- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
برای بدگمانی و سوء ظن آثاری است که برای مبتلا نشدن به آن باید آنها را بررسی کنیم. بدگمانی علاوه بر آثار منفی اُخروی (از قبیل سنگین شدن بار گناه، عقاب و هلاکت، نابود شدن عبادت و رسیدن به سر حدّ کفر) دارای پیامدهای منفی در این دنیا نیز هست که زندگی را در همین دنیا بر انسان سخت و دشوار می کند و باعث ناسازگاری با دیگران می شود.
مهمترین آثار بدگمانی و سوء ظن
۱-انزوا و غربت
بدگمان همیشه تنهاست. از دیگران گوشه گیری می کند و از معاشرت با دیگران ناخرسند است؛ حتّی از آمدن دیگران نزد خود نیز دلتنگ می شود. البته نه این که او در تنهایی خود راحت باشد، بلکه همیشه در اندوه درونی خود می سوزد. اینان می پندارند که تنهایی برایشان از با دیگران بودن بهتر است؛ امّا همین گمان نیز نتیجه بدگمانی و سوء ظن آنهاست.
گاهی بدگمان علاوه بر این که خود تنهایی را بر می گزینند، از سوی دیگران نیز در تنگنای انزوا قرار می گیرد و این در صورتی است که مردم ویژگی بدگمانی و سوء ظن او را احساس کرده باشند. در این صورت آنان نیز از معاشرت با او پرهیز می کنند و از چنین فردی می گریزند.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: الغریب من لم یکن له حبیب، لا یعدمک من الشفیق سوء الظّن؛(۱) غریب و بی کس کسی است که هیچ دوستی ندارد. به هوش باش تا بدگمانی (و سوء ظن) تو را از داشتن رفیق مهربان محروم نسازد.
در جمع دیگران بودن، معاشرت و همدمی، سبب برکات فراوانی است که بدگمان خود را از آن محروم می سازد. به همین دلیل حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: ثلاث موبقات: نکثُ و ترکُ السنّه و فراق الجماعه؛(۲) سه چیز نابود کننده است: شکستن بیعت، ترک سنّت و دوری از جماعت.
بنابراین، بدگمان با انزوایی که پیدا می کند، اسباب هلاکت خود را فراهم می سازد؛ چرا که در مقابل دیدگان او پرده ی ضخیمی از خودبینی، بددلی و بداندیشی و سوء ظن قرار می گیرد و او را به نابودی سوق می دهد.
۲-ناامنی روانی
از پیامدهای روانی سوء ظن، ایجاد ترس، وحشت و اضطراب است. پیدایش این حالات باعث می شود تعادل روحی شخص از بین برود و فرد از تصمیم گیری، قاطعیت و حلّ مسائل خود بازماند. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: من لم یحسن ظنه استوحش من کلّ احد؛(۳) کسی که گمانش نیکو نباشد و به دیگران بدگمان باشد (و سوء ظن داشته باشد)، از هر کس وحشت می کند.
بدگمانی و سوء ظن، باعث حساسیت بیجا و غیرمنطقی می شود. شخص بدگمان همیشه در کمین حوادث تلخی است که فکر می کند پیش خواهد آمد. او حرکات و رفتارهای دیگران را زیر نظر می گیرد تا با سوء ظن و گمان بد خود، آنها را تفسیر کند؛ گویا همیشه قرار است حوادث تلخ یکی پس از دیگری به وقوع پیوندد و همه افراد در صددند به او خیانت کنند. این ذهنیت گاهی سبب می شود فرد دست خود را به خودکشی یا دیگرکشی آلوده سازد.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «من ساءت ظنونه اعتقد الخیانه بمن لا یخونه؛(۴) کسی که بدگمان است، کسی را که خائن نیست، خائن می پندارد».
به دلیل اضطراب حاصل از بدگمانی و سوء ظن، شخص در مقابله با حوادث، ضعیف و ناتوان می شود. در عین حال، از دیگران نیز کمک طلب نمی کند و به دلیل بدگمانی و سوء ظن اگر کسی به او کمک کند نیز، ترس و اضطرابش بیشتر می شود.
از آنجا که بدگمان گفتار و کردار دیگران را با اهداف و اغراض زشت آلوده می بیند و نمی تواند آنان را خالی از غرض ورزی تصور کند، همواره در رنج و عذاب روحی به سر می برد و از این طریق شخصیت او اختلاف پیدا می کند. این بیماری در میان روانشناسان به «پارانوئید»(۵) معروف است که مراتبی دارد. این اصطلاح نخست به معنای دیوانگی، سپس به معنای هذیان و در مرحله بعد به معنای بدگمانی به کار رفته است.(۶)
برخی روانشناسان علایم فراوانی را برای این بیماری ذکر کرده اند که مهمترین آنها عبارت است از: حساسیت منفی فراوان؛ توجیه بدگمانی؛ به خود گرفتن حالت دفاعی؛ گریز از هر گونه انتقاد؛ بی اعتمادی؛ انتظار حوادث خائنانه؛ ناسازگاری با شرایط حاکم؛ تطابق همیشگی نتیجه گیری ها با انتظارات؛ تبدیل بحث های معمولی به مشاجره؛ تنش فکری و عضلانی؛ برخوردهای سرد و دور از عواطف؛ بیش از حد جدّی بودن؛ خودخواهی و خود بزرگ بینی؛ خشکی و لجاجت؛ انتقام و دوری از گذشت؛ حسادت نسبت به اقویا و تنفر از ضعیفان؛ بی تفاوت نسبت به هنر؛ خوب جلوه دادن خود و … .(۷)
بر اساس این بیماری، شخص بدگمان، افکار و خاطره های زشت و دردآور را در روان خود انبار می کند و از این طریق مرض روانی پیدا می کند و در نتیجه این ذخیره سازی، ناسازگاری ها به وجود می آید و تشدید می شود.
۳-سلب امنیت از خانواده
از عوامل مهم برای تربیت خانوادگی و رشد و کمال انسانی، امنیت و آرامش خانوادگی است. همه افراد خانواده – به ویژه زن و شوهر – باید از آرامش لازم بهره مند باشند تا به یک زندگی مطلوب و سازگار دست پیدا کنند. بدگمانی و سوء ظن باعث می شود امنیت روحی از اعضای خانواده رخت بر بندد، فضای روحانی و مقدّس خانواده آلوده گردد و احساس آرامش که انتظار است از کنار یکدیگر بودن حاصل شود، به احساس اضطراب تغییر یابد. برای حفاظت از این امنیت، باید از تمام توان استفاده کرد تا بدگمانی پیش نیاید و اگر پیش آمد، به سرعت از بین برود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که به امر خداوند مأمور شد چهل روز از همسرش خدیجه فاصله بگیرد، برای بدگمان نشدن همسر و آرامش خانواده اش، عمّار یاسر را به سوی خدیجه فرستاد و فرمود: به خدیجه بگو که گمان نکنی من از تو بریده ام. نیامدن من به سوی تو از روی کراهت و عداوت نیست؛ بلکه پروردگارم مرا به چنین کاری امر فرموده است. پس ای خدیجه، جز گمان خبر مبر.(۸)
خانواده ای که بدگمانی و سوء ظن در میان آنان رواج دارد، دلهایشان پریشان و خالی از مهر و محبت است. چنین خانواده ای امنیت و عطوفت را خارج از محیط خانواده، جست و جو می کنند، چه بسیار پسران و دخترانی که متنفر از خانه و خانواده به خارج از این کانون پناه برده اند و در دام بلاها و خطرهای جبران ناپذیری افتاده و بدبخت شده اند و چه بسا زنان و مردانی که به دنبال پیدا کردن محبّت به کارهایی تن داده اند که جز گسست و فروپاشی ارکان خانواده نتیجه ای در پی نداشته است.
۴-بی اعتمادی به دیگران
یکی از عناصر لازم برای مشارکت در زندگی، وجود اعتماد میان همسران است؛ البته منظور ما از اعتماد این نیست که انسان بدون هیچ قید و شرطی و بدون هیچ تأمّلی به دیگری اعتماد کند و به خود حق ندهد از عقل خود بهره گیرد و خود را ملزم بداند در گفتار و کردار به دیگری اعتماد کند. اعتماد مطلق و حسن ظن مبتنی بر آن، تنها درباره ی خداوند رواست، چرا که یقین داریم او از ما به ما آگاه تر و مهربان تر است. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «بالله الثقه فی جمیع الامور؛(۹) در تمام امور جز به خداوند نمی توان اعتماد داشت».
اعتماد ما به معصومان (علیهم السلام) نیز به اعتماد به خدا منتهی می شود. از این قسمت که بگذریم به هیچ کس نمی توان اعتماد مطلق داشت. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: لا تثقنّ باخیک کلّ الثقه فان صرعه الاسترسال لن تستقال؛(۱۰) به برادر خود اعتماد مطلق نداشته باش؛ چرا که ضرر خوش باوری و خوش خیالی قابل جبران نیست.
این سخن درباره ی اعتماد مطلق، کاملاً درست است؛ امّا اعتماد نسبی شرط لازم برای هر زندگی مشترک است. هنگامی که انسان با تأمل و تعقّل فرد مورد اعتمادی را پیدا کرد، نباید وسواس به خرج دهد. اعتماد نسبی، سبب استمرار و استحکام خانواده است و باعث می شود همسران به یکدیگر انس بگیرند.
از عواملی که اعتماد را سلب و انسان را از برکات آن محروم می کند، بدگمانی و سوء ظن است. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: شر الناس من لا یثق باحد لسوء ظنه و لا یثق به احد لسوء فعله؛(۱۱) بدترین فرد از میان مردم کسی است که به جهت بدگمانی به هیچ کس اعتماد نمی کند و دیگران نیز به سبب عمل بدش به او اعتمادی ندارند.
بنابراین تا شواهدی دالّ برخلاف کارهای همسر چیزی برخلاف اعتماد را نشان ندهد، انسان نباید وسواس به خرج دهد و با ذهنّیتی منفی و موشکافانه رفتار او را تحلیل کند.
توجه به این نکته لازم است که برخی گمان های بد در اختیار انسان نیست و ناخودآگاه به سراغ انسان می آید. روشن است که این گونه امور تحت اختیار انسان نیست و گناه محسوب نمی شود؛ ولی اگر انسان بدگمانی در این مرحله را ادامه دهد و بر بدگمانی و سوء ظن خویش صحّه گذارد یا درصدد تجسّس، غیبت و … بر آید، مصداق روشن بدگمانی و حرام خواهد بود.
شیوه های پیشگیری و درمان بدگمانی و سوء ظن
با آموختن و به کار بستن شیوه های ذیل می توان از مرض بدگمانی و سوء ظن پیشگیری کرد و در صورت ابتلا، به درمان آن پرداخت:
۱-زمینه سازی
مهمترین عامل در امان ماندن از سوء ظن آن است که از بروز زمینه ی آن جلوگیری کنیم. تعالیم دینی نیز با استفاده از این روش، مؤمنان را از وقوع در این ورطه بر حذر داشته است. برای نمونه در آیه ۱۲ سوره حجرات، خداوند متعال مؤمنان را از «بسیاری» از گمان ها بر حذر می دارد و دلیل آن را به این صورت توضیح می دهد که «برخی» گمان ها گناه است. به همین جهت، دوری گزیدن از گمان هایی که به مرحله ی یقین نرسیده است – حتی اگر گمان بد نباشد – از دچار شدن به گمان ناپسند و گناه پیشگیری می کند.
یکی دیگر از نمونه های زمینه سازی برای پیشگیری از بدگمانی و سوء ظن آن است که ریشه ی بدگمانی را از بین برده و به آن مجال ندهیم که شاخ و برگ سوء ظن را به بار آورد. یکی از ریشه های سوء ظن، بد بودن خود فرد است. فردی که خودآلوده است، دیگران را نیز آلوده می پندارد. فردی که با انگیزه ای نادرست رفتار خاصی را انجام می دهد، همین رفتار را از دیگران نیز بر همان نیت حمل می کند و آن را درست توجیه نمی کند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) این حالت روانی را چنین ترسیم کرده اند: الرجل السوء لا یظن باحدٍ خیراً لانه لا یراه الّا بوصف نفسه؛(۱۲) مرد بدگمان به هیچ کس گمان خیر نمی برد؛ چرا که او را مانند خود می بیند.
بخش مهم زمینه سازی را باید خود همسر صورت دهد. شوهری که همواره دیر به منزل می رود، به همسر خود دروغ می گوید، تلفن های مشکوک و حرکات سؤال برانگیز دارد، خود زمینه ی سوء ظن را برای همسر خویش فراهم می کند.
در این زمینه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند: من وقف بنفسه موقف التهمه فلا یلومنَّ من اساء به الظن؛(۱۳) کسی که خود را در جایگاه اتهام قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان شد ملامت کند (چرا که خود سزاوار ملامت است).
همچنین زنی که برای رفتارهای مشکوک و سؤال برانگیز خود توجیهی برای همسر ارائه نمی کند، خود زمینه ساز سوء ظن همسر شده است و باید با توجیه صحیح و منطقی، این زمینه را از بین ببرد.
۲-قطع ارتباط
ریشه ی برخی گمان های بد در ارتباط فرد با افراد شرور نهفته است. کسی که با افراد بد سر و کار دارد، عینک بدبینی و سوء ظن به چشم می زند و همه را مانند آنها می پندارد. علی (علیه السلام) می فرمایند: «مجالسه الاشرار توجب سوء الظن بالاخیار؛(۱۴) همنشینی با افراد شرور، سبب بدگمانی و سوء ظن به نیکان می شود».
بر این اساس، تغییر موقعیت و قطع ارتباط با افراد شرور و فاسد، عاملی مؤثر در پیشگیری و درمان سوء ظن به شمار می رود.
۳-احسان
امیرالمومنین (علیه السلام) در نامه ای به مالک اشتر که او را به استانداری مصر منصوب کرده بودند، چند عامل را سبب حسن ظن مردم به فرمانروا دانسته اند: احسان به مردم و مجبور نکردن آنان به انجام دادن اموری که به عهده ی آنان نیست. حضرت خطاب به مالک فرموده اند:
ثم اعلم انه لیس شییء بادعی لحسن ظن والٍ برعیّته من احسانه الیهم و تخفیفه المئونات علیهم و قلّه استکراهه ایاهم علی ما لیس له قِبَلهم … فان حسن الظن یقطع عنک نصباً طویلاً؛(۱۵) بدان که هیچ وسیله ای برای جلب اعتماد والی به وفاداری رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه ها بر آنان و عدم اجبارشان به کاری که وظیفه ندارند، نیست… این حسن ظن (مردم به تو)، بار رنج فراوانی را از دوش تو بر می دارد.
به همین ترتیب، احسان به همسر و آسانگیری به او باعث خوش بینی و حسن ظن اوست و عاملی می شود که مشکلات فراوان زندگی مشترک به حدّاقل کاهش یابد.
۴-کنترل تفکر منفی
تفکر منفی، سبک تفکر افراد افسرده است که مشکل می آفریند؛ زیرا آنان با تمرکز بر احساسات منفی خود، مرتّب آنها را مرور می کنند. اندیشه فراوان درباره ی احساسات و رویدادهای ناخوشایند، تصور غلطی از یافتن راه حل هایی برای آن ایجاد می کند و مشکلاتی پدید می آورد.(۱۶)
یکی از مهارت های مطلوب برای پیدا کردن راه حل های گوناگون، مسئله گشایی بود که پنج مرحله داشت: ادراک خویشتن، تعریف مسئله، فهرست کردن راه حل های مختلف، تصمیم گیری و امتحان کردن. تفکر منفی – برخلاف مسئله گشایی – فرآیند خلّاقی نیست که بر اساس آن راهِ حل های ممکن آزموده شوند و راه حل مناسب انتخاب شوند؛ بلکه تداوم احساس افسردگی و جمود بر افکار منفی را باعث می شود.
تمرکز بر حالت ها یا رفتارهای منفی آنها بدتر از گذشته جلوه می دهد. هنگام نگرانی از احساسات منفی، زمینه فکر کردن درباره ی راه حل ها و خلاقیت در ارائه آن دشوار می شود.
راه مقابله با تفکر منفی این است که یاد بگیریم چگونه از ظهور و توجه به آن جلوگیری کنیم. شما می توانید با برقراری ارتباط با دیگران و سرگرم ساختن خود با فعالیت های معنادار، از تمرکز بر اندیشه های منفی جلوگیری کنید. تفکر منفی؛ ناخشنودی شخص، انتظارات منفی، عزت نفس پایین و درماندگی را به همراه دارد. بکوشید میان این افکار و افکار مثبت که رضایت از زندگی، خودپنداره مثبت، پذیرش از سوی دیگران و انتظارات مثبت را به همراه دارد، تعادل برقرار کنید.
۵-تخریب یا مبارزه با عقاید و باورهای خود
غالب افراد گفته های خود را با استفاده از کلمات «من باید»، «من حتماً» و «من می بایست» ادا می کنند و در برخی موارد این گفته ها با حرارت، عزمی راسخ و منظوری خاص بیان می شود. گاهی اوقات لحن ادای کلمات مجاب کننده نیست، چنانکه گویی کس دیگری به فرد ندا می دهد که «تو باید» و این سخن با بی میلی، ناراحتی و احتمالاً رنجش او همراه است. در این هنگام به جای این که او بگوید: «من باید»، می گوید: «من تصمیم گرفته ام» و با این کار آن باور تحمیلی را تخریب می کند.(۱۷)
ما در دنیایی زندگی می کنیم که یادگیریمان مبتنی بر تجربه هاست. ابتدا تفاوت درست و نادرست را نمی دانیم و نمی توانیم رفتار خوب و بد را از یکدیگر جدا کنیم.
والدین، فامیل نزدیک، رسانه های ملی و … باعث می شوند ما چیزهایی یاد بگیریم. همین راه نیز درست و برای شروع آموزش خوب است؛ ولی اگر افراد در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی همچنان عقاید خود را از دیگران بیاموزند، به یقین راه مطلوبی را نپیموده اند؛ زیرا ما در کودکی نمی توانیم سنجیده و پخته قضاوت کنیم؛ اما در جوانی و بزرگسالی تجربه های خوبی که مناسب است شخصاً اقدام کنیم و عقاید مطلوب را برگزینیم.
گاهی عقیده ای را بیان می کنیم که ریشه در کودکیمان دارد و آن را اکنون نیز حفظ کرده ایم، در حالی که مناسب ما نیست. بیاییم به جای این که انتخاب ها و تصمیم های خود را به یک محور و معیار خارجی نسبت دهیم که بر ما تحمیل شده است، به نظر اخلاقی و باور درست و مناسب خودمان نسبت دهیم و باور قبلی را ویران کنیم.
۶-مقایسه میان باورهای معقول و نامعقول
برای پرهیز از بدگمانی و سوء ظن، لازم است باورهای معقول را از باورهای نامعقول باز شناسیم تا بر اساس باوری نامعقول، سوء ظن پیدا نکنیم. اینک به نمونه هایی از باورهای معقول و نامعقول اشاره می کنیم:
۱- باور معقول: تنها راه اشتباه نکردن این است که هیچ کاری انجام ندهیم. من فعّال هستم و هر فرد فعّالی اشتباه می کند؛
۲- باور نامعقول: من هرگز نباید اشتباه کنم؛
۱- باور معقول: هیچ کس کامل نیست. من می توانم بپذیریم که دیگران نیز اشتباه می کنند؛
۲ . باور نامعقول: دیگران نباید اشتباه کنند؛
۱- باور معقول: لزومی ندارد که دیگران مطابق انتظارات من عمل کنند؛
۲ . باور نامعقول: دیگران باید مطابق انتظارات من عمل کنند؛
۱- باور معقول: هر کس باید به دارایی ها، توانایی ها و امکانات خود نگاه کند و مطابق آنها به زندگی خود شکل دهد؛
۲- باور نامعقول: سطح زندگی همه باید یکسان باشد. چرا دیگران دارند و ما نداریم؟
۱- باور معقول: انسان زمانی خوشحال و زمانی ناراحت است؛
۲- باور نامعقول: من همیشه باید خوشحال باشم. چرا دیگران خوشحال هستند و من خوشحال نیستم؟
بنابراین، ما می توانیم از حالت هایی که ریشه در یک باور نامعقول دارد، بپرهیزیم و از این راه به حسن ظن رو آوریم.
جمع بندی
سوء ظن و بدگمانی، یکی از ویژگی های منفی اخلاقی و آسیب زاست که دارای آثار و پیامدهای زیانبار دنیوی و اخروی برای انسان است و در آموزه های اسلام در مورد آن، توصیه ها و هشدارهای زیادی وجود دارد. در این مقاله ضمن اشاره به برخی از آثار منفی سوء ظن و بدبینی نظیر انزوا و کاهش امنیت خانواده، پیرامون پیشگیری از بدگمانی و سوء ظن به مواردی همچون مدیریت ارتباطات با دیگران، مدیریت افکار و احساسات و ضرورت احسان نمودن به دیگران اشاره گردید.
پی نوشت ها
۱- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۱۳
۲- انراقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۲۰
۳- آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۴
۴- همان.
۵- paranoid
۶- ایروین و دیگران، روان شناسی مرضی، ترجمه بهمن نجّاریان و …، ج ۱، ص ۵۱۰
۷- سعید شاملو، آسیب شناسی روانی، ص ۲۳۸
۸- شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص ۱۵۶
۹- میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۴۳
۱۰- شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۶۷۲
۱۱- آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۳
۱۲- آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۳.
۱۳- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶
۱۴- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۴۶
۱۵- نهج البلاغه، نامه ۵۳
۱۶- کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه محمدخانی، ج ۱، ص ۱۶۴
۱۷- گلدارد، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره، ترجمه حسینیان، ص ۹۵
منبع اقتباس: مقاله نقش حسن ظن در روابط زناشویی، راسخون؛ حسین زاده، علی؛(۱۳۹۱)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)؛ چاپ سیزدهم