- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- 0 نظر
باران خواهی یکی از سنت های دیرینه در فرهنگ های دینی بوده است؛ و در هر فرهنگ و دین خاص، آیین های ویژه ای برای باران خواهی وجود داشته است. در این مقاله مروری بر سنت های پیش از اسلام داشته و سپس آیین باران خواهی را از منظر فقه اسلامی مورد بررسی قرار می دهیم.
سنت باران خواهی پیش از اسلام
باران خواهی از خداوند به هنگام کم آبى از روزگاران بسیار کهن نزد ملل گوناگون امری معمول بوده است. در قرآن کریم، در سوره بقره و اعراف[۱] به روشنى به مسأله باران خواهی (استسقا) از سوی حضرت موسى (ع) پرداخته شده، و در آیاتى دیگر نیز بدون به کارگیری واژه استسقا به موضوع باران خواهی اشاره شده است.[۲]
«بعل» خدای بزرگ کوچ نشینان سوری فلسطینی «سوارکار ابرها» خوانده می شد و او را همچون تقسیم کننده نعمت ها پرستش می کردند. عبرانیان کهن باران را به صورت مخزنی تصور می کردند که در آسمان قرار دارد، و معتقد بودند کسانی که خدا را دوست بدارند و از قوانین الهی اطاعت کنند، خداوند به آنها نعمت و برکت می بخشد و بر ایشان باران نازل می کند و کسانی که گناه کنند، خداوند نعمت باران را از آنها دریغ می دارد.[۳]
پرستش خدای باران به مثابه مظاهر فراوانی در میان مردم شرق و شاخه های اصلی آریایی های اروپایی کهن و بخشی از آفریقا، اقیانوسیه و بومیان آمریکا رواج داشته است. خدایان مصری به نوعی با آب در ارتباط بودند. اهورمزدا در وندیداد وعده می دهد که «به زمین باران بباراند تا برای مؤمنان غذا و برای گاوان سودمند علف بیاورد».[۴]
باران خواهی در ایران باستان
در سرزمین گرم و خشک و کم آب ایران، باران و آب همواره از بزرگ ترین نعمت های خدا به شمار می رفته است. ایرانیان به ایزدان آب و باران اعتقاد داشتند و آنها را نیایش می کردند. مثلاً از آناهیتا (ناهید) که هم نام رودی است مینوی و هم اسم فرشته موکّل آب، تمنای باران می کردند. پرستندگان ناهید در زمان کم آبی به نیایش او می پرداختند و برای او قربانی می کردند و او که انگاشته می شد بر گردونه ای سوار است، به فرمان اهورامزدا از فراز آسمان باران و تگرگ و برف و ژاله برای مردم فرو می بارید.[۵]
در اوستا از جدال فرشته باران و دیو خشکی سخن رفته است. همیشه در فصل باران، اپوش، دیو قحطی و خشک سالی، در مقابل تشتر یا تیر، فرشته باران، به مقابله بر می خاسته است. فرشته باران با شکست دیو خشکی، خاک را خرمی و مردم را روزی می بخشیده است.[۶] در «تیرپشت» به تفصیل از جدال فرشته باران و دیو خشکی یادشده است.[۷]
در «آثار الباقیه» آمده است که در زمان فیروز، جد انوشیروان، چند سال باران نبارید و مردم به خشک سالی افتادند. سرانجام فیروز به آتشکده رفت و در آنجا نماز خواند و سجده کرد و از خدا خواست که بلای خشک سالی را بر طرف کند. بعد از بیرون شدن فیروز از آتشکده و رسیدن به صحرایی که امروز روستای کامفیروز در آنجاست، ابری از آسمان برخاست و چندان بارید که مانند آن تا آن روز دیده نشده بود و آب همه جا را فرا گرفت و به این ترتیب، دعای فیروز برآورده شد.[۸]
باران خواهی در میان اعراب پیش از اسلام
اعراب جاهلی نیز برای نزول باران به شیوه های گوناگون متوسل می شدند. اهالی بلقاء بتانی را می پرستیدند و می گفتند: به شفاعت آنها باران طلب می کنیم.[۹]
پیش از ظهور اسلام، در میان اقوام سامی مانند بابلیان، عبرانیان، نبطیان و قبایل ساکن عربستان مرکزی، الله، خالق آسمان ها و نازل کننده باران، شناخته و نیایش می شد.[۱۰] در سرزمین شام و حجاز هرگاه باران نمی بارید، مردم به مکه می آمدند و در آنجا قربانی، و از خدا طلب باران می کردند و خداوند حاجتشان را، هر چند که کافر بودند، روا می کرد.[۱۱]
گذشته از ستایش بت ها و باران خواهی از آنها، رسم آتش افروزی یا «نار الاستمطار» نیز از رسم های باران خواهی در میان عرب های جاهلی بوده است. وقتی که باران نمی آمد و قحطی مردمان را تهدید می کرد، پیران قوم و کاهنان مراسم «نار الاستمطار» برپا می کردند، بدین ترتیب که به دُم و پاهای گاوهای ماده دستههایی هیزم از شاخه های درخت «سّلّع» و ساقه های «عُشَر» می بستند و آنها را به کوه می بردند. در بالای کوه هیزم ها را آتش می زدند، گاوها وحشت زده و مضطرب به این سو و آن سو می دویدند. گاه برای جولان بیشتر، به شاخ گاوها نیز از شاخه های عشر و پوسته های سلع می بستند و آتش می زدند.[۱۲] اینان چنان می پنداشتند که الهگان یا موکلان باران به سبب قداست گاوان و اضطراب و ناراحتی آنها به زودی باران فرو خواهند فرستاد. علاوه بر این، در بالای کوه آتشی عظیم می افروختند و به تقلید از رعد و برق، سر و صدا و هیاهو به راه می انداختند.[۱۳] با ظهور اسلام این رسم ها کنار گذاشته شد، زیرا در قرآن آمده است که باران به امر خدا می بارد.[۱۴]
درباره مراسم باران خواهی نزد عرب پیش از اسلام، باید به روایتى اشاره کرد مبنى بر اینکه عبدالمطلب نیای پیامبر (ص) به سال قحطى، نوه خود محمد (ص) را بر دوش گرفت و با دعا به درگاه خداوند، طلب باران کرد.[۱۵] نیز بر پایه روایات، آنگاه که در زمان ابوطالب قحطى پیش آمد، او با تنى چند از فرزندان عبدالمطلب برای باران خواهی به خانه خدا رفت. وی لامیه معروف خود را به همین مناسبت سروده است.[۱۶]
سنت باران خواهی پس از اسلام
در دین اسلام، اصل سنت باران خواهی استمرار یافته و روایاتى درباره برپاداشتن مراسم باران خواهی توسط شخص پیامبر (ص) نقل شده است.[۱۷] پس از رحلت رسول اکرم (ص) سنت باران خواهی همچنان اجرا مى شد و یک بار در روزگار خلافت عمر، عباس عموی پیامبر (ص) در باران خواهی با وی همراه شد.[۱۸] در نهج البلاغه دو خطبه از زبان حضرت على (ع) در باب باران خواهی آمده است.[۱۹]
در عهد امویان، ولید بن عتبه عامل مدینه چون خواست به باران خواهی برخیزد، قاصدی نزد ابن عباس فرستاد تا از آداب آن جویا شود.[۲۰] محمد بن خالد قسری والى مدینه نیز به گاه باران خواهی، چگونگى آن را از امام صادق (ع) فرا گرفت.[۲۱] همچنین مأمون عباسى هنگام بروز خشکسالى، از امام رضا (ع) خواست تا مراسم باران خواهی را بر پای دارد.[۲۲]
در بسیاری از کشورهای مسلمان، مردم همراه با خواندن نماز باران (نماز استسقا) آدابی به جا می آوردند که از رسم ها و رفتارهای سنتی آنها است. از جمله این رسم ها پشت و رو پوشیدن لباس، جدا کردن مادران از کودکان و نوزادان، جدا کردن میش ها از بره ها و بزها از بزغاله ها، و قربانی کردن گاو یا گوسفند به هنگام خواندن نماز باران؛ پس از خواندن نماز هفتصد یا هفت هزار ریگ به رودخانه می اندازند.[۲۳]
برخی عقیده داشتند که در میان مشایخ صوفیه کسانی بودند که به نظر و خواست آنان باران از آسمان می بارید و نبات از زمین می رویید و ایشان بلا و رنج از مردمان دور می کردند.[۲۴]
باران خواهی در فقه اسلامی
از نظر فقهى در چگونگى برپا داشتن مراسم باران خواهی، بیشتر مذاهب بر این امر متفقند که بخش اصلى این مراسم نمازی است مستحب که به جماعت برگذار مى شود.
باران خواهی در فقه امامیه
نزد امامیه کیفیت آن در تکبیرها و قنوت همانند نماز عیدین است. جهر به قرائت و خواندن سوره هایى که در نماز عیدین مستحب شمرده شده اند، استحباب دارد. همچنین مستحب است که مردم را ۳ روز به روزه فراخوانند و در روز سوم همراه با سالخوردگان و کودکان برای نماز به صحرا روند، منبر را با خود به صحرا برند و مؤذنان در برابر امام بایستند. بهترین وقت نماز همان وقت مقرر برای نماز عیدین است. در این نماز به جای اذان و اقامه تنها ۳ بار «الصلاه» گفته مى شود. چون امام نماز را به پایان رساند، پس از ذکر و دعا، خطبه ای ایراد مى کند و آنگاه امام با تحویل ردای (برگرداندن جامه) خود و بر زبان آوردن برخى اذکار و ادعیه با همراهى مردم، از خداوند باران طلب مى کند.[۲۵]
باران خواهی در فقه حنفیه
از فقیهان مذاهب اربعه، ابوحنیفه ثبوت سنت نماز باران از زبان پیامبر (ص) را مورد تردید قرار داده، و باران خواهی در سنت نبوی را دعا و نیایش دانسته است.[۲۶] برخى از حنفیان این تردید او را به برگذاری نماز به جماعت بازگردانیده اند.[۲۷] سنت بودن نماز باران به صورت فرادی در روایت ابن بلخى، از ابوحنیفه نقل شده است.[۲۸] بیشتر فقیهان مذاهب اربعه، حتى شاگردان ابوحنیفه اصل نماز و جماعت را در باران خواهی سنت شمرده اند.[۲۹]
باران خواهی در فقه شافعیه، حنبلیه و مالکیه
شافعى و احمد بن حنبل با اندک اختلافى در جزئیات، نماز باران را در کیفیت و تکبیرها همچون نماز عیدین دانسته اند.[۳۰] و مالک آن را در تکبیرها مانند نماز تطوع انگاشته است.[۳۱] جهر در قرائت نزد مذاهب مورد اتفاق است.[۳۲] به نظر مالک و شافعى، در باران خواهی نیز همچون نماز عیدین، پس از انجام نماز دو خطبه ایراد مى شود[۳۳]، اما نزد برخى از فقیهان کهن چون لیث بن سعد و ابن منذر، خطبه بر نماز مقدم بوده است.[۳۴] اصل سنت بودن خطبه، در بیشتر روایات، از سوی احمد بن حنبل، تأیید نشده است.[۳۵]
شافعى بر این باور است که پیش از خروج برای باران خواهی، مردم ۳ روز روزهگیرند و به خیرات و مبرات پردازند.[۳۶] سنت همراه بردن کودکان و پیران نیز در مذاهب گوناگون تأیید شده است.[۳۷] و همراه کردن اهل ذمه در استسقا نیز از مسائل بحث انگیز در کتاب های فقهى بوده است.[۳۸] نماز باران را وقت معینى نیست و برخى وقت فضیلت آن را همان وقت نماز عیدین دانسته اند.[۳۹]
اذان و اقامه در این نماز به اتفاق سنت نیست و در برخى منابع فقهى ندای «الصلاه جامعه» به عنوان جایگزین آن آمده است.[۴۰] سنت تحویل ردا نیز در آثار فقهى مذاهب اسلامى مطرح شده، و مخالف سنت بودن آن ابوحنیفه است.[۴۱] گفتنی است که ظاهریان نیز کیفیت نماز باران را کاملاً همانند نماز عیدین دانسته اند، جز اینکه سنت بیرون بردن منبر که در نماز باران وجود دارد، در نماز عیدین نیست.[۴۲]
باران خواهی در فقه زیدیه
برخى از امامان متقدم زیدیه در ارتباط با سنت باران خواهی نظرات ویژه ای داشته اند. برای نمونه، هادی الى الحق نماز استسقا را ۴ رکعت دانسته، و خطبه ای را در آن مسنون ندانسته است. همچنین ابوالحسین هارونى با وجود دو رکعتى دانستن این نماز، به خطبهای در آن قائل نبوده است.[۴۳]
نتیجه گیری
باران خواهی یکی از سنت های دیرینه در تاریخ بشری است. پیش از ظهور اسلام، در میان اقوام سامی، الله، خالق آسمان ها و نازل کننده باران شناخته و نیایش می شد. در سرزمین شام و حجاز هرگاه باران نمی بارید، مردم به مکه می آمدند و در آنجا قربانی، و از خدا طلب باران می کردند.
در اسلام نیز این سنت به شیوه خاصی استمرار یافته و روایاتى درباره برپاداشتن مراسم باران خواهی توسط شخص پیامبر (ص) نقل شده است. از نظر فقهى در چگونگى برپا داشتن مراسم باران خواهی، بیشتر مذاهب بر این امر متفقند که بخش اصلى این مراسم نمازی است مستحب که به جماعت برگذار مى شود. از فقیهان مذاهب اربعه، ابوحنیفه ثبوت سنت نماز باران از زبان پیامبر (ص) را مورد تردید قرار داده، و باران خواهی در سنت نبوی را دعا و نیایش دانسته است. برخى از امامان متقدم زیدیه نیز در ارتباط با سنت باران خواهی نظرات ویژه ای داشته اند.
پی نوشت ها
[۱] . بقره/۶۰؛ اعراف/۱۶۰
[۲] . هود/۵۲؛ نوح/۱۰-۱۱
[۳] . ER, The New Golden Boigh, XII/ 201
[۴] . ER, The New Golden Boigh, XII/ 202
[۵] . پورداود، ادبیات مزدیسنا، ص۱۶۶-۱۶۷
[۶] . پورداود، ادبیات مزدیسنا، ص۳۳۲
[۷] . پورداود، ادبیات مزدیسنا، ص۳۵۱
[۸] . بیرونی، آثار الباقیه، ص۳۵۴-۳۵۵
[۹] . کلبی، الصنام، ص۷
[۱۰] . فضایی، دین در عصر جاهلیت، ص۲۲
[۱۱] . بلعمی، تاریخ، ص۱۵۶
[۱۲] . جاحظ، الحیوان، ج۴، ص۴۶۶؛ نویری، نهایه الارب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰؛ نوری، اسلام و عقاید و آراء بشری، ص۵۰۱-۵۰۵
[۱۳] . نوری، اسلام و عقاید و آراء بشری، ص۵۰۴-۵۰۵
[۱۴] . روم/۴۸
[۱۵] . ابناثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۴۵۴-۴۵۵؛ حلبى، السیره الحلبیه، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱
[۱۶] . مجلسى، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳
[۱۷] . بخاری، صحیح، ج۲، ص۱۵-۱۶؛ مفید، الامالى، ص۳۰۱- ۳۰۵
[۱۸] . بخاری، صحیح، ج۲، ص۱۶؛ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۴۰
[۱۹] . شریف رضی، نهج البلاغه، خ۱۱۵، ۱۴۳
[۲۰] . شیبانى، الحجه، ج۱، ص۳۳۷
[۲۱] . طوسى، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۸-۱۴۹
[۲۲] . ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۶۸
[۲۳] . باشگوز، مراسم تمنای بارن، ج۱۹، ص۱۳۹
[۲۴] . روزبهان، شرح شطحیات، ص۵۲
[۲۵] . مفید، المقنعه، ص۲۰۷-۲۰۸؛ طوسى، المبسوط، ج۱، ص۱۳۴- ۱۳۵؛ محقق حلى، شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹
[۲۶] . شیبانی، الاصل، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۹
[۲۷] . قدوری، المختصر، ج۱، ص۱۲۰؛ کاسانى، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۲
[۲۸] . طوسى، الخلاف، ج۱، ص۲۷۶
[۲۹] . ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۱۲۳؛ قدوری، المختصر، ج۱، ص۱۲۱
[۳۰] . شافعی، الأم، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰؛ ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۱۲۳
[۳۱] . ابن قاسم، المدونه الکبری، ج۱، ص۱۶۶
[۳۲] . ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۱۲۳؛ ابن رشد، بدایه المجتهد، ج۱، ص۲۱۵
[۳۳] . ابن قاسم، المدونه الکبری، ج۱، ص۱۶۶؛ شافعى، الأم، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۱
[۳۴] . قفال، حلیه العلماء، ج۲، ص۳۲۵؛ ابن قدامه، المغنى، ج۲، ص۲۸۷
[۳۵] . ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴؛ کاسانى، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۸۳
[۳۶] . شافعی، الأم، ج۱، ص۲۴۸
[۳۷] . ابن قاسم، المدونه الکبری، ج۱، ص۱۶۶
[۳۸] . قفال، حلیه العلماء، ج۲، ص۳۲۳-۳۲۴
[۳۹] . ابن رشد، بدایه المجتهد، ج۱، ص۲۱۶؛ ابن قدامه، المغنى، ج۲، ص۲۸۶
[۴۰] . ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۸۳؛ ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۲۸۵-۲۸۶
[۴۱] . شیبانی، الاصل، ج۱، ص۴۴۹؛ شافعى، الأم، ج۱، ص۲۵۱؛ ابن قاسم، المدونه الکبری، ج۱، ص۱۶۶؛ ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۱۲۴
[۴۲] . ابن حزم، المحلى، ج۵، ص۹۳-۹۴؛ برای نفى این سنت، نک: ابن قاسم، المدونه الکبری، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶
[۴۳] . الهادی الى الحق، الاحکام، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹؛ ابن مرتضى، البحر الزخار، ج۳، ص۷۸-۷۹
منابع
۱. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
۲. ابن بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۰۰ش
۳. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحصره الفقیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق
۴. ابن حزم، على، المحلى، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق
۵. ابن قاسم، المدونه الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق
۶. ابن قدامه، عبدالله، المغنى، ریاض، دار عالم الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق
۷. ابن کلبی، هشام، الاصنام، قاهره، دار الکتب المصریه، چاپ چهارم، ۲۰۰۰م
۸. ابن مرتضى، احمد، البحر الزخار، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق
۹. ابن هبیره، یحیى، الافصاح، ریاض، دار الوطن، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
۱۰. الهادی الى الحق، یحیى، الاحکام، ۱۴۱۰ق
۱۱. باشگوز، ایهان، مراسم تمنای بارن و باران سازی در ایران»، کتاب جمعه، تهران، هفته نامه سیاست و هنر، ۱۳۵۸ش
۱۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، قاهره، وزاره الاوقاف، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق
۱۳. بلعمی، محمد، تاریخ، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۸۷ش
۱۴. بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش
۱۵. پورداود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، بمبئی، انجمن زرتشتیان ایرانی، چاپ اول، ۱۹۲۳م
۱۶. جاحظ، عمرو، الحیوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، ۲۰۰۳م
۱۷. حلبى، على، السیره الحلبیه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق
۱۸. روزبهان بقلی، روزبهان ابن ابی نصر، شرح شطحیات، تهران، طهوری، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش
۱۹. شافعى، محمد، الام، مصر، دار الوفاء، چاپ اول، ۱۴۲۲ق
۲۰. شیبانى، محمد بن حسن، الاصل، بیروت، دار ابن حزم، چاپ اول، ۱۴۲۳ق
۲۱. شیبانى، محمد بن حسن، الحجه على اهل المدینه، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۳۹۵ق
۲۲. طوسى، محمد، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش
۲۳. طوسى، محمد، الخلاف، قم، جماعه المدرسین، چاپ اول، ۱۴۰۷ق
۲۴. طوسى، محمد، المبسوط، تهران، مکتبه المرتضویه، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق
۲۵. فضایی، یوسف، دین در عصر جاهلیت، تهران، بلوچ، چاپ اول، ۱۳۵۷ش
۲۶. قدوری، احمد، «المختصر»، بیروت، مؤسسه الریان، چاپ اول، ۱۴۲۶ق
۲۷. قفال، محمد، حلیه العلماء، ریاض، مکتبه نزار مصطفی، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق
۲۸. کاسانى، ابوبکر، بدائع الصنائع، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، سده۱۳
۲۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق
۳۰. محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق
۳۱. مفید، محمد بن نعمان، الامالی، قم، جماعه المدرسین، چاپ اول، ۱۴۰۳ق
۳۲. مفید، محمد بن نعمان، المقنعه، قم، جماعه المدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق
۳۳. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق
۳۴. نوری، یحیى، اسلام و عقاید و آراء بشری، تهران، نوید نور، چاپ دهم، ۱۳۸۵ش
۳۵. نویری، احمد، نهایه الارب، قاهره، وزاره الثقافه و الإرشاد القومی، ۱۳۴۲ق
۳۶. ER; Frazer, J., The New Golden Boigh, London, 1946
منبع مقاله | اقتباس از:
کیایی، منصور، باران خواهی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش
سلیم، عبدالامیر، استسقا، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش