- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
تا حالا هیچ فکرکردهاید که ما آدمها چرا این قدر از همدیگر دورشدهایم و چه عواملى باعث این فاصلهها شده است؟ آیا تا به حال فکر کردهاید که اگر روزى واقعاً تنهاى تنها شوید، چه وضعیتى خواهید داشت؟ به راستى علت این همه دورى و فاصله چیست؟
تغییرات اجتماعى در تار و پود زندگى مدرن تنیده شده است. بدون تردید شروع این تغییرات در هر جامعهاى همراه با چالشها و مقاومتها و دل نگرانیهایى بوده است که مسائل و مشکلاتى را به بار خواهد آورد و مهمترین دلیل این دل نگرانى، تحولات ودگرگونیهاى فراوانى است که به مرور در همه نهادهاى اجتماعى از جمله خانوادهها به بار آورده است.
در این میان به نظر مىرسد گستره این تحولات در تمامى ابعاد و زوایاى ساختى کارکردى خانواده به ویژه در کشورهاى صنعتى به وجود آمده است؛ به نحوى که به نظر مىرسد که نشانههاى جدى از هم پاشیدگى این کانون دیرپاى اجتماعات انسانى، در بسیارى از جامعههاى جدید ظاهر شده بر مبناى آن، جامعه شناسان و دانشپژوهان نظریاتى ارائه کردهاند.
نقش خانواده در رشد و تشکیل شخصیت افراد بر هیچ کس پوشیده نیست. خانواده، اولین و تنها واسطه ارتباط جوانان با اجتماع است. در خانواده، کودک، ارزشها و ضد ارزشها، اصول و قواعد اخلاق را مىآموزد، از لحاظ عاطفى-شناختى بچهها وابستگى خاصى به خانواده دارند و براى آنها خانواده، مهمترین نقش را در زمینه ى تأمین نیازهاى روانى دارد. در زمانهاى گذشته، بیشتر نیاز انسان در محیط خانواده تأمین مىشد. نیاز به غذا، کار، آموزش، پرستش و محبت و نیاز به تشکیل خانواده، از جمله نیازهاى اساسى انسان هستند.
در آن زمانها تأمین همه یا دست کم بخشى از عمده این نیازها، به عهده خانواده بود، بنابراین خانوادهها براى تأمین نیازهاى مختلف خود، کارهاى زیادى را نیز در محیط خانواده انجام مىدادند؛ ولى بشر همیشه به دنبال زندگى راحتتر و روشهاى بهتر و آسانتر براى رفع نیازمندیهاى خود بوده است.
انسانها به خوبى دریافتهاند براى این که در کارى به خصوص راههاى بهتر را کشف کنند لازم است وقت زیادى را صرف آن کارکنند و تا حد ممکن از پرداختن به کارهاى دیگر خوددارى کنند. در این میان به تدریج کسانى پیدا شدند که بیشتر اوقات خود را صرف یک کار به خصوص مىکردند.
عدهاى مثلاً خیاط و عدهاى نجّار شدند و به این ترتیب، هر کس که متخصص یک کار ویژه بود، دست به همان کار زد، به این ترتیب، از وظایف درونى خانواده کم شد. در عوض خانوادهها به یکدیگر نیازمند شدند. خانوادهها از این که کارى خاص را انجام مىدهند در کارهاى متعدد و گوناگون سردرگم نمىشوند، راضى بودند. بر این اساس تعداد بیشترى از خانوادهها دور هم جمع شدند و شهرها را به وجود آوردند.
بعد از به وجود آوردن شهرها براى رعایت نظافت محیط، ساخت مسکن، رفت و آمد در شهر لازم بود تا مؤسسههایى به وجود آیند که نیازها را بر طرف و مشکلات را حل کنند؛ مانند مؤسسهاى که وظیفهاش خارج کردن زبالهها از داخل شهر و انتقال آن به بیرون شهر بود. امروزه این مؤسسه را شهردارى مىنامیم.
مؤسسه دیگر، اداره راهنمایى و رانندگى است که رفت و آمد وسایل نقلیه را کنترل مىکند و براى آموزش فرزندان، مؤسسهاى به نام مدرسه ایجاد شد؛ اما اینک نیز بسیارى از نیازهاى عمده و اساسى انسان (علیرغم به وجود آمدن مؤسسات بسیار) در داخل خانوادهها تأمین مىشود. هم مردم و هم مؤسسات یک جامعه، نیاز به خانوادههایى سالم دارند تا بتوانند اعضاى مفیدى به جامعه تحویل دهند.
پس نتیجه مىگیریم که بشر از ابتدا در خانواده زندگى مىکرده است. در گذشته خانوادهها تأمین بیشتر نیازهاى انسانها را داشتهاند؛ ولى به تدریج با شهرنشین شدن انسانها تأمین همه نیازها ازتوانایى خانواده خارج مىشود، خانوادهها تأمین این نیازها را به گروههایى به نام مؤسسه واگذار کردهاند. امروزه هر مؤسسه مىکوشد تا بخشى از نیازهاى فردى و اجتماعى مردم را تأمین کند.
متاسفانه خیلى از افراد جامعه، سرشان، تو کار خودشان است و شاید بهتره بگویم یه جورایى داریم زیست مىکنیم نه زندگى. خیلى از ما یه جورایى دچار روز مرگى شدهایم و یک سیکل بسته را هر روز تکرار مىکنیم. زندگیا همش شده کار و کار و کار. روزهاى تعطیل بیشتر شده.
نه تنها خانوادهها با هم رفت و آمد ندارند، اعضاى خانواده هم خیلى کم همدیگر را مىبینند چه برسد به این که سر یک سفره بنشینند و با هم غذا بخورند. تعداد کسایى که مىدونند اسم همسایههاشون چیست انگشت شمارند و آنهایى که با همسایههاشون رفت و آمد مىکنند، نایاب! رفت و آمدهاى فامیلى هم تبدیل شدن به تماسهاى تلفنى! تازه اگر مشغلهها اجازه بدهند و دلخوریها امان بدهند! هر چیزى که قبلاً دستهجمعى بودنش باعث شادى و ایجاد صمیمیت مىشد حالا دیگر انفرادى برگزار مىشود! حتى تفریحها هم انفرادى شدند. نمىدونم داریم به کدوم سمت مىرویم. گاهى از فکرکردن به این قضایا دلم مىگیرد.
این حرفها مىتواند حرف دل اکثریت ما باشد. این که تقریباً در کل شبانه روز تنهاییم و تمامى کارهاى روزمرهمان را تنها انجام مىدهیم. تنها غذا مىخوریم. تنها اوقات فراغتمان را مىگذرانیم. تنها تفریح مىکنیم و… در خانه حتى با حضور تمامى افراد خانواده، خیلى کم پیش مىآید که در یک زمان پاى یک سفره بنشینیم و در حین غذا خوردن، طعم حضور صمیمانه یکدیگر را نیز بچشیم. در زمانهایى نه چندان دور، همین اعتقاد ساده که همه باید با هم سر یک سفره بنشینند و غذا بخورند، صمیمیت اعضاى خانواده را دو چندان مىکرد.
اما در حال حاضر نه این که فرصتى براى دور هم بودن نباشد، نه!، انگار حوصلهاى نیست براى این که کارهایى که امکان جمعى بودنشان هست، به صورت گروهى انجام دهیم. کم رنگ شدن صمیمیتها مىتواند علتهاى بسیارى داشته باشد، علتهایى که شاید به این سادگیها به ذهنتان نرسد. صمیمیت در گذشته از جنس دیگرى بود؛ یک جنس منحصر به فرد؛ جنسى که حتى وقتى به آن فکر مىکنیم، یک حس شعف و نشاط خاص به سراغمان مىآید. وجود این صمیمیت خاص، مىتوان علتهاى زیادى داشته باشد.
صمیمیت، لحظاتى از ارتباطات انسانى است که احساسات ظریف طرفین ابراز و محبت بین دو نفر برانگیخته میشود که به معنى علاقهاى واقعى و به دور از هر نوع آلایش است. در گذشته مردم براى گذران زندگى روزمره خود و خانواده، این قدر درگیرى و مشغله نداشتند. شما وقتى فکر آزادى نداشته باشید، آن قدر از زمانها درگیر هستید که درخودتان فرو مىروید و حتى دیگران را نمىبینید و یا حضورشان را درک نمىکنید، چه برسد به این که بخواهید با آنها صمیمى باشید!
مشکلات خانوادگى در حال حاضر باعث شده است فرصت شاد بودن و درک احساس صمیمیت در بین اعضاى خانواده و بالطبع جامعه از دست برود. یکى از مصداقهاى صمیمیت دور هم جمع شدن و گپ زدنهاى دوستانه یا خانوادگى است. در گذشته تدارک یک مهمانى و دور هم جمع شدنها، هزینه زیادى نداشت. بنابراین مراسمى که در آن طعم صمیمیت دو چندان مىشد، به راحتى برگزار مىشدند. اما حالا به دلیل گرانى و تورم، هزینه یک مهمانى، به خانوادهها از لحاظ اقتصادى فشار وارد مىکند،
بنابراین، دیگر تقریباً دوره برگزارى مهمانىهاى دورهاى به سر رسیده است و شاید چون یکدیگر را خیلى کم مىبینیم، با هم صمیمى هم نیستیم. زیرا با یکدیگر چشم و هم چشمى مىکنیم و مخارج سنگینى براى برگزارى مهمانىهاى فامیلى و خانوادگى، صرف مىکنیم، از نظر اقتصادى فشار زیادى را متحمل شده و مجبور مىشویم دیگر ادامه ندهیم. بنابراین دور هم بودنها، با هم بودنها و فرصتهاى درک صمیمیت و شادى را قربانى چشم و هم چشمى خود مىکنیم.
یکى دیگر از عوامل دورى خانوادهها، کم شدن اعتماد افراد نسبت به یکدیگر است. چون افراد فکر مىکنند، نمىتوانند یکدیگر را بشناسند و ممکن است اگر با کسى صمیمى شوند، مورد سوءاستفاده قرارگیرند، بنابراین ترس از این قضیه، باعث مىشود از هم فاصله بگیرند. خیلى عجیبه! درست است که ما از فرهنگ کهن دیروز خیلى فاصله گرفتهایم، اما هنوز از بعضى جملات قصار گذشته به نفع خودمان بهره مىگیریم.
یکى از این عبارات نقض که در حال حاضر بسیار به کار مىآید همین عبارت دورى و دوستى است. ما در حال حاضر اعتقاد داریم اگر از افراد دور بوده و زیاد با آنها ارتباط نداشته باشیم، عزیز خواهیم بود و هیچ درگیرىاى هم بینمان پیش نخواهد آمد در حالى که چنین نیست. غافل از این که با دورى، هیچ گاه دوستى و صمیمیت به وجود نخواهد آمد! و چه بسا بسیارى از صمیمیتها، با دورى افراد از بین برود و دیگر به دست نیاید.
یکى دیگر از این عوامل، تغییر سبک معمارى گذشته با سبک معمارى جدید است. اگر به خاطر داشته باشید، در زمانى نه چندان دور، سبک معمارى منازل با سبک معمارى امروزى خیلى تفاوت داشت. در آن زمان معمارى خانهها، به صورت سنتى بود (اتاقهایى در امتداد هم در اطراف حیاطى که در وسط آن حوضى قرار داشت)، در حالى که در حال حاضر، دیگر از آن معمارى خبرى نیست و به معمارى مدرن تغییر یافته است.
محل سکونت اکثر افراد، آپارتمانهایى با ابعاد مختلف است که بیشتر نقش محل استراحت و آسایش آنها را بازى مىکند و دلگیر به نظر مىرسد. شاید بگویید خوب منظور از بیان این حرفها چیست؟ خیلى ساده است، در قدیم حتى معمارى منازل هم در دور هم بودن و ایجاد صمیمیتها تأثیر بسزایى داشت. سبک معمارى سنتى خود به طور غیرمستقیم، حس گروهى انسانها را افزایش مىداد، چون کارهایشان را در حضور یکدیگر و با هم انجام مىدادند، حس همدلى و صمیمیت نیز در بین آنها افزایش مىیافت.
اما در حال حاضر شکل منازل به گونهاى است که به طور غیرمستقیم در منفرد زندگى کردن انسانها تأثیر مىگذارد وحتى متاسفانه وسایل سرگرمى افراد خانواده نیز بسیار تغییر پیدا کرده است، در حال حاضر گسترش وسایل تفریحى انفرادى همچون انواع بازىهاى رایانه اى، دسترسى به اینترنت و چت، انواع شبکههاى تلویزیونى و ماهوارهاى و … باعث شده است افراد ترجیح دهند اوقات فراغتشان را به تنهایى بگذرانند.
همین قضیه خود تا حدى باعث دور شدن افراد از هم مىشود. در صورتى که گذران اوقات فراغت به صورت دسته جمعى، خود به نوعى در افزایش صمیمیتها تأثیرگذار است. احساس داشتن هویت و الگو در خانواده که نقطه اتکایى براى همه اعضاى خانواده است.
بررسىها نشان داده است، کودکانى که ارتباط قوى با مادربزرگ و پدربزرگ خود دارند، پیشرفت تحصیلى بهترى دارند و در میان جمع بزرگترها نیز راحت حرفشان را مىزنند. البته احساس همه مادربزرگها و پدربزرگها نسبت به این امر یکسان نیست.
بعضى از آنان مشتاقانه منتظر در آغوش گرفتن نوههایشان هستند تا دوباره خاطرات زمانى را که فرزند خودشان کودک بود، زنده کنند و برخى دیگر نیز از ترس پذیرفتن این واقعیت که سن آنها بالا رفته است با بىمیلى با این ارتباط کنار مىآیند. پدربزرگها و مادربزرگها با انجام فعالیتهاى زیادى براى نوههاى خود از جمله خواندن کتاب، ورزش، کاردستى و شرکت کردن در مراسم خانوادگى به نوعى اوقات فراغت و تنهایى خود را پر مىکنند.
برخى پدربزرگها و مادربزرگها وقتى نوههایشان کمى بزرگتر شدند، ارتباط خوبى با آنها برقرار مىکنند. از این رو پس از این که کودکان از مرحله نوزادى مىگذرند، پدربزرگ و مادربزرگ مىتوانند ارتباط بین آنان و خود را محکم و ماندنى کنند. شما پدربزرگ و مادربزرگ مىتوانید راه کارهاى زیر را در نظر بگیرید. صمیمیت لحظاتى از ارتباطات انسانى است که احساسات ظریف طرفین ابراز و محبت بین دو نفر برانگیخته مىشود که به معنى علاقهاى واقعى و به دور از هر نوع آلایش است.
این تعریفى است که براى صمیمیت در روان شناسى تحلیل رفتار متقابل در نظر گرفته شده است. اما هیچ نیازى نیست به این تعریف هم خیلى تکیه کنیم، همه ما مىدانیم صمیمیت یعنى چه؟
با توجه به پدیده توسعه نیافتگى انسانى، افراد جامعه ما به سمت رضایت شدید مالى مىروند، بدون این که به ارزشهاى انسانى توجه کنند و این باعث مىشود افراد جامعه از هم دور شوند و همبستگى ملى تضعیف شده یا از بین برود. ما در شرایط فعلى در جامعه با آدمهایى روبرو مىشویم که برایشان مهم است که ماشین لوکس و فلان گوشى موبایل را داشته باشند اما برایشان اصلاً مهم نیست که چه دوستى داشته باشند.
این یک فاجعه است! چرا که از انسانهاى توسعه نیافتهاى حکایت دارد. انسانهایى که نه به دیدن تئاتر مىروند، نه با رمان آشنا هستند، نه با نویسندگى و هنر. جامعه فقط آنها را با پول آشنا کرده است. به عنوان نمونه جامعهاى مثل چین، از لحاظ اقتصادى سطح پایینى دارد، اما انسانهاى توسعه یافتهاى دارد.
انسان توسعه یافته یعنى انسان خردمند. انسانى که با مفاهیم مشخص جامعه مدرن و اجتماع سازمان یافته در تماس است و با آن هستى مىیابد و خودش را در سرنوشت جامعه سهیم مىداند. یعنى انسانى که به جاى سرنوشت من به سرنوشت ما مىاندیشد.
چه باید کرد؟
۱- در گذشته اعضاى خانواده مثل الان سلولى نبودند، یعنى خانوادهها سنتى بودند. (علاوه بر پدر و مادر، پدر بزرگ و مادربزرگ هم حضور داشتند) همین امر میتواند به دلیل وجود افراد و نقشهاى بیشتر میزان صمیمیت بیشترى را تولید کند. یا این که افراد علاوه بر این که سختکارى میکردند، سعى میکردند از هر فرصتى براى ایجاد شادى و صمیمیت بیشتر با اعضاى خانواده استفاده کنند. مثلاً همه با هم غذا بخورند، همه با هم به مهمانى بروند، حتى دستهجمعى عصرانه سادهاى را به همراه چاى در حیاط خانه صرف کنند و گپ بزنند.
۲- مهمترین ویژگى که مىبایست بدان توجه خاصى داشت، استقلال از سوى خانواده است. خانواده مىتواند مهمترین منبع تأمینکننده استقلال فرد باشد، یا مىتواند نوجوان را در رسیدن به حس فردیت و استقلال دچار تزلزل سازد. نوجوان در این دوران خود را براى مرحله جدیدى از زندگىاش آماده مىسازد. او سعى بر آن دارد که بر رفتار کودکانه اش غلبه نماید. آمادگى دارد مسئولیت رفتارش را بر عهده گیرد و حتى آمادگى این را دارد که مسئولیت کارهاى دیگران را نیز بر عهده گیرد.
۳- باید انسانهایى توسعه یافته تربیت کنیم. انسان توسعه یافته یعنى انسانى که علاوه بر خودش به دیگران نیز فکر کند. انسانى که معتقد است پیشرفت فردى عالى است و پیشرفت جمعى متعالى است. یکى از مهمترین نکاتى که باید در بحث تربیت انسان توسعه یافته در نظر داشته باشیم، ایجاد مکانهاى فرهنگى جمعى است؛ مثل ورزشگاه ها، فرهنگسراها، سالنهاى تئاتر که از این طریق انسانها را به توسعه یافتگى جمعى تشویق کنیم و همین طور صمیمیتها ودوستىها را با این گردهمایىها وشادىهاى جمعى افزایش دهیم.
۴ – اگرخانوادهها فرزندانى بهترتربیت کنند، مىتوانند درزندگى اجتماعى تاثیرات بهترى بگذارند. فرزندان بهتر مىتوانند به وظایف خود عمل کنند و چه در محیط خانواده و یا در محیط مؤسسات و اجتماع، کارهاى خود را به نحو مطلوب انجام مىدهند؛ در این صورت جامعه بهترى خواهیم داشت.
۵- صله ى رحم موضوع مهم دیگرى است که به تدریج با گسترش آپارتمان نشینى، کمرنگ شدن فرهنگهاى سنتى نظیر مهمان نوازى و جایگزین شدن فرهنگ غربى سودمحورى و فردگرایى، کمرنگ شدن انگیزههاى دینى و من جمله صله ى رحم، شهرنشینى مدرن که لازمه ى آن پر بودن وقت و ذهن افراد از صبح تا شب است، مصائب رفت و آمد مثل ترافیک و بنزین و بعد مسافت، رواج ابزارهاى وقتگذرانى مثل سینما و موسیقى و بازیهاى کامپیوترى، ادامه تحصیل تا ۳۰ سالگى بچهها که هیچ وقت بزرگ نمىشوند و عوامل متعدد دیگرى مىباشد.
۶- شاید بد نباشد متوجه این موضوع باشیم که ابزارهاى مدرن ارتباطى، نه تنها انسانها را به هم نزدیک نکردهاند، بلکه بر عکس باعث فاصله گرفتن و دور شدن مردمان از یکدیگر و انزواى هر چه بیشتر آنها شده است.
منبع: خانواده مطهر؛ دکتر محسن بهشتى پور