است. بعلاوه، اختلاف صحابه در تفسیر آیات قرآن حاکی از به کارگیری عنصر استنباط از سوی آنان در تفسیر است.[۳۳]
پی نوشت:
- برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به علوم القرآن عندالمفسرین، ج۳، ص۲۰۳ـ ۲۱۶؛ صغیر، ص۲۰ـ۲۳.
- سیوطی، ج۴، ص۱۹۲.
- طبرسی، ج۱، ص۸۰.
- ابن جوزی، ج۱، ص۴.
- رجوع کنید به زرکشی، ج۲، ص۱۵۲؛ سیوطی، همانجا.
- دایره المعارف دین ، ج۱۴، ص۲۳۶.
- ج۱، ص۲۵ـ۲۷.
- ج۱، ص۲۶.
- ر.ک: سیوطی، همانجا.
- به ترتیب: جامع البیان عن تأویلای القرآن و تأویلات اهل السنه.
- برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به دایره المعارف دین، همانجا؛ ماتریدی، مقدمه عوضین، ج۱، ص۲۳ـ ۲۵.
- راغب اصفهانی، ۱۴۰۵، ص۴۷.
- نیز ر.ک: به سیوطی، همانجا.
- کافیجی، ص۱۰.
- رجوع کنید به راغب اصفهانی، ۱۴۰۵، ص۹۴ـ۹۶؛ کافیجی، ص۱۰ـ۱۲؛ سیوطی، ج۴، ص۲۱۳ـ ۲۱۵.
- طباطبائی، ج۱، ص۱۲؛ برای نمونه رجوع کنید به عیاشی، ج۱، ص۵۵، ۲۰۲؛ طبرسی، ج۷، ص۹۳.
- رجوع کنید به نحل: ۴۴.
- طوسی، ج۱، ص۴.
- ر.ک: سیوطی، ج۴، ص۲۰۸ـ۲۰۹.
- ر.ک: معرفت، ج۱، ص۳۰۷، ۴۳۱ـ۴۳۲.
- ر.ک: ابوحیان غرناطی، ج۱، ص۶؛ زرکشی، ج۲، ص۱۶۰، ۱۶۵.
- زرکشی، ج۲، ص۱۶۱.
- ر.ک: صغیر، ص۷۰؛ بابایی و دیگران، ص۳۱۱.
- طیار، ص۸۷.
- صباغ، ص۱۰.
- ص ۸۷، ۹۴.
- برای آگاهی از برخی قواعد تفسیر رجوع کنید به همان، ص۸۷ ـ۱۲۱؛ رومی، ص۱۳۶ـ۱۴۳.
- رجوع کنید به کافیجی، ص۱۲؛ سیوطی، ج۴، ص۲۱۶؛ ذهبی، ج۱، ص۲۶۶؛ شهیدی، ص۱۳۹.
- راغب اصفهانی، ۱۴۰۵، ص۹۳.
- رجوع کنید به اعراف: ۳۳.
- برای تفصیل بیشتر و پاسخ این دلایل رجوع کنید به زرقانی، ج۲، ص۵۴ ـ۵۷؛ ذهبی، ج۱، ص۲۵۷ـ۲۶۲).
- برای نمونه رجوع کنید به نساء: ۸۲؛ محمد: ۲۴.
- برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به زرقانی، ج۲، ص۵۷ ـ۵۹؛ ذهبی، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۴.