- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 45 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چکیده :
مقدمه این مقاله اشاره ای است به جایگاه و منزلت آل محمد (ص) و ائمه اثنی عشر (علیه السلام) در نزداهل سنت و بحث در مورد امام زین العابدین (علیه السلام) از القاب آن حضرت آغاز می شود و همچنین کنیه ایشان که در این بخش مشهورترین القاب آن حضرت از کتب اهل سنت نقل شده و اختلافات در مورد کنیه ایشان بیان گردیده است .
در بخش مربوط به پدر ومادر امام سجاد (علیه السلام) ضمن بیان احادیثی در فضیلت امام حسین (علیه السلام) از کتب معتبر اهل سنت به بحث در مورد مادر آن حضرت وانتساب امام سجاد (علیه السلام) به پادشاهان ساسانی از طرف مادراقدام شده است . در این بخش ضمن نقل آرای نویسندگان متقدم ومتاخر اهل سنت در مورد مادر آن حضرت ، از دیدگاه دو دانشمند معاصر شیعه ، استاد شهید مرتضی مطهری و دکتر سید جعفر شهیدی استفاده شده است.
در بخش بعدی که مربوط است به تاریخ و محل ولادت امام سجاد (علیه السلام) به نظر علمای شیعه و سنی اشاره شده و سپس نظر دکتر سید جعفر شهیدی که معارض با نظر مورخان و محدثان است ذکر گردیده و بعد به نقد آن اقدام شده است.
موضوع بعدی این نوشته ، شمار فرزندان آن حضرت و اسامی آنان است که در این بخش علاوه بر بررسی آرای علمای متقدم ومتاخر اهل سنت به نظر برخی از علمای شیعه نیز اشاره شده است .
اختلاف اقوال در مورد تاریخ وفات امام سجاد (علیه السلام) موضوع دیگری است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
بعد از مسائلی چون کنیه و القاب ، پدر و مادر ، تاریخ و محل ولادت ، تاریخ و محل دفن امام سجاد (علیه السلام) ، به جستجو در مورد فضائل ومناقب آن حضرت و پرتوهایی از سیمای تابناک ایشان در کتب متقدم ومتاخر اهل سنت پرداختم که حاصل آن بخشی از مقاله حاضر است .
بخش پایانی این مقاله در مورد توجه اهل سنت به ادعیه امام سجاد (علیه السلام) و نقل ادعیه ای از آن حضرت ازکتب اهل سنت است .
کلمات کلیدی : آل محمد (ص) ، اهل بیت (علیه السلام) ، امام سجاد (علیه السلام) ، علی بن الحسین ، زین العابدین،اهل سنت ، شهر بانو ، فضائل و مناقب ، مناجات و ادعیه .
مقدمه :
جایگاه آل محمد (ص) در نزد اهل سنت :
فضایل اهل بیت پیامبر (ص) علاوه بر این که در کتب دست اول اهل سنت مانند صحاح و مسند احمد نقل شده است ، برخی از بزرگان اهل سنت را بر آن داشت که کتبی خاص در زمینه اهل بیت (علیه السلام) و اخبار آن ها بنویسند مانند کتاب هایی چون” ینابیع الموده ” اثر شیخ سلیمان قندوزی الحنفی و “خصائص” نسائی[۱] . حتی برخی از بزرگان متاخر سنی مستقیما به سراغ شرح حال امامان اثنی عشر (علیه السلام) رفته و به بیان فضائل و مناقب و خصائص آنان پرداخته اند. افرادی چون کمال الدین محمد بن طلحه شافعی ( متوفای ۶۵۲ ه.ق ) در کتاب “السؤول فی مناقب آل الرسول” ، ابن صباغ مالکی ( متوفای ۸۵۵ ه.ق ) در کتاب “الفصول المهمه فی معرفه أحوال الأئمه”، شمس الدین محمد بن طولون ( متوفای ۹۵۳ ه.ق) در “الشذرات الذهبیه فی تراجم الأئمه الإثنی عشریه عند الإمامیه” . همچنین حمدالله مستوفی(متوفای نیمه اول قرن ۸ ) در ” تاریخ گزیده ” و محیی لاری (متوفای نیمه نخست قرن دهم) در اثر منظومش ” فتوح الحرمین ” هم از خلفای چهارگانه و هم از امامان ۱۲ گانه (علیه السلام) یاد کرده اند.
ابن خلکان (م۶۸۱) در کتابش ” وفیات الاعیان وأنباء أبناءالزمان” به ذکر ۱۲ امام (علیه السلام) پرداخته است. ابن اخضر گنابادی ( م ۶۱۱) نیز در کتاب ” معالم العتره النبویه و معارف اهل البیت الفاطمیه العلویه” تا امام یازدهم را ذکر کرده است. ” فصل الخطاب لوصل الاحباب” اثر خواجه محمد پارسای بخاری که با وجود اصرار بر تسنن و حتی موضع گیری تند بر ضد روافض شرح احوال امامان را آورده است. ابن حجر هیتمی نیز کتاب ” ألصواعق المحرقه ” را در رد بر روافض نگاشته اما شرح حال امامان اثنی عشر (علیه السلام) و مناقب آن ها را نیز آورده است. کمال الدین خوارزمی نیز در کتاب ” المقصد الاقصی ” علاوه بر شرح حال خلفا شرح حال دوازده امام (علیه السلام) را نیز آورده است . وی در دیوان اشعارش ، در مورد امام علی (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) شعر سروده است.به طور مثال در مورد امام رضا (علیه السلام) می گوید :
” اگر از خواجه یثرب به صورت دوری ای صادق
بحمدالله ز نزدیکان سلطان خراسانی
امام هشتمین سلطان علی موسی الرضا کزوی
بیاموزند سلطانان همه آیین سلطانی[۲]”
درویش حسین کربلایی (قرن دهم) در کتاب ” روضات الجنان و جنات الجنان ” فصلی بلند به شرح حال ۱۲ امام (علیه السلام) اختصاص داده است و حتی فضل الله بن روزبهان خنجی (م ۹۲۷) که به ضدیت با تشیع و دولت صفوی شهره است کتابی دارد به نام ” وسیله الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم ” که در شرح زندگی چهارده معصوم (علیه السلام) تألیف شده است. وی یک قصیده بلند عربی در وصف أئمه (علیه السلام) سروده است و اشعار کوتاهی نیز به فارسی دارد که چنین است:
” مهیمنا به حبیب محمد عربی به حق شاه ولایت علی عالی فن
به هر دو سبط مبارک به شاه زین عباد به حق باقر و صادق به کاظم احسن
به حق شاه رضا ساکن حظیره قدس به حق شاه تقی و نقی صبور محسن
به حق عسگری و حجت خدا مهدی کزین دوازده ده نجات روح و بدن[۳] ”
علاوه بر بیان فضائل و مناقب امامان اثنی عشر (علیه السلام) در کتب فوق ، می توان گفت در قرون متأخر بسیاری از اهل سنت ائمه اهل بیت (علیه السلام) را احق بر خلافت نسبت به خلفای معاصر آن ها می داند مانند حمدالله مستوفی که در ” تاریخ گزیده ” می گوید : ” تمامی ائمه معصومین رضوان الله علیهم اجمعین که حجه الحق علی الخلق بودند مدت امامتشان از رابع صفر تسع و اربعین تا رمضان سنه اربع و ستین و مأتین دویست و پانزده سال و هفت ماه. ائمه معصوم اگر چه خلافت نکردند اما چون مستحق ایشان بودند تبرک را از احوال ایشان شمه ای بر سبیل ایجاز میرود[۴]. ” وی امام علی (علیه السلام) و امام مجتبی (علیه السلام) را از خلفای راشدین محسوب کرده و در بیان احوال ائمه معصومین از امام حسین (علیه السلام) تا امام زمان (عج) را ذکر کرده است. شاهد د یگری که برای این موضوع می توان آورد کتاب ” سیر الاعلام النبلاء ” ذهبی است که در آن علاوه بر این که امام حسن و امام حسین (علیه السلام) را لایق خلافت دانسته در مورد امام سجاد (علیه السلام) می گوید : ” و کان له جلاله عجیبه و حق له والله ذلک ، فقد کان اهلاً للأ مامه العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تالهه و کمال عقله[۵] ” و در مورد امام باقر(علیه السلام) می گوید: ” و کان اهلاً للخلافه[۶] ” و در مورد امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام ) می نویسد : ” و کذلک جعفر الصادق کبیر الشأن من ائمه العلم کان اولی بالامر من ابی جعفر المنصور و کان ولده موسی کبیر القدر جید العلم اولی بالخلافه من هارون[۷]“.
هنگامی که علاء الدین محمد خوارزمشاه با خلیفه عباسی الناصر لدین الله اختلاف پیدا کرده بود خوارزمشاه یکی از سادات مشهور به نام سید علاء الملک ترمذی را به خلافت اعلام کرد و مبنای کار او استفتای او از علمای اهل سنت بلاد خراسان بود که حتی فخر رازی بر این فتوا داد که خلافت حق سادات حسینی است و آل عباس آن را غصب کرده اند. چنان که خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در جامع التواریخ نقل کرده است : ” میان او و ناصر خلیفه ، وحشت ها افتاده بود و کینه و کدورت ها در سینه نشسته و سلطان بدان سبب از ائمه ممالک فتوی ستده بود و به تخصیص از مولانا استاد البشر فخر الدین رازی که آل عباس در تقلد خلافت محق نیستند و استحقاق خلافت سادات حسینی نسب را ثابت و محقق است و هر صاحب شوکتی که قادر باشد بروی واجب و لازم است که یکی از سادات حسینی را که مستعد باشد به خلافت بنشاند تا حق را در نصاب قرار داده باشد[۸]“.
این مقدمه را با ذکر شعری از امام محمد بن ادریس شافعی به پایان می برم :
” یا أهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القران انزله
کفاکم من عظـیم القـــدرأنکم من لم یصلی علیکم لا صلاه له[۹]”
در این مقدمه به منزلت آل محمد (ص) در نزد اهل سنت اشاره شد و حال به بحث اصلی خود که در مورد سید الساجدین امام زین العابدین(علیه السلام) است می پردازیم.
القاب امام علی بن الحسین (علیه السلام) :
سبط بن جوزی در تذکره الخواص می گوید :” لقبش زین العابدین است ، رسول خدا (ص) او را سید العابدین نامید و از القابش سجاد و ذوالثفنات است[۱۰]“. ابن صباغ مالکی نیز در الفصول المهمه چنین نوشته است : ” برای او القاب زیادی است مانند زین العابدین ( مشهورترین لقب )، سید الساجدین ، الزکی ، الامین و ذوالثفنات[۱۱] “.
نکته مهم این که این لقب ها مانند القاب خلفای عباسی نیست، بلکه هر یک از آنها بیانگر یکی از مراتب کمال نفس و درجه ایمان امام سجاد (علیه السلام) است.ابن حجر العسقلانی در” تهذیب التهذیب” از امام (علیه السلام) با لقب زین العابدین یاد کرده و می نویسد : ” و کان یسمی زین العابدین لعبادته[۱۲] “. به این علت به آن حضرت ذوالثفنات می گویند که در اثر سجده های طولانی مواضع سجده اش پینه بسته بود و ثفنات آن قسمت از اعضای شتر است که وقت خوابیدن روی زمین قرار گرفته و درشت می شود ومفرد آن ثفنه به معنای پینه ا ست.
کنیه امام سجاد(علیه السلام) :
در” تذکره الخواص” ،” طبقات” و” وفیات الاعیان” کنیه آن حضرت ابوالحسن ذکر شده است ولی در “تذکره الحفاظ” و” نسب قریش” ، ابوالحسین آمده است. بلاذری در” انساب الاشراف” کنیه آن حضرت را ابو محمد آورده است. ذهبی در” سیر اعلام النبلاء” و ابن حجرالعسقلانی در “تهذیب التهذیب” می گویند : ” کنیه اش ابوالحسین است و ابوالحسن ، ابو محمد و ابوعبدالله نیز گفته اند “. ابن صباغ مالکی در “الفصول المهمه” بر این نظر است که ” کنیه مشهورش بوالحسن است و ابو محمد و ابوبکر نیز گفته اند.”
پدر و مادر امام زین العابدین (علیه السلام) :
پدر آن حضرت سبط رسول خدا (ص)، سید الشهدا امام حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. برای بیان فضائل امام حسین (علیه السلام) تورقی در کتب متقدم و معتبر اهل سنت کافی است و هر چند نیازی به نقل نیست ولی به جهت تبرک چند حدیث را متذکر می شوم :
ابن ماجه عن نافع عن ابن عمر قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : ” الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و ابو هما خیرمنهما[۱۳] “.
الترمذی عن یعلی بن مره قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : ” حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا ، حسین سبط من الاسباط[۱۴] “.
جعفر بن محمد عن ابیه قال : ” بایع رسول الله الحسن و الحسین و عبدالله بن جعفر و هم صغار و لم یبایع قط صغیر الاّ هم[۱۵] “.
در عظمت مقام امام حسین (علیه السلام) همین بس که از فرزندش امام علی بن الحسین (علیه السلام) پرسیدند : ” چرا تعداد فرزندان پدرت کم است ؟” آن حضرت فرمود : ” تعجب می کنم که چگونه برای او متولد شده ام ! او در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند پس چه زمانی برای زنان وقت داشت ؟[۱۶]”
هنوز که هنوز است مردم مصر میلاد امام حسین (علیه السلام) را در ۲۸ ربیع الثانی جشن می گیرند ودر قاهره در محلی که محتمل است مدفن سر امام حسین (علیه السلام) باشد و مردم مصر به آن مشهد رأس الحسین می گویند هنوز این جمله بر دیوار مکتوب است : ” مقام رأس الحسین کعبه مصر است “. شیخ محمد فرحات چند سال قبل در روز جمعه ای مصادف با ۲۸ ربیع الثانی در مسند امام جمعه الازهر چنین گفت : ” اهل بیت رسول الله تاریخ جهاد را در اسلام ساخته اند. یکی از این قهرمانان جاوید تاریخ سید الشهدا حضرت ابا عبدالله الحسین است. وی برای حاکمیت کلمه لا اله الا الله مجاهدت کرد. حسین فرزند مصطفی و خدیجه ، پسر علی و فاطمه و برادر حسن مجتبی است و اسلام از جهاد او زنده است[۱۷]“.
واما مادر امام زین العابدین (علیه السلام) ، نزد شیعیان مشهور است که مادر آن حضرت شهر بانو دختر یزد گرد آخرین پادشاه ساسانی است و جالب آنکه در ری مزاری به نام بی بی شهر بانو وجود دارد. قدیمی ترین سندی که ماجرای اسیر شدن شهربانو در جنگ با ایرانیان و آوردن او به مدینه را آورده است کتاب” بصائر الدرجات ” تالیف محمد بن حسن صفار قمی ( متوفای ۲۹۰ ه.ق) است که همان روایت در کتاب ” کافی ” تالیف شیخ کلینی ( ره ) متوفای ۳۲۹ ه.ق آمده است و آن روایت چنین است : ” حسین بن حسن حسنی رحمه الله و علی بن محمد بن عبدالله از ابراهیم بن اسحق الاحمر از عبدالرحمان بن عبدالله خزاعی از نصر بن مزاحم از عمرو بن شمر از جابر از ابو جعفر ( امام باقر(علیه السلام) ) که فرمود :” چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند دوشیزگان مدینه برای تماشای او سرمی کشیدند و چون وارد مسجد شد مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگریست و دختر رخسار خود را پوشید و گفت : اف بیروج بادا هرمز[۱۸]. عمر گفت : این دختر مرا ناسزا می گوید؟! و بدو متوجه شد. امیر المومنین (علیه السلام) به عمر فرمود : تو این حق را نداری به او اختیار ده که خودش مردی از مسلمین را انتخاب کند و او را در سهم غنیمت آن مرد حساب کن. عمر به او اختیار داد ، دختر بیامد و دست خود بر سر حسین (علیه السلام) گذاشت. امیر المومنین (علیه السلام) به او فرمود نام تو چیست؟ گفت : جهان شاه ، حضرت فرمود: بلکه شهر بانویه باشد. پس به حسین (علیه السلام) فرمود : ای اباعبدالله ! از این دختر بهترین شخص روی زمین برای تو متولد می شود و علی بن الحسین(علیه السلام) از او متولد گشت و علی بن الحسین (علیه السلام) را ابن الخیرتین می گفتند زیرا برگزیده خدا از عرب هاشم و از عجم فارس بود و روایت شده که ابوالاسود دئلی چنین سروده است :
” وإنّ غلاما بین کسری و هاشم لأکرم من نیطت علیه التمائم[۱۹] ”
دکتر سید جعفر شهیدی می نویسد : ” اما این حدیث با چنین سند ومتن پذیرفتنی نیست یا لااقل در پذیرفتن آن می توان تردید کرد؛ قرینه های خارجی نیز با آن سازش ندارد. راوی حدیث عمرو بن شمر است که نجاشی و ابن غضائری او را بسیار ضعیف دانسته اند و صاحب “مرآهالعقول ” و “وجیزه” بر ضعف او تصریح کرده اند[۲۰]“.
استاد شهید مرتضی مطهری می نویسد : “گذشته از انطباق مضمون این روایت با تاریخ در سند این روایت دو نفر قرار دارند که این روایت را غیر قابل اعتماد می کند. یکی ابراهیم بن اسحق احمری نهاوندی است که علمای رجال او را از نظر دینی متهم می دانند و روایات او را غیر قابل اعتماد می شمارند و دیگری عمرو بن شمر است که او نیز کذاب و جعال خوانده شده است[۲۱]“.
این مسئله که مادرامام زین العابدین(علیه السلام) شهربانو دختر یزدگرد است به کتب متاخر اهل سنت نیز راه یافته است و حتی آنان پا را فرا تر گذاشته و گفته اند یزد گرد سه دختر داشت که یکی مادر علی بن الحسین (علیه السلام) و دو دختر دیگر او مادران سالم بن عبدالله بن عمر و قاسم بن محمد بن ابی بکر هستند و حتی گفته اند که مادر امام سجاد(علیه السلام) عمه مادر یزید بن ولید اموی یعنی یزید ناقص است.[۲۲] ابن خلکان می نویسد :” و امه سلافه بنت یزد جرد اخر ملوک فارس و هی عمه ام یزید بن الولید الاموی المعروف بالناقص[۲۳]“. و دلیل ادعای خود را چنین شرح می دهد که در زمانی که قتیبه بن مسلم باهلی امیر خراسان بود فیروز پسر یزدگرد کشته شد و امیر خراسان دو دختر او را برای حجاج بن یوسف فرستاد. پس حجاج یکی از آن دو دختر را برای خود برداشت و دیگری را برای ولید بن عبدالملک فرستاد که نامش شاه فرید بود و او مادر یزید ناقص است. ذهبی نیز در سیر اعلام النبلاء می گوید :” مادر زین العابدین سلامه ، سلافه دختر پادشاه ایران یزدگرد بود و گفته اند غزاله”. و همچنین می گوید :” مادر او عمه مادر خلیفه یزید بن ولید بن عبدالملک است[۲۴]“. همچنین ابن خلکان از گفته ابوالقاسم زمخشری در کتاب ” ربیع الابرار” نقل می کند که هنگامی که صحابه اسیران فارس را در زمان عمر به مدینه آوردند عمر امر به فروش دختران یزدگرد مانند سایر اسیران کرد ولی امام علی (علیه السلام) عمر را از این کار باز داشت و فرمود :” دختران پادشاهان را نمی توان در بازار فروخت”. پس علی(علیه السلام) یکی از آنان را به عبدالله بن عمر داد ودیگری را به پسر خود حسین و دیگری را به محمد بن ابی بکر. پس برای عبدالله ، سالم به دنیا آمد و برای حسین (علیه السلام) ، زین العابدین (علیه السلام) و برای محمد بن ابی بکر فرزندش قاسم متولد شد. پس این سه فرزند خاله زاده یکدیگر و مادرانشان دختران یزدگردند[۲۵].
اما جالب تر سخن خواجه محمد پارسای بخاری ( قرن نهم ) در کتاب ” فصل الخطاب لوصل الاحباب ” است که ماجرا را نه به زمان عمر بلکه به دوران عثمان مرتبط می کند و انتساب ائمه طاهرین علیهم السلام را به خاندان ساسانی به علت عدل انوشیروان می داند. وی در مورد امام سجاد(علیه السلام) می گوید :” امه شهر بانو بنت یزدجرد بن شهریار بن شبرویه بن برویز بن هرمز بن انوشروان الملک العادل اتوها مع اختها کیهان بانو من حدود فارس فی خلافه عثمان بن عفان رضی الله عنه فاراد أن یبیعهما قال له علی کرم الله وجهه لا یعامل فی بنی الملوک معامله سائر هم. فتزوج الحسین شهربانو فولدت له علی الاصغر و تزوج محمد بن ابی بکر کیهان بانو فولدت له القاسم. قالوا : انظر الی برکه العدل حیث جعل الله – تبارک و تعالی – الائمه المهدیین من نسل الحسین رضی الله عنهم من بنت یزدجرد المنتسب الی کسری انوشروان الملک العادل دون سائر زوجاته[۲۶]“.
ماجرای انتساب امام زین العابدین (علیه السلام) به خاندان ساسانی از طرف مادر در کتب معتبر و متقدم اهل سنت نیامده است. شهید مطهری می نویسد :” می گویند در میان همه مورخین تنها یعقوبی جمله ای دارد به این مضمون که گفته است : مادر علی بن الحسین ، حرار دختر یزدگرد بود و حسین (علیه السلام) نام او را غزاله نهاد[۲۷]“. چون یعقوبی مورخی متشیع است به نظر سه تن از بزرگان متقدم اهل سنت اشاره می شود که در آن ها هیچ اشاره ای به این که مادرآن حضرت دختر یزدگرد است ، نشده است. ابن سعد ( متوفای ۲۳۰ ه.ق ) که کتابش را حتی پیش از “بصائرالدرجات” صفار قمی (متوفای ۲۹۰ ه.ق) ، قدیمی ترین سند شیعی انتساب مادر امام سجاد(علیه السلام) به خاندان ساسانی تألیف کرده است در” طبقات” می گوید :” مادرش کنیزی به نام غزاله است که پس از حسین ، زیید که غلام آزاد کرده حسین (علیه السلام) و وابسته او بود با غزاله ازدواج کرد و آن بانو برای زیید ، عبدالله را آورد که برادر مادری علی بن الحسین (علیه السلام) است[۲۸]“.
ابن قتیبه در کتاب “المعارف” می گوید:” أن أم زین العابدین سندیه یقال لها سلافه و یقال غزاله و الله أعلم بالصوا ب ، و أنه زوجها بعد أبیه بزیید مولی أبیه ، و أعتق جاریه له و تزوجها ، فکتب إلیه عبدالملک بن مروان یعیره ذلک، فکتب إلیه زین العابدین: “لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه. قد أعتق رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم صفیه بنت حیی بن أخطب و تزوجها و أعتق زید بن حارثه زوجه بنت عمته زینب بنت حجش[۲۹] ”
همچنین بلاذری می نویسد : ” گفته اند مادر علی بن الحسین سجستانی است.[۳۰]”
در مقاتل الطالبیین مادر امام سجاد ( ع ) ام ولد معرفی شده و اشاره ای به نام ونسب وی نشده است . [۳۱]
با مطالبی که گفته شد این که مادر امام سجاد (علیه السلام) دختر یزدگرد ساسانی باشد بسیار بعید به نظر می رسد و حتی سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران ، آن را افسانه می داند. از مستشرقین کریستن سن قضیه را مشکوک می داند و ادوارد براون نیز داستان را مجعول می داند. استاد شهید مرتضی مطهری می گوید : ” داستان علاقه ی ایرانیان به ائمه ی اطهار به خاطر انتساب آن ها به خاندان ساسانی از طریق شهربانو از نظر تاریخی عیناً همان داستان کسی است که گفت : “امام زاده یعقوب را در بالای مناره گرگ درید” دیگری گفت: “امام زاده نبود پیغمبر زاده بود،یعقوب نبود و یوسف بود ، بالای مناره نبود ته چاه بود ، تازه اصل مطلب دروغ است و گرگ یوسف را ندرید[۳۲] “.
آقای دکتر سید جعفر شهیدی که در این باره تحقیقات ارزشمندی کرده است تاملات دقیقی بر این داستان مطرح کرده که برخی از آن ها را همراه با تصرف و تلخیص بیان می کنم[۳۳]:
در “وفیات الاعیان” آمده است: ” و کان یقال لزین العابدین ابن الخیرتین لقوله صلی الله علیه و سلم لله تعالی من عباده خیرتان . فخیرته من العرب قریش و من العجم الفارس[۳۴]” و در روایت “بحار الانوار” (جلد ۴۶ ص ۸ ) از قریش و فارس به عنوان خیرتین از عرب و عجم یاد شده است و در روایت “کافی” که پیش از این گذشت به جای قریش ، هاشم گفته شده است . به هر حال این روایت با ظاهر قرآن کریم و روح شریعت اسلام سازگاری ندارد. آیا می توان گفت که در نزد خدا معاویه ، یزید و ابوسفیان برتر از انصار مانند ابو ایوب انصاری و قیس بن سعد بن عباده هستند.
اگر اسیر شدن شهر بانو را در عهد عمر بدانیم دو مشکل پیش می آید نخست این که تاریخ نویسان هنگام شرح جنگ های اعراب وایران داستان عقب نشینی یزدگرد را به تفصیل نوشته اند و به موجب این گزارش ها یزد گرد و خانواده اش هیچ گاه در میدان نبرد نبوده اند پس دختر او نمی توانسته اسیر مسلمین شود . دومین مشکل این روایت آن است که اگر آن طور که نقل کرده اند ولادت امام علی بن الحسین (علیه السلام) را حداقل به سال ۳۷ ه.ق بدانیم حتی اگر بگوییم در آخرین روزهای زندگی عمر شهر بانو را به مدینه آورده اند آنگاه از سال قتل عمر یعنی ۲۳ هجری قمری تا ولادت امام سجاد (علیه السلام) به سال ۳۷ ه.ق ،۱۴ سال فاصله است پس چگونه شهربانو در این مدت نازا بوده است ؟ این مسئله اگر چه محال نیست ولی بسیار بعید است .
عده ای به علت این ناسازگاری زمانی واقعه را به دوران خلافت عثمان مربوط کرده اند مانند خواجه پارسای بخاری که پیش از این کلام او را نقل کرده ایم . شیخ صدوق (ره) در “عیون اخبار الرضا” از سهل بن قاسم نوشجانی چنین آورده است : امام رضا (علیه السلام) در خراسان مرا گفت ما وشما خویشاوندانیم ! گفتم : امیر این خویشاوندی از کجاست؟
فرمود: “هنگامی که عبدالله بن عامر بن کریز خراسان را گشود بر دو دختر یزدگرد دست یافت و آن دو را نزد عثمان بن عفان فرستاد. عثمان یکی از دو دختر را به حسین (علیه السلام) و دیگری را به حسن (علیه السلام) بخشید و این دو زن به هنگام وضع حمل در گذشتند و پرستاری علی بن حسین را یکی از کنیزان پدرش به عهده گرفت. اما علی بن حسین (علیه السلام) او را مادر خود می دانست . چون بر وی معلوم شد که مادر او نیست و کنیز پدرش است وی را شوهر داد. مردم پنداشتند علی بن حسین مادر خود را شوهر داده است.”
سهل بن قاسم گوید : ” هیچکس از خاندان ابی طالب نماند جز این که این حدیث را از زبان من نوشت.” این که در روایت وی عثمان یکی از ۲ دختر را به امام حسن (علیه السلام) می دهد به نظر می رسد ساخته ی حسنیان برای رقابت با حسینیان باشد و این که می گویند در عهد عثمان بود برای سازگاری با زمان است و اگر نه در روایات اولیه نام عمر آمده است ثا نیاً اگر این موضوع را در زمان عثمان بدانیم باید در زمان فتح خراسان به دست پسر عامر باشد حال آن که پیش از این گفتیم بنا به نقل مور خان یزدگرد و خانواده اش در جنگ ها حضور نداشته اند تا اسیر پسر عامر شوند.
با توجه به مواردی که در بالا گفتیم بطلان این نظر که دختران یزدگرد ۳ دختر بودند که مادران علی بن حسین (علیه السلام) ، سالم بن عبدالله و قاسم بن محمد هستند روشن می شود.
اما این که مادر امام سجاد(علیه السلام) عمه ی مادر یزید ناقص است می توان گفت چون داستان ازدواج امام حسین (علیه السلام) و شهربانو شهرت یافته است دوست داران دو شخصیت برجسته ی تیم وعدی نخواسته اند تنها خاندان علی (علیه السلام) از این فضیلت برخوردار باشند بنابراین به ناچار دختری از یزدگرد را به عقد عبدالله بن عمر درآورده اند و دختر دیگری از یزدگرد را به محمد بن ابی بکر بخشیده اند و چون حکومت به امویان رسیده است آنان نخواسته اند از این موهبت الهی بی نصیب بمانند و دختری برای فیروز پسر یزدگرد ساخته اند و آن را مادر یزیدالناقص معرفی کرده اند.
مضمون این روایت ها چنان شگفت و ناپذیرفتنی است که از صدها سال پیش محدثان و نسب شناسان بر آن خرده گرفته و به انکار آن برخاسته اند . سید احمد بن علی داودی مولف کتاب عمدهالطالب فی انساب آل ابی طالب در این باره نظر جالبی دارد . وی می گوید : ” خداوند علی بن الحسین را به فرزندزادگی پیغمبر از پادشاه زادگی مجوس بی نیاز فرموده است ، آن هم دختری که بر سنت اسلامی متولد نشده است. اگر پادشاهی موجب شرف بود بایست عجم بر عرب و بنی قحطان بر بنی عدنان فضیلت داشته باشند.گروهی از عوام و دسته ای از حسینیان بدین نسبت فخر کرده اند که حسینیان نبوت و پادشاهی را در خود جمع کرده اند. این سخنی بی اساس است[۳۵] “
ابن سعد گفته بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) زیید مولای آن حضرت مادر علی بن حسین را به زنی گرفت و ابن قتیبه نیز بر این نظر است . در این مورد قسمت آخر روایت سهل بن قاسم نوشجانی قابل توجه ا ست. در این روا یت که در “عیون اخبارالرضا” آمده است این گونه گفته شده که علی بن الحسین (علیه السلام) او را مادر خود می دانست و چون دانست آن زن کنیز است و مادر او نیست او را شوهر داد ، مردم می گفتند علی بن الحسین مادر خود را شوهر داده است.
تاریخ ومحل ولادت امام علی بن الحسین (علیه السلام) :
بزرگان شیعه مانند کلینی ، مفید ، ابن شهر آشوب و علی بن عیسی اربلی تولد آن حضرت را در مدینه به سال ۳۸ یا ۳۷ ه.ق می دانند. بزرگان اهل سنت نیز همین نظر را تایید می کنند و نظر آنان بیشتر به سال ۳۸ است . افرادی چون ابن سعد ، مصعب زبیری ، بلاذری ، سبط بن جوزی ، ابن خلکان ، ابن حجر عسقلانی ، ذهبی ، ابن صباغ مالکی و همچنین ابن حجر هیتمی موافق این نظرند.
سبط بن جوزی در تذکره الخواص چنین نوشته است : ” تولد علی بن الحسین سال ۳۸ و به قولی ۳۷ و به قولی ۳۳ بوده است که این قول را ابن عساکر آورده است. وی از طبقه دوم تابعین بوده است و در روز عاشورا با پدرش امام حسین در کربلا بود و به این خاطر کشته نشد که بیمار بود و در آن روز ۲۳ ساله بود[۳۶] “.
ابن صباغ مالکی می گوید : ” علی بن الحسین در مدینه ظهر پنج شنبه پنجم شعبان المکرم سال ۳۸ هجری در ایام جدش علی بن ابی طالب – ۲ سال قبل از شهادت ایشان- متولد شد[۳۷] “.
دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب ارزشمندشان ” زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) ” در مورد ولادت امام سجاد (علیه السلام) به سال ۳۸ ه.ق و آن هم در مدینه تشکیک می کنند و ولادت امام سجاد (علیه السلام) را بین سال های ۴۶ تا ۴۹ ه.ق می دانند و البته نظر ایشان بیشتر به سال های ۴۸ و ۴۹ ه.ق است. [۳۸] دلایل ایشان بر این امر هم بسیار قابل توجه است که به دلایل ایشان به اختصار اشاره می شود :
۱-اگر ولادت امام (علیه السلام) به سال ۳۷ یا ۳۸ در مدینه باشد جمله” أقام مع جده سنتین ” درست به نظر نمی رسد چون می دانیم که امام علی (علیه السلام) در آن سال ها در کوفه بوده اند نه در مدینه و اگر مراد از این جمله را مطلق هم عصر بودن تلقی کنیم باز هم صحیح به نظر نمی رسد زیرا بی گمان امام حسین (علیه السلام) سال های سی و هفتم تا چهلم را در کوفه بوده است . شاید به خاطر همین استبعاد است که بعضی تولد آن حضرت را سال سی و ششم نوشته اند.[۳۹]
۲- مورد دوم که باعث تردید جدی در قبول ولادت امام (علیه السلام) به سال ۳۷ یا ۳۸ می شود این است که سپاهیان عمر بن سعد با خاندان امام حسین (علیه السلام) رفتاری که با کافران حربی می شود پیش گرفتند ؛ مردانی که به سن بلوغ رسیده بودند کشتند و زنان و کودکان را اسیر کردند و گویند آن چه سبب شد علی بن الحسین (علیه السلام) زنده بماند سن کم او بود.طبری از حمید بن مسلم نقل می کند که ” من( در روز عاشورا ) نزد علی بن الحسین الاصغر رفتم . او بیمار بر بستر افتاده بود . در این هنگام شمر با گروه خود نزدیک شد. اورا گفتند این را بکشیم ؟ ( علی بن الحسین (علیه السلام) را ) من گفتم سبحان الله آیا شما کودکان را هم می کشید ؟ این کودک است ! سپس هر کس بدو نزدیک شد همین را گفتم تا عمر سعد رسید و گفت کسی به خیمه زنان نرود و این کودک بیمار را هم آزار نرساند[۴۰]“.
دینوری مولف اخبارالطوال می نویسد :” از یاران حسین (علیه السلام) و فرزندان و برادرزادگان او کسی رهایی نیافت جز پسر او علی الاصغر که نزدیک بلوغ بود و جز عمر که ۴ سال داشت[۴۱] “.
دمیری می نویسد : ” زین العابدین با پدر خویش در کربلا بود و چون کودک بود او را نکشتند چه لشگریان هر کس را موی رسته بود می کشتند و آن را که موی برنیامده بود می گذاشتند چنان که با فرزندان کفار کنند[۴۲]“.
دکتر سید جعفر شهیدی همچنین اضافه می کند : ” از سوی دیگر شهرتی را که نوشته مورخان و سیره نویسان پدید آورده است نادیده نمی توان گرفت پس حقیقت چیست ؟ آیا نمی توان گفت سال ولادت علی بن الحسین الاکبررا که در روز عاشورا شهید شده است، سال ولادت امام علی بن الحسین (علیه السلام) گرفته اند؟ خدا دانا است [۴۳]“.
مستشرق ایتالیایی خانم لورا.وکسیا واگلیری که نویسنده مدخل امام حسین (علیه السلام) در ویرایش دوم دائره المعارف اسلام[۴۴] است؛ سن امام سجاد (علیه السلام) را در روز عاشورا کمی پس از بلوغ می داند و در مورد امام (علیه السلام) می گوید :” علی که درباره او گفته بودند به تازگی به سن بلوغ رسیده است از خطر قتل جسته بود و یزید تقریبا با احترامی محبت آمیز با او رفتار کرد و دستور داد تا به همراه طالبیان به مدینه برود[۴۵]“.
اما اگر مانند دکتر شهیدی ولادت امام سجاد(علیه السلام) را بین سال های ۴۷ تا ۴۹ بدانیم یعنی امام سجاد (علیه السلام) در روز عاشورا حدود ۱۲ یا ۱۳ سال داشته است . پیرامون این سن نیز مشکلاتی وجود دارد که پذیرش آن را دشوار می کند:
۱- می دانیم که واقعه حره در اواخر ذیحجه سال ۶۳ اتفاق افتاده است[۴۶].طبری نقل می کند که در واقعه حره مروان بن حکم اهل و عیالش را به امام علی بن الحسین (علیه السلام) سپرده و امام (علیه السلام) به همراه حرمش و همچنین اهل وعیال مروان به ینبع رفته است[۴۷]. با توجه به این که واقعه حره با روز عاشورا نزدیک به دو سال اختلاف زمانی دارد آیا بعید نیست که مروان در خرابی اوضاع همسرش را به فردی در حدود ۱۵ سال بسپارد ؟! به فرض که چنین هم شده باشد طبری همچنین نقل می کند که امام علی بن الحسین (علیه السلام) فرزندش عبدالله را همراه عائشه بنت عثمان بن عفان ( همسر مروان ) کرد تا او را به طائف برساند و عبدالله وی را به طائف برد تا اوضاع مدینه آرام شد[۴۸] . اگر امام سجاد (علیه السلام) در جریان واقعه حره ۱۵ یا ۱۶ سال داشته است چگونه فرزند ایشان عبدالله ، همسر مروان را به طائف رسانده است ؟
۲- اگر امام سجاد (علیه السلام) در روز عاشورا غیر بالغ بوده و یا این که تازه به بلوغ رسیده بوده است پس چگونه آن طور که بزرگان شیعه و سنی نوشته اند[۴۹] امام باقر (علیه السلام) ۴ سال قبل از عاشورا به سال ۵۷ ه.ق متولد شده است ؟! اگر بخواهیم در تولد امام باقر (علیه السلام) به سال ۵۷ تردید کنیم ، شهرت این نظر و همچنین تولد امام سجاد (علیه السلام) به سال ۳۸ در نزد مورخان و محدثان امری است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذر کرد.
۳- جالب آن که موضوع تولد امام سجاد (علیه السلام) در حدود سال های ۴۵ تا ۵۰ از قدیم از طرف برخی افراد مطرح شده است و عده ای به انکار آن برخاسته اند . شمس الدین ذهبی صاحب” سیر اعلام النبلاء ” می گوید عائشه از کسانی است که علی بن الحسین (علیه السلام) از او روایت کرده است و این روایت در “صحیح مسلم” موجود است . سپس از ابو داود نقل می کند که گفته است :” لم یسمع علی بن الحسین من عائشه و سمعت احمد بن صالح یقول سنّه و سن الزهری واحد”. می دانیم که زهری در حدود سال ۵۰ ه.ق متولد شده است پس در روایت ابو داود از احمد بن صالح سال ولادت امام سجاد (علیه السلام) حوالی سال ۵۰ فرض شده است . البته ذهبی که خود امام سجاد (علیه السلام) را در روز عاشورا ۲۳ ساله می داند ، به روایت ابوداود این گونه پاسخ می دهد:”ابن صالح دچار وهم شده است زیرا علی بن الحسین سال های زیادی از زهری بزرگتر است. علی بن الحسین به سال ۹۴ وفات کرده است و ابن شهاب زهری به سال ۱۲۴ [۵۰]“.
ابن حجر عسقلانی نیز ولادت امام(علیه السلام) را به سال ۳۸ می داند و هم سن بودن امام سجاد (علیه السلام) با ابن شهاب زهری را رد کرده و میگوید : “ثابت شده است که علی بن الحسین در روز عاشورای سال ۶۱ به هنگام قتل پدرش ۲۳ ساله بوده است[۵۱]“.
فرزندان امام سجاد (علیه السلام) :
شمار فرزندان آن حضرت نیز در آثار مورخان و تذکره نویسان با اختلافاتی آمده است.زبیری صاحب کتاب” نسب قریش ” که کتاب او قدیمی ترین ماخذ موجود است می نویسد : ” پسران او: حسین اکبر ، محمد ، عبدالله ( مادر آنان ام عبدالله دختر حسن بن علی بن ابی طالب است) و زید (از ام ولد ) و داود ، عمر ، علی و عبدالرحمن( در خردسالی مردند) ، حسین اصغر ، سلیمان و قاسم . دختران او : خدیجه ، عبده ، ام کلثوم ، فاطمه ، علیه و ام الحسین[۵۲]“.
ابن سعد پسران امام (علیه السلام) را ۱۰ تن ذکر کرده است به نام های حسن ، حسین اکبر ، محمد ، عبدالله ، عمر ، زید ، علی ، حسین اصغر ، سلیمان و قاسم و دختران امام (علیه السلام) را ۷ دختر شمرده است : خدیجه ، علیه ، کلثوم ، ملیکه ، فاطمه ، ام الحسین و ام الحسن ( حسنه ).[۵۳]
ابن قتیبه ۶ پسر را ذکر کرده است به نام های حسن ، محمد ، علی ، عبدالله (از ام عبدالله ) ، عمر ، زید ( از ام ولدی به نام حیدان ) و تعداد دختران را ۴ دختر نوشته است به نام های خدیجه ، ام حسن ، ام موسی و ام کلثوم[۵۴] .
بلاذری پسران را محمد ، عبدالله ، حسین ( از ام عبدالله ) ، عمر و زید و دختران را علیه ، خدیجه ، ام موسی ، ام حسن ، کلثوم و ملیکه نوشته است .[۵۵]
ذهبی می نویسد : ” حسن و حسین که در خردسالی مردند ، محمد باقر ، عبدالله ، زید ، عمر ، علی ، محمد اوسط ، عبد الرحمن ، حسین صغیر و قاسم ” و به دختران آن حضرت اشاره نکرده است.[۵۶]
ابن صباغ مالکی می نویسد : ” علی بن الحسین ۱۵ فرزند داشت ، ۱۱ پسر و ۴ دختر .[۵۷] محمد مکنی به ابو جعفر و ملقب به باقر که مادرش ام عبدالله دختر حسن بن علی بن ابی طالب است ، زید و عمر که مادر آنان ام ولد است و عبدالله ، حسن ، حسین که مادر شان ام ولد است . حسین اصغر ، عبدالرحمن و سلیمان از ام ولد و علی کوچکترین فرزند علی بن الحسین (علیه السلام) و خدیجه که مادرش ام ولد است و فاطمه ، علیه و ام کلثوم که مادرشان ام ولد است “.[۵۸]
ابن حزم ضبط مفصل تری دارد : ” پسران وی محمد ( مادرش ام عبدالله است ) ، زید ( از ام ولد ) ، حسین ، عبدالله و عمر هستند . دختران وی : خدیجه که همسر محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب است . عبده که نخست همسر محمد بن معاویه بن عبدالله بن جعفر شد و سپس به علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب شوهر کرد و پس از او همسر نوح بن ابراهیم بن محمد بن طلحه شد. ام کلثوم که همسر داود بن حسن مثنی شد . ام الحسن زن داود بن علی بن عبدالله بن عباس شد. علیه که نخست همسر علی بن حسین بن حسن بن علی بن ابی طالب بود و سپس به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر شوهر کرد و ام الحسین زن ابراهیم امام .[۵۹]
خواجه پارسای بخاری در کتاب ” فصل الخطاب لوصل الاحباب ” چنین نوشته است : ” ابی جعفر محمد الباقر که مادرش ام عبدالله دختر حسن نوه ی پیامبر (ص) است ، زید شهید مصلوب در کوفه که جد شرفای یمن است ، عبدالله باهر که مزارش در موصل است ، عمر اشرف ، حسین اصغر و علی که ادامه نسل زین العابدین از این شش فرزند است رضی الله عنهم . سایر پسرانش عبارتند از حسن ، حسین اکبر ، قاسم و سلیمان رضی الله عنهم[۶۰]” . خواجه پارسا اشاره ای به دختران آن حضرت نکرده است . آنچه پیش از این گفتیم همگی از کتب متقدم و متاخر اهل سنت و جماعت بود، حال چند مورد از نظرات بزرگان شیعه را در مورد فرزندان آن حضرت نقل می کنم :
شیخ مفید (ره) در “ارشاد” فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) را ۱۵ فرزند نوشته است:
پسران : محمد ( امام باقر (علیه السلام) ) که مادرش ام عبدالله است ، حسن ، حسین ، زید ، عمر ، حسین اصغر ، عبدالرحمن ، سلیمان ، علی ومحمد اصغر که همگی از ام ولد بوده اند.
دختران : خدیجه ، فاطمه ، علیه و ام کلثوم [۶۱].
علی بن عیسی اربلی مؤلف “کشف الغمه” در یکی از روایات خود فرزندان امام سجاد (علیه السلام) را ۱۵ فرزند نوشته است ( مطابق مفید ) و از روایت دیگری که گویا مورد اعتماد او نیست می نویسد ۹ پسر داشت و دختری نداشت و به روایتی دیگر می نویسد : او را ۸ پسر بود و دختری نداشت[۶۲].
ابن شهر آشوب برای امام سجاد (علیه السلام) ۱۲ پسر نام می برد به نام های محمد ( باقر ) ، عبدالله باهر ، زید ، عمر ، حسین اصغر ، عبدالرحمن ، سلیمان ، حسن ، حسین اکبر ، عبیدالله ، محمد اصغر و علی و می گوید : گفته اند او را دختری نبود و گفته اند دختران او فاطمه ، علیه و ام کلثوم بودند[۶۳] .
طبرسی در “اعلام الوری” می نویسد : “پسران او : محمد باقر ( مادراو ام عبدالله است ) ، زید ، عمر ( مادر آنان ام ولد ) ، عبدالله ، حسن ، حسین ( مادرشان ام ولد ) حسین اصغر. دختران او : خدیجه ( از ام ولد ) ، فاطمه ، علیه و ام کلثوم[۶۴]” .
از میان اهل سنت سبط بن جوزی که به نظر ابن سعد معتقد است اضافه می کند که بعضی فرزندی به نام عبیدالله برای او نام برده اند[۶۵] که از بین مواردی که ذکر کردیم تنها ابن شهر آشوب نویسنده شیعی و صاحب مناقب چنین نامی را ذکر کرده است[۶۶].
در مورد امام باقر (علیه السلام) ، عبدالله ، زید ، و عمر اتفاق نظر وجود دارد و حسین اکبر را تنها ابن قتیبه ننوشته است و اگر چه نام حسین اصغر در برخی منابع اهل سنت نیامده است ولی در بین شیعیان در مورد او اجماع بیشتری وجود دارد . علی را نیز تنها بلاذری ، ابن حزم و طبرسی ذکر نکرده اند . در مورد دختران آن حضرت اگر کسانی را که دختری برای آن حضرت ذکر نکرده اند کنار گذاریم به غیر از ابن شهر آشوب همه نام خدیجه را آورده اند و همه ی اسنادی که بررسی کردیم ام کلثوم را دختر امام سجاد (علیه السلام) دانسته اند و از نظر شیعیان فاطمه و علیه نیز دختر امام سجاد (علیه السلام) هستند اگر چه این امر منحصر به شیعیان نیست و از اسنادی که بررسی کردیم ( از اهل سنت ) در ۵ تای آن ها نام علیه و در ۴ تای آنها نام فاطمه آمده است.
تاریخ وفات و محل دفن امام سجاد (علیه السلام) :
در مورد مدفن آن امام بزرگوار اختلافی نیست و همچون شیعیان اهل سنت نیز محل دفن ایشان را در قبرستان بقیع در کنار عموی مظلومشان حضرت حسن بن علی (علیه السلام) نوشته اند. ابن صباغ مالکی در “الفصول المهمه” ، ابن خلکان در “وفیات الاعیان” و ابن حجر هیتمی در “الصواعق المحرقه” به این موضوع تصریح کرده اند و خواجه پارسای بخاری در “فصل الخطاب لوصل الاحباب” می گوید : “و دفن فی القبه التی فیها العباس ، و عمه الحسن ، ثم دفن فیها ابنه محمد الباقر و ابنه جعفر الصادق رضی الله عنهم فللّه درها من قبه ما أکرمها و أشرفها[۶۷].” ابن سعد در “طبقات”[۶۸] و ذهبی در “سیر اعلام النبلاء”[۶۹] نیز قبر آن حضرت را در بقیع دانسته اند.
اما در مورد سال وفات آن حضرت نیز اختلاف وجود دارد . سبط بن جوزی”در تذکره الخواص” می نویسد : “در وفات علی بن الحسین (علیه السلام) چند قول است :
۱- سال ۹۴ ۲- سال ۹۲ ۳- سال ۹۵
قول اول درست تر است زیرا که در آن سال چون دانشمندان زیادی فوت کردند سال فقها نامیده شد و او که آقای فقیهان بود در اول آن سال از دنیا رفت و دیگران نیز پس از وی از دنیا رفتند[۷۰]“.
ابن سعد در “طبقات” می گوید : “محمد بن عمر واقدی از عبدالحکیم بن عبدالله بن ابی فروه ما را خبر داد که علی بن الحسین به سال ۹۴ در مدینه در گذشت و در بقیع دفن شد و از بسیاری مرگ فقیهان در آن سال آن را سنه الفقهاء نامیدند” همچنین ابن سعد از محمد بن عمر واقدی نقل می کند که گفت : “حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب می گفت : پدرم علی بن الحسین به سال ۹۴ درگذشت و در محوطه گورستان بقیع بر او نماز گزاردیم” ابن سعد پس از نقل دو روایت فوق روایتی از فضل بن دکین می آورد که علی بن الحسین (علیه السلام) به سال ۹۲ وفات کرده است اما ابن سعد به این روایت این گونه پاسخ می دهد که فضل درست نمی گفت و تحقیق نکرده بود و افراد خاندان علی بن الحسین (علیه السلام) و همشهریان او از فضل براین موضوع داناترند[۷۱].
ابن صباغ مالکی در “الفصول المهمه” وفات امام سجاد (علیه السلام) را ۱۲ محرم سال ۹۴ هجری قمری در سن ۵۷ سالگی می داند[۷۲] و هچنین ذهبی در “تذکره الحفاظ” ربیع الاول سال ۹۴ را سال وفات امام زین العابدین (علیه السلام) می داند[۷۳]. البته ذهبی در “سیر اعلام النبلاء” اختلاف روایات را متذکر می شود و می گوید : “قال الواقدی و ابوعبید و البخاری و الفلاس : مات سنه أربع و تسعین و روی ذلک عن جعفر الصادق و قال یحیی أخو محمد بن عبدالله بن حسن : مات فی رابع عشر ربیع الاول لیله الثلاثاء سنه أربع (۹۴) . و قال أبو نعیم و شباب : توفی سنه اثنتین و تسعین (۹۲) و قال معن بن عیسی : سنه ثلاث (۹۳) و قال یحیی بن بکیر : سنه خمس و تسعین (۹۵)” و می افزاید : “والاول الصحیح”[۷۴] یعنی سال ۹۴ مختار شمس الدین ذهبی برای وفات امام سجاد (علیه السلام) است چنان که در “تذکره الحفاظ” نیز بیان کرده است. همچنین زبیری در “نسب قریش” ، ابن قتیبه در “المعارف” و ابن جوزی در “صفه الصفوه” سال ۹۴ را سال وفات آن حضرت دانسته اند[۷۵]. ابن خلکان هم در “وفیات الاعیان” در مورد وفات امام سجاد (علیه السلام) ۳ قول را مطرح کرده که یکی از آنها سال ۹۴ است و دوتای دیگر که بعید می نماید ۹۲ و ۹۹ است.[۷۶]
اما برخی از مورخان و محدثان بیشتر به سال ۹۵ ه.ق برای سال وفات امام سجاد (علیه السلام) نظر دارند که از این دسته میتوان به طبری[۷۷] ، ابن حجر هیتمی و خواجه پارسای بخاری[۷۸] اشاره کرد و همچنین ۲ عالم بزرگوار شیعه شیخ مفید[۷۹] و شیخ کلینی[۸۰]. بلاذری[۸۱] هر دو سال ۹۴ و ۹۵ را روایت کرده است. ابن حجر عسقلانی[۸۲] نیز پس از نقل اختلاف روایات در مورد سال وفات آن حضرت به سالهای ۹۲ ، ۹۳ ، ۹۴ ، ۹۵ ، ۹۹ و ۱۰۰ نتیجه می گیرد که وفات امام سجاد (علیه السلام) به سال ۹۴ یا ۹۵ بوده است.
از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که سال های ۹۴ و ۹۵ بیشتر شهرت دارد و از این که منابع متقدمی چون “طبقات” ابن سعد و “نسب قریش” سال۹۴ را سال وفات آن حضرت دانسته اند می توان نتیجه گرفت که وفات امام زین العابدین (علیه السلام) به سال ۹۴ ه.ق یعنی سنه الفقهاء واقع شده است و احتمالاً در دوازدهم ماه محرم.
شیعیان علت وفات آن حضرت را مسمومیت و قاتل ایشان را هشام بن عبدالملک می دانند. کفعمی در “مصباح” می نویسد : “روز شنبه بیست و دوم محرم سال نود و پنجم با زهری که به دستور هشام بن عبدالملک بدو خوراندند مسموم شد[۸۳]“.
اما ابن صباغ مالکی در”الفصول المهمه” می گوید : “و می گویند او را مسموم کردند و آن که مسمومش کرد ولیدبن عبدالملک بود [۸۴]” ابن حجر هیتمی نیز می نویسد : “وقیل سمه الولیدبن عبدالملک[۸۵]“. البته ذکر این نکته ضروری است که چه وفات آن حضرت را سال ۹۴ بدانیم و چه سال ۹۵ به هر حال در دوران خلا فت ولیدبن عبدالملک اموی بوده است زیرا وفات ولید در سال ۹۶ رخ داده است. ابن سعد به سندش از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که علی بن حسین(علیه السلام) وصیت فرموده است که مرگ او را به هیچ کس خبر ندهند و پیکرش را تند و شتابان برند و در پارچه پنبه ای کفن شود و در حنوط او مشک قرار ندهند[۸۶].
این روایت نشان دهنده نارضایتی امام سجاد (علیه السلام) از مردم زمانش است چنان که در جای دیگر فرموده اند :” ما در میان قوم خود همچون بنی اسرائیل در میان آل فرعون به سرمی بریم [۸۷]“.
سیمای امام سجاد (علیه السلام) در بیان اهل سنت :
ابن خلکان می گوید : “فضائل و مناقب زین العابدین بیش از آن است که شمرده شود[۸۸].”
عظمت امام سجاد (علیه السلام) تا آن جاست که فردی چون منصور دوانیقی نتوانسته است این آفتاب تابان را انکارکند . منصور در نامه ای به محمد بن عبدالله بن حسن ( نفس زکیه ) که طبری آن را در حوادث سال ۱۴۵ نقل کرده است می نویسد : “و ما ولد منکم[۸۹] بعد وفاه رسول الله (ص) أفضل من علی بن الحسین و هولأم ولد[۹۰].”
ابن ابی الدنیا به اسنادش از عبدالرحمن بن حفص قرشی نقل کرده که می گوید : علی بن الحسین وقتی که وضو می گرفت رنگش زرد می شد . می پرسیدند : این چه حالتی است که در وقت وضو گرفتن بر شما عارض می شود؟ می فرمود : “آیا می دانید که من مقابل چه کسی می خواهم بایستم؟!” ابن سعد در طبقات نقل کرده که علی بن الحسین (علیه السلام) وقت راه رفتن دست هایش راتکان نمی داد و چون برای نماز می ایستاد بدنش می لرزید. می پرسیدند : شما را چه می شود؟ می فرمود :” چه می دانید که من با چه کسی می خواهم مناجات کنم ؟![۹۱]”
ابن خلکان می گوید : “زین العابدین نسبت به مادرش[۹۲] بسیار نیکوکاربود. تا این که به او گفتند تو نیکوکارترین مردم نسبت به مادرت هستی ولی ندیده ایم با او در یک سفره هم غذاشوی. پس فرمود : “می ترسم دستم به طرف لقمه ای رود که پیش از من مادرم با نگاهش قصد آن لقمه کرده باشد وبه سبب این عاق شوم[۹۳].”
ابن حجر در “الصواعق المحرقه” در مورد امام سجاد(علیه السلام) می گوید : “و کان الامام زین العابدین رضی الله عنه عظیم التجاوز و العفو و الصفح[۹۴]“.
ابن عبدربه اندلسی نقل میکند که عبدالملک بن مروان مالی کثیر در ظرفی داشت وآن را گم کرد پس به غلام تهمت زد ولی غلام به این کاراقرار نکرد. عبدالملک غلام را به زمین زد و بر سینه اش نشست و آرنجش را بر سینه ی او گذاشت و فشار داد که ناگهان غلام جان داد . عبدالملک می گفت : “نمی خواستم او را بکشم ولی از دستم در رفت و زیر دست من مرد. پس به مدینه آمدم و از سعید بن مسیب، ابوعبدالرحمن ، عروه بن زبیر ، قاسم بن محمد و سالم بن عبدالله پرسیدم پس همگی گفتند : برای تو توبه ای نمی شناسیم ! پس از علی بن الحسین پرسیدم او گفت : “برای گناه تو توبه ای است، ۲ ماه پشت سر هم روزه بگیر وبنده ای آزاد کن و ۶۰ مسکین را اطعام بده.” پس انجام دادم[۹۵].
ابن سعد در “طبقات” می گوید : “همگان گفته اند که علی بن الحسین مردی مورد اعتماد ، امین، بلندمرتبه ، پارسا و بسیار حدیث بوده است[۹۶].” حماد بن زید ازیحیی بن سعید روایت می کند که گفت : “علی بن الحسین افضل هاشمیانی بود که من درک کردم[۹۷].”
ابوحازم الاعرج در مورد امام سجاد (علیه السلام) می گوید : “هیچ هاشمی افضل از او ندیدم[۹۸].” و سعید بن مسیب نیز می گفت : “از او پرهیزکارتر و پارساتر ندیدم[۹۹].”
ابن وهب از مالک روایت می کند که گفت : “نبود در اهل بیت رسول خدا (ص) مانند علی بن الحسین و او کنیز زاده بود”. حاکم می گوید از ابابکر بن دارم شنیدم و او از بعضی از شیوخش به نقل از ابوبکربن أبی شیبه که گفت : “اصلح الاسانید کلها الزهری عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی[۱۰۰]” همان طور که در عبارت قبل مشهود است ابوبکر بن ابی شیبه بهترین سند را حدیثی می داند که ابن شهاب زهری از امام علی بن الحسین (علیه السلام) روایت کند . زهری شخصیتی بسیار معتبر در کتب رجال اهل سنت است به طوری که ذهبی در مورد او می گوید : “ولا فی الحفظ و معرفه السنن درجه قتاده و ابن شهاب[۱۰۱]” . حال ببینیم نظر ابن شهاب زهری در مورد امام زین العابدین (علیه السلام) چیست؟ زهری هرگاه از امام علی بن الحسین (علیه السلام) یاد می کرد می گریست و می گفت : زین العابدین[۱۰۲] .
معمر از زهری روایت می کند که گفت : “درک نکردم از اهل بیت کسی فاضل تر از علی بن الحسین[۱۰۳]“. همچنین ابن عیینه از زهری روایت می کند که گفت : “هیچ قریشی فاضل تر از علی بن الحسین ندیدم[۱۰۴]” ابن عیینه همچنین از زهری روایت می کند که گفت : “ما کان أکثر مجالستی مع علی بن الحسین و ما رأیت أحدا کان أفقه منه و لکنه کان قلیل الحدیث[۱۰۵]“.
شعیب نیز از زهری چنین روایت می کند : “کان علی بن الحسین من أفضل أهل بیته و أحسنهم طاعه و أحبهم إلی مروان و إلی عبدالملک[۱۰۶]“.
علی بن محمد مدائنی از یزید بن عیاض چنین نقل کرده است که زهری مرتکب قتل غیر عمد شد خانه و خانواده خود را رها کرد و از مدینه بیرون رفت و خیمه ای زد و گفت :از این پس سقف خانه ای بر من سایه نخواهد افکند. علی بن الحسین از کنار او گذشت و فرمود : “ای ابن شهاب ! نومیدی تو از رحمت خدا بزرگتر از گناه تو است. از خدا بترس و آمرزش خواه. خونبهای مقتول را برای خانواده اش بفرست و به خانه و پیش خانواده ات برگرد”. زهری می گفته است : “منت علی بن الحسین بر من از همگان بیشتر است[۱۰۷]“.
ابن سعد به سندش ازهشام بن عروه نقل می کند که گفت : “علی بن الحسین با مرکوب خویش به مکه می رفت و برمی گشت و هیچ تازیانه بر آن نمی زد[۱۰۸]” و ابراهیم بن محمد الشافعی از ابن عیینه نقل می کند که گفت : ” علی بن الحسین در زمان حج وقتی سوار بر مرکبش می شد رنگش زرد شده و می لرزید و نمی توانست که لبیک بگوید پس مالک به او می گفت چرا لبیک نمی گویی ؟ می فرمود که “می ترسم لبیک بگویم پس به من خطاب کنند لا لبیک “. مالک می گفت ناچاری که لبیک بگویی پس هنگامی که لبیک می گفت از مرکبش می افتاد و لرزش بدنش قطع نمی شد تا حج را انجام می داد[۱۰۹]“.
همچنین مصعب زبیری از مالک نقل می کند : “وقتی علی بن الحسین احرام می بست نمی خواست که لبیک بگوید پس چون لبیک می گفت از ناقه اش می افتاد و به من رسیده است که او در هر شبانه روز ۱۰۰۰ رکعت نماز می خواند تا زمانی که وفات کرد [۱۱۰]“.
سبط بن جوزی هم “در تذکره الخواص” می گوید : “چون شب بر می خواست ابتدا مسواک می کرد سپس وضو می ساخت و آنچه روزانه از او فوت شده بود قضا می کرد و رسم شبانه روزی وی ۱۰۰۰ رکعت نماز بود[۱۱۱]“.
محمد بن ابی معشر سندی از ابو نوح انصاری روایت می کند که گفت :” در خانه علی بن الحسین آتش سوزی شد و او در حال سجده بود پس گفتند : ای پسر رسول خدا آتش ! آتش!! ولی ایشان سرش را بلند نکرد تا آتش خاموش شد . به ایشان گفتند : چه چیز تو را ازآتش باز داشت ؟ فرمود : آتشی دیگر[۱۱۲]“.
امام سجاد (علیه السلام) با آن که علم در خاندان او بود نزد آنان که از علم بهره ای داشتند می رفت و با آنان می نشست و آنان را حرمت می نهاد ولو این که این افراد از بندگان بودند.ایشان وقتی وارد مسجد می شد از میان مردم رد شده و نزد زید بن اسلم می نشست. نافع بن جبیر به ایشان گفت : خدایت بیامرزد ، تو سرور مردمی ! می آیی و نزد این بنده ( زید بن اسلم ) می نشینی ؟ امام سجاد (علیه السلام) به او فرمود : ” علم هر کجا باشد باید آن را دنبال کرد[۱۱۳] “.
این روایت به شکل دیگری نیز نقل شده است ، ابن حجر عسقلانی از مالک نقل می کند که روزی نافع بن جبیر در این مورد به امام سجاد (علیه السلام) گفت : ” شما با افراد پستی نشست و برخاست می کنید “. پس علی بن الحسین (علیه السلام) فرمود : ” همانا من با کسی نشست و برخاست می کنم که مجالست با او برای دینم سودمند باشد[۱۱۴]“. به همین علت است که زید بن اسلم می گفت : ” ما رأیت فیهم مثل علی بن الحسین[۱۱۵] “.
ابن سعد می گوید : “هشام بن اسماعیل مخزومی فرماندار مدینه علی بن الحسین را آزار می رساند و روی منبر به علی(بن ابی طالب ) ناسزا می گفت و به آن حضرت جسارت می کرد. همین که ولیدبن عبدالملک به خلافت رسید او را بر کنار کرد و دستور داد که او را نگاه دارند تا مردم اگر شکایتی از او دارند بازگو کنند هشام گفت به خدا سوگند که من جز از علی بن الحسین از کسی نمی ترسم زیرا که او مرد صالحی است و ولید حرف او را می پذیرد. پس علی بن الحسین به یاران و دوستانش سفارش کرد مبادا متعرض هشام بشوید سپس برای انجام کاری از کنارهشام گذر کرد ومتعرض او نشد در حالی که هشام در حضور مردم ایستاده بود او را صدا زد و گفت : خدا بهتر می داند که رسالتش را در کجا قرار دهد ![۱۱۶] ”
همچنین ابن سعد از واقدی و او از ابن ابی سبره نقل می کند که عبدالله بن علی بن الحسین ما را خبر داد که چون هشام بن اسماعیل ( فرماندار مدینه ) از کار برکنار شد پدرم ما را از انجام کارهایی که ناخوش نمی داریم نسبت به او منع کرد. او ما را جمع کرد و فرمود : این مرد از کار برکنار شد و دستور داده شده است که او را برای مردم برپا دارند. نباید هیچ کس از شما متعرض او شود. من گفتم : پدر جان به چه مناسبت ؟ به خدا سوگند کار او نسبت به ما بسیار بد بود و ما در جستجوی چیزی جز امروز نبودیم. فرمود : “پسرکم ! او را به خدا وا می گذاریم”. به خدا سوگند هیچ کس از خاندان حسین یک کلمه هم متعرض او نشد تا گرفتاریش برطرف شد[۱۱۷].
قرشی نقل کرده است که مردی خدمت علی بن الحسین آمد و گفت : فلان کس از شما بدگویی می کند فرمود : “برخیز و مرا نزد او ببر” مرد برخاست و با وی نزد آن مرد رفتند در حالی که گمان می کرد که می خواهد از آن مرد انتقام بگیرد اما همین که به او رسید فرمود :”فلانی اگر آنچه را در حق من گفته ای درست باشد خداوند از من بگذرد و اگر نادرست است خداوند تو را بیامرزد[۱۱۸]“.
ابن سعد می گوید عبدالله بن داود از شیخی به نام مستقیم ما را خبر داد که گفته است پیش علی بن الحسین بودیم هرگاه نیازمندی می آمد به تن خویش بر می خاست و به دست خود او را چیزی می داد و در حالی که اشاره به کف دست خود می کرد می فرمود :”صدقه پیش از آن که به دست درویش برسد به دست خدا می رسد[۱۱۹]“.
حاتم بن ابی صغیره از عمرو بن دینار نقل می کند که علی بن الحسین بر محمد بن اسامه بن زید ( در وقتی که مریض بود جهت عیادت ) وارد شد. محمد شروع به گریه کرد و نگران بود ، علی (بن الحسین) به وی گفت چرا ناراحتی؟ پاسخ داد: بدهکارم. فرمود: بدهی تو چقدر است ؟ گفت: ۱۵ هزار دینار. فرمود: بر عهده ی من[۱۲۰].
کرم امام سجاد (علیه السلام) قابل وصف نیست ؛ از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که پدرم دوبار مالش را در راه خدا تقسیم کرد[۱۲۱].
ابو نعیم در کتاب” حلیه” به نقل از ابوبکر بن مالک و از عبدالله بن احمد بن حنبل از قول ابومعمر از شیبه بن نعامه نقل کرده که می گوید : ” علی بن الحسین انفاق می کرد وقتی که از دنیا رفت فهمیدند که صد خانوار را در مدینه اداره می کرده است” و به روایتی آنها نمی دانستند که چه کسی آذوقه برای آنها می آورد زیرا که شب هنگام برای آنها چیزی می برد؛ وقتی که او از دنیا رفت دیدند دیگر آن شخص شب ها نمی آید. و به روایتی او خود کیسه ی نان را شبانه به پشت می گرفت و به مستمندان می رساند و می گفت : “صدقه نهانی آتش خشم خدا را خاموش می کند” و در روایتی مردم مدینه می گفتند ما صدقه نهانی را از دست ندادیم مگر وقتی که علی بن الحسین از دنیا رفت[۱۲۲].
جریر بن عبد المجید از عمرو بن ثابت نقل کرده که گفته است : “وقتی علی بن الحسین وفات کرد در پشتش اثری یافتند که از شبانه بردن آذوقه برای فقرا بر جای مانده بود[۱۲۳]“.
ابن سعد از اسحق بن ابی اسرائیل و او از جریر و او از شیبه بن نعامه نقل می کند که “علی بن الحسین به ظاهر بخیل بود ولی پس از رحلتش معلوم شد که پوشیده از همگان صد خانوار را اداره می کرده است[۱۲۴]“.
اما بر امام سجاد (علیه السلام) در زندگیش چه گذشته است؟ شاید نقل روایت ابن سعد بتواند گوشه ای از رنج ایشان را بیان کند. ابن سعد از مالک بن اسماعیل و او از سهیل بن شعیب و او از پدرش از منهال بن عمرو نقل می کند که می گفته است پیش علی بن الحسین رفتم و گفتم خدایت سلامت دارد چگونه بامداد کرده ای ؟ فرمود : “گمان نمی کردم پیرمردی مانند تو از مردم این شهر نداند که ما چگونه ایم و به چه حالیم. اینک اگر نمی فهمی یا نمی دانی تو را آگاه می سازم که میان قوم خود همچون بنی اسرائیل میان آل فرعون به سر می بریم. آل فرعون پسران – مردان – ایشان را می کشتند و زنانشان را نگه می داشتند. سرور و پیر ما – امیر المؤمنین (علیه السلام) – چنان شده است که با فحش و دشنام به او بر منابر به دشمن ما تقرب می جویند. قریش مدعی است بر همه ی اعراب برتری دارد که محمد (ص) از آن قبیله است و هیچ فضیلتی برای قریش جز به حساب این که محمد (ص) از آنان است شمرده نمی شود. همه ی اعراب هم این فضیلت را برای ایشان اقرار کردند. از سوی دیگر عرب هم چنان است که معتقد برفضیلت خود بر غیر عرب است چون محمد (ص) عرب است و جز به حساب آن حضرت برای ایشان هیچ فضیلتی نیست. ملت های غیر عرب این موضوع را اقرار دارند. اینک اگر اعراب درست می گویند که بر عجم فضیلت دارند و قریش هم درست می گویند که بر عرب فضیلت دارند و دلیل ایشان هم این است که محمد (ص) از آنان است بنابراین ما خاندان را بر قریش فضیلت است که محمد (ص) از ما است. آنان در پناه این حق ما همه چیز را گرفتند و برای خود ما حقی نمی شناسند. اگر نمی دانی که چگونه ایم و شب را چگونه به بامداد رسانده ایم بدان که این گونه است.” منهال بن عمرو گفت : “گمان کردم که علی بن الحسین می خواهد این سخن را به گوش همه ی کسانی که در خانه اند برساند[۱۲۵]“.
مناجات های عاشقانه و عارفانه:
شاید اولین چیزی که بعد از شنیدن نام مبارک امام سجاد (علیه السلام) به ذهن متبادر می شود مناجات ها و ادعیه آن حضرت و” صحیفه سجادیه” این انجیل آل محمد(ص) است.
شیخ سلیمان قندوزی حنفی در جلد سوم” ینابیع الموده” بابی را به نقل برخی ادعیه” صحیفه سجادیه” اختصاص داده است و از” صحیفه کامله سجادیه” با عنوان زبور اهل بیت الطیبین سلام الله علیهم یاد کرده است.[۱۲۶]
برخی از سیره نویسان و علمای رجال اهل سنت مناجات های زیبای آن حضرت را زیور نوشته های خود کرده اند که ما نیز با نقل برخی از این مناجات های عاشقانه و عارفانه این بخش پایانی را زینت می دهیم :
از ابو حمزه ثمالی نقل است که علی بن حسین (علیه السلام) به اولادش می فرمود: ای فرزندانم هنگامی که مصیبتی از مصیبت های دنیا به شما رسید یا تنگی و امر سختی برای شما پیش آمد ، پس یکی از شما وضو بگیرد و ۴ رکعت یا ۲ رکعت نماز بخواند و هنگامی که از نماز فارغ شد بگوید :
” یا موضع کل شکوی یا سامع کل نجوی یا شافی کل بلوی و یا عالم کل خفیه و یا کاشف ما یشاء من بلیه و یا منجی موسی و یا مصطفی محمد و یا متخذاً إبراهیم خلیلاً ، ادعوک دعاء من اشتدت فاقته و ضعفت قوته و قلت حیلته ، دعاءالغریق الغریب الفقیر الذی لا یجد لکشف ما هو فیه الّا انت ، یا ارحم الراحمین سبحانک إنّی کنت من الظالمین . ”
علی بن الحسین (علیه السلام) فرمود: دعا نمی کند مرد بلا زده ای به این دعا مگر این که فرج یابد.[۱۲۷]
زید بن اسلم گفت: از دعای علی بن الحسین این بود : ” اللهم لا تکلنی إلی نفسی ، فاعجز عنها و لا تکلنی إلی المخلوقین فیضیعونی.[۱۲۸] ”
امام سجاد (علیه السلام) در خانه اش محلی برای عبادت داشت و هنگامی که یک سوم یا نیمی از شب سپری می شد به صدای بلند می گفت :
” اللهم إن هول المطلع و الوقوف بین یدیک أوحشنی من وسادی ، و منع رقادی.”
سپس سر بر خاک می نهاد و اهل بیت و اولادش به کنار او می آمدند و بر حال امام (علیه السلام) می گریستند اما آن حضرت بر آنان التفات نداشت و می گفت :
” اللهم إنی اسألک الروح و الراحه حین ألقاک و أنت عنی راض[۱۲۹]“.
از دیگر دعاهای امام سجاد(علیه السلام) این دعا است : ” اللهم إنی أعوذ بک أن تحسّن فی لوا ئح العیون علانیتی و تقبّح فی خفیات العیون سریرتی ، اللهم کما اسأت و احسنت إلیّ فإذا عدت فعد علیّ.[۱۳۰] ”
در” صفه الصفوه” و “عقد الفرید” در ادامه ی این دعا آمده است : ” و ارزقنی مواساه من قتّرت علیه بما وسعت علیّ .[۱۳۱] ”
طاوس یمانی گوید: شبی علی بن الحسین (علیه السلام) را در کنار رکن (و یا حجر الاسود ) دیدم ، پس نزدیک او نشستم ، ایشان نماز خواند وسپس به سجده رفته و پیشانی اش را بر خاک نهاد و گفت: ” الهی عبیدک بفنا ئک ، مسکینک بفنا ئک ، فقیرک بفنا ئک ، سائلک بفنا ئک . ”
طاوس گفت : ” در هر بلایی به این عبارت دعا کردم خداوند آن بلا را از من دور کرد و در کارم گشایش ایجاد کرد.[۱۳۲]”
این مقاله را با مناجاتی از آن امام بزرگوار (علیه السلام) به پایان می برم. ابوحمزه ثمالی از ابراهیم بن محمد آورده است که از علی بن الحسین شنیدم در مناجات شبانه اش می گفت : “خداوندا! ای آقا و مولای ما ! اگر به قدری گریه کنیم که پلک های ما بیفتد و آن قدر ناله کنیم که صدای ما قطع شود و به قدری سرپا بایستیم که پاهای ما بخشکد و آن قدر در رکوع بمانیم که بند از بندمان جدا شود و آن قدر ذکر تو را بگوییم که زبانمان از کاربماند با همه ی آن نخواهیم توانست گناهی از گناهانمان را محو کنیم !”[۱۳۳]
پی نوشت ها:
[۱] دراین کتاب بیشتر از احمد بن حنبل روایت کرده است.
[۲] تاریخ تشیع در ایران ۲ / ۷۳۲ به نقل از دیوان خوارزمی
[۳] تاریخ تشیع در ایران ۲ / ۷۲۸
[۴] همان ، ۲ / ۷۲۸ به نقل از تاریخ گزیده
[۵] سیر الاعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۶]همان، جلد ۵ ذیل عنوان محمد الباقر (علیه السلام)
[۷] مکتب در فرایند تکامل به نقل از سیر الاعلام النبلاء جلد ۱۳
[۸] تاریخ تشیع در ایران ۲ / ۵۲۸ به نقل از جامع التواریخ جلد ۱
[۹] ینابیع الموده ۳ / ۱۰۳ به نقل از جواهر العقدین ۲ / ۱۶۳ به نقل از معراج الوصول فی معرفه فضل آل الرسول
[۱۰] شرح حال و فضایل خاندان نبوت( ترجمه تذکره الخواص) فصل مربوط به علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۱] الفصول المهمه، فصل مربوط به علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۲] تهذیب التهذیب جلد۷ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام) و همچنین نگاه کنید به ینابیع الموده ۳ / ۱۵۴ :” سمی زین العابدین لکثره عبادته”
[۱۳] ینابیع الموده ۲/۳۴ حدیث ۲۰ به نقل از سنن ابن ماجه ۱/۴۴ حدیث ۱۱۸
[۱۴] ینابیع الموده ۲/۳۴ حدیث ۳ به نقل از سنن ابن ماجه ۱/۵۱حدیث ۱۴۴ و سنن الترمذی ۵/۳۲۴ حدیث ۳۸۴۶
[۱۵] العقد الفرید ۵/۱۳۳
[۱۶] همان
[۱۷] روزنامه ایران شماره ۲۷۱۶ مقاله ” محبت اهل بیت حلقه اتصال مردم ایران و مصر ” نوشته محسن پاک آیین
[۱۸] یعنی وای روزگار هرمز سیاه باد.
[۱۹] اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی ۲/۳۶۹
[۲۰] زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام) /۱۳
[۲۱] خدمات متقابل اسلام و ایران /۱۳۲
[۲۲] در تاریخ طبری ، ۴ / ۱۶ذیل حوادث سنه ۹۳ چنین آمده است :” فأخبرنا شیخ من بنی سدوس عن حمزه بن بیض قال : أصاب قتیبه بخراسان بالسغد جاریهً من ولد یزدجرد ، فقال : أترون ابن هذه یکون هجیناً ؟ فقالوا : نعم ، یکون هجینا من قبل ابیه ، فبعث بها إلی الحجاج ، فبعث بها الحجاج إلی الولید فولدت له یزید بن الولید .”
[۲۳] وفیات الاعیان ۳/۲۶۷
[۲۴] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۲۵] وفیات الاعیان ۳/۲۶۷
[۲۶] ینابیع الموده ۳/۱۵۳ و ۱۵۲ به نقل از فصل الخطاب
[۲۷] خدمات متقابل اسلام وایران /۱۳۱
[۲۸] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۲۹] وفیات الاعیان ۳/۲۶۹ به نقل از المعارف
[۳۰] نقش امام سجاد (علیه السلام) در رهبری شیعه / ۲۴ به نقل از انساب الاشراف ۳ / ۳۲۵
[۳۱] و علی بن الحسین الذی أمه أم ولد ، مقاتل الطالبیین / ۱۱۹
[۳۲] خدمات متقابل اسلام و ایران /۱۳۱
[۳۳] به دلیل پرهیز از اطاله کلام ، دلایل ایشان با تصرف و تلخیص بیان شده است. طالبان به کتاب “زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام) ” رجوع کنند.
[۳۴] وفیات الاعیان ۳/۲۶۷
[۳۵] زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام) /۱۷و۱۶ به نقل از عمده الطالب/۱۶۰و۱۵۹
[۳۶] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام) و همچنین نگاه کنید به طبقات ، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۳۷] الفصول المهمه فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۳۸] زندگانی امام علی بن الحسین (علیه السلام) /۱۷ ، ۳۲ و ۳۴
[۳۹] نگاه کنید به بحارالانوار ۴۶/۱۳ و همچنین توجه کنید به قول ابن عساکر که سال ۳۳ را ذکر کرده است.
[۴۰] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) /۳۲
[۴۱] همان/۳۳
[۴۲] همان/۳۴ به نقل از حیوه الحیوان
[۴۳] همان/ ۳۵ ، به نظر نمی رسد این فرض صحیح باشد زیرا صاحب مقاتل الطالبیین در مورد علی الاکبر می گوید : ” و ولد علی بن الحسین فی خلافه عثمان ” ، مقاتل الطالبیین / ۸۷
[۴۴] Encyclopaedia of Islam , New Edition
[۴۵] مجله اندیشه صادق ۱۴ و۱۳ /۷۲ ترجمه مدخل امام حسین (علیه السلام) در دائره المعارف اسلام
[۴۶] تاریخ طبری جلد ۴ ذیل حوادث سال ۶۳
[۴۷] همان
[۴۸] همان
[۴۹] به طور مثال شخ کلینی (ره) در “کافی” و ابن صباغ مالکی در “الفصول المهمه”
[۵۰] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۵۱] تهذیب التهذیب جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۵۲] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۲۰۳ به نقل از نسب قریش
[۵۳] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۵۴] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) /۲۰۳
[۵۵] همان / ۲۰۴ به نقل از انساب الاشراف
[۵۶] همان /۲۰۴
[۵۷] ابن حجر هیتمی در الصواعق المحرقه نیز امام سجاد (علیه السلام) را دارای ۱۱ پسر و ۴ دختر می داند . نگاه کنید به ینابیع الموده ۳/۱۰۹
[۵۸] الفصول المهمه فصل زندگانی امام علی بن الحسین (علیه السلام)
[۵۹] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) /۲۰۵ به نقل از جمهره انساب العرب
[۶۰] ینابیع الموده ۳ / ۱۵۳ و ۱۵۲ به نقل از فصل الخطاب
[۶۱] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۲۰۴ به نقل از ارشاد
[۶۲] همان ، به نقل از کشف الغمه
[۶۳] همان ، به نقل از مناقب
[۶۴] همان ، به نقل از اعلام الوری
[۶۵] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۶۶] نگاه کنید به ضمیمه ۱ ( جدول فرزندان امام زین العابدین(علیه السلام) )
[۶۷] ینابیع الموده ۳ /۱۵۸ به نقل از فصل الخطاب
[۶۸] ابن سعد از واقدی نقل کرده است که قبر آن حضرت در بقیع است. نگاه کنید به طبقات ، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۶۹] ذهبی می نویسد : “قلت قبره بالبقیع” . نگاه کنید به سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۷۰] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۷۱] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۷۲]الفصول المهمه، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۷۳] تذکرهالحفاظ جلد ۱ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۷۴] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۷۵] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۲۰۱
[۷۶] وفیات الاعیان ۳ / ۲۶۹
[۷۷] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۲۰۱ به نقل از تاریخ الرسل والملوک
[۷۸] ینابیع الموده۳ / ۱۰۹و۱۵۸ به نقل از الصواعق المحرقه و فصل الخطاب
[۷۹] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۲۰۱ به نقل از ارشاد
[۸۰] اصول کافی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ۲ / ۳۶۸
[۸۱] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۲۰۱ به نقل از انساب الاشراف
[۸۲] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۸۳] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) /۲۰۲
[۸۴] الفصول المهمه، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۸۵] ینابیع الموده / ۱۰۹ به نقل از الصواعق المحرقه
[۸۶] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۸۷] همان
[۸۸] وفیات الاعیان ۳ / ۲۶۹
[۸۹] ویا “فیکم”
[۹۰] العقد الفرید ۵ /۳۴۱
[۹۱] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۹۲] احتمالا کنیزی که آن حضرت را بزرگ کرده است.
[۹۳] وفیات الاعیان ۳ / ۲۶۸ و همچنین در الخصال ، ابواب العشرین و مافوقه ، حدیث ۴
[۹۴] ینابیع الموده۳ / ۱۰۹ به نقل از الصواعق المحرقه
[۹۵] العقد الفرید ۵ /۱۳۶ ، در روایت ابن سعد امام(علیه السلام) همچنین فرمود : دیه او را برای کسانش بفرست.
[۹۶] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۹۷] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۹۸] تذکرهالحفاظ جلد ۱ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۹۹] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ و تذکرهالحفاظ جلد ۱ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۰۰] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ و سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۰۱] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان محمد الباقر (علیه السلام)
[۱۰۲] ینابیع الموده ۳ /۱۵۴ به نقل از فصل الخطاب
[۱۰۳]سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۰۴] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۰۵] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ وتهذیب التهذیب جلد ۷ و تذکرهالحفاظ جلد ۱ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۰۶] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ و تذکرهالحفاظ جلد ۱ و طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین (علیه السلام)
[۱۰۷]طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
همان[۱۰۸]
[۱۰۹] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ وتهذیب التهذیب جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام) و ینابیع الموده ۳ /۱۵۴ به نقل از فصل الخطاب
[۱۱۰] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ وتهذیب التهذیب جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۱۱] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام) و همچنین نگاه کنید به تذکره الحفاظ جلد ۱ ، الصواعق المحرقه و الفصول المهمه
[۱۱۲] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ و تذکره الخواص ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام) و ینابیع الموده ۳ /۱۵۴ به نقل از فصل الخطاب
[۱۱۳] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۱۴] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۱۵] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۱۶] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام) و شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام) ، طبری این روایت را به نقل از واقدی آورده است ، نگاه کنید به تاریخ طبری ۳ / ۶۷۲ ذیل وقایع سال ۸۷
[۱۱۷] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۱۸] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام) و همچنین نگاه کنید به الفصول المهمه
[۱۱۹] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۲۰] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام) و همچنین نگاه کنید به تذکره الخواص
[۱۲۱] تهذیب التهذیب ، جلد ۷ و سیر اعلام النبلاء جلد ۵ و طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۲۲] شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۱۲۳] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام) و ینابیع الموده ۳ / ۱۵۸ به نقل از فصل الخطاب
[۱۲۴] طبقات ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۲۵] همان
[۱۲۶] ینابیع الموده ۳ / ۴۱۱ ( باب ۹۸ )
[۱۲۷] الفصول المهمه فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام)
[۱۲۸] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۲۹] ینابیع الموده ۳/ ۱۵۵ به نقل از فصل الخطاب
[۱۳۰] سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۳۱] زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) / ۱۶۵ به نقل از عقد الفرید ۳ / ۱۵۵ و صفه الصفوه ۲ / ۱۵۳
[۱۳۲] ینابیع الموده ۳/ ۱۵۵ به نقل از فصل الخطاب و سیر اعلام النبلاء جلد ۵ ذیل عنوان علی بن الحسین(علیه السلام)
[۱۳۳]شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه تذکره الخواص ) ، فصل مربوط به علی بن الحسین (علیه السلام) و همچنین نگاه کنید به صحیفه سجادیه دعای ۱۶ ( دعاؤه فی الاستقاله )
کتابنامه :
شرح حال و فضایل خاندان نبوت ( ترجمه ی تذکره الخواص ) ، علامه سبط بن جوزی ، ترجمه ی محمد رضا عطائی ، انتشارات آستان قدس رضوی ، مشهد ۱۳۷۹ ه.ش
طبقات ، محمد بن سعد کاتب واقدی ، ترجمه ی دکتر محمود مهدوی دامغانی، جلد ۵ انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران ۱۳۷۵ ه.ش
الفصول المهمه فی معرفه أحوال الأئمه ، ابن صباغ مالکی، دارالاضواء، بیروت ۱۴۰۹ ه.ق
تذکره الحفاظ ، شمس الدین ذهبی ، الجزء الاول، داراحیاء التراث العربی ۱۳۷۶ ه.ق
تهذیب التهذیب ، ابن حجر العسقلانی ، الجزء السابع، دارالکتب العلمیه، بیروت ۱۴۱۵ ه.ق
تاریخ الامم و الملوک ، محمد بن جریر طبری ، الجزء الرابع، مطبعه الاستقامه بالقاهره ۱۳۵۸ ه.ش
ینابیع الموده لذوی القربی ، قندوزی الحنفی ، ج ۲ و۳ ، دارالاسوه ۱۴۱۶ ه.ق
سیر اعلام النبلاء ، شمس الدین ذهبی ، الجزء الخامس، دارالفکر، بیروت ۱۴۱۷ ه.ق
العقد الفرید ، ابن عبد ربه اندلسی ، الجزء الخامس، دارالکتب العلمیه، بیروت ۱۴۰۷ ه.ق
زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام) ، سید جعفر شهیدی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۶۵ ه.ش
وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان ، ابن خلکان ، المجلد الثالث ،منشورات الشریف الرضی، قم ۱۳۶۴ ه.ش
تاریخ تشیع در ایران ، رسول جعفریان ، جلد ۲، انتشارات انصاریان، قم ۱۳۸۴ ه.ش
خدمات متقابل اسلام و ایران ، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران ۱۳۶۲ ه.ش
اصول کافی ، شیخ کلینی ، ترجمه ی سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیه السلام) ، تهران ( بی تا)
برگزیده متون ادب فارسی ، دکتر جلیل تجلیل – دکتر اسماعیل حاکمی – دکتر محمد رادمنش – دکتر علی شیخ الاسلامی – دکتر علی مرزبان راد ، مرکز نشر دانشگاهی تهران ۱۳۷۹ ه.ش
مکتب در فرایند تکامل ، استاد دکتر حسین مدرسی طباطبایی ، ترجمه ی هاشم ایزد پناه ( انتشارات نا معلوم ) ، ( بی تا )
نقش امام سجاد (علیه السلام) در رهبری شیعه ، محسن رنجبر ، دفتر نشر معارف ، قم ۱۳۸۴ ه.ش
صحیفه سجادیه ، امام زین العابدین (علیه السلام) ، ترجمه جواد فاضل ، انتشارات بهزاد ، تهران ۱۳۸۲ ه.ش