- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
حسن بن علی بن ابی طالب(علیه السلام) مشهور به امام حسن مجتبی(۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق.) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند. نیمه ماه خدا نور خدا آمد خوش آمد * سبط پیغمبر امام مجتبى علیه السلام آمد خوش آمد
در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى اوّلین فرزند خانواده على و زهرا علیهاالسلام پا به عرصه وجود گذاشت و نشاط و شادى را در بیت نبوّت و امامت به ارمغان آورد.امام هشتم علیه السلام از پدران خود از على بن الحسین علیه السلام و او از اسماء بنت عمیس جریان ولادت و نامگذارى آن حضرت را این گونه گزارش نموده است.
اسماء می گوید: من قابله جدّه ات فاطمه علیهاالسلام هنگام ولادت [امام [حسن علیه السلام و [امام] حسین علیه السلام بودم، پس آنگاه که امام حسن متولّد گشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: اسماء!(۱) پسرم را بیاور. او را در پارچه زردى پیچیده، خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بردم. حضرت آن پارچه را کنار انداخت و فرمود: اسماء! مگر من سفارش نکرده بودم که نوزاد را با پارچه زرد نپیچید. پس او را در پارچه سفیدى پیچاندم و به دست حضرت دادم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه خواند، سپس به على علیه السلام رو کرد و فرمود: پسرم را چه نامیده ای؟ على علیه السلام گفت: «ما کُنْتُ لِاَسْبِقَکَ بِاسْمِه یا رَسُولَ اللّهِ؛ اى رسول خدا! در نامگذارى بر شما سبقت نمی گیرم»، ولى دوست داشتم اسم او را «حَرْب» گذارم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من هم بر پروردگار در نامگذارى این طفل سبقت نمی گیرم. پس آنگاه جبرئیل فرود آمد و عرضه داشت: اى محمّد! علیِّ اَعْلى به شما سلام می رساند و می فرماید: على نسبت به شما مثل هارون نسبت به موسى است، جز آنکه بعد از تو پیغمبرى نخواهد آمد. این پسرت را به نام پسر هارون نام گذارى کن. پرسید، اسم پسر هارون چه بود؟ جبرئیل گفت: شُبّر. حضرت فرمود: زبان من عربى است. جبرئیل گفت: «سَمِّهِ الْحَسَنَ؛ اسم او را حسن بگذار.»
اسماء می گوید: پس او را حسن نامید. پس از آن چون روز هفتم فرا رسید، رسول خدا دو گوسفند قوچ براى او عقیقه کرد و یک ران با یک دینار طلا، به قابله (دایه) داد و سر او را تراشید و هم وزن موى او نقره صدقه داد و سر او را خوشبو کرد.(۲)
آنها از این قرار است:
- رعایت بهداشت در مورد نوزادان با پیچیدن در پارچه سفید؛
- خواندن اذان و اقامه در گوش نوزاد، که در واقع تلقین عقائد و معارف بحساب می آید؛
- نامگذارى امر مهمّى است و این امر باید به بزرگان واگذار شود و على علیه السلام این کار را به پیامبر صلی الله علیه و آله و او به خدا واگذار می کند؛
- استحباب عقیقه که بیمه عمر طفل به حساب می آید؛
- تراشیدن سر نوزاد؛
- صدقه دادن که باعث سلامتى نوزاد می شود؛
- خوشبو نمودن طفل؛
- توجّه خاص به دایه و قابله داشتن.
آنچه پیش رو دارید، بیان برخى انتظارات و توقّعاتى است که امام حسن مجتبى علیه السلام از امت اسلامی؛ بخصوص از شیعیان دارد. امید آنکه در ماه مبارک رمضان ره توشه اى براى رهروان کوى دوست باشد.
- خدا محورى
از مهمترین انتظاراتى که تمام انبیاء و اولیاء از بندگان خدا، داشته اند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهى و خداوندى را در تمام امور محور و اساس قرار دهند. امام حسن مجتبى علیه السلام نیز که خود خدا محور و سرا پااخلاص بود، از امت اسلامى و شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد که رضایت الهى را محور فعّالیت خویش قرار دهند. این توقّع را گاه با بیان زیان مردم محورى و خارج شدن از محور رضایت الهى ابراز می دارد، آنجا که فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَى اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ اِلَى النّاسِ؛(۳) هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می گذارد.»
و گاه فوائد خدا محورى و در نظر گرفتن رضایت الهى را به زبان می آورد و می فرماید: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فى قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یَدْعُوَ اللّهَ فَیُسْتَجابُ لَهُ؛(۴) من ضمانت می کنم براى کسى که در قلب او چیزى نگذرد جز رضا[ى خداوندی]، که خداوند دعاى او را مستجاب فرماید.»
مخصوصا در ماه مبارک رمضان که ماه تمرین اخلاص و دستیابى به رضایت الهى است، این توقّع دو چندان می شود؛ چرا که هدف اصلى از ماه مبارک رمضان این است که امّت اسلامى و شیعیان براى فتح قلّه رضایت الهى مسابقه دهند و در پایان ماه، همه بر آن قلّه صعود کنند. راوى از حضرت امام حسن علیه السلام این مهمّ را چنین نقل می کند: امام حسن علیه السلام روز عید فطر بر گروهى از مردم گذر کرد که مشغول بازى و خنده بودند، بالاى سر آنها ایستاد و فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ اِلى مَرْضاتِهِ فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَ قَصَّر آخَرُونَ فَخابُوا؛(۵) به راستى، خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه براى خلق خود قرار داده است تا به وسیله طاعت او براى جلب رضایت خداوند بر یکدیگر سبقت گیرند. مردمى سبقت گرفتند و کامیاب گشتند و دیگران کوتاهى کردند و ناکام ماندند.»
رسیدن به رضایت الهى آرزوى تمام انبیاء بوده است. لذا در روایت آمده است که «موسى علیه السلام عرض کرد: خدایا! مرا به عملى راهنمایى کن که با انجام آن به رضایت تو دست یابم. خداوند وحى کرد که اى فرزند عمران! رضایت من در سختى و گرفتارى تو است که طاقت آن را ندارى. موسى به سجده افتاد و مشغول گریه شد…، سرانجام وحى شد که اى موسی! رضایت من در رضایت تو به قضا و تقدیرات من است.»(۶)
- فراگیرى دانش
علم و دانش کلید خیرات و دستیابى به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن؛ به همین جهت از مهم ترین مأموریتهاى انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینى و تربیتى بوده است. از مهمترین توقّعات امامان معصوم علیهم السلام از شیعیان این است که اهل دانش و فراگیرى حکمت باشند.
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمودند: «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیْرِکَ؛(۷)دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.»
خداوند تمام امکانات فراگیرى دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیرى دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم.
امام حسن علیه السلام فرمود: «اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِى الْخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَى التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛ به راستى، بیناترین دیده ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکّرات [دیگران] را بشنود و از آن بهره مند شود و سالم ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.»(۸)
- اندیشیدن و تفکّر
علم و دانش آنگاه نتیجه بخش و ثمرده خواهد بود که با تفکّر و تدبّر همراه باشد. خواندن و فراگیرى قرآن نیز آنگاه مفید و مثمر خواهد بود که با تدبّر و تفکّر همراه شود. از مهم ترین انتظاراتى که امامان ما از شیعیان خویش داشته و دارند، این است که اهل اندیشه و تفکر باشند. آنان این توقّع را با بیانهاى مختلف ابراز نموده اند.
امام مجتبى علیه السلام می فرماید: «اُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّه و اِدامَهِ التَّفَکُّرِ، فَاِنَّ التَّفَکُّرَ اَبُو کُلِّ خَیْرٍ وَ اُمُّهُ؛(۹) شما [شیعیانم] را به پروا پیشگى و اندیشیدن دائم سفارش می کنم؛ زیرا تفکّر پدر و مادر [و ریشه و اساس] تمامى خوبیها است.»
در جاى دیگر فرمود: «عَلَیْکُم بِالْفِکْرِ فَاِنَّهُ مَفاتیحُ اَبْوابِ الْحِکْمَهِ؛(۱۰) بر شما [شیعیان] لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر کلیدهاى درهاى حکمت است.»
راستى اگر امّت اسلامى بیشتر اندیشه و تفکّر می کردند و به آن عمل می نمودند، این همه عقب ماندگى و مشکلات نداشتند و این همه محل تاخت و تاز استعمارگران و ابرقدرتها قرار نمی گرفتند.
گاه دل مولا امام حسن علیه السلام بدرد آمده و با زبان گلایه اظهار می دارد: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکَّرُ فى مَأْکُولِهِ کیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فى مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذیهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ؛(۱۱) در شگفتم از کسى که در [چگونگى استفاده از] خوراکیهاى خود اندیشه می کند ولى درباره معقولات خویش اندیشه نمی کند. پس از آنچه معده اش را اذیت می نماید دورى می کند، در حالى که سینه [و روح] خود را از پست ترین چیز پر می کند.»
راستى در کدام مکتب و مذهب جز اسلام و تشیّع پیدا می کنید که این همه بر علم و دانش، تدبّر و تفکر، اندیشه و تعقل سفارش و تاکید نموده باشند.
- تلاش و کوشش
فکر و اندیشه، و یا تامّل و تدبّر، آن گاه ارزش حقیقى و عینى خویش را نشان می دهد که منجر به عمل و تلاش و سعى و کوشش شود، وگرنه تفکرى که منهاى عمل باشد، ارزش واقعى نخواهد داشت. در واقع فکرى مطلوب و کارساز است که به عمل و تلاش بینجامد.
یکى از انتظارات امام حسن علیه السلام این است که بندگان الهى در کنار علم و اندیشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود: «اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فى الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ، فَاِنَّ الدُّنْیا لا یَدُومُ نَعیمُها وَلا تُؤمَنُ فجیعُها وَلا تَتَوَقّى مَساویها، غُرُورٌ حائِلٌ وَ سِنادٌ مائِلٌ؛(۱۲) اى بندگان خدا! پرواپیشه باشید و براى رسیدن به خواسته ها تلاش کنید و از کارهاى ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما روى آورند و نابود کننده لذات [یعنى مرگ] فرا رسد، به کار[هاى نیک[ مبادرت ورزید، پس براستى نعمتهاى دنیا دوام ندارند و [کسى از] خطرات و بدیهاى آن در امان نیست.[دنیا[ فریبکار زودگذر و تکیه گاهى سست و بی اساس است.»
نکته دیگرى را که حضرت مجتبى علیه السلام علاوه بر اصل تلاش و عمل گوش زد می کند و انتظار دارد که به آن توجّه شود، این است که انسان هم باید براى دنیا کار و تلاش کند و هم براى آخرت. کلام نغز و دلنشین امام حسن علیه السلام در این باره چنین است: «وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غَدا؛(۱۳) براى دنیایت چنان کار کن که گویا براى همیشه [در این دنیا] خواهى بود. و براى آخرتت [نیز چنان] سعى و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهى رفت.»
طالب علمى به عالمى گفت: نیمه شبها و قبل از سحرها بیدار می شوم، درس بخوانم بهتر است و یا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت: کارى کن که هم درس بخوانى و هم نماز شب. نه درس فداى نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فداى درس و منبر، نه کار بخاطر عبادات مستحبى و… کنار گذاشته شود، و نه عبادات واجب و مقدارى مستحبّ بخاطر کار یا اضافه کارى به تأخیر افتاده و یا از دست برود.
- صبر و بردبارى
از یک سو دنیا جاى حوادث و مصائب است و از طرف دیگر، انجام عبادات و کنترل شهوات نیاز به قدرت و نیرو دارد، آنچه انسان را در مقابل حوادث و مصائب نیرومند و مقاوم می سازد، صبر و بردبارى است و آنچه انسان را بر انجام عبادات نیرو و توان می بخشد، استقامت و پایدارى است. و آنچه انسان را بر شهوات غالب و پیروز می سازد، صبر و پایدارى است. از انتظارات مهمّ امام حسن مجتبى علیه السلام این است که شیعیان و پیروان او در تمام مراحل زندگى صابر و بردبار باشند، حضرتش در این زمینه دلسوزانه می فرماید:
«جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَیْئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوى بِهِ الاُْمُورُ؛(۱۴)
تجربه ما و دیگران نشان می دهد که چیزى نافع تر از داشتن صبر، و زیانبارتر از فقدان بردبارى دیده نشده است، صبرى که بوسیله آن تمام دردها و امور درمان می شود.» راستى که باید گفت:
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایى همچو صبر، آدم ندید
امام مجتبى علیه السلام در کلام دیگرى فرمود:
«اَلْخَیْرُ الَّذى لا شَرَّ فیهِ اَلشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَهِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النّازِلَهِ؛
خیرى که شرّ ندارد، شکر در حال نعمت و بردبارى در مقابل ناگوارى است.»(۱۵)
کلید صبر کسى را باشد اندر دست
هر آینه درِ گنج مراد بگشاید
به شام تیره محنت بساز و صبر نما
که عاقبت سحر از پرده روى بنماید
- دقّت در دوستیابى
رفیق و دوست عمیق ترین تأثیر را بر زندگى و رفتار انسان دارد، تا آنجا که گفته شده: «اَلْمَرْءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ؛ انسان بر آیین رفیقش است.» به این علّت در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست یابى تاکید و سفارش شده است. امام حسن مجتبى علیه السلام نیز از نزدیکترین افراد خانواده تا شیعیان انتظار دارد که در انتخاب دوست و رفیق دقّت بخرج دهند و مراقب باشند که در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
در سفارشى به یکى از فرزندان خویش فرمود:
«یا بُنَیَّ لا تُواخِ اَحَدا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَهَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَهَ فَآخِهِ عَلى اِقالَهِ الْعَثْرَهِ وَ الْمُواساهِ فِى الْعُسْرَهِ؛(۱۶)
پسرم! با هیچ کس برادرى [و دوستی] مکن مگر آنکه [اوّل] بدانى کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده اى می باشد، هر گاه به این مسئله پى بردى و معاشرت و دوستى او را [طبق معیارها] پسندیدى، پس با او برادرى [و دوستی] کن، در گذشتن از لغزشها و همدردى در سختى.»
حضرت در این باره فقط به سفارش اکتفا نکرده، بلکه گاه به معرّفى الگوهاى عینى، و دوستانى که خود بر اساس معیارهاى مطلوب انتخاب نموده می پردازد، و درباره یکى از دوستان خود چنین می فرماید: «او از دیدگاه من از همه مردم بزرگتر بود و اساس بزرگى او به دیده من، کوچکى دنیا در دیده او بود، از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمی کرد مگر نزد کسى که مورد اعتماد بود و سُودى در آن وجود داشت، نه شکایتى داشت و نه خشمگین و ناخشنود بود، بیشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامى که سخن می گفت بر گویندگان و زبان آوران غلبه می یافت. مردى افتاده بود و مردم ناتوانش می انگاشتند؛ اما همین که زمان تلاش و جدّیت فرا می رسید، شیر بیشه را می ماند!.»
حضرت در ادامه بیان اوصاف دوست خوبش می فرماید:
«کانَ اِذا جامَعَ الْعُلَماءَ عَلى اَنْ یَسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلى اَنْ یَقُولَ، کانَ اِذا غُلِبَ عَلى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ، کانَ لا یَقُولُ ما لا یَفْعَلُ وَ یَفْعَلُ ما لا یقُولُ، کانَ اِذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا یَدْرى اَیُّهُما اَقْرَبُ اِلى رَبِّه نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ، کانَ لا یَلُومُ اَحَدا عَلى ما قَدْ یَقَعُ الْعُذْرُ فى مِثْلِهِ؛(۱۷)
چون با دانشمندان جمع می شد به شنیدن بیشتر شیفته بود تا به گفتن. اگر در سخن مغلوب می شد، در خاموشى مغلوب نمی گشت. آنچه را انجام نمی داد نمی گفت، ولى کارهایی انجام می داد که آن را به زبان نمی آورد. اگر در مقابل دو کار قرار می گرفت که نمی دانست کدامیک از آن دو خدا پسندانه تر است، آن را انجام نمی داد که نفسش می پسندید، هیچ کس را به کارى که زمینه عذر در آن بود سرزنش نمی کرد.»
سخن را با شعرى درباره کریم اهلبیت علیهم السلام به پایان می بریم:(۱۸)
ماییم و کرامات خدا دادِ حسن
میلاد کرامت است، میلاد حسن
دوریم گر از مدینه امروز ولى
ما را به مدینه می برد یاد حسن
پى نوشت:
- اسماء بنت عمیس از زنان سعادتمند شمرده می شود، او اوّل همسر جعفر بن ابى طالب بود که از او سه پسر آورد بنام، عبدالله (شوهر حضرت زینب)، عون و محمّد. پس از شهادت جعفر در جنگ موته، با ابوبکر ازدواج نمود که محمد بن ابوبکر را به دنیا آورد و بعد از ابوبکر با امیر مؤمنان علیه السلام ازدواج کرد که ثمره آن پسرى به نام یحیى بود.
- بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۳۸ و ر. ک: هاشم معروف الحسنى، سیره الائمه الاثنى عشر (قم، منشورات الشریف الرضی) ج ۱، ص ۴۶۲٫
- محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۵۳٫
- بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۱٫
- تحف العقول (همان)، ص ۴۱۰، شماره۲۲٫
- منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص ۲۲۱، شماره ۲۶۲۸٫
- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۱٫
- على بن شعبه، تحف العقول، انتشارات آل على علیه السلام ، چاپ اوّل، ۱۳۸۲، ص ۴۰۸، شماره ۱۷٫
- مجموعه ورّام، ج ۱، ص ۵۳٫
- میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج ۸، ص ۲۴۵٫
- بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۱۸٫
- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۱۰۹؛ تحف العقول (همان) ص۴۰۸، شماره ۲۰٫
- بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۳۹٫
- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۳۲۰٫
- تحف العقول (همان) ص ۴۰۴، شماره۸٫
- همان، ص ۴۰۴، شماره ۳٫
- همان، ص ۴۰۶، شماره ۱۳٫
جواد خرمى
منبع :مبلغان ،مهر و آبان ۱۳۸۳، شماره ۵۹