- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
همه مى دانیم که اوّلین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینه هاى اخلاقى در آنجا رشد و نموّ مى کند؛ محیط سالم یا ناسالم خانواده تأثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد؛ و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمّیّت این موضوع، زمانى آشکار مى شود که توجّه داشته باشیم اوّلًا کودک، بسیار اثرپذیر است، و ثانیاً آثارى که در آن سنّ و سال در روح او نفوذ مى کند، ماندنى و پابرجا است!
این حدیث را غالباً شنیده ایم که امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود: «الْعِلْمُ (فى ) الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فى الْحَجَرِ؛ تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مى شود!» (که سالیان دراز باقى و برقرار مى ماند.)[۱]
کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مى گیرد؛ شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مى کنند؛ و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بى عفّتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مى نمایند.
افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم وبیش به فرزندان منتقل مى شود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است؛ ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مى شود، هرچند بعداً قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسئولیّت را از فرزندان بطور کلّى سلب کند.
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى گذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مى شود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مى گیرد، و منشأ پرورش صفات خوب و بد مى شود.
درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینه ساز صفات و روحیّات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیده ایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بوده اند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیده ایم. بى شک این مسئله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مى دهد تأثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تأثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید بازمى گردیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسى قرار مى دهیم.
۱. انَّکَ انْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا الَّا فاجِراً کَفّاراً (سوره نوح، آیه ۲۷)
۲. فَتَقَبَّلَها رَبُّها بقَبُولٍ حَسَنٍ وَ انْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا (سوره آل عمران، آیه ۳۷)
۳. انَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ ابْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ- ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلِیمٌ (سوره آل عمران، آیه ۳۳ و ۳۴)
۴. یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا انْفُسَکُمْ وَ اهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجارهُ (سوره تحریم، آیه ۶)
۵. یا اخْتَ هارونَ ما کانَ ابُوکِ امْرَءَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ امُّکِ بَغِیّاً (سوره مریم، آیه ۲۸)
ترجمه:
۱. چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى کنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى آورند!
۲. خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت؛ و بطور شایسته اى، (نهالِ وجودِ) او را رویانید (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکریّا» سپرد.
۳. خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد.
آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند شنوا و دانا است (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالتِ خود، آگاه مى باشد).
۴. اى کسانى که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
۵.اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بدکاره اى!
تفسیر و جمع بندى
در نخستین آیه مورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مى کند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مى سازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مى کنند، و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولّد نمى شود (انَّکَ ان تَذَرْهُمْ یُضِلّوُا عِبادَکَ وَ لایَلِدُوا الَّا فاجِراً کَفَّاراً).
این سخن ضمن این که نشان مى دهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حقّ حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت خانوادگى، و حتّى عامل وراثت مى تواند در اخلاق و عقیده مؤثّر باشد.
قابل توجّه این که نوح علیه السلام بطور قاطع مى گوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود؛ نه این که این عوامل صددرصد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بى اختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفته اند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: «انَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ الَّا مَنْ قَدْ آمَنَ؛ جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه ۳۶)
ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمى شود، بنابراین بعید نیست که نسبت به نسل آینده براساس امور سه گانه اى که گفته شد (محیط، تربیت خانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حدّ تمیز مى رسید، او را نزد نوح علیه السلام مى بردند، و به کودک مى گفتند این پیرمرد را مى بینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)!
و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مى آمدند و مى رفتند.[۲]
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنى که از مهم ترین و با شخصیّت ترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مى دهد مسئله وراثت و تربیت خانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیّات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاک دامن باید به تأثیر این امور توجّه داشت.
از جمله روحیّات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسه هاى شیطان به خدا مى سپرد، و آرزو مى کرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتّى براى این کار نذر کرده بود.
آیه فوق مى گوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایسته اى گیاه وجودش را پرورش داد (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بَقَبُولٍ حَسَنٍ وَ انْبَتَها نَباتاً حَسَناً).
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتّب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنین اند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثّر است، و هم تربیت خانوادگى و هم محیط.
و قابل توجّه این که در ذیل این جمله مى افزاید وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا؛ و خداوند زکریّا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید[۳] پیدا است حال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیم الشأنى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است.
و جاى تعجّب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده: «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزقاً قالَ یا مَرْیَمُ انّى لَکِ هذا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ انَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ هر زمان زکریّا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى دید؛ از او پرسید اى مریم! این را از کجا آورده اى؟ گفت: این از سوى خداست؛ خداوند به هرکس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.»
آرى آن تربیت بهشتى نتیجه اش این اخلاق و غذاى بهشتى است!
در سومین آیه مورد بحث که در واقع مقدّمه اى براى آیه مربوط به مریم و کفالت زکریّا محسوب مى شود، باز سخن از تأثیر عامل وراثت و تربیت در پاکى و تقوا و فضیلت است؛ مى فرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد؛ آنها دودمانى بودند که (از نظر پاکى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (انَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَآلَ ابْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ- ذُرِیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلِیمٌ).
گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت خانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مسئله مورد بحث، یعنى تأثیر وراثت و تربیت در شخصیّت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتى که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده [۴] و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتى یک انسان و مسئله وراثت، تأثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمى توان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائى برخوردارند، با افراد دیگرى که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست برخوردار بوده اند، مقایسه کرد.
در چهارمین آیه، خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید، خود و خانواده خویش را از آتشى که آتش افروزه و هیزمش انسانها و سنگهاست، برکنار دارید!» (یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوْا انْفُسَکُمْ وَ اهْلیکُمْ ناراً وَقُوْدُهَا النَّاسُ وَالحِجارَهُ)
این آیه، به دنبال آیاتى است که در آغاز سوره تحریم آمده و به همسران پیامبر صلى الله علیه و آله هشدار مى دهد که دقیقاً مراقب اعمال خویش باشند؛ سپس مطلب را به صورت یک حکم عام مطرح نموده و همه مؤمنان را مخاطب ساخته است.
بدیهى است، منظور از آتش در اینجا همان آتش دوزخ است، و دور داشتن از آن، جز از طریق تعلیم و تربیت خانواده که موجب ترک معاصى و اقبال بر طاعات و تقوا و پرهیزگارى گردد، نخواهد بود؛ و به این ترتیب این آیه هم وظیفه سرپرست خانواده را نسبت به خانواده تحت سرپرستى خود روشن مى سازد، و هم تأثیر تعلیم و تربیت را در تقوا و فضائل اخلاقى.
این برنامه اى است که باید از نخستین سنگ زیربناى خانواده یعنى از مقدّمات ازدواج، سپس نخستین لحظه تولّد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامه ریزى صحیح و با نهایت دقّت تعقیب شود.
در حدیثى مى خوانیم هنگامى که آیه فوق نازل شد، یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟
فرمود:
«تَأْمُرُهُمْ بِما امَرَ اللَّهُ وَ تَنْهاهُمُ عَمَّا نَهاهُمْ اللَّهُ انْ اطاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیتَهُمْ، وَ انْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ ما عَلَیْکَ؛ آنها را امربه معروف و نهى از منکر کن، اگر از تو پذیرا شوند، آنها را از آتش دوزخ حفظ کرده اى و اگر نپذیرند، وظیفه خود را انجام داده اى!»[۵]
این نکته نیز روشن است که امربه معروف یکى از ابزار کار براى دور داشتن خانواده از آتش دوزخ است؛ و براى تکمیل این هدف باید از هر وسیله استفاده کرد و از تمام جنبه هاى عملى، روانى و قولى کمک گرفت؛ حتّى بعید نیست آیه، شامل مسائل مربوط به وراثت نیز بشود؛ مثلًا، به هنگام انعقاد نطفه غذاى حلال خورده باشد، و به یاد خدا باشد تا جنین در حال انعقاد نطفه از وراثت مثبتى برخوردار گردد، چرا که دور نگه داشتن از آتش، همه آنها را شامل مى شود.
پنجمین و آخرین آیه مورد بحث، اشاره به داستان مریم و تولّد حضرت مسیح علیه السلام بدون پدر مى کند و مى گوید هنگامى که مریم نوزاد خود حضرت مسیح را با خود به نزد بستگان و اقوام خویش آورد، آنها از روى تعجّب گفتند تو کار عجیب و بدى انجام دادى «اى خواهر هارون! پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نیز هرگز آلودگى به اعمال خلاف نداشت (پس تو چرا بدون همسر صاحب فرزند شدى)!» (یا اخْتَ هارُونَ ما کانَ ابُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ امُکِ بَغِیّاً)
این تعبیر (مخصوصاً با توجّه به این که قرآن آن را نقل کرده است و عملًا به آن صحّه نهاده) نشان مى دهد که تأثیر عامل وراثت از سوى پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگى در اخلاق انسانها از مسائلى بوده که همه مردم آن را به تجربه دریافته بودند و اگر چیزى برخلاف آن مى دیدند تعجّب مى کردند.
از مجموع آنچه در شرح آیات بالا آمد بخوبى مى توان نتیجه گرفت که عامل وراثت و تربیت از عوامل مؤثّر و مهم در مسائل اخلاقى چه در جنبه هاى مثبت و چه در جنبه هاى منفى مى باشد.
رابطه اخلاق و تربیت خانوادگى در احادیث اسلامى
بى شک نخستین مدرسه هر انسانى دامان مادر و آغوش پدر اوست، و در همین جا است که نخستین درسهاى فضیلت یا رذیلت را مى آموزد. و اگر مفهوم تربیت را اعم از «تکوینى» و «تشریعى» در نظر بگیریم نخستین مدرسه رحم مادر و صلب پدر است که آثار خود را بطور غیر مستقیم در وجود فرزند مى گذارد، و زمینه ها را براى فضیلت و رذیلت آماده مى سازد.
در احادیث اسلامى تعبیرات بسیار لطیف و دقیقى در این قسمت وارد شده که به بخشى از آن ذیلًا اشاره مى شود:
۱. على علیه السلام فرمود: «حُسْنُ الْاخْلاقِ بُرْهانُ کَرَمِ الْاعْراقِ؛ اخلاق پاک و نیک، دلیل وراثتهاى پسندیده انسان (از پدر و مادر) است».[۶]
به همین دلیل در خانواده هاى پاک و با فضیلت غالباً فرزندانى با فضیلت پرورش مى یابند و بعکس افراد شرور غالباً در خانواده هاى شرور و آلوده اند.
۲. در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «عَلَیْکُمْ فى طَلَبِ الْحَوائِجِ بِشَرافِ النُّفُوسِ وَ ذَوِى الْاصوُلِ الطَیِّبَهِ فانَّها عِنْدَهُمْ اقْضى وَهِىَ لَدَیْهِمْ ازْکى ؛ در طلب حوائج به سراغ مردم شریف النّفس که در خانواده هاى پاک و اصیل پرورش یافته اند بروید، چرا که نیازمندیها نزد آنها بهتر انجام مى شود و پاکیزه تر صورت مى گیرد!»[۷]
۳. در عهد نامه مالک اشتر در توصیه اى که على علیه السلام به مالک درباره انتخاب افسران لایق براى ارتش اسلام مى کند، چنین مى خوانیم: «ثُمَّ الْصَقْ بِذَوى الْمُروُءاتِ وَالْاحْسابِ وَ اهْلِ الْبُیُوتاتِ الصالِحَهِ وَالسَّوابِقِ الْحَسَنَهِ ثُمَّ اهْلَ النَّجَدَهِ وَ الشُّجاعَهِ وَالسَّخاءِ وَ السَّماحَهِ فَانَّهُمْ جِماعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ؛ سپس پیوند خود را با شخصیّتهاى اصیل و خانواده هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا که آنها کانون فضیلت و مرکز نیکى هستند.»[۸]
۴. تأثیر پدر و یا مادر آلوده در شخصیّت اخلاقى فرزندان تا آن اندازه است که در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام آمده است: «ایُّما امْرأَهٍ اطاعَتْ زَوْجَها وَ هوَ شارِبُ الْخَمْرِ، کانَ لَها مِنَ الْخَطایا بِعَدَدِ نُجُوُمِ السَّماءِ، وَ کُلُّ مَوْلوُدٍ یَلِدُ مِنْهُ فَهُوَ نَجسٌ؛ هر زنى اطاعت از همسرش کند در حالى که او شراب نوشیده (و با او هم بستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتکب گناه شده است و فرزندى که از او متولّد مى شود آلوده خواهد بود!»[۹]
در روایات متعدد دیگرى نیز از قبول خواستگارى مرد شراب خوار و بداخلاق و آلوده نهى شده است.[۱۰]
۵. تأثیر تربیت پدر و مادر در فرزندان تا آن پایه است که در حدیث مشهور نبوى آمده است:
کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ حتّى یَکُونَ ابَواهُ هُمَا اللَّذانِ یُهَوِّدانِهِ وَ یُنَصِّرانِهِ؛ هر نوزادى بر فطرت پاک توحید (و اسلام) متولّد مى شود مگر این که پدر و مادر او را به آئین یهود و نصرانیّت وارد کنند»[۱۱]
جائى که تربیت خانوادگى، ایمان و عقیده را دگرگون سازد چگونه ممکن است در اخلاق اثر نگذارد؟
۶. همین امر سبب شده است که مسئله تربیت فرزندان به عنوان یکى از اساسى ترین حقوق آنها بر پدر و مادر شمرده شود؛ در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله مى خوانیم:
«حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوالِدِ انْ یُحْسِنَ اسْمَهُ وَ یُحسِنَ ادَبَهُ؛ حقّ فرزند بر پدر این است که نام نیکى بر او بگذارد و او را بخوبى تربیت کند»[۱۲]
روشن است نامها آثار تلقینى بسیار مؤثّرى در روحیّه فرزندان دارد؛ نام شخصیّتهاى بزرگ و پیشگامان تقوا و فضیلت، انسان را به آنها نزدیک مى کند، و نام سردمداران فجور و رذیلت، انسان را به سوى آنها مى کشاند؛ در اسلام حتّى از این مسئله ظریف روانى غفلت نشده و فصل مبسوطى درباره نامهاى خوب و نامهاى بد در کتب حدیث آمده است.[۱۳]
۷. در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «ما نَحَلَ والِدٌ وَلَدَهُ افْضَلَ مِنْ ادَبٍ حَسَنٍ؛ بهترین بخششى یا میراثى که پدر براى فرزندش مى گذارد، همان ادب و تربیت نیک است.»[۱۴]
۸. امام سجّاد علىّ بن الحسین علیه السلام در همین زمینه تعبیر رسائى فرموده است مى فرماید: «وَانَّکَ مَسُؤُولٌ عَمَّا وَلِّیْتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الْادَبِ وَ الدَّلالَهِ عَلى رَبّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمَعُونَه لَهُ عَلى طاعَتِهِ؛ تو در برابر آنچه ولایتش بر عهده تو گذارده شده است (از خانواده و فرزندان) مسئول هستى نسبت به تربیت نیکوى آنها و هدایت به سوى پروردگار و اعانت او بر اطاعتش.»[۱۵]
۹. امیر مؤمنان على علیه السلام در یکى از کلمات خود تعبیرى دارد که نشان مى دهد که خلق و خوى پدران میراثى است که به فرزندان مى رسد؛ مى فرماید: «خَیْرُ ما وَرَّثَ الْآباءُ الْابْناءَ الْادَبَ؛ بهترین چیزى که پدران براى فرزندان خود به ارث مى نهند ادب و تربیت صحیح و فضائل اخلاقى است.»[۱۶]
۱۰. این بحث را با سخن دیگرى از على علیه السلام در نهج البلاغه پایان مى دهیم:
امام علیه السلام به هنگام شرح شخصیّت و بیان موقعیّت خود براى ناآگاهانى که او را با دیگران مقایسه مى کردند مى فرماید: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعى مِنْ رَسُولِ اللَّهِ بِالْقِرابَهِ الْقَریبَهِ وَ الْمَنْزِلَهِ الْخَصیصَهِ وَضَعَنى فى حِجْرِهِ وَ انَا وَلیدٌ یَضُمُّنى الَى صَدْرِهِ … یَرْفَعُ لى کُلَّ یَوْمٍ عَلَماً مِنْ اخْلاقِهِ وَ یَأمُرُنى بِالْاقتِداءِ؛ شما قرابت و نزدیکى مرا با پیامبر صلى الله علیه و آله و منزلت خاصّم را نزد آن حضرت بخوبى مى دانید؛ کودک خردسالى بودم پیامبر مرا در دامان خود مى نشاند و به سینه اش مى چسباند … او هر روز براى من پرچمى از فضائل اخلاقى خود مى افراشت و مرا امر مى کرد که به او اقتدا کنم (و این خلق و خوى من زائیده آن تربیت است.)
جالب این که امام در لا به لاى همین سخن هنگامى که از خلق و خوى پیغمبر اکرم بحث مى کند، چنین مى فرماید: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صلى الله علیه و آله مِنْ لَدُنْ ان کانَ فَطیماً اعْظَمَ مَلَکٍ مِن ملائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمکارِمِ وَ مَحاسِنَ اخْلاقِ الْعالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ؛ از همان زمان که رسول خدا صلى الله علیه و آله از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وى را به راههاى مکارم اخلاق و صفات نیک جهان سوق دهد.»[۱۷] بنابراین پیامبر صلى الله علیه و آله خود نیز از تربیت یافتگان فرشتگان بود.
درست است که اخلاق و صفات روحى انسان اعم از خوب و بد، از درون او بر مى خیزد و با اراده او شکل مى گیرد ولى انکار نمى توان کرد که زمینه هاى متعدّدى براى شکل گیرى اخلاق خوب و بد وجود دارد که یکى از آنها وراثت از پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگى است؛ و این مسئله قطع نظر از تحلیلهاى علمى و منطقى، شواهد عینى و تجربى فراوان دارد که قابل انکار نیست.
به همین دلیل براى ساختن فرد یا جامعه آراسته به زیورهاى اخلاقى باید به مسئله وراثت خانوادگى و تربیت هائى که از نونهالان در دامن مادر و آغوش مادر مى بینند توجّه داشت و اهمّیّت این دوران در ساختار شخصیّت انسانها را هرگز فراموش نکرد.[۱۸]
پی نوشت:
[۱] . بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴.
[۲] . تفسیر فخر رازى و تفسیر مراغى، ذیل آیه مورد بحث.
[۳] . باید توجّه داشت« کفل» اگر بدون تشدید باشد به معنى به عهده گرفتن سرپرستى و کفالت است، و اگر بهصورت ثلاثى مزید( کفّل با تشدید) استعمال شود، به معنى انتخاب کفیل براى دیگرى است، و طبق تعبیر بالا، خداوند زکریّا را براى کفالت مریم برگزید( بنابراین کفّل در اینجا دو مفعول گرفته، یکى ضمیر هاء که به مریم بر مىگردد، و دوم زکریّا).
[۴] . به« نور الثّقلین» جلد ۱، صفحه ۳۳۱ مراجعه شود.
[۵] . نور الثّقلین، جلد ۵، صفحه ۳۷۲.
[۶] . غرر الحکم
[۷] . غرر الحکم.
[۸] نهج البلاغه
[۹] لآلئ الاخبار
[۱۰] . وسائل الشّیعه، جلد ۱۴، صفحه ۵۳- ۵۴.
[۱۱] . تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ۳۰، سوره روم.
[۱۲] . کنز العمّال، حدیث ۴۵۱۹۲.
[۱۳] . به کتاب وسائل الشّیعه، جلد ۱۵، صفحه ۱۲۲ تا ۱۳۲ مراجعه شود.
[۱۴] . کنز العمّال، حدیث ۴۵۴۱۱.
[۱۵] . بحار، جلد ۷۱، صفحه ۶( جوامع الحقوق).
[۱۶] . غرر الحکم.
[۱۷] . نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲( خطبه قاصعه).
[۱۸]. برگرفته از: مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن(مکارم شیرازى)، ج۱، ص۱۶۴-۱۷۵، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام) – ایران – قم، چاپ: ۴، ۱۳۸۵ ه.ش.