- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حدیثی مشهور از شیعه و سنی درباره امام علی (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که علی رغم شایع بودنش حاوی نکات بکر و تازه ای است و آن حدیث مشهور این قول رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که درباره امام علی (علیه السلام) فرمود: «انا مدینه العلم و علیٌ بابها» من شهر علم هستم و علی (علیه السلام)، درب آن شهر است.
۱- نکته اول آن است که فرمود: من شهر”علمم” و نفرمود: شهر فضایلم و یا شهر اخلاقم یا شهر آداب و … پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شهر همه خوبی ها و پاکی ها، اعتقادات درست و آداب نیکوست اما چرا خود را شهر علم می خواند؟
پاسخ واضح است چون علم مقدمه اعتقاد حق و اخلاق فاضله و آداب نیکوست. علم سابق بر هر گرایش است. انسان تا چیزی را نشناسد بدان باور و ایمان نمی یابد. تا چیزی را به تفصیل نشناسد بدان شائق و عاشق نمی شود. تا چیزی را نداند عمل نمی نماید. از این رو علم واسطه همه فضایل در حوزه های عقیده و اخلاق و عمل است. تازه این علم حصولی است در علوم حضوری که این دوگانگی بسیار رقیق و شفاف شده است و علم به ایمان و باور و … بسیار نزدیک شده اند.
اقتضای جان چو ای دل آگهی است
هر که آگه تر بود جانش قوی است
روح را تأئید آگاهی بود
هر که را این بینش اللهی بود
۲- نکته دوم این است که فرمود من “شهر” علمم. در یک دکان و مغازه کالایی خاص یافت می شود. در خوار بار فروشی نمی توان از دارو سراغ گرفت و در دارو خانه نمی توان میوه طلب کرد. اما یک شهر هم دارو خانه دارد هم بقالی و هم نجاری و … یک کل است. وقتی می فرماید من شهر علمم یعنی هر چه از کالای علم که بخواهید نزد من است هم علم به آسمان و افلاکیان و اسماء حسنای الهی هم علم به خاک و طبیعیات و ریاضیات و نجوم و …
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «شرقا و غربا فلا تجدان علما صحیحا الا شیئا خرج من عندنا اهل البیت. شرق و غرب را بپوئید که جز آنچه ما آموخته باشیم علمی درستی نیابید.» (اصول کافی، ج۱، ص۳۹۹).
این خود باوری ارجمند است که اولیاء الهی را عالم به همه علوم بدانیم گرچه علم در ذات خویش برخی بر برخی شرف دارند و از این رو انبیاء بر کرسی آن علوم بیشتر تکیه زده اند و الا علوم حسی و طبیعی هم خاستگاهش آسمان است و از زبان انبیاء و اولیاء تراویده و به بشر رسیده است.
این نجوم و طب وحی انبیاء است
عقل و حس را سوی بیسو ره کجاست
عقل جزئی عقل استخراج نیست
جز پذیرای فن و محتاج نیست
جمله حرفتها یقین از وحی بود
اول او لیک عقل آن فزود
در روایات اسلامی و قرآن کریم این سخن قطعی شده است اولین کشتی را نوح براساس وحی و فرمول الهی (بأعینا و وحینا) ساخت، اول بار داود آهن را نرم و زره سازی کرد و …
درباره اولیاء و اوصیاء نیز سخن همین است. کافی است به کتاب”مغز متفکر شیعه” که گردآوری موسسه استراسبورگ در باره امام صادق (علیه السلام) از زبان دانشمندان امروز است نگاهی بیفکنید تا ببینید چگونه ابواب متفاوت علوم تجربی و نظرات بدیع و در برخی موارد خلاف مشهور زمانه از زبان امام بیان شده است.
جابر حیان (متولد ۸۰ هـ) بزرگترین شیمیدان مسلمان ـ که لوزتون انگلیسی درباره اش می گوید: «شیمیدان ها شاگرد مکتب اویند ـ خود در رساله “المنفعه” تصریح می کند که این علم را از امام جعفر صادق (علیه السلام) آموخته است. یکی از اختراعات او مداد نوری بود که مطالعه کتاب نوشته شده از آن را در شب نیز ممکن می کرد و هم کاغذ نور که اوراق یکی از کتاب های امام صادق (علیه السلام) را از آن تهیه کرد. در این باره سخن بسیار است و هزار مثنوی و هر مثنوی هزارها کاغذ می خواهد.
۳- نکته حائز اهمیت دیگر”در داشتن” شهر علم است. مگر غیر از این است که علم نور است و رحمت؟ پس چرا شهر علم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید در داشته باشد؟ در برای چیزی است که بخواهند محدودش کنند، از گزند حفظش کنند و کسی را بدان راه ندهند. علم که ظلمت زداست و کار انبیاء هم ظلمت زدایی؛ پس چرا باید برخی از علم نبوی محروم شوند؟!
پاسخ را از زبان در ِ علوم نبوی امیرالمومنین علی (علیه السلام) می توان شنید که به یکی از یاران خود فرمود: «این سینه مالامال علم است که اگر اهلی برای آن می یافتم بر او بار می کردم.»
ظاهرا این علوم را اهلی است اگر به دست نااهل بیفتد در خدمت ظلم و ظلمت زدگی قرار می گیرد همان که گفت: «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا» نور چراغ است که به دست دزد، کمک کار دزدی اوست. اگر اسم اعظم را ابلیسی بداند! تفسیر و بطنی را منافقی بداند! و … هر آینه رهزنی او دو چندان خواهد شد.
از این رو ظواهر آیات الهی و روایات نبوی عمومی است و قابل فهم همه. با همین ظواهر هم هست که خدای متعال با کافر و مومن احتجاج می کند. اینها به مثابه نمای بیرونی شهر علمند که از پشت دیوار و درب هم نمایان است اما درک بواطن آیات الهی و احادیث نبوی که بسیارند و عمیق از دسترس همه دور است و برخی از آن محرومند.
نااهلان اینجا پشت در می مانند. قرآن کریم تحت عناوینی مثل «علی قلوب اقفالها» (دل های قفل زده شده) (محمد/۲۴) از این حقیقت یاد می کند. و نااهلان علوم نبوی را با «لهم قلوب لا یفقهون بها» (آنان دل دارند اما با این عقل و دل حقیقت را نمی فهمند) (اعراف/۱۷۹) توصیف می نماید. از این رو عاقلانه است شهر علم دارای در باشد تا اهل را به خود راه دهد و نااهل را براند.
۴- اما نکته اساسی در خصوص این در است. فرمود «علیٌ بابها». علی (علیه السلام) چگونه در ِ شهر علم است؟ چنانچه شهر علم یک شهر حسی یا مجازی و … نیست در ِ آن نیز یک درِ حسی یا مجازی نیست. جان گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صفحه این علوم است نه حافظ و مغز آن پیامبر عزیز که الان زیر خاک است. از این رو علی (علیه السلام) راه ورود به جان گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
اگر علی (علیه السلام) در است، محبت به او و تولای به او کلید این در است و می توان چنین نتیجه گرفت که فقط محبان و متولیان به ولایت علی (علیه السلام) اند که می توانند به حقایق علوم نبوی و بواطن قرآنی راه یابند. همان که در زیارت جامعه کبیره آموزششان داده اند که بگوئیم «بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا» با دوستی و ارادت شماست که خداوند معالم دین را به ما می آموزاند.
ولایت علی (علیه السلام) همان ایمان است و بدون آن ایمان، ایمان نیست چنانچه در روایات بسیار تأکید شده است: «جز مومن علی (علیه السلام) را دوست نمی دارد و جز منافق با او دشمنی نمی کند».
شرط ورود به بواطن قرآن و درک حقایق نوری آن، تماس با آن است که قرآن از غیر مطهران دوری اعلان کرده است: «لا یمسه الا المطهرون» اما قرآن راه تطهیر را هم نشان داده است.
تطهیر نیاز به مطهر دارد و مطهر جان، اکسیر ولایت ولی خداست چنانچه مطهر جسم آب است. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»- (احزاب- ۳۳)
از این رو تنها راه درک شهر علم نبوی که شرح و بسط و کتاب الهی است تولی به ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) است و در گسترده تاریخ کسانی که چنین شرابی را نوش کرده اند بسیار از آن شهر نورانی خبر آورده اند. از عارفان و حکمیان گرفته تا فقیهان و مفسران و حتی تا عالمان طب و ریاضیات.
ملاصدرای شیرازی حل دو مسأله غامض فلسفی خویش (اتحاد عاقل و معقول و حرکت جوهری) را مدیون توسل و انابه به اهل بیت (علیهم السلام) و دختر امام موسی بن جعفر فاطمه معصومه (سلام الله علیها) می داند.
اینجا هم سخن غیر قابل احصاء است. خدا کند که ما هم از شربت ولای امیرالمومنان بهره مند و اهل سفره و سالک شهر علم نبوی گردیم.
منبع: سایت تبیان