- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
زنان، نیمی از پیکره اجتماع هستند، جامعه براى بارورى و پویایى در زمینههاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى طبعاً نیازمند نیروى عظیم زنان و مادران است. هر فرد بر اساس حق طبیعى و انسانى خود، حق دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعهاش را داراست. بنابراین زنان علاوه بر ایفاى نقش خانوادگى باید در جامعه حضورى فعال و مؤثر داشته باشند تا به نوبه خود، در رهیافت سیاسى، اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى جامعه تأثیرگذار باشند.
مشارکت زنان در تصمیمگیریها و استفاده از آراء افکار و اندیشههاى آنان سبب میشود که آنان از حالت انفعالى خارج شده و به صورت یک عنصر فعال در عرصههاى اجتماعى ظاهر شوند، همچنین زنان براى پرورش استعدادهاى خود، باید به عرصهها و سطوح مختلف مسئولیتها گام بگذارند، جامعه به نیرو و توان همگان نیازمند است و هر گونه ضعف و اهمال در ایفاى نقشهاى محوله و لو در مقیاس کوچک، میتواند جامعه را دچار ضعف و نابسامانى سازد.
ضرورت بازیابی هویت اسلامی زن
بدون تردید ظهور اسلام و تعالیم سعادتبخش آن، مهمترین واقعه در طول تاریخ حیات زن بوده است زیرا اسلام، جایگاهى رفیع و هویتى والا براى زنان به ارمغان آورده است. در تبیین عمق تحولى که به واسطه تعالیم اسلام در موقعیت و مقام زن ایجاد شده، ضرورت شکوفاسازى شخصیت زن و خودباورى و بازیابی هویت اسلامی وى بسیار با اهمیت مینماید و بیتوجهى به آن موجب خودباختگى، حیرت و سرگردانى خواهد شد.
فرهنگهاى مختلف خواه ناخواه، در ارتباط نزدیک با یکدیگر و تحت تأثیر متقابل هستند، بنابراین شناخت ارزشها و اصالتهاى دینى و ملى بسیار حائز اهمیت است و باید شرایطى را فراهم آورد تا زن مسلمان ایرانى، قبل از هر چیز به شناخت صحیح و کاملى از معیارهاى اسلامی و ملى دست یابد.
باید تلاش شود که زن مسلمان از پایگاه دینى و ملى خود در همه زمینههاى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، علمی و … حضورى قوى و پیشرو داشته باشد تا بدین طریق، الگویى براى سایر زنان در سراسر دنیا باشد، زن مسلمان ایرانى زمانى در بازیابی هویت خود موفق خواه شد که سمبل پیشرفت، ترقى و انسانیت باشد.
جنبش آزادى زنان در تئورى فمنیسم
برخى جریانات فکرى، براى اجتماعى نشان دادن زنان با تکیه بر قواعد و معیارهاى غیر دینى، سعى دارند با تمسک به رویدادهاى تاریخى و معاصر، نوعى انحراف را ترویج دهند و به مدد آن به توسعه اندیشههاى غربی نظیر جریانات فمینستى بپردازند.
البته این جریانات و جنبشها از زمان ظهورشان در عرصه جهان تا به حال، فراز و نشیبهاى زیادى را پشت سر گذاشته و تنوع و تعدد فراوانى یافتهاند و نظریات بسیارى نیز حول آنها از سوى صاحب نظران و کارشناسان مطرح گشته است که طرح همه آنها از حوصله و هدف این نوشتار خارج است اما به طور کلى و صرف نظر از شاخ و برگهاى فراوانى که در این رابطه وجود دارد میتوان گفت که جریان فمینیستى از نظر تاریخى، از قرن نوزدهم و به عنوان نهضت آزادى زن در جوامع سرمایهدارى به وجود آمد.
انحطاط وضع زن، در اثر انقلاب صنعتى و تحولات بعد از آن و نیز بیاعتنایى به نقش اجتماعى و سیاسى در کشورهاى غربی زنان بود. هر چند از قرن هفدهم به بعد میتوان مکتوبات فراوانى را سراغ گرفت که مسائل زنان را مطرح کرده و خواهان تغییر وضع زن شدهاند، اما قرن نوزدهم اوج این دعوت است. دلیل امر این است که در این زمان، تغییر وضع زنان در قالب خواستههاى مشخص تبلور یافته بود و از پشتوانه یک حرکت اجتماعى نیرومند نیز برخوردار بود.
این گرایشها در آغاز میکوشیدند تا از طریق دست یافتن به ضمانتهاى قانونى براى زنان در امورى نظیر شرایط کار، حقوق سیاسى و … وضعیت موجود را تغییر بدهند. جنبش زنان در مسیر تحول خود در قرن بیستم از درخواست ضمانتهاى قانونى به ترویج افکار افراطى درباره زن و نقش و رابطه او با مرد تحول یافت. بدین طریق جنبش آزادى زن، به تئورى فمینیسم تبدیل شد. (باید توجه داشت که معمولاً در اصطلاح «جنبش آزادى زن» و «فمنیسم» به صورت مترادف بکار میروند اما در حقیقت فمینیسم به معنى «زن محورى» است و جنبش آزادى زن به عنوان یک بخش اجتماعى، زن را جزیى از جامعه میبیند و میکوشد تا در درون جامعه از حقوق او دفاع کند. فمینیسم، زن را موجودى خارج از جامعه میبیند، گویى زن موجودى قائم به ذات، منفصل از مرد و از نظر وجودى متضاد و در حال جدال با مرد است.
تحلیل و بررسى راهکارهاى جریان فمنیسم براى رهایى زنان
این جنبش در آخرین حد خود به آنجا رسید که نقش مردانه براى زنان دست و پا کند، بدین معنا که براى رهایى از سلطه مردان، الگویى ارائه داد که در آن زن میبایست از مردان تقلید میکرد تا رها شود، این پیروى از الگوهاى مردانه – یعنى آزاد بودن و مثل مرد فکر کردن – جنبش زنان را به «فمنیسم» یعنى جایى سوق داد که ارزش لازم را از اصالت زنانه گرفت، در حقیقت، نظریه فمینیستى از دو زاویه به مسائل زنان مینگرد:
۱- نگرش آسیبشناسانه به مسائل زنان در طول تاریخ که هسته مرکزى آن نظام پدرشاهى و نارساییها و بیعدالتیهاى ناشى از آن میباشد. این نگاه در واقع شکل دهنده همه نظریات فمینیستى میباشد.
۲- نگرش راه حل طلبانه براى رهایى از سلطه پدرشاهى، این روشها، بر محور آزادى کامل و مطلق زن از هر گونه تشخص و ویژگى خاصى است که طبیعت، دین و ساختارهاى تجربه شده خانواده و جامعه و روابط بین زن و مرد ارائه میدهد. طبق این ایده و نگرش، مادرى، همسرى، روابط طبیعى جنسى، ساختار خانواده و مذهب و … همه و همه از درجه اعتبار ساقط است و پیداست که نتیجه به آنجا میانجامد که زن به امید بازآفرینى صورتها و نقشهاى جدید از هر یک از نهادها و روابط مذکور، به قلع و قمع کلیه ارزشها و حقیقتها اقدام میکند و در واقع بر هویت واقعى خود خط بطلان میکشد. و چه مظلومیتى از این بالاتر که زن، خود به انکار هویت واقعى خویش برخیزد و تمام عواطف، ویژگىها و ظرفیتهاى ویژهاى را که نظام خلقت در وجود او به ودیعه نهاده است زیر پا بگذارد و جامعه بشرى را نیز از خصایص منحصر به فرد خود بیبهره سازد.
با تبلیغات زیادى که از سوى فمینیستها صورت میگیرد، عدهاى از زنان بیاطلاع و یا کم اطلاع، جذب این اندیشههاى غربی میگردند و دچار نوعى خودباختگى شده و منحل در آن تفکر میشوند.
بیشک اولین گام در جهت زدودن حالت خودباختگى و نیل به خودباورى، بررسى علل و ریشهیابی خودباختگى است، اهمیت این امر به ویژه زمانى که فرهنگ خودى از غنا و پشتوانه کافى برخوردار است، دو چندان میشود، چرا که در مورد فرهنگهاى ضعیف و بیریشه پیداست که همین ضعف و یا بیریشه بودن، بهترین و مهمترین عامل خودباختگى است، اما یک فرهنگ غنى که مبتنى بر اندیشهاى والا و مترقى است چرا باید در مواجهه با سایر فرهنگها در موضع ضعف قرار بگیرد؟ در پاسخ باید گفت که بخش عمده این نقیصه و مشکل ناشى از ضعف و سستى خود مسلمانان است که متأسفانه از اصالتهاى فرهنگى خود و از اندیشههاى مترقى دین خویش فاصله گرفته اند، استاد شهید مطهرى در یکى از آثار خود به نقل از یکى از متفکران اسلامی میگوید: «غرب وقتى که از دین خود یعنى مسیحیت (تحریف شده فاصله گرفت، تولدى مجدد یافت و از دوران رنسانس به بعد، دوره رشد و شکوفایى تمدن مادى خود را آغاز کرد، اما مسلمانها از زمانى که از دین خود فاصله گرفتند رو به انحطاط و سقوط گذاشتند علت امر هم کاملاً روشن است پیشرفت غرب به این خاطر بود که مسیحیت تحریف شدهاى که توسط کلیسا تبلیغ و ترویج میشد، تنها عامل تنبلى و رخوت و عقب ماندگى بود و طبعاً پشت کردن به آن میتوانست زمینه رشد و ترقى و پیشرفت را فراهم آورد اما در طرف مقابل، انحطاط و سقوط مسلمانان بدین سبب بود که اسلام برخلاف مسیحیت، دین پیشرفت و ترقى، آن هم در تمام ابعاد مادى و معنوى بود و مسلمانان تا زمانى که به ارزشهاى اصیل دینى خود توجه داشتند در تمام زمینهها سرآمد بودند، اما با پشت کردن به اسلام و غفلت از اصالتهاى خویش رو به فتور و افول گذاشتند».
عامل دیگرى که بر روند خودباختگى مسلمین مؤثر افتاد و شتاب آن را بیشتر کرد، تلاشهاى همه جانبه و حساب شده استعمار براى مسخ هویت سایر جوامع و به ویژه جوامع اسلامی بود. استعمار به منظور حفظ و تداوم برترى خود، ملتها را تعمداً دچار خودباختگى کرد، ارزشهاى بومی، ملى و دینى آنها را لگدمال و منکوب نمود و تمام اصالتهاى آنها را بیارزش و بیاعتبار کرد.
تحقیرى که استعمار، این چنین در حق ملل دیگر روا داشت به حدى مؤثر افتاد که هنوز هم در برخى موارد یادآورى اصالتهاى بومی و ملى و مذهبی براى انسان غیر غربی موجب سرافکندگى میشود و لذا سعى دارد که هر چه بیشتر و به انحاء مختلف، در شکل و شمایل ملل مغرب زمین در جامعه ظاهر شود تا متمدن و پیشرفته محسوب شود و انگ غیر متمدن بودن و بربریت نخورد.
البته صرف نظر از مسئله کرامت و حرمت زن در جامعه که سخت مورد تأکید اسلام است، این موضوع که زن باید در جامعه، حضورى فعال داشته باشد و نقش مؤثرى در جامعه ایفا کند نیز، با بیانهاى مختلفى در خلال تعالیم دینى مطرح شده است زنان نیز همچون مردان حق دارند تا انتخابگر باشند و موافقت یا مخالفت خود را با نظام حاکم ابراز دارند و هر گاه حاکمیت جامعه، حاکمیت کفر و ظلم باشد، زنان نیز مجاز و بلکه موظف به مبارزه هستند، زنان نیز مانند مردان و بر اساس ضرورت، حق و وظیفه هجرت و جهاد فى سبیل اللَّه را دارند، حق مزبور باعث میشود تا زنان نیز در قبال جامعه و حاکمیت آن احساس مسئولیت نمایند. در قرآن کریم، آیات فراوانى در رابطه با موقعیت و وظایف اجتماعى زنان آمده است که از جمله آنها، آیه مربوط به بیعت زنان با حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد که امرى کاملاً سیاسى و با توجه به موقعیت زمانى بسیار حائز اهمیت بوده است.
«یا ایهاالنبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک على ان لایشرکن باللَّه شیئا و لایسرقن و لایزنین و لایقتلن اولادهن و لایأتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لایعصینک فى معروف فبایعهن و استغفر لهن اللَّه ان اللَّه غفور رحیم؛(۱)
اى پیامبر! چون زنان با ایمان نزد تو آیند که (با این شرط) با تو بیعت کنند که چیزى را با خدا شریک نسازند، و زنا نکنند، و فرزندان خود را نکشند، و بچههاى حرامزادهاى را که پس انداختهاند با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند، و در (کار) نیک از تو نافرمانى نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند، آمرزنده مهربان است».
در سوره مبارکه توبه نیز، جنبه دیگرى از حیات سیاسى و اجتماعى زنان که عبارت است از «حق نظارت و سرپرستى» و «امر به معروف و نهى از منکر» مورد توجه قرار گرفته است. آیه ۷۱ این سوره میفرماید:
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ بعضى از زنان و مردان مؤمن اولیاء و سرپرستان بعضى دیگرند، امر به معروف میکنند و نهى از منکر مینمایند».
در مورد مبارزه با ستمگران و زورمداران هم که همواره تداعی کننده مبارزه مردان بوده است، قرآن از مبارزات زنان نیز یاد میکند.
در مجموع، مسلم است که اسلام موقعیت و منزلت ویژهاى براى زن در خصوص نقش آفرینى در جامعه قائل است و اگر چه برخى ضرورتها و همچنین ویژگیها و توانایی ها، آنها را از برخى امور معاف شمرده است. اما در همه حال، خواستار حضور قوى و مؤثر آنها در صحنه حیات اجتماعى میباشد.
این نگاه، نگاه عادلانه و معتدل اسلام است که به دور از افراط و تفریط است زیرا در مقابل نگاه انحرافى فمینیستى، برخى در حالت تفریط هیچ هویتى را براى زنان قائل نیستند. برخلاف این نگاه متحجرانه در تعالیم دینى، دستورات فراوانى مبنى بر حفظ حرمت و کرامت زن در جامعه به چشم میخورد که نشان دهنده، به رسمیت شناختن مقام انسانى و اجتماعى زن میباشد زیرا در نقطه مقابل این دیدگاه، در جوامعى که زن را موجودى انسانى نمیدانستند و یا او را در نازل ترین درجه انسان بودن تلقى میکردند، هیچ گونه حرمت و اعتبار اجتماعى هم براى وى قائل نبودند و هر گونه رفتار ناپسندى را با زن مباح میشمردند. اما اسلام به سختى با این نحوه نگرش مقابله کرد و تمام مراتب حرمت و احترام اجتماعى را براى زن و مرد یکسان مطرح نمود. در سوره مبارکه احزاب، قرآن مسئله اذیت و آزار زنان مؤمن را مطرح میکند و میفرماید: «والذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا، فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا؛ کسانى که زنان و مردان با ایمان را بدون جرم و گناه، اذیت میکنند، مرتکب بهتان و گناهى بزرگ میشوند».(۲) و یا در مورد تمسخر و به استهزاء گرفتن زنان میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیراً منهم و لانساء من نساء عسى ان یکن خیراً منهن؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، هیچ قومی حق ندارد قومی دیگر را مسخره کند، چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند. و هیچ زنانى حق ندارند زنانى دیگر را مسخره کنند، چون ممکن است آنان از ایشان بهتر باشند».(۳)
در سوره مبارکه بروج هم مسئله فتنهگرى و ایجاد مشکل و گرفتارى براى زنان و مردان با ایمان را بیان میکند و عاملین به این کار زشت و ناپسند را به آتش و عذاب جهنم وعده میدهد:
«ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق؛ کسانى که مردان و زنان مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکردهاند ایشان راست عذاب جهنم و ایشان راست عذاب سوزان».(۴)
حضور فعال و مشارکت اجتماعى زنان در صحنه اجتماعى
براى تبیین نگاه صحیح اسلام در زمینه حضور و مشارکت اجتماعى زنان، ابتدا باید مفهوم مشارکت معلوم شود، زنان نیمی از پیکره جامعه هستند، هر جامعهاى که بخواهد نسلى بارور و پویا در زمینههاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى تربیت کند، طبعاً نیازمند نیروى عظیم زنان و مادران است.
از سوى دیگر، حق طبیعى و انسانى هر فردى است که در تعیین سرنوشت خویش و مسائل مربوط به خود و جامعهاش دخالت کند، بنابراین بخشى از مسئولیت مورد بحث بر دوش زنان است که ضرورت مییابد ضمن ایفاى نقشهاى خانوادگى، در جامعه نیز حضورى فعال و مؤثر داشته باشند و از این رهگذر نقش مهمی در رهیافت توسعه سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جامعه ایفا نمایند.
براى پیشرفت هر جامعهاى، باید هر دو جنس، فعالانه در عرصههاى گوناگون اجتماعى حضور داشته باشند زن و مرد از نظر روحى، فرهنگى، مذهبی، فیزیولوژیکى و … کاملکننده یکدیگرند و هر کدام ویژگیهاى شخصیتى، عاطفى و شناختى منحصر به فرد خود را دارا هستند، همین تفاوتها موجب میشود که هر کدام با دیدى متفاوت به جهان و پدیدههاى اجتماعى، بنگرند و چهره دگرگونهاى از آنها را به معارف بشرى ارزانى دارند و از این جهت نیز مکمل یکدیگر باشند، بنابراین نقش آفرینى و مسئولیتپذیرى انسان در جامعه، تنها به مردها اختصاص ندارد بلکه زنان هم در این راستا سهم قابل توجهى در اجتماع و مشارکت اجتماعى دارند.
حضور فعال زنان در جامعه و مشارکت اجتماعى آنان، گذشته از آن که وظیفهاى براى زنان است، میتواند براى آنها مفید و بسیار پربار و سودمند نیز باشد و تجربیات ارزندهاى در اختیار آنان بگذارد مشارکت روزافزون زنان در عرصه مسائل و موضوعات اجتماعى باعث بالا رفتن سطح آگاهیهاى فردى و اجتماعى، آشنایى با روشهاى تربیتى و جدید و کارآمد و … شده و هویتى تازه به زنان میبخشد.(۵)
در پرتو این هویت تازه، آنها نسبت به مقام، موقعیت و شئون فردى و اجتماعى خودآگاهى بیشترى مییابند و براى خویش در جامعه نقش مؤثرترى قائل بوده، خود را عضو فعال جامعه تلقى خواهند نمود و از همه مهمتر نسبت به مسائل اجتماعى جامعه خود، احساس مسئولیت بالاترى خواهند داشت و با حساسیت، ظرافت و تأثیرات بیشترى در صحنههاى سیاسى حاضر خواهند شد.
البته نباید از نظر دور داشت که مشارکت اجتماعى در معناى حقیقى و واقعى خود است که میتواند این ثمرات را در پى داشته باشد. مشارکت اجتماعى، به معناى حضور آگاهانه و شرکت فعال در عرصههاى مختلف اجتماعى میباشد و باید آن را از صرف حضور فیزیکى و حتى اشتغال جدا دانست چرا که اشتغال صرف، گرچه نوعى فعالیت اجتماعى است اما پایینترین و ضعیفترین سطح مشارکت محسوب میشود و کمترین تأثیر را در تواناسازى زنان دارد. متأسفانه گاهى برخى از زنان، دیدگاه و تصورشان نسبت به مشارکت از سطح اشتغال فراتر نرفته و صرفاً براى یافتن شغلى در بازار کار، و لو پایینتر از شئون و تواناییهاى خود تلاش میکنند.
این در حالى است که مشارکت زنان در تصمیمگیرى و توان ارائه افکار و اندیشههاى خود، و نیز اعمال آنها در امور مربوطه، از شروط اساسى تواناسازى زنان است این موضوع سبب میشود که زنان از حالت انفعالى خارج شده و به صورت یک عنصر فعال در عرصههاى اجتماعى ظاهر شوند. این اعتقاد غلط که تنها مردها صاحب فکر بوده و باید تصمیمات اساسى جامعه را اتخاذ نمایند، مانع از شکوفایى استعداد و خلاقیت زنان شده، نظام توسعه و روند پیشرفت جامعه را تضعیف میکند. زنان براى پرورش استعدادهاى خود باید به عرصهها و سطوح مختلف مسئولیتها گام بگذارند و از حقوق متناسب خود برخوردار شوند. اما شاید از همه مهمتر آن باشد که زنان براى حل مسائل حاد انسانها در مورد مرگ و زندگى، خانواده و جامعه، توسعه اقتصادى و سرنوشت بشر به سهم خود مشارکت ورزند.
اکنون پس از بیان مفهوم مشارکت براى روشن شدن بیشتر، به چند نمونه از مشارکت زنان در تاریخ اسلام اشاره میکنیم:
۱- «ام عطیه» نقل میکند که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روزهاى عید که میخواستند نماز عید بخوانند، دستور میدادند دختران و زنان، از شهر بیرون بیایند و در نماز عید شرکت کنند. یکى از زنان از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: اگر کسى پوششى نداشته باشد که خود را بپوشد، چه کند؟ آیا از آمدن به جماعت و شرکت در اجتماع مسلمین معاف است یا نه؟ حضرت فرمودند: خیر، باید از یکى از خواهران دینى خود، لباسى عاریه کند و در نماز و اجتماع مسلمانان شرکت نماید.(۶)
از این حکایت به خوبی دریافت میشود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حضور زنان در اجتماعات مسلمین را لازم میدانستهاند تا جایى که نداشتن لباس را هم مانع این کار نمیدانستند.
۲- «ام سنان» که از جمله زنانى است که با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کرده، میگوید: آنگاه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میخواست به جنگ خیبر برود، من به پیشگاه او آمدم و عرض کردم اجازه میفرمایى که من نیز در خدمت شما باشم، تا مشکهاى آب را تعمیر کنم و اگر زخم خوردهاى بود او را مداوا کنم و اگر کار دیگرى بود انجام دهم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: انشاءاللَّه مبارک است. مانعى نیست، زنهاى دیگرى هم در این جنگ شرکت کرده و با ما هستند. همه آنان از من خواستهاند و من به آنها اجازه دادهام. تو میتوانى با آنها باشى و میتوانى همراه ما باشى! عرض کردم من دوست دارم با شما و در خدمت شما باشم. حضرت فرمودند: پس با همسر من «امسلمه» همراه باش.(۷)
۳- دوشیزهاى از طایفه بنى غفار به نام «امیه» دختر قیس بنابی الصلت در زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام آورد، او میگوید: شنیدم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم دارد به خیبر برود چون دوست داشتم که در خدمت حضرت باشم و از ثواب جنگ بیبهره نمانم، لذا با گروهى از زنان بنیغفار به نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفتیم و گفتیم: اى رسول خدا! ما هم میخواهیم در این نبرد شرکت کنیم و در خدمت شما باشیم تا از مجروحان پرستارى کنیم و تا آنجا که میتوانیم مسلمانان را یارى کنیم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند، انشاءاللَّه مبارک است. مانعى ندارد.(۸)
۴- گذشته از مسئله کمک به اقتصاد خانواده که در مواردى، انگیزه ورود زنان به بازار کار و کسب درآمد است در برخى موارد نیز، نیاز جامعه به نیروى کار زن موجب جذب او به بازار کار میشود البته بحث شرایط و عوامل اشتغال زن و همچنین پیامدها و آثار آن، بحث گسترده و مهمی است که ابعاد گوناگون آن باید مورد مطالعه و بررسى قرار بگیرد اما آنچه که ضرورى است در اینجا مورد توجه قرار بگیرد، این است که ورود زن در مشاغل خارج از خانه، در کلیت خود، نه تنها تحریم نشده است بلکه در مواردى حتى میتواند به صورت وجوب کفایى درآید. اساساً چگونه میتوان زنان را از مشارکت در مشاغل و خدمات اجتماعى معاف کرد، در حالى که نیمی از جمعیت هر جامعهاى را زنان تشکیل میدهند و اگر نگوییم در همه زمینهها، لااقل در بسیارى از موارد محتاج خدماتى هستند که لازم است از ناحیه خود زنان ارائه شود. افزون بر این، کسب درآمد توسط زن در موارد لزوم میتواند به اقتصاد خانواده و اعضا آن یارى برساند.
زنان و فعالیت اقتصادى
در کنار اهتمام به حضور اجتماعى زن در برخى از عرصهها، اسلام با خط کشیها و تقسیم مسئولیت، به وجاهت و ارزش زن پرداخته است، به عنوان مثال، در مطالعه خانواده به عنوان یک واحد کوچک اقتصادى، صرف نظر از تفاوتهایى که خانوادههاى مختلف در شیوه معیشت خود دارند، «کسب درآمد» و «مصرف» را میتوان به عنوان دو رکن اصلى مورد بررسى قرار داد.
منظور از «کسب درآمد» مجموعه فعالیتهایى است که امکان تأمین مایحتاج خانواده را فراهم میآورد و مراد از «مصرف»، شیوه و روش هزینه کردن درآمد خانواده، براى رفع احتیاجات میباشد.
از سوى دیگر، خانواده، یک واحد زیستى و اجتماعى نیز محسوب میشود که بر اساس مودت و دوستى میان زوجین شکل گرفته و یا پشتوانه مشارکت و همکارى آنها تداوم مییابد. تمام جنبههاى حیات خانواده و از جمله مسائل اقتصادى آن مبتنى بر مشارکت زن و شوهر است در عین حال تفاوتهاى روحى و جسمی میان زن و مرد نیز این مشارکت را هم میسور و بلکه ضرورى ساخته است.
بر این اساس در عرصه فعالیتهاى اقتصادى خانواده نیز دو نقش متفاوت بر عهده زن و مرد گذاشته شده است تا هر یک براى تأمین نیازهاى متفاوت اقتصاد خانواده به تلاش بپردازند؛ یکى مؤظف به کسب درآمد است و دیگرى عهده دار مصرف خانواده.
بنابراین بر اساس تعالیم قرآن سرپرستى خانواده بر عهده مرد است و یکى از دلایل این موضوع، وظیفه اى است که براى تأمین نفقه و مایحتاج خانواده متوجه مرد گشته است.(۹)
زن نه در خانه پدر و نه در خانه شوهر، ناگزیر از کار و تلاش براى تأمین زندگى نیست و این مسئله به خاطر رأفت اسلامی است که زن به تناسب جنبههاى روحى و جسمی به کارهایى بپردازد که برایش مقدور است. از دیگر سو نه تنها مصلحت زن بلکه مصلحت مرد و کانون خانواده نیز این است که زن از تلاشهاى اجبارى خردکننده معاش، معاف باشد. مرد هم میخواهد کانون خانوادگى براى او، کانون آسایش و رفع خستگى و جاى فراموشى گرفتاریهاى بیرونى باشد. زنى قادر است کانون خانوادگى را محل آسایش و راحتى قرار دهد که خود به اندازه مرد، خسته و کوفته کار بیرون نباشد.
علت دیگرى که براى لزوم نفقه بر مرد میتوان شمرد، این است که مسئولیت و رنج زحمات طاقتفرسا تولید نسل، از لحاظ طبیعت بر عهده زن گذاشته شده است. این زن است که باید بیمارى ماهانه را تحمل کند، سنگینى دوره باردارى و رنج مخصوص این دوره را به عهده بگیرد و کودک را شیر بدهد و پرستارى کند.
از این رو، مرد وظیفه دارد که با کار و تلاش، مخارج زندگى را در حد متعارف و متناسب با شئون همسر خود تأمین نماید و حتى مستحب است که در صورت امکان، موجبات توسعه زندگى را جهت رفاه بیشتر همسر و فرزندان خود نیز فراهم آورد. زن حتى اگر ثروت هنگفتى داشته باشد، ملزم نیست در مخارج زندگى شرکت کند. مشارکت زن در تأمین نیازهاى زندگى چه از لحاظ پولى که بخواهد خرج کند و چه از لحاظ کارى که بخواهد انجام دهد، اختیارى و وابسته به میل و اراده خود اوست و مرد، هیچ گونه تسلط اقتصادى و حق بهرهبردارى از نیرو و کار زن را ندارد.
پینوشت:
۱) ممتحنه، آیه۱۲.
۲) احزاب، آیه۵۸.
۳) حجرات، آیه۱۱.
۴) بروج، آیه۱۰.
۵) اعتصامی پور، آذر، جایگاه اجتماعى زنان در جامعه امروز، روزنامه سلام، ۳۱/۴/۷۶، ص۵.
۶) وسایلالشیعه، ج۱، ص۴۵۷.
۷) طبقات بنسعد، ج۸، ص۲۹۲.
۸) همان.
۹) نسا، آیه۳۴.
منبع: پیام زن؛ شماره ۲۰۰؛ محمدمهدى بهداروند.