- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
یتیم و یتیم نوازی از موضوعاتی است که اسلام به شکلی ویژه به آن پرداخته و اهمیت داده است. در قرآن کریم بالغ بر ۲۳ بار در مورد یتیم سفارش و هشدار داده شده است. از جمله این آیه که خداوند می فرماید:
«لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر و الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین»؛[۱]
نیکی (تنها) این نیست که به هنگام نماز، صورت خود را به سوی مشرق و مغرب کنید بلکه نیکوکار، کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورد و مال خود را با تمام علاقه ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و از کار افتادگان و انفاق کند.»
در سخنان بزرگان و رهبران دین نیز، به مسئله اکرام ایتام و نوازش یتیم بسیار سفارش شده و یتیم نوازی، شرط ورود به بهشت و ظلم و تجاوز به حقوق و اموال آنها موجب خسران و عذاب الهی معرفی شده است. در حدیثی از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) آمده است:
خَیرُ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَ شَرُّ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا وَ کافِلُ الیَتیمِ فِى الجَنَّهِ هکَذا؛[۲]
بهترین خانه هاى مسلمانان، خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او نیکى کنند و بدترین خانه هاى مسلمانان، خانه اى است که در آن یتیمى باشد و با او بدى کنند.
در ادامه به چند داستان آموزنده پیرامون تکریم ایتام و یتیم نوازی اشاره می کنیم:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تکریم کودک یتیم
کودک یتیمی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: «پدرم از دنیا رفته، مادرم، بینوا و بی بضاعت است، خواهرم، شوهر و سرپرست ندارد. از چیزهایی که خدا به تو عنایت فرموده به من اطعام کن تا خداوند خشنود گردد».
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «چه نیکو سخن میگویی». سپس به بلال حبشی فرمود: با شتاب به حجره های همسران من برو و جستجو کن، اگر چیزی از طعام هست، بیاور.
بلال رفت و به جستجو پرداخت و قدری خرما (۲۱ عدد) یافت و نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورد. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خرماها را سه قسمت کرد، هفت عدد آن را به آن کودک یتیم داد و فرمود: بقیه را بگیر، هفت عدد آن را به مادرت و هفت عدد دیگر را به خواهرت بده.
کودک یتیم در حالی که خوشحال بود از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تشکر و خداحافظی کرد و رفت. در هنگام رفتن کودک، یکی از اصحاب حضرت به نام معاذ برخاست و دست نوازش بر سر آن کودک یتیم کشید و با گفتاری مهرانگیز، کودک را تسلی خاطر داد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «ای معاذ! این کار تو را دیدم، همین قدر بدان، هر کس سرپرستی یتیمی کند و دست نوازش بر سر او بکشد، خداوند به هر مویی که از زیر دستش میگذرد، حسنه و پاداش خوبی به او میدهد و گناهی از گناهان او را محو کرده و بر درجه و مقام معنوی او می افزاید».[۳]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تکریم فرزند یتیم جعفر طیار
عبدالله بن جعفر میگوید: به یاد دارم هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مادرم وارد شد تا خبر شهادت پدرم را به وی بدهد، من به او می نگریستم و او بر سر من و برادرم دست می کشید و اشک ها به گونه ای از چشمانش جاری بود که از محاسنش می چکید. در این حال فرمود:
پروردگارا! جعفر به پاداشی نیکو رسیده است. تو در میان فرزندانش، جانشین او باش؛ نیکوتر از جانشینی تو در میان فرزندان هر یک از بندگانت.
سپس به مادرم فرمود: ای اسماء! آیا به تو بشارت ندهم؟ گفت: آری، پدر و مادرم به فدایت. فرمود: خدای عزیز برای جعفر دو بال قرار داد تا با آنها، در بهشت پرواز کند.[۴]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر یتیمان
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی برای ادای نماز (عید قربان یا فطر) از منزل خارج شد. دید گروهی از کودکان با همدیگر بازی میکنند ولی در کنار آنها کودکی است که لباس کهنه و پاره پاره بر تن دارد و گریه میکند. حضرت نزد او آمد و فرمود: «ما لَکَ تَبْکِی وَ لا تَلْعَبُ معَ الصِّبیانِ»؛ چرا گریه میکنی و با بچه ها بازی نمیکنی؟
کودک که آن حضرت را نمی شناخت گفت: ای مرد! به من کار نداشته باش! پدرم در فلان جنگ اسلامی مرده است و مادرم با شوهر دیگری ازدواج نموده؛ مال مرا خورده اند و مرا از خانه خود بیرون کرده اند؛ نه غذا دارم نه آب و نه لباس و نه خانه ای که به آن پناه ببرم. وقتی دیدم بچه ها شاد و خوشحال با همدیگر بازی میکنند، پدر دارند، خانه و کاشانه ای دارند، غم و مصیبت من تازه شد و گریه ام گرفت.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مهربانی دست کودک را گرفت و به او فرمود: «أما تَرْضى أَنْ اکونَ لَکَ أَبا و فاطمهُ أختاً و على عمّاً، و الْحَسَنُ و الحُسینُ أخَوین»؛ آیا راضی نیستی که من پدر تو و دخترم فاطمه، خواهر تو و علی، عموی تو و حسن و حسین، برادران تو باشند؟
کودک یتیم از این سخن حضرت خیلی خوشحال شد و گفت: چرا راضی نباشم؟!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به سوی خانه خود برد و لباس های نو و تمیز به او پوشانید و غذا به او داد. کودک یتیم که از فرط شادی در پوست خود نمی گنجید با لبخند و خوشحالی وصف ناپذیری از پیامبر تشکر کرد، از خانه بیرون آمد و به سوی بچه ها دوید تا با آنان بازی کند.
وقتی بچه ها او را شادمان و خندان دیدند تعجب کردند و پرسیدند: تو تا الان گریه میکردی چطور شد که اکنون خندان و شادمان هستی؟!
کودک یتیم پاسخ داد: آری چون گرسنه بودم و سیر شدم؛ برهنه بودم و لباس نو به تن کردم؛ یتیم و بی پدر بودم و اکنون پدری چون پیامبر، خواهری چون فاطمه زهرا، عمویی چون علی و برادرانی چون حسن و حسین پیدا کرده ام.
این کودک به سرپرستی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگانی خود را ادامه داد تا زمانی که آن حضرت رحلت نمود؛ هنگامی که خبر رحلت آن حضرت به او رسید، گویی آسمان بر سرش خراب گردید از خانه بیرون آمد ناله و فریادش بلند شد. خاک بر سر میریخت و میگفت:
«الآنَ صِرتُ یَتِیماً…. الانَ صِرْتُ غریباً »؛ الان یتیم شدم … الان غریب شدم.[۵]
یتیم نوازی حضرت علی (علیه السلام)
امیرالمومنین علی (علیه السلام) شبی از کنار خانه زن تهیدستی گذشت که فرزندانی خردسال داشت و آنان به خاطر گرسنگی، بهانه گیری و گریه می کردند. آن زن دیگی پر از آب را بر اجاق نهاده بود تا فرزندانش فکر کنند در دیگ، غذایی در حال پختن است و این گونه آنان را سرگرم میکرد تا بلکه در ادامه بخوابند.
امام علی (علیه السلام) از حال آن زن با خبر شد و با غلام خود قنبر به سوی خانه خود رفت و ظرف کوچکی خرما و کیسه ای آرد و کمی روغن و برنج و نان برداشت و بر دوش کشید تا به خانه آن زن ببرد. قنبر از حضرت خواست تا وی آن را بر دوش گیرد اما امام (علیه السلام) نپذیرفت و به راه افتاد.
وقتی به خانه آن زن رسید، اجازه خواست و وارد شد. مقداری از برنج و روغن را در دیگ ریخت و پس از پختن آن، غذا را برای کودکان در ظرف ریخت و با مهربانی و عطوفت از آنان خواست تا غذا بخورند.
پس از سیر شدن کودکان، امام (علیه السلام) با آنان وارد بازی شد، بر دست و پای خود دور اتاق می گشت و با تقلید صدای حیوانات، کودکان را می خنداند و این گونه شبی خاطره انگیز را برای کودکان یتیم رقم زد.
پس از خداحافظی و خروج امیرالمومنین از خانه، قنبر به حضرت عرض کرد: مولای من! امشب کارها و رفتارهای شگفتآوری از شما دیدم و دلیل برخی از آنها را دانستم؛ ولی علت گردش دور خانه بر روی دست و پا و تقلید صدای حیوانات را نفهمیدم!
امام (علیه السلام) تبسمی کرد و فرمود: ای قنبر! چون وارد خانه شدم، کودکان از شدت گرسنگی بهانه گیری می کردند و می گریستند. دوست داشتم وقتی از آنان خداحافظی می کنم و از خانه خارج می شوم، آنها در حال سیری بخندند.[۶]
امام علی (علیه السلام) پدری مهربان برای یتیمان
در یکی از روزهای دوران حکومت و خلافت امام علی (علیه السلام)، مقدارى عسل به عنوان بیت المال مسلمین، نزد حضرت آوردند. پدر یتیمان دستور داد کودکان بی سرپرست و یتیم را از گوشه و کنار حاضر کنند. این خبر به گوش اطفال یتیم و بی کس رسید. آنها از خوشحالى گویى بال در آوردند و به سوى پدر مهربان خود شتافتند.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) هنگامی که عسل را بین کودکان تقسیم می فرمود، با دست خود آن را به دهان یتیمان می گذاشت. اطرافیان حضرت از مشاهده این عمل و رفتار امام و خلیفه مسلمین با کودکان تعجب کردند. یکى از حضار به امیرالمومنین (علیه السلام) عرض کرد: شما خلیفه مسلمین هستید و این عمل، در شان شما نیست!
حـضرت در پاسخ فرمود: امام، پدر یتیمان است. عسل به دهان یتیمان می گذارم و به جاى پدران از دست رفته شان، به آنها مهربانى می کنم …
آن روز، مردم از این برخورد پدرانه و مهربانانه امام، درس بزرگى گرفتند.[۷]
برطرف شدن عذاب قبر با رسیدگی به یتیم
امام صادق (علیه السلام) در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
حضرت عیسی بن مریم (علیهما السلام) از کنار قبرى که صاحبش در حال عذاب بود، عبور کرد؛ سال بعد که از کنار همان قبر گذشت، دریافت صاحب قبر، دیگر در حال عذاب نیست. از این تغییر حال تعجب کرد و به خداوند عرض کرد: خدوندا! چگونه است سال گذشته که از اینجا گذشتم، او در حال عذاب بود اما امسال که عبور کردم، در عذاب نیست؟!
به او وحى شد: آن مرد، فرزند صالح و با ایمانی دارد که کارهای نیک انجام می دهد از جمله این که کودک یتیمى را پناه داده است. به سبب این عمل صالح او، از گناه پدرش چشم پوشى کردیم و او را بخشیدیم.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نقل این داستان فرمود: آنچه براى بنده مومن پس از مرگش باقى می ماند، فرزندى است که بعد از پدر، عبادت خدا میکند. سپس این آیه را تلاوت فرمود:
«رب هب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا»؛[۸] پس از جانب خود ولى (و جانشینى) به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان یعقوب (نیز) ارث برد و او را اى پروردگار من، پسندیده گردان.[۹]
امام خمینی و تکریم فرزند شهید
یکی از اعضای محترم دفتر امام خمینی (ره) نقل کردند:
خانم معلمی از کشور ایتالیا که به آیین حضرت مسیح (علیه السلام) بود، نامه ای را که از ابراز محبت و علاقه به امام و راه او آکنده بود، همراه با یک گردنبند طلا، برای ایشان فرستاده و متذکر شده بود که: «این گردنبند را که یادگار آغاز ازدواجم هست و آن را خیلی دوست دارم، تقدیم محضر شما می نمایم.»
مدتی آن را نگه داشتیم. در آخر با تردید از این که امام آن را می پذیرد یا نه، همراه ترجمه نامه، خدمت معظم له بردیم. ایشان نامه و گردنبند را گرفت و روی میز که کنارشان قرار داشت گذاشت.
دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو یا سه ساله ای را آوردند که پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود.امام وقتی متوجه شد، فرمود: «الان او را داخل بیاورید.»
دخترک را به حضور امام (ره) آوردند؛ او را روی زانو نشاند و صورت مبارک خود را به صورت کودک چسباند و دست بر سر او گذاشت. مدتی به همین حالت، آهسته با او سخن میگفت. با آن که فاصله ما با ایشان کمتر از یک و نیم متر بود، حرف های ایشان برای ما مشخص نبود.
سرانجام آن کودک، که در آغاز، افسرده بود، در آغوش امام خندید و به دنبال آن، امام هم احساس سبکی و انبساط کرد. آن گاه دیدیم که معظم له همان گردنبند را برداشت و با دست مبارک خود به گردن دختر بچه انداخت و آن دختر بچه در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید، از خدمت امام بیرون رفت.[۱۰]
شهید نواب صفوی و حمایت از یتیم
یکی از همکلاسان شهید سید مجتبی نواب صفوی در مدرسه حکیم نظامی تهران، میگوید: هنگام بازگشت از مدرسه، با یکی از همکلاسی هایمان نزاع کردیم، او سنگی پرتاب کرد و سر مرا شکست، گریه کنان به منزل پدرم رفتم، پدرم که چهره خون آلود مرا دید، برآشفت و برای تنبیه آن کودک ضارب، به دنبال من به راه افتاد.
وقتی ضارب، پدرم را با قیافه خشمگین دید، بر خود لرزید و به کناری پناه برد. ناگهان سید مجتبی صفوی (همکلاسی ما) به جلو آمد و به پدرم گفت: «ما با هم شوخی می کردیم و من سنگی پرتاب کردم و سر پسر شما شکست و اکنون برای هر گونه مجازاتی آماده ام.
من که از این حرف و حرکت او به شدت تعجب کرده بودم، به پدرم گفتم: او (سید مجتبی) نبود بلکه این (ضارب) مرا زد. ولی سید مجتبی با قیافه ای جدی میگفت: «من بودم و برای هر گونه مجازاتی، آماده ام».
پدرم در مقابل آن صراحت و خضوع، با تعجب به خانه برگشت. از مجتبی پرسیدم: تو که سنگ به من نزدی؛ پس چرا این قدر پافشاری کردی که من زده ام؟!
سید مجتبی در پاسخ گفت: «درست است که ضارب، کار بدی کرد و به ناحق سر تو را شکست ولی او را می شناسم، او یتیم است و پدرش از دنیا رفته است. من نتوانستم آن حالت خشم پدرت را نسبت به آن یتیم، تحمل کنم. خواستم به این وسیله تا اندازه ای از درد یتیمی او بکاهم.[۱۱]
حلیمه سعدیه دایه نوزاد یتیم
از حلیمه سعدیه مادر رضاعی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) نقل شده:
ما در اطراف مکه زندگی می کردیم. با توجه به قحطی و خشکسالی و سختی معاش ناچار شدیم به مکه برویم و با شیر دادن نوزادی، زندگی خود را تامین کنیم. وقتی وارد مکه شدم از یک بانوی شیرده، خواستم مرا راهنمایی کند تا نوزادی را بیابم و شیر دهم. او به من گفت: به خانه عبدالمطلب (بزرگ شهر) برو. نوزادی در خانه او هست که نیاز به دایه دارد.
بی درنگ خود را به منزل عبدالمطلب رساندم و آمادگی خود را برای شیر دادن اعلام کردم. عبدالمطلب گفت: «ای زن! من فرزند یتیمی دارم که نامش احمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) است».
سرانجام نوزاد یتیم را به من داد. او را به آغوش گرفتم که به محل سکونت خود برای شیر دادن ببرم. اولین بار دو چشمش را گشود و به من نگریست. دیدم از دو دیده اش، نور درخشنده ای به طرف آسمان تابید.
جالب این که او همیشه از پستان راست من شیر میخورد و اصلا از پستان چپ من شیر نخورد و شیر آن را برای (برادر رضاعی خود) کودک خودم، میگذاشت و عدالت را رعایت می کرد. کودک من (با این که کودک بود) به او احترام می کرد و تا او شیر نمی خورد، کودک من نیز نمی خورد و در شیر خوردن، از احمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) پیشی نمی گرفت.[۱۲]
نتیجه گیری
رسیدگی و توجه به یتیم و یتیم نوازی از موضوعات بسیار مهم و مورد تاکید در آیات و روایات است و به یتیم نوازان بشارت بهشت و به ظالمان به ایتام وعده دوزخ داده شده است.
در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) به موارد زیادی از یتیم نوازی و اکرام ایتام اشاره شده و آن بزرگواران به عنوان الگوها و رهبران راستین دین، همواره نسبت به ادای وظیفه الهی در قبال کودکان بی سرپرست و یتیمان اهتمام خاص و ویژه ای داشتند.
آنان سعی داشتند علاوه بر تامین نیازهای زیستی کودکان یتیم، به هر وسیله از جمله همبازی شدن با آنها، برای لحظاتی هم که شده، اندوه یتیمی را از آنان دور ساخته و با نشاندن لبخند بر لبان آنها، بذر امید، شادی و زندگی را در دل آنها بکارند.
گردآوری و بازنویسی: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . بقره/۷۷
[۲] . محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، ج۲ ص۴۷۴
[۳] . شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۶۷
[۴] . طبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى، ص ۱۰۳
[۵] . محمدی اشتهاردی، پندهای جاویدان، ص۱۰۱و۱۰۲ به نقل از الدین فی قصص ج۱ ص۵۴
[۶] . کشف الیقین ص۱۱۵
[۷] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۲۳
[۸] . مریم/۶
[۹] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶ ص۳۳۸
[۱۰] . وجدانی، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی (ره)، ج۵ ص۶۶
[۱۱] . ربانی خلخالی، شهدای روحانیت، ج۱ ص۲۰۶
[۱۲] . محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج۱ ص۱۵۲-۱۵۳
منابع
- قرآن کریم
- شیخ طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تهران؛ انتشارات ناصر خسرو؛ چاپ سوم؛ ۱۳۷۳ ش
- علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر؛ کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین (علیه السلام)؛ تهران؛ ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۱ ق
- طبرسى، فضل بن حسن؛ إعلام الورى بأعلام الهدى؛ تهران؛ دار الکتب الاسلامیه؛ چاپ سوم؛ ۱۳۹۰ ق
- شیخ حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ قم؛ موسسه آل البیت (علیهم السلام)؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۹ ق
- محدث نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ قم؛ موسسه آل البیت (علیهم السلام)؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۸ ق
- مصطفی وجدانی؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ره؛ تهران؛ انتشارات پیام آزادی؛ چاپ پانزدهم؛ ۱۳۷۶ ش
- ربانی خلخالی، علی؛ شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر؛ قم؛ انتشارات مکتب الحسین (علیه السلام)؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۲ ق
- محمدی اشتهاردی، محمد؛ پندهای جاویدان؛ قم؛ انتشارات مهدی یار؛ چاپ دوم؛ ۱۳۸۳ ش
- محمدی اشتهاردی، محمد؛ داستان دوستان؛ قم؛ بوستان کتاب؛ چاپ سوم؛ ۱۳۸۹ ش