- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شبهه: آیا این عدالت است که انسان اجباراً به این دنیا آورده شود و سپس به او گفته شود که تو مختاری وهر کاری که انجام دهی مستوجب عقوبت یا اجر هستی ،آیا این عدل الهی است؟
پاسخ:
در پاسخ به این شبهه ابتدا باید معنی عدل وعدالت روشن باشد. استاد شهید مطهری برای عدل چهار معنی ذکر کرده اند موزون بودن، تساوی ونفی هرگونه تبعیض، رعایت حقوق افراد وعطا کردن به هر ذی حقی، حق او را وچهارم رعایت استحقاتها درافاضه وجود وامتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود ویا کمال وجود را دارد.
در این شبهه احتمالاً معنی سوم وچهارم مورد نظر است.
اگر رعایت حقوق افراد و عطاکردن به هر ذی حقی، حق او، عدالت باشد می گوییم رعایت حقوق دیگران و اولویت ها تنها در مورد انسان و جامعه انسانی صدق می کند ودر ساحت کبریائی پروردگار معنی ندارد زیرا او مالک مطلق است و هیچ چیزی نسبت به هیچ چیزی درمقایسه با او اولویت ندارد. او درهر چه، هرگونه تصرف کند در چیزی تصرف کرده است که به تمام هستی به او تعلق دارد و ملک مطلق او است از این رو ظلم به این معنی یعنی تجاوز به اولویت دیگری وتصرف در حق دیگری و پاگذاشتن در حریم دیگری درباره خداوند محال است وازآن جهت محال است مورد ومصدا ق نمی تواند پیدا کند.
اگر عدالت به معنی رعایت استحقاقها در افاضه وجود وامتناع نکردن از افاضه ورحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود باشد به این معنی خداوند عادل است زیرا موجودات در نظام هستی از نظر قابلیتها وامکان فیض گیری از مبدأ هستی بایکدیگر متفاوت اند. هر موجودی در هر مرتبه ای هست، از نظر قابلیت فیض گیری ، استحقاق خاص به خود دارد. عدل الهی درنظام تکوین طبق این نظریه، یعنی هر موجودی هر درجه از وجود وکمال وجود که استحقاق وامکان آن را دارد دریافت میکند وظلم یعنی منع فیض و امساک جود از وجودی که استحقاق دارد.
ازنظرحکمای الهی، صفت عدل آنچنانکه لایق ذات پروردگار است وبعنوان یک صفت کمال برای ذات احدیت اثبات میشود به این معنی است وظلم که نقص است وازاو سلب می گردد نیز به همین معنی است که اشاره شد .”۱”
با توجه به نحوه سؤال، پاسخ را باید با تبیین وتشریح هدف خلقت و از جمله انسان ارائه نمود و در اصل خلقت و هدف شود. اول اینکه هدف خدا ازآفرینش چیست؟دوم اینکه هدف ما از خلق شدنمان چیست؟
پاسخ مطلب اول این است که این سؤال صحیح نیست، چون خدا خود هدف است نه این که هدف داشته باشد. هرکس کاری انجام می دهد برای آن است که نقص خود را با آن کاربرطرف کند. احتیاجی دارد ومی خواهد آن احتیاج را برطرف کند، تا به کمال برسد. اگر خودکمال مطلق یعنی خدا،خواست کار انجام بدهد دیگراین سؤال صحیح نیست که کمال مطلق برای چه این کار را انجام می دهد. هر فاعلی کاری را انجام می دهد که به کمال برسد خود کمال مطلق به چه منظور کاری را انجام میدهد؟ این سؤال درست نیست. بلکه درباره کمال مطلق اینطور گفته می شود که او چون کمال مطلق وخیر محض است ویکی از شعب کمال، جود و سخاست، از چنین ذاتی خیر واحسان وجود صادر می شود وآن افاضه هستی است، افاضه هستی بهترین جود است.
پاسخ مطلب دوم این است که انسان موجودی است که هم می اندیشد وهم کار می کند، بنابراین باید برای اندیشه وکار انسان هدف درنظر گرفته شود. درباره اندیشه، قرآن کریم فرمود : هدف ازآفرینش انسان این است که او جهان را با دیدگاه الهی ببیند وبشناسد.”الله الذی خلق سبع السموات ومن الارض مثلهن یتنزل الأمر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر وأن الله قد احاط بکل شیء علما””۲”
این مجموعه آفریده شد تا شما با دید الهی جهان را ببینید وبدانید همه ی این ها مخلوق یک مبدأ است، مبدأیی بنام خدا که عین قدرت است وبه کل شیء قادر است، عین علم است وبکل شیء علیم است، چیزی ازعلم وقدرت او خارج نیست.
اعتقاد به مبدأیی که علم و قدرتش نامتناهی است برای ما سازنده است، به این صورت که چون او به همه چیز عالِم است پس مواظبیم که آلوده نشویم و چون به همه چیز تواناست مواظبیم کارها را با او درمیان بگذاریم وفقط ازاو بخواهیم.
الآن همه ی ما وقتی تشنه شدیم آب می نوشیم، وقتی به روشنی نیازمند شدیم ازآفتاب کمک می گیریم با این که آب وآفتاب را خدا آفرید، ولی درحقیقت برای نورگیری به آفتاب وبرای رفع عطش به آب متوسل شده ایم. مابه آفتاب توسل می جوییم نه این که آفتاب را مبدأ نور بدانیم، این عین توحیداست.
درآیه مذکور فرمود : یکی از اهداف آفرینش انسان این است که عالم بشود به علمی که به درداو می خورد، علمی که او را به غیر خداوند واگذار نکند، نه به خودش متکی کند نه به غیر خدا، این هدف بخش علمی انسان.
درمورد بخش عملی در قسمت های پایانی سوره “ذاریات” آمده که”وما خلقت الجن والانس الالیعبدون””۳” یعنی آفرینش جن و انسان برای این است که خدا پرست شوند وغیر خدا را نپرستند، چون ممکن نیست بشر دین نداشته باشد. هرکسی بالاخره یک دینی دارد یعنی یک قانونی را احترام می کند، حرف کسی را گوش می کند، اگر آن کس خدا بود این شخص اسلام است که “ان الدین عندالله الاسلام” “۴” واو مسلماً اوامر خدا را اطاعت می کند، از نواهی پرهیز می کند و از ارشادات خدا کمک می گیرد.
اگر این راه را طی نکرد ونفس خود را به جای خدا نشاند،می شود هوا پرست. اینکه بعضی ها می گویند من هرچه میخواهم می کنم یعنی هوای من خدای من است، من هر جا بخواهم می روم، هر چه بخواهم می کنم یعنی دین من برابر هوس من تنظیم می شود، این همان است که ذات اقدس اله درقرآن فرمود : “افرأیت من اتخذ الهه هواه””۵”
چنین کسی هواپرست است و اگر مشکلی برای او پیدا شد این هواپرست آهش به جایی نمی رسد.
نتوان زدن به تیر هوایی نشانه را.
بنابراین هیچ کس بی دین نیست، یا خداپرست است یا هواپرست. لذا قرآن کریم فرمود : انسان باید در بخش عمل خداپرست ودر یخش نظر خدابین باشد. مجموعه این دو هدف علمی وعملی آفرینش انسان را تشریح می کند. دراول بحث به عرضتان رسیدکه درباره خدا این سؤال روانیست که خدا هدفش ازخلقت چه بود چرا روا نیست؟ برای این که اگر فاعل ناقص باشد حتماً هدفی دارد که برای رسیدن به آن هدف کاری انجام می دهد، بین این فاعل وآن هدف کار واسطه است، تا فاعل کمال خود را بازیابد. اما اگر آن فاعل نامتناهی و کمال محض بود، کمبودی ندارد تا کاری انجام دهد وبوسیله آن به مقصد برسد.
در سوره ابراهیم فرمود : “ان تکفروا انتم ومن فی الارض جمیعاً ان الله غنی حمید” “۶” اگر همه ی مردم روی زمین کافر بشوند نقصی برخدا وارد نیست وکمبودی برای خدا ایجاد نمی شود.
بعضی ها کاری را انجام می دهند برای این که سودی ببرند، مثلاً کسی خانه ای را می سازد که درآن سکونت کند یاخانه ای می سازد که بفروشد و ازآن سود ببرد. غرض ازخانه سازی دراین جا، سود بردن صاحب خانه است. گاه هدف از ساختن این بنا سود بردن نیست، جود کردن است، مثل کسی که وضع مالی اش از راه حلال درست است، مسکن دارد ودرعین حال برای دانشجویان خوابگاه می سازد.او سودی نمی برد ولی جود می کند، اگر این کار را نکند ناقص است، سخا ندارد، چون می خواهد به جود وسخا که یک کمال است برسد خوابگاه می سازد.