- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مقدمه
«خانواده» به گروه نهادی شده ی زیستی- اجتماعی شامل چند فرد بالغ(که دست کم دو نفر آنها بدون داشتن پیوند خونی و از دو جنس مخالف، با هم ازدواج کرده باشند) و فرزندانی گفته میشود که زاده ی ازدواج آن افراد بالغاند.(۱)
– خانواده، گروهی از افراد را در بر میگیرد که از پیوند سببی یا نسبی برخوردارند و با یکدیگر زندگی میکنند؛ مانند زن و شوهری همراه فرزندان یا بدون آنها.(۲)
– گیدنز در تعریف خود قید دیگری اضافه میکند و مینویسد: «خانواده، گروهی از افراد است که با ارتباطات خویشاوندی پیوند یافتهاند و در آن اعضای بزرگسال مسئولیت مراقبت از کودکان را به عهده دارند.(۳) در مقابل خانواده، خانوار قرار دارد. افراد غیر خویشاوندی که با یکدیگر زندگی و به هم کمک میکنند، به طور معمول، با نام خانوار شناخته میشوند».(۴)
– خانواده، چهار نوع اصلی دارد: خانواده ی گسترده، خانواده ی هستهای، خانواده ی تک والدی و خانواده ی تجدیدبنا شده.(۵)
– خانواده ی طبیعی و سالم، شامل زن و مردی ازدواج کرده است که با فرزندان خود زندگی میکنند.(۶)
– آنچه در این پژوهش، خانواده نامیده میشود عبارت است از زن و شوهری که بنابر پیوند ازدواج با یکدیگر زندگی میکنند و میتوانند فرزندانی داشته باشند.
در نظام اسلامی، سعادت انسان که غایت آفرینش اوست، در بندگی و قرب خداوند تجلی مییابد؛ از این رو، بندگی خدا هدف غایی در نظام مطلوب اسلام است. این هدف در خرده نظامهای مطلوب اسلام(خانواده، اقتصاد، سیاست و … ) نیز نمایان میشود. در نظام مطلوب خانواده در اسلام، با مجموعهای از اهدف ثانوی روبه رو میشویم که در مسیر نیل انسان ها به بندگی خداوند مقرر شده است و مهمترین آنها به این شرح است:
آرامش درونی همسران از راه آشنایی با آگاهی از تفاوتهای طبیعی زن و مرد، تأمین نیازهای جنسی و عاطفی و اقتصادی، تولید مثل، مراقبت از فرزندان و تربیت صحیح آنها، و جلوگیری از انحرافات اجتماعی. همه این اهداف، برای تشکیل زندگی سالم و دستیابی به موفقیت در زندگی زناشویی است.(۷)
موفق و ناموفق، از عناوینی است که تنها با معنویت و آخرت سنجیده نمیشود، بلکه توفیق و بیتوفیقی درباره ی دنیا نیز مطرح است، همانگونه که خوشبختی و بدبختی نیز در هر دو زمینه مطرح میشود و معنایی گسترده دارد. اولین تصویری که از کلمه ی «بدبخت» به ذهن متدینان میآید، بیایمانی و گناه است و بار معنوی و آخرتی دارد، اما بدبختی در این تصویر خلاصه نمیشود.
بیشک گناه یکی از بسترهای بدبختی است، اما بسیاری از کارها با این که گناه و معصیت نیست، برای انسان بدبختی و ناکامی در پی دارد. در روایاتی از معصومان(علیهم السلام) به این نکته اشاره شده است. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«اربع من السعاده: المراه الصالحه و المسکن الواسع و الجار الصالح و المرکب الهنیء، و اربع من الشقاوه: الجار السوء و المراه السوء و المسکن الضیق و المرکب السوء؛(۸) چهار چیز از سعادت و خوشبختی، و چهار چیز از شقاوت و بدبختی است: زن خوب، خانه ی وسیع، همسایه ی صالح و مرکب خوب، از خوشبختی است؛ و همسایه ی بد، زن بد، خانه ی تنگ و مرکب بد، از بدبختی است».
در این روایت، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) خانه ی تنگ و مرکب نامناسب را نمونههایی از بدبختی به شمار آورده اند. که هیچ یک نمونه از گناه نیست، اما مانع رسیدن انسان به موفقیت است.
با این ملاک میتوان گفت: نابینایی، ناشنوایی و … نیز نمونههایی از بدبختی است. در روایت دیگری پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «الشوم فی ثلاثه: فی الدابه و المراه و الدار. ففی المراه غلاء مهرها و عسر ولادتها، و فی الدابه کثره علفها و سوء خلقها و فی الدار ضیقها و خبث جیرانها؛(۹) بدبختی در سه چیز، یعنی مرکب، زن و خانه است. در زن، بالا بودن مهریه و دشوار زاییدن؛ در چهار پا، زیادی علف و ناآرامی؛ و در خانه، کوچکی و همسایه ی بد از بدبختی است».
این روایات نشان میدهد وقتی درباره ی بسترهای خوشبختی و بدبختی، موفقیت و نبود آن سخن به میان میآید، نباید ضرورتاً به گناهان فکر کرد و در پی یافتن مقصر بود، بلکه هر نوع نداشتن نعمت و هر گونه تنگنا در زندگی، نمونهای از بیتوفیقی است. دشوار زاییدن زن، زیادی علف حیوان و کوچکی خانه، از تنگناهای زندگی است. بنابراین، توصیههای مرتبط با بسترهای خوشبختی و بسترسوزی بدبختی، همیشه برای دوری از گناه و از میان بردن تقصیر نیست. موفقیت و خوشبختی، و نبود آنها دایرهای گسترده دارد.
نکتههای ضروری
خانواده موفق، با رعایت نکتههایی میتواند بسترهای خوشبختی را افزایش، و بسترهای بدبختی را کاهش دهد. رعایت شرایط لازم در انتخاب همسر، محل زندگی، زمان بارداری، تعداد فرزندان، شیوه ی اداره ی زندگی و … بسترهای مناسب خوشبختی و موفقیت به شمار میآید. اما وجود موانع و فقدان شرایط، بسترساز بدبختی و بیتوفیقی است. برای مثال، اگر پدر مجنون یا مادر احمق باشد، بستر دیوانگی یا کمبود بهره ی هوشی فرزند فراهم میآید. فرزند گناهی ندارد، اما میتوان گفت: این فرزند در رحم مادر خویش، بدبخت است.
پس اگر در روایت آمده است: «الشقیّ شقیّ فی بطن امه والسعید سعید فی بطن امه؛(۱۰) انسان موفق و خوشبخت، در شکم مادر خود خوشبخت است و انسان بیسعادت و بدبخت نیز در شکم مادر خود چنین است»، شاید به همین نکته اشاره میکند که این فرزند، از برکات و نعمتهایی در همین دنیا محروم است، گر چه نقصی در معنویت و آخرت او نتوان پیدا کرد.
بخشی از موفقیت درخشان مردان بزرگ جهان، مرهون چگونگی ولادت آنها بوده است، چنان که بخشی از بیتوفیقی و بدبختی ناپاکان، به انحرافات والدین در دوران جنینی آنها مربوط است. قرآن کریم از دو مرد بزرگ الهی، یحیی بن زکریا و عیسی بن مریم(علیهم السلام) با سلامت و پاکی روز ولادت یاد کرده است.
درباره ی حضرت یحیی میفرماید: «وَ سَلامٌ عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ؛(۱۱) سلام بر او روزی که متولد شد»؛ و درباره ی حضرت عیسی به نقل از او میفرماید: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَومَ وُلِدتُ؛(۱۲) و سلام بر من روزی که متولد شدم». «سلام» به معنای عموم عافیت است، یعنی پاکی کامل جسم و جان؛ و این حقیقتی یک سان درباره ی تمام مردان الهی است و همه ی آن ها به سلامت متولد شده اند. این سلامت، زمانی تحقق مییابد که جنین، تمام منازل رحم را به خوبی گذرانده باشد.(۱۳)
بنابراین، اگر روایات، سعادت و شقاوت فرزند را به رحم مادر مربوط دانسته و از پدر سخنی به میان نیاورده است، از آن روست که سرچشمه ی خوشبختی و بدبختی فرزند، عمدتاً در مراحل گوناگون حضور جنین در رحم رقم میخورد.
برخی کودکان ویژگیهایی مادرزادی مانند عقل، هوش، حافظه، شهامت و مناعت طبع فراوان دارند که با افراد عادی متفاوت است. ابوزکریای تبریزی، شاگرد ابوالعلاء معری بود و سالهای دراز از محضر درس آن استاد بهره برد. ابوالعلاء به دلیل نابینایی نمیتوانست کتاب بخواند. روزی شاگردش، ابوزکریا، در مسجدی با ایشان بود و یکی از کتابهای استاد را برایش میخواند. ابوزکریا در حال خواندن کتاب بود که یکی از اهالی تبریز که همشهری او بود، وارد مسجد شد. ابوزکریا از دیدن او خوشحال شد و چند لحظه از خواندن کتاب باز ایستاد. استاد علت را پرسید و او توضیح داد: یکی از همشهری هایم را در مسجد ملاقات کردم، ولی نخواستم خواندن کتاب را رها کنم. استاد به او اجازه داد چند دقیقهای، نزد همشهری خود باشد و با هم سخنی بگویند. ابوزکریا در چند قدمی استاد، نزد همشهری خود نشست و با زبان محلی با او حرف زد؛ سؤالاتی کرد و پاسخهایی شنید وقتی صحبتشان تمام شد، با هم نزد استاد آمدند. ابوالعلاء از ابوزکریا پرسید: زبان محلی شما چیست، او جواب داد: آذربایجانی. استاد گفت: من که نفهمیدم شما چه گفتید، ولی آنچه را گفتید حفظ کردم. سپس همه ی الفاظ سخنان آنها را تکرار کرد. ابوزکریا و همشهری اش از حافظه ی استاد بسیار تعجب کردند که او چگونه، به این سرعت، توانسته بود الفاظی را که معنایش را هم نمیدانست حفظ کند.(۱۴) این امتیاز ناشی از رهاوردهایی است که ابوالعلاء از عالم رحم با خود آورده بود.
ضرورت ایمان و اخلاق به مثابه ی بستر توفیق و سعادت
بیشک دو رکن اساسی موفقیت، ایمان و اخلاق است. در زمینه ی ایمان، خداوند منان، در سوره ی مبارکه ی عصر، قسم یاد میکند که همه ی مردم، در هر زمان، گرفتار بدبختی اند، مگر آنان که دارای امتیازاتی باشند که یکی از آنها ایمان است:
«وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا؛(۱۵) سوگند به عصر(غلبه ی حق بر باطل) به درستی که انسان در زیان است مگر آنان که به خدا گرویده باشند». در زمینه ی ضرورت پاکی از رذایل اخلاقی برای رسیدن به موفقیت، خداوند منان، در سوره ی مبارکه ی شمس، پس از سوگندهای متعدد میفرماید: «قَد اَفلَحَ مَن زَکّاها* وَ قَد خابَ مَن دَسَّاها؛(۱۶) رستگاری و موفقیت از آن کسی است که جان خود را از پلیدی پاک کند و هر کس آن را آلوده سازد قطعاً خاسر است».
همچنین علی(علیه السلام) سرلوحه ی سعادت و موفقیت را دوری از رذیلت اخلاقی میدانند و میفرمایند: «عنوان صحیفه ی المؤمن حسن الخلق؛(۱۷) سرلوحه ی سعادت مؤمن، سجایای اخلاقی اوست». حسن خلق باعث توفیق و پدید آمدن مقدمات رسیدن به مقصود طبیعی و عادی میشود. امام خمینی(رحمه الله) در کتاب چهل حدیث، ضمن تعریف خُلق، به بیان تأثیر حسن خلق در انجام آسان رفتار نیکو میپردازند و میگویند:
بدان که خُلق عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل میکند، بدون رویه و فکر؛ مثلاً کسی که دارای خلق سخاوت است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق میکند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و مرجحاتی را در نظر بگیرد، گویی یکی از افعال طبیعیه مثل دیدن و شنیدن است و همین طور است نفس عفیف که این صفت خُلق آن شده است، به طوری حفظ نفس میکند که گویی یکی از افعال طبیعیه ی اوست.(۱۸)
با داشتن حسن خلق، موفقیت با کمترین هزینه و به طور طبیعی حاصل میشود و سراسر زندگی انسان را فرا میگیرد. بنابراین، خلق و خویی که در شرع مقدس، مدح شده است و با غرایز حیوانی و تمایلات نفسانی هماهنگ است، یا دست کم، با آنها تضادی ندارد، «حسن خلق» است که در موفقیت انسان سهم بسزا دارد.
در منابع اسلامی، حسن خلق عاملی بسیار مؤثر در موفقیت زندگی و تحکیم بنیاد خانواده معرفی شده است. این نکته در رابطه ی میان والدین و فرزندان تأثیر فراوانی دارد؛ زیرا رابطه ی سالم، مفید و موفق والدین و فرزندان با استحکام خانواده ارتباط مستقیم دارد.
شخصی به نام حسین بن بشار واسطی میگوید: «نامهای به امام رضا(علیه السلام) نوشتم و در آن نامه به حضرت عرضه داشتم: “یکی از بستگانم برای خواستگاری نزد من آمده است، ولی بداخلاق است، چه کنم؟” حضرت در پاسخ فرمودند: “اگر بد اخلاق است، به او زن ندهید”».(۱۹)
این روایت نشان میدهد انس و الفت، که از شرایط ضروری برای موفقیت در زندگی است، مرهوم خوش اخلاقی است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از آنکه محبوبترین مردم در پیشگاه خداوند متعال را خوش اخلاقترین آنان معرفی میکنند، به بیان ویژگی آنان میپردازند و میفرمایند: «کسانی از شما نزد خدا محبوب ترند که بهترین اخلاق را دارند، متواضع اند، با دیگران الفت میگیرند و مردم نیز با آنها الفت میگیرند».(۲۰) امام رضا(علیه السلام) نیز در جواب مردی که از ایشان درباره ی محدوده ی حسن خلق پرسیده بود، فرمودند: «حسن خلق این است که به مردم بدهی آنچه را دوست داری آنان به تو دهند».(۲۱)
از آنجا که اخلاق حسنه گاه به صورت طبیعی و فطری، گاه با عادت دادن خود به کارهای زیبا و در مواردی با مشاهده و مصاحبت با افرادی که رفتارهای زیبا دارند به دست میآید،(۲۲) تغییر دادن آن گرچه محال نیست، دشوار به نظر میرسد.
بنابراین، فردی که در پی موفقیت در زندگی است، مایل است زندگی گوارا، آسیبناپذیر، سرشار از لطف و محبت و … داشته باشد، در مرحله ی اول و در آغاز تشکیل خانواده، باید در جست و جوی همسری باشد که اخلاق خوش و خوی پسندیده داشته باشد. این ویژگی در موفقیت خانواده و داشتن فرزندان سالم اهمیت بسیاری دارد.
با توجه به این اصل، اسلام از میان همه ی ویژگیهای همسر در مرحله ی انتخاب او، درباره ی موضوع صفات اخلاقی وی سفارش اکید دارد. در روایتی، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «هر گاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد که اخلاق و دین او را پسندیدید، شرایط ازدواج او را فراهم آورید». راوی میپرسد: «ای رسول خدا! هر چند از نظر نسب پست باشد»، حضرت میفرمایند: « هنگامی که کسی نزد شما آمد و اخلاق و دین او را پسندیدید، برای ازدواج زمینهسازی کنید که اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین رخ خواهد داد».(۲۳)
روایات متعددی با این مضمون وجود دارد که نشان میدهد خوش اخلاقی، بسیاری از کاستیهای فرد را جبران میکند و موفقیت را در پی دارد و پرهیز از ازدواج با چنین فردی، آسیبهای اجتماعی فراوانی را به وجود میآورد. از سوی دیگر، فرد بداخلاق هر چند امتیازات دیگری داشته باشد، صلاحیت لازم برای ازدواج را ندارد و معصومان(علیهم السلام) اصحاب خود را از ازدواج و وصلت با چنین افرادی برحذر داشته اند.
بنابراین، یکی از مهمترین عوامل موفقیت در رابطه ی والدین با یکدیگر و با فرزندان، بُعد اخلاقی آنهاست. دختر و پسری میتوانند پدر و مادر موفقی در آینده باشند که هنگام ازدواج، خوش اخلاقی را یکی از اصلیترین ملاکهای گزینش همسر خود در نظر بگیرند و با فرد خوش اخلاق ازدواج کنند تا هم روابط زن و شوهر بسامان باشد و هم در تربیت فرزندان خود موفق باشند و با معضلی روبه رو نشوند.
از مهمترین نتایج خوشخلقی برای خانواده ی موفق، ایجاد محبت میان افراد خانواده و تثبیت و تقویت آن است. امیرالمومنین(علیه السلام) در روایتی کسب محبت را پیامد حسن خلق برشمرده اند.(۲۴) آن حضرت در روایت دیگری حسن خلق را باعث محبت و تأکید کننده ی مودت دانسته و فرمودهاند: «خوش اخلاقی محبت بار میآورد و مودت را تقویت میکند».(۲۵) بیشک خانوادهای که همه ی اعضای آن محبت را میان خود حس میکنند، خود را موفق میدانند.
در بیان تفاوت میان «محبت» و «مودت»، لغویّین تا حدودی، اختلاف نظر دارند، به گونهای که صاحب کتاب معجم مقاییس اللّغه «ودّ» را کلمهای میداند که بر محبت دلالت میکند. بنابراین، مودت همان اظهار محبت است، ولی در الفروق اللغویه «محبت» را ناشی از میل طبیعی و حکمت، اما «مودت» را ناشی از میل طبیعی دانسته است.(۲۶)
در صورت اول، تأثیر حسن خلق آن چنان است که افزون بر ایجاد دوستی میان اعضای خانواده، زمینه ی اظهار این محبت را نیز فراهم میسازد و از آنجا که دوستی وقتی ابراز شود تأثیر شگرفی در تداوم نهاد خانواده دارد،(۲۷) احساس موفقیتِ بیشتر اعضای آن را فراهم میکند.
اگر مودت متضمن معنای دوم باشد، روایت پیشین نشان دهنده ی آن است که حسن خلق زمینهساز میل طبیعی افراد خانواده به یکدیگر میشود و بدیهی است که این میل و گرایش طبیعی، در استقرار فضای صلح و احساس آرامش و موفقیت، بسیار موثر خواهد بود.
ادامه دارد…