- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
آقاى اینگمارکارلسون، محقق، اسلام شناس و سیاست مدار سوئدى، در سال ۱۹۴۲ در سوئد متولد شد. وى پس از گذراندن دوره فوق لیسانس علوم سیاسى در دانشگاه گوتنبرگ، در سال ۱۹۶۷ در رسته دیپلماتیک وزارت خارجه سوئد مشغول به کار شد و در بوگوتا، وین، دمشق، پکن و بن انجام وظیفه نموده است.
وى در فاصله سالهاى ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳، به عنوان کاردار سوئد در دمشق خدمت نمود. اینگمارکارلسون در سال ۱۹۹۲ به عنوان رئیس بخش برنامه ریزى سیاسى وزارت خارجه سوئد انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۶ در این سمت مشغول به کار بود. در این اثنا، کتاب «اسلام و اروپا همزیستى یا برخورد؟» را تالیف نمود. کارلسون از سال ۱۹۹۶ نیز به عنوان سفیر سوئد در پراگ و براتیسلاوا خدمت نموده است. (۲)
آثار
بحث اسلام سیاسى محور اساسى بحث ها و نوشته هاى اینگمار کارلسون در سمینارها و کتب گوناگونى است که طى سال هاى اخیر در کشورهاى اسکاندیناوى برگزار یا منتشر شده است. وى ۸ جلد کتاب به زبان سوئدى به چاپ رسانده است که بعضى از آنها به زبان هاى دیگر نیز ترجمه شده است:
۱. خدا با ماست – دین و سیاست در خاورمیانه (۱۹۸۴)
۲. اسطورههایى درباره مساله فلسطین (۱۹۸۷)
۳. چین در قلوب ما – بازتاب آشوبهاى دهه ۹۰ (۱۹۸۷)
۴. دولت میانه – آلمان و اروپاى جدید (۱۹۹۱)
۵. صلیب و هلال – اقلیتهاى دینى در خاورمیانه (۱۹۹۱)
۶. اروپاى کوچک – راهنماى اقلیتهاى اروپایى فاقد دولت (۱۹۹۲)
۷. اسلام و اروپا، همزیستى یا برخورد؟ (۱۹۹۴) این کتاب به زبانهاى دانمارکى، ترکى و عربى نیز ترجمه شده است.
۸. ملت اروپا یا ملتهاى اروپا – اروپا و ساکنان آن (۱۹۹۶) این کتاب نیز به زبانهاى اسلاوى و دانمارکى ترجمه شده است. (۳)
نظرات
اینگمارکارلسون، ضمن بحث در خصوص اسلام سیاسى، مسلمانان را به ۴ گروه عمده تقسیم مىنماید: سنتگرا، بنیادگرا، نوینگرا (مدرنیست) و دنیاگرا (سکولاریست). از میان چهار گروه فوق حساسیت ویژه او نسبتبه مسلمانان بنیادگرا که گوهر و کلام قرآن و حدیث را در صور سیاسى، اجتماعى و اخلاقى بیان مىدارند، قابل کتمان نیست. خود او در یکى از گفتارهاى خویش بیان نموده است که ما به طور کلى هیچ گونه احساس خطر و نگرانى از مسلمین نداریم، اما باید فقط مراقب کسانى که اسلام را در چارچوب ها و قالب هاى سیاسى و اجتماعى فهم مى نمایند، باشیم.
او تولد اسلام سیاسى را از زمانى مىداند که انقلاب اسلامى به همت رهبر انقلاب و ایثار توده هاى مسلمان در ایران به وقوع پیوست. (۴) او نضج و شکلگیرى بنیادگرایى را به عنوان واکنشى در مقابل روند صنعتى شدن و مدرنیسم نمى داند، بلکه بر این نظر است که این پدیده محصول و معلول روند صنعتى شدن جوامع مى باشد. نظر اودر این باب شبیه تحلیلى است که اریش فروم در کتاب «گریز از آزادى» در خصوص چگونگى شکل گیرى فاشیسم در آلمان ارائه مىدهد. کارلسون مىگوید سیر شهرگرایى برآمده از روند صنعتى شدن در جوامع، هنجارهاى پیشین را دچار تردید و تزلزل مىنماید و همزمان سعى مىنماید که هنجارها و باورهاى خود را در این سیر نهادینه نماید.
انسان براى رهایى از گریز از چنین وضع بغرنجى، چارهاى جز مطلق گرایى افراطى که از نظر او این سیر در کشورهاى اسلامى در قالب بنیادگرایى ظهور مى نماید، ندارد و با روى آوردن به جرم هاى دینى، کمبودهاى ناشى از بى هویتى را جبران و درمان مى بخشد. در واقع، از نظر کارلسون، مطلق گرایى بنیادگرایان، واکنشى روانشناختى در مقابل سیر صنعتى شدن جامعه مى باشد. او مىافزاید: پدیده بنیادگرایى از رنگ و رونق مى افتد و تدریجا در درون جامعه مضمحل مى گردد. (۵) بدین لحاظ، او در مقابل آن دسته از پژوهشگرانى که نگران سیر گسترش بنیادگرایى، چه در کشورهاى اسلامى و چه در میان مهاجرین مسلمان در اروپا مى باشند، ابراز مىدارد که آیندهاى براى بنیادگرایان متصور نیست.
او تاکید مى نماید، همان طورى که روند صنعتى شدن جوامع از یکسو عامل بروز و تشدید بنیادگرایى در جوامع اسلامى است، از سوى دیگر، همین عامل موجب اضمحلال همین پدیده مى گردد. (۶) به اعتقاد اینگمارکارلسون، انتخابات آزاد و علنى در [خاورمیانه و کشورهاى اسلامى] در حال شکلگیرى است و نیروهاى بنیادگرا در اردن، کویت، مصر، پاکستان و تونس اکنون این مساله را درک کردهاند که شرکت در انتخابات در درون چارچوبهاى سیاسى موجود، به نفع خود آنهاست. آنها نه تنها توانسته اند کرسیه اى پارلمانى را بدست آورند، بلکه توانسته اند بعضى از پست هاى دولتى را نیز اشغال نمایند.(۷)
هدفى که از این گونه آزمونهاى دموکراتیک حاصل مىگردد، تحکیم قدرت حکام از طریق جهت دادن اعتراضات اجتماعى در واژگان سیاسى مى باشد و نیز ممانعت از اینکه میان اسلام گرایان میانهرو و بنیادگرایان مسلمان، همکارى دوجانبه اى محقق شود. این امر نیز موجب مىشود که از سیاست هاى رادیکالى اجتناب به عمل آید. بنابراین این گونه نمودهاى دموکراتیک تاکنون به عنوان نوعى تاکتیک سیاسى مطرح بوده است و استدلالى که علیه روند دموکراتیزه دراز مدت و واقعى مىشود، این است که چنین روندى مى تواند از سوى بنیادگرایان، مورد سوء استفاده قرار گیرد.
اما تاکنون بنیادگرایان اسلامى نشان دادهاند که تهدیدى علیه دموکراسى لیبرال به شمار نمى آیند، بلکه مخالف دولتهاى تک حزبى و سیستم پادشاهى موروثى هستند. بنابراین، امروز در مقابل حاکمیت اسلامى، سیستم پادشاهى محافظه کارانه و یا رژیم هاى نظامى قرار دارد; یعنى دیکتاتورهایى که لباس پان عربیسم به تن کردهاند و خطابه هاى اسلامى سر مى دهند و بیانگر دموکراسى صورى مى باشند که در واقع همان سیستم تک حزبى است که با الفاظ دموکراتیک تزیین شده است. (۸) میان دیدگاه هاى کارلسون و محققانى مانند بسام طیبى و نیز یورگن هابرماس، فرمانرواى کنونى مکتب فرانکفورت، شباهت هاى بسیارى وجود دارد. این گروه از جمله کسانى هستند که در مقابل آراى ساموئل هانتینگتون و نظریه جنگ تمدن ها قد برافراشته اند. (۹)
نویسنده:مهدى شوشترى
منبع:سفارت ج.ا.ا – استکهلم معرفى مراکز اسلامى