- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مشعل فروزان
به دل گفتم از مصر، قند آورم | بر دوستان ارمغانی برم |
نه قندی که مردم به صورت خورند | که ارباب معنا به کاغذ برند |
سعدی
سرزمین مصر، کانون نشو و نما و ناحیه ای برای فعالیت های تبلیغی فرستادگان الهی به شمار می رود. پیامبرانی چون: ابراهیم، یوسف، موسی و مسیح علیهم السلام به هنگام سکونت در مصر یا عبور از این کشور، دهها اثر و نشانه از خود برجای گذاشته اند که مقدّس و متبرّک بوده و مورد احترام و توجّه اهالی این سامان است.
مصر مورد توجّه رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز بود و بنا به توصیه های مؤکّد آن حضرت، مسلمانان در خوش رفتاری و برخورد مسالمت آمیز با مصریان مراقب بودند و مأموریت داشتند با اهالی آن، طریق نیک و خوش را پیش گیرند؛ به آنها با دیده احترام نگریسته، خویشاوند خود بدانند. از آنجا که «هاجر»، همسر حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام و مادر حضرت اسماعیل علیه السلام از مردم این کشور بود و یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ؛ یعنی «ماریه قبطیه» با این دیار پیوستگی داشت، اهالی مصر با مسلمانان پیوند پیدا کرده بودند.
در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام جز منطقه ای به نام «خربتا» تمام سرزمین مصر تحت سیطره آن امام بود.۱ بعد از سقوط امویان و روی کار آمدن عباسیان، فرزندان حسن بن علی علیهماالسلام مردم مصر را به بیعت با خویش فراخواندند. علی بن محمد بن عبداللّه، نخستین علوی بود که به مصر گام نهاد و خالد بن سعید، عهده دار فراخواندن مردم به بیعت با او گردید. این مرد از شیعیان خاصّ علی علیه السلام بود.
پیروان اهل بیت علیهم السلام در مصر حضوری مؤثّر داشتند تا اینکه فرمان متوکّل عباسی مبنی بر اخراج خاندان ابی طالب از این سرزمین، صادر گردید. بزرگان علوی مخفی شدند؛ اما امیر وقت (یزید بن عبداللّه) در جست وجوی آنان بر آمد و ایشان را مجبور به مهاجرت به عراق نمود. با هلاکت متوکّل و روی کار آمدن مستنصر، وی فرمانی برای والی و مردم مصر فرستاد و طی آن، هشدار داد:
هیچ کس حق ندارد با علویان معامله کند و علویان مجاز نخواهند بود در مصر مسافرتی انجام دهند و اگر میان یکی از این افراد با دیگران اختلافی روی داد، بدون دلیل و مدرک، ادّعای مخالفش مورد قبول خواهد بود.
بعد از مستنصر، مستعین روی کار آمد و این روندِ نگران کننده همچنان ادامه یافت. در سال ۲۵۲ ق. قیام شیعیان در اسکندریه به رهبری «جابر بن ولید مدلجی» رخ داد. وی موفق گردید در این حرکت سیاسی ـ اجتماعی، عباسیان را در مصر شکست دهد و بر سواحل شمال و شمال شرقی این دیار تسلّط یابد؛ ولی این انقلاب به موفقیت کامل و پیروزی نهایی دست نیافت. سپس انقلاب دیگری به فرماندهی «بغاء اکبر» که نسبش به امام حسین علیه السلام می رسید، در ناحیه «صعید» صورت گرفت. در سال ۲۵۵ ق. نیز «بغاء اصغر» در منطقه بین اسکندریه و برقه قیام کرد و با یارانش به سوی «صعید» در حرکت بود که سپاهیان امیر وقت (ابن طولون) آنان را از دم تیغ گذرانیدند. ابن صوفی علوی هم در «صعید» انقلاب نمود و بر منطقه «أسنا» مسلّط شد و موفق گشت در این قلمرو قوای ابن طولون را شکست دهد؛ ولی در «أخمیم» شکست خورد و به جانب مکه متواری گردید و کارگزاران حکومت مصر بعدها او را دستگیر نمودند.
در عاشورای سال ۳۵۰ق. بین سربازان و عده ای از مردم، در جوار مرقد «کلثوم علوی» درگیری رخ داد. دلیل نزاع، این بود که زائران مشغول ندبه و زاری و بیان مصائب اهل بیت عصمت و طهارت بودند. با وقوع این حادثه قوای دولتی، شیعیان را در تنگنایی سخت قرار دادند و در یک حیله تبلیغاتی چون به کسی می رسیدند و از او می پرسیدند: دایی تو کیست؟ اگر نمی گفت: معاویه، او را عریان نموده و به شدیدترین وضع شکنجه می نمودند. در زمان اخشیدیان (گروهی از فرمانروایان مصر) به محض اینکه نشانی از شیعیان به دست می آمد و یا فریادی بلند می شد، ضرب و شتم، آزار و طردشان شروع می شد.
عصری با شکوه
با سقوط سلسله اخشیدی و روی کار آمدن «فاطمیان»، تشیّع در مصر به نقطه اوج خود رسید و آداب و رسوم و شعائر شیعه جلوه ای جالب یافت. از مأذنه های مساجد ذکر «حیّ علی خیرالعمل» به گوش می رسید. در این دوره مسلمانان مجاز بودند برتری خاندان عترت را در مراسم و مجالس ویژه مطرح نمایند. بر کتیبه و سردر مکان های عمومی نوشته می شد: «بهترین انسان پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، علی علیه السلام است.» و همگان مشتاق بودند تا با فرهنگ و معارف خاندان عترت آشنا شوند. البته طرفداران اهل سنّت از سوی فاطمیان تحت فشار قرار نگرفتند و کسی آنان را مجبور به ترک مذهبشان نکرد و آن روش مذمومی که فرمانروایان قبلی در مورد شیعیان با خشونت و خونریزی و اختناق اعمال می نمودند، به هیچ عنوان اجرا نگردید؛ بلکه خود مردم با شوق و رغبت به سوی مذهب تشیّع روی آوردند.۲
فاطمیان برای شکوفایی علمی و فرهنگی، گسترش معارف و درخشندگی فکری بسیار کوشیدند و از دانشمندان و مشاهیر علوم گوناگون، حمایت کردند. اوضاع اقتصادی و اجتماعی مردم بهبود یافت. ناصرخسرو قبادیانی، که در زمان فاطمیان از مصر دیدن کرده، از زندگی توأم با آسایش و آرامش مصریان گزارشی ارائه نموده است.۳ سرزمین مصر برای نخستین بار در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود، به مرکز عزّت و عظمت مبدّل گردید و قلمرو فاطمیان از دورترین نقاط سواحل اقیانوس اطلس تا کرانه فرات امتداد یافت. مردم محروم و کم بضاعت تحت حمایت حکومت مرکزی قرار گرفتند. تعداد مساجد و اماکن مذهبی در شهرها و روستاها رو به فزونی گذاشت و برای عمران و آبادانی آنها مبالغ و موقوفاتی در نظر گرفته شد. جشن ها و اعیاد اسلامی به طور گسترده برگزار می گردید و طی آنها بذل و بخشش و پذیرایی های مفصّلی انجام می گرفت و هدایایی بین حاضران توزیع می گشت. در عصر فاطمیان در روز «عاشورا» بازارها و مراکز کسب و فعالیت تعطیل می شد و دسته های سوگواری با رونق و شکوه خاصّی به عزاداری برای سالار شهیدان و حماسه آفرینان نینوا می پرداختند.۴
دوران اختناق
در سال ۵۶۷ ق. صلاح الدّین ایّوبی قدرت را در مصر به دست گرفت و با خونریزی، شکنجه و آزار فراوان، ضمن برانداختن دولت فاطمیان، به سرکوب نمودن شیعیان و محو آثار تشیّع در مصر پرداخت. وی به این امور اکتفا نکرد و حتی مکانی را که در آن نیازمندان را اطعام می نمودند، تخریب کرد و با روش استبدادی خود، مردم را به لحاظ تأمین معیشت و به دست آوردن امکانات زندگی در تنگنا قرار داد.۵
بر اثر سیاست وحشت آفرین و اختناق شدید ایّوبیان، شیعیان یا راه تقیّه و پنهان نمودن افکار و گرایش های خود را پیش گرفتند و یا آنکه به سرزمین شام و نواحی جنوبی مصر گریختند و به دور از فشارهای این سلسله، به نشر و گسترش تشیّع روی آوردند. شیعیان به انسجام نیروهای خود پرداختند تا با فرمانروایان مستبدّ وقت به نبرد برخیزند. آنان کوشیدند تا در ماه رمضان سال ۵۶۹ ق. علیه صلاح الدّین قیام کنند، ولی این حرکت، کشف و خنثی گردید و صلاح الدّین تمام دست اندرکاران این قیام را دستگیر و اعدام نمود. یک سال بعد، سیاه پوستان، تحت رهبری فردی انقلابی، مردم را به بازگشت حکومت فاطمیان و رهایی از یوغ ایّوبیان فراخواندند. اگرچه این برنامه با موفقیت هایی رو به رو بود؛ اما به فرمان صلاح الدّین و به فرماندهی برادرش ملک عادل سرکوب گردید. انقلاب ها و اعتراض های دیگری نیز در برخی نواحی مصر از جمله «قفط» و «صعید» رخ داد که تمامی آنها با فشار و ایجاد رعب و کشتار خاموش شد.۶
بوستان تشیّع
تشیّع با وجود همه مشکلات، حضور خود را در مصر حفظ نموده و شهرهای جنوبی مصر مرکز استقرار شیعیان گردید، که هنوز هم بقایای چنین گرایشی در این نقاط وجود دارد. به رغم یورش وحشیانه برای محو آثار تشیّع، اعیاد و رسوم شیعه در مصر پابرجا ماند و این آداب و سنن، جزئی از فرهنگ و هویّت بومی مصریان گشت. بزرگداشت روز عاشورا، جشن نیمه شعبان، رواج نام و لقب سیّد و نامگذاری فرزندان پسر به نام های: علی، حسن و حسین و نیز نامیدن دختران به نام های: فاطمه، زینب، سکینه و نفیسه، از جمله این رسم هاست.۷
در مصر مکان ها و شهرهایی وجود دارد که وقف علویان است. شهر قفط از زمان حضرت علی علیه السلام چنین وضعی داشت.۸ در قاهره اگرچه شیعیان بر اساس تحوّلات اجتماعی و سیاسی کم و زیاد می شدند؛ اما محلّه «الحسنین» کانون اقامت آنان بود. اغلب آنان از سوریه، ایران، عراق و… بدانجا کوچ کرده بودند. هنوز نیز بازماندگان این خانواده ها در مصر کنونی سکونت دارند. شیعیان غیر عرب، ترجیح می دادند در حوالی زیارتگاه مقدّس «رأس الحسین علیه السلام » اقامت گزینند. آنان در سالروز ولادت امام سوم، خود را می آراستند و جشن های باشکوهی برپا می کردند و در روز شهادت سالار شهیدان با حزن و اندوه به سوگواری می پرداختند. آنان در جای ویژه ای اجتماع می نمودند و یکی از آنها به زبان پارسی برایشان مرثیه می سرود و تا چند دهه قبل، این مراسم برقرار بود.۹ گفته مشهوری «باورهای مذهبی مردم مصر» را چنین ترسیم می نماید:
اهالی این سامان از نظر گرایش درونی و قلبی، شیعه اند که با مراجعه به اماکن و مراکز منتسب به خاندان عصمت و طهارت در مصر و احترام و ارادت بی نظیر مصریان به این مراقد و مقابر و کانون های مقدّس و نیز مشاهده آیین ها و سنّت های فرهنگی و اجتماعی و آداب و رسوم مذهبی آنان، درستی این سخن تأیید می گردد.
مصر از جمله معدود سرزمین های اسلامی است که در طول یک سال، نزدیک به دو هزار مناسبت را با عناوین اعیاد، موالید مذهبی و بومی جشن می گیرد. این مراسم به لحاظ تنوّع و حضور پرشکوه شرکت کنندگان، پدیده ای منحصر به فرد تلقّی می گردد. در چنین مراسمی به تکریم، پاسداشت و تجلیل بزرگان علوی و مشاهیر خاندان عترت پرداخته می شود. ایجاد حلقه های ذکر و سروده های مذهبی، انجام برخی از رسوم سنّتی و برپایی خیمه های بزرگ در کنار و حاشیه مساجد، در محلّه های جنوب شهر و کوچه های تنگ و باریک محلاّت قدیمی به صورت عمومی و نیز دادن غذا و نذورات که به صورت خودجوش و مردمی صورت می گیرد، در ادامه پدیده تکریم موالید مذهبی قابل توجّه است.۱۰
مراقد منوّر
بسیاری از بزرگان شیعه در مصر، بارگاه و مراقدی باشکوه دارند که این اماکن، زیارتگاه مردم مصر است؛ یکی از آنها بارگاه نورانی «رأس الحسین» است. صلیبی ها در اواخر دوران فاطمیان، یورش های خود را به قلمرو شام گسترش دادند. این تهاجم وحشیانه موجب گردید تا فرمانروایان سلسله فاطمی به مقابله نظامی با آنان برخیزند. در نتیجه این تجاوزات، در سال ۴۹۱ ق. فاطمیان به فرماندهی افضل بن امیرالجیوش، صلیبیان را از قُدس و عَسْقَلان بیرون راندند. افضل سرمبارک امام حسین علیه السلام را که در شام مدفون بود، از خاک خارج نموده، معطّر ساخت و بر سینه اش نهاد و با پای پیاده آن را تا مصر آورد. سپس در مکان کنونی دفن نمود؛ زیرا فاطمیان نگران بودند صلیبی ها دوباره بر شام سیطره یابند و نسبت به سر مبارک امام حسین علیه السلام بی احترامی کنند. رأس مقدّس امام در روز یکشنبه، هشتم جمادی الآخر به مصر رسید و همراه آن، فرماندار عسقلان، ملقّب به «امیرسیف مملکت تمیم» و معاون نقیب اشراف عسقلان قاضی مؤتمن ابن مسکین حضور داشته و به مصر وارد شدند. نقل نموده اند: هنگامی که سر مبارک حضرت را از مدفنش خارج کردند، هنوز خونش خشک نشده بود و عطری چون مُشک از آن به اطراف پراکنده می گردید. سر مقدّس را در پارچه ای قرار دادند و به منطقه «الکافوری» در قاهره آوردند و در سرداب قصر زمرّد قرار دادند تا اینکه در کنار «قبّه الدّیلم» بر در «دهلیز الخدمه» به خاک سپرده شد. هرکس داخل این مکان می گردید، زمین مقابل مقبره را می بوسید. در روز عاشورا و در جوار مرقد، شتر، گاو و گوسفند قربانی می نمودند و با زاری و ندبه، بر دشمنان امام حسین علیه السلام لعن و نفرین می فرستادند.۱۱
وجود زیارتگاه رأس الحسین در کشور مصر، از عوامل بسیار مهمّ پیوند مصریان با اهل بیت و تشیّع است. نیز این گونه اماکنِ با قداست، از عوامل مهمّ پایداری مسلمانان این سامان در برابر یورش های ایّوبیان و دیگر مخالفان علوی بوده است.
علاوه بر این زیارتگاه، اماکن دیگری در مصر وجود دارد؛ از جمله:
۱. رأس زید (فرزند امام محمد باقر علیه السلام ).
۲. بارگاه زینب (از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام ).
۳. فاطمه النّبویّه.
۴. سکینه (دختر امام حسین علیه السلام ).
۵. دختر امام صادق علیه السلام .
۶. رقیّه (دختر امام کاظم علیه السلام ).
۷. سیّده نفیسه.
احمد ابوکف، نویسنده مسلمان مصری که اهتمام خاصّی به نگارش سیره اهل بیت علیهم السلام در مصر دارد، می نویسد:
بوستان مبارک پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با شاخ و برگ های خود، سرزمین مصر را در برگرفته است. صدف هایی از گنج های آل بیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم این قلمرو را مزیّن کرده و انوار درخشانی بر آن تابانیده و عطر آگینش ساخته است. این شاخ و برگ ها غالباً از نسل علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا علیهماالسلام و برخی از ذرّیه حسن بن علی علیه السلام و عده ای از نوادگان امام حسین علیه السلام هستند.
وی در ادامه، یادآور می شود:
مردمان مسلمان مصر که شیفته اهل بیتند، به این چند ضریح و زیارتگاه واقعی اکتفا نکرده اند؛ بلکه دهها و حتی می توان گفت صدها کانون زیارتی نمادین از آنها در جای جای مصر ساخته اند تا عامل به فرموده رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم باشند که به جامعه اسلامی توصیه نموده اند: «مَثَل اهل بیت من مانند کشتی نوح است؛ هرکس داخل آن گردد، نجات می یابد و هرکس سرپیچی نماید، غرق می شود.» همچنین مردمان مصری با ابراز علاقه و ارادت نسبت به ساحت مقدّس خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به این سخن نبیّ اکرم عمل می کنند که می فرمایند: «هرکس به دوستی (راستین) آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم بمیرد، شهید و مؤمن کامل است و هرکس بر بغض این خاندان مرگش فرا رسد، کافر مرده است و بوی بهشت به وی نخواهد رسید.» به همین جهت است که مصریان در طول تاریخ، دوستی اهل بیت را در ذهن و دل خویش برقرار و استوار نگه داشته اند.۱۲
صالح الوردانی خطیب، نویسنده و مبارز مصری که به مذهب شیعه روی آورده، می گوید:
جامعه مصر به اهل بیت عشق می ورزد و مردم در مناسبت های دینی مربوط به این خاندان، به قاهره می آیند تا یاد امام حسین علیه السلام ، حضرت زینب و سیّده نفیسه را زنده نگه دارند. تبلیغات شدید و منفی فرقه وهابیت نتوانسته است از این علاقه ها و ارادت ها چیزی کم کند و اعتقاد به شفاعت و توسّل را از مردم مصر بگیرد؛ زیرا این گرایش ها در اعماق قلب و وجدان ساکنین این سامان رسوخ نموده است.
وی اضافه می نماید:
مراقد شریف در مصر ـ که قبور فرزندان خاندان عترت است ـ یکی از عوامل مهمّ جلوگیری از گسترش وهابیت و اتّصال مردم مصر به اهل بیت و ارتباط با تشیّع است.
به گفته این محقّق مصری، این اماکن مبارک یک حالت ولایی نسبت به اهالی مصر دارند. و اگر کسی در خصوص آنها بخواهد تردیدی ایجاد کند و یا مقام مقدّس و با ارزش آنها را کم بداند، مردم با او از در مخالفت و نفرت در می آیند. یکی از جنبه های برجسته در مصر، وجود قاریان زیاد است؛ اما اگر اینها بخواهند شهرتی به دست آورند، باید در یکی از مراقد مقدّس خاندان پیامبر به تلاوت کلام وحی بپردازند. مردم مصر بیشتر وقت ها برای مراسم عزاداری از این قاریان دعوت می کنند. در گذشته وقتی گفته می شد عبدالباسط برای قرائت قرآن به مسجد رأس الحسین می آید، گروه های زیادی در آنجا حاضر می شدند تا از تلاوت قرآن، توسّط وی بهره مند شوند.
استاد وردانی خاطر نشان می کند:
علاقه مردم مصر به مزار اولاد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به حدّی است که هرجا یکی از این مراقد وجود داشته باشد، در اطراف آن محلّه ای مسکونی ساخته و درگذشتگان خود را در جوارش دفن کرده اند؛ چون عقیده دارند این اماکن متبرّک اند. در مصر محلّه هایی نیز با نام امام حسین، سیّده زینب و سیّده نفیسه وجود دارد. اگرچه مقبره برخی شخصیت های مذاهب اسلامی در مصر وجود دارد و این قبور، زائرانی نیز دارد؛ اما نتوانسته اند از لحاظ مقام همتای مراقد شریفی که اشاره شد، شوند. مردم برای زیارت بارگاه های مطهّر خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نه تنها با اتوبوس؛ بلکه با پای پیاده مسیرهای طولانی را طی می کنند و چون خانه های اطراف آن مراقد شریف، برای اسکان آن جمعیت انبوه کفایت نمی کنند، زائران ناگزیر در کوچه ها و خیابان ها می خوابند.۱۳
می توان گفت اشتیاق مردم مصر به ساحت مقدّس اهل بیت علیهم السلام ، که ریشه در صدر اسلام دارد، توسّط قبوری متبرّک چون چشمه ای در حال جوشش است و این بارگاه های فروزان، شعله محبّت به خاندان پیامبر را در میان مصریان پرفروغ می نماید. اگرچه دشمنان برای خاموش نمودن «عشق علوی» در قلوب مسلمانان، تلاش فراوانی به عمل آورده اند؛ کتاب های زیادی نوشته شده و تبلیغات سوء زیادی انجام شده؛ اما وجدان شیعی در مصر همچنان بیدار است.
بارگاه با برکت منسوبان به اهل بیت علیهم السلام تبلور خاصّی یافته و گویی پیوند مردم با این مراکز زیارتی، حلقه اتّصال و اتّحاد شیعه و سنّی است و نقطه اشتراک مردم این سامان با شیعیان نقاط دیگر جهان است. در واقع این مزارهای نورانی، حالتی «ولایتی» به این کشور داده است.۱۴
علاّمه محمّد حسین مظفّر می نویسد:
مصری ها دارای رفتار و آثاری هستند که حبّ و تمایل آنان در خصوص اهل بیت عصمت را برای ما بازگو می نماید؛ همچون: تعمیر و بازسازی مشاهدی که به اهل بیت منسوب است؛ هم چنین بوسیدن، تضرّع و التماس آنان به درگاه الهی برای گره گشایی از مشکلات و رفع حوائج در کنار این مشاهد، و اینکه به صورت دسته هایی بیرون می آیند و پرچم های سیاه با خود حمل می کنند و در دست آنان زنجیر آهنی است که بر پشت خویش می نوازند و بسان شیعه در اظهار شعائر حزن و اندوه نسبت به مصائب اهل بیت علیهم السلام عمل می کنند. امثال این گونه رفتارها، ما را به شدّت متوجّه این حقیقت می کند که آنان به خاندان نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ارادت دارند.۱۵
ازدحام جمعیت در بارگاه های منوّر مصر در ایّام ویژه ای از سال، چنان زیاد است که امکان ورود حتّی به صحن مسجدی که در مجاور مرقد است، بسیار دشوار است. شیفتگان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با بوسه بر ضریح، زاری و توسّل برای برآوردن حاجات خویش تلاش می کنند. طواف عروس در «حرم سیّده نفیسه» مرسوم است. محلّ طواف زن و مرد، از هم جداست و رایحه فضای ملکوتی زیارتگاه ها، زائران را معطّر می سازد. زیارت کنندگان زیرلب دعایی زمزمه می کنند، دست به نیایش برمی دارند، سوره ای از قرآن تلاوت می کنند، دست به ضریح می کشند و حتی لباس های خود را با آن متبرّک می نمایند. سپس دست خویش را به صورت می کشند تا از امواج مقدّسی که از مرقد منوّر ساطع گردیده، سیمای خود را نورانی سازند.
پدرها، فرزندان را بر سر دست بلند می کنند تا مرقد و شکوه زائران را بهتر مشاهده کنند. مادران، به اطفال آموزش می دهند که چگونه اطراف ضریح را لمس نمایند و از آن برکت گیرند. زائران در یک بهم آمیختگی و محبّت شگفت آور در کنار هم استراحت می کنند، غذا می خورند و با یکدیگر به صحبت می نشینند…
یکی از سیّاحان و نویسندگان اروپایی می نویسد:
در این مکان ها، تجلّیات ایمانی بروز می کند که امکان دارد به صورت زمزمه ای زیر لب یا فریاد باشد. از کنجکاوی شدید تا خلسه ای معنوی و عرفانی، از لبخند تا گریه، هرکه به شیوه خود، شفاعت صاحب مرقد را برای رفع یک ناراحتی و یا انجام درخواستی، خواهان است. در زیر گنبد صداهایی که نام شخص آرمیده در آن بارگاه را مدام تکرار می نمایند، طنین می افکند. حتی صدای پاهای جمعیت خود به تنهایی بیانگر استغاثه است. چهره، در زیر نور چراغ های زیارتگاه از اشتیاق، محبّت و علاقه حکایت دارد. امواج مداوم زمزمه زائران، احساس شگفتی از حرارت عشق و کشش به سوی امامزادگان را که از بندگان مقرّب درگاه حق بوده اند، ایجاد می نماید.۱۶
پی نوشت ها:
۱. ر.ک: المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والآثار، (خطط مقریزی) ج ۱؛ النجوم الزاهره فی ملوک مصر والقاهره، ابن تغری بُردی.
۲. خطط مقریزی، ج ۱، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۲.
۳. سفرنامه ناصرخسرو، به کوشش دکترنادروزین پور.
۴. شیعه در مصر، صالح الوردانی، ترجمه قاسم مختاری، ص ۳۵ ـ ۴۴.
۵. همان، ص ۶۳ ـ ۷۲.
۶. ر.ک: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۹، ص ۱۰۳، ۱۲۳ و ۱۲۴؛ النجوم الزاهره، ج ۶، ص ۲۴ و ۱۱۰، ذیل حوادث سال های ۵۷۱، ۵۷۲ و ۵۸۴ ق.
۷. شیعه در مصر، فصل چهارم.
۸. معجم البلدان، یاقوت حموی، مادّه «قاف».
۹. شیعه در مصر، ص ۸۷ و ۸۸.
۱۰. مجلّه چشم انداز، دوره جدید، ش۲،ص۹۷و۹۸.
۱۱. خطط مقریزی، ج ۲، ص ۱۶۱ و ۱۶۲.
۱۲. اهل البیت فی المصر، مقاله «دوحه النبی(ص) المبارکه لماذاالکثیرمن اغصانهافی مصر»،احمدابوکف.
۱۳. کیهان فرهنگی،گفت وگوباصالح الوردانی،ش۲۰۵.
۱۴. مجلّه مشکوه، ش ۵۳، ص ۳۴.
۱۵. تاریخ شیعه، علاّمه محمّدحسین مظفّر، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجّتی، ص ۲۸۰.
۱۶. مجلّه مشکوه، ش ۶۰ و ۶۱؛ گنبدها و مناره های مصر، کاترین مایو رو ژاوان، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدّم.
منبع: فرهنگ کوثر – تابستان ۱۳۸۲، شماره ۵۸ –