- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
بعثت بدین معنا است که خداوند کسانی را به پیامبری برمی انگیزد تا وحی الهی را به انسان ها برسانند و هدایت آنان را به سوی کمال شایسته انسانی در دست گیرند. (پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ۱۳۸۶: ۱۶۰)
جامعیت بعثت، یکی از موضوعاتی است که امروزه بحث از آن در کنار برخی از مباحث فلسفه بعثت، مانند قلمرو بعثت یا وحی و نبوت و غیره، بیش از پیش مورد توجه واقع شده است و این در حالی است که پیش از این، اندیشمندان اسلامی به این مسئله به طور مستقل نمی پرداختند؛ بلکه موضع خود را در این مسئله، لابلای بحث هایی چون ضرورت بعثت، خاتمیت، مسئله امامت و. .. روشن می ساختند.
سوالی که در این مبحث انسان را با آن درگیر می سازد آن است که آیا اهداف بعثت انبیا تنها به مسائل مربوط به آخرت و جهان پس از مرگ می پردازد یا مسائل مربوط به این دنیای انسان را نیز مدنظر دارد؟ آیا بعثت، تنها حوزه شخصی انسان را هدف می گیرد یا اینکه حوزه عمومی و اداره امور مادی و دنیوی را هم دربر می گیرد؟ و به تعبیر ساده تر آیا به دنبال تامین سعادت آخرت انسان است یا اینکه علاوه بر سعادت اخروی برای سعادت دنیای او نیز برنامه دارد؟
در این باره با سه دیدگاه مواجه هستیم:
۱. دیدگاهی که قلمرو بعثت را تنها در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصرکرده و دیگر امور انسان، در حیطه تصمیم گیری عقل و خرد انسان می باشد.که به این دیدگاه تفریطی می گوییم.
۲. برخی معتقدند تمام نیازهای علمی و معرفتی بشری را می توان از قرآن، یا قرآن و سنت جویا شد و برای این امر نیازی به عقل و تجربه نیست. که به این دیدگاه ما دیدگاه افراطی می گوییم.
۳. دیدگاهی که بدون طرد عقل و تجربه بشر، اهداف پیامبر را تنها در حوزه شخصی و مسائل اخروی نمی بیند بلکه معتقد است امور عمومی و دنیوی انسان تا جایی که در هدایت انسان مربوط است مورد توجه پیامبر می باشد که به دیدگاه اعتدالی شناخته شده است.
نگاه اول
این دیدگاه در مسئله اهداف پیامبر، تلقی حداقلی از بعثت دارد. این رویکرد بر این باور است که بعثت به مسائل دنیوی و زندگی اجتماعی انسان ها ربطی ندارد و اصولاً اداره جامعه و برنامه ریزی توسعه و تکامل اجتماعی به خرد انسانی و عقلانیت ابزاری واگذار شده است. پیامبر فقط رابطه معنوی انسان با خداوند سبحان و سعادت اخروی او را تأمین می کند و اگر احکام و قوانین و آداب و مناسکی در دین است، به پوسته و قشر دین ارتباط دارد؛ زیرا گوهر و حقیقت دین، خداشناسی و خدایابی و سعادت اخروی انسان هاست؛ بنابراین جامعیت و کمال دین اسلام به سعادت ابدی انسان مربوط است، نه به تنظیم معیشتی و دنیوی بشر. که به دیگاه حداقلی معروف می باشد. (همان، ۸۹)
نگاه دوم
این دیدگاه هم در الهیات مسیحی و هم کلام اسلامی طرفدار دارد. در قرون وسطی گروهی از متألهان، وحی را جانشین همه معارف بشری، اعم از علوم تجربی، اخلاقی و مابعدالطبیعه می دانستند و بر این باور بودند که خداوند با ما سخن گفته و آنچه را برای رسیدن به رستگاری لازم است، در کتاب مقدس آورده است.
نگاه سوم
در این نگاه بعثت پیامبر علاوه بر سعادت اخروی، برای سعادت دنیوی بشر نیز برنامه دارد. البته این به معنای تعطیلی عقل و تجربه نیست؛ بلکه پیامبر کلیاتی را ارائه داده و به عقل و تجربه بشر خط و جهت خاص دینی و الهی می دهد تا سعادت دنیوی بشر هماهنگ با سعادت اخروی او بوده و مخل و مضر آن نباشد. این دیدگاه به دیدگاه حداکثری معروف است.
مقصود از جامعیت اهداف بعثت این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلی و کلان و خواه در زمینه مسائل جزئی و خاص توسط پیامبران الهی بیان شده باشد و مطالعه کتب آسمانی، انسان را از هرگونه بحث و کاوش فکری در شناخت انسان و جهان و جوانب حیات بشری بی نیاز سازد، بلکه مقصود این است که پیامبر در راستای هدف رسالتی که دارد یعنی هدایت انسان به سمت کمال واقعی و همه جانبه او از بیان هیچ نکته لازمی فروگذار نکرده است.
بنابراین جامعیت اهداف بعثت را باید نسبت به هدف و رسالت پیامبر مورد تحقیق و بررسی قرار داد، نه فراتر یا فروتر از آن.
پس اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله ناظر به همه ابعاد زندگی مادی و معنوی انسان است و زندگی دنیوی انسان را هدایت و هرگونه دنیاگریزی را نفی می کند؛ زیرا هدف اصلی پیامبران، تأمین سعادت دنیوی و اخروی است و در چگونگی سازماندهی دنیای مردم، نقشی مؤثر و در تأمین حیات معنوی و نجات آخرتی آنها سهم بسزایی دارند. با رجوع به آیات و روایات، دیدگاه سوم تائید می شود. به برخی از آیات و روایات اشاره می شود.
اهداف بعثت پیامبر از نگاه آیات و روایات
خداوند، اهداف بلند و فایده های بی شماری را در ارسال پیام آوران برای شکوفا کردن بنیه علمی و عملی انسان در نظر گرفته است تا آنان را به «ملاقات خدا» (یعنی بالاترین مقام ممکن) ارتقا بخشد. برخی از اهداف بعثت، که می شود گفت اهداف اعتقادی، عبادی، فردی، اجتماعی و غیره می باشد عبارتند از:
۱. خدا پرستی و پرهیز از طاغوت
از اهداف زیر بنایی و بنیادین بعثت انبیا علیهم السلام فراخوانی مردم به پرستش خدای یگانه و دوری از طاغوت و مظاهر آن است:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلَالَهُ…». (نحل: ۳۶)
«ما در هر امتی پیامبری برانگیختیم تا به آنان بگویند خدا را بپرستید و از پرستش غیر خدا (طاغوت) خودداری کنید گروهی هدایت یافتند و گروه دیگر (از طریق عناد و لجاج) شایسته ی گمراهی و ضلالت شدند…»
حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام باز می فرماید:
«خداوند محمّد صلی الله علیه و آله پیامبر خود را بر انگیخت، تا وعده خود را انجام دهد و پیامبری را به وسیله او خاتمه بخشد و مردم روی زمین در آن روز مذهب های گوناگون وبدعت های زیاد و روش های مختلف داشتند. گروهی او را به مخلوق تشبیه می کردند (برای او عضو و مکان قایل بودند) برخی در نام وی تصرف می نمودند و گروهی به غیر خدا اشاره می کردند (بت ها را می پرستیدند) آنان را از گمراهی به شاهراه توحید هدایت کرد و از چنگال جهالت نجات داد». (نهج البلاغه، خطبه ۱)
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همچنین در این باره می فرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خداشناسی نمی دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند». (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۴: ح۱۹: ۲۸۷)
نیز در تشریح این انگیزه می فرماید:
«خداوند پیامبران را برانگیخت تا آنچه را که بندگان خدا درباره توحید و صفات خدا نمی دانند فرا گیرند و به ربوبیت و پروردگاری و یگانگی وی پس از انکار ایمان آورند». (نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳)
پس، معنای پرستش خدا و پرهیز و اجتناب از طاغوت، این است که جز عبادت خدای یکتا که معقول عقل نظر و مقبول عقل عمل است، پرستش دیگری منفی و باطل است. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۷۷)
۲. تعلیم کتاب و آموزش حکمت
در بخشی از آیات، هدف از بعثت پیامبران، آموزش کتاب آسمانی و حکمت معرفی شده است. البته مقصود از کتاب، کتاب هر پیامبری است که با آن مبعوث شده است، مانند «صحف» نسبت به نوح و ابراهیم، و «تورات وانجیل» نسبت به کلیم و مسیح، و «قرآن» نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.
مقصود از حکمت، آن دستورات حکیمانه است که ضامن سعادت انسان در دوجهان می باشد.
چنانکه در آیه زیر از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید:
«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِک وَیعَلِّمُهُمْ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ وَیزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ» (بقره: ۱۲۹)
«خدایا در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را برای آنان تلاوت کنند، و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزند و آنان را پاکیزه نمایند حقا که تو عزیز (توانا) وحکیم هستی».
در آیه فوق پس از آنکه حضرت ابراهیم تقاضای ظهور پیامبر اسلام را می کنند، سه هدف برای بعثت او بیان می دارند: نخست تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشه ها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبنده ای است که از مجرای وحی بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل می شود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار می کند.
(یتلو) از ماده (تلاوت) در لغت به معنی پی در پی آوردن چیزی است و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی نظام صحیحی بخوانند، عرب از آن تعبیر به تلاوت می کند، بنابراین تلاوت منظم و پی در پی مقدمه ای است برای بیداری و ایجاد آمادگی، برای تعلیم و تربی.
سپس تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوم می شمرد؛ زیرا تا آگاهی حاصل نشود، تربیت که مرحله سوم است صورت نمی گیرد.
لذا پیامبران هم معلمند، هم مربی، هم آموزش دهنده اند و هم پرورش دهنده.
۳. برپایی عدل و قسط
در برخی از آیات و احادیث انگیزه بعثت پیامبران و فرو فرستادن کتاب های آسمانی، تحقق قسط در میان مردم بیان شده است؛ چنان که خداوند در این باره می فرماید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ…». (حدید: ۲۵)
«ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنان کتاب و میزان فرو فرستادیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند.»
منظور از «بینات» و دلایل روشن، ادراکات عقلی و خردورزی های صحیح علمی و نیز معجزات و کرامات عملی است. همچنین مراد از «کتاب»، برخی از معارف و احکام و عقاید و اخلاق و سایر علوم است «میزان» و معیار صحیح نیز همراه معصوم است و هیچ میزانی، دقیق تر از سیره و روش و راه کار های معصومانه پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوایان دین علیهم السلام نیست. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۷۴)
جمله (لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) علت فرستادن پیامبران و نازل نمودن کتب آسمانی است که در آغاز آیه وارد شده است. گویی بسط قسط در جامعه یکی از اهداف اعزام پیامبران و انزال کتب آسمانی می باشد. (سبحانی، ۱۳۷۰: ج۱۰: ۴۴)
۴. نجات از تاریکی ها
رهایی از ظلمات و رسیدن به وادی نور، از اهداف بعثت است که در قرآن کریم به آن تصریح شده است:«… کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» (ابراهیم: ۱)؛ این کتاب را برای تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی ها به به سوی روشنایی، به فرمان پروردگارشان در آوری، به سوی خداوند شکست ناپذیر و ستوده.
تعبیر به (لِتُخْرِجَ) آیه در واقع به دو نکته اشاره می کند:
نخست اینکه قرآن مجید گرچه کتاب هدایت و نجات بشر است؛ ولی نیاز به مجری و پیاده کننده دارد، باید رهبری همچون پیامبر باشد که به وسیله آن گمگشتگان راه حقیقت را از ظلمات بدبختی به نور سعادت هدایت کند، بنابراین حتی قرآن هم با آن عظمت، بدون وجود رهبر و راهنما و مجری و پیاده کننده، حل همه مشکلات را نخواهد کرد.
دیگر اینکه تعبیر به خارج ساختن در واقع دلیل بر حرکت دادن توأم با دگرگونی و تحول است، گوئی مردم بی ایمان در یک جو و محیط بسته و تاریک قرار دارند و پیامبر و رهبر دست آنها را می گیرد و به فضای وسیع تر و روشن وارد می سازد. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج۱۰: ۲۶۷)
جهل علمی و جهالت عملی، هر دو تیره است، جاهل متهتّک، چونان عالم فاجر، گرفتار تاریکی متراکم است و مدّعی ارشاد، بدون فلاح علم و صلاح عمل، مغمور در ظلماتِ انباشته است. تنها کشتی نجات و مصباح هدایت، همانا مشکات نبوّت است که از بارگاه تشریف به کارگاه تکلیف اعزام می شود تا تیره دلان را روشن ضمیر، و گمراهان را راهیان نور کند. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۷۵)
۵. تکامل عقل
یکی از مهم ترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی بشر است، از این رو باید عقل و دانش هر پیامبری، از عقل و دانش امّت وی بالاتر و برتر باشد:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: هدف از بعثت، تکمیل عقول بشر است: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً وَ لَا رَسُولًا حَتّی یسْتَکمِلَ الْعَقْلَ، وَ یکونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِه »؛ (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱: ح۱۱: ۳۰)؛ خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود، و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۷۳)
همچنین طبق بیان امیرمومنان علی علیه السلام پی در پی آمدن پیامبران، برای این بود که مردم را به عهد و میثاق فطری که در آفرینش آنان نهاده شده است، فرا خوانند و خردهای پنهان شده آنان را از زیر گرد و غبار ضلالت بیرون آورند که در این صورت، نعمت توحید را باز خواهند یافت: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلُه وَ واتَرَ اِلیهِمْ اَنْبِیاءَهُ، لِیسْتَادُوهُم مِیثاقَ فِطْرَتِه… وَ یثِیروا لَهُم دَفائِنَ العُقُول…» (نهج البلاغه، خطبه۱)؛ یعنی قداست بینش صائب و گرایش صالح، در زیر اغراض مادی و غرایز حیوانی مدفون می شود که برای اِثاره و شکوفا کردن چنین دفینه ای، وحی الهی ضروری است.
۶. تعالی اخلاق
رشد و تعالی اخلاقی و آداب اجتماعی، یکی دیگر از اهداف بعثت به شمار می آید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من برای تتمیم و تکمیل اصول و کرامت های اخلاقی مبعوث شدم: «اِنّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاق» (طبرسی، ۱۴۱۲:۹)، در سایه این هدف متعالی سفارش و توصیه به رفتارهای اخلاقی از جمله: احسان به پدر و مادر، ادای حقّ وزن و پیمانه، عدالت در شهادت و داوری، وفا به عهد و پیمان، دوری از شرک، برپاداری حقّ و عدالت و تقوا و پاکی شکل می گیرد. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۹۰)
هدف رسمی بعثت، تزکیه نفس و تهذیب روح است و این غرض وزین، هماره با اصلاح اخلاق اخلاق همراه است؛ به گونه ای که بخش مهم از ره آورد وحی را توصیه های اخلاقی تشکیل می دهد؛ زیرا اخلاق ستوده، هم پشتوانه قانون است و هم مکمّل و متمّم آن.
۷. داوری در اختلاف های مردم
مردم، امّتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آن کتاب خویش را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف می ورزند، داوری کند. (بقره: ۲۱۳)
آیه یاد شده، حاوی دو نکته اساسی است:۱. بشارت و انذار، که هر دو از اهداف بعثت است- چون تشویق و تنبیه، دو رکن عمده تربیت نفوس و تامین کننده سعادت آن هاست ۲. داوری به حق که بر اساس تعالیم کتاب های آسمانی، به ویژه قرآن حکیم است. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۷۶)
آیین های الهی، اهداف زیادی را از جمله تهذیب نفوس انسانی و رسانیدن انسان به مقام قرب الهی، تعقیب می کند، ولی مسلما یکی از مهمترین اهداف، رفع اختلافات بوده است؛ زیرا همیشه نژادها، قومیت ها، و زبان و مناطق جغرافیایی، عامل جدایی جوامع انسانی بوده است. چیزی که می تواند به عنوان یک حلقه اتصال، همه فرزندان آدم را از هر نژاد و زبان و قومیت و منطقه جغرافیایی به هم پیوند دهد، آیین های الهی است که تمام این مرزها را در هم می شکند و همه انسانها را زیر یک پرچم جمع می کند که نمونه آن را در مراسم عبادی سیاسی حج می توان مشاهده کرد.
اگر می بینیم پاره ای از مذاهب، عامل اختلاف و درگیری شده اند، به خاطر آمیخته شدن آنها با خرافات و تعصبهای کورکورانه است؛ وگرنه مذاهب دست نخورده آسمانی، همه جا عامل وحدت به شمار می آید. (مکارم شیرازی، ج۲: ۱۱۹)
۸. یاد آوری نعمت ها
خدای سبحان در آیات متعددی، یادآوری نعمت های الهی را جزو دستورهای انبیا قرار داده است؛ مانند:
یک. «… وَاذْکرُوا إِذْ جَعَلَکمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَهً فَاذْکرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ» (اعراف: ۶۹)؛ به یاد آورید زمانی را که خداوند، شما را بعد از قوم نوح، جانشنان آنان قرار داد و در خلقت، بر قوّت شما افزود. پس، نعمت های خداوند را به یادآورد؛ باشد که رستگار شوید.
دو. «… فَاذْکرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» (اعراف: ۷۴)؛ نعمت های خدا را یاد آورید و در زمین، سر به فساد بر مدارید.
بازگو کردن هدف بعثت، گاهی به این است که مستقیماً مطلبی به عنوان غرض اساسی رسالت قرار گیرد، و زمانی به این است که ضمن بررسی برنامه های مبعوثان، مطلبی به عنوان وظیفه اصیل و دستور رسمی آنان مطرح شود و جریان یادآوری نعمت های الهی از قبیل دوم است. (جوادی آملی، ۱۳۸۱: ۱۷۸)
۹. آزادی انسان
بهترین ره آورد پیامبران، نشر حرّیت و ترویج آزادی، بویژه آزادی فرهنگی است که ترقّی جامعه در گرو آن است. قرآن کریم درباره ره آورد آزادی می فرماید: (الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنْ الْمُنکرِ وَیحِلُّ لَهُمْ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمْ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِک هُمْ الْمُفْلِحُونَ؛ آنان که از این فرستاده مکتب ندیده که نام او را در تورات و انجیل نوشته می یابند، پیروی می کنند؛ همان پیامبری که آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد و از کار ناپسند باز می دارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال، و چیزهای ناپاک را حرام می کند و از دوش آنان قید و بندهایی را که برایشان بوده استْ بر می دارد. پس آنان که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاری اش کردند و از نوری که با او نازل شده استْ پیروی کردند، آنان همان رستگارانند». (اعراف: ۱۵۷)
مبعوث شدگان از سوی خداوند، بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدف به زنجیر کشیدن توده های مردم و استعمار و استثمار آنهاست، نیستند آنها نه تنها بندی بر آنها نمی گذارند، بلکه بارها را از دوش آنان بر می دارند، و غل و زنجیرهایی را که بر دست و پا و گردنشان سنگینی می کرد، می شکنند. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج۶: ۳۹۸)
منبع
۱.قرآن مجید
۲.نهج البلاغه
۳.پژوهشکده تحقیقات اسلامی. ۱۳۸۶. فرهنگ شیعه. قم: زمزم هدایت.
۴.جوادی آملی، عبدالله. ۱۳۸۱. وحی و نبوت در قرآن. قم: نشر سرا.
۵.خسروپناه، عبدالحسین. ۱۳۸۲. گستره شریعت. قم. دفتر نشر معارف.
۶.خسروپناه، عبدالحسین. ۱۳۸۱.قلمرو دین. قم: مرکز مطالعات و پژوهش های حوزه علمیه قم.
۷.سبحانی، جعفر. ۱۳۷۰. منشور جاوید (جلد ۱۰)، قم: انتشارات توحید.
۸.طبرسی، حسن بن فضل. ۱۴۱۲. مکارم الأخلاق. قم: شریف رضی.
۹.کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق. ۱۴۰۷. اصول کافی. ترجمه: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی. تهران. دارالکتب الإسلامیه.
۱۰.مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی. ۱۴۰۳. بحارالأنوار (جلد ۱۹). بیروت. دار احیاء التراث العربی.
۱۱.مکارم شیرازی، ناصر. ۱۳۷۶. تفسیر نمونه (ج ۱ ـ ۲ ـ ۶ ـ ۱۰). تهران: دارالکتب الإسلامیه.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.