- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
روایاتى در این خصوص وجود که دلالت دارند بر اینکه در مادّه اعراف، عرفان و معرفت به کار رفته است. و شاید ریشه این نوع تعبیر، از آیه ۴۶ سوره اعراف قرآن گرفته شده باشد که: «وَ عَلَى الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاَّ بِسِیمَب’هُمْ؛ و بر اعراف مردانى (والامقام) هستند که هر دو (گروه) را از سیمایشان مى شناسند» چون در این آیه، وقوف بر اعراف را از آنِ کسانى قرار داده است که معرفت دارند بواسطه علامت و نشانه هائى که در سیماى مردم است، اگر ضمیر هُمْ به کُلاًّ بر گردد؛ و یا به نشانه هائى که در سیماى خودشان است اگر ضمیر هُمْ به رِجَالٌ بر گردد. و ممکن است بگوئیم به هر دو یعنى به رِجَالٌ و کُلاًّ بر گردد، و از نقطه نظر ادبیّت اشکالى ندارد. و عنوان ارجاع ضمیر به جامع بین دو چیز مذکور در عبارت، خالى از لطف نیست.
در تفسیر «مجمع البیان » آورده است که بَکر بن عبدالله مُزْنى به حسن گفت: به من چنین رسیده است که اهل اعراف، گروهى هستند که نیکى ها و بدى هاى آنان به قدر هم است، و لذا بین بهشت و دوزخ وقوف دارند. حسن دست خود را بر ران خود زد و گفت: اهل اعراف کسانى هستند که خداوند آنان را براى معرفت و شناسائى اهل بهشت و جهنّم در آن محلّ وقوف داده است؛ تا بعضى را از بعضى دیگر تمیز دهند. و سوگند به خدا که چه بگویم؟ شاید بعضى از آنان، با ما در این خانه باشند!
و ثَعلبى با اسناد خود در تفسیر از ضحّاک، از ابن عبّاس آورده است که اعراف مکان بالا و مرتفعى است بر روى صراط، و بر آن حمزه و عبّاس و علیّ و جعفر قرار دارند. و آنان محبّان خود را به سفیدى چهره، و دشمنان خود را به سیاهى چهره مى شناسند. و سپس گفته است: «قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ الْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: هُمْ ءَالُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُالسَّلاَمُ؛ لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لاَ یَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَروُهُ؛ حضرت باقر علیه السّلام گفتند: اهل اعراف آل محمّد علیهم السّلام هستند؛ داخل بهشت نمى شود مگر کسى که آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل آتش نمى گردد مگر کسى که آنها را ناشناخته بگیرد و آنان او را ناشناخته بگیرند».
و در «تفسیر عیّاشی» از هِلْقام از حضرت باقر علیه السّلام آورده است که در جواب اینکه پرسیده بود: مراد از وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ در آیه شریفه «وَ عَلَى الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاَّ بِسِیمَب’هُمْ» چیست؟ فرمودند: آیا شما در بین خودتان، اهل خبره و شناسائى ندارید؟! آیا بر قبائل خود کسانى را که خوبان را از بدان بشناسند ندارید؟! هِلقام گوید: عرض کردم: آری. حضرت فرمود: ما هستیم آن مردانى که تمام خلائق را از روى سیما و علائم مى شناسیم!
و نیز عیّاشى از زاذان، از سلمان آورده است که گفت: شنیدم بیش از ده بار رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به على میفرمود: «یَا عَلِیُّ! إِنَّکَ وَ الاْوْصِیَآءَ مِنْ بَعْدِکَ أَعْرَافٌ بَیْنَ الْجَنَّهِ وَالنَّارِ؛ لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إلاَّ مَنْ عَرَفَکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ، وَ لاَ یَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْکَرَکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ؛ اى علیّ! تو و اوصیاء بعد از تو، أعراف هستید بین بهشت و آتش؛ داخل در بهشت نمى شود مگر کسى که شما را بشناسد و شما هم او را بشناسید، و داخل آتش نمى شود مگر کسى که شما را ناشناخته گیرد و شما هم او را ناشناخته گیرید!» (تفسیر عیاشى ج۲ ص ۱۸ ).
و نیز عیّاشى از سَعد بن طَریف از حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه آورده است که فرمودند: اى سعد! ایشان آل محمّد علیهم السّلام هستند؛ داخل بهشت نمى شود مگر کسى که آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل جهنّم نمى شود مگر کسى که آنان را ناشناخته گیرد و آنان او را ناشناخته گیرند.
اهل بیت (ع) واسطه شناسایى حضرت حق
و نیز عیّاشى از ثُمالى از حضرت باقر علیه السّلام آورده است که در پاسخ کسى که از گفتار خداوند تعالی: «وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاَّ بِسِیمَب’هُمْ» سؤال کرده بود فرموده اند: «ما هستیم اعراف! آن کسانى که خداوند شناخته نمى شود مگر بوسیله شناخت ما. و ما هستیم اعراف! آن کسانى که داخل بهشت نمى شود مگر آن که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم، و داخل آتش نمى شود مگر آن که ما را انکار کند و ما او را انکار کنیم. و این بجهت آنستکه خداوند اگر إراده میفرمود و میخواست خود را بدون واسطه به مردم بشناساند البتّه مى شناسانید، ولیکن او ما را سبب و وسیله و درى قرار داده است که باید از آن داخل شد».
و در «بصائر الدّرجات» پس از سؤال او از حضرت باقر علیه السّلام از تفسیر این آیه، و پس از جواب آنحضرت بر همین نهجى که أخیراً از «تفسیر عیّاشی» ذکر شد ـ آورده است که حضرت به دنبال آن اضافه میکنند که: «و بنابراین مساوى نیستند آنچه که معتصمین بدان تمسّک میجویند با آنچه که مردم به هر سو راهى را انتخاب نموده و میروند؛ مردم پیوسته براى آب خوردن به سوى چشمه هاى آلوده و کدر میروند که بعضى از آنها در بعضى دیگر ریخته شده و آمیخته میگردد، ولى کسى که به سوى آل محمّد بیاید به سوى چشمه صاف و پاکى آمده است که به علم خدا جارى است و هیچگاه انقطاع و نابودى ندارد. و این حقیقت به جهت آنستکه اگر خداوند اراده فرموده بود که خودش را بشخصه به مردم بشناساند تا بدون هیچ واسطه از در خدا وارد شده و او را ببینند، البتّه چنین کارى را میکرد، ولیکن محمّد و آل محمّد را درهائى براى شناسائى خود قرار داده است که باید از آن درها وارد شوند؛ و اینست معناى گفتار خدا که: نیکوئى و خوبى به این نیست که شما در خانه ها از پشت آنها وارد شوید! ولیکن خوبى براى کسى است که تقوى پیشه ساخته است! و شما به خانه ها از درهاى آنها وارد شوید!»
منبع: کتاب معاد شناسى، ص ۱۰-۵۰.