- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
یکی از ادوار شایسته بررسی و تأمل در سیره امامان (علیهمالسلام) بررسی دوره بیست و پنج ساله سکوت مولی علی(علیهالسلام) است. در این مقاله به معنای سکوت ، جایگاه سکوت، فلسفه سکوت و فعالیت های سیاسی مولی علی(علیهالسلام) در این دوره بیست و پنج ساله مورد بررسی قرار گرفته است. ما در این بحث درصدد نگاهی کلّی به سیره سیاسی حضرت در این دوره هستیم و بر آن نیستیم تا جزئیات حوادثی که در این دوره تحقق یافته و مواضع امام(علیهالسلام) در این زمینه ها را مورد بحث قرار دهیم.
۱. معنای سکوت
آیا سکوت امام علی(علیهالسلام) به معنای خانه نشینی و کناره گیری از همه خدمات و مسئولیت های اجتماعی است؟ برداشت خود مولی علی(علیهالسلام) این نیست. امام علی(علیهالسلام) در نهج البلاغه از موضع خود در این دوره بیست و پنج ساله به عنوان صبر، تسلیم و… یاد می کند.
در خطبه شقشقیه امام علی(علیهالسلام) بعد از آن که حوادث تلخ بعد از پیامبر را بازگو می کند می فرماید:
«… وَ طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذّاء أو اصبر علی طخْیَهٍ عمیاء… فرأیت ان الصّبر علی هاتا احجی…؛۱ و ژرف بیندیشیدم که آیا با دست تنها بستیزم یا بر این تاریکی کور صبر نمایم… سرانجام صبر و شکیبایی را خردمندانه تر دیدم».
در این جا و نیز موارد مشابه (که در همین مقاله خواهید خواند) مولی از سکوت خویش تعبیر به صبر می کند. و آن را در مقابل جنگ و ستیز قرار می دهد. بر این اساس استنباط روشن از این جملات آن است که مولی موضع خویش را در حقیقت «آتش بس» در آن شرائط می داند. و هرگز در این واژه سخنی از انزوا، گوشه نشینی نیست.
در مورد دیگر مولی از این موضع تعبیر به «تسلیم» کرده است:
«لقد علمتم انّی احقّ النّاس بهامن غیری و والله لاسلمنّ ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جورٌ الاّ علیّ خاصه التماسا لاجر ذلک و فضله و زهدا فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه؛۲
همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت منم به خدا سوگند تسلیم خواهم بود (بدانچه کردید گردن می نهم) تا هنگامی که اوضاع مسلمین به سامان بوده باشد و کسی را جز من ستمی نرسد و این کار را به خاطر آن انجام می دهم که از اجر و پاداش اخروی بهره مند گردم و تا بی میلی خویش را در آنچه برای رسیدن به آن مسابقه گذارده اید یعنی دست یابی به زر و زیور دنیا، به اثبات رسانم».
در این سخن مولی ابتدا از لیاقت خویش برای خلافت می گوید تا از سکوت حضرت سوء استفاده نشده و آن را دلیل بر اعتراف برناتوانی حضرت نگیرند!! آن گاه حضرت سخن از آرمانگرایی خویش دارد و می فرماید برای من مهم آن است که در جامعه اسلامی امنیت و آرامش حاکم بوده و نظام اسلامی سامان داشته باشد و در این راستا ایثارگرانه همه محرومیت ها را به جان خریده و به همه آنچه دیگران برای آن سر و کلّه می شکنند بی اعتنا خواهم بود.
در این سخن نیز مولی از موضع خویش تحلیل ایثارگرانه داشته و هرگز سخن از انزوا نیست بلکه سخن از درگیر نشدن با دستگاه خلافت است بنابراین باید سکوت مولی را به معنای گزینش موضع مسالمت آمیز با دستگاه خلافت و پرهیز از درگیری و مبارزه مسلحانه تفسیر کرد.
بنابراین تعبیر «خانه نشینی» اگر معنای کنائی از آن امام علی(علیهالسلام) از موضع خویش با تعابیری یاد می کند که گویای جهاد سخت مولی است و نشان دهنده آن است که تحمل آن شرایط برای مولی بسیار سخت و ناگوار بوده ولی به همان ملاکی که در دوره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با حضور مؤثر در نبردهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تیرها و نیزه های دشمنان را به جان خرید، به همان دلیل در این دوره خون دلها خورد و به تعبیر امام راحل «جام زهر» را سر کشید! و آن دلیل انجام تکلیف و وظیفه است که قبله مردان خدا بوده است.
مقصود نباشد چندان واژه رسا و گویا در این زمینه نیست، آن چنان که واژه «سکوت» اگر به معنای فریاد و خروش بر نیاوردن در برابر دستگاه خلافت باشد، واژه ای متناسب با همین موضعی است که از این دو گفتار امام علی(علیهالسلام) عرضه شد. آن چنان که برداشت مولی نیز از واژه سکوت همین است:
«…فان اقل یقولوا حرص علی المُلک و ان اسکت یقولوا جزع من الموت…؛۳ اگر سخن بگویم و حقم را مطالبه کنم گویند خلافت را آزمندانه خواهان است و اگر دم فروبندم و ساکت نشینم خواهند گفت از مرگ ترسید».
در این سخن مولی سکوت را در برابر «فریاد و خروش» قرار می دهد و سیره عملی مولی علی(علیهالسلام) در این دوره بهترین مفسّر موضع مولی است. این چنین نبود که مولی در خانه نشسته باشد و خود را از همه مسئولیت های سیاسی، اجتماعی کنار بکشد و در انزوای مطلق باشد.
حضرت در این دوره هر جا که حضورش را برای دفاع از مبانی و کیان اسلام ضروری دید، ایثارگرانه وارد شد و علیرغم جفاها و ناجوانمردی هایی که نسبت به حضرت صورت گرفت هر جا که دستگاه خلافت در موضوعی ناتوان می شد و مولی می دید ناتوانی آنها را پای اسلام می گذارند نه آنها، مردانه وارد می شد و این سرباز گمنام و مظلوم اسلام به وظیفه سربازی خویش در رابطه با اسلام عمل می کرد. (بخشی از تلاش های امام را در این دوره در پایان همین مقاله خواهید خواند) و این نکته را ما در سیره دیگر امامان نیز داریم. برای همه آنان حفظ کیان اسلام در هر شرایط از اصول پذیرفته شده و اجتناب ناپذیر بوده است.
۲. جایگاه سکوت مولی علی(علیهالسلام)
امام علی(علیهالسلام) از موضع خویش با تعابیری یاد می کند که گویای جهاد سخت مولی است و نشان دهنده آن است که تحمل آن شرایط برای مولی بسیار سخت و ناگوار بوده ولی به همان ملاکی که در دوره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با حضور مؤثر در نبردهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تیرها و نیزه های دشمنان را به جان خرید، به همان دلیل در این دوره خون دلها خورد و به تعبیر امام راحل «جام زهر» را سر کشید! و آن دلیل انجام تکلیف و وظیفه است که قبله مردان خدا بوده است.
استخوان در گلو و خاشاک در چشم
«… فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛۴ پس شکیبایی پیشه کردم (نه شکیبایی آمیخته با آرامش خاطر بلکه) در حالی بود که گویا چشم را خاشاک پر کرده و استخوان راه گلویم را گرفته بود».
«… واغضیت علی القذی و شربت علی الشجی…؛۵ (در حالی سکوت کردم که) … چشم های پر از خاشاک را فرو بستم و با گلوئی که گوئی استخوان در آن گیر کرده جرعه حوادث را نوشیدم».
«… فاغضیت علی القذی و جرعت ریقی علی الشجی…؛۶ پس چشمان پر از خاشاک را برهم گذاردم و همچون کسی که استخوان در گلویش گیر کرده باشد آب دهان فرو بردم.»
(واژه قذی به معنای خاک یا خاشاک یا آلودگی است که در چشم یا نوشیدنی باشد که در این جا مقصود خاشاک در چشم است.۷ و شجا به معنای استخوان یا چیز دیگری است که در گلو گیر کند و در اینجا کنایه از اندوه و غم و شدّت رنج است).۸
این دو تعبیر ترسیم گویایی از نهایت ناراحتی امام در آن سال های مرارت بار است که از طرفی مولی به چشم می دید که به تدریج، و آرام آرام نظام و حکومت و به دنبال آن مردم از راهی که پیامبر ترسیم کرده بود فاصله می گیرند، به چشم می دید اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) از هر طرف مورد تاخت و تاز قرار گرفته، و از طرف دیگر زمینه ای برای فریاد و اقدام برای دفاع از اسلام ناب نبود. به حق شرایط سخت و کشنده ای است و امام علی(علیهالسلام) تنها با سرمایه فراوان ایمان و اخلاصی که داشت توانست آن را تحمل کند.
مردانه و پابرجا می سوزم و می سازم۹ با اشک روان چون شمع بر بسته لب از شکوه
تلخ تر از حنظل!
امام علی(علیهالسلام) در سخنی از صبر خویش چنین تعبیر می کند:
«… و علی امرّ من العلقم…؛ صبرم همانند صبر کسی بود که بر نوشیدن تلخ تر از حنظل شکیبا باشد».
(طریحی گوید: العلقم بفتح العین فالسکون شجر مرّ و یقال للحنظل علقم.۱۰
علقم درخت تلخی است به درخت حنظل علقم گفته می شود).
در لغت نامه دهخدا آمده است: حنظل ثمر گیاهی است بقدر خربزه خرد در نهایت تلخی که آن را هندوانه ابوجهل گویند… سعدی گوید
به از شیرینی از دست ترش روی۱۱ اگر حنظل خوری از دست خوشخوی مولی سکوت تلخ خویش را تشبیه به خوردن تلخ ترین میوه می کند و اگر بخواهیم این جمله را از زبان فرزند آن امام مظلوم یعنی امام راحل ترجمه کنیم باید بگوئیم: جام زهر را نوشیدن!
به چشم می دید اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) از هر طرف مورد تاخت و تاز قرار گرفته، و از طرف دیگر زمینه ای برای فریاد و اقدام برای دفاع از اسلام ناب نبود. به حق شرایط سخت و کشنده ای است و امام علی(علیهالسلام) تنها با سرمایه فراوان ایمان و اخلاصی که داشت توانست آن را تحمل کند.
دردناکتر از تیزی دم شمشیر برای قلب
تعبیر امام در این زمینه این است:
«… و آلم للقلب من وخز الشفار؛۱۲ و صبرم برایم دردناکتر بود از تیزی دم شمشیر برای قلب.»
با این تعابیر دقیقا می توان جایگاه سکوت را از دیدگاه مولی یافت، مولی خود را همیشه در میدان جهاد می بیند گاه در میدان جهاد با دشمنان رویاروی با اسلام و گاه در میدان جهاد اکبر، جهاد با نفس! و در همه صحنه ها صبور است و شجاع و بدون تردید اگر ارج و عظمت صبر و شجاعت مولی در این عرصه برتر از عرصه های دیگر نباشد قطعا کمتر نیست. آنچنان که شکوه پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام(ره) (به هنگامی که وظیفه، پذیرفتن آن شد) و معامله شکوه مند آن امام عزیز با خداوند، کمتر از فریاد و خروش در دوره حکومت ستم شاهی نبود.
۳. فلسفه سکوت
اساسی ترین فلسفه سکوت آن حضرت آن گونه که از سخنان مولی استفاده می شود «حفظ اساس دین» است. مولی علی(علیهالسلام) به این باور رسید که ادامه روش اعتراض آمیز نه تنها تأثیر آنی خود را ندارد بلکه سبب سوء استفاده دشمنان زخم خورده اسلام می شود. لکن در برخی از سخنان مولی این نکته مطرح است که حضرت راز سکوت خویش را نداشتن یاران
وفادار و فداکار بیان می کند. اینجا سؤالی که مطرح است این است که اگر ما محور حفظ دین را راز اصلی سکوت به حساب آوریم حتی اگر مولی یارانی آن چنان نیز می داشت باید سکوت می کرد؟ پس راز بیان این نکته چیست؟
باید گفت نکته حائز اهمیت همین جا است که مولی علی(علیهالسلام) در آغاز تلاش شایسته خویش را در جهت تحقق برترین معروف یعنی «تحقق حکومت حق» به کار برد و آن گاه که از یافتن نتیجه مأیوس شد بر اساس مصالح اسلام دست از روش اعتراض آمیز خویش کشید. و این روش الهام بخش این نکته است که انسان باید در حد توان خود در جهت تحقق معروف تلاش کند تا حد یأس! و فایده دیگری که این رفتار مولی داشت آن بود که جلوی تحریف تاریخ را گرفت وگرنه بی تردید سکوت مولی را علامت رضا گرفته و می گفتند آنچه واقع شده مطابق خواست حضرت بوده است! لذا مولی در آغاز تلاش گسترده مقدس خویش را جهت بازگرداندن امامت در جایگاه شایسته خود به کار برد هم او وارد صحنه شد و هم همسر فداکارش حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و هم برخی از دوستان وفادار و فداکار حضرت! در این رابطه مولی علی(علیهالسلام) هم کار سیاسی داشت و هم تلاش تشکیلاتی! و البته در تمام اینها مولی کاملاً مراقب بود که دشمنان اسلام که درصدد یافتن فرصت برای ضربه زدن به اسلام اند از وضعیت پیش آمده بهره نبرند!
اولین برخورد مولی در این رابطه برخورد پرخاشگرانه حضرت با ابوبکر در همان روز غصب خلافت بود. مسعودی می نویسد:
در روز بیعت سقیفه مولی به ابوبکر فرمود:
«افسدت علینا امورنا و لم تستشر و لم ترع لنا حقّا فقال ابوبکر بلی ولکنّی خشیت الفتنه؛۱۳ کار ما را تباه کردی و با ما مشورت نکردی و حق ما را رعایت ننمودی ابوبکر گفت: آری ولکن از بروز فتنه ترسیدم!»
ناگفته روشن است که سخن ابوبکر بهانه ای بیش نیست، واقعیت آن است که اگر با مولی بیعت می شد «فتنه زدایی» صورت می گرفت. زیرا این علی بود که «فتنه شناس» بود و بهترین شیوه را برای دفع آن داشت این بهانه همان است که بعدها عمر به ابن عباس گفت که درست است ما هم علی را لایق ترین برای خلافت دانسته و می دانیم لیکن از آن جا که علی(علیهالسلام) در جنگها بستگان کافر برخی از اینان را کشته ترسیدم در صورت به خلافت رسیدن او، آنها فتنه به پا کنند!!
دومین تلاش مولی کوشش برای فراهم آوردن نیرو جهت برخورد با جریان انحراف بود.
به گفته مورّخان امام علی(علیهالسلام) شب ها به همراه حضرت صدیقه طاهره به خانه مهاجر و انصار می رفت و آنان را به یاری می طلبید لیکن آنان با عذرهای غیرموجّهی همانند آن که کار تمام شده و بیعت با ابی بکر صورت پذیرفته و اگر مولی زودتر از ما بیعت می خواست ما حضرت را برمی گزیدیم! شانه از انجام وظیفه امام حقّ خالی کردند و جز اندکی وفادار، کسی در کنار آن حضرت نبود.۱۴
بدیهی است در این شرائط با این یاران اندک کاری از پیش نمی رود و قیام در این شرایط جز کشته شدن همین اندک بدون آن که تأثیر مناسب خویش را داشته باشد، پیامد دیگری نخواهد داشت و این حقیقتی است که مولی در سخنان خود بیان فرموده است:
«… فنظرت فاذا لیس لی معین الاّ اهل بیتی فضننت بهم عن الموت…؛۱۵ نگریستم و دیدم مرا یاری نیست و جز کسانم مددکاری نیست دریغ آمدم که آنان دست به یاریم گشایند مبادا که به کام مرگ درآیند…».
نیز فرمود: «… فنظرت فاذا لیس لی رافدٌ و لا ذابٌّ و لامساعدٌ الاّ اهل بیتی فضننت بهم عن المنیّه…؛۱۶… پس نگریستم و دیدم نه مرا یاری است نه مدافعی و مددکاری جز کسانم که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم…».
در این شرائط با این یاران اندک کاری از پیش نمی رود و قیام در این شرایط جز کشته شدن همین اندک بدون آن که تأثیر مناسب خویش را داشته باشد، پیامد دیگری نخواهد داشت و این حقیقتی است که مولی در سخنان خود بیان فرموده است.
و در سخنی دیگر فرمود:
«لو وجدت اربعین ذوی عزم منهم لناهضت القوم…؛۱۷اگر چهل تن که دارای عزم استوار باشند از میان ایشان بیابم با این گروه به نبرد برمی خیزم».
و این تحرکات مولی طبق نقلی تا شش ماه ادامه یافت و اینها در شرایطی بود که مولی این اقدامات را وظیفه می دید و ضرری برای اساس اسلام نداشت. سخنان امام در زمینه نداشتن یاران وفادار و فداکار مربوط به این دوره است.
بعد از این دوره شرایط تغییر یافت و مولی به این باور رسید که نه تنها اقدامات حضرت مؤثر نیست بلکه بیم آن می رود که دشمنان از آب گل آلود استفاده کرده ماهی بگیرند!! اینجا بود که حضرت دست از این اقدامات نیز کشید و در حقیقت آتش بس یک طرفه از ناحیه مولی انجام گرفت.
خود مولی در این زمینه چنین می فرماید:
«… فامسکت یدی حتّی رأیت راجعه النّاس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و آله فخشیت ان لم انصر الاسلام و أهله ان أری فیه ثلما أو هدما تکون المصیبه به علیّ اعظم من فوت ولایتکم…؛۱۸…
پس دست خود باز کشیدم تا آن که دیدم گروهی در دین خود نماندند و از اسلام روی برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خواندند پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در آن بینم یا ویرانیی، که مصیبت آن بر من سخت تر از محروم ماندن از خلافت است و از دست شدن حکومت شما…».
در این سخن مولی علی(علیهالسلام) دقیقا شرایط را ترسیم کرده و زیربنای سکوت خویش را دفاع از اساس اسلام بیان می کند.
در چنین شرایطی از گوشه کنار کشور اسلامی اخباری می رسید که برخی از قبائل تازه مسلمان سر به شورش برآورده و پرچم ارتداد را برافراشتند و عملاً در برابر اساس اسلام ایستاده اند و علاوه بر ارتداد، فتنه ظهور مدعیان نبوت همانند مسیلمه و سجاح و طلیحه مشکل دیگر آن روز جهان اسلام بود که بدون تردید اگر مولی هم چنان به مخالفت خود ادامه می داد این اساس اسلام بود که ضربه می دید، و برای امام علی فدائیِ وفادارِ به اسلام به هیچ وجه این امر قابل پذیرش نبود.
در همین بحبوحه شخصی به مولی گفت: اگر شما همچنان به این رَویّه (اعتراض) ادامه دهی هیچ کس به جنگ با دشمنان اسلام نمی رود! حضرت نیز وقتی شرائط را چنان دید دست از اعتراض کشید و نشاط فوق العاده ای برای نبرد با دشمنان مکتب در بین مسلمین پدید آمد.۱۹
امام علی(علیهالسلام) در سخنی شرایط آن دوره را چنین ترسیم می کند:
«لمّا توفّی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ارتدت العرب واشرأیت الیهودیه والنصرانیه و نجم النفاق و صار المسلمون کالغنم المطیره فی اللیله الشاتیه؛۲۰ هنگامی که پیامبر وفات یافت عرب جاهلی بازگشت خود را شروع کرد و یهود و نصاری سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان هم چون رمه بی چوپانی بودند که در یک شب سرد و بارانی زمستان در بیابان گرفتار شده اند.»
اینجاست که مولی حفظ اسلام را در حفظ وحدت امّت اسلامی و کنار گذاشتن اعتراض می داند و اگر بخواهیم فلسفه سکوت مولی را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم حضرت برای حفظ اساس دین شیوه نرمش را برگزید آنچنان که به همان انگیزه در پی یارانی وفادار بود تا با همراهی آنان از اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسداری کند اما افسوس!!!…
در همان روزهای آغاز غصب خلافت یک نفر از بستگان امام علی(علیهالسلام) اشعاری در مدح حضرت سرود که:
من هرگز فکر نمی کردم که رهبری امت را از خاندان بنی هاشم و از امام ابوالحسن سلب کنند.
آیا علی نخستین کسی نیست که بر قبله شما نماز گزارد؟ آیا داناترین شما به قرآن و سنّت پیامبر او نیست؟
آیا وی نزدیک ترین فرد به پیامبر نبود؟ آیا او کسی نیست که جبرئیل او را در تجهیز پیامبر یاری کرد؟
هنگامی که امام علی(علیهالسلام) از اشعار او آگاه شد قاصدی فرستاد که او را از خواندن اشعار خویش باز دارد و فرمود:
«سلامه الدین احبّ الینا من غیره؛۲۱ سلامت اسلام از گزند اختلاف برای ما از همه چیز خوشتر است.»
امام علی(علیهالسلام) در سخنی صریحا خطر تفرقه را گوشزد می کند و پیامد دردناک آن را: «و ایم الله لولا مخافه الفرقه بین المسلمین و ان یعود الکفر و یبور الدّین لکنّا علی غیر ما کنّا لهم علیه؛۲۲ به خدا سوگند اگر از پراکندگی و تفرقه مسلمانان و اگر بخواهیم فلسفه سکوت مولی را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم حضرت برای حفظ اساس دین شیوه نرمش را برگزید آنچنان که به همان انگیزه در پی یارانی وفادار بود تا با همراهی آنان از اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسداری کند اما افسوس!!!…
بازگشت کفر و اضمحلال دین بیمناک نبودم، با ستمگران غاصب به طرز دیگری رفتار می کردم».
و ارزش این رفتار شکوهمندانه مولی علی(علیهالسلام) اگر از جهاد مقدّس مولی برتر نباشد یقینا کمتر نیست! این سیره درس آموز برای همه پیروان مولی است که همه باید فدایی دین باشیم و برای ما مصالح اساس اسلام در اولویت اول قرار داشته باشد و حتّی در مواردی که حق را صد در صد در جانب خود می دانیم ولی اگر ببینیم که تلاش در این زمینه ضربه به اساس اسلام و انقلاب اسلامی که امروز پرچم اسلام را در دنیا برافراشته می زند باید از این کار دست کشید و تنها به هدف والای اعتلای اسلام و مکتب اندیشید چنین باد انشاءالله.
تلاش های امام علی(علیهالسلام) در این دوره
امام علی(علیهالسلام) در این دوره همانند همه ادوار زندگی پرافتخارش مرد تکلیف و وظیفه بود. برای مولی تنها این مطرح بود که «جانان چه می پسندد؟».
تلاش های مولی را در این دوره می توانیم به طور فشرده به سه بخش تقسیم کنیم: تلاش فرهنگی، تلاش سیاسی و تلاش اجتماعی.
۱. تلاش فرهنگی
تلاش فرهنگی امام علی(علیهالسلام) در این دوره دو بعد دارد:
۱.خدمت به قرآن کریم: امام علی(علیهالسلام) از آن جهت که از آغاز بعثت با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه بوده تا پایان عمر مبارک آن حضرت اطلاع دقیق از شأن نزول آیات، تفسیر آیات، تأویل آیات داشته است و اینها را به طور پراکنده جمع آوری کرده بود.
بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با شرایطی که مهیّا شده بود بهترین فرصت برای مولی پیش آمد تا این مفسّر بزرگ قرآن، که خود نیز قرآن ناطق است به تبیین ابعاد آن بپردازد. مولی در این تلاش کاملاً موفق بود و کتابی در این زمینه تنظیم کرد که در حقیقت تفسیر قرآن بود. خود مولی در این زمینه می فرماید:
«و لقد جئتهم بالکتاب کملاً مشتملاً علی التأویل و التنزیل؛۲۳ من تمام کتاب را برایشان آوردم کتابی که حاوی تنزیل (لفظ قرآن) و تأویل آن (تفسیر و بیان آیات) بود».
مولی در این سخن اشاره به این نکته دارد که به هنگام جمع قرآن، در زمان ابوبکر مولی این کتاب را بر آنها عرضه کرد ولی دستگاه خلافت اعلام کرد که ما نیازی به آن نداریم!!
نیز مولی علی(علیهالسلام) فرمود:
«والله ما نزلت آیه الاّ و قد علمت فی ما نزلت و این نزلت و علی من نزلت انّ ربّی اعطانی قلبا عقولاً و لسانا ناطقا؛۲۴ به خدا قسم هیچ آیه نازل نشد مگر آن که دانستم در چه موضوعی بوده و در کجا نازل شده ودر مورد چه شخصی بوده است همانا خداوند قلبی فهیم و زبانی گویا به من داده است».
این کتاب ودیعه الهی در دست فرزندان مولی علی(علیهالسلام) یعنی امامان معصوم دست به دست گردیده و اینک در دست بقیه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است و کسی جز آنان از محتوای آن باخبر نیست.
۲. پاسخگویی به مشکلات فرهنگی جهان اسلام، دوّمین تلاش فرهنگی امام بود. جهان اسلام به طور طبیعی مشکلات فرهنگی داشت و گسترش جغرافیایی جهان اسلام که تحت عنوان فتوحات صورت می گرفت خود مزید بر علّت بود که مشکلات بیشتر فرهنگی به وجود آید پاسخگوی این همه فقط مولی(علیهالسلام) بود. و این چیزی بود که دستگاه خلافت هم دریافته بود و همه مشکلات را در این زمینه به آن حضرت ارجاع می داد و امام نیز پاسخگو بود.
نمونه ها در این زمینه فراوان است، تنها ابونعیم اصفهانی صورت مذاکره امام(علیهالسلام) را با چهل تن از احبار یهود نقل کرده است۲۵ بیان این نمونه ها از عهده یک مقاله مختصر بیرون است.
۲. تلاش سیاسی
تلاش سیاسی مولی را در این دوره می توان در دو بخش عرضه کرد: یکی مشاوره های سیاسی در مسائل به خصوص برون مرزی که نظر صائب از آنِ مولی بود، و مولی از آن رو که می دید آبروی اسلام مطرح است، آنان را از نظر اندیشمند خویش محروم نمی کرد.
به عنوان نمونه ابوبکر در آغاز خلافت در مورد برخورد با رومیان تردید داشت با گروهی از صحابه در میان گذاشت پاسخ قانع کننده نشنید سرانجام با مولی به مشورت نشست، حضرت فرمود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم بر نبرد با آنان را داشت، تو هم راه آن حضرت را دنبال کن پیروز خواهی شد. ابوبکر از این نظر امام خوشحال شد و گفت فال نیکی زدی و به خیر بشارت دادی.۲۶
نیز عمر می خواست خود همراه سپاهیانی که برای نبرد با ایران آن روز به راه افتاده بودند حرکت کند مولی او را از این کار بازداشت و گوشزد فرمود اگر فارسیان بدانند خلیفه مسلمانان در لشگر است سعی می کنند او را از پای درآورند و به خیال خود ضربه ای به اسلام وارد خواهند کرد ولی دیگران نظرشان این بود که عمر خود شرکت کند اما وی سخن مولی را ترجیح داد.۲۷ در قسمتی از رهنمود مولی در این زمینه آمده است:
«فکن قطبا واستدر الرحا بالعرب و اصلهم دونک نار الحرب فانّک ان تنخصت من هذه الارض انتقضت علیک العرب من اطرافها و اقطارها حتّی یکون ما تدع وراءک من العورا اهم الیک مما بین یدیک؛۲۸ تو همانند قطب بر جای بمان و عرب را چون آسیا گرد خود بگردان و به آنان آتش جنگ را برافروزان که اگر تو از این سرزمین برون شوی عرب از هر سو تو را رها کند و پیمان بسته را بشکند و چنان شود که نگاهداری مرزها که پشت سر می گذاری برای تو مهم تر باشد از آنچه پیش روی داری».
این تنها دو نمونه از رایزنی های دستگاه خلافت با مولی(علیهالسلام) بود و نمونه ها فراوان است.
دوّمین تلاش سیاسی امام در این دوره قضاوت های محیّر العقول مولی است که به حق کانونی از معارف الهی است و گنجینه ذی قیمتی برای کارگزاران قضایی و نیز برای کسانی که درصدد سوژه های مفید برای ساختن فیلم در سیره امامان هستند.
امام علی(علیهالسلام) نه تنها در دوران خلفا بهترین قاضی و یگانه داور به حقّ امت بود بلکه در دوران پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در یمن، مدینه مرجع قضایی مسلّم مردم بود رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) داوری های او را ستود و از این طریق مرجع قضایی جامعه اسلامی پس از خویش معرفی کرد. و دستگاه خلافت نیز چاره ای جز رجوع به مولی در این زمینه ها نداشتند.
از کتاب های نفیس در این زمینه کتاب «قضاء امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب» تألیف علامه شیخ محمد تقی تستری قدس سره می باشد که در ۵۴ باب و یک خاتمه تنظیم شده و موارد فراوانی از قضاوت های مولی را آورده است و خوشبختانه این کتاب توسط فرزند مؤلف به فارسی ترجمه شده است.
۳. تلاش اجتماعی امام
تلاش اجتماعی امام در این دوره و همه ادوار زندگی مبارکش عبارت بود از خدمت به مردم به ویژه مستضعفان و محرومان. با کار و تلاش و زحمت، حاصل دسترنج خویش را در مسیر فوق به کار می برد امام صادق (علیهالسلام) فرمود: ان علیّا (علیهالسلام) اعتق الف مملوک من کدّ یده؛۲۹ امام علی(علیهالسلام) هزار برده را از دسترنج خویش آزاد کرد». با زحمت فراوان قنات حفر می کرد و آن را وقف زائران خانه خدا و رهگذران می نمود و می فرمود کسی حق فروش آب را ندارد و فرزندانم هرگز آن را به میراث نمی برند.۳۰
اینها بخشی و اندکی از نمونه خدمات فراوان اجتماعی امام بود.
به این ترتیب سیری اجمالی در سیره مولی در دوره سکوت بیست و پنج ساله به پایان رسید گو این که دهها نکته ناگفته دیگر در این دوره قابل بحث و بررسی است که مجالی برای ذکر آنها در یک مقاله نیست به ویژه آن که بنای ما بر اختصار و ایجاز است به یاری خداوند در مقاله آینده پیرامون حکومت مولی علی(علیهالسلام) سخن خواهیم گفت انشاءالله.
پی نوشت ها
۱. نهج البلاغه، خطبه۳.
۲. همان، خطبه۷۴.
۳. همان، خطبه۵.
۴. همان، خطبه۳.
۵. همان، خطبه۲۶.
۶. همان، خطبه۲۱۷.
۷. مجمع البحرین جلد۳، صفحه ۱۴۵۴ چاپ مؤسسه البعثه گوید: «القذی بالفتح والقصر مایقع فی العین و الشراب من تراب أو تبن أو وسخ أو غیر ذلک»
۸. مجمع البحرین، ج۲، ص۹۳۲.
۹. دیوان ملک الشعراء بهار، ص۱۳۷.
۱۰. مجمع البحرین، ج۲، ص۱۲۵۶.
۱۱. لغت نامه دهخدا ج۱۹، ص۸۱۹.
۱۲. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.
۱۳. مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۱، چاپ مؤسسه دارالهجره قم.
۱۴. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۸؛ الامامه والسیاسه، ص۱۲.
۱۵. نهج البلاغه، خطبه۲۶.
۱۶. همان، خطبه۲۱۷.
۱۷. بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۱۳.
۱۸. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
۱۹. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸ به نقل از قیام الائمه باحیاء السنه، ج۱۴، ص۴۲.
۲۰. سیره ابن هشام، ج۴، ۳۱۶.
۲۱. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۸ . ۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴.
۲۲. همان، ج۱، ص۳۰۸، ذیل خطبه ۲۲.
۲۳. الاحتجاج للطبرسی ط النجف الاشرف سنه ۱۳۸۶، ج۱، ص۳۸۳؛ بحارالانوار، ط تهران، ج۹۳، ص۱۲۵ و ۱۲۶.
۲۴. طبقات ابن سعد ط بیروت ۱۳۷۶، ج۲، ص۳۳۸.
۲۵. حلیه الاولیاء، ج۱، ص۷۲.
۲۶. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳ ط نجف.
۲۷. الاخبار الطوال، ص۱۳۴؛ الفتوح ابن اعثم، ج۲، ص۳۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۷.
۲۸. نهج البلاغه، خطبه۱۴۶.
۲۹. فروع کافی، ج۵، ص۷۴؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۴۳.
۳۰. فروع کافی، ج۷، ص۵۴۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۰۳.
حجه الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی