- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در میان خلفاى بنى عباس، هارون قلمروى پهناور و گسترده داشت. صحراى حجاز، عراق، شام و ایران بخشى از سرزمینهاى زیر سلطه اش بود.
او پس از مرگ برادرش هادى، در سال ۱۷۰ هجرى قمرى بر اریکه قدرت تکیه زد، تاسال۱۹۳ ه. ق به گسترش سلطه خویش ادامه داد و در این راه از هیچ ستمىکوتاهى نکرد. او هر سرزمینى را اراده مىکرد به چنگ مى آورد. مشهور میان مورخان آن است که وى روى به ابرهاى در حال حرکت در آسمان مى نمود و مى گفت:
اذهبى الى حیث شئت یاتینى خراجک; اى ابر، هر کجا مى خواهى برو و ببار زیرا هر کجا ببارى مالیاتش را براى من خواهند آورد. (۱) جمع آورى مالیات سرزمینهاىدور و نزدیک دولت رشید را ثروتمند ساخت.
رشید و برامکه براى کامرانى خویش به مرکز حکومتشان بغداد رسیدند و اموالبىشمارى را صرف و خرج زیبایى آن شهر کردند تا آنجا که در آن روزگار بغداد را«عروس جهان» مىنامیدند.
خوشگذرانیهاى هارون و وابستگانش روز به روز وابستگى آنان را به حکومت، بیشترمىکرد. زندگى او و حاشیهنشینان دربارش سراسر اسراف و تبذیر شده بود. بهاىانگشترى که هارون در دست داشتیکصد هزار دینار (۲) برآورد شد و مجسمه پرندهاىکه بر روى تاجش قرار داشت و از یاقوت قرمز مىنمود چنان بود که نتوانستند برآن قیمتى نهند و بعضى بهایش را نزدیک به یکصد هزار دینار تخمین مىزدند. (۳)
مولف «المحاسن و المساوى» مىنویسد: هارون الرشید به وزیر خویش یحیى برمکىدر یک مرحله دویست هزار بخشید و نیز مامون در شب زفاف به همسرش «پوران»حدود یک هزار قطعه یاقوت هدیه کرد و فرشى که هنگام ورود عروس زیرپایشانداخت، زربفت و آراسته به در و یاقوت بود فرزند دیگر هارون امین در ظروفىآب مىنوشید که به جواهر گرانبها تزیین گردیده بود.
اغانى نیز مىنویسد: خرج کردن مالیات فراوان ناحیه موصل بر کنیزها و رقاصه هااز سوى هارون زبانزد عام و خاص گردید و شاعر پرتوان آن روز یعنى ابوالعتاهیهرا دیوانه کرد، او با تعجب مى گفت: سبحان الله ایدفع هذا المال الجلیل الىامراءه!!; آیا این مال بسیار به یک زن داده مىشود، دارالضیافه هارون پر ازکنیزان زیبا روى بود که براى جذب هر یک دهها هزار درهم و دینار خرج شده بودآنان به لباسهاى زرین و فاخر و گوناگون نیاز داشتند تا بتوانند در شب نشینىهاو جشنهاى ملوکانه خودنمایى کنند و بزم دربار را شکوه بخشند. (۴) جرجى زیداندرباره خوشگذرانیهاى هارون چنین مى نویسد:
«او دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و پایکوبى وخنیاگرى بودند. نقل مىکنند: در یکى از جشنهاى شبانه، هارون را خوش آمد وسرحال گشت. در آن وقتسه میلیون درهم بر حضار نثار کرد و بار دیگر کهآوازهخوانى وى را به طرب آورد، دستور داد وى را فرمانرواى مصر سازند. هارونکنیزى را به یکصد هزار دینار خرید و براى خرید کنیزک دیگرى سى و شش هزاردینار صرف کرد که او را فقط یک شب نگهدارى کند و روز بعد او را به یکى ازدرباریان خویش بخشید.» (۵)
ستمگرى که خود وارث جنایتهاى بى شمار بود
هادى برادر هارون در سالهاى آخر حکومت کلیدى به همسرش ریطه داد و گفت: این کلیدخزانه خاص من استبه رسم امانتبه تو مىدهم. حق باز کردن آن را ندارى مگربعد از مرگ من، و با نظارت خلیفه بعدى. ریطه گمان کرد خلیفه خزانه جواهراتگرانبها را به وى واگذار کرده از اینرو در انتظار روز موعود به سر برد تاخزانه را باز کند سرانجام آن روز فرا رسید. ریطه در خزانه خاص را باز کرد،با اجساد بیش از یکصد تن از علویان پاکدل و آزاده روبرو شد. در کنار هر یکاز شهدا پارچه کوچکى بود که نام و نشان آنان را همراه داشت (۶) گویا لقب ونسب کامل آنان را نوشته بودند تا خاندانشان را براى همیشه بشناسند و به دیگرحاکمان بنىعباس بشناسانند.
عصر خفقان و اختناق
در روزگار بنىعباس به ویژههارون عرصه چنان بر اهلبیت(علیهم السلام ) تنگ بود که کسى توان فعالیت فرهنگىنداشت. راویان حدیث جرات نداشتند آشکارا از امام کاظم(علیه السلام) نانببرند و مطالب گرانبهاى تفسیرى، فقهى، عرفانى و علمى را نقل کنند. گویا همینمقدار ارتباط نیز جرمى سنگین به شمار مىآمد. آنان براى حفظ امام معصوم وآثار گرانبهایش مطالب مستند آن حضرت را به صورت کنایه و اشاره مىنوشتند وبراى یکدیگر مىخواندند. آنها با عبارتهاى زیر از امام یاد مىکردند:
سمعت ابا ابراهیم، سمعت ابا الحسن، روى عن العبد الصالح، قال العالم اوالسید: حدثنى الرجل و یا کتبت الیه …
اگر یاران آن حضرت و دانشمندان اهل حدیثسابقه ذهنى نداشتند، مراد کنیه ولقبهاى فوق را در نمىیافتند.
فشار اقتصادى، سیاسى هارون بر امام
نظام استبدادى بنىعباس از موسى بنجعفر(علیهما السلام ) و پیروانش وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راههاىمختلف نشان مىداد. براى مثال آنان را در فشار اقتصادى قرار مىداد تا بنیهمالى براى سازماندهى و مبارزه نداشته باشند.
هارون روش موسى بنهادى را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت منافع آن بهموسى بن جعفر(علیه السلام )و اهل بیتبرسد.
او با گماردن ماموران ویژه ارتباط مالى امام شیعیان را قطع کرد تا جایى کهآن بزرگوار بارها از سختى معیشتخویش مىنالید و از دیر ازدواج کردن فرزندانشبه خاطر وضع بد معیشتى شکوه کرد.
افزون بر این هارون هر چند گاه براى حضرت مزاحمت فراهم مىکرد. او را ازمدینه به بغداد و یا بصره احضار مىنمود و به بهانه اینکه مردم را به سوى خودمىخواند و کارش به اختلاف و خونریزى مىانجامد، زندانش مىافکند. هارون در سال۱۷۰ ه. ق در برابر قبر پیامبر خدا(ص) براى فریب افکار عمومى چنین گفت:
«انى اعتذر الیک یا رسول الله من شىء ارید ان افعله، ارید ان احبسموسى بن جعفر(ع) فلقد بلغنى انه یدعوا الناس لنفسه یرید بذلک تشتیت امتکوسفک دمائها …» اى پیامبر خدا به خاطر کارى که تصمیم گرفتهام انجام دهماز تو پوزش مىطلبم; مىخواهم موسى بن جعفر را زندانى کنم زیرا او مردم را بهخویش دعوت مىکند و با این کار در پى اختلاف میان امت تو و ریختن خونآنهاست… (۷)
برخورد موسى بن جعفر(ع) با نظام هارونى
امام هفتم شیعیان براى حفاظت از مکتب والاى تشیع در برابر تهاجم عباسیان شیوه هاى گوناگون به کارگرفت که مى توان به مهمترین آنها اشاره کرد:
الف: گماردن افراد نفوذى معتقد و آگاه و پرتوان در نظام حاکم استبدادى
مردان باتقوایى چون على بن یقطین بسیارى از مشکلات مومنان را حل مى کرد. امامکاظم(ع) در یک پیام کاملا محرمانه به او فرمود: هر گاه یکى از شیعیان ما بهتو مراجعه کرد و مشکلى داشت، نیازمندى او را برطرف کن و از احترام و عزتبرخوردارش ساز. سپس فرمود اگر چنین کنى من تضمین مىکنم: که هرگز با شمشیرکشته نشوى، گرفتار فقر و تهیدستى نگردى و به دست دشمن گرفتار زندان نشوى. (۸)
على بن یقطین بالاترین پشتوانه شیعیان مبارزى بود که در دام ماموران درباربه نوعى گرفتار مىشدند.
ب: تعلیم فرهنگ رازدارى (تقیه)
معمر بن خلاد که ازیاران موسى بن جعفر(ع) بود، از آن حضرت پرسید:
چگونه باید در برابر حاکمان ستمگر ایستاد و از اسلام پاسدارى کرد؟ امام درپاسخ، از قول جدش امام باقر(ع) نقل کرد، که مىفرمود: «التقیه من دینى و دینآبائى و لا ایمان لمن لا تقیه له» رازدارى و با پوشش عمل کردن از برنامههاىدینى من و پدران من است آنکه عمل به تقیه نمىکند ایمان ندارد.(۹) شیوه وضویا چگونگى نماز که آن امام همام به على بن یقطین آموخت، چیزى جز تقیه نبود.
ج: حفظ نیروهاى مؤمن و کارآمد
امام کاظم(ع) سعى مىکرد نیروهایى قدرتمند ومقاوم و آشنا به مصالح اسلام را تربیت کند و در مقاطع مختلف از آنان بهرهگیرد و همچنین توجه داشت که در حد امکان آنان شناسایى نشوند، بلکه باپوششهاى مختلف چنان عمل کنند که هیچ گونه حساسیتى در حاکمان غاصب عباسى بهوجود نیاید. على بن یقطین با تمام اخلاص در خدمت موسى بن جعفر(ع)بود در حالىکه پست وزارت داشت و خمس اموال خویش را به حضرت مىداد و به وسائط گوناگون بهیاران آن بزرگوار مساعدت مىنمود، او زمانى اراده کرد هدایاى ارزشمندى را کهبه وى مىدادند، به آن امام همام دهد; ولى امام کاظم(ع) مىخواست این نیروىارزشمند و مخلص حفظ شود از اینرو پارچه گرانبهایى را که هارون به او هدیهداده بود او هم براى آن حضرت فرستاد، امام آن را برگرداند و فرمود از امروزسعى کن وضوى خویش را بر روش هارون و اهل سنت انجام دهى. از سوى دیگرماموران هارون مراقب تماسها و چگونگى وضعیت على بن یقطین بودند. آنانگزارشهایى را علیه وى داده بودند که با موسى بن جعفر(ع) در تماس است و لباسو هدیه مخصوص شما را به ایشان داده و حتى وضو و نمازش را بر روش مذهباهلبیت(علیهم السلام ) انجام مىدهد. هارون در پى این گزارشها او را احضار کردو با ناراحتى تمام گفت: اگر چنین ادعایى درستباشد، خون تو را خواهم ریخت… از او پرسید: آن لباسى را که هدیه دادم چه کردى؟ على پاسخ داد: در داخلبقچهاى گذارده و جهت تبرک آن را حفظ کردهام. هارون یک نفر از کارگزارانش رادر پى هدیه فرستاد و با آدرسى که على بن یقطین داده بود، هدیه را همچنان مهرشده آوردند و در مرحله دیگر جاسوسان هارون گزارش دادند که او نماز را همانندشیعه مىخواند. هارون مراقبانى بر على گماشت و سرانجام دریافت که او همچوناهل سنت نماز مىگزارد. هارون خشم خود را فرو برد و رو به على کرد و گفت:
هرگز سخن هیچ سعایتکنندهاى را علیه تو نخواهم پذیرفت.(۱۰) موسى بن جعفر(ع)با این هوشیارى و دستورالعمل این یار باوفاى خویش را براى خدمت افزونتر بهشیعیان حفظ کرد و اطمینان هارون بیشتر جلب شد و على توانست تا ماموریتهاىمحوله را بهتر از سابق انجام دهد.
د: مبارزه منفى و نظام استبدادى
موسى بنجعفر(ع) صفوان بن مهران جمال را احضار کرد; او شترانش را در موسم حج دراختیار هیئتخاصى از دربار هارون مىگذاشت تا به حج روند و مراسم بجاى آورندو احیانا به عنوان ناظران بر مراسم حج از سوى حکومت وظایف و اعمالى را انجامدهند.
هنگامى که صفوان خدمت امام کاظم(ع) رسید، فرمود: صفوان یک عمل تو همهکارهاى زیبایت را زیر سؤال برده است؟ با تعجب پرسید: فدایتشوم مگر چهکردهام؟ امام فرمود: کرایه دادن شترها جهت مراسم حجبه هارون کار مناسبىنیست. عرض کرد: من به خاطر سفر حج کرایه مىدهم و خود هم همراهشان نیستم،بلکه عدهاى از غلامان را مىفرستم.
امام فرمود: صفوان دوست ندارى ستمگران باقى بمانند تا اجاره شترهایت را بعداز حج پرداخت کنند؟
عرض کرد: البته دوست دارم.
حضرت فرمود: «فمن احب بقاءهم فهو منهم و من کان منهم فقد ورد النار» هرکس بقاى هارون و هیات حاکمهاش را دوستبدارد از آنان است و هر کس از ایشانباشد به جهنم فرو مىافتد.
چون صفوان سخنان را از امام شنید همه شترهاى اجارهاى خویش را فروخت، هارونمتوجه شده او را احضار کرد و او را به خاطر این عمل مورد سرزنش قرار داد.
صفوان گفت: من پیر شدم و توان ندارم. غلامان هم کارها را به طور شایسته ودرست انجام نمىدهند. هارون با عصبانیت رو به صفوان کرد و سرى تکان داد وگفت: خاموش! من مىدانم چه کسى به شما فرمان مىدهد. کار موسى بنجعفر است.
صفوان: من با موسى بنجعفرعلیهما السلام ارتباط ندارم او در کارهاى من دخالتىنمىکند. هارون در پایان گفت: اگر سابقه همکارى تو نبود، نابودت مىکردم.(۱۱)البته چیزى نگذشت که هارون تصمیم به کشتن صفوان گرفت و باز موسى بن جعفرعلیهما السلام زیاد بن ابىسلمه را احضار کرد و از او خواست تا همکارى خویش رابا دستگاه حکومتى هارون قطع کند. زیاد هم فرمان حضرت کاظم(ع) را اطاعت نمودهو استعفاء کرد.(۱۲)
مبارزه منفى امام هفتم(ع) با حکومت هارون چنان بود کهشایعه فتواى حضرت مبنى بر حرمت ولایت و حاکمیت هارون در جامعه وجود داشت وکمترین مسامحهاى از حضرت در برخورد با حکومتبنىعباس دیده نمىشد.
ج: تربیت اندیشمندان فکرى و سیاسى
امام کاظم(ع) با اینکه از سوى حکومت هارونتحت فشار بود و بخش عمدهاى از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانى تربیتکرد که در برابر گروههاى انحرافى مىایستادند در عرصه علمى و اجتماعى ازوثاقت و اطمینان بالایى برخوردار بودند. بعضى از آنها همانند یونس بنعبدالرحمان، صفوان بن یحیى، محمد بن ابىعمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بنمحبوب سراد و احمد بن محمد بن ابىنصر بزنطى، از اصحاب اجماع شمردهشدهاند.(۱۳) عظمت این بزرگان چنان بود که راویان و محدثان هرگاه حدیث وروایتخود را منتهى به یکى از افراد فوق مىدیدند آرامش خاطر پیدا مىکردند.
آنان تالیفات فراوان داشتند و برخى از آنها سالهاى بسیار زندانىهاى سختى راتحمل کردند همانند:
۱ یونس بن عبدالرحمان: او از استعداد بسیار والایى برخوردار بود. در مقابلهبا افراد و گروههاى مخالف نزدیک به هزار جزوه و مقاله نوشت تا جایى که گفتهشد: دانش ائمه اهل بیتعلیهم السلام به چهار نفر منتهى مىگردد:
سلمان فارسى، جابر، سید و یونس بن عبدالرحمان.
در باره یونس نوشتهاند: پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره بجاى آورد وخود مىگفت در محضر معصوم بیستسال گوش دادم و بعد از آن بیست سال پرسیدم وبیست سال هم به پرسش دیگران پاسخ دادم. او غیر از وقت نماز و مختصرى صله رحمبیشتر اوقات اشتغال به تالیف و تصنیف داشت. (۱۴)
۲ محمد بن ابىعمیر: وىتالیفات زیادى داشت، و از زهد و تقواى فراوان برخوردار بود، وى را بهزندانهاى طولانى محکوم کردند و در زندان سندى بن شاهک، جاى دادند; اینبزرگوار از ترس اینکه مبادا کتابها و تالیفاتش را نابود کنند، مبلغ یکصد وبیست هزار درهم به سندى پرداخت و بعد از مدتى از زندان خارج شد، او پس ازرهایى به سراغ کتابها و تالیفات دفن شده در گوشه منزلش رفت، ولى همه آنهارا پوسیده و نابود شده یافت. شاید همین سبب گردید که آنچه بعدا نقل کند بهصورت مرسله باشد; لکن اطمینان و وثاقتبالاى وى باعث گردیده که روایاتمرسلهاش (۱۵) همانند روایات مستند دیگران معتبر به شمار آید.
محمد بن ابىعمیر در زمان موسى بن جعفرعلیهما السسلام در مدتى از زمان در همانزندانى بوده که امام زمانش نیز در آن بند بوده است.
پى نوشت ها :
۱ صبح الاعشى، ج۳، ص۲۷۰٫
۲ سکههاى طلا را دینار و سکههاى نقره را درهم مىنامیدند.
۳ ابن اثیر، ج۶، ص۴۴٫
۴ حیاه الامام موسى بن جعفر۷، ج۲، ص۴۶٫
۵ جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۵، صص۱۷۳- ۱۶۲٫
۶ سیره الائمه الاثنى عشر، ج۲، ص۳۲۴٫
۷ همان، ص ۳۳۵٫
۸ محقق اربلى، کشف الغمه، ج۳، ص۲۲; بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۰، ح۵۷; قالابوالحسن(ع) لعلى بن یقطین: اضمن لى خصله اضمن لک ثلاثا … فقال … الثلاثاللواتى اضمنهن لک ان لایصبک حر الحدید ابدا بقتل و لا فاقه و لا سجن حبس… فقال تضمن الا یاتیک ولى ابدا الا اکرمته.
۹ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۴، ح۲۱۳۵۹; اصول کافى، ج۲، ص۲۱۹، ح۲٫
۱۰ سیره الائمه الاثنى عشر، ج۲، صص۳۲۳ ۳۲۲٫
۱۱ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۶، ح۳۴٫
۱۲ حیاه امام موسى بن جعفر۷، ج۲، ص۴۵۹; بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۷۲، ح۱۳; فروعکافى، ج۵، ص۱۰۹، ح۱٫
۱۳ سیره الائمه الاثنى عشر، ج۲، ص۳۱۳٫
۱۴ رجال کشى، صص۸ ۴۸۵٫
۱۵ مرسله: روایتى است که ناقل آن بعضى از راویان سلسله سندش را که روایتبه واسطه آنها به معصوم منتهى مىشود فراموش کند و با حذف آنها روایت را بهمعصوم نسبت دهد.
منبع: ماهنامه کوثر شماره ۱۶