- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
یکی از اسباب سوء استفاده در جریان احمدالحسن البصری برای اثبات وصایت و نیابت مدعایی امام زمان(عج) بسته «قانون شناخت حجت های الهی» است. احمد بصری با فراهم نمودن یک بسته معرفتی به عنوان قانون شناخت حجت های الهی، سعی در تطبیق محتوای آن با شخصیت خود را دارد تا از این رهگذر شیعیان اثنی عشری را فریب داده و خود را در جایگاه «حجت خدا» قرار دهد! در این مقاله این بسته معرفتی مورد تحلیل و بررسی کلّی قرار می گیرد.
احمد الحسن و قانون معرفت حجتهای الهی
یکی از موارد سوء استفاده در جریان احمدالحسن البصری(۱)، مسأله «قانون شناخت حجت های الهی» است. احمد بصری با فراهم نمودن یک بسته معرفتی به عنوان قانون شناخت حجت های الهی، سعی در تطبیق محتوای آن با شخصیت خود را دارد تا از این رهگذر شیعیان اثنی عشری را فریب داده و خود را در جایگاه «حجت خدا» قرار دهد!
در این بسته، قانون شناخت «تمامی حجت های الهی» در سه مسأله «وصیت، سلاح و پرچم»(۲) منحصر شده و برای مطابقت آن با شخصیت خود، ابتدا به حدیث موسوم به «وصیت» در کتاب الغیبه طوسی(رحمه الله علیه) استناد نموده و سپس با تأویل کردن سلاح رسول الله(صل الله علیه و آله) به علم و تأویل پرچم بر دعوت به حاکمیت الله، سعی در اثبات وصایت و حجیت خود دارد!
به نحو اجمالی در پاسخ به قانون سه گانه احمد بصری گفته می شود:
اولاً: قانون معرفت انبیاء و حجج پیشین با قانون شناخت اوصیاء پیامبر(صل الله علیه و آله) تفاوتی آشکاری دارند و این دو نباید با یکدیگر خلط شوند.
ثانیاً: در هیچ روایتی، قانون معرفت حجت های الهی در این سه مورد منحصر نشده، بلکه با توجه به تفکیک انبیاء الهی و اوصیاء پیامبر(صل الله علیه و آله)، موارد متعددی را به صورت اقتضائی یا اختصاصی شمارش کرده اند.
ثالثاً: غیر از مورد اول(وصیت)، هیچ کدام از موارد بعدی(سلاح و پرچم) ارتباطی به شناخت انبیاء الهی و حجج پیشین نداشته و دو مسأله مذکور، از شروط اختصاصی شناخت اوصیاء پیامبر اکرم(ص) می باشد. زیرا دوران زندگی انبیاء و رسولان الهی پیش از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) بوده و امکان استناد آنان به دو شاخصه سلاح و پرچم رسول الله(صل الله علیه و آله) غیر ممکن است.
رابعاً: تأویلات صورت گرفته برای سلاح و پرچم، با روایات متواتر اهل بیت(علهم السلام) مناسبتی ندارند.
حجّت های الهی
حجّت در لغت، به معنای برهان و بیانی است که با آن حریف را قانع یا دفع کنند.(۳) این برهان و بیان می تواند اعم از بیان نقلی و عقلی بوده باشد که از آندو به حجت ظاهری و باطنی تعبیر شده است.(۴) چنانچه امام کاظم(علیه السلام) نیز حجتهای الهی را این گونه دسته بندی کرده و فرموده است:
«عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَا هِشَام إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ(ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُول»(۵)؛ (امام کاظم(علیه السلام) فرمود: همانا حجت خداوند برای بندگان، دوگونه است: حجت ظاهری و حجت باطنی. اما حجت ظاهری رسولان و انبیاء و ائمه(علیهم السلام) هستند و حجت باطنی عقل ها است).
بنابراین، در بین تمامی انسان ها، تنها رسولان و انبیاء و ائمه معصومین(علیهم السلام) حجت ظاهری خداوند بوده و افرادی که دارای چنین شاخصهای نباشند، به عنوان حجج الهی شناخته نخواهند شد. البته در این میان، حضرت زهرا(سلام الله علیها) استثناء شده و با وجود اینکه پیامبر یا امام نیست، امّا به عنوان حجت الهی بر تمامی خلق معرفی شده است. چنانچه در روایات آمده است:
«قَالَ رَسُولِ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) أَنَا وَ عَلِیٌ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَعْدَاؤُنَا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَوْلِیَاؤُنَا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ»(۶)؛ (پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) فرمود: من و علی، فاطمه، حسن، حسین و نُه فرزند حسین(علیهم السلام) حجت های خدا بر خلق او هستیم. دشمنان ما دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدا هستند).
بدیهی است که برای شناخت هر کدام از انبیاء و رسولان و همچنین برای شناخت امامان معصوم(علیهم السلام) به عنوان اوصیاء پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) قانون و شاخصه هایی برای شناخت آنان وجود دارد که مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
قوانین اقتضائی معرفت انبیاء(علیهم السلام)
همان گونه که گفته شد؛ قانون معرفت انبیاء و رسولان(علیهم السلام)، ممکن است به اقتضای شرایط و زمان، تغییر یافته و از قانون مشترکی تبعیت ننمایند. چنانچه در روایتی از امام صادق(علیه السلام)آمده است:
ابن سکیت به امام کاظم(علیه السلام) عرض کرد: «چرا خدا موسى بن عمران(علیه السلام) را با عصا و ید بیضاء که ابزار جادویند مبعوث کرد و عیسى(علیه السلام) را با معجزات طبى و محمد(صل الله علیه و آله) را با معجزه کلام و سخنرانى؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «هنگامى که خدا موسى(علیه السلام) را مبعوث کرد جادو بر مردم زمان هاش تسلط داشت و خدا مانندى از آن را آورد که بر آن توانا نبودند و بوسیله آن جادوى آنها را باطل کرد و حجت خود را بر آنها ثابت نمود، و خداوند عیسى(علیه السلام) را وقتى مبعوث کرد که بیماری فلج بر مردم مسلط بود و نیاز به طب داشتند و از خدا معالجه ای آورد که مانندش را نداشتند و به اجازه خدا مرده ها را زنده کرد و کور مادر زاد و مبتلا به پیسی را درمان نمود و حجت را بر آنها تمام کرد و خداوند محمد(صل الله علیه و آله) را در وقتى مبعوث کرد که هنر غالب هم عصرانش سخنرانى و سخنورى بود (و به گمانم شعر را هم فرمود) و از طرف خدا پند ها و دستوراتى شیوا آورد که گفتار آنها را بیهوده نمود و حجت را بر آنها ثابت کرد».(۷)
بنابراین، راه شناخت اوصیاء و حجج الهی به هیچ وجه یکسان نبوده و ممکن است برخی از انبیاء و رسولان با قانون وصیت، و برخی دیگر با قانون معجزه و عده ای نیز با اتکاء به شهرت صداقت و امانت داری و یا با استدلال و برهان ظاهر شده و مدعای(رسالت) خود را اثبات کرده باشند.
لذا با مراجعه به تاریخ و روایات مشخص میگردد که استناد حجج الهی به وصیت یا معجزه و… مسأله فراگیری نیست و حتی اگر این قانون فراگیر بود، بایستی حضرت آدم(علیه السلام) نیز بر اساس وصیت شناخته می شد، حال آنکه پیش از او پیامبری نبود تا به وصیت او استناد کند. ضمن اینکه بسیاری از پیامبران الهی به هیچ وصیتی استناد نکرده و حتی هیچ معجزه ای هم ارائه نفرمودند.
به عنوان نمونه؛ پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) دعوت خود را برای اهل کتاب، با اتکاء به وصیت حضرت موسی و عیسی(علیهما السلام) عرضه کرد، اما وقتی همین رسالت را به قریش و اهل مکه مطرح می کند، به امین بودن و اصالت خانوادگی اش استناد کرده(۸) و در مواجهه با معاندین نیز به معجزه متمسک می شود. لذا مشاهده می شود که پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) برای متقاعد کردن سه گروه (اهل کتاب، قریش و اهل مکه، معاندین) از سه مدل معرفتی متفاوت استفاده کرده و از یک قانون مشترک تبعیت نفرموده است.
قانون اختصاصی معرفت اوصیاء
قانون معرفت اوصیاء پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) اختصاصی بوده و تمامی آن حضرات از یک بسته معرفتی مشترک تبعیت کرده و این قانون با تغییر زمان متغییر نمی شود.
بنابراین، قانون شناخت اوصیاء رسول اکرم(صل الله علیه و آله) به عنوان حجتهای الهی، دارای دو شاخصه عمده است که باید مدعی وصایت، بطور یکجا از تمامی آنها برخوردار باشد این شاخصه ها عبارتند از:
الف) نشانه ها و ودایعی از جانب خداوند متعال
ب) نشانه ها و ودایعی از جانب رسول خدا(صل الله علیه و آله).
هر کدام از این دو مورد به صورت جداگانه در مقالات بعدی مورد بررسی قرار گرفته و با شخصیت احمد بصری مطابقت داده می شود تا از این رهگذر مدعای وی ابطال گردد.
منبع:
کتاب درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، علی محمّدی هوشیار، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ش، ص ۴۳ – ۴۸.
پی نوشت:
(۱). یکی از جریان های انحرافی در مسیر مهدویت است که از سال (۲۰۰م) آغاز به کار کرده و توسط فردی به نام احمد اسماعیل، معروف به احمدالحسن تاسیس شده است.
(۲). با عبارت نص، علم، دعوت به حاکمیت الله بحث شده است. (عقائد الاسلام، ص ۸۸ – ۹۹).
(۳). لسان العرب، ج ۲، ص ۲۲۸.
(۴). الآلوسی و التشیع، ص ۲۷۹.
(۵). کافی، ج ۱، ص ۱۶.
(۶). بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۲۸.
(۷). «الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ، عَنْ أَبِی یَعْقُوبَ الْبَغْدَادِیِّ، قَالَ: قَالَ ابْنُ السِّکِّیتِ لِأَبِی الْحَسَنِ(عَلَیْهِ السَّلَامُ): لِمَاذَا بَعَثَ اللَّهُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِالْعَصَا وَ یَدِهِ الْبَیْضَاءِ وَ آلَهِ السِّحْرِ، وَ بَعَثَ عِیسى(عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِآلَهِ الطِّبِّ، وَ بَعَثَ مُحَمَّداً(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ(عَلَیْهِم السَّلَامُ) – بِالْکَلَامِ وَ الْخُطَبِ؟فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّ اللَّهَ لَمَّا بَعَثَ مُوسى(عَلَیْهِ السَّلَامُ) کَانَ الْغَالِبُ عَلى أَهْلِ عَصْرِهِ السِّحْرَ، فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِمَا لَمْ یَکُنْ فِی وُسْعِهِمْ مِثْلُهُ، وَ مَا أَبْطَلَ بِهِ سِحْرَهُمْ، وَ أَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّهَ عَلَیْهِمْ؛ وَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ عِیسى(عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی وَقْتٍ قَدْ ظَهَرَتْ فِیهِ الزَّمَانَاتُ، وَ احْتَاجَ النَّاسُ إِلَى الطِّبِّ، فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَعَالى بِمَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمْ مِثْلُهُ، وَ بِمَا أَحْیَا لَهُمُ الْمَوْتى وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالى، وَ أَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّهَ عَلَیْهِمْ؛ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالى بَعَثَ مُحَمَّداً(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی وَقْتٍ کَانَ الْغَالِبُ عَلى أَهْلِ عَصْرِهِ الْخُطَبَ وَ الْکَلَامَ- وَ أَظُنُّهُ قَالَ: الشِّعْرَ- فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَعَالى مِنْ مَوَاعِظِهِ وَ حِکَمِهِ مَا أَبْطَلَ بِهِ قَوْلَهُمْ، وَ أَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّهَ عَلَیْهِمْ». (کافی، ج ۱، ص ۵۴).
(۸). روزی پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) در کنار کوه «صفا» روی سنگی قرار گرفت تا مردم را به خداپرستی دعوت کند. ابتدا با واژه یا مباحاه که عرب به جای زنگ خطر به کار می برد، توجه همه را به خود جلب کرد، آن گاه با استفاده از شخصیت ممتاز خود و سابقه ی درخشانش در امانت داری و راستگویی به آنان گفت: ای مردم! اگر به شما بگویم پشت این کوه دشمنان شما موضع گرفته اند و قصد تجاوز به مال و جان شما را دارند، باور می کنید؟ همه تصدیق کردند و گفتند: آری! ما تا به حال دروغی از تو نشنیده ایم. فرمود: ای گروه قریش! خود را از آتش نجات دهید من برای شما در پیشگاه خدا نمی توانم کاری بکنم، من شما را از عذاب دردناک می ترسانم. موقعیت من همانند دیده بانی است که دشمن را از نقطه دور می بیند و فورا به سوی قوم خود برای نجات آنان می شتابد و با شعار مخصوص آنان را از این پیشآمد با خبر می کند. (سیره حلبی، ج ۱، ص ۳۲۱).
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
حجّه الاسلام علی محمدی هوشیار