- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
امام رضا علیه السلام در روز جمعه، آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ ه .ق در ۵۵ سالگى به شهادت رسید. پس از شهادت حضرت، براى سرپوش گذاشتن بر جنایت مأمون، عامل شهادت حضرت را بیمارى یا عوامل دیگر معرفى کردند، ولى با توجه به شواهد، مأمون عامل اصلى شهادت امام بوده است. علامه مجلسى می نویسد: «حق همان است که بزرگان بدان باور دارند که حضرت رضا علیه السلام به وسیله سم مأمون ـ که نفرین خدا بر او و دیگر غاصبان و ستمگران باد ـ شهید شده است». علامه سیدمحسن امین نیز می نویسد: «نظر من این است که هر چند امام هنگام ورود به طوس، کسالتى داشتند، ولى خلیفه از این فرصت بهره جست و امام را مسموم کرد؛ چه اینکه خلیفه با انعکاس خبر ولایت عهدى حضرت در بغداد، و بیعت بغدادیان با ابراهیم فرزند مهدی، دریافت که حکومت در شرایط خاصى قرار گرفته است و با وجود فضل بن سهل و حضرت رضا علیه السلام ، امیدى به بهبودى اوضاع نیست. از این رو فضل را کشت و امام را مسموم کرد».
نقشه هاى شیطانى
از اباصلت، یار نزدیک امام رضا علیه السلام پرسیدند: چگونه مأمون به قتل امام تن داد، با اینکه وى را احترام می کرد و او را ولیعهد خود قرار داد. اباصلت می گوید: «خلیفه، امام را احترام می کرد، چون به برترى او آگاه بود. پیشنهاد ولایت عهدى هم براى آن بود تا با این عمل وانمود کند حضرت دنیاطلب است و مردم به حضرت توجه نکنند. البته چنین نشد و با تشکیل محافل علمى، چهره امام و شخصیت علمى او بر همگان روشن گردید و از موقعیت خلیفه کاسته شد تا جایى که دوست و دشمن، حضرت را شایسته خلافت می دانست. این امر بر خلیفه گران آمد و بر حضرت کینه و حسادت ورزید و به ناچار امام را مسموم کرد و به شهادت رساند».
خبر از شهادت
درباره شهادت امام رضا علیه السلام با سمّ در شهر طوس، افزون بر روایاتى که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام به ما رسیده است، خود حضرت نیز در چندین مورد از شهادتش با سم خبر داده بود. در روایتى از آن حضرت آمده است: «به خدا سوگند هیچ یک از ما نیست جز اینکه به شهادت رسیده است». به ایشان گفته شد: عامل قتل شما چه کسى خواهد بود؟ امام فرمود: «بدترین مردم زمانم، مرا با سم می کشد». همچنین حضرت پیش از پذیرفتن اجبارى ولایت عهدى به مأمون فرمود: «من قبل از تو (اى مأمون) به وسیله سم و مظلومانه به شهادت خواهم رسید و فرشتگان آسمان و زمین بر من می گریند و در سرزمین غربت دفن می شوم… البته اگر بخواهم، می توانم قاتل خود را معرفى کنم». امام رضا علیه السلام آخرین بار، اندکى قبل از شهادت به هَرثَمه فرمود: «اینک هنگام بازگشت من به سوى خدا فرا رسیده است و زمان آن است که به جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و پدرانم بپیوندم. طومار زندگی ام به انجام رسیده است. این طغیانگر (مأمون) تصمیم گرفته مرا با انگور و انارِ مسموم، به قتل رساند».
شاعران در سوگ
شهادت امام رضا علیه السلام به دست مأمون، مظلومیتى بود که به تاریخ شیعه و اهل بیت علیهم السلام افزوده شد و بیت دیگرى بود که بر قصیده شاعران آزاده و حقیقت طلب افزون گشت و در ادبیات حماسى انعکاس یافت. ابونُواس در قصیده اى چنین سرود: برخى از آنها پس از بیعت با حضرت رضا علیه السلام به کشتن وى شتاب کردند و بعد از بصیرت و آگاهى کور دل شدند؛ آن گروهى که پس از خوش بختى به تیره بختى گرایید؛ و آن جماعتى که پس از سلامتى و نجات، نابود گردید». دعبل خزاعى نیز شهادت امام را در اشعار سوزناک خود چنین بازتاب داده است: «چه شده است که دیدگان، نم نم می بارند و می گریند؛ در حالى که اگر آب دیده تمام شود و چشمان بخشکند، باز هم کم است. در مصیبت کسى که زمین بر او گریست و کوه هاى بلند و سر به فلک کشیده، در سوگ او به ناله و فغان آمد و عزادار شدند. ما به از دست دادن سِبط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مصیبت دیده ایم؛ مصیبتى که بر اهل دنیا سنگین بود. دیگر پس از فقدان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در دنیا و زندگى آن خیرى نیست، دنیا دیگر جایگاه خوشى ندارد و آرزوى ماندن در ما نیست».
شاعر حماسه سر
نام دِعبل خزاعى و اشعار پر حماسه وى براى شیعه آشناست؛ او که اندیشه ناب تشیع را در گلواژه اشعارش به نسیم خاطره ها می سپرد تا اقصى نقاط سرزمین اسلامی، از یاد و نام خاندان عترت و طهارت، شمیم محبت و ولایت به خود گیرد. یکى از شکوهمندترین مناظرى که این شاعر فرهیخته در نماى اشعار، خوش آفریده، قصیده اى است معروف به تائیّه که در مدح اهل بیت از نیکوترین شعرها و مدایح بلند است. وى سروده اش را در محضر امام رضا علیه السلام خواند و آن حضرت را به شدت تحت تأثیر قرار داد. دعبل در آن مجموعه حماسی، از بی مهرى زمانه و مدارس دور مانده از مدرّسان وحى آغاز می کند و به شرح زندگى یکایک امامان می پردازد. گویند وى قصیده اش را در پارچه اى نوشت و آن را لباس اِحرام حج خود قرار داد و وصیت کرد جزئى از کفنش باشد.
واگویى زمانه
روزى دعبل خزاعى در مرو خدمت امام رضا علیه السلام رسید و عرض کرد: قصیده اى در مدح شما سروده ام و قسم یاد کرده ام پیش از شما آن را براى کسى نخوانم. امام اجازه فرمود آن را بخواند. دعبل قصیده اش را خواند که بیش از ۱۲۰ بیت داشت. ترجمه بیت اول آن که در وصف اهل بیت علیهم السلام سروده، چنین است: «محل تدریس آیات الهى که اکنون از تلاوت آیات برکنار مانده و محل نزول وحى پروردگار که از فعالیت بازمانده است». هنگامى که دعبل به این بیت رسید: «غنیمتى که مال ایشان (امامان) است در دست دیگران می بینم که بین خود قسمت می کنند، در حالى که دست آن بزرگواران از آن غنیمت خالى است»، حضرت رضا علیه السلام به گریه افتاد و فرمود: «راست گفتى اى خزاعى».
دعا براى شاعر
شاعر پرشور شیعه، دِعبِل خزاعى، هنگامى که در محضر امام رضا علیه السلام قصیده «مدارس آیات» را در وصف امامان می خواند، همین که به این بیت رسید: «هنگامى که به آنان ستم شود، به ستمگر خود دست انتقام دراز نمی کنند، بلکه بدى را با نیکى پاسخ می دهند و دستشان از انتقام خالى است»، حضرت رضا علیه السلام پشت و روى دستان مبارک خود را نشان داد و فرمود: «آرى به خدا قسم خالى است». نیز هنگامى که به این بیت رسید: «هر آینه در دنیا زندگى من آمیخته با ترس و وحشت بود، ولى امیدوارم پس از مرگم از امن و امان برخوردار باشم»، حضرت رضا علیه السلام فرمود: «خداى بزرگ تو را امان دهد و ایمن گرداند روزى که هراس آن بسیار است».
قبرى در طوس
دعبل خزاعى در محضر امام رضا علیه السلام قصیده تائیه یا مدارس آیات را می خواند تا اینکه به بیت زیر رسید: «قبرى از شما (امامان) در بغداد (قبر امام کاظم علیه السلام در کاظمین نزدیک بغداد) براى آن وجود پاک است و غرفه اى از غرفه هاى بهشت او را در برگرفته است». امام رضا علیه السلام به او فرمود: «آیا اجازه می دهى به این قسمت از قصیده ات دو بیت اضافه کنم؟» و بعد ادامه داد: «و قبرى در طوس است که براى آن مصیبت هایى است که تا روز قیامت آتش از دل هاى سوخته، شعله ور خواهد نمود تا آنکه قیام کننده و منتقم ما را برانگیزاند و غصه ها و اندوه ما را برطرف سازد.» دعبل عرض کرد: من قبرى از خاندان شما در طوس نمی شناسم، اینکه فرمودید قبر کیست؟ حضرت فرمود: «آن قبر من است؛ روزها و شب ها به پایان نمی رسد که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من می شود. بدانید هر کس مرا در شهر طوس و در آن دیار غربت زیارت کند، فرداى قیامت با من و در درجه من خواهد بود، در حالى که گناهانش آمرزیده شده است».
لباس متبرک
دعبل خزاعى، شاعر شناخته شده اهل بیت علیهم السلام خدمت امام هشتم شعرى خواند و آن حضرت را منقلب کرد. پس از شعرخوانى، امام از جا برخاست و به دعبل فرمود: «جایى نرو» و خود به اندرون خانه رفت. پس از مدتى، صد دینار به وسیله خادم براى او هدیه فرستاد و پیغام داد: «این مبلغ را خرجى خودت قرار ده». دعبل به خادم گفت: «به خدا سوگند من براى دینار اینجا نیامده ام و این قصیده را نگفته ام که دینارى به من برسد». سپس دینارها را برگرداند و پیراهنى از حضرت درخواست کرد تا بدین سبب، برکت و شرافت کسب کند. حضرت لباس بلندى از پشم نرم و نازک به همراه آن دینارها برایش فرستاد و به خادم فرمود: «به او بگو این دینارها را بگیر؛ زیرا روزى به آنها نیاز پیدا خواهى کرد و دوباره آن را برنگردان».
هدایاى پر برکت
دعبل خزاعی، شاعر عصر امام رضا علیه السلام ، پس از ملاقات با آن حضرت، همراه با هدایاى متبرکى به سرزمین خود بازگشت. در آنجا مشاهده کرد که خانه اش غارت شده است و همه اموالش را دزدیده اند. وقتى چنین دید، صد دینار متبرکى را که امام رضا علیه السلام به او هدیه داده بود فروخت. شیعیان، هر دینار را به صد درهم خریدند و او صاحب ده هزار درهم شد. دعبل فرمایش امام رضا علیه السلام را به خاطر آورد که فرموده بود: «به این دینارها احتیاج پیدا می کنی».
وى خادمى داشت که بسیار به او علاقه مند بود. روزى به چشم درد مبتلا شد. وقتى پزشک چشمش را معاینه کرد، گفت که چشم راست او چاره اى ندارد و از دست رفته است، ولى چشم چپش را معالجه می کنم. دعبل بسیار اندوهناک شد. در این حال به یادش آمد که پاره اى از لباس متبرک امام رضا علیه السلام را، همراه دارد. آن را به نیت شفا به چشم خادم مالید. صبح فردا به برکت امام رضا علیه السلام ، چشم او سالم تر از قبل شده بود.
مباحث اعتقادى از منظر امام رضا علیه السلام
برهان قاطع
امام رضا علیه السلام در هر زمان آماده پاسخ گویى به پرسش هاى همگان و مناظره با منکران خدا بود. گروهى در خدمت آن حضرت بودند که فردى منکر دین نزد آنان آمد. حضرت به او فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ـ که نیست ـ در این صورت، ما و شما یکسان نیستیم و نماز و روزه و زکات و ایمان ما زیانى به ما نمی رساند». در این هنگام زندیق خاموش ماند. سپس امام رضا علیه السلام فرمود: اگر سخن ما درست باشد ـ که هست ـ آیا شما به هلاکت در نیفتاده اید و ما نجات نیافته ایم؟»
دلیل وجود خد
زندیقى از پیشواى هشتم امام رضا علیه السلام پرسید: دلیل وجود خدا چیست؟ حضرت فرمود: «من وقتى به کالبد خود نگریستم و دیدم نمی توانم در قد و پهناى آن کم و زیاد کنم و بدی ها را از آن دور سازم و سود و منفعتى به آن برسانم، دریافتم که این ساختمان را سازنده اى است. پس به وجود او اقرار کردم. افزون بر این، از مشاهده چرخش فلک به قدرت او و پدید آوردن ابرها و به حرکت درآوردن بادها و حرکت خورشید و ماه و ستارگان و دیگر نشانه هاى متقنِ شگفت آور پى بردم که این همه را پدید آورنده اى است».
آزمون خَد
آزمون در جایى است که امتحان گیرنده، از وضعیت امتحان شونده آگاهى نداشته باشد. از این رو، خداى متعالى که به همه نکات زندگى انسان ها داناست، به چنین امتحانى نیاز ندارد؛ بلکه آزمون دنیوی، براى رشد انسان ها و آگاهى بشر از وضعیت خود و کسب درجات برتر است. امام على بن موسى الرضا علیه السلام در تفسیر آیه «تا شما را بیازماید که کدام یک نکوکارترید». فرمود: «خداى عزوجل بندگان خود را آفرید تا به وسیله نهادن طاعت و عبادت خود بر دوش آنان، ایشان را بیازماید و این کار را از باب امتحان و تجربه (براى خود) نکرد؛ زیرا او همواره به همه چیز آگاه است».
نکته هاى اخلاقى از دیدگاه امام رضا علیه السلام
توبه؛ زیباترین پوزش
توبه، موجب بخشایش بسیارى از گناهان می شود. روزى امام رضا علیه السلام شنید که یکى از یارانش می گوید: خدا لعنت کند کسى را که با حضرت على علیه السلام جنگید. امام فرمود: «بگو به جز آنان که توبه کردند و اصلاح شدند» و آن گاه ادامه داد: «گناه کسى که از آن حضرت کناره گرفت و توبه نکرد، بزرگ تر از گناه کسى است که با او جنگید ولى بعد توبه کرد».
ویژگى بخشنده
روزى امام رضا علیه السلام در حال طواف بود. شخصى از ایشان پرسید: بخشنده کیست؟ حضرت فرمود: «سخن تو دو صورت دارد: اگر از مخلوق می پرسى، بخشنده کسى است که آنچه را خدا بر او واجب کرده بپردازد، و بخیل کسى است که از پرداختن آنچه خدا بر او فرض کرده دریغ ورزد؛ ولى اگر منظورت خالق است؛ او بخشنده است، چه عطا کند و چه نکند؛ زیرا اگر به بنده اى ببخشد، به او چیزى داده که از آنِ او نیست و اگر نبخشد، چیزى را از او دریغ داشته که از آنِ او نیست».
شعرى از حضرت
امام رضا علیه السلام گاهى موعظه هاى خود را با زبان شعر بیان می کرد. ترجمه یکى از اشعار آن حضرت چنین است: «با عفت و پاک دامنى لباس بی نیازى پوشیدم و سرافراز در میان مردم راه می روم. هرگز با آدم نماها انس و الفت نمی گیرم، ولى با آنان که در حقیقت آدم هستند مأنوس می شوم. هنگامى که غرور و تکبر از صاحب ثروت دیدى، با اظهار نکردن نیاز نزد او تکبر کن و غرور او را بشکن. بر آن کس که نادار است هرگز فخر نکردم و هرگز نزد ثروتمندان فروتنى ننمودم».
پاسخ نامه
پس از شهادت امام کاظم علیه السلام برخى از نمایندگان آن حضرت براى حفظ اموال امام نزد خود، چنین وانمود کردند که ایشان همان منجى موعود است و عمرى طولانى دارد. در نتیجه، امامت حضرت رضا علیه السلام را نپذیرفتند و به «واقفیه» شهرت یافتند. مردى از آنان، مسائل مشکلى را در طومارى گردآورى کرد و با خود گفت اگر حضرت رضا علیه السلام معانى اینها را بداند، امام و فرمانرواست. پس همین که در خانه حضرت رضا علیه السلام رسید، خادم امام در حالى که ورقه اى در دست داشت و در آن پاسخ مسائل او به خط امام علیه السلام بود، نزدش آمد و گفت: آن طومار کجاست؟ او طومار را بیرون آورد. خادم به او گفت: ولیّ خدا می فرماید: «این جواب مسائل این طومار است».
همیشه در محضریار
یکى از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: هنگامى که با آن حضرت نزدیک دیوارهاى شهر طوس رسیدیم، نگاه مان به جنازه اى افتاد. سرورم حضرت رضا علیه السلام طرف جنازه رفت و آن را دربرگرفت و به من فرمود: «هر کس جنازه دوستى از دوستان ما را تشییع کند، از گناهان خود خارج می شود.» چون جنازه را کنار قبر نهادند، ایشان دست مبارک خود را بر روى سینه او نهاد و فرمود: «تو را به بهشت بشارت باد و بعد از این ساعت، دیگر هراسى نخواهى داشت». من به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! آیا این مرد را می شناسید؟ این سرزمینى است که پیش تر در آن قدم نگذاشته اید. امام فرمود: «اى موسی! آیا نمی دانى اعمال شیعیان هر صبح و شام به ما عرضه می شود؟ اگر در اعمال آنها تقصیری مشاهده کنیم، از خدا براى آنان بخشایش می طلبیم و اگر اعمال نیکو در آن ثبت شده باشد، توفیقات بیشتر و شکر الهى را براى آن نیکوکار تقاضا می کنیم».
همراه با اهل بیت علیهم السلام
امام رضا علیه السلام فرمود: «کسى که مصیبت هاى ما را به یاد آورد و به دلیل ظلمى که به ما شده، گریه کند، فرداى قیامت با ما و درجه ما خواهد بود، و کسى که مصیبت هاى ما را یادآورى کند و بگرید و بگریاند، چشمان او روزى که همه چشم ها می گریند، گریان نخواهد بود، و کسى که در مجلسى که امر ما زنده می شود بنشیند، در روزى که دل ها می میرند دل او زنده خواهد بود».
ستودگان قرآنى
یکى از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: در نامه اى به مولایم حضرت رضا علیه السلام چنین نوشتم: جانم به قربانت! منظور از صالحان و شایستگانى که در قرآن آمده و حضرت ابراهیم آرزوى پیوستن بدان ها را داشت، چه کسانى هستند؟ حضرت پاسخ داد: «آن صالحان و شایستگان، ما اهل بیت هستیم».
پاسخ هاى آسمانى
ابی نصر بزنطى می گوید: من در امامت امام رضا علیه السلام تردید داشتم. نامه اى به محضرش نوشتم و از ایشان اجازه خواستم خدمتش برسم. می خواستم وقت ملاقات، از سه آیه اى بپرسیم که فهم آنها براى من مشکل بود. در این حال، پاسخ حضرت به دستم رسید که در آن نوشته بود: «خدا ما و تو را کفایت کند. هم اکنون ملاقات ما مشکل است؛ چرا که اینان (حکومت عباسیان) براى من بسیار سخت گرفته اند و تو نمی توانى نزد من بیایى، ولى به زودى ـ ان شاء اللّه ـ خواهى آمد». حضرت در ادامه نامه، پاسخ سه پرسش مرا درباره آیات قرآن نوشته بود. در صورتى که هیچ کدام را در نامه خود ننوشته بودم. من از این امر شگفت زده شدم و به امامت او آگاه گشتم.
پایان تردیده
ابن یحیى می گوید: وقتى امام کاظم علیه السلام به شهادت رسید؛ برخى از مردم در امامت آن حضرت توقف کردند و امامت امام رضا علیه السلام را نپذیرفتند. من همان سال به حج مشرف شدم. امام رضا علیه السلام را دیدم. در دلم آیه زیر خطور کرد: «آیا ما از بشرى مانند خود پیروى کنیم؟» آن حضرت از کنار من عبور کرد و فرمود: «من همان بشرى هستم که بر تو واجب است از او پیروى کنی». عرض کردم: مولاى من! از خداى متعالى و از محضر شما پوزش می طلبم. حضرت فرمود: «عذر تو پذیرفته است ان شاء اللّه تعالى».
حقوق مؤمنان بر یکدیگر
امام رضا علیه السلام در پاسخ به سؤال از حق مؤمن بر مؤمن فرمود: «از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن این است که در دل او را دوست داشته باشد، با مال و ثروت یاری اش کند و به او اُفّ نگوید که اگر چنین بگوید، دیگر میان آنها پیوند دوستى نیست. نیز اگر بگوید تو دشمن من هستی، یکى از آن دو، یار خود را کافر شمرده است. همچنین هرگاه به او تهمتى زند، ایمان در دلش آب شود؛ همان گونه که نمک در آب حل می شود».
سفارش به آراستگى
روایات اسلامی، آراستگى و تمیز بودن را از وظایف مؤمنان دانسته اند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به کسانى که به سر وضع خود رسیدگى نمی کردند، تذکر می داد که از نعمت هاى خدا بهره برند. امام رضا علیه السلام نیز فرموده است: «خداى تبارک و تعالى زیبایى و آراستگى را دوست دارد و فقر و فقرنمایى را دشمن می دارد. خداى عزوجل از مردان پلشتِ بداخلاق نفرت دارد».
کوثر رضوى
هر کس براى خدا برادرى به دست آورد، خانه اى در بهشت به دست آورده است.
خِرد هدیه اى الهى است و تربیت با کوشش به دست می آید. پس کسى که براى کسب ادب بکوشد، آن را به چنگ آورد.
هر گاه خداى بزرگ بنده اى را براى (ادراه) امور بندگانش برگزیند، براى این امر به او شرح صدر عطا کند، چشمه هاى حکمت را در دلش جارى سازد و به او علم و دانش الهام فرماید که از آن پس از هیچ پاسخى در نماند و در یافتن راه درست سرگشته نشود.
به درستى که گشایش پس از نومیدى می آید.
ایمان، پیمان قلب، اقرار زبان و عمل با اعضاء و جوارح است.
بخل، آبرو را بر باد می دهد.
یک دعاى پنهانى بنده، برابر با هفتاد دعاى آشکار است.
کار نیک پنهانى، برابر با هفتاد کار نیک است و کسى که آشکارا گناه می کند، خوار می شود و یاورى نخواهد داشت.
کسى که بخواهد دوراندیشى کند ولى محتاط و برحذر نباشد، خود را مسخره کرده است.
مؤمن کسى است که چون کار خوب انجام دهد، شادمان شود و هرگاه بدى کند، آمرزش بخواهد.
هر مؤمنى که براى مردان و زنان مؤمن و مسلمان، زنده یا مرده دعا کند، خداى متعالى به شماره همه مردان و زنان مؤمن، از زمان حضرت آدم علیه السلام تا روز قیامت براى او نیکى می نویسد.
بیمارى براى مؤمن پاک کننده و رحمت و براى کافر عذاب و لعن و نفرین است. به درستى که بیمارى آن قدر با مؤمن خواهد بود تا از همه گناهان پاک شود.
هر کس کارى را از راهش بجوید، نلغزد و اگر هم لغزید، چاره اندیشى به کمکش می آید.
منبع :گلبرگ ، فروردین ۱۳۸۵، شماره ۷۳