- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
امید، موضوعی است که در فرهنگ و آموزه های اسلامى از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و قرآن براى تشویق و ترغیب انسان به کارهاى شایسته، از آن بهره برده است. خداوند در قرآن کریم نسبت به دیدار خود امید داده و می فرماید: (مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لاَت وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)(عنکبوت:۵)، کسى که به دیدار خداوند امید دارد، [بداند که] اجل [او از سوى ]خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا.
امیدواران به لقاى الهى، که همان مؤمنان هستند، باید بدانند که ملاقات با خداوند، وعده اى حتمى و قطعى از طرف پروردگار است. بنابراین، لازم است امیدواران به تلاش و فعالیت روى آورند تا با سربلندى به لقاى پروردگارشان برسند. اگر امید در دل انسان وجود داشته باشد، منشأ اثر خواهد شد. نشانه بارز امید به خداوند و روز قیامت، انجام عمل شایسته است.
نیز قرآن میفرماید: (فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَداً)(کهف:۱۱۰)؛ هر کس امید به لقاى پروردگارش (روز قیامت) دارد، باید عمل صالح بجاى آورد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
پس تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش هاى وى، کارهاى شایسته و پرستش خالصانه اوست. تا وقتى اخلاص و انگیزه الهى در عمل انسان نباشد، رنگ عمل صالح به خود نمی گیرد. کسى که عمل شایسته ندارد، نباید به رحمت و آمرزش خدا امید داشته باشد.
شخصى به امام صادق(ع) عرض کرد: عده اى از یاران شما مرتکب گناه شده، می گویند: ما امید [به لطف و بخشش خدا] داریم. امام فرمود: «دروغ می گویند؛ آنان پیرو ما نیستند، گروهیند که آرزوهاى [بی پایه] بر آنان غلبه یافته است. هر کس به چیزى امید دارد، براى آن کار و فعالیت می کند و هر کس از چیزى بترسد، از آن فرار می کند».۱
حضرت على(ع) میفرماید: «از کسانى مباش که بدون عمل شایسته، به آخرت امید دارند و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر می اندازند».۲ باور به معاد، حتى در حد امید، اهرمى کارآمد در گرایش به عمل است و در تنظیم زندگى سالم و تصحیح رفتارها و باورهاى انسان نقش مهم دارد.
ایجاد امید با توبه و شفاعت
انسان موجودى ضعیف بوده و در تمام مراحل زندگى، نیازمند عنایت الهى است. نفس آدمى، مؤثرترین عامل در انحطاط یا ارتقاى اوست. بیشتر مردم مرتکب لغزش ها و نافرمانى خدا شده، در مبارزه و جهاد با نفس شکست می خورند و در این هنگام است که ناامیدى به سراغ آنان آمده، حرکت قهقرایى در پیش می گیرند و براى همیشه از رستگارى و رسیدن به کمالات انسانى مأیوس می گردند.
وقتى انسان راه بازگشت را به روى خویش مسدود می بیند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نیست و با توجه به تیرگىِ افق آینده اش، به هر سرکشى و طغیانى دست می زند. تجسّم اعمال زشت و سنگینى آنها، همانند کابوسى وحشتناک بر روح انسان سایه می افکند و او را دچار اضطراب و فشار روانى می گرداند و بسا ممکن است تبدیل به افسردگى شود.
خداوند با عنایتى که به بندگان خویش دارد، راهى براى آنان قرار داده است تا هر قدر هم آلوده به گناه و نافرمانىِ حق باشند، راه نجات برایشان فراهم و امکان جبران مهیّا باشد؛ توبه و بازگشت به سوى پروردگار راهى است که خدا در برابر انسانها قرار داده است تا از یأس و نومیدى بپرهیزند و بدانند آفریدگارشان، پذیرنده افراد عاصى است.
آیات توبه۳ نشان دهنده رحمت الهى نسبت به تمام بندگان هستند؛ چنانکه هر کس با هر گناهى، اگر بطور حقیقى به سوى پروردگارش رود، با آغوش باز پذیراى او خواهد بود و گناهانش را می آمرزد.
اگر افراد مجرم در برنامه هاى غلط خود تجدیدنظر کنند، راه نجات برایشان باز است و از بیراهه به راه باز می گردند. در قوانین کیفرى کشورها، قانونى به نام «عفو مجرمان بزرگ و زندانیانِ محکوم به حبس ابد، در صورت پشیمانى از جنایات گذشته» وجود دارد تا روزنه امیدى به زندگى براى آنان باشد.
امید به زندگى براى این نوع زندانیان، مایه نشاط است تا حتى در زندان هم مشغول کار و فعالیت شوند و پس از رهایى، از دسترنج خود بهره ببرند. اگر چنین امیدى نباشد، نه تنها آنان هیچگونه تلاشى انجام نمی دهند، بلکه در زندان دست به هر جنایتى می زنند.
احساس گناه، یکى از عوامل اضطراب و افسردگى و مایه خستگى روح انسان است که باعث سرخوردگى در زندگى او می شود. فرد گنهکار احساس پوچى می کند و انگیزه ادامه زندگى را از دست می دهد و این موجب ناامیدى در او می شود.۴
فردى که براى خود، آینده اى مبهم و تاریک ترسیم کرده است و وضعیت خود را نامشخص می داند، و یا در انتظار عذاب الهى پس از مرگ نشسته است، ناامیدى به سراغش می آید و او را دچار فشارهاى روانى و اضطراب می سازد.
اما اگر بداند که آمرزش الهى نصیب او خواهد شد، امید در او ایجاد شده، تلاش خویش را به کار می بندد تا مرتکب گناه نشود و در صورت غفلت، اگر مرتکب نافرمانى الهى شد، مأیوس نمی گردد.
آثار توبه
اگر به برخى از آثار توبه نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که هر کدام از این آثار، به تنهایى نقش بسزایى در ایجاد امید و در نتیجه، به وجود آمدن نشاط در انسان خواهند داشت. در ذیل، به سه اثر توبه اشاره می شود:
۱-محبوبیت تائب نزد خداوند
قرآن کریم درباره دوستى خداوند نسبت به فرد توبه کننده میفرماید: (اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ)(بقره:۲۲۲)؛ خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «لیس شىءٌ اَحبُّ اِلىَ اللّهِ مِن مؤمن تائب، او مؤمنه تائبه»۵؛ نزد خداوند هیچ چیز دوست داشتنی تر از مرد و زن توبه کننده نیست.
افراد آلوده دامن، که دلهایشان را با گناهان تیره کرده، روشنى امید را از دست داده اند، احساس می کنند در جامعه هیچ جایى برایشان نیست و از هیچ نوع احترام و منزلتى برخوردار نیستند؛ زمین و زمان با تمام گستردگی اش بر آنان تنگ می گردد. آنان پس از بازگشت به سوى رحمت الهى، علاوه بر اینکه توبه شان پذیرفته می شود، محبوبیت ویژه اى پیدا کرده، از جاه و مقام بلندى برخوردار خواهند گشت.
بنده اى که محبوب خدا شد، دیگران حق ندارند با دیده تحقیر و فرد ستمکار به او بنگرند؛ زیرا پیامبر(ص) میفرمایند: «براى امّتم چهار حق قرار داده ام که آنان ملزمند رعایت کنند: فرد توبه کننده را دوست بدارند؛ ضعیف را مورد رحمت و مهربانى قرار دهند؛ به نیکوکار کمک کنند و براى گنهکار آمرزش بخواهند».۶
اینکه انسان بداند افراد جامعه و از همه مهمتر، پروردگارش او را دوست دارند، برایش بسیار لذتبخش است و در او نشاطى به وجود می آورد که انجام کارهاى نیک را به دنبال دارد.
۲-تبدیل گناهان تائب به حسنات
گناهانى را که فرد مرتکب شده از آنها توبه کند، نه تنها خداوند می آمرزد و آنها را نادیده می گیرد، بلکه آنها را تبدیل به نیکى و پاداش می کند؛ میفرماید: (اِلاَّ مَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَات وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحیماً)(فرقان: ۷۰)؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، پس خداوند بدیهایشان را به نیکی ها تبدیل می کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.
مشرکان به عذاب بزرگ الهى، که همراه با خوارى آنان است، مبتلا می شوند. تنها افرادى از عذاب خداوند در امانند که توبه کنند و کار شایسته انجام دهند. در اینصورت، خداوند به لطف و کرمش، گناهان بزرگ آنان را نادیده گرفته، گناهان کوچکشان را به حسنات تبدیل می کند و به جاى هر گناه پاداش می دهد و نیز آثار بدى را که گناه بر روح آنان در این دنیا داشته است برداشته، آثار نیک را جایگزین آن می سازد.
۳-وسعت روزى توبه کننده
با توبه، روزى توبه کننده در دنیا وسعت می یابد و روزى نیکو نصیب او می شود. توجه به این نتیجه که با توبه روزى انسان فراوان می گردد، باعث ایجاد امید و در نتیجه انجام اعمال صالح می گردد. خداوند در این زمینه میفرماید:
(فَقُلْتُ اسْتَغْفِروُا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَاراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّات وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَاراً)(نوح: ۱۰ـ۱۲)؛ و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.
(وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعاً حَسَناً إِلَى أَجَل مُّسَمًّى)(هود: ۳)؛ و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید [تا اینکه] شما را با بهره مندى نیکویى تا زمانى معیّن بهره مند سازد.
این آیات، بیان کننده پیوند دین با دنیا هستند که دین در زندگى همین دنیا تأثیر داشته، آبادکننده سراى دنیاست. در آیه اول، حضرت نوح(ع) با بشارت و تشویق به قوم لجوج خویش روى کرده، به آنها وعده می دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنید، پروردگارتان درهاى رحمتش را به روى شما باز خواهد کرد؛ نه تنها گناهانتان را محو می سازد، بلکه باران هاى مفید، به موقع و پربرکتِ آسمان را پى درپى بر شما فرو می فرستد؛ بارانى که مایه روزى شماست، که اگر نباشد، گرفتار قحطى و گرسنگى می شوید، و نیز اموال و فرزندان (سرمایه هاى انسانى) شما را افزون ساخته، برایتان باغهاى سرسبز و خرّم و نهرهاى جارى قرار می دهد.۷
این نعمتها ویژه یک گروه نبوده و شامل تمام افرادى می شوند که به چنین دستورى عمل کنند؛ زیرا حضرت على(ع) میفرماید: «طلب آمرزش [از خداوند]، روزى را فراوان می گرداند. زیاد استغفار کنید تا روزى را به سوى خود جلب کنید».۸
در آیه دوم، خداوند با لطف و مهربانى خطاب به مردم میفرماید: از گناهان خویش استغفار جویید و از آلودگیها، خود را شستشو دهید و به سوى پروردگارتان باز گردید، که اگر به این دستورات جامه عمل بپوشانید تا پایان عمر، شما را از زندگى سعادتبخش این دنیا بهره مند خواهم ساخت.
شفاعت
«شفاعت» در لغت به معناى میانجی گرى، وساطت و پا در میانى کردن است۹ و در قرآن بدین مفهوم است که فرد گنهکار با داشتن برخى جنبه هاى مثبت، همچون ایمان و انجام برخى اعمال شایسته، شباهتى با اولیاى الهى پیدا کرده، آنان با عنایات خود او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه ربوبى براى او درخواست آمرزش کنند.
اعتقاد به شفاعت نیز پدیدآورنده امید در دل گنهکاران بوده و مایه نشاط، ادامه فعالیت و بازگشت آنان از نیمه راه زندگى به سوى خدا می گردد. اگر مفهوم شفاعت بطور صحیح شناخته شود، نه تنها موجب جرئت بر گناه و نافرمانى پروردگار نمی گردد، بلکه سبب می شود تا نور امید در دل عده اى ایجاد شود و بتوانند به وسیله اولیاى الهى آمرزش خدا را نسبت به گذشته تاریک خود جلب کنند و از عصیان و سرپیچى دست برداشته، به سوى حق بازگردند.
شفاعت موجب می شود تا گنهکاران بتوانند سرنوشت خود را تغییر داده، دیگر دنبال کارهاى ناپسند نروند و از هم اکنون به کمک اولیاى الهى تصمیم راسخ خود را بگیرند که از شیطان پیروى نکرده، از فرامین الهى اطاعت کنند و با این کار درهاى سعادت را بر روى خویش باز کنند.
علت وضع شفاعت این است که در افراد، امید ایجاد شود. بسیارى از افراد، بر اثر غلبه هواى نفس مرتکب گناهان سنگین شده، به دنبال آن روح ناامیدى بر آنان چیره می شود؛ آنان گرفتار یأس از بخشودگى در پیشگاه خدا می شوند و چون راه بازگشت را به سوى خود بسته می بینند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نمی گردند و با توجه به تیرگى افق آینده، به آلودگى بیشتر دست می زنند و در گناهان غوطه ور می شوند. امید به شفاعتِ اولیاى خدا به آنها نوید می دهد که اگر همین جا توقف کنند و خود را اصلاح کنند، از راه شفاعت، گذشته شان جبران می شود.
از سوى دیگر، یکى از مهمترین شرایط شفاعت، اذن و اجازه خداوند است، که اگر اجازه او نباشد، هیچ کس قادر بر شفاعت نیست.۱۰ کسى که امید و انتظار شفاعت دارد، باید اجازه پروردگار را به نحوى فراهم سازد؛ یعنى کارهاى خداپسندانه انجام دهد تا به مقام رضایت الهى برسد؛ زیرا امام صادق(ع) میفرمایند: «هر که می خواهد از شفاعتِ شفاعت کنندگان نزد خداوند بهره مند شود، باید در جستجوى رضایت خداوند باشد».۱۱
شفاعت براى این است که روزنه امید را در دل انسانها باز بگذارد، افراد براى اینکه مشمول آن شوند، باید کوشش کنند تا کارهاى شایسته اى از خود نشان دهند؛ زیرا شفاعت، ویژه کسانى است که روابط خود را با خدا و اولیاى دین حفظ کرده اند، نه افرادى که یکسره در گناه بوده، در عمر خود هیچ اطاعتى انجام نداده اند، که در اینصورت، اینان هرگز مشمول شفاعت نخواهند بود.
اینکه انسان بداند چه در دنیا و چه در قیامت میتواند با اولیاى الهى ارتباط پیدا کرده، آنان را واسطه درگاه خداوند قرار دهد که آنان براى او طلب آمرزش کنند و به دلیل نزدیکیشان با پروردگار بتوانند رحمت او را براى انسان جلب کنند و در قیامت براى نجات از عذاب الهى و یا براى بالا رفتن درجه اش، او را شفاعت با اذن خداوند کنند، امید فراوانى در او ایجاد می کند و او را به فعالیت و تلاش وامیدارد و او را از کسالت، تنبلى و خمودى باز میدارد.
شفاعت، مایه امید است؛ اگر نباشد موجب یأس می شود، و ناامیدى باعث دلهره و فشارهاى روانى در انسان می گردد و اگر شدت یابد به افسردگى منجر می شود.
ناامیدى و زیان هاى آن
انسان امیدوار، هم در این دنیا راحت و سالم زندگى می کند و هم در آخرت از نعمتهاى فراوان الهى بهره مند می گردد. در برابر امید، ناامیدى قرار دارد که زیان هاى فراوانى براى فرد و جامعه به دنبال دارد.
کسى که به علل گوناگونى همچون تبلیغات دشمن، عجول بودن و فقدان آینده نگرى، احساس ناتوانى، احساس خود کم بینى و مشکلات جسمى، به زندگى در این دنیا امید ندارد و کسى که از آمرزش پروردگار پس از مردن ناامید است، برنامه اى نیز براى بهره مندى از آن ندارد، زندگى را هیچ و پوچ می داند. او از هم اکنون ناراحت است که چه پیش خواهد آمد، و چه سرنوشتى در انتظار اوست.
از این رو، به هیچ کار مهمى دست نمی زند و هیچ اقدام مثبتى انجام نمی دهد و چون امیدى به آینده ندارد، مرتکب جنایات بزرگ و خطرناگ می شود. روانشناسان براى افسردگى نشانه هایى ذکر کرده اند که یکى از آنها نومیدى است. فرد افسرده، نسبت به آینده بدبین و نومید بوده و بوى بهبودى از اوضاع جهان احساس نمی کند.۱۲ فرد نومید احساساتى همچون تنهایى، وازدگى، غمزدگى و بیروحى دارد که این امر منجر به سرخوردگى بیشتر او می شود.۱۳
خداوند درباره نومیدى به سبب کم ظرفیتى انسان میفرماید: (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لیؤوسٌ کَفُورٌ وَ لَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ)(هود: ۹ـ۱۰)؛ و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از وى باز گیریم قطعاً نومید و ناسپاس خواهد شد؛ و اگر پس از محنتى که به او رسیده است نعمتى به او بچشانیم، حتماً خواهد گفت: گرفتاریها از من دور شد. بی گمان، او شادمان و فخرفروش (خودستاى) است.۱۴
افراد کوته نظر، که تنها زمان حال خود را دیده، از امور دیگر غافلند، هنگام از دست دادن امکانات و موهبت هاى مادى، از رحمت الهى ناامید شده، تدبیر خداوند را در هستى منکر می شوند. چون انسان از نظر روحى و روانى ضعیف است، وقتى خداوند برخى نعمتهاى دنیوى را به او داد، سپس باز ستاند، ناامید شده، تصور نمی کند که دیگر آن نعمتها به سویش بازگردند.
گویا امکانات مادى را حق مسلّم خود دانسته، خدا را مالک آنها نمی شناسد. چنین افرادى پس از گذر از سختی ها و دستیابى به موهبت هاى دنیوى، به شادمانى بسیار، تکبّر، و فخرفروشى، که صفات نکوهیده اى هستند، مبتلا خواهند شد و آنچنان به خود مغرور می گردند که تصور می کنند همه مشکلات و ناراحتی هاى آنها برطرف شده اند، و هرگز باز نخواهند گشت. بدین دلیل، شادى و سرمستى بی حساب و فخرفروشى بیجا به حدى سر تا پاى آنان را فرا می گیرد که از شکر نعمتهاى پروردگار غافل می مانند.
این افراط و تفریط، بلاى بزرگى است که اینان بدان مبتلا شده اند؛ زیرا سبب می شود اینان هرگز نتوانند در زندگى موضعى متعادل و صحیح داشته باشند؛ گاه مغرور و متکبر و گاه ناامید می شوند. از این رو، دایم در حال تشویش و دلهره اند.
فقط افراد با ایمان، که روحى بلند و سینه اى گشاده (شرح صدر) دارند و در برابر شداید و حوادث سختِ زندگى صبر را پیشه خود ساخته اند و در همه حالات از کارهاى شایسته فروگذار نمی کنند از این دو حالت افراط و تفریط بیرونند؛ آنان هنگام فراوانى نعمت مغرور نمی شوند و خدا را فراموش نمی کنند، و هنگام سختی ها و مصیبت ها از رحمت خدا ناامید نمی گردند و به تدبیر او در هستى کافر نمی شوند.۱۵ به همین دلیل، براى اینان آمرزش از گناهان و پاداش بزرگ الهى (بهشت) خواهد بود.
پس راه مبتلا نشدن به یأس، دو امر است: یکی صبر و تحمّل مشکلات و دیگری ایمان به این واقعیت که نعمتها در ید قدرت الهی اند؛ به هر کس بخواهد و مصلحت بداند می دهد و از هر کس بخواهد، می گیرد و به آن که گرفته است، میتواند بازگرداند.
خداوند در آیاتى چند، بشر را از ناامیدى باز داشته است؛ از جمله در آیه ۵۳ سوره زمر میفرماید: (قُلْ یَا عِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ)؛ بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید.
به دلیل فراوانى ضرر نومیدى، خداوند با لحنى آکنده از محبت و لطف، آغوش رحمت خویش را باز کرده و فرمان عفو عمومى صادر کرده است؛ میفرماید: به بندگان گنهکار من بگو: هر اندازه گناه کردید، مبادا از رحمت الهى ناامید شوید، بلکه با توبه، کارهاى زشت خویش را تدارک کنید. از آیه استفاده می شود که ناامیدى از گناهان بزرگ است.
امام صادق(ع) میفرمایند: «… ناامیدى از رحمت خداوند، از بزرگترین گناهان نزد پروردگار است».۱۶
ناامیدى را خدا گردن زده است چون گنه مانند طاعت آمده است
کوى نومیدى مرو، امیدهاست سوى تاریکى مرو، خورشیدهاست.
(مولوى)
حضرت على(ع) در ضرر ناامیدى میفرماید:
۱ـ«فقیه (و دین شناسِ) کامل کسى است که مردم را از آمرزش و مهربانى خداوند ناامید نسازد و از عذاب ناگهانى ایمن نسازد».۱۷
۲ـ«… اگر نومیدى بر [دل] چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى درآورد».۱۸
۳ـ«بزرگترین بلا [براى انسان] قطع شدن امید است».۱۹
۴ـ«ناامیدى آدم را از پا در می آورد».۲۰
۵ـ«ترس با ناامیدى همراه است».۲۱
۶ـ«تعجب می کنم از کسى که [از رحمت خداوند] ناامید است، در صورتى که وسیله رستگارى با اوست که آن استغفار کردن است».۲۲
برخى آیات، قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت را منشأ فسادها، تبهکاری ها، انجام کارهاى ناپسند، طغیان و سرکشى و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى می دانند (یونس: ۷ و ۸ و ۱۱ و ۱۵ / فرقان: ۲۱).۲۳
امید به رحمت خداوند، که قدرت بی انتها دارد، مطابق فطرت انسان است. اما اگر فطرت پوشیده شود ناامیدى به سراغ او می آید. یأس از رحمت پروردگار محدود کردن رحمت او و نیز عفو و آمرزش الهى را نادیده گرفتن است؛ چنانکه امید محرّک انسان به فعالیت و تلاش بود، ناامیدى سبب بازماندن او از عمل و دست کشیدن از جدیّت در کارها و بریدن از بندگى خداست.
از دامهاى بزرگ شیطان این است که در ابتدا بنده را فریب می دهد و با گناهان کوچک و بزرگ او را مشغول می سازد و چون مدتى بدین صورت با او بازى کرد، اگر باز در او نورانیتى دید که احتمال توبه و بازگشت به سوى حق در او وجود داشت، او را به یأس از رحمت می کشاند و به او می گوید: از تو گذشته و کار تو اصلاح پذیر نیست. این دام بزرگى است که شیطان بر سر راه بندگان گذارده، تا آنان را از درگاه پروردگار روى گردان کند.
اگر چنین حالتى براى فردى پیش آمد، ضررهاى فراوانى براى خود و دیگران دارد. چنین فردى دنبال فعالیت نمىرود و از زندگى دنیا باز می ماند و چون امیدى به زندگى ندارد دچار خمودى و افسردگى می شود و همه چیز و همه کس را با دیده زشت و باطل می بیند، و چون براى آخرت نیز کار شایسته اى انجام نداده است، پس از مرگ، از عذاب الهى در رنج است.
فرد مؤمن، دائما بین خوف و رجا (بیم و امید) قرار دارد؛ بدین معنا که او از یک سو، به فقر و ندارى خود نگاه می کند که سرتا پا نقص و کمبود است، از خود هیچگونه کمال، عزّت و توانایى ندارد و آنچه دارد همه از خداوند است. او از عبادت هاى خود بیم دارد، چه رسد به گناهان و نافرمانی هایش از پروردگار؛ و از سوى دیگر، به رحمت گسترده الهى، که تمام عالم را فرا گرفته است، نظر افکنده، امید دارد که این رحمت شامل او نیز می شود.۲۴
امام صادق(ع) میفرماید: «در سفارشات لقمان به فرزندش امور عجیبى بود؛ عجیب ترین آنها اینکه از خداوند آنگونه بترس که اگر در درگاه او خوبی هاى جن و انس را آوردى، تو را عذاب می کند؛ و به خدا اینگونه امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را بیاورى تو را می آمرزد». سپس امام فرمودند: «هیچ بنده مؤمنى نیست جز اینکه در دل او دو نور است: نور امید و نور بیم، که اگر هر کدام را وزن کنند، بر دیگرى نچربد».۲۵
نتیجه گیری
امید یک حالت ذهنی روانی مثبت است که بر اساس حس موفقیت و برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف و آرمانهای زندگی شکل می گیرد و در آموزه های اسلامی از آن در ترغیب انسان به انجام عمل صالح بهره گرفته شده است. بر اساس آیات و روایات، انسان مسلمان با تکیه بر خدا و محوریت توحید، زندگی خود را هدفگذاری نموده و گفتار و رفتارش را روشمند ساخته و از گناهان اجتناب می نماید و در صورت ارتکاب گناه، با امید به فضل و رحمت خدا توبه کامل نموده و از تکرار معاصی پرهیز می کند.
پی نوشت ها
۱-شیخ کلینى، اصول کافى، ج ۲، ص ۶۸
۲-نهج البلاغه، ص ۶۶۳، حکمت ۱۵۰
۳-شورى: ۲۵/نساء: ۱۴۵ و ۱۴۶/هود: ۹۹
۴-ر.ک: براندن، روانشناسى حرمت نفس، ترجمه هاشمى، ص ۲۴۱
۵-علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۱
۶-همان، ج ۶، ص ۲۰
۷-ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیرنمونه، ج ۲۵، ص ۶۸
۸-حویزى، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۴۲۴
۹-ر.ک: راغب اصفهانى، مفردات، ص ۴۵۷
۱۰-(طه:۱۰۹)؛ در آن روز شفاعت [به کسى] سود نبخشد، مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. و نیز ر.ک: انبیاء: ۲۸
۱۱-حویزى، پیشین، ج ۵، ص ۵۳
۱۲-ر ک: روزنهان و دیگران، روانشناسى نابهنجارى آسیب شناسى روانى، ترجمه یسیدمحمدى، ص ۱۱ و ۶
۱۳-ر.ک: معتمدى، پیشین، ص ۳۹
۱۴-شبیه آیه مزبور، آیه ۸۳ سوره اسراء است که خداوند میفرماید: (و چون به انسان نعمت ارزانى داریم، روى می گرداند و پهلو تهى می کند و چون آسیبى به وى رسد نومید می گردد.)
۱۵-ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج ۹، ص ۳۱؛ هاشمى رفسنجانى، تفسیر راهنما، ج ۸، ص ۳۰
۱۶-شیخ کلینى، پیشین، ج ۲، ص ۵۴۴
۱۷-نهج البلاغه، حکمت ۹۰
۱۸-نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸
۱۹-آمدى، غررالحکم، ج ۱، ص ۱۸۰
۲۰-همان، ج ۲، ص ۸۱
۲۱-نهج البلاغه، حکمت ۲۱
۲۲-آمدى، غررالحکم، ج ۲، ص ۳۶
۲۳-ر ک: مصباح یزدی، پیشین، ج ۱، ص ۴۰۲
۲۴-ر.ک: امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۲۹
۲۵-شیخ کلینى، پیشین، ج ۲، ص ۵۵
منبع اقتباس: (پرتال جامع علوم انسانی) ماهنامه معرفت؛ شماره۸۱؛ نویسنده: محمدرضا داودى