- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
چکیده
یکى از مسائلى که از دیرباز، توجه اندیشمندان حوزه هاى گوناگون علوم انسانى را به خود جلب کرده و موجب قلم فرسایى این اندیشمندان شده، مسئله «رابطه تلویزیون با کودک و نوجوان» است. مقاله حاضر، ابتدا به قابلیت هاى تلویزیون و برنامه هاى کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخى از تأثیرات مثبت و منفى تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیرى، یادگیرى، اختلال در فعالیت هاى کودکان، و نیز تأثیر فیلم هاى مربوط به بزرگ سالان بر کودکان، و تأثیر آگهى هاى تلویزیونى و خشونت را مورد بررسى قرار داده و در پایان، راه کارهایى براى به حداقل رساندن کارکردهاى منفى آن ارائه نموده است.
مقدّمه
روزها مى گذرد و صنعت، همچنان بر تعداد و تنوع تولیدات خود مى افزاید و بدون وقفه، یکى یکى آنها را به دست انسان ها مى سپارد و از دور، به نظاره عملکرد انسان ها با این تازه واردها مى نشیند.
تلویزیون، پدیده اى است عجیب که چندى است وارد زندگى انسان ها شده و به گونه اى معجزه آسا، تقریباً همه خانه ها را اشغال کرده است؛ چنان که توجه بیشتر اندیشمندان را به خود معطوف داشته است. به همین دلیل، گروهى از پژوهشگران، آن را وسیله اى براى نابودى جامعه انسانى مى دانند. در مقابل، گروهى دیگر آن را وسیله اى براى سرعت بخشیدن و بالا بردن توانمندى بشر محسوب مى دارند.
در این مقاله، سعى شده است رابطه تلویزیون و کودک و برخى از جنبه هاى تأثیرگذار تلویزیون بر کودک مورد بررسى قرار گیرد و در پایان، اشاره اى کوتاه بر چشم انداز تلویزیون و کودک داشته باشد.
پیش از ورود به اصل موضوع، لازم است به نکات ذیل توجه شود:
وقتى درباره تأثیر تلویزیون بر کودک سخن مى گوییم، در واقع، نظرى دو بعدى را بیان مى کنیم؛ به این معنا که مطلبى را درباره تلویزیون و مطلبى را درباره کودک بیان کرده ایم. بنابراین، لازم است هم قابلیت هاى کلى تلویزیون مورد نظر قرار گیرند و هم قابلیت هاى کلى کودک.
قابلیت هاى تلویزیون
کسى نمى تواند مدعى شود که تلویزیون براى کودکان، صرفاً خوب یا بد است. براى برخى کودکان در برخى شرایط، برخى برنامه هاى تلویزیونى، زیان بخش است، براى سایر کودکان در همان شرایط یا براى همان کودکان در شرایط دیگر، تلویزیون مى تواند سودمند باشد. براى بیشتر کودکان در اغلب شرایط، بیشتر برنامه هاى تلویزیون خنثاست و زیان و سود خاصى ندارد؛ زیرا تلویزیون هم مثل دیگر مصنوعات بشرى، کارکردهاى سه گانه در دو بُعد آشکار و نهان دارد:
کارکردهاى مثبت (نهان و آشکار)؛
کارکردهاى منفى (نهان و آشکار)؛
کارکردهاى خنثا (نهان و آشکار).
با توجه به این تقسیم بندى، تلویزیون، نه صرفاً عاملى است که زندگى طبیعى انسان ها را به خطر اندازد و نه وسیله اى است مطلقاً براى پیشبرد اهداف بشر. در این زمینه، دیوید سالکید در گفت و گو با مجله لایف مى گوید:
من روشن فکرى هستم که نگران تلویزیون است. برخى چیزهاى خوب در آن است. این چیزهاى خوب مثل جزایرى مرجانى در اقیانوسى از زباله هستند… تلویزیون مرا دیوانه کرده است؛ چرا که واقعاً دوستش دارم، در حالى که چیز کثیفى است؛ مثل زن بسیار زیبایى که نفرت انگیز به نظر مى رسد. تنها (راه) درست کردن آن (تلویزیون)، تهذیب گروهى است که تلویزیون را اداره مى کنند.۱
قدرت تلویزیون
تلویزیون از یک سو، رسانه اى است که همه قواى ادراکى انسان (عقل، خیال و وهم) را تحت تأثیر قرار مى دهد. از این رو، یکى از ویژگى هاى متمایزکننده تلویزیون، کیفیت و جذابیت آن است. این ویژگى، جزو جدا ناشدنى این رسانه است. تمرکز و توجه چشم و گوش را مى طلبد، توجه را به حرکت در یک فضاى کوچک معطوف مى کند.
این جعبه جادویى کنار میز غداخورى و یا هر جایى که مناسب تر تشخیص داده شود، قرار داده مى شود. استفاده کننده از تلویزیون به بیرون رفتن از خانه و تهیه بلیط نیاز ندارد، بدون آن که از صندلى خود بلند شود، مى تواند با استودیو، صحنه هاى نمایش و دوربین هاى خبرى در دور دست ها ارتباط دیدارى و شنیدارى برقرار کند.۲
همچنین تلویزیون، تصاویرى پویا به شکل نمادین، همراه با زبان و صدا و موسیقى منتقل مى کند. از این رو، کلیه شرایط لازم براى توجه و جذب در این رسانه فراهم آمده است و این ویژگى، تلویزیون را به قدرتمندترین رسانه جمعى از سایر رسانه ها متمایز مى کند.
بنابراین، از طریق تجربه کردن روش نمادینى که رسانه هاى گوناگون را از یکدیگر متمایز مى کند، کودکان این امکان را به دست مى آورند تا آن دسته از مهارت هاى لازم فکرى را کسب کنند که موجب مى شود با تأثیر بیشترى از طریق آن رسانه ها یاد بگیرند. یادگیرى از طریق رسانه ها، بستگى به پرورش کافى رفتارهاى مربوط به مهارت هاى کلى و نیز مهارت هایى دارد که براى استفاده از رسانه اى خاص به شکل ویژه مورد نیاز است. از سوى دیگر، تلویزیون وسیله اى براى بمباران اطلاعات است، و همین دو علت تأثیرات تلویزیون بسیار عمیق و ماندگار است.۳
قابلیت هاى کودک
«کودک»، به فردِ داراى سنین بین ۵/۲ـ ۱۲ ساله گفته مى شود. بنابراین، با توجه به این شرایط سنّى:
۱- کودک نسبت به تلویزیون، هم فعّال است و هم منفعل. کودک نسبت به تلویزیون این توانایى را دارد که گزینشى برخورد کند. البته هر قدر کودک بزرگ تر مى شود، این ویژگى بارزتر مى گردد.۴
۲- ذهن انسان در دوران کودکى و نوجوانى کاملا تأثیرپذیر است و به راحتى شرطى مى شود.
۳- اولین تجربه مستقیم کودک با تلویزیون، عموماً از دو سالگى شروع مى شود؛ ابتدا به صورت تقلیدى، بعد به صورت اختیارى و در نهایت، در سه سالگى انتخابگر مى شود.
۴- سن ۵/۲ سالگى، میانگین سن تماشاى منظّم در کودکان است.
۵- در سن ۶ سالگى، کودک معمولا با تمامى رسانه هاى سمعى و بصرى آشنا مى شود و دلبستگى و ارجحیتى قوى در مورد برنامه هاى تلویزیونى در وى ایجاد مى گردد.
۶- توجه کودک به صفحه تلویزیون، نه پیوسته است و نه منفعل. میزان توجهى که کودکان حاضرند به هر برنامه مبذول دارند به طور مستقیم، بستگى دارد به این که سمعى ـ بصرى بودن آن، معناى خاصى برایشان داشته باشد و یا زمان کافى در اختیار آنها قرار بگیرد تا معنا و مفهوم مورد نظر را جذب کنند. از این نگاه، شکل برنامه ها اهمیت بسیارى دارد.۵
۷- برخى از عواملى که موجب مى شوند توجه کودک دوباره به صفحه تلویزیون برگردد عبارتند از: ۱- آشنایى قبلى با صداها یا موسیقى، در صورتى که آنچه اتفاق مى افتد از نظر بصرى نیز مورد علاقه واقع شود. ۲- تغییر بلندى و کوتاهى صدا؛ ۳- صداى بچه ها؛ ۴- جلوه هاى ویژه صدا؛ ۵- صداهاى غیرعادى؛ ۶- خنده؛ ۷- صداى زنانه؛ ۸- موسیقى هاى گوناگون.۶
با توجه به نکات مزبور، مى توان گفت: مدت قریب ده سال از دوران ارزشمند عمر براى تماشاى برنامه هاى تلویزیونى، آن هم با شگردهایى که صاحبان قدرت، میزان تأثیرگذارى بر کودک را به شدت افزایش مى دهند، زمان بسیار زیادى است تا کودک طى این زمان، به آنچه آنها مى خواهند، مبدّل گردد.
ایدئولوژى حاکم بر تلویزیون
تلویزیون به عنوان وسیله اى براى شکل دادن افکار عمومى، با زیر پوشش قرار دادن معضلات اجتماعى و مسائل مربوط به سیاست داخلى و خارجى و همچنین با عرضه برنامه هاى تفریحى و نمایشى اش، نقش خود را مى نمایاند، بدون توجه به نوع برنامه اى که از آن پخش مى شود؛ مجله هاى خبرى، موسیقى ها، مسابقه هاى تلویزیونى، نمایش مجموعه ها و مانند آن.
این وسیله ارتباطى در هر حال، ملزم به ارائه یک پیام ایدئولوژیک است. تعدّد و گوناگونى روش ها و فنونى که به وسیله برنامه سازان به کار گرفته مى شود در واقع بیانگر مجموعه اى از اصول و گرایش هاى ایدئولوژیک حاکم بر تلویزیون و یا به تعبیر دیگر، مبیّن آن وظایف اصلى است که در زمینه ایدئولوژى از سوى طبقه حاکم بر تلویزیون تعیین مى شود. این ایدئولوژى منعکس کننده وضع ملّى، فرهنگى و سیاسى خاص هر کشور است.۷
براى مثال، ایدئولوژى حاکم بر تلویزیون هاى غرب، سرمایه دارى است که آن را به عنوان یک نظام و روش زندگى ارج نهاده است و تمام فعالیت ها، نه تنها تلویزیون، بلکه تمام رسانه ها باید در این زمینه باشند. در تاریخ آمریکا، بارها مشاهده شده که کسانى که حتى کوچک ترین بى توجهى به این ایدئولوژى حاکم داشته اند دچار ورشکستگى شده اند. بنابراین، این یک قانون کلى است.
در کشور ما نیز ایدئولوژى حاکم بر تلویزیون، باید از نظام حاکم ـ یعنى نظام جمهورى اسلامى ـ اتخاذ شده باشد و جهت گیرى آن در راستاى تقویت دین باشد. از این رو، متولّیان رسانه ها، بخصوص تلویزیون، باید تخصص، تعهد و تدیّن داشته باشند.
چشم انداز
اگر از تلویزیون به یک «دانشگاه عمومى» تعبیر شود که همه اقشار جامعه را از هر طیف سنّى که باشند زیر پوشش قرار مى دهد، سخن گزافى نیست. از این رو، لازم است براى جهت دهى به برنامه هاى آن، هر چه بیشتر سرمایه گذارى شود.
در نظام جمهورى اسلامى، به دلیل حاکم بودن احکام الهى بر این نظام، نباید تلویزیون به عنوان یک منبع درآمدزا محسوب شود. اگر چنین تفکرى بر این رسانه مهم حاکم شود ـ هرچند براى جبران کمبود هزینه هاى لازم ـ بر کارکردهایى که انتظار مى رود یک رسانه در نظام اسلامى داشته باشد، اثر منفى خواهد گذاشت.
شاید یکى از آفت هاى مهمى که در کشور ما در کمین این رسانه نشسته، مبحث به وجود آمدن تلویزیون هاى خصوصى است. «قدرت طلبى» و «سرمایه دارى» دو زنجیر بزرگى هستند که بسیارى از انسان هاى بزرگ و کوچک را به اسارت کشیده اند. بنابراین، احتمال این که برخى افراد سرمایه دار و قدرت طلب متولّى این امر شوند زیاد است و به فرض این که برخى از آنان از قدرت طلبى و سرمایه دارى مبرّا باشند، در گوشه و کنار افرادى وجود دارند که جهت و سوى این رسانه قدرتمند را به جهت هاى مطلوب خود معطوف نمایند.
بنابراین، به احتمال قوى، متولّیان این امر آگاهانه یا ناآگاهانه اسیر این زنجیرها مى گردند. از این رو، به نظر مى رسد این تفکر خطر بزرگى را به دنبال دارد که نباید از آن غافل ماند.
اکنون با توجه به مقدّمات مذکور، از میان کارکردهاى چندگانه، فقط برخى از کارکردهاى مثبت و منفى که اهمیت بیشترى دارند، ذکر مى شوند:
کارکردهاى مثبت تلویزیون
۱- پرکردن اوقات فراغت کودک
انسان ها هر سنّى که داشته باشند، یک فعالیت اصلى و محورى دارند که گذراندن زمان در آن سن، حول آن محور است. این فعالیت اصلى، در طول زمان (به خاطر طبع خاص انسان) براى انسان ملال آور مى گردد. این تنوّع، اولا باید غیر از آن فعالیت اصلى باشد؛ و ثانیاً در زمانى خارج از زمان آن فعالیت باشد تا آسیبى به این فعالیت اصلى نرسد.
کودک نیز از این امر مستثنا نیست. فعالیت اصلى کودک پیش از مدرسه بازى، و پس از مدرسه درس است. طبیعى است که کودک از بازى و درس خسته مى شود و نیازمند یک فعالیت جانبى مى گردد تا اوقات خالى از فعالیت اصلى را پر کند و خستگى هاى خود را برطرف کند. تلویزیون یکى از بهترین چیزهایى است که مى تواند اوقات فراغت کودک را پر کند.۸
تلویزیون مى تواند ابزارى ارزشمند نه تنها براى مشغول کردن کودکان باشد، بلکه اگر به وسیله مدیریتى هدفمند با برنامه ریزى صحیح اداره شود، مى تواند با کارکردهاى پنهان زیادى که دربردارد، به عنوان وسیله اى سازنده، به خوبى اوقات خالى آنان را پر کند. بسیارى از نظرسنجى ها نشان مى دهد که وقت گذرانى، یکى از مهم ترین دلایل تلویزیون تماشا کردن کودکان است.۹
برخى از اندیشمندان با طرح پرسش هاى غیرمستقیم از کودکان و ربط دادن پاسخ آنها به رفتارشان، به این نتیجه رسیده اند که دلایل تماشاى تلویزیون توسط کودکان، دست کم، به سه دسته بزرگ تقسیم مى شوند. اولین دسته از این دلایل که حجمى چندین برابر دسته دوم دارد، شامل گذراندن اوقات فراغت است.
کودکان وقتى با این هدف به تماشاى تلویزیون مى نشینند، به احتمال، بیشتر خواهان برنامه هاى شاد و سرگرمى هاى ساده و پرهیجان هستند. در این مرحله، کمترین توجه به برنامه هاى آموزشى بوده و آرامش بخش ترین برنامه اى که موجب افزایش احساس خوش بینى و امنیت خاطر مخاطبان مى شود، برنامه هاى خانوادگى است.۱۰
به دلیل آن که اوقات فراغت براى همه انسان ها، بخصوص کودکان، باید پاسخ گوى بسیارى از نیازها باشد، این کارکرد تا وقتى مى تواند مفید باشد که جایگزینى براى همه فعالیت هاى جنبى کودک نگردد.
۲- تلویزیون و اجتماعى شدن
زندگى اجتماعى، داراى شاخص ها و نمادهایى است. بدون شناخت نمادهاى اجتماعى، نمى توان در اجتماع زیست. در واقع، مقدّمه زندگى اجتماعى، «اجتماعى شدن» است. تولّد کودک، مقارن با اجتماعى شدن اوست. به همان نسبت که کودک رشد مى کند، باید همزمان رشد اجتماعى نیز داشته باشد؛ زیرا رشد، پرورش و جامعه پذیرى سه ماهیت همراه در وجود کودک است. کودکى یعنى: سال هایى که انسان راه و رسم زندگى را مى آموزد.
ادامه دارد…