- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
امام حسین علیهالسلام با قیام خود علیه ظلم و استبداد انسانیت را به جهانیان به نمایش گذاشت. قیام عاشورا از یک سو در قله ای از عشق و محبت با خدا قرار دارد و از سوی دیگر اصل فداکاری را برای بیان ارزش انسانیت به نمایش گذاشت. این نهضت الگوی همه انسان دوستان دنیا گردیده و حتی غیر مسلمانان از آن متأثر گشته اند. در این مقال سخنانی از آیت الله جوادی آملی تحت عنوان بیت الغزل انسانیت منعکس شده است.
آنچه میتواند اصحاب معرفت را قانع کند، نیل به اندیشهى صائب و انگیزه صالح است. بهترین راه براى چنین مقصد سالمی و براى چنان مقصود عالى که عاکف و بادى را شیدا و عزیز و حضیض را والِه، و پرده نشین و شاهد بازارى را تَیهانْ و بالأخره حکیم حصولى و عارف حضورى را حیران کرده، حرکت در مسیر اسوهى مجاهدان صحنهى نبرد اصغر و اُوسط و اکبر، و اقتدا به قدوهى مبارزان میدان طرد طاغیان عَیاث و متمرّدان عَیاش، و اهتدا به هداى امام هادیان علم و عمل، حضرت حسین بن علی بن أبیطالب (ع) است. زیرا این انسان کامل فرشته وش هم اعماق فطرت بشرى را شناخته و شکوفا کرده است، هم آفاق سپهر فرشتگى را پیموده و تنزّل داده است.
لذا مظهر اسم اعظم و از بارگاه تشریف خدا با خبر و از کارگاه تکلیفِ خلق آگاه است. چنین کَوْنِ جامع و خلیفهى تامّ الهى میتواند اسماى حُسناى مستخلفُ عنه و صفات عُلیاى او را در جامهی جزمِ علمى و در کسوت عزم عملى ارائه نماید و هماره به بشر مُلکی بفهماند که: تا بنده شدى “تابنده” شدى. و به وى تعلیم دهد که « چارهاى جز ستیز با اهریمن درون و نبرد با دیو و دَدِ بیرون نیست» به ویژه در شرایط کنونى که فیلهای فضائى ابرههى غرب به عزم هدم کعبه استقلال و آزادى منطقه آمده، هر روز بیپناهان را مقتول، مصدوم و آواره میکنند. براى تبیین برخى از اصول اسلامى که از سنت و سیرت اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، مخصوصاً سالار شهیدان استنباط مى شود، به تذکّر چند مطلب بسنده میکنیم.
در سایه بهشت
یکم؛ حکومت و سایر مسائل وابسته به آن از علوم انسانى است و تحقیقِ علوم انسانى بدون تحلیلِ حقیقتِ انسانْ میسور نیست، و بررسى هویت انسان بدون شهود سیرت و سنّت انسان کاملْ صَعب است و تأمّل تامّ در تاریخ پر افتخار انسان، گاهى چونان امام معصوم حضرت حسین بن على (ع) بهترین راه براى انسانشناسى از یک سو و معرفتِ عناصرِ محورى حکومت دینى از سوى دیگر است. لذا بر حامیان حکومت دینى لازم است که حیات آن سیاستمدار الهى را الگو قرار دهند.
دوّم؛ انسان کامل و امام معصوم همانند سیدالشهداء (ع) واسطهُ العِقد و بیت الغزل سلسلهى انسانیت است که کیفیت تزکیه عقلِ بشر و نحوهى تزکیه روح انسان و روش تضحیهى نفس آدمی را بهتر از دیگران آگاه است. لذا مقدار حقّ جامعه بشرى و اندازهی تکلیف او را تفکیک کرده، همهى اصول و احکام آن را از رهگذر عقل و نقل، مستحضر و در ابلاغ و اجراى آن امین است. بنابراین، تأسّی به آن حضرت مایهى جذب کمال و پایهى رفع نقص است. از این جا اهمیتِ تولّى انسانِ کامل معصوم و تبرّى از مخالفان و محاربان وى معلوم خواهد شد.
سوّم؛ انسان کامل و معصوم همچون حضرت أبى عبدالله (ع) در حدّ خود صراط مستقیم الهى است؛ که شناخت واقعى آن امام همام از دیدن موى باریک دقیقتر و اطاعت حقیقى وى از سلوک بر لبهى تیز تیغ دشوارتر است. بهترین راهنمائى به مقصد ناب را باید از زبان صراط مستقیم شنید. زیرا تنها اوست که با مقصود نهائی پیوند زوال ناپذیر دارد و فقط اوست که ارتباط با او سفینهی نجات از تیه و مصباحِ پر فروغِ صحنهى تاریک طبیعت است.
آن حضرت تنها راه رسیدن به هدف والا را پیمودن راه اطاعت خدا معرفی کرد و اعلام داشت:
“اگر کسى بخواهد از راه گناه به مقصود برسد، باید بداند که عصیان خداوند سبب میشود او بسیار سریع تکیهگاه امید خود را از دست بدهد و آن چه از او هراسناک است، زودتر گرفتار آن گردد؛ مَنْ حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیه الله کانَ أفوَتْ لِما یرجُوا وَ أسرَعْ لِمَجِیءِ مَا یحذَر(۱).
با این بیان نورانى معلوم میشود که هرگز هدف وسیله را توجیه نمیکند، بلکه براى نیل به هدف صحیح، باید از راه درست استفاده نمود، و کژ راهه توان هدایت به هدف سامى را ندارد، و فقط اطاعت خدا در اوامر و نواهى مشتاقانه راه گشاى مقصود بَرین است.
چهارم؛ انسان کامل معصوم چونان حسین بن على (ع) نه تنها از هر بندی آزاد و از هر رسم جاهلى و رسوب وَهمى رهاست، بلکه الگوى حریت از جهل علمى و آزادگى از جهالت عملى است و چون آزادى کالایی گرانبهاست، هر چیزى نمیتواند هزینهى آن گردد. تنها سَر است که در این مسیر باید قدم شود تا با پا نهادن بر آن بتوان لایق حریت شد. قرآن کریم در این باره چنین میفرماید: «فَلیقاتِلْ فِى سَبیلِ اللهِ اَلَّذِینَ یشرُونَ الحَیاهَ الدُّنیا بِالآخِرَه وَ مَنْ یقاتِلْ فِى سَبیلِ الله فَلیقتَلْ أو یغلِبْ فَسُوفَ نُؤتِیهِ اَجراً عَظِیماً» (۲)؛
یعنی کسى که در راه خدا نبرد میکند که دنیا را به آخرت فروخته باشد. چنین مجاهد نستوهى هنگام ورود به صحنهى پیکار، بیش از دو راه ندارد، یا شهادت یا پیروزى. هرگز راه سوّمی به نام تسلیم براى او مطرح نخواهد بود. زیرا نداى راهبردی پرچمدار آزادى این است؛ هَیهات مِنَّ الذِلَّه، یأبَی اللهُ ذلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُون وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ أنوفٌ حَمِیهٌ وَ نُفُوسٌ اَبیه (۳)؛ یعنى فرومایگى با فرازمندی آزادمنشان نبوى و علوى و فاطمى و حسنى و حسینی (علیهم السَّلام) سازگار نیست.
پنجم؛ انسان کاملِ معصوم (ع) از آن جهت که خلیفهى تامّ خداست، نسبت به سایر مردم سمت تدبیر و ارشاد، بلکه اِنعام و اِفاضه دارد و افراد دیگر در کنار مائدهى گستردهى چنین انسان کاملى بهرهمند خواهند بود. مثلاً اگر پرهیزکاران در سایهى بهشت میآرمند و رفاه آنان با ورود به بهشت تأمین میگردد؛ اصل بهشت در سایهی مجاهدتهاى انسانهاى متکاملى که یا خلیفهی خدایند یا مقتدیان به وى هستند، حاصل میشود. این دو مطلب را میتوان از قرآن کریم و سنّت معصومان (ع) استنباط نمود. یکی آن که پرهیزکاران در ظلّ بهشت به سر میبرند؛ « إنَّ المُتَّقِینَ فِى ضِلالٍ وَ عُیونٍ » (۴) و دیگرى آن که بهشت در ظلّ شمشیر مجاهد نستوه آرمیده است. چنان که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود:
اَلجَنَّهُ تَحتَ ظِلالِ السُّیوف (۵).
اگر بهشت رفتن رهین فداکارى ایثارگرانى است که دنیای خسیس و رخیص را فداى آخرت نفیس کردند، و اگر چنین بهشتى در سایهى جهادِ مجاهدانِ نستوه تأمین میشود، پس متّقیانِ متوسط و پرهیزکارانِ عادى که در سایهی بهشت متنعّماند، مرهون مبارزات راد مردان الهیاند . چه این که دینداری آنان نیز در دنیا در گرو مرزدارى پیکارجویان دینی و نام آوران صحنهى ستیز با بیگانه است؛ یعنی اُوساط از مؤمنان در دنیا و آخرت، مرهونِ کوشش مشتاقانه اَوحدى از اهل ایمانند.
در کار عشق، حاجت تیر و خدنگ نیست
ششم؛ انسان کامل معصوم همانند حسین بن على (ع) چون مُوحّدِ ناب است؛ و توحید خالص از لوث هرگونه دوگانگى منزّه است، لذا در تمام شئون علمى و عملی خود متوجّه خداى سبحان بوده، جهاد او مانند نماز وی، قربان و عامل تقرّب است و مبارزهى وى همسان نماز او معراج و مایهی عروج است. زیرا آنچه دربارهى نماز وارد شده که اَلصَّلاهُ قُربانُُ کُلِّ تَقی (۶)، یا چنین گفته شد: اَلصَّلاهُ مِعراجُ المُؤمِن(۷) صبغهى تمثیل دارد، نه تعیین. بنابراین، تمام عبادتهاى علمى و عملى انسان کامل، معراج وى خواهد بود. لذا حسین بن على (ع) چونان امیر المؤمنین(ع) حکومت را نه براى جاه و نه به منظور رفاه شخصى نمیخواستند، بلکه فقط براى برگرداندن احکام فراموش شده و حقوق از دست رفته مى طلبیدند، از این جهت آن حضرت (ع) فرمود :
اَللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَمْ یکُنْ مَا کانَ مِنّا تَنافُساً فِی سُلطانٍ وَ لا التِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطام َ لکِنَّ لِتَرُدَّ (لنُری) المُعالِمَ مِنْ دِینِکْ وَ نَظهَرُ الإصلاحَ فِى بِلادِکْ وَ یأمَنُ المُظلُومُونَ مِنْ عِبادِکْ وَ یعمَلُ بِفَرائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أحکامِکْ، فَإنْ لَمْ تَنصُرُونا وَ تَنصِفُونا قوى الظَّلَمَه عَلیکُمْ وَ عَمِلُوا فِى إطفاءِ نُورِ نَبِیکُمْ وَ حَسبُنَا اللهُ وَ عَلَیهِ تَوکَّلنَا وَ إلیهِ أنبِنا وَ إلیهِ المَصِیر(۸).
نى طالب حجازم و نى مایل عراق
نى در هوای شامم و نى در خیال طوس
تسلیم حکم ازل را چه احتیاج
غوغاى عالم و جنبش لشکر، غریو کوس
در کار عشق، حاجت تیر و خدنگ نیست
آنجا که دوست جان طلبد، جاى جنگ نیست (۹)
هفتم؛ انسان کامل مانند سید الشهداء (ع) تمام کارهاى خود را براى وجه الله انجام میدهد و هیچ سپاس و ثنائى از کسى توقّع ندارد؛ « لا نُریدُ مِنکُمْ جَزآءً وَ لا شُکُوراً » (۱۰). کسى که تمام همّت او وجه الله باشد، از مصادیق بارز وجه الله خواهد بود. زیرا وجیه نزد خداست، و هر انسان کاملى که مصداق وجه الله شد، سهمی از بقا داشته، مظهر تامّ خداى سبحان است که باقى مطلق است و همه چیز محکوم هلاکند، مگر وجه او، « کُلُّ شِیءٍ هالِک إلا وَجهَهُ » (۱۱). از این منظر انسان کامل را « بقیهُ الله » گویند. زیرا سند دوام او را خداى باقى امضا فرموده است و گروهى که پیوندى با وجه خدا داشته، در راستاى رضاى او کوشش نموده و سعى میکنند، اُولوا بقیهاند؛ یعنى صاحبان بقا و لاثقان دوام. براى نیل به وجه اللّهى جز گذر از وجاهت خلقی، راه دیگر نیست. برای رسیدن به چشمهى بقاء، جز عبور از دالان فنا مسیر دیگری نخواهد بود.
تنها راه هستی، نیستى است و راه مستقیم وجود، معدوم شدن است، آن چه در واژهى عدم و لغت نیستى تعبیه شده، همانا ندیدن خود و نخواستن رضاى خویش است؛ نه نبودن و از بین رفتن واقعى. زیرا هرگز عدم محض، کمال نبوده، نیستى صرف مسیر ارتقا نخواهد بود. اگر در ادبیات تازى و فارسى سخن از فنا برای بقا و نیستى براى هستى و عدم براى وجود مطرح میشود، مقصود همین است که اکنون به اشارت رفت.
روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسیار غمگین بود، ابن شبیب به خدمت حضرت مشرف شد، دید حضرت بسیار غمگین است. عرض کرد: چرا غمگین هستید؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهى گریه کنی، اگر میخواهى براى چیزى گریه کنی، بر ابى عبدالله گریه کن! … او که رفت، نگذاشتند جامعهى ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد… عرض ادب کردن به اهل بیت(ع) برای خود ما فضیلت است. چون گریه کردن ما را مسلح میکند. شما در دعای کمیل مى خوانید که گریه سلاح مؤمن است، اسلحهی مؤمن است. اگر کسى اهل جهاد بود، خواست مبارزه کند، با دست خالى که نمیتواند بجنگد. اگر خواست با دشمن بجنگد، سلاح او تفنگ و گلوله است، اگر هم خواست با غرور و منیت و خودخواهى و نفس اماره بجنگد، این در دعاى کمیل آمده است:و سلاحه البکاء.
این گریهى خالصانه به درگاه خداى سبحان، آدم را مسلح میکند. حالا گریهى خاضعانه در عبادت و غیرعبادت یک اثر دارد، گریه براى سالار شهیدان یک اثر دارد. این گریه ما را به ولایت نزدیک میکند، به امامت نزدیک میکند، به علاقه به آنها نزدیک میکند… دربارهى خود سیدالشهداء، حسین بن على بن ابیطالب (سلام الله علیه) گفتند: انبیای الهى گریه کردند، وجود مبارک پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) گریه کرد. فاطمه زهرا و على بن ابیطالب (علیهما آلاف التحیه و الثناء) گریه کردند…
پینوشت:
۱. تُحف العقول/ ص۲۴۸
۲. نساء / ۷۴
۳. تُحف العقول/ ص۲۴۱
۴. مرسلات / ۴۱
۵. نهج الفصاحه/ ج ۲ / ص۲۲۰
۶. بحار الأنوار / ج۱۰ / ص ۹۹
۷. بحار الأنوار / ج۸۲ / ص۲۴۸
۸. تُحف العقول/ ص۲۳۹
۹. دیوان آتشکده نیر/ ص۱۰۹
۱۰. انسان / ۹
۱۱. قصص / ۸۸
منبع :روزنامه اطلاعات ،یکشنبه ۲۵مرداد ۱۳۸۸، ۲۴شعبان ۱۴۳۰، ۱۶آگوست ۲۰۰۹، شماره ۲۴۵۴۳
آیتالله جوادی آملى