- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چالش زنان با دیدگاهی سطحی نگر
به این ترتیب، زن ایرانی از سرور زنان دو جهان، در قالب تصویرهایی ملموس و تحقق پذیر، در عصر و زمانهای دیگر، آموخت که با عزت و سربلندی انتخاب کند، مبارزه کند، زندگی کند و به طور کلی دریافت که ظرفیتهای وجودیاش به قدری وسیع است که میتواند در نقشهای چندگانه ظهور یابد و موفق از میدان به در آید.
زن ایرانی صاحب «هویت فردی موفق» شد و با اعتماد به نفس به میدان آمد. او در این میدان از حجاب به عنوان پرچم عزت و توانایی و قدرت انتخاب خود استفاده کرد.
برای زن عصر انقلاب، حجاب، لباس رزم بود، نه یک لباس تحمیلی یا پوشش سنتی. زن آن روزگار با حجاب، هویت انقلابی یافت. آزادی خواه و ستم ستیز شد و فریاد زد. او در براندازی یک رژیم منحط ۲۵۰۰ ساله سهیم بود و حتی به تعبیر امام سهمی بیش از مردان داشت.
آیا دختران و زنان ما این نگاه را در عرصههای مختلف پس از انقلاب در مورد خود تجربه کردند؟ آیا به جز پیامهای امیدبخش امام خمینی(ره)، شاهد گسترش این نوع نگاه به خود در دستگاههای حکومتی و دولتی، دادگاههای مدنی، رسانه ملی و مانند آن بودند؟
درست در مقابل این دیدگاه، متأسفانه شاهد حضور پرنفوذ تفکری بودیم که بحران هویت را برای زن، حضور وی در محیطهای فعالیت و کار خارج از خانه تعریف کردند و گفتند قرار گرفتن زن در فضای خشک اداری و کارگاهی و تلاش وی برای تأمین معاش، فراتر از ظرفیت و توانایی زنان است و به نام دفاع از آنان، اعتماد به نفس و حق انتخاب آنها را تضعیف کردند.
بگذریم از این که درصد قابل توجهی از همین زنان به واسطه ناتوانی یا بیمسئولیتی همسرانشان در این چرخه افتاده بودند و اکنون باید به بیهویتی نیز متهم میشدند.
این تفکر به اصول مسلّم روانشناسی بیاعتنایی کرد و در مواردی که برای زنان برنامهریزی میشد، مانند موضوع حجاب، هرگز تصمیم گیریها را به زنان نسپرد تا با آشنایی نسبت به روحیه جامعه زنان، ظرافت و دقت بیشتری در این حرکت در نظر گرفته شود.
بدین گونه مردانی با حداقل آشنایی نسبت به روحیه زنانه برای مسائل خاص زنان برنامهریزی کردند و در واقع، سهم عظیمی از مسئولیت آنچه بر سر زنان یا به عبارت بهتر بر سر اعتقادشان آمد، تقصیر تفکری سطحی نگر است که نه شرایط و مقتضیات زمان را دید و نه واقعیت و تجربیه تاریخی را.
خانم دستغیب، نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی بیان میکرد: «برای نطق پیش از دستور پشت تریبون رفته بودم که یکی از آقایان گفت: ضعیفه بنشین، تو دیگر چه میگویی؟»
روشن است که «ضعیفه» هرگز برای تحقق آرمانهای گران سنگ انقلاب اسلامی، راه به جایی نمیبرد و از «ضعیفه» نباید انتظار داشت که ارزش والایی چون حجاب را در خود درونی کند یا برای حفظ مصالح جامعه به آن پای بند باشد. از «ضعیفه»، کار بزرگ نخواهید؛ چون او ضعیف است.
متأسفانه این نوع تفکر حاضر نبوده و نیست که بپذیرد جهان امروز دست خوش تغییر و تحولهای اساسی شده است. حاضر نیست بپذیرد در جوامع در حال گذاری مانند جامعه ما، سنت و آداب و رسوم به تدریج، نقش محوری و تعیین کننده خود را در جهت بخشی زندگی اجتماعی افراد از دست میدهند.
با تغییر شالودههای سنتی، افقهای جدیدی در زندگی افراد شکل میگیرد که نمونه آن، تغییر در نقشهای اجتماعی زنان و دختران جامعه است. در دوره مدرنیته (حتی اگر نخواهیم بپذیریم که در آن قرار داریم)، هویت فردی و اجتماعی را نمیتوان تفویض یا تحمیل کرد، بلکه فرد باید آن را به طور مداوم و روزانه بیافریند.
دکتر صادق آیینهوند، استاد تاریخ تأکید میکند:
انس ۴۰ سالهام با تاریخ، این اندازه هشیارم کرده است که بدانم هر نسلی در هر عصری، وزنی دارد و تفسیر این وزن در تاریخ با تفسیرهای مفسران دنیای سیاست و اقتصاد کاملاً متفاوت است.
در مطالعه ۱۵ قرن از تاریخ دینی خودمان، به حضور ۴۷ نسل پی میبریم که هر کدام در اندام و ابعاد این تمدن که آن را تمدن اسلامی مینامیم، جایگاهی خاص خود دارد و سوای هر ادعایی که داشتهاند و هر داوری که علیه آنها شده، نسلی هستند با وزن خود که پاسخگوی کارهای خویشند و این تاریخ است که بدون ملاحظه پیش داوریها، کارنامهشان را رقم میزند.
تداوم نگاه انقلاب اسلامی به زن؛ فرصتی که از دست میرود
سیاستهای فرهنگی و مقررات ناشی از آن را دستگاههای مختلف و متعددی اجرا میکنند. مجلس شورای اسلامی، شورای انقلاب فرهنگی و تا اندازهای، شورای فرهنگ عمومی از جمله این دستگاهها هستند.
پس از وضع قوانین و مقررات، چند دستگاه دولتی یا عمومی، مسئولیت اجرای آنها را به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر عهده دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما، وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری. این مراکز به طور عمده و مستقیم در چارچوب مقررات خاص عمومی به فرهنگ سازی میپردازند.
علاوه بر اینها، مساجد، تکایا و ستادهای نمازجمعه نیز اگر چه مستقل از دولت و حکومتند، ولی در چارچوب نظام فرهنگی موجود به عنوان موقعیتی برای فرهنگسازی فعالیت دارند. به جز اینها، بخش خصوصی نیز مانند شبکههای توزیع نوارهای ویدیوئی و صوتی، سینماها، مطبوعات، انتشارات و نظیر آن در این عرصه مشارکت دارند.
مروری بر رویکردها و عملکرد مراکز حساس و تعیینکننده در زمینههای فرهنگی مانند آموزش و پرورش و صدا و سیما به سادگی نشان میدهد که نگاه مبتنی بر انقلاب اسلامی و دیدگاههای امام خمینی(ره) در مورد زنان به صورت برنامهریزی شده و پیوسته و گاه حتی مقطعی، جاری نبوده است. اکنون مواردی به عنوان نمونه مطرح میشود:
آموزش و پرورش
نهاد آموزش و پرورش پس از خانواده، مهمترین عامل اثرگذار در تکوین هویت اشخاص به شمار میرود. اگر مجموعه اقدامات این بخش، درست انجام شود، جوانان کشور در مرحله جست وجوی هویت، جایگاه واقعی خود را در کل نظام هستی و در نتیجه، در جامعه تشخیص میدهند و میتوانند از عوارض آشفتگی هویت در امان بمانند.
نیاز به برخورداری از یک هویت مستقل، بیشترین اثر را در سرنوشت افراد و در نتیجه، سرنوشت جوامع بشری میگذارد. انسان در جوانی به موازات احساس نیاز به داشتن یک هویت مستقل، از نظر ذهنی نیز دچار دگرگونی میشود. ارزشهای دوره کودکی بدون این که نظام فکری و ارزشی دیگری جایگزین آن شود، فرو میریزد و او را با بحران فکری و فرهنگی رو به رو میسازد.
در چنین موقعیتی، اگر جوان از شرایط مناسب فکری و روحی و روانی و نیز محیط فرهنگی و آموزشی شایستهای برخوردار نباشد، در گزینش مسیر درست و انتخاب هویت واقعی دچار مشکل میشود.
نقش آموزش و پرورش و صدا و سیما بیش از هر چیز در این دوره اهمیت مییابد. درست در همین جا، حجاب به صورت بخش نامه و قانون جاری گشت و برخوردهای نسنجیده با نسل جوان که مراحل طبیعی طغیان و عصیان را میگذراند، سبب شد که دختران ما هر چه فریاد دارند، بر سر حجاب بکشند!
وقتی حجاب به جای یک ارزش، عامل کاهش نمره انضباط یا تحقیر و تذکر دانش آموز در مقابل هم کلاسی هایش باشد یا کسانی آن را بر سر کنند که از بردباری، اخلاق خوش، حس دوستی و صمیمت بیبهره اند، روشن است که حتی در زمینه سازی برای رعایت آن نیز موفق نخواهیم بود. رویکرد آموزش و پرورش در مورد حجاب به طور کلی در جهت اشاعه «هویت ناموفق» بوده است تا «هویت موفق».
بنابراین، قرار نیست از دخترانمان در حالی که هویت شکست را به آنها هدیه میکنیم، رعایت حجاب را انتظار داشته باشیم.
از سوی دیگر، بر اساس پژوهش «جایگاه زن در کتابهای درسی نظام جدید متوسطه» که خانم شهلا باقری به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام داده است، کم توجهی و بیتوجهی به نقشهای متعدد و متنوع زنان در کتابهای درسی آشکار است.
این پژوهش درصدد آن بود تا به بررسی چگونگی معرفی نقش اجتماعی زن به دانش آموزان در کتابهای درسی نظام جدید متوسطه در سال تحصیلی ۷۳-۷۴ بپردازد و مشخص کند که شیوه معرفی و سیمای ترسیم شده از نقش اجتماعی زن در همه کتابهای درسی مربوط به پایهها و رشتههای مختلف نظام جدید متوسطه (اول، دوم و سوم نظری) چگونه است.
همچنین نقش ترسیم شده از زن تا چه اندازه با سیاستهای کلان فرهنگی اجتماعی مربوط به زن در جمهوری اسلامی ایران همخوانی دارد.
در این پژوهش، با مروری بر ادبیات و نظریات تحقیق (در حوزه نظریات مربوط به نقش، انواع نقشهای اجتماعی و جامعهشناسی دفاع از زنان و نقشهای اجتماعی)، نقش اجتماعی زن در مراجع ارزشی نظام جمهوری اسلامی (قانون اساسی، اصول سیاستهای فرهنگی، سخنان امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، منشور زن و دیگر مصوبات شورای فرهنگی و اجتماعی زنان) بررسی شد.
کتابهای مورد بررسی نیز تاریخ، فارسی، عربی، روان شناسی، جغرافی، دانش اجتماعی، جامعه شناسی، اقتصاد، انگلیسی، فلسفه و منطق، دینی و قرآن بودند. نقشهای اجتماعی زنان پس از بررسیهای لازم به سه مقوله نقشهای همیاری ـ مشارکتی، نقشهای خانوادگی و نقشهای شغلی ـ حرفهای تقسیم شد و از بررسی آنها نتایج زیر به دست آمد:
در زمینه نقشهای همیاری زنان، نقشهای همیاری علمی در رده اول قرار داشت، ولی در هیچ یک از کتابهای درسی، انواع نقشهای همیاری زنان مطرح نشده است.
نقشهای خانوادگی مانند نقشهای زنی، شوهری، مادری، پدری و فرزندی در بیش تر این کتابها طرح شده است، ولی هیچ یک از کتابها به طور کامل به نقشهای شغلی زنان آنها نپرداختهاند. در جمعبندی این پژوهش به کم توجهی و بیتوجهی نسبت به نقش آفرینیهای اجتماعی زنان در کتابهای درسی اشاره کرده است.
وضعیت کتابهای درسی را با تفکر حضرت امام خمینی(ره) مقایسه کنید که در جریان انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، وقتی عدهای از امام پرسیدند: «اشکال ندارد که خانمها به مجلس بروند؟» فرمود: «این حرف شما اشکال دارد».
بنابراین، در حالی که ما افق چندان روشنی را از زمینههای فراهم شده برای ارتقای حضور اجتماعی دختران در آینده و القای اعتماد به نفس و کسب هویت موفق به آنان ارایه نمیدهیم، از آنان میخواهیم به مسئولیت خود در مقابل جامعه؛ یعنی حفظ حجاب عمل کنند. طبیعی است که رابطهای چنین یک سویه، هرگز پا نمیگیرد.
دانشگاه ها
پژوهش انجام شده به وسیله آقای جعفر زلفعلی فام با عنوان «پذیرش نقشهای اجتماعی غیرسنتی و شکل گیری هویت اجتماعی با تمرکز بر دختران دانش جو در استان گیلان (دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان ـ ۱۳۸۳)»، نشان میدهد بیشتر دختران دانشجو به آگاهی اجتماعی درباره موقعیت خود در سه زمینه خانوادگی، اجتماعی و حقوقی دست یافتهاند.
البته این سخن بدین معنا نیست که در عمل میتوانند به صورت کامل بر اساس این آگاهی و تفکر زندگی کنند. نکته مهم، کسب همین آگاهی اجتماعی است که میتواند مبنای اساسی برای برداشتن قدمهای بعدی در رسیدن به جایگاه واقعیشان باشد.
در عین حال هنوز دختران از نقشهای سنتی درتمام زمینهها و نقشهای اجتماعی فاصله نگرفتهاند. و بر بعضی از نقشهای سنتی از جمله نقشهای اجتماعی که دختران از طریق ازدواج کسب میکنند (یعنی نقش مادری و همسری) تأکید میکنند. این وضع میتواند انعکاسی از وضعیت واقعیتهای اجتماعی در حال تغییر و ماهیت انتقالی جامعه کنونی ما باشد.
ما هر روز شاهد کاهش اقتدار نقشهای اجتماعی، ارزشها، هنجارها و وظایف جنسیتی سنتی در جامعه در حال گذار خود هستیم.
بنابراین، مشاهده میشود فرآیند مدرنیته با دگرگون کردن شرایط و چارچوبهای سنتی هویت ساز، فرآیند هویت سازی را در جامعه ما از قبل متمایز کرده است. تحت تاثیر این فرآیند به نظر میرسد زنان و دختران تابع اراده و تصمیم خویشتن شده اند و جامعهای با انعطاف بالا درحال شکل گیری است.
در این جامعه، دختران میکوشند با استقلال و آزادی بیشتری در فضای اجتماعی پیش آمده، هویت اجتماعی خود را به صورت یک پروژه بازاندیشانه با اتکا بر مراجع غیرسنتی همچون یافتن کار و کسب استقلال مالی و با مبنا قرار دادن پذیرش و ایفای نقشهای اجتماعی غیرسنتی با کسب آگاهی اجتماعی نسبت به موقعیت و نقشهای اجتماعی و حقوقی زنان در جامعه شکل دهند.
خودشان به صورت خود تعریف، هویت اجتماعی مستقل و غیرسنتی را برای خود تعریف کنند.
بر اساس یافتههای این پژوهش، اکثریت دختران دانشجو با آگاهی داشتن از وضعیت خود در جامعه و با پذیرش هویت اجتماعی خویش به عنوان یک دختر، تلاش دارند از هویت اجتماعی تابع و سنتی که خانواده پدرسالار برای آنها تعریف و معین میکند، درگذرند و موقعیت اجتماعی خویشتن را در قالب یک هویت اجتماعی مستقل غیرسنتی باز تعریف کنند.