- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مهارت فرزند پروری، یکی از ضروری ترین و بنیادی ترین مهارتهاست که در صورت احساس مسئولیت و وظیفه در مقابل سرنوشت فرزندی که خود آن را به دنیا آورده اید، قبل از تصمیم به بچه دار شدن، باید آن را بیاموزیم. طبق تقسیم بندی سازمان جهانی بهداشت، فرزندپروری، جزو مشاغل و کارهای سخت و زبان آور طبقه بندی می شود که متاسفانه در کشور ما چندان جدی گرفته نمی شود. قبل از پرداختن به موضوع تعلیم و تربیت، چند تکلیف به عهده والدین است که باید از آنها اطلاع داشته باشند:
اول، این که طبق پیشنهاد سازمان جهانی بهداشت، ما باید قبل از آموختن این مهارت و قبل از ازدواج، مهارت های ده گانه زندگی را بیاموزیم که شامل: ۱- خودآگاهی، ۲- همدلی، ۳- روابط بین فردی، ۴- ارتباط موثر، ۵- مقابله با هیجانات، ۶- مقابله با استرس، ۷- حل مساله، ۸- تصمیم گیری، ۹- تفکر خلاق، ۱۰- تفکر نقاد است که این مهارتها هم اکنون در سراسر جهان، به طور مشترک آموزش داده می شود.
در زمینه لزوم آموختن مهارت های زندگی می توان گفت در حقیقت ما باید خودسازی و تعلیم و تربیت را ابتدا از خودمان شروع کنیم زیرا تا خودمان موفق و خوشبخت نباشیم، چگونه می توانیم در خوشبختی همسر و یا فرزند خود بکوشیم؟
متاسفانه از آنجا که اغلب ما مردم، همه چیزدان و در همه زمینه ها متخصص هستیم، تصور می کنیم نیازی به آموختن این مهارت ها نداریم و از عهده زندگی خود بر می آییم، اما اکثر ما در حل کوچکترین مسایل شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود، دچار ناکامی، سردرگمی و شکست شده و قادر به حل آنها نیستیم.
این واقعیت را باید بپذیریم که روش های سنتی تربیتی، دیگر پاسخگوی مسایل و مشکلات جامعه نیست. بنابراین امروزه با توجه به تحولات عمیق سریع فرهنگی و اجتماعی زندگی مدرن، پیشرفت تکنولوژی و نفوذ و گسترش وسایل ارتباط جمعی نظیر اینترنت، تلفن همراه و پیامک و… آمار رو به افزایش آسیب های اجتماعی، اعتیاد، افسردگی و از همه مهمتر، با افزایش طلاق های آشکار و طلاق های پنهان یا عاطفی که به گفته یکی از روانشناسان، ۸۰ درصد از روابط خانوادگی فرسایشی، تحملی و زجرآور است، لذا لزوم آموختن این مهارت ها، ضروری و لازم به نظر می رسد.
رشد، شامل رشد جسمی و رشد روانی است که رشد روانی، خود شامل: روانی، اجتماعی، اخلاقی، احساسی و… است. منظور از رشد، ویژگیهایی است که بچه ها در این مراحل دارند.
علاوه بر این، اهمیت و حساسیت مهارت فرزندپروری بدین جهت است که گاه تنها یک جمله پدر و مادر به ویژه یک معلم، می تواند سرنوشت کودک را به اوج خوشبختی و موفقیت و یا به قعر ذلت و بدبختی برساند.
تکلیف بعدی والدین، این است که بدانند هدف از تعلیم و تربیت چیست و دنبال چه چیزی هستند. مهمترین تکلیف، آگاه بودن از مسیر تربیتی است. عمده ترین کاری که والدین باید انجام دهند این است که در این مسیر، با مراحل رشد آشنا شوند. رشد، شامل رشد جسمی و رشد روانی است که رشد روانی خود شامل: روانی، اجتماعی، اخلاقی، احساسی و… است. منظور از رشد، ویژگیهایی است که بچه ها در این مراحل دارند.
پدر و مادر باید بدانید که تربیت، از تولد شروع می شود و والدین بیشترین نقش را در ۸ سال اول تولد دارند. بعد تا ۱۲ سال این نقش کمرنگ، تا ۱۸ سال کمرنگ تر و بعد از ۱۸ سالگی، نقش آنها بسیار کم می شود. بنابراین از جایی که کودک و نوجوان بین سال های ۱۳ تا ۱۸ سالگی تحت تاثیر عوامل محیطی، همسالان و جامعه قرار می گیرند، والدین باید آگاه باشند با محکم کردن پایه های شخصیتی در همه زمینه های رشد، تنها در این سال ها فرصت دارند به تربیت فرزند خود بپردازند.
متاسفانه گاهی اوقات، ناآگاهی خانواده ها از این مسیر رشد، باعث می شود اشتباهی مداخلاتی داشته باشند اشتباهی کرده و در واقع تربیت آسیب زایی ارائه دهند.
مهارت فرزندپروری
«دوستت ندارم» بر عکس آنچه روانشناسان علم کودک می گویند این جمله ای است که بارها و بارها در روز از زبان والدین و برخی معلم ها و مربیان مهد کودک، با کوچکترین اشتباه کودک می شنویم. در این مقاله قصد داریم به این موضوع بپردازیم که گفتن این جمله و عدم ابراز محبت، چه آثار مخرب و ویرانگری بر سرنوشت کودک خواهد گذاشت.
«چرا غذات رو نخوردی؟ چرا اتاقت نامرتبه؟ چرا درس نمیخونی؟ دیگه دوستت ندارم؛ دیگه مامانت نیستم». اما چرا روانشناسان معتقدند در روز به کودکان ۵۰بار بگویید دوستت دارم و از گفتن جمله «دوستت ندارم» اجتناب کنید؟
ایرج وثوق، روانپزشک، در پاسخ به این پرسش می گوید با توجه به این که بچه ها در دوران کودکی قدرت تشخیص بین عمل بد و انسان بد را نم یدانند وقتی به آنها که کار بدی را انجام داده اند گفته می شود دوستت ندارم، کودک تصور می کند آدم بدی است، نه این که کارش اشتباه و بد است.
شخصیت، به عنوان نگرش یک فرد به زندگی و الگوی تعاملات و ارتباطات در جامعه و به ویژه قدرت و توانایی در حل مشکلات و مسایل زندگی به این برمی گردد که این فرد تا قبل از ۱۸ سالگی، چه تصویر مثبت و یا منفی ای از خود دارد.
این ذهنیت در کودک که «من، آدم بدی هستم»، چه تاثیر مخربی بر شخصیت او خواهد گذاشت؟
شخصیت، به عنوان نگرش یک فرد به زندگی و الگوی تعاملات و ارتباطات در جامعه و به ویژه قدرت و توانایی در حل مشکلات و مسایل زندگی به این برمی گردد که این فرد تا قبل از ۱۸ سالگی چه تصویر مثبت و یا منفیای از خود دارد. تایید کردن والدین و مربیان باعث می شود تصویر و برداشت فرد از خود، تصویر مثبت و سالمی باشد.
بنابراین برای این که ذهنیت مثبتی در کودک شکل بگیرد، باید روزانه بارها و بارها طوری که در بعضی از منابع آمده است تا حدود ۵۰ بار در روز به کودکان تا سن ۱۸ سالگی بگوییم دوستت دارم یا ابراز محبت کنیم یا دوست داشتن خودمان را به او نشان دهیم و به بچه ها این نکته ها را یادآوری کنیم که هر آدمی می تواند کار بدی انجام دهد اما کار بد یک آدم، دلیل بد بودن شخصیت او نیست.
برای تایید کودک خود، به جای این که بگوییم «تو بچه بدی هستی دیگه دوستت ندارم» می توانیم بگوییم «تو چه خوبی هستی، من خیلی دوستت دارم اما عملت را دوست ندارم و یا این که بگوییم کار بد تو، منو ناراحت کرد».
متاسفانه در بعضی از خانواده ها، علاوه بر باوری سنتی که معتقد به ابراز محبت در خانواده نیستند، فکر می کنند بچه لوس می شود و از ابزارهای ویرانگری مانند تحقیر، سرزنش، تهدید، تنبیه، مقایسه، امر و نهی فراوان و ترس و … استفاده می کنند و با برچسب زدن به کودک، نظیر چقدر لجبازی، تنبل، دست و پا چلفتی، خنگ و… آینده کودک خود را به تباهی و ویرانی می کشانند.
اما چرا روانشناسان معتقدند تصویر منفی در آینده کودک، تاثرات مخربی خواهد گذاشت؟
در واقع، تصویر منفی، زمینه ساز کاهش اعتماد به نفس است و عدم اعتماد به نفس، ریشه بسیاری مشکلات خواهد بود. از مهمترین مشکلات این است که فرد، به دلیل تصویر و باوری که در او شکل گرفته، تصور می کند قادر بر حل مسایل و مشکلات خود نیست و هیچ تلاشی هم علیرغم توانایی های خود برای حل آنها نمی کند.
علاوه بر این، استعدادها و توانمندی های او هرگز رشد نمی کند. چنین فردی نمی تواند ابراز وجود کند، بسیار خجالتی است و نمی تواند حقش را بگیرد و فردی که قادر به ابراز وجود نیست، مسلما ناراحتی هایش را هم نمی تواند ابراز کند، بنابراین در خودش می ریزد که این موضوع، باز زمینه ساز مشکلات جسمی و روانی دیگر می گردد. چنین اشخاصی، واکنش های بسیار عصبی داشته و زمانی هم که عصبانی می شوند اگر راه به جایی نبرند، افسرده می شوند.
تصویر منفی وقتی در ذهن کسی شکل بگیرد یعنی تصویر «من بدم»، باعث می شود فرد در دوست داشتن خودش، دچار شک و تردید شود و فردی که خود را بد می داند، مسلما نمی تواند خودش را دوست داشته باشد، بنابراین در اعلام، ابراز محبت و دوست داشتن دیگران، دچار مشکل می شود. از مهمترین مشکلات این افراد، آسیب هایی است که در روابط بین فردی خواهند داشت.
از دیگر تاثیرات مثبت ابراز محبت در دوران کودکی، نقش آن در یادگیری است. هر چقدر این ابراز محبت، همراه با تماس پوست مانند لمس کردن باشد به سبب تغییرات شیمیایی مانند افزایش دوپامین باعث افزایش یادگیری بهتر کودک می گردد.
همچنین ابراز محبت، باعث امنیت و آرامش کودک شده و از جایی که از لحاظ روانی ضریب امنیت او افزایش پیدا می کند فرد احساس می کند در مواجهه با مشکلات نگرانی و استرس، دارای یک تکیه گاه است؛ بنابراین در برخورد با مشکلات، کارآمدتر عمل می کند.
کمبود عشق و محبت در خانواده، باعث خلاء عاطفی شده و علاوه بر آن، از جایی که همیشه تصویر «من بدم» در ذهن اوست و خودش را دوست ندارد با کوچکترین محبت، جذب هر فردی در بیرون از خانواده می شود که می گوید «تو خوبی». افراد زیادی به دست چنین اشخاصی، به انواع دام ها می افتند.
علاوه بر این، کسی که دارای کمبود محبت است و احساس می کند کسی او را دوست ندارد، احساس خوبی هم به دیگران نخواهد داشت و قادر نخواهد بود کسی را دوست داشته باشد، بنابراین میزان پرخاشگری و رفتارهای ضداجتماعی او بالا می رود.
در پایان، امیدواریم روزی برسد، همانطور که برای جلوگیری از تصادفات در جاده، گرفتن گواهینامه صلاحیت رانندگی ضروری است، برای جلوگیری از تصادفات در جاده زندگی هم قبل از ازدواج، گرفتن گواهینامه مهارت های زندگی، به ویژه مهارت فرزندپروری لازم و ضروری باشد.
منبع: مجله موفقیت؛ فریبا شکیبا