- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
تعلیم و تربیت، از عوامل عمده رشد و یکى از ارکان اصلى و اساسى آن است. چنانچه در این باره کوتاهى نموده و یا نقصانى وارد آید، طبیعى است که فرزندان، دچار کاستىهاى شدید تربیتى و اخلاقى خواهند گردید.
روان شناسان تعلیم و تربیت بر این عقیدهاند که چنانچه پدر و مادر در زمان کودکى، نظارت دقیقى بر نحوه تربیت فرزندان داشته باشند، در سالهاى بعد، به مشکل جدى در ارتباط با اعمال و رفتار و تفکر آنان برنخواهند خورد.
همین طور، کودکى که از زمانى طفولیت در محیطى آرام و معقول پرورش یافته باشد، خواهد توانست در زمان نوجوانى و جوانى و حتى سالخوردگى از زندگى موفقى بهرهمند شود. چرا که فرزندان در زمان کودکى، هر آنچه از پدر یا مادر و یا بزرگتر نزدیک خود ببیند، آن را در ضمیر ناخودآگاه خود ضبط و ذخیره مىکند و مرحله به مرحله، در گذر از عمر خویش، آن را به کار خواهد بست.
پدر یا مادر موظفند تا در حدى مناسب و مطلوب درباره سؤالهایى که کودک مىکند نیاز او را برآورده نموده و هرگز از سؤالهاى پى در پى و چه بسا تکرارى و ابتدایى وى، خسته نشده و پرخاش نکنند و از کلمه نمىدانم استفاده نکنند، بلکه در تمام لحظههایى که مورد پرسشهاى مختلف از طرف کودک قرار مىگیرند، از سر صبر و حوصله و انعطاف با او برخورد نموده و پاسخ اش را با آرامش و دقت نظر فراوان بدهند. چرا که از نظر کودک در مرحله نخست، پدر و مادر و سپس سایر نزدیکان، تنها کسانىاند که براى پاسخدهى به او، قابل اعتمادند.
تحقیقات و پژوهشهاى به عمل آمده از سوى محققین و پژوهشگران علوم تربیتى، براى یادگیرى و کسب اعمال مثبت و منفى و در ادامه نتایج ناشى از آنها که قاعدتاً براساس شرایط و رفتار پیرامون فرد حاصل مىشود، به مراحل متفاوتى براى رشد و بالندگى و پرورش کودک اشاره کردهاند که ضمن تشریح هر یک از آنها با ذکر گفت و گوهایى به مهمترین شان اشاره مىکنیم.
این مراحل عبارتاند از: تقلید کودک، تخیلپردازى و دنیاى افسانهاى کودک، انتخاب شخصیت یا تشخصطلبى، بازی و تفریح، کنجکاوى و پرسش.
تقلید کودک
احساس تقلید کودک در زمان کودکى، بسیار قوى و فعال است. به نحوى که کودک سعى مىکند نسبت به حرکات و واکنشهایى که در پیرامون زندگى خویش ملاحظه مىنماید، تأسى جوید و از آنها پیروى کند.
ناصر عبداللهى، مهندس راه و ساختمان که به گفته خویش بنا بر برخوردى با فرزندش در زمان کودکى، قدم در مسیر علوم تربیتى گذاشته، مىگوید:
– به دلیل نوع کارى که داشتم، مجبور بودم بخشى از کارهایم را در منزل انجام دهم. درست به خاطر دارم در یکى از روزهایى که سخت مشغول بررسى یکى از نقشههاى مهم ساختمانى بودم، «دانیال» پسرک ۴ ساله ام سررسید.
او بعد از نگاه دقیقى به نقشه، ناگهان با مدادى که در دست داشت با حالتى متفکر، محکم بر چند نقطه نقشه کشید و در برابر پرخاش سریع من، لحظاتى گنگ و مبهم نگاهم کرد و بعد، با همان لحن کودکانهاش گفت: «مگر نمىخواستى مثل تو، مهندس شوم؟» بعد از گفتن این جمله، در حالى که گریه را سر داده بود، از اتاق خارج شد!
اگرچه مجبور به تهیه نقشه دیگرى شدم اما از حرکت ناخواستهام به شدت پشیمان شدم. به هر حال دانیال، مهندس شد. اما هنوز که هنوز است از نحوه رفتار من در آن زمان، به عنوان خاطرهاى ناهنجار یاد مىکند.
دانیال عبداللهى، کودک ۴ ساله، سالها قبل، که امروز ۳۱ سال دارد، مىگوید:
– با همان سن و سال کم، وقتى مىدیدم چطور پدرم «راپید» را که در آن زمان به نظر من، قلمى جادویى و دوست داشتنى بود، در دست مىگیرد و با آن خطهاى جور و واجورى مىکشد و بعضى جاها را دنده – دنده (پله ها) مىکند و جاهاى دیگر را صاف یا پررنگتر مىکشد، لذت مىبردم. این بود که مىخواستم مثل او باشم و روى کاغذهاى بزرگ خط بکشم!
اگرچه صحبتهاى این پدر و پسر، به نظر، یک اتفاق ساده و معمولى و چه بسا خاطرهاى خندهدار تلقى شود، اما باید دانست آنچه در بطن این احساس و آرزو وجود داشته، همان مسئله تقلید زمان کودکى بوده که به هر حال دانیال دیروز را به دانیال امروزى تبدیل نموده است.
بنابراین آنچه مشاهده مىشود، آن است که هیچ گاه کودک را از تقلید، منع و نهى ننماییم، بلکه او را از انجام تقلیدهاى نادرست و ناشایست باز داریم که به طور طبیعى لازمه این عمل، مراقبت از اعمال و حرکات و سخنانى است که امکان دارد از پدر و مادر، در برابر کودک سرزَنـَد و کودک آنها را مورد تقلید قرار دهد.
کودک و توجه او به تخیل و دنیاى افسانهها
از خصوصیات دیگر کودک، توجه زیاد او به نوشتههاى تخیلى و افسانهای نظیر قصه ها و داستانهاست. بدیهى است استفاده لازم و درست کودک از عالم افسانه و تخیل، بستگى به دقت و آگاهى و هوشیارى مربیان و پدر و مادر دارد. چرا که اگر با این امر، اصولى برخورد نشود، احتمال آن خواهد بود که کودک در بعضى از مراحل زندگى، دچار ترس یا عدم قبول واقعیتهاى زندگى گردد و کم کم تبدیل به فردى شود که در دنیاى غیر واقعى زندگى مىکند.
در همین زمینه، مراجعه حضورى به مطب یکى از متخصصان اعصاب و روان و صحبتى با دو تن از بیماران، که مادر و پسر بودند داشتم. به گفته پزشک و مشاور، مادر یاد شده، به دلیل خود بزرگ بینى و فردخواهى بى حد و نیز زندگى در عالم رؤیا، دچار مشکلاتى است که تفکر و اعمال فرزند را هم به گونهای تحت الشعاع قرار داده است. فریبا – م کارمند بازنشسته گفت:
من تک و تنها، این بچه را با خیال آیندهای خوب، بزرگ کردم. همسرم در زمان کودکى «محمد» بنا به دلایلى، ما را گذاشت و رفت. طورى که امروز نمىدانیم هست یا نیست. من ماندم و برخوردهاى نادرست مردم. حالا همه اینها بماند. من براى «محمد» خودم! سعى کردم همه چیز را مهیا کنم. اما نمىدانم چرا او سر از اینجا در آورد. نمىدانم چرا رؤیاهایى را که داشتم، همه برعکس شدند!
از خانم فریبا –م درباره مشکل جدى پسرش سئوال مىکنم جواب مىدهد: پسر من، مشکل خاصى ندارد! فقط دوست دارد مثل خیلىهاى دیگر از یک زندگى خوب بهرهمند باشد! اما متأسفانه، نه همت دارد، نه اعتماد به نفس، نه قدرت تصمیمگیرى و تحمل سختی. نمىدانید چقدر زحمت مىکشم تا او با اراده شود. البته پسر من بچه خیلى خوبى است. اما دائم از این شاخه به آن شاخه مىپرد و براى خودش خیال پردازى مىکند. خیلى از اوقات هم مىترسد. ترسى که نمىدانم علتش چیست؟
«محمد» ۲۸ ساله را به سختى راضى به صحبت مىکنم، آن هم نزد مشاورش و بدون حضور مادر. مىگوید: – حرفهاى مادرم هم درست است هم نادرست. در ضمن خود او باعث مشکلاتم شده است. یادم است همیشه مرا از بچگى مورد تهدید قرار مىداد و از نزدیکان دیگرم که دوستشان دارم و دوستم دارند، دور نگه مىداشت و طورى وانمود مىکرد که بدخواه و دشمن من هستند.
همیشه از هر چیزى به عنوان «راز» زندگى من و خودش نام مىبرد و نمىگذاشت با دیگران صحبت یا معاشرت کنم. تا مىخواستم حرفى بزنم و کارى انجام بدهم، با غیظ مىگفت: تو حرف نزن! تو عرضه کارى نداری. دکتر و مشاور مىگویند مادرم از اول، مریض بوده و من فکر مىکنم اگر شرایط و محیط زندگىاش باعث شده مریض بشود، پس چرا خالهها و دایىها و پدربزرگ و مادر بزرگم، مشکلى ندارند؟!
در کل این طور بگویم که مادرم موجود بسیار بدبین و خودخواهى است که همیشه خود را بهتر و بزرگتر از دیگران مىبیند. فکر مىکنم او حتى در رؤیاهایش بیشتر مادر من است تا در حقیقت! به من مىگوید بى اراده! اما نمىگوید مرا چقدر از بچگى از همه چیز و همه کس ترسانیده است. او حتى مسائل ترس آور قصهها و فیلمها را به روابط دیگران با ما ربط مىداد. طورى که مدتهاست فکر مىکنم همیشه کسى یا کسانى دنبال من هستند تا آزار و اذیتم کنند.
پدرها و مادرها باید بدانند، وقتى صاحب فرزند مىشوند، باید خود را کمى نادیده گرفته و از هر چیزى کمک بگیرند تا بتوانند فرزندشان را درست تربیت کنند نه این که مثل مادر من هیچکس جز خودش را قبول نداشته باشند، کسى را نپسندند و تأیید نکنند. چون بزرگترها اگر با دنیاى کودک غریبه نباشند، خیلى از مشکلات حل خواهد شد.
صحبتهاى «محمد» در شرح و تحلیل، مىتواند مثنوى هفتاد من شود، اما به طور خلاصه مىشود آشکارا ملاحظه کرد او علاوه بر دیگر مشکلات جدى اش، دچار اوهام و ترسى است که از زمان کودکى یدک کش آن بوده و هست. این احساس، همان عاقبت ناهنجارى است که اگر پدر و مادر، در رعایت آن کوشا نباشند و دقت لازم را به کار نبندند، ظلمى ناروا و نابخشودنى در حق فرزند خود مرتکب شده و آیندهاش را تباه کردهاند.
انتخاب شخصیت یا تشخصطلبى
وقتى کودک توانست «خود» را از «غیر خود» تشخیص دهد، دچار تحول روحى مىگردد که حکایت از تشخصطلبى او مىکند. این احساس حدوداً از ۳ سالگى در کودک ظاهر مىشود. از عمدهترین نشانههاى آن مىتوان به مخالفت کودک با خیلى از موارد و یا خیلى از عقاید و گفتهها اشاره کرد.
بسیار دیده شده است پدر یا مادرى با مشاهده مخالفتهاى پى در پى کودک و با این تصور اشتباه که او گستاخ شده است، وى را مورد انواع تنبیه قرار مىدهند. در صورتى که پدر و مادر مىباید مخالفت کودکشان را به عنوان شخصیتطلبى او تلقى کرده و آن را سرپیچى کردن از دستورات و گفتههاى آنان و یا لجاجت و بىادبى کودک ندانند. آنها باید همواره کودک را کمک و یارى نمایند تا او با تشخصطلبىاش، اعتماد به نفس خود را تقویت نماید و اراده لازم را به دست آورد.
بازى و تفریح کودک
پدر و مادر و همین طور مربیان، باید توجه داشته باشند بازى و تفریح یا جنب و جوش کودک، عاملى است که هر کودک سالمى بدان نیازمند است. پس هرگز شیطنت و شلوغى کودک را غیرطبیعى تصور ننموده و سعى در به اصطلاح آرام کردن یا رام کردن او، نداشته باشند. چرا که مطمئن باشند کودک بى تحرک و مطیع و ناشاد، در بزرگسالى از هوش و استقامت و ایستادگى لازم برخوردار نخواهد بود.
«ژان شاتو» روان شناس معرف فرانسوى در کتاب «بازى کودکان» مىنویسد، بازى در دوران کودکى، از اهمیت ویژه و فوقالعادهای برخوردار است. ارزش بازى در شکلگیرى رفتار و تفکرات کودک تا به حدى است که مىشود آن را یگانه نشانه براى شناخت رفتار کودکان از افراد بزرگسال دانست!
یکى دیگر از خصوصیات مهم کودک، روحیه کنجکاوى و پرسشگرى اوست. او دوست دارد از همه چیز مطلع شود و سر در بیاورد. مرتب در پى سؤال کردن است و پشت سر هم نسبت به مسائل و موارد موجود در پیرامون خود کنجکاوى نشان مىدهد.
بنابراین پدر یا مادر موظفند تا در حدى مناسب و مطلوب درباره سؤالهایى که کودک مىکند نیاز او را برآورده نمایند و هرگز از سؤالهاى پى در پى و چه بسا تکرارى و ابتدایى وى خسته نشده و پرخاش نکنند و از کلمه «نمىدانم» استفاده نکنند، بلکه در تمام لحظههایى که مورد پرسشهاى مختلف از طرف کودک قرار مىگیرند، از سر صبر و حوصله و انعطاف با او برخورد نموده و پاسخش را با آرامش و دقت نظر فراوان بدهند. چرا که از نظر کودک در مرحله نخست، پدر و مادر و سپس سایر نزدیکان، تنها کسانىاند که براى پاسخدهى به او، قابل اعتمادند.
پدر و مادرى که صبور و شکیبا است، باید مطمئن باشد رعایت تمامى این موارد، موجب تعلیم و تربیت صحیحى مىشود که آنان در کنار دیگر مسائل ضرورى به کودک مىآموزند تا بدین وسیله، از او یک انسان مستقل و آزاده و قوى و مؤثر و دانا بسازند. انسانى که در تمام عرصههاى زندگى موفق و پیروزى خواهد بود.
منبع: همشهرى