- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
برخى از محدّثین و مورّخین در کتاب هاى خود آورده اند:
پس از آن که سخن چینى بسیارى توسّط دنیاپرستان و ریاست طلبان ، بر علیه امام علىّ هادى علیه السلام نزد متوکّل عبّاسى آشکار شد؛ و آن ها افزودند که آن حضرت در منزلش براى جذب اقشار مختلف نامه براى افراد مى فرستد و اسلحه جمع کرده اند تا بر علیه حکومت شورش و قیام کنند.
متوکّل چند نفر از تُرک هاى کُرد را مسلّحانه مأ مور کرد تا شبانه ، به منزل حضرت حمله کنند و آن حضرت را پس از شکنجه در هر حالى که باشد، نزد متوکّل احضارش کنند.
هنگامى که مأ مورین داخل منزل امام علیه السلام هجوم آوردند، متوجّه شدند که حضرت در یک اتاق روى زمین نشسته و لباسى پشمین و خشن بر تن کرده و مشغول عبادت و مناجات با خداوند متعال مى باشد و نیز قرآن تلاوت مى کند.
پس طبق دستور خلیفه ، حضرت را در همان حالت دست گیر کرده و نزد متوکّل آوردند و اظهار داشتند: چیزى در منزل او نیافتیم به جز آن که با چنین حالتى مشغول دعا و مناجات و تلاوت قرآن بود.
همین که متوکّل چشمش به جمال نورانى و باعظمت آن حضرت افتاد، بى اختیار از جاى خود برخاست و حضرت را محترمانه کنار خود نشانید.
و چون مشغول مِى گسارى بود، ظرف شراب را به حضرت تعارف کرد، امام علیه السلام فرمود: هنوز گوشت و پوست من آلوده به آن نگشته است ، مرا از این کار معاف بدار.
متوکّل گفت : چند شعرى برایم بخوان و مجلس ما را به وسیله اشعار خود گرم بکن .
حضرت سلام اللّه علیه ، به ناچار چند شعرى پیرامون بى وفائى دنیا و عذاب آخرت خواند؛ و متوکّل عبّاسى در همان حالت گریان شد و تمامى حاضران در مجلس نیز گریان شدند.
پس از آن ، متوکّل از امام هادى علیه السلام عذرخواهى کرد و مقدار چهار هزار دینار تقدیم حضرت کرد؛ و سپس دستور داد تا ایشان را محترمانه به منزلش برسانند.(۱)
پی نوشت:
۱- اعیان الشّیعه ،: ج ۲، ص ۳۸.