- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
محمد بن حسن (متولد ۲۵۵ق)، مشهور به امام مهدی، امام زمان و حجت بن الحسن، دوازدهمین و آخرین امام شیعیان امامی است که به باور آنان، او همان مهدی موعود است، که پس از یک دوران طولانی غیبت، ظهور خواهد کرد. بر اساس منابع شیعی، تولد امام زمان مخفی بود و جز چند تن از یاران خاص امام حسن عسکری(ع)، کسی او را ندید از این رو پس از شهادت امام حسن عسکری، برخی از شیعیان دچار تردید شدند و توقیعات امام زمان که عموماً خطاب به شیعیان نوشته میشد و توسط نائبان خاص به اطلاع مردم میرسید، موجب تثبیت دوباره تشیع شد.
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۲ «نهج البلاغه» مى فرماید: (او براى حفظ حکمت و دانش، زرهى که حافظ آن است بر تن کرده و حکمت را با همه آدابش در برگرفته، توجّه خاص به آن نموده و آن را به خوبى شناخته و یکسره به آن پرداخته است)؛ «قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَهِ جُنَّتَهَا(۱)، و أَخَذَهَا بِجَمِیعِ أَدَبِهَا، مِنَ الْاِقْبَالِ عَلَیْهَا، وَ الْمَعْرِفَهِ بِهَا، وَ التَّفَرُّغِ لَهَا». در اینکه منظور از این شخص حکیم که حکمت همه وجود او را پر کرده و توجّه او را به خود جلب نموده و آن را با همه آداب در برگرفته کیست؟ احتمالات متعددى داده شده است؛ ولى هنگامى که تعبیرات حضرت را تا پایان تفسیر کنیم به روشنى درخواهیم یافت که این عبارات تفسیر صحیحى جز حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) ندارد.
امام(علیه السلام) در ادامه این سخن مى افزاید: (حکمت و دانش براى او گمشده اى است که همواره در جستجوى آن است و نیازى است که پیوسته در طلب آن است)؛ «فَهِیَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِی یَطْلُبُهَا، وَ حَاجَتُهُ الَّتِی یَسْأَلُ عَنْهَا». این سخن تأکید دیگرى است بر اینکه آن مرد الهى برنامه کارش بر اساس حکمت قرار گرفته و قبل از ایجاد هر تحوّلى، تحوّل علمى و فرهنگى برقرار مى کند؛ این سخن هماهنگ با چیزى است که در روایات درباره حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) آمده است. از جمله در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) چنین مى خوانیم: «إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَهُ عَلى رُؤُوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولُهُمْ وَ کَمُلَتْ بِها أَحْلامُهُم»(۲)؛ (هنگامى که قیام کننده ما به پا خیزد دست خود را بر سر بندگان بگذارد [آنها را تحت تربیت خود قرار دهد] و به این وسیله عقل هاى آنها را متمرکز سازد و افکار آنها را کامل کند).
در ادامه در بیان یک ویژگى دیگر آن مرد الهى مى فرماید: (او به هنگامى که اسلام غروب کند همچون شترى که از راه رفتن بازمانده، بر زمین قرار گرفته و سینه به آن چسبانده است، پنهان خواهد شد)؛ «فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اِغْتَرَبَ(۳) الْاِسْلَامُ، وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ(۴)ذَنْبِهِ(۵)، وَ أَلْصَقَ الْاَرْضَ بِجِرَانِهِ(۶)».
هنگامى که شتر از راه رفتن باز مى ماند بر زمین چنان پهن مى شود که انتهاى دم او به زمین مى چسبد و حتى پایین گردن خود را نیز بر آن مى نهد و این، نشانه نهایت خستگى است و عرب از آن به عنوان کنایه براى نهایت ضعف و ناتوانى استفاده مى کند. این سخن اشاره آشکار دیگرى به یکى از اوصاف آن مرد الهى است، که در دوران غیبت او، اسلام و مسلمین در نهایت ضعف قرار مى گیرند و دشمنان از هر سو براى محو اسلام و شکست مسلمین قیام مى کنند.
امام(علیه السلام) در پایان این فراز به نکته روشن ترى در این زمینه مى پردازد و مى فرماید: (او باقیمانده اى از حجّت هاى خداست و خلیفه و جانشینى از جانشینان پیامبران اوست)؛ «بَقِیَّهٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ، خَلِیفَهٌ مِنْ خَلَائِفِ أَنْبِیَائِهِ». همان گونه که از بیان این اوصاف به دست مى آید جمله هاى بالا مرجع ضمیرى جز حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه) نمى تواند داشته باشد به ویژه اینکه واژه هاى «بقیه» (بقیه الله) و «حجّت» و «خلیفه» در فرهنگ دینى ما کاملا منطبق بر آن حضرت است.
از این بخش خطبه که اشارات روشنى به قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) داشت، به خوبى استفاده مى شود که بر خلاف تصوّر ناآگاهان، تکیه گاه اصلى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) بر انقلاب فکرى، علمى و فرهنگى است؛ نه قیامى نظامى و مملوّ از خونریزى. او چنان سطح افکار مردم را بالا مى برد که با پاى خود به سوى یک حکومت سراسر عدل و داد پیش مى روند. بى شکّ در آغاز راه، اقلیّت ماجراجو و منحرف و گردنکشان زورگو و ظالمى در این طریق سدّ راهند که امام(علیه السلام) آنها را با قدرت نظامى خود بر مى دارد. او پیوسته در طلب دانش و ارتقاى سطح معلومات امّت است و همچون جدّش پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با زبان حال و قال مى گوید: «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً».(۷)،(۸)
پی نوشت:
(۱). «جنّه» از ریشه «جنّ» بر وزن «فنّ» به معناى پوشاندن چیزى است و به دیوانه از این جهت مجنون گفته مى شود که گویى پرده اى بر عقلش کشیده است و جن موجودى است ناپیدا و جنین در رحم پوشیده شده است. باغ را از این جهت «جنّت» مى گویند که زمینش از درختان پوشیده است و «جنّه» که در خطبه بالا آمده به معناى زره و سلاح هاى دفاعى دیگرى که انسان خود را با آن مى پوشاند.
(۲). کمال الدین و تمام النعمه، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، اسلامیه، تهران، ۱۳۹۵ قمری، چاپ: دوم، ج ۲، ص ۶۷۵، (باب فی نوادر الکتاب).
(۳). «اغترب» از ریشه «اغتراب» به معناى مهاجرت کردن یا پنهان شدن است.
(۴). «عسیب» استخوان انتهایى دم اسب یا شتر را گویند.
(۵). «ذنب» از ریشه «ذنب» بر وزن «ضرب» گرفته شده که به معناى دنبال چیزى را گرفتن است و چون گناه آثار و تبعاتى دارد که انسان را رها نمى کند، به آن ذنب بر وزن ضرب گفته شده و «ذَنَب»، بر وزن «هدف» که در خطبه بالا آمده به معناى دم حیوان و دنباله هر چیزى است.
(۶). «جران» بخش پیشین گردن شتر را گویند و جمله «ضرب بجرانه» کنایه از جاگرفتن و جا خوش کردن است.
(۷). سوره طه، آیه ۱۱۴٫
(۸). گردآوری از کتاب: پیام امام امیر المؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ شمسی، چاپ: اول، ج ۷، ص ۶۸٫