- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شناخت امامان (ع)
«حسن بن جهم» گوید: روزی به مجلس مأمون حاضر شدم؛ در این مجلس علی بن موسی الرضا (ع) نیز حاضر بود، در حالی که فقها و دانشمندان علم کلام دیگر فرقه ها نیز جمع شده بودند. یکی از حاضران پرسید: ای فرزند رسول خدا (ص) کسی که مدعی امامت است به چه دلیل ادعایش ثابت می شود؟ حضرت پاسخ داد: «به نص و دلیل… »(۱)
با تأمل در این پاسخ معجزه آسای حضرت که در نهایت فصاحت و بلاغت راه شناخت امام را از غیر امام بیان می دارد، این موضوع به دست می آید که امام شناسی به لحاظ اهمیت جایگاهش بدون استدلال و دلیل و برهان قابل اثبات نیست و ضروری است بر هر خواهان این مکتب که قبل از هر واکنشی، فارغ از احساسات و عواطف و تنها به محوریت براهین صادقه، به شناخت امامت نایل گردد. این ضرورت از آن جهت ارزشمند است که چنانچه پایه های باورپذیری از همان مراحل اولیه، اصولی پی ریزی شده باشد، سالک در مسیرش با هرگونه شبهه ای دچار تزلزل نمی شود و می تواند به برکت همان علم و باور مستحکمش، به راه خود ادامه دهد.
بر این اساس، شایسته است این پرسش را هر مؤمن مسلمان از خود بپرسد که آیا امامت را این گونه باور کرده است؟
چیستی دلیل
همان شخص به حضرت گفت: دلیل آوردن امام در چیست؟
امام (ع) فرمود: در علم او و استجابت دعایش…(۲)
در این فقره نیز امام (ع) دلیل هر امامی را بر امامتش در دو ویژگی معرفی می نماید:
الف) هر امامی باید دانشمند و صاحب علم باشد.
ب) هر امامی باید مستجاب الدعوه باشد.
این دو ویژگی هر یک ناظر به بخشی از ویژگیهای ژرف امامت است در آن که هر امامی باید دانشمندترین مردم باشد. همگان بر این باورند، کسی که ادعای امامت و رهبری جامعه را دارد باید به همه پرسشها، مسایل، حوادث گذشته و آینده، مجهولات و بسیاری از رموز ویژه در کتاب خدا و خلقت دانایی داشته باشد، آگاهترین فرد جامعه باشد و بتواند حوایج و خواسته های مشروع مردم را برآورده سازد که در کلام امام رضا (ع) با همان عنوان مستجاب الدعوه بودن امام (ع) ممتاز گردیده است.
منشأ علم امام (ع)
با تأسف شاهدیم هر از چندگاهی با طرح پرسشهایی برخواسته از نشناختن امامت، این گونه مطرح می شود که چگونه امام (ع) عالم و آگاه به مجهولات است؟ و از همه مهمتر چیستی علم امام را با مقایسه با دیگر علوم بشری سنجیده و ارایه گر نتایجی گمراه کننده می شوند. چنین شبهاتی در دوره امام رضا (ع) نیز مطرح بوده است که همان شخص در ادامه پرسش هایی از امام رضا (ع) می کند: چگونه به آنچه واقع می شود، خبر می دهید؟
امام رضا (ع) فرمود: «این به برکت وصیت و عهدی است از ناحیه رسول خدا (ص) بر ما اهل بیت (ع) … »
همان فرد می پرسد: به چه صورت از آنچه در دل مردم است، خبر می دهید؟ …
امام رضا (ع) فرمود: «آیا سخن رسول خدا (ص) به تو نرسید و نمی دانی که فرمود: از فراست و سرعت فهم و زیرکی مؤمن بپرهیزید که همانا او به نور خدا می بیند؟»
به درستی که مؤمن نیست، مگر این که از فراست و تیزهوشی برخوردار است و به قدر ایمان، میزان بینادلی و علمش به نور خدا حقایق را می بیند و خدا آنچه از این فراست را که در همه مؤمنان پخش و گسترانده است، در ما ائمه از خاندان پیامبر (ص) یکجا گردآورده است. خدای عزوجل در کتابش گفته است: «همانا در این «قرآن» نشانه هایی است برای متوسمین» (یعنی آنان که فراست دارند و با نگاه کردن به ظاهر اشیا، باطن آنها را در می یابند. )(۳)
نخستین فرد از «متوسمین» پیامبر خداست و پس از آن حضرت امیرالمؤمنان علی (ع) است، سپس امام حسن (ع) و حسین (ع) و امامان از فرزندان حسین (ع) تا روز قیامت.(۴)
چنین پاسخی از امام رضا (ع) همگان را به ژرف نگری وا می دارد که اگر هر مؤمنی به برکت نور ایمانش در ولایت خدا وارد می شود و همین نور خداست که او را صاحب خشیت می کند؛(۵)پس چگونه است درباره کانون انوار الهی و صاحبان ولایت کامل (امام) برخی شبهه می نمایند؟
با سیر در زندگی عرفا و بزرگان اخلاق، همان کسانی که کرامات خود را وامدار ایمان و اطاعتشان می دانند، دریافتنی است که ایشان به بسیاری از مجهولات و غیر معلوم ها از پیش خبر می دهند…
پس چگونه است که در دانش کامل و بی بدیل امامان (ع) دچار شبهه می شویم؟ …
پرسش این است، کسانی که با مؤلفه های علوم ظاهری و تجربی بشر امروزی به مقایسه با علوم معنوی و سراسر حکمت اهل بیت (ع) می پردازند و مصرانه پیگیر این پرسشند که امامان شیعه (ع) چنین علمی را از کجا آورده اند؟… آیا اکتسابی است یا لدنی؟!. اگر لدنی است که با انقطاع وحی چنین علمی نیز منقطع شده است و اگر اکتسابی بوده است که باز هم مزیتی بر دیگر عالمان و دانشمندان ندارند…
در پاسخشان باید گفت: آیا می توان منظور از کلام معصوم (ع) را دانست که فرمود: «علم نوری است از سوی خدا و به هر کس که خواست می دهد»(۶)
این چه نوری است؟ …
این چه علمی است؟ …
و باز هم باید در زندگی عرفا و صاحبان کرامت تأمل کرد که آیا آنان این کرامتها را وامدار علم اکتسابی شان هستند یا این که منشأ، همان نور خدایی است که وجودشان را جلوه گر دانایی ها گردانیده است.
و باز هم تأمل و بازنگری راهگشاست که چه بسیار افرادی از این طایفه، با همه بزرگی مقامشان هرگز به اکتساب علوم ظاهری نیز موفق نگردیده اند.
و پاسخی دیگر…
راوی گوید: پس از شنیدن این مطالب، مأمون به حضرت رضا (ع) گفت: ای ابالحسن (ع) از آنچه خدا به شما خاندان پیامبر (ص) عطا کرده، بیشتر ما را بهره مند گردانید.
حضرت فرمود: همانا خدای عزوجل ما را به روحی مقدس و مطهر از خودش تأیید کرده که از نوع فرشته نیست. این روح با هیچ یک از پیامبران پیشین جز رسول خدا (ص) نبود و همان روح با امامان از ما خاندان هست که آنها را به راستی و درستی در گفتار و کردار وا می دارد و موفق می گرداند. آن روح، ستونی ا
بازنگری
امروزه به لحاظ دفاع از کیان تشیع، همان گونه که در دوره امامان شیعه (ع) با مقوله و آفت «غلو» مبارزه می شده است، مبارزه می شود. چنین هشداری از سوی علما و دانشمندان در جامعه، نشان از اهمیت موضوع دارد که چنانچه ناسنجیده عده ای در پی رواج غلو در جامعه باشند، حقیقت انسان ساز و پویای تشیع گرفتار گرد و غبار پوچ خرافات می شود. به نظر نگارنده، این اهتمام قابل تقدیر است ولی چیزی که در این بیانیه ها و هشدارها ضرورتش احساس می شود، همانا تبیین مرزبندی «غلو» است؟ و آن این که اصولا اهل بیت (ع) با چه نوع غلوی مبارزه می کردند؟ و آیا کسانی که امروزه تشیع را به غالی گری متهم می سازند، همان غلو مشهور را اراده دارند یا این که تنها با اشتراک این واژه در مواردی، به ناحق شیعه را اهل غلو می نامند.
در صورت بررسی نشدن مفهوم واقعی غلو، این گمانه تقویت می شود که عده ای از سر ناسازگاری و عدم درک صحیح معارف اهل بیت (ع) با هر آنچه عقل مادی و ظاهر بینشان قابل تطبیق نیست به مبارزه بر می خیزند و با شعار «پرهیز از غلو» داعیه تنقیح و پاکسازی عقاید شیعه را دارند. نگارنده معتقد است همان گونه که ایجاد غلو در جامعه آفت زاست، به موازات آن، نداشتن فهم صحیح از واژه غلو نیز بسیاری از ارزشهای غیر قابل انکار را زیر سؤال می برد. چنانچه در سخنان امام رضا (ع) و دیگر اهل بیت (ع) به خوبی تأمل شود، به دست می آید که آنان غلو را در این دایره معنا می کردند که «کسی پیامبر و امامان (ع) را به رتبه خدایی بالا ببرد» و به یقین منظور امیرمؤمنان نیز از دوستداران افراطی، همین طایفه اند.
دردناکتر این که عده ای نیز با آوردن آیاتی که خدا پیامبر را بشر و عبد و بنده خود معرفی می نماید، (۱۴) در پی این هستند که پیامبر (ص) و جانشینان پس از او را در حد یک بشر عادی محدود نمایند؟ اثبات چنین حرفی بدین معناست که ناسنجیده و خام با استدلال به این گونه آیات، پیامبر و اهل بیت (ع) او را از بسیاری از ارزشهایی که دیگر انسانها ندارند، محروم نمایند. این همان است که عده ای به هر آنچه در مقام شامخ و عظمت ایشان است، دشمنی می ورزند.
سخن از بزرگنمایی نیست، بلکه صحبت از حقیقتی است که در لفافه شبهات گاهی اوقات حتی در بیان دفاعیه هایی نیز مخفی باقی می ماند. به راستی، اگر خداوند پیامبر (ص) را قبل از رسالتش به عنوان «عبد» برگزید این چه «عبد» و چه «بندگی» است؟ چه خصوصیاتی این بنده ویژه داشته است که به مقام علم و نبوت رسیده است؟ آیا تنها با تشابه معنای ظاهری «بنده بودن» پیامبر (ص) و اهل بیت او (ع) با دیگر بندگان خدا می توانیم هر آنچه را که امروزه برای خود ثابت می دانیم و به آن رسیده ایم، برای آنان نیز همان را تطبیق کنیم؟ پس منظور از بندگان خاشع و کامل درگاه الهی چه کسانی هستند؟(۱۵)
این است که چنانچه این مرزبندی تبیین نشود، بسیاری از معتقدات اصیل و معارف والای اهل بیت (ع) فدای مبارزه ای خام و سطحی می شود. از این روست که با تعمیم واژه غلو، دیگر گوشی برای شنیدن روایات باقی نمی ماند و حتی همین سخنان ارزشمند علی بن موسی الرضا (ع) را که پاسخگوی شبهات بود، با واژه غلو انکار می نمایند.
سخن حق این است که پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بندگانی ویژه در دایره خلقت خدایند که به عنوان رهبران جامعه از سوی خدا انتخاب شده اند و آنچه باید بر آن اصرار ورزید، بیان و آشکار ساختن همان ویژگیهایی است که ایشان داشته اند.
۲- پیشین
۳- محمدمهدی رکنی/ الاربعون حدیثا للامام الرضا (ع) / ۲۵
۴- عیون اخبارالرضا، ج ۱ / ۲۱۶ باب ۴۶ ح ۱
۵- جوادی آملی/ تفسیر موضوعی قرآن ۷ / ۳۲۸ (مقام ولایت و مشهود اسرار عالم)
۶- مستدرک سفینه البحار ۸ / ۳۰۵ – بحارالانوار ۶۷ / ۱۴۰
۷- عیون اخبارالرضا ج ۱ / ۲۱۶ / باب ۴۶ ح۱
۸- پیشین
۹- آل عمران / ۷۹
۱۰- بحارالانوار ۲۵ / ۱۳۵
۱۱- سوره مائده، آیات ۱۱۶- ۱۱۷
۱۲- سوره نساء، آیه ۱۷۲
۱۳- سوره مائده، آیه ۷۵
۱۴- سوره کهف، آیه ۱۱۰، سوره فصلت، آیه ۶
۱۵- سوره فاطر، آیه ۲۸ نویسنده: محمدحسن پاکدامن ست از نور بین ما و خدای عزوجل… (۷)