- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 25 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقدمه
از مهم ترین مسائلی که در زندگی اجتماعی انسان اهمیت فوق العاده ای دارد و اسلام روی آن بسیار تأکید می کند، توجه به مسئله حفظ حقوق و اموال مردم و به طور کلی، برقراری عدالت اجتماعی است. حقیقت عدالت، انتخاب طریق میانه و مستقیم و دوری از هرگونه افراط و تفریط و انحراف است. عدل نیز به معنای موازنه و هم وزنی، میانه روی، نهادن چیزی در جای خود، اعطای حق هر چیزی به آن و ایجاد تناسب در امور و اشیا آمده است. علی (ع) در تعریف و معنای عدل می فرمایند: «العدل یضع الامور مواضعها؛(۱) عدل، هر چیزی را در جای گاه خود قرار می دهد و حق هر کسی را که در آفرینش معیّن شده، تأمین می کند. مفهوم عدالت این است که استحقاق های طبیعی و واقعی افراد در نظر گرفته شود و به هر کس بر حسب کار و استعداد و لیاقتش، امتیاز داده شود.
عدل الهی بر کل عالم و جهان هستی و از جمله حیات انسان، حاکم است. اسلام برای حراست ارکان جامعه بشری، احکام سیاسی جامعی را تشریع کرده است و زمام آن را در دست افراد صالح و شایسته ای قرار داده که حدود صلاحیت و مشروعیت آنان را خود بیان نموده و با بهترین اسلوب، نفوس و اموال و اخلاقیات افراد را محافظت نموده است. این اصل مهم قرآنی در تمام ابعاد زندگانی امامان معصوم (ع) متجلّی است.
عقیده به وجود عدالت در حاکم جامعه، مهم ترین رکن اندیشه های سیاسی شیعی محسوب می شود. از این رو شیعیان فقط حکومتی را مشروع می دانند که حاکم آن عادل باشد. بر این اساس، مسئله عدالت و عدالت گرایی همواره در گفتار و کردار امامان شیعه موج می زد. امام علی (ع) حتی حکومت را فقط برای برپایی عدالت می خواست. آن حضرت محور حق و عدالت بود و هرگز رفتاری خلاف حق و عدالت از او سر نزد. عدالت علی (ع) ناشی از زهد و تقوای بی مانند او بود. در کلام امام و رهنمودهایش به کارگزاران و حاکمان خویش، سخن از برقراری عدالت در میان آحاد مردم به میان می آمد. عدل در نظر آن بزرگوار چنان گسترده بود که ظلم و ستم را در حق هیچ کس – از هر ملیت و مذهبی که باشد – روا نمی دانست.
سابقه فعالیت بشر برای تحقق عدالت
آغاز تأملات نظری و تلاش های عملی بشر برای تحقق عدالت، به آغاز حیات بشر در این کره خاکی بر می گردد. معلوم نیست که در طول تاریخ چند میلیون نفر از افراد بشر برای تحقق عدالت جان باخته اند، اما نباید تردید داشت که عدالت همیشه و همه جا در سرلوحه تمام خواسته ها و آرزوهای بشری قرار داشته است.
دنیای بشر، جهان تشیع و امام اول او را با عدالت می شناسند. در واقع، عدالت وجه تمایز بین شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی بوده است. تلاش های فلسفی، کلامی، فقهی و اخلاقی برای تبیین ماهیت و شاخصه های عدالت، بخش بزرگی از تلاش های علمی شیعیان را تشکیل داده است.
امام علی (ع) پیش از آن که به عدالت از نگاه فردی بنگرد، جنبه اجتماعی آن را مد نظر قرار می دهد. آن حضرت عدالت را ناموس بزرگ اسلامی تلقی می کرد و از هر چیزی بالاتر می دانست. ممکن نبود به خاطر هیچ منظوری و هیچ هدفی، کوچک ترین انحراف و انعطافی از آن پیدا کند و همین امر یگانه چیزی بود که مشکلات فراوانی برایش ایجاد کرد.
نکته مهم دیگری که در سخنان ارزش مند آن حضرت پیرامون عدالت اجتماعی مشاهده می گردد، نقشی است که عدالت در نگه داری تعادل اجتماعی بازی می کند؛ به بیان شیرین استاد مطهری:
«از نظر علی (ع) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماعی را حفظ نماید و همه را راضی نگه دارد، به پیکره اجتماع، سلامت و به روح آن آرامش بدهد، عدالت اجتماعی است. ظلم، جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستم گر و روح آن کسی را که به نفع او ستم گری می شود، راضی نگاه دارد، چه رسد به ستم دیدگان و پایمال شدگان. عدالت، بزرگ راهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستم گر را به مقصد نمی رساند.»(۲)
پس عدالت در کلام دل نشین امام علی (ع) در مفهوم و معنای «وضع الشی ء فی موضعه»، دلیل بر تعادل اجتماعی در میان جامعه و اقشار آن است، زیرا بنا بر کتاب خدا و سنت نبوی، عدالت، هر قشر و صنفی را در جای گاه ویژه و بایسته شان می نشاند. توصیه های امام علی (ع) به مالک اشتر، گویای این مطلب است.(۳)
تعاریف دیگری از عدالت نیز که در نهج البلاغه آمده، دارای رنگ و صبغه اجتماعی است؛ از جمله مفهوم دیگر قرآنی عدالت؛ یعنی «نفی هرگونه تبعیض و رعایت استحقاق ها» که در کلام امیرالمؤمنین بارها آمده است. البته این عدالت به معنای تساوی مطلق افراد نیست، بلکه در استحقاق های متساوی باید تساوی رعایت شود و چون استحقاق های افراد متفاوت است، لذا وجود اصل تفاوت میان افراد، واقعیتی مسلّم است که مایه قوام اجتماع و وسیله ای برای برپایی زندگانی مردم می باشد.
بحث عدل از مباحث گسترده و پردامنه در فرهنگ اسلام است، زیرا هر چه هست، وام دار عدل «هستی بخش» می باشد. فراخنای آسمان و محدوده زمین بر پایه عدل قرار گرفته است. «در قرآن، از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمان های فردی گرفته تا هدف های اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است.»(۴)
در یک سخن، تنها واژه ای که بیان گر نوع ربوبیت و حاکمیت و خالقیت و ولایت خدای هستی بر مجموعه هستی می باشد، عدل است؛ یعنی شیوه ربوبیت و ولایت حق بر اساس عدل و طرز خالقیت، و حاکمیت او بر مبنای عدالت است.
این که اصل عدل در مجموعه اصول اعتقادی شیعه جای گرفته است، فقط به دلیل بحث های کلامی معمول و مدرن نیست، بلکه قطعاً معلول هدایتی الهی و به یقین با اشارت ائمه عدل – علیهم صلوات الله – بوده است، زیرا در عالم هستی پس از نام مبارک حضرت حق که حقیقت عالم است، و توحید آن ذات بی مثال، واژه ای به زیبایی و عظمت و آرام بخش تر از عدالت وجود ندارد.
جای گاه عدل در بیان علوی
الف. در باورها و بینش ها:
بر خلاف نظریه قرارداد اجتماعی که عدالت را به دلیل گره گشایی و راه گریز از بن بست های اجتماعی و همچون دارویی تلخ و غیر مطبوع، ضروری و لازم می پندارد، در بیان حضرت امیر (ع) عدالت، زیبا و جذاب و دوست داشتنی است: «… و لو لم یکن فیها نهی اللّه عنه من البغی و العدوان عقاب یخاف، لکان فی ثواب اجتنابه ما لا عذر فی ترک طلبه؛(۵) اگر خداوند برای ستم و بیداد کیفری قرار نمی داد که از آن بترسند، ثوابی که در پرهیز از ستم می باشد، عذری برای نخواستن آن باقی نمی گذارد»، زیرا عدالت جان جامعه و حیات قانون و رستگاری و کرامت همگان است.(۶)
عدالت، چهره سیاست را زیبایی و ثبات، و قامت رعیت را استقامت و قوام، و حریم مدیریت را شکوه و جمال می بخشد.(۷) عدالت، الفت زندگی و تنها راه اصلاح جامعه و گل سرسبد ایمان به خدا و گنجینه فضیلت و احسان است.(۸)
ب. در نظام سیاسی:
فلسفه حکومت دینی، برپایی عدالت است. در حکومت دینی نه ستم گران مجوّز رهبری دارند و نه حاکمیت های ظالمانه مشروعیت حقوقی. عدالت خواهی و قیام برای تحقق عدالت، یک تعهد الهی و تکلیف شرعی است. امام علی (ع) می فرماید: «و ما اخذ اللّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّه ظالم و لا سغب مظلوم؛(۹) اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستم گران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می کردم.»
برترین چشم روشنی برای سیاست مداران، تحقق عدالت در کشور و دوست داشتنی ترین کار برای آنان، تعمیم عدالت و رعایت اعتدال در حقوق است.(۱۰)
ستیز با عدالت گرایان
حضرت علی (ع) پس از به دست گرفتن حکومت، اولین اصل از سیاست خود را این گونه بیان داشت:
«الا و ان کلّ قطعیه اقطعها عثمان و کل مال اعطاه من مال اللّه، فهو مردود فی بیت المال، فان الحق القدیم لا یبطله شی ء و لو وجدته و قد تزوج به النساء و فرّق فی البلدان لرددته الی حاله، فان فی العدل سعه و من ضاق علیه الحق – علیه العدل – فالجور علیه اضیق؛(۱۱) آگاه باشید تمامی زمین هایی که عثمان بخشیده و مال هایی که به ناحق داده است، به بیت المال بر می گردد، زیرا که مرور زمان حق را از میان نمی برد. اگر به آن مال ها دست یابم، حتی اگر به کابین زنان رفته باشد و در شهرها بند تجارت باشد، همه را باز می گردانم، چرا که عدل را گستره و آسایشی است و کسی که عدالت بر او تنگ آید – و حق بر او گران آید – بی تردید فضای ستم بر او تنگ تر خواهد بود.»
حضرت امیر (ع) سپس با نگاهی به راست و چپ خود به طرح دومین اصل از عدالت اجتماعی خویش پرداخت و فرمود:
«مبادا عده ای از شما که در باتلاق دنیا فرو رفته اند و زمین ها را تصاحب کرده و نهرها شکافته و بر اسب ها تاخته و کنیزکان زیباروی و باریک اندام برگزیده اند، آن گاه که از تصرفاتشان جلوگیری کردم و آنان را به پذیرش حقوق خودشان وادار کردم، فریاد برآورند که: پسر ابی طالب ما را از حقوقمان محروم نمود. آگاه باشید هر یک از مهاجرین و انصار که احساس می کنند به دلیل مصاحبت با پیامبر فضیلتی بر دیگران دارند، بدانند که این یک فضیلتی الهی است – و به معنای برخورداری بیشتر از بیت المال نیست – بنابر این همه شما بندگان خدا و بیت المال نیز مال خداست که در میان شما به صورت برابر تقسیم می شود و هیچ کس فرقی با دیگری ندارد.»(۱۲)
آن گاه در ادامه فرمود:،«همین اکنون مالی در پیش ماست که باید تقسیم شود، فردا که شد همه بیایند، چه عرب و چه عجم، چه آن کسانی که تاکنون تقسیمی می گرفته اند و چه آنان که محروم بوده اند.»(۱۳)
ابن ابی الحدید می نویسد: این اولین موضوعی بود که موجب نگرانی و کینه اشراف نسبت به حضرت امیر شد. آنان نمی توانستند ایستادن در صف برابر با فقرا را تحمل کنند. فردای آن روز از یک سو به عبید اللّه بن ابی رافع دستور داده شد که به هر یک از مهاجرین سه دینار داده شود و سپس به هر یک از انصار نیز سه دینار و در مرحله بعد به همه مردم – سیاه و سرخ – هر یک سه دینار اعطا شد. البته تعدادی از خواص مانند طلحه و زبیر و عبد اللّه بن عمر و سعید بن عاص و مروان و… حاضر به گرفتن آن نشدند. هم چنین دستور داده شد هر آن چه از بیت المال در خانه عثمان بود و نیز ابزار و اسلحه ای که در آن جا علیه شورشیان به کار برده می شد و همه اسب های نجیب و شترانی که از بیت المال برای خود برگزیده و حتی شمشیر و زره خود او مصادره و به بیت المال منتقل شود. این حرکت چنان آشوبی در زندگی ستم گران افکند که عمر و عاص طی نامه ای به معاویه نوشت:
هر چه تصمیم داری اقدام کن وگرنه پسر ابی طالب پوستت را چنان خواهد کند که پوست چوب دستی را.(۱۴)
عدالت نزد حضرت علی (ع)
در لابه لای سخنان علی (ع) خطبه ها، نامه ها و سخنان کوتاه آن حضرت راجع به عدالت مطالب بسیاری دیده می شود. آن حضرت سفارش مردم به اجرای عدالت، توصیه به والیان و مأموران که کار به عدالت کنند و از راه عدالت به دیگر سو نروند و… نمونه هایی از این تأییدات است.
اما چرا تأکید به این مهم در سخنان علی (ع) بیش از قرآن کریم است؟ علت آن با شناخت جامعه اسلامی در سال سی و پنجم هجری به بعد روشن می شود. آنان که با تاریخ اجتماعی عربستان در آن روزگار آشنایند، می توانند به آسانی این دقیقه را دریابند. یکی از مصداق های بارز بی عدالتی، افزون خواهی در مال و زیاده طلبی در مقام است. در زمان رسول اکرم (ص) اموال عمومی به حدی نبود که بر سر آن بجنگند و اندک مالی هم که می رسید به همگان یک سان تقسیم می شد، اما پس از رحلت آن بزرگوار وضع این چنین نماند. از یک سو سیل درآمد از سرزمین های گشوده شده به خزانه دولت سرازیر شد و از سوی دیگر در بهره گیری از خزانه دولت، مسلمان را بر اساس زودتر و دیرتر پذیرفتن مسلمانی طبقه بندی کردند؛ در نتیجه عده ای بی آن که کاری کرده باشند به بهره بیشتری دست یافتند.
در سال های نخستین حکومت خلیفه دوم، زیان این کار آشکار نبود، اما با گذشت زمان، اثر آن مشهود گردید، به تعبیر امروز فاصله عمیق طبقاتی میان مردم پدید آمد. تقوا که در عصر حضرت رسول (ص) و چندی پس از او ملاک برتری شناخته می شد، جای خود را به زر و زمین داد.
از سوی دیگر آتش هم چشمی های خانوادگی و رقابت نژادی که زیر خاکستر مساوات اسلامی پنهان مانده بود، زبانه زد. تمیمی بر مخزومی فخر می کرد و اموی بر هر دو و هر سه به یمانی تفاخر می نمودند. در اجتماعی این چنین، علی (ع) عهده دار خلافت گردید و چه زمان نامناسبی! خود او نامساعد بودن وضع را می دانست که گفت: «مرا بگذارید و دیگری را به دست آرید که ما پیشاپیش کاری می رویم که آن را رویه هاست و گونه گون رنگ هاست. دل ها برابر آن بر جای نمی ماند و خردها بر پای.»(۱۵)
علی مرد عدالت و تقوا بود و این دو خصلت را همچون خصلت های دیگر در مکتب رسول خدا فرا گرفته بود. او می خواست بر مردمی به عدالت حکم براند که بیشتر آنان از عدالت نامی می شنیدند و از تقوا نشانی نمی دیدند. مردمی که نه رسول خدا را دیده بودند و نه سنت آن را چنان که باید می شناختند. از آن روز که در اجتماع در آمدند، با جنگیدن آشنا شدند و غنیمت به دست آوردن را. آن دسته از یاران رسول هم که زنده بودند سالیانی را گذرانده و خسته و فرسوده بودند و خوش داشتند از بیت المال بیشترین سهم را ببرند و زندگی آرامی را بگذرانند. میان آنان و عدالت فاصله ای پهناور پدید آمده بود.
قرآن کریم بهترین و جامع ترین راه های هدایت و سعادت بشر است و از این رو سزاوار است آن را مقیاس عدالت قرار دهیم. از دیدگاه اسلام، عدالت، اجرای احکام و دستورات الهی است که با انجام دادن واجبات و ترک گناهان آشکار می گردد.
برای تحقق عدالت باید به دو نکته توجه کرد:
۱. آشنایی با قوانین و دستورات الهی و از آن جمله حقوق انسان ها؛ ۲ – عمل کردن و اجرای آن احکام و قوانین.
پیامبر (ص) در این زمینه می فرمایند: «اعدل النّاس من رضی ما یرضی لنفسه و کره لهم ما کره لنفسه؛(۱۶) عادل ترین مردم کسی است که آن چه برای خود می پسندد برای مردم بپسندد و آن چه بر خود روا نمی دارد برای مردم نیز روا ندارد.»
عدالت، نقش مهمی در سعادت افراد و جامعه دارد. شهید مطهری بر این باور است که عدالت اجتماعی در اعمال و اخلاق مردم و حتی در افکار و عقاید آنان تأثیر دارد. هر گاه عدالت اجتماعی متزلزل شود، استحقاق ها رعایت نمی شود و حقوق مراعات نمی گردد و شیوع بی عدالتی اجتماعی باعث فساد اخلاقی و ناراحتی های روانی خواهد شد. و باید حاکم و والی جامعه خود عادل باشد تا بتواند عدالت اجتماعی را گسترش دهد.(۱۷)
بدون شک علی (ع) تنها حاکم منحصر به فرد در تاریخ است که با نبوغ معنوی و ارزش های انسانی توانست عالی ترین مبنای حکومتی عدل را در زمین ایجاد کند.
جست وجوی یک انسان متعالی و کامل که در رأس یک حکومت عادلانه انسانی جا گرفته باشد، آرزویی است که بشر از ابتدای تاریخ همیشه در انتظار آن به سر می برده و می برد. افسانه سازی ها، اسطوره ساختن ها در همه زمان ها و زبان ها و مکان ها نشان دهنده نیاز شدید بشر به یک انسان ایده آل در رأس حکومت می باشد تا امور را به او بسپارند. در تاریخ اسطوره هایی همچون: پرومته، آشیل، و در فرهنگ ایرانی ما، رستم و هم چنین ترسیم مدینه فاضله افلاطونی و مدینه طاهره فارابی، همه حکایت از نیازهای درونی و طبیعی انسان برای پیدا کردن یک جامعه آرمانی و انسان ایده آل است.
علی (ع) به مثابه یک انسان ایده آل که همه ارزش های انسانی در تاریخ و حکومتش نمایان است، می تواند تمامی نیازها و آرزوهای دیرینه بشر را برآورده نماید. امام علی (ع) در تمامی میدان های انسانی، عالی ترین الگو و اسوه و حکومتش متجلی ترین و برجسته ترین و عدالت گسترترین حکومت برای بشر است.
برنامه های اجرایی امام علی (ع) برای اجرای عدالت
در این جا به برخی برنامه ها اشاره می کنیم:
۱ – انتخاب افراد لایق و متدیّن و امین؛
۲ – اصرار بر اجرای قانون از سوی مسئولان اجرایی (تساوی در برابر قانون)؛
۳ – حفظ آزادی ها و تلاش در احقاق حق مردم؛
۴ – تلاش برای عمران و آبادی شهرها و بهره برداری برابر از اموال و امتیازهای عمومی؛
۵ – حفظ امنیت جامعه؛
۶ – تربیت مردم و تبیین ارزش وجودی آنها و شخصیت دادن به آحاد جامعه؛
۷ – بسط علم و دانش؛
۸ – برخورد با متجاسرین و قانون شکنان و مبارزه با تبعیض و امتیازطلبی؛
۹ – معرفی حکومت به عنوان وسیله اجرای احکام و مراقبت و بازرسی از اجرای عدالت توسط کارگزاران؛
۱۰ – اصالت دادن به ارزش ها در مقابل حکومت.
آن حضرت برای تصدی پست های کلیدی حکومت، از افراد لایق و متدیّن و خالص استفاده کرد و در مجموع، شایسته سالاری به معنای واقعی آن را در انتخاب ها مد نظر داشت. علی رغم این که انسان ها از حیث برخورداری از هوش، مال، مهارت ها، دانش ها و سایر درجات معنوی و مادی متفاوت اند، ولی امام علی (ع) همه را در مقابل قانون یک سان می دانست.
ناعدالتی در زمان خلفا
از زمان خلیفه دوم، انحرافی در توزیع برابر امکانات پدید آمد و این انحراف در زمان عثمان افزایش یافت تا جایی که وی برای خود کاخ درست کرد و به تجمل و رفاه طلبی و گنج اندوزی روی آورد. با بذل و بخشش های بی حساب به خویشاوندان خود مانند حکم بن عاص و…،(۱۸) مال اندوزی را در میان بسیاری از اصحاب رسول خدا (ص) شایع کرد.(۱۹)
عثمان برای نخستین بار خانه ای از سنگ و آهک و چوب ساج و عرعر بالا برد و اموال منقول و غیر منقول فراوانی اندوخت و پس از خود دارایی هنگفتی به ارث گذاشت.(۲۰) زید بن ثابت آن قدر طلا و نقره جمع کرده بود که تبر از عهده شکستن آن بر نمی آمد. چارپایان و شتران باری و سواری و اسب های عبدالرحمن عوف از هزاران رأس می گذشت. طلحه بن عبد الله صدها کنیزک و غلام داشت و پس از مرگش ثروتی چند میلیون دیناری از او ماند.
پس از آن که امام علی (ع) با اصرار مردم حکومت را به دست گرفت و اصل اول و اساسی خود را برپایی عدالت بیان نمود، طلحه و زبیر که به امتیازات دوره پیشین عادت کرده بودند، با این سیاست مخالفت نمودند. در حالی که اگر به امثال آنان اندکی بیشتر می بخشید، مشکلی برای او ایجاد نمی کردند. اتفاقاً عده ای از یارانش هم به او چنین روشی را پیشنهاد دادند و وی را به دلیل «مساوات طلبی بی ملاحظه» سرزنش نمودند. حضرت در پاسخ آنان فرمود: «آیا شما از من می خواهید که با توسل به جور و ستم عدالت را در حق کسانی اجرا کنم که قدرت سیاسی آنها به من سپرده شده است؟ به خدا تا زمانی که نظام آفرینش بر اساس عدالت در چرخش و حرکت است، من نیز از مسیر عدالت بیرون نمی روم و تبعیض در توزیع ثروت های عمومی را بر خود روا نمی دارم. اگر این امکانات به من تعلق داشت به طور مساوی تقسیم می کردم، پس چگونه با برابری توزیع نکنم، در حالی که به خداوند و بندگان او تعلق دارد. بدانید که دادن مال به غیر مستحق، انسان را در دنیا بلند مقام ولی در آخرت پست می نماید و او را در پیش مردم گرامی و در محضر خدا خوار می سازد.(۲۱)
شاخصه ها و شاخه های عدالت اجتماعی در حکومت علوی
۱ – به یاد همه بودن
در اندیشه و سیره علوی پذیرفته نیست که دارندگان ثروت و قدرت در تأمین و رفاه باشند و پا برهنه ها و ضعفا و مرزنشینان در رنج و ناملایمات و گرسنگی به سر برند.
۲ – اصلاح امور و رفاه مردم
در سیره علوی، برپایی عدالت از سوی کارگزاران جزء وظایف آنان است و اجرای آن باید منجر به عمران و آبادی شهرها گردد و از ویرانی و عقب افتادگی همه شهرها و محل سکونت مردم جلوگیری شود. امام علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر، یکی از وظایف جدی او را عمران و آبادانی شهرهای مصر دانسته اند.
۳ – تأمین معیشت و رفاه اجتماعی
نسخه ای که امروزه در دنیای غرب با عنوان «تأمین اجتماعی» نوشته شده شامل اقشار بیکار و ناتوان و از کار افتاده و حتی مهاجران بیگانه غیر شاغل می شود، قرن ها پیش در سیره حکومتی علی (ع) پیش بینی شده بود. بنگرید: «خدای را، خدای را در نظر گیرید، در مورد طبقات پایین اجتماعی که هیچ راه چاره ای در زندگی ندارند، همچون درماندگان و صاحبان احتیاج و افرادی که به شدت فقیر و زمین گیر هستند، چه این که میان گروه های مذکور افرادی اند که روی به سؤال و تقاضا آورده و جمعی برای حفظ آبرو، دست تمنا و سؤال به سوی دیگران دراز نکرده اند. پس حقوقی را که خداوند درباره آنان قرار داده حفظ نما و برای آنان سهمی از بیت المال و سهمی از غلاّت و غنایم اسلام در هر یک از شهرها قرار ده… .»(۲۲)
از نظر امام علی (ع)، حکومت در اجرای عدالت اجتماعی وظایف متعددی دارد که ما برخی از مهم ترین آنها را بر شمردیم و موارد دیگر را تیتروار اشاره می نماییم:
۴ – امنیت اجتماعی (شاخه ای از عدالت در سیره علوی)؛
۵ – پرهیز از قدرت طلبی و زراندوزی؛(۲۳)
۶ – دوری از اسراف و تبذیر و تجمل گرایی؛(۲۴)
۷ – پرهیز از هم نشینی با مترفان، زراندوزان و قدرت طلبان و سفره های رنگین؛(۲۵)
۸ – خودداری از تغییر غیر متعارف موقعیت اقتصادی قبل و بعد از مسئولیت؛(۲۶)
۹ – دوری از منت گذاشتن بر مردم؛(۲۷)
۱۰ – پرهیز از بدقولی و خلف وعده؛
۱۱ – پرهیز از انتقام گرفتن؛
۱۲ – خوش رویی و تواضع با مردم؛
۱۳ – هم نشینی با مستضعفان و یاری آنان؛
۱۴ – دور کردن افراد سخن چین از اطراف خود؛
۱۵ – آزمودن کارگزاران و رعایت شرایط ویژه در انتصاب آنان؛
۱۶ – پرهیز از خشونت و خون ریزی ناحق؛
۱۷ – اهتمام به دیدار رویارو با مردم و شنیدن مشکلات آنان.
اعظم جمشیدی شیرودانی، شماره اشتراک ۱۱۳۲۸، از فلاورجان
نظام اقتصادی اسلام بر اساس عدالت پایه ریزی شده است؛ یعنی طوری مدوّن گشته که حق و حقوق کسی از بین نرود و این گونه نباشد که عده ای در فقر به سر برند و عده ای در ثروت غرق شوند.
از دیدگاه امام علی (ع)، اساس حکومت برای برپایی و اقامه عدل است و خود نیز به همین منظور حکومت را به دست گرفت. دلایل فراوانی از علی (ع) راجع به عدالت ورزی نقل شده که به چند نمونه اشاره می کنیم:
۱ – حق مردم در اموال عمومی
از امیرالمؤمنین علی (ع) سؤال شد که چرا اموال را به صورت مساوی تقسیم می کنید؟
فرمودند: اگر این اموال ملک شخصی خودم بود به طور یک سان تقسیم می کردم، تا چه رسد که این اموال مال خدا و مربوط به همه مردم است.(۲۸)
۲ – دوری از اسراف
آن حضرت فرمود: «الا و انّ اعطاء المال فی غیر حقّه تبذیر و اسراف؛ کسی که مال را به غیر جای خود بدهد اسراف و تبذیر کرده است.»(۲۹)
۳ – پراکندن افراد متملّق
تقسیم ناعادلانه اموال موجب می شود که افراد دنیا دوست دور آدم جمع شوند و با تملق و چاپلوسی اموالی را تصاحب کنند.(۳۰)
اصلاح امور با تحقّق عدالت اقتصادی
مدیریتی می تواند به اصلاح اساسی امور توفیق یابد و بستر رشد و کمال و تعالی مردمان را فراهم کند که در جهت تحقّق همه جانبه عدالت اقتصادی گام بردارد. وجود فقر و تهی دستی، نشانه بی عدالتی و سوء مدیریت است. سخنان شهید عدالت، علی (ع) در این باره روشن و بی پرده است:
– «فما جاع فقیر ؛لا بما متّع به غنیّ؛(۳۱) پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر به سبب این که ثروت مندان از حق آنان بهره مند شده اند.»
– «سوء التدبیر مفتاح الفقر؛(۳۲) بد تدبیری، کلید فقر است.»
با مدیریت صحیح و اهتمام جدّی در بر پا داشتن عدالت اقتصادی، زمینه لازم برای اصلاحات اساسی و سیر دادن مردمان به سوی تعالی فراهم می شود. اما در جامعه ای که عدالت اقتصادی نباشد، بخشی از مردمان به سبب فقر مفرط در دام می افتند و بخشی به سبب ثروت های گزاف. ثروت ها و دارایی های جامعه از آن همه است و باید مانند خون در پیکر جامعه در گردش باشد که جمع شدن آن در یک گوشه و یا توقّف آن در یک جا و دست به دست شدن آن میان توان گران، حیات جامعه را سلب می کند. خدای تعالی می فرمایند: «… کی لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم؛(۳۳)… آن غنیمتی که خدا از مردم قریه ها نصیب پیامبرش کرده، از آن خداست و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده، تا ثروت میان توان گران شما دست به دست نگردد.»
مدیریتی که بنابر اصل عدالت انجام وظیفه کند، به گونه ای برنامه ریزی و عمل می نماید که مردم به امنیت اقتصادی برسند و دغدغه معاش نداشته باشند و از اسارت مشکلات اقتصادی آزاد شوند. مدیریت جامعه با اهتمام بر عدالت اقتصادی، مردمان را از بندگی اقتصاد و از بردگی مترفان آزاد می سازد و زمینه درست بندگی خدا و سیر به سوی کمال را فراهم می کند.
آثار و برکات عدالت
۱ – پایداری حکومت: یکی از مهم ترین آثار عدالت، بقای حکومت عادلانه و استمرار آن است. حضرت علی (ع) می فرماید: «هر کس عدالت ورزد خداوند حکومتش را استوار سازد و آن که ستم کند خداوند هلاکتش را نزدیک خواهد کرد.»(۳۴)
ایشان در سخنی دیگر عدالت را محکم ترین رکن بقا و حفاظت از حکومت معرفی کرده و می فرماید: «بر پا داشتن سنت های عدالت، ثبات دولت ها را در پی دارد.»(۳۵)
۲ – آبادانی و پیشرفت
عدالت اجتماعی و اقتصادی، زمینه آبادانی و عمران مملکت را فراهم می آورد. مولا علی (ع) فرمود: «عدالت در فراهم آوردن عوامل عمران و آبادانی، بی نظیر است.»(۳۶)
۳ – آرامش روحی جامعه
رعایت عدالت از سوی حاکمان و دولت ها، سبب آرامش روحی جامعه شده و از ایجاد تشنج و اختلاف بر سر تبعیض ها می کاهد و این آرامش روحی سبب ازدیاد فعالیت ها و پویایی و حرکت جامعه می شود.
اگر در جامعه و خانواده همه چیز در جای خود باشد و هیچ گونه افراط و تفریط و زیاده خواهی و بی توجهی به مسائل وجود نداشته باشد و همه خود را در مقابل آن چه در جریان است مسئول بدانند و هر حقی به صاحب آن برگردد، مسلّماً جامعه همیشه تداوم و بقا و ثبات خواهد داشت و ریشه ها و پایه های آبادی و زندگی در آن سبز و استوار خواهد بود و این سخن امام علی (ع) مصداق پیدا می کند که فرمود:
«ما عمّرت البلاد بمثل العدل؛(۳۷) هیچ چیز مانند اجرای عدل و عدالت، کشورها و شهرها را آباد نمی سازد.»
خانواده، تنها مأمن و مأوایی است که می تواند زیباترین نقش های فرهنگی و تربیتی را در ذهن افراد ترسیم کند. والدین بسان باغبانانی هستند که می توانند در وجود کودکان، گل های عشق و عدالت را شکوفا سازند و دشت جامعه را به این گل ها مزیّن کنند. در واقع آن چه در جوامع جاری و ساری است، جلوه ها و نمودهای همان تربیت خانوادگی و روحیات است.
آثار عدالت اجتماعی در جامعه
عدالت اجتماعی، در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی مردم تأثیر مثبت دارد، همان گونه که تبعیض، ظلم و بی عدالتی، عواقب ناگواری در پی دارد؛ از جمله آثار مثبت عدالت اجتماعی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱ – دوام حکومت: در روایت آمده است: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظّلم؛(۳۸) حکومت با کفر پایدار می ماند و با ظلم و ستم پایدار نمی ماند.»
۲ – علاقه مردم به حاکمان و اطاعت از آنان: عموم مردم که از طبقه مستضعف هستند، از عدالت پیشگی حاکمان استقبال می کنند، مشروط بر این که تحت تأثیر تبلیغات منفی و دروغین دشمنان حق و عدالت قرار نگیرند.
۳ – رشد کمالات روحی و اخلاقی؛
۴ – بی نیازی مردم.(۳۹)
جلوه های عدالت علوی و راه کارهای ایجاد عدالت
۱ – تساوی همگان در برابر قانون
«از بصره تحفه ای گران بها برای حضرت فرستادند. دخترش ام کلثوم گفت: آیا اجازه می دهید آن را به گردن بیاویزم و خود را بدان بیارایم؟ فرمود: ابو رافع آن را به بیت المال ببر و کسی حق ندارد از آن استفاده کند، مگر آن که همه زنان مسلمان مانند آن را داشته باشند.»(۴۰)
آن حضرت استان داران و کارگزاران خود را به رعایت عدالت تأکید می کرد و اگر می دید از مقام خود و از بیت المال سوء استفاده کرده اند، توبیخشان می کرد و یا از مقامشان عزل می نمود.(۴۱)
اگر به بازار می رفت تا چیزی بخرد کوشش می کرد کسی را پیدا کند که وی را نشناسد تا مبادا ملاحظه او را بکند و بین او و دیگران فرق بگذارد. همین قدر هم حاضر نبود از عنوان خودش استفاده بکند.(۴۲)
در جهان امروز، گرچه کشورهای به اصطلاح مترقی ادعا می کنند که قوانینشان درباره همه طبقات اجتماع به طور یک سان اجرا می شود، اما در عمل برای اجرای این تساوی و برابری هیچ گونه ضمانت اجرایی وجود ندارد.
اما در اسلام، وقتی امام اول شیعیان و فرمانروای بی چون و چرای جهان اسلام، علی (ع) می بیند که زره جنگی اش به سرقت رفته است، حتی وقتی سارقش را پیدا می کند و زره مسروقه را به چشم خویش نزد او می بیند، به هیچ روی از قدرت خود استفاده نمی کند، بلکه همچون یک فرد عادی برای اقامه دعوا و احقاق حق خود از طریق قانون به قاضی محکمه مراجعه می کند، و بالاتر از این وقتی می بیند که قاضی برای او احترام بیشتری قائل می شود و در برخورد با او و سارق، مساوات را رعایت نمی کند، خشمگین می شود و محکمه را ترک می کند و با این رفتن، ادعای مساوات سید قرشی با سیاه حبشی را عملاً به اثبات می رساند.
۲ – بهره برداری برابر از اموال و امتیازهای عمومی
«علی (ع) در امتیازهای اقتصادی که دولت و حکومت اسلامی به مردم می دهد، همه را برابر می دید و به هیچ وجه مصلحت اندیشی و گاه توجیه های غلط را روا نمی دانست. پرداخت سه درهم از اموال عمومی در روز سوم خلافت به هر یک از مسلمانان، اعم از سیاه و سفید و عرب و عجم، نمونه بارز و آشکارِ برابری و عدالت ورزی علی (ع) در جامعه اسلامی بود.
۳ – برگرداندن اموال تاراج شده به خزانه عمومی
«آن حضرت وقتی با اصرار مردم برای پذیرش خلافت روبرو شد، راجع به قطایع عثمان؛ یعنی زمین هایی که متعلق به عامه مسلمین است و عثمان به این و آن داده [فرمود: همه را ]پس خواهم گرفت، هر چند مهر زنانشان قرار داده باشند یا با آنها کنیزکانی خریده باشند.»(۴۳)
۴ – مراقبت، نظارت و بازرسی اجرای عدالت از سوی کارگزاران
بازرسی دقیق ایشان از کارگزاران، نبخشیدن آنان در حیف و میل بیت المال و تلاش گسترده برای اجرای عدالت در گستره جامعه، از ویژگی های روح بزرگ و عدالت خواه علوی بود.
زیاد بن ابیه، جانشین عبد الله بن عباس، فرماندار امیرالمؤمنین در بصره بود، حضرت پس از دریافت گزارشی از عمل کرد وی خطاب به او چنین نوشت: «صادقانه به خداوند سوگند می خورم که اگر گزارش رسد که از غنیمت های بیت المال مسلمانان چیزی کم و یا زیاد به خیانت برداشته ای، آن چنان بر تو سخت بگیرم که در زندگی کم بهره، بینوا، حقیر و ضعیف شوی.»(۴۴)
۵ – عدالت در تقسیم مسئولیت ها و عزل و نصب مدیران
در حکومت علوی، تقسیم مسئولیت ها و عزل و نصب ها عادلانه و از روی ضابطه است، نه رابطه و به هر کس به اندازه شایستگی و توانایی اش مسئولیت داده می شود. معیار اسلام گرایی، عدالت محوری، ایمان و تقوا، صداقت، ظلم ستیزی، شجاعت، شهامت، لیاقت و… است. آن حضرت با این که می دانست عزل معاویه مشکلاتی را برای حکومتش ایجاد خواهد کرد، ولی حتی یک روز هم حکومت شخص فاسد، ستم گر و حیله گری مثل معاویه را تحمل نکرد.
۶ – رعایت عدالت در پاداش و کیفر
در حکومت آن حضرت، نیکوکار و بدکار یک سان نیستند، بلکه بدکار به سزای بدی اش می رسد و نیکوکار به پاداش خوبی اش. حضرت علی (ع) در نامه اش به مالک اشتر می فرمایند: «نباید نیکوکار و بدکار نزد تو یک سان باشند که آن، نیکوکار را به نیکویی کردن بی رغبت سازد و بدکاران را به بدی کردن وادارد، پس هر یک از ایشان را به آن چه گزیده اند، جزا ده.»(۴۵)
برخورد حضرت علی (ع) در دوران حکومت خود با فرد خیانت کاری به نام «ابن هرمه» که مسئول نظارت و بازرسی بازار اهواز بود، یقیناً الگوی رفتاری مسئولانی خواهد بود که مدعی پیروی از آن حضرت می باشند.
جلوه های عدالت علی (ع)
۱ – امام در نامه ای به والی یمن نوشت: ای حبیب! تو را وصیت می کنم به عدالت در میان رعیت خویش، چه دشمن و چه دوست. این را بدان هر که رهبری نماید و فرماندار ده نفر از مسلمانان گردد و عدالت نکند، در روز قیامت با دو دست بسته در گردن محشور می گردد.(۴۶)
۲ – مشهور است که طلحه و زبیر شبی به خدمت حضرت علی (ع) آمدند که از ایشان حکومت ولایتی را طلب کنند. آن حضرت چراغی را که برای بررسی بیت المال روشن کرده بود، خاموش نمود و به قنبر گفت: چراغ خودمان را بیاور.
پرسیدند: یا علی! سبب خاموش کردن چراغ چیست؟ فرمود: پیش از آمدن شما به نوشتن حساب بیت المال مشغول بودم و با چراغ بیت المال آن را حساب می کردم و اکنون که با شما صحبت خواهم داشت نباید چراغ بیت المال روشن باشد. طلحه و زبیر فهمیدند که با علی (ع) نمی شود کنار آمد و با این زهد و صلاح و عدالتی که دارد، هرگز ولایت به آنان نخواهد رسید.(۴۷)
۳ – پیرمردی نابینا و مسیحی به محضر امیرمؤمنان علی (ع) آمد و تقاضای کمک کرد. حاضران چنین وانمود کردند که او از مخالفان است و نباید به او کمک کرد، ولی حضرت دستور داد از بیت المال به او کمک کردند و حتی حقوق ماهیانه برای او مقرّر فرمود.(۴۸)
۴ – شخصی پیش قاضی رفت و از حضرت علی (ع) شکایت کرد. قاضی، حضرت را احضار کرد و گفت: یا ابوالحسن! در کنار مدعی خود بنشین تا محاکمه آغاز شود. نگرانی شدیدی در چهره علی (ع) نمودار گردید! قاضی پرسید: از این که گفتم در کنار مدعی بنشین نگران شدی؟ حضرت علی (ع) فرمود: نه، هرگز، نگرانی ام از این است که مرا احترام کردی و با کنیه صدا زدی و با مدعی من چنین نکردی. بدان که عدالت را مراعات نکردی و باید بی طرفی قاضی نسبت به طرفین دعوا از هر جهت برقرار باشد.(۴۹)
موانع اجرای عدالت
خود برتر بینی و امتیاز جویی و یا به تعبیر رسای حضرت امیر «استیثار»، علت العلل همه ستم گری ها و عدالت گریزی هاست. علی (ع) می فرماید: «من ملک استأثر؛ هر که به قدرت رسد، راه استیثار پیش گیرد.»
مرحوم علامه جعفری در فرازی نغز می نویسد: تمامی ناتوانی های بشر معلول یک خطای نابخشودنی است که عبارت از مقدّم داشتن «می خواهم» بر عدالت، زیرا عدالت، آن همای سعادت است که اگر روزی به نفع فرد یا گروهی از انسان بال و پر بگشاید، روزی هم به ضرر او به پرواز در می آید. اکنون به مواردی از موانع تحقق عدالت می پردازیم:
الف. تبعیض
تبعیض، رابطه ها را به جای ضابطه ها می نهد و احساسات را به جای معرفت و تعقل به کار می گیرد و از مرزبندی معقول و قانون مند جامعه به مرزبندی های مبهم و ناشناخته می پردازد.
ب. سودجویی
همواره و در همه جوامع افرادی بوده و هستند که پدیده های گوناگون و حوادث روزمره طبیعی و اجتماعی و اقتصادی را از منظر منافع مادی خود مورد ارزیابی قرار می دهند.
ج. امتیاز طلبی
مانع دیگری که بر سر راه اجرای عدالت وجود دارد، امتیاز جویی خواص و حواشی قدرت است. حضرت امیر با شناخت دقیق و بینش عمیق خود به افشای چهره واقعی این خلوت نشینان قدرت می پردازد و می فرماید: «هیچ یک از مردم سنگین بارتر از خواص به هنگام آسایش و کم سودتر در هنگام بلا و مشکلات و انصاف ناپذیرتر و فزون خواه تر و ناسپاس تر و عذرناپذیرتر و کم صبرتر به هنگام سختی روزگار نیست.»
د. ضعف نفس
از دیگر موانع اجرای عدالت و یا به تعبیر دیگر، از مهم ترین عواملی که شمشیر عدالت را کند و آهنگ عدالت خواهی را سست می کند، ضعف نفس و سستی اراده، خودباختگی و دون همتی است.(۵۰)
محبت و مهرورزی نسبت به مخالفان
علی (ع) همان شخصی است که وقتی بر دشمن مسلط می گردد، عفو و بخشش می نماید، به شکلی محبت و مهربانی می کند که همگی انگشت به دهان می مانند. از جمله کسانی که مورد لطف و محبت امام قرار گرفته اند، مروان بن حکم است که آن حضرت وی را در جنگ جمل عفو کرد.
«بالاتر از همه عایشه بود که جنگ جمل را آماده نمود. بعد از این که حضرت غلبه کرد، او را عفو نمود و با کمال مهربانی برادرش محمد بن ابی بکر را مأمور پذیرایی از او کرد. با [تعدادی ] از زنان رشیده لباس مردانه پوشیدند و روانه مدینه شدند. عایشه خود در حضور زنان مدینه و همسران رسول الله (ص) از آن حضرت اظهار تشکر و امتنان می نمود و می گفت: من تا آخر عمر از علی (ع) ممنون و متشکرم و گمان نمی کردم او این قدر بزرگ منش باشد که با آن همه دشمنی و فتنه انگیزی های من، یک کلمه به روی من نیاورد، بلکه کمال رأفت و عطوفت را درباره من ابراز دارد.»(۵۱)
طلحه و زبیر بر پا کنندگان اصلی جنگ جمل بودند و عایشه در مرتبه دوم قرار داشت. با نگاه به تاریخ می بینیم که طلحه و زبیر بیعت علی را شکستند و سپس عایشه را به جنگ تحریک کردند، آن دو حاکم بصره، عثمان ابن حنیف را تازیانه زدند و خارج نمودند و عده ای را کشتند. با این که علی (ع) بارها آنان را موعظه و نصیحت فرموده بود، با این حال بعد از غلبه، با آنها به مهربانی رفتار کردند و از همه شان گذشتند.
علی (ع) همواره درباره بدخواهان خود انصاف به خرج می داد و به آنان مهر می ورزید. یکی از این افراد، عایشه بود که همیشه کینه علی (ع) را در دل داشت، به طوری که نام غلام خود را به سبب علاقه به قاتل امیرالمؤمنین، عبدالرحمن گذاشته بود. از او داستان عجیبی نقل شده است.
بعد از جنگ جمل هنگامی که عایشه عازم مدینه بود، حضرت علی (ع) برای احترام او، به جای چهل مرد، چهل زن را با لباس مردانه و شمشیر برای پاسداری وی فرستاد تا از او محافظت کنند. بعد از سفر وقتی از عایشه پرسیدند: سفر چگونه بود؟ گفت: خیلی خوش گذشت، اما مردانی را که به همراه من فرستاده بودند، برای من گران بود. وقتی خبر به گوش زنان محافظ رسید، پیش عایشه آمدند و داستان را برای او بیان کردند. عایشه به سجده افتاد و گفت: به خدا سوگند، ای پسر ابوطالب! روز به روز بر بزرگواری ات افزوده می شود. ای کاش از خانه بیرون نمی آمدم و به آن گرفتاری ها آلوده نمی شدم. عایشه از آن تاریخ به بعد هر وقت به فکر جنگ جمل می افتاد، آن قدر گریه می کرد که گویی اختیار را از دست می داد.(۵۲)
پس از جنگ جمل، صفیه (مادر طلحه) وقتی چشمش به حضرت علی (ع) افتاد فریاد زد: خدا فرزندان تو را یتیم کند که فرزندانم را یتیم کردی. حضرت پاسخی نداد. پس از دقایقی، دوباره حرفش را تکرار کرد. یکی از همراهان امام (ع) غضبناک شد و گفت: یا امیرالمؤمنین! چرا جوابش را نمی دهی؟ حضرت سرزنش کنان به او پاسخ داد: چه می گویی و چه فکر می کنی!؟ مگر خداوند به ما نفرموده است که به زن ها تعرض نکنیم، اگر چه کافر باشند!؟ پس چگونه می شود به زن های مسلمان تعرض کرد!(۵۳)
و نیز در تاریخ آمده است: در یکی از روزهای جنگ صفین، امام علی (ع) شنید که یارانش اهل شام را دشنام می دهند و آنها را سبّ و لعن می کنند. حضرت فرمود: خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید و لیکن اگر کردارشان را یادآور می شدید و حالات و گمراهی هایشان را بر می شمردید، به ثواب نزدیک تر و معذورتر بود. بنابر این به جای دشنام به آنها بگویید: بار پروردگارا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنها صلح برقرار نما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت فرما. تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند و آنها که به ستیزگی با حق برخاسته و دشمنی می کنند، دست بردارند و بازگردند.(۵۴)
پی نوشت:
۱. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۳۷، ص ۵۲۶.
۲. سیری در نهج البلاغه، ص ۱۱۳.
۳. همان.
۴. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۶۱.
۵. نهج البلاغه، نامه ۵۱.
۶. غررالحکم و دررالکلم، ح ۱۶۹۹.
۷. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۳۷۵.
۸. همان، ج ۱، ص ۱۱.
۹. نهج البلاغه، خطبه ۳.
۱۰. همان، نامه ۵۳.
۱۱. نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۶۹.
۱۲. همان، ج ۷، ص ۳۷.
۱۳. همان.
۱۴. همان، ج ۱، ص ۲۷۰.
۱۵. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۳۴.
۱۶. نهج الفصاحه، ص ۲۲۰.
۱۷. برگرفته از: مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۱۱۵ – ۱۰۹.
۱۸. عبدالفتاح عبد المقصود، الامم علی عفیفٌ، ج ۲، ص ۳۷.
۱۹. همان، ص ۷.
۲۰. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۱، ص ۶۹۰ – ۶۸۹.
۲۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.
۲۲. علی (ع) آینه عرفان، ص ۴۲۵ – ۴۲۴؛ به نقل از: نهضت خدمت رسانی و اقتدار ملی، تهیه و تنظیم نیروی مقاومت بسیج، ص ۳۶ – ۳۵.
۲۳. نهج البلاغه، قسمتی از خطبه ۱۲۶.
۲۴. همان، قسمتی از نامه ۴۵.
۲۵. همان، قسمتی از نامه ۴۳.
۲۶. همان، قسمتی از نامه ۵۳.
۲۷. همان، قسمتی از نامه ۵۳. بندهای ۱۰ تا ۱۷ نیز مربوط به همین نامه می باشد.
۲۸. همان، خطبه ۱۲۶.
۲۹. همان.
۳۰. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۲۶، ص ۱۸۳.
۳۱. نهج البلاغه خطبه ۱۹۵.
۳۲. همان، نامه ۱۲.
۳۳. حشر (۵۹) آیه ۷.
۳۴. غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص ۱۷۸.
۳۵. همان، ج ۵، ص ۳۵۵.
۳۶. همان، ج ۶، ص ۶۸.
۳۷. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۱۰.
۳۸. امالی شیخ مفید، ص ۳۱۰.
۳۹. برگرفته از پایگاه:Navay edalat.persianblog.com
۴۰. برگرفته از: جمعی از نویسندگان، آشنایی با نهج البلاغه، ص ۲۲۸ – ۲۲۵.
۴۱. همان.
۴۲. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۲۰.
۴۳. همان، ص ۱۵.
۴۴. جمعی از نویسندگان، آشنایی با نهج البلاغه، ص ۲۳۲.
۴۵. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
۴۶. آیه الله خوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۱۳۱.
۴۷. حدیقه الشیعه، ص ۳۲۴.
۴۸. تهذیب شیخ طوسی، ج ۶، ص ۲۹۲.
۴۹. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۵۷.
۵۰. بهرام اخوان کاظمی، حکومت و کارگزاران، ص ۱۵۱.
۵۱. برگرفته از: اسماعیل رسول زاده، قضاوت ها و حکومت عدالت خواهی، ص ۹.
۵۲. برگرفته از: مصطفی زمانی، علی ابن ابیطالب پیشوای مسلمین، ص ۲۴۹ – ۲۴۸.
۵۳. حمیدرضا کفاشی، یکصد و ده درس زندگی از سیره عملی حضرت علی (ع)، ص ۱۲ – ۱۱.
۵۴. همان.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.