- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
عرفان دینی ای که از قرآن و احادیث اهل بیت(علیهمالسلام) ناشی می شود متأثر از هیچ عرفانی نیست. اما تصوف متأثر از عرفانهای بیگانه است. مکاتب صوفیانه هندی در پیدایش تصوف اسلامی نقش به سزایی داشته است و به همین مناسبت میان عقاید صوفیه به اصطلاح اسلامی و بعضی از مذاهب هندی شباهت آشکار وجود دارد و این خود دلیل بر آن است که منشأ هر دو یکی است. و عوامل ذیل در این تأثیرگذاری نقش عمده و مهم داشتهاند.
عرفان دینی ای که از قرآن و احادیث اهل بیت(ع) ناشی می شود متأثر از هیچ عرفانی نیست.
مکاتب صوفیانه هندی در پیدایش تصوف اسلامی نقش به سزایی داشته است و به همین مناسبت میان عقاید صوفیه به اصطلاح اسلامی و بعضی از مذاهب هندی شباهت آشکار وجود دارد و این خود دلیل بر آن است که منشأ هر دو یکی است. و عوامل ذیل در این تأثیرگذاری نقش عمده و مهم داشتهاند.
۱. با فتوحات و کشورگشائیهای اسلامی که در حکومت امویان تا سرحد چین گسترش یافته بود میان مسلمانان و هندیان مناسبات تجاری و اقتصادی و فرهنگی برقرار شد همانگونه که جماعت زیادی از هندیان به اسلام گرویدند و مسلمان شدند همچنین افکار و اندیشه هندیان در مسلمانان تأثیر بسزائی بخشید و تعالیم و آداب زاهدانه و صوفیانه مذاهب هندی بواسطه معاشرت و اختلاط و مخصوصاً از راه ترجمه کتابهای هندی در زمینه ادب، معارف مذهبی و عقاید و سلوک هندیان در ذهن مسلمانان رسوخ کرد.[۱]
۲ . در نیمه اول قرن دوم بویژه در زمان خلفای عباسی که مجالس مناظره و گفتگوهای علمی و مذهبی برگزاز میشد و ارباب مذاهب و پیروان ادیان مختلف در آن گرد هم میآمدند و آزادانه به بحث و مناظره میپرداختند عدهای از پیروان مذاهب و ادیان هندی و بودائی نیز در آن میان شرکت میکردند. و افکار و عقاید دینی خویش را برای دیگران بازگو مینمودند و از این طریق برخی از مسلمانان را با عقاید خویش آشنان ساختند. و بدینوسیله افکار صوفیان رواج پیدا کرد و در میان مسلمین گسترش و نفوذ یافت.[۲]
۳ . دستهای از بزرگان و مشایخ طبقه اول صوفیه مانند فضل بن عیاض متوفای ۱۸۷ ق، شقیق بلخی، ۱۷۴، داود بلخی ۱۷۴،همه از بلخ بودهاند و شهر بلخ یکی از مراکز بزرگ انتشار تصوف اسلامی بوده است. و این اندیشه از همانجا آغاز و سپس به دیگر بلاد اسلامی گسترش یافته است.
با توجه به اینکه از سالها پیش از اسلام مذهب بودائی در بلخ و بخارا و نیز در ماوراءالنهر شایع و رایج بوده و صومعه و پرستشگاههای معروفی در آن نواحی وجود داشته و میتوان گفت که بزرگان نخستین صوفیه که از آن نواحی برخاستهاند تحت تأثیر افکار صوفیانه و زندگی ترک دنیائی مذاهب بودا و فرقههای دیگر مذهبی هند واقع شده و تعالیم صوفیانه هندی را از این راه با تعالیم اسلامی درآمیخته و تصوف را بوجود آوردهاند.
۴ . سفر «حسین بن منصور حلاج» را به هندوستان که پس از بازگشت به ایران انقلاب و غوغای در تصوف بپا کرد و تحول شگرفی در آن پدید آورد شاهد دیگری بر تأثیر تعالیم هندیان در تصوّف آوردهاند.[۳]
باورهای تصوف که ریشه در آئین هندی و بودائی دارد عبارتند:
الف. وحدّت وجود
گرچه عقیده وحدّت وجود از دو جا وارد تصوف شده و آن دو جا یکی یونان و دیگری هند است ولی منشأ اولی این اندیشه از هند است که به یونان و سایر جاها نفوذ نموده است.
عقیده وحدّت وجود در یونان رنگ دینی نداشته و در هند با دیانت مخلوط بوده است در کتاب مذهبی «وید» نوشته شده که «برمهه» یعنی خدا در موقع خلقت فرمود: «من واحدم و بسیار خواهم شد» و در جای دیگر از همان کتاب مذکور است که: «همان یک خداست که گاهی به شکل زارع درآمده در زمین زراعت میکند و آب شده زمین را سیراب میسازد و غلّه گشته همه مخلوقات را سیر مینماید قوّت و ضعف از اوست».[۴] تأثیر این عقیده در تصوف بسیار روشن و قابل توجه است و هیج صوفی نیست که به نحوی دم از وحدّت وجود نزده باشد و بیانی در این موضوع نداشته باشد.
ب. اشراق از راه ریاضت
طریقه اشراق براساس ریاضتهای سخت بدنی که در میان صوفیه معروف و مشهور است از عقاید قدیمه و معروف آئین هندی میباشد. و همه کم و بیش از ریاضتهای سخت مرتاضان هندی داستانهای شنیده و از آن تا حدی اطلاع دارند و از کتاب «اپنشد» که از کتب مذهبی هندیها میباشد در مورد ریاضت و آنگاه اشراق چنین نقل شده است: «طریقه استغراق و در بحر فکر غوطه خوردن چنین است که انسان کنج عزلتی اختیار کند و بر زانو یا پا یا بهر نحوی که مایل باشد بنشیند و نُه روز نه بدن خود را محکم ببندد و نفس را با آهستگی بکشد و مشعل را در فانوس بدن خود از صدمه هر بادی متحرک بدین طریق محفوظ دارد. تا فانوس بالتمام نور گردد».[۵]
صوفیه به تبعیت از این اندیشه بجای پرداختن به نوافل و عبادات به ریاضتهای سخت بدنی رو آوردهاند برخی از بزرگان این طائفه مانند سهل بن عبدالله تستری مانند مرتاضان هندی چند روز یکبار میخورده و چند شب یکبار میخوابیده است.[۶]
این چنین ریاضتها در میان صوفیه به شکل سامان یافته وجود دارد. مثلاً کسی که بخواهد وارد سلسله مولویه شود باید جهل روز چهارپایان را خدمت کند و چهل روز کنّاسی فقراء نماید، چهل روز آب کش، چهل روز هیزم شکن و چهل روز طباخی و چهل روز حوائج از بازار آورد و … وقتی مدت مقرره به وظائف و خدمات به پایان رسید وی را غسل داده و در حلقه خانقاه داخل شود».[۷]
هر سلسله از آنها برای خویش یکنوع ریاضتهایی دارند که مخصوص همان گروه میباشد.
ج) پیروان بودا اعتقاد دارند که «یوذاسف» بودا بیآنکه آموزگار و راهنمایی داشته باشد تنها به قریحه خدادادی و الطاف و الهام الهی به حقایق پی برده و به معرفت رسیده است.
و این همان اصول کشف و شهود است که تصوف به اصطلاح اسلامی از آن دم میزند و ادعا دارند که از این طریق به حقایق عالم آشنا میگردد.
همچنین شباهتهای بسیاری در تربیت و ترتیب مقامات سالک میان بودائیان و صوفیه وجود دارد از جمله هر دو طریقه متوسل به تمرکز فکر میباشند که صوفی آن را «مراقبه» و بودائیان «دیانا» مینامند و هر طریقه معتقد به خرقهپوشی، ریاضتکشی و خانه بدوشی بودهاند.
و بالأخره نتیجه غائی و مطلوب نهائی تصوف محو و فنا است و این همان وصول به «نیروانا» در تعلیمات بودائی است.[۸]
پی نوشت:
[۱] . کیائینژاد، زینالدین، سیرعرفان در اسلام، ص ۴۶، تهران، انتشارات اشراقی.
[۲] . همان.
[۳] . سیر عرفان در اسلام، ص ۴۸.
[۴] . لاهیجی، محمد، شرح گلشن راز، ص ۳۶، تهران، سعدی، ۱۳۷۱ ش.
[۵] . لاهیجی، محمد، مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشن راز، ص ۳۴، تهران، سعدی، ۱۳۷۱ ش.
[۶] . همان.
[۷] . همان.
[۸] . سیر عرفان در اسلام،ص ۴۸.