- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در باغ خدا که ولایت ثمرش
زهراست درخت و باغبان شد پدرش
نازم به امام عسکرى آنکه به حُسن
مهدى پدر جهانیان شد پسرش
امام حسن عسکرى(ع) یازدهمین امام شیعیان، در روز جمعه هشتم ربیع الثانى، سال ۲۳۲ ه.ق (۱) در مدینه منوره دیده به جهان گشود،(۲) و عالم را با نور جمال خویش روشن نمود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام هادى (ع) و مادرش بانویى پارسا و شایسته است که از او به نامهاى «حُدیثه»، «سلیل» و «سوسن» یاد شده است. این بانوى گرامى از زنان نیکوکار و داراى بینش اسلامى بوده در فضیلت او همین بس است که پس از شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام) پناهگاه و نقطه اتکاى شیعیان در آن دوره بحرانى و پراضطراب به شمار مىرفت.(۳)
مدت امامت امام حسن عسکرى(علیه السلام) شش سال، و با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود:
المعتز باللّه – المهتدى باللّه – و المعتمد باللّه
امامت حضرت از سال ۲۵۴ شروع شد و در ۲۶۰ ه.ق با شهادت آن حضرت پایان یافت. به مناسبت سالروز ولادت آن امام همام، در این مجال نگاهى داریم به برخى «انتظارات حضرت» از شیعیان خویش، امید که ره توشتهاى باشد براى همه آنهایى که بر خط امامت و ولایت سیر مىکنند.
شیعه از دیدگاه امام حسن عسکرى (علیه السلام)
از دیدگاه امام یازدهم هر کس که بنام شیعه خوانده شود ولى اوصاف و ویژگیهاى یک شیعه حقیقى و واقعى را دارا نباشد، شیعه شمرده نمىشود. شیعه واقعى کسانى هستند که همچون رهبران دینى خویش در نهضت خدمت رسانى به مردم و برادران دینى خویش فعّال و کوشا باشند و به دستورات و نواهى الهى پاى بند باشند چنان که حضرت عسکرى در کلام زیبا و دلنشین خود درباره تعریف شیعه مىفرماید:
«شیعه عَلِّىٍ هُمُ الّذین یؤثِرُونَ اِخوانَهم عَلى اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خصاصَهٌ وَ هُمُ الَّذینَ لایَراهُمُ اللّه حَیثُ نَهاهُم وَ لا یَفقَدُهُم حَیثُ اَمرَهُم، وَ شیعَهُ عَلِىٍّ هم الَّذینَ یَقتَدُون بِعَلىٍ فى اکرامِ اِخوانِهُم المُؤمِنین(۴)؛
یعنی پیروان و شیعیان على (علیه السلام) کسانى هستند که برادران (دینى) خود را بر خویش مقدم مىدارند گرچه خودشان نیازمند باشند و شیعیان على (علیه السلام) کسانى هستند که از آنچه خداوند نهى کرده دورى مىکنند و به آنچه امر نموده عمل مىکنند و آنان در تکریم و احترام برادران مؤمن خود به على(علیه السلام) اقتدا مىنمایند.
و در جاى دیگر درباره نشانههاى شیعیان فرمود:
«علامات المؤمنین خمسٌ صلاه الاحدى و الخمسین و زیاره الاربعین و التختم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم اللّه الرحمن الرحیم(۵)،
نشانههاى مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (۱۷ رکعت واجب و ۳۴ رکعت نافله) زیارت اربعین امام حسین(علیه السلام) داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانى به خاک و بلند خواندن بسم اللّه الرحمن الرحیم (در نمازها).
انتظارات امام عسکرى (علیه السلام) از شیعیان
انتظارات و توقّعات امام حسن عسکرى(علیه السلام) به عنوان آخرین امامى که در جامعه حضور عینى داشته، و بعد از او غیبت صغرى و کبرا فرزندش مهدى موعود (علیه السلام) آغاز مىگردد و براى مدّت مدیدى مردم و جامعه از درک حضور او محروم خواهند بود قابل اهمّیت و دقّت است، و مىتواند رهنمودهاى گرانبها و ارزشمندى باشد براى دوران غربت تشیّع و دورانى که غبار غم هجرت مولا و محبوبشان بر دلها و پیشانى آنها سایه افکنده است، اینک به گوشههایى از انتظارات حضرتش مىپردازیم.
۱- اندیشه و تفکر
اساس تمام پیشرفتهاى مادّى و معنوى بشر در طول تاریخ، اندیشه و تفکر از یک طرف، و سعى و تلاش و عمل از طرف دیگر بوده است. اگر بشر قرن بیستم و بیست و یکم از نظر صنعتى و تکنولوژى به موفقیتهاى چشمگیرى دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است؛ چنان که پیشرفتهاى معنوى جوامع و افراد نیز بر اثر بهرهورى از توان عقل و تفکر و قدرت عمل و تلاش بوده است. پیامبران، امامان و بندگان صالح الهى همگى اهل فکر و تعقل بودهاند، در منزلت ابوذر امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«بیشترین عبادت اباذر که رحمت خدا بر او باد، اندیشه و عبرت اندوزى بود(۶)»
قرآن این کتاب الهى و آسمانى براى اندیشه و تفکر، ارزش والا و حیاتى قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل، و دقّت و تفقه بیان نموده است در قرآن بیش از هزار بار کلمه «علم» و مشتقات آن که نشانه بارورى اندیشه است تکرار شده و افزون بر ۱۷ آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفکر نموده، بیش از ۱۰ آیه با کلمه «اُنظُرُوا؛ دقت کنید» شروع شده است. بیش از پنجاه مورد کلمه عقل و مشتقات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است.(۷)
و همچنین از کلمه فقه و تفقه و امثال آن بهره جسته است.(۸)
با توجه به این اهمّیت اندیشه و تفکّر است که امام حسن عسکرى (علیه السلام) از شیعیان خویش انتظار دارد، که اهل اندیشه و تفکر باشند. لذا فرمود:
«عَلیکُم بِالفِکرِ فَاِنَّهُ حَیاه قَلب البَصیر وَ مَفاتیحُ اَبوابِ الحِکمَهِ ؛ بر شما باد به اندیشیدن! پس به حقیقت، تفکر موجب حیات و زندگى دل آگاه و کلیدهاى دربهاى حکمت است.(۹)
انسانهایى که با عقل اندیشه نکنند و با چشم جانشان در دیدن حقایق دقّت بخرج ندهند در روز قیامت نابینا محشور مىشوند.
امام حسن عسکرى(علیه السلام) این حقیقت را با گوشزد کردن آیهاى از قرآن براى اسحاق بن اسماعیل نیشابورى در طىّ نامهاى چنین بیان مىکند:
«اى اسحاق! خداوند بر تو و امثال تو از آنهایى که مورد رحمت الهى قرار گرفته و همچون تو داراى بصیرت خدا دادى مىباشند، نعمت خویش را تمام کرده است… پس به یقین بدان اى اسحاق که هرکس از دنیا نابینا بیرون رود، در آخرت هم نابینا و گمراه خواهد بود. اى اسحاق! چشمها نابینا نمىشوند، بلکه دلهایى که در سینهها هستند نابینا مىشوند. (بر اثر اندیشه نکردن) و این سخن خداوند در کتاب متقن خویش است آنجا که از زبان انسان ستم پیشه بیان مىکند(۱۰):
«پروردگارا چرا مرا نابینا محشور نمودى با این که داراى چشم بودیم؟ (خداوند در جواب) مىفرماید: همان گونه که آیات ما براى تو آمد و تو آنها را فراموش کردى، امروز نیز تو فراموش خواهى شد.(۱۱)»
گاه امام حسن عسکرى با گوشزد این خطر که عدهاى در جامعه عبادت را منحصر در انجام نماز و خواندن نمازهاى مستحبى و گرفتن روزههاى واجب و مستحب مىدانند، بدون آنکه در رمز و راز آن اندیشه کنند و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند، جایگاه ویژه اندیشه و تفکر را اینگونه بیان مىفرماید:
«لَیست العِبادَهُ کَثرَهَ الصِّیامِ وَ الصَّلوهِ وَ اِنّما العِبادَهُ کَثرَهُ التفکُّرِ فى اَمرِ اللّه(۱۲)؛ عبادت به بسیارى نماز و روزه نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است».
۲- ایمان گرائى و سود رسانى:
فکر و اندیشه، و یا تأمّل و تدبّر آنگاه ارزش حقیقى و عینى خویش را نشان مىدهد که منجر به ایمان و عمل و تلاش شود وگرنه تفکرى که بدنبالش ایمان و عمل نباشد مطلوب و کارساز نیست. به همین جهت آن حضرت تأکید فرمود که شیعیان به دو خصلت توجّه داشته باشند «خِصلَتانِ لَیس فَوقَهُما شَىءٌ الایمانُ بِاللّه، وَ نَفعُ الاِخوان(۱۳)؛ دو خصلت است که برتر از آن چیزى نیست، ایمان به خداوند و فایده رساندن به برادران (دینى)».
۳- به یاد خدا و قیامت بودن
ایمان برگرفته از اندیشه بدنبال خود عمل و یاد خدا و همچنین انجام عبادت را در پى دارد، به همین جهت یکى دیگر از انتظارات حضرت عسکرى (علیه السلام) از شیعیان این است که خداوند و قیامت و رسول را فراموش نکنند. چنان که فرمود: «اَکثرُوا ذِکرُ اللّه و ذِکرَ المَوتِ وَ تِلاوَهَ القُرآن و الصَّلاهَ عَلى النَّبى؛ زیاد به یاد خداو مرگ باشید و همواره قرآن بخوانید و بر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) (و آل او) درود بفرستید.(۱۴)
و هوشمندترین و زیرکترین افراد کسى است که به یاد بعد از مرگ باشد و وجدان خویش را براى رسیدگى به اعمال قاضى قرار دهد.(۱۵)
۴- حسابرسى اعمال و پاسخگویى وجدان
انتظار دیگرى که امام حسن(علیه السلام) از شیعیان دارد، رسیدگى به اعمال و داشتن محاسبه در هر شبانه روز، و پاسخگویى وجدان اخلاقى است.
لازم است انسان در ابتداى هر روز نسبت به اعمال نیک و دورى از گناه با خود «مشارطه» و قرار دادى داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه» داشته باشد. و در پایان روز «محاسبه» و حسابرسى، و پاسخگویى به وجدان درونى خویش.
آنهایى هم که مسئولیتهاى اجتماعى دارند، در مقابل مردم و جامعه مسئولند که باید پاسخگو باشند، علاوه بر این در مقابل خداوند متعال، پیامبر اکرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و وجدان خویش نیز باید پاسخگو باشند.
ممکن است عدهاى زرنگى را در آن بدانند که از حسابرسى، و پاسخگویى فرار کنند و به نوعى طفره روند، ولى باید بدانند که هرگز چنین رفتارى هوشمندى و زرنگى بحساب نمىآید، در همین زمینه است که حضرت عسکرى (علیه السلام) خردمندانه مىفرماید:
«اَکیَسُ الکیِسین مَن حاسب نَفسَه وَ عَمِلَ لما بَعدِ المَوت(۱۶)؛ زیرکترین زیرکان (و هوشمندترین افراد) کسى است که به حساب نفس خویش پردازد (و پاسخگوى خدا و وجدان خویش باشد) و براى پس از مرگ خویش تلاش نماید».
۵ – تقوا و پاکى راستى و امانتدارى
از مهمترین و بارزترین ویژگىهاى مورد انتظار براى شیعیان و مؤمنان دو صفت نفسانى تقوا و ورع است که انسان را در مقابل انجام گناه و دورى از محرّمات حفظ و تقویت مىکند، و در کنار آن دو، دو صفت والاى امانتدارى و راستگویى است که آنچنان اهمّیت دارد که اساس نظم و انسجام و آرامش هر جامعهاى را مىتوان با تقویت و ترویج این اوصاف در میان افراد جامعه پىریزى نمود و مشکلات را حل و سعادت جوامع را تضمین نمود. امام حسن عسکرى(علیه السلام) با تأکید بر اوصاف فوق و برخى اوصاف دیگر خطاب به شیعیان خود مىفرماید:
«اُوصیکُم بِتَقوىَ اللّهِ وَ الوَرَعِ فى دِینِکم والاِجتهاد لِلّه و صِدقِ الحَدیثِ وَ اَداءِ الاَمانَهِ اِلى مَن اِئتَمَنَکُم مِن بِرِّ اَوفاجِرٍ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسنِ الجَوار فَبِهذا جاءَ مُحَمَّد (ص) صَلّوا فى عَشایِرِهِم وَ اَشهِدُوا جَنائِزَهُم وعُودُوا مرضاهُم، وَ اَدّوا حُقُوقَهُم، فَاِنَّ الرَّجُل مِنکم اِذا وَرِعَ فى دِینِهِ وَ صَدَقَ فى حَدیثِهِ وَ اَدّى الاَمانَهَ و حَسُنَ خُلقُه مَعَ النّاس قیلَ هذا شیعى فَیسرّنى ذلک؛(۱۷)
شما را سفارش مىکنم به تقواى الهى و ورع در دین خود و کوشش در راه خدا، راستگویى و ردّ امانت به هرکه به شما امانت سپرد (خوب یا بد) و طولانى بودن سجده و خوب همسایه دارى؛ چرا که محمد (ص) براى اینها آمده است. در گروههاى آنها (مخالفان) نماز بخوانید (یعنى در نماز جماعت شرکت کنید) و در تشییع جنازه آنها حضور داشته باشید و بیمارانشان را عیادت، و حقوق آنان را ادا نمایید، زیرا اگر مردى (و فردى) از شما در دین خود ورع داشت و در سخنش راست گفت و امانت را رد کرد و اخلاقش با مردم خوب بود گفته مىشود این شیعه است. پس من از این (گفته) شادمان مىشوم.»
و در جاى دیگر فرمود:
«المُؤمِنُ بَرَکَهٌ عَلى المُؤمِنِ و حُجّهٌ عَلى الکافِر(۱۸)؛ مؤمن (و شیعه) برکتى براى مؤمن و (اتمام) حجّتى براى کافر است.
۶- جزء بهترینها باشید نه بدترینها
آن امام همام گاه به بیان افراد نمونه و برتر و همین طور افراد بدتر غیر مستقیم انتظار خویش را از شیعیان ابراز مىدارد که جزء بهترینها باشید، و آنان را اینگونه معرّفى مىنماید:
«اورع النّاس من وقف عند الشّبهه، اعبد النّاس من اقام على الفرائض، ازهد النّاس من ترک الحرام، اشدّ النّاس اجتهاداً من ترک الذّنوب(۱۹)؛
پارساترین مردم کسى است که در شبهات توقف کند، عابدترین مردم کسى است که واجبات را بهجا آورد، زاهدترین مردم کسى است که از حرام دورى کند و کوشاترین مردم کسى است که گناهان را ترک کند.»
در مقابل بدترینها را نیز معرّفى مىکند تاشیعیان آگاهانه یا ناآگاهانه جزء آن افراد قرار نگیرند، در حدیثى آن حضرت فرمود:
«بِئسَ العَبدُ، عَبدٌ یَکون ذا وجهین وذالِسانین یَطرى اَخاهُ شاهِداً وَ یأکُلُهُ غائِباً، اِن اُعطِىَ حَسَدَهُ وَ اِن ابتَلى خانَهُ(۲۰)؛
بدترین بندگان بندهاى است که داراى دو چهره و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را مىستاید و پشت سر، او را مىخورد(و غیبتش را گوید). اگر به او چیزى عطا شود، حسد مىورزد و اگر گرفتار گردد، به او خیانت مىکند.»
۷- عزّت نفس و دورى از ذلّت
انسان به عزّت نفس و تکریم شخصیت بیش از همه چیز نیازمند است انسان مىتواند رنج گرسنگى و تشنگى را تحمّل کند و با فقر و ندارى بسازد امّا تحقیر شخصیت و آزردگى روح و روان و پایمال شدن عزّت انسان بسادگى قابل رفع و جبران نیست، ممکن است تا پایان عمر انسان را آزار دهد، خداوند عزیز انسان را عزیز آفریده و هرگز به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خودش را نداده.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«خداوند تمام امور مؤمن را به خود او واگذار نموده، ولى به او واگذار نکرده است (و اجازه نداده) که ذلیل باشد آیا سخن خدا را نشنیدهاى که مىفرماید:
«عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولى منافقان نمىدانند، پس مؤمن همیشه عزیز است و ذلیل نمىباشد»(۲۱)
به همین جهت یکى از انتظارات مهم حضرت عسکرى (علیه السلام) در دوران غیبت امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) این است که شیعیان عزیز و با عزّت باشند و هرگز خود را ذلیل نکنند، در یکجا فرمود:
«ما اَقبَحُ بِالمُؤمِنِ اَن تکُونَ لَهُ رَغبَه تُذِلُّه؛(۲۲)
چه زشت است براى مؤمن (و شیعه) دل بستن به چیزى که وى را خوار مىسازد».
و در جاى دیگر دلسوزانه نصیحت نمود که:
«لا تمار فیذهب بهاؤک و لا تمازح فیحقر علیک؛
جدال و کشمکش مکن زیرا ارزش و شخصیت تو را از بین مىبرد (و موجب خوارى انسان مىشود) و شوخى (بیش از حد) مکن تا مردم به تو جرأت جسارت پیدا نکنند.»(۲۳)
و گاه راهکارهاى رسیدن به عزّت و دورى از ذلّت را به شیعیان ارائه مىدهد و قاطعانه مىفرماید:
«ما ترک الحقّ عزیزٌ الّا ذلّ و لا اخذ به ذلیلٌ الّا عزّ؛
هیچ عزیزى حق را رها نکرد مگر آنکه خوار و ذلیل شد، و هیچ ذلیل و خوارى به حق عمل نکرد مگر آن که عزیز گردید»(۲۴)
۸ – افتخار ما باشید نه باعث سرشکستگى ما
یکى دیگر از مهمترین انتظارات امامان مخصوصاً امام حسن عسکرى(علیه السلام) از شیعیان این است که از نظر رفتارى و اخلاقى به گونهاى رفتار کنند که در بین جامعه بشرى عموماً و در بین مسلمانان خصوصاً الگو و نمونه باشند تا آنجا که مردم بگویند اینها شیعیان على(علیه السلام) و امامان معصوم هستند، و اینها تربیت یافتگان مکتب اهل بیت مىباشند.
به همین جهت حضرت عسکرى عاجزانه درخواست مىفرماید:
«اِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیناً وَلا تَکُونُو شَیناً، جَرّوا اِلَینا کُلَّ مَوَدَّهٍ، وَ ادفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبِیحٍ، فَاِنَّهُ ما قیلَ فِینا مِن حَسَنٍ فَنَحنُ اَهلُهُ و ما قیل فینا مِن سوءٍ فَما نَحن کذلک…(۲۵)
از خدا پروا نمایید و زینت ما (مایه سرافرازى) باشید نه مایه ملامت (سرافکندگى)، همه دوستىها را به سوى ما جذب کنید و هر زشتى را از ما دور نمایید؛ زیرا هر خوبى که در حق ما گفته آید ما شایستگى آن را داریم و هر بدى که درباره ما بر زبان برآید ما چنان نیستیم…(چرا که) خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمىتواند ادّعاى چنین مقامى را نماید مگر این که دروغ پرداز باشد.»
۹ – از ریاست طلبى پرهیز کنید
از صفاتى که سخت گمراه کننده و خطرناک است مقام خواهىها و ریاست طلبىها است، بر کسى پوشیده نیست که ریاست طلبىها چه ضربات شکنندهاى بر پیکر اسلام وارد نموده و همین ریاستطلبى بود که خلافت را از مسیر اصلى خویش خارج نموده و پیش آمد آنچه که پیش آمد، و این فریاد فاطمه (سلام اللّه علیها) است از دست ریاستطلبى گروهى که خلافت را غصب نمودند، آنجا که فرمود:
«امّا (افسوس) کسى را مقدم داشتند که خداوند او را کنار زده بود و کسى را کنار زدند که خداوند او را مقدّم داشت، تا آنجا که ره آورد بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى و شهوت (و ریاستطلبى) را برگزیدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل کردند هلاک و نابودى بر آنان باد، آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو آنچه را که مىخواهد خلق مىکند و هرچه را بخواهد اختیار مىکند و براى آنان اختیارى نیست…(۲۶)».
افسوس (که سران سقیفه) آرزوها(و ریاستطلبىهاى) خود را در دنیا تحقق بخشیدند و از آینده غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند…(۲۷)»
و امروز در جامعه خود نیز شاهد ریاستطلبىها و مقام خواهىها هستیم. خدا مىداند که چه بودجههاى کلانى در راه رسیدن به ریاست خرج شده و مىشود. و از چه وسیلههایى که براى رسیدن به مقام استفاده شده است و مىشود. عدهاى براى رسیدن به مقام از آزادىهاى خلاف قانون و نامشروع نیز پشتیبانى کردند، و عدهاى نیز براى رسیدن به ریاست از تخریب دیگران بهرهجسته و یا اسلام و ارزشهاى اسلامى را سپر ریاستطلبىهاى خویش قرار دادند و…
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
امام حسن عسکرى(علیه السلام) با توجّه به این خطرها است که دردمندانه مىفرماید:
«اِیّاکَ وَ اَلاذاعَهَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَه فَاِنَّهُما یَدعُوانِ اِلَى الهَلکَه؛ از افشاى اسرار(ما اهلبیت(علیهم السلام) و ریاست خواهى دورى کن که این دو مایه هلاک و نابودى است.»(۲۸)
۱۰ – استوارى بر دین و ولایت در دوران غیبت
آخرین انتظارى که در این سطور بدان اشاره مىشود، انتظار حضرت عسکرى(علیه السلام) از شیعیان خویش است در دوران غیبت کبراى امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشریف)، چرا که یکى از دورانهاى بسیار سخت و طاقت فرسا که صبر و استوارى فراوانى مىطلبد همین دوره است، انتظار آن حضرت این است که مردم و شیعیان دوران غیبت را تحمّل کنند و از خود بردبارى و استقامت بخرج دهند، و بر دین الهى و امامت و ولایت ثابت و استوار بمانند، و دائماً براى ظهور مهدى موعود (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) دعا نمایند، چرا که
«وَ اللّهِ لَیَغیبَنَّ غَیبَهً لایَنجُوا فیها مِن الهَلَکَهِ اِلّا مَن ثَبّته اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِاِمامَتِهِ وَ وَفّقَهُ لِلدّعاء بتَعجیل فَرَجِه؛ به خدا سوگند(حضرت مهدى) غیبت طولانى خواهد داشت که نجات پیدا نکند در آن دوران مگر کسانى که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد) به امامت او استوارش نگهدارد، و توفیق دهد که براى فرج آن حضرت دعا نماید(۲۹)»
سخن را با اشعارى به یاد آن سفر کرده به پایان مىبریم:
فکر بلبل همه این است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
اى که از کوچه معشوقه ما مىگذرى
با خبر باش که سر مىشکند دیوارش
اگر از وسوسه نفس و هوا دور شوى
به یقین ره ببرى در حرم اسرارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
پى نوشت ها:
۱. مسعودى و على بن عیسى اربلى تولد حضرت را در سال ۲۳۱ ق دانستهاند.
۲. اصول کافى، ج ۱، ص ۵۰۳.
۳. شیخ عباس قمى، الانوار البهیه، ص ۱۵۱.
۴. محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج ۵، ص ۲۳۱.
۵. بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۳۴۸ و مصباح المتهجد، ص ۷۸۷، روضه الواعظین، ج ۱، ص ۱۹۵.
۶. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۳۱.
۷. سوره نحل، آیه ۴۴؛سوره آل عمران، آیه ۱۹۱ و سوره نحل، آیه ۶۹.
۸. آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقى (دارالحدیث القاهره) مىباشد.
۹. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۱۵ و الحکم الزاهره، ج ۱، ص ۱۹.
۱۰. على بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص ۵۱۳ و ۵۱۴.
۱۱. سوره طه، آیه ۱۲۶.
۱۲. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۲۲، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۵۳ ؛ اصول کافى، ج ۲ ص ۵۵ و تحف العقول، ص ۵۱۸، حدیث ۱۳.
۱۳. تحف العقول، ص ۵۱۸، حدیث ۱۴.
۱۴. همان، ص ۴۸۷.
۱۵. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۹۸.
۱۶. همان.
۱۷. همان، ج ۸، ص ۳۸۹، حدیث ۲ و تحف العقول، ص ۵۱۸، حدیث ۱۲ و میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۴۹۱.
۱۸. تحف العقول، ص ۵۱۹، حدیث ۲۰ و درچاپ انتشارات آل على(ع) ص ۸۹۲، روایت ۲۰.
۱۹. همان، ص ۵۱۹ ح ۱۸، و انوار البهیّه، شیخ عباس قمى، ص ۳۱۸.
۲۰. تحف العقول (همان) ص ۵۱۸، ح ۱۴ و در چاب انتشارات آل على(ع)، ص ۸۹۲ روایت ۱۴.
۲۱. میران الحکمه، ج ۵، ص ۱۹۵۷.
۲۲. تحف العقول، ص ۵۲۰.
۲۳. بحارلانوار، ج ۷۵، ص ۳۷۱، میزان الحکمه، ج ۹، ص ۱۳۵.
۲۴. تحف العقول، ص ۵۲۰ و در چاپ انتشارات آل على (ع)، ص ۸۹۴، روایت ۳۵.
۲۵. همان، ص ۵۱۸ و در چاپ آل على(ع)، ص ۸۹۰، روایت ۱۲.
۲۶. سوره قصص، آیه ۶۸.
۲۷. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث)، ج ۳۶، ص ۳۵۳ و ر – ک احقاق الحق ج۲۱، ص ۲۶.
۲۸. تحف العقول (انتشارات آل على (ع)) ص ۸۸۸، روایت ۴.
۲۹. شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۴.