- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره
امام باقر علیه السلام و به طور کلی اهل بیت علیهم السلام مورد تکریم و احترام تمامی مسلمانان هستند. آنان کسانی هستند که به فرموده قرآن از پلیدی و آلودگی به دور هستند. ازاین رو اقتدا به آنها علاوه بر اینکه مورد تایید و امضای شرع و دین است، موجب وحدت و انسجام اسلامی میان مسلمانان می شود و راه نفوذ الگوهای بیگانه و پوشالی را می بندد. آنان به همراه قرآن دو ریسمان الهی هستند که مکمل یکدیگرند و باید به آنها چنگ زد و صراط مستقیم را از کلام و منش آنها جستجو کرد. آنان ستارگانی پر فروغ هستند که با وجود آنها راه گم نمی شود و طالبان راه حقیقت و رستگاری را به سر منزل خواهند رساند.
با مراجعه به کلمات بزرگان مذاهب چهارگانه اهل سنت در می یابیم که امام باقر (علیه السلام)مورد احترام عموم آنان بوده و همگی اقرار به مقام رفیع آن امام همام نموده اند که ما اشاره به برخی از آنها می کنیم
۱.محمدبن سعد زهری(م،۲۳۰ه):
وی در باره حضرت می گوید :« محمد من الطبقه الثالثه من التابعین من المدینه، کان عابدا عالما ثقه، محمد از طبقه سوم از تابعین مدینه است ، او مردی عابد، عالم و ثقه بود».[۲] وی در جای دیگر می گوید :«کان ثقه کثیر الحدیث،او ثقه و کثیر الحدیث بود».[۳]
۲.احمد بن حنبل(م۲۴۱ه):
او بر سندی که از امام رضا(علیه السلام) تا امام باقر (علیه السلام) و از آن حضرت تا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از ذریه حضرت در آن قرار داشتند گفت:«لو قرات هذا الاسناد علی المجنون لبریء من جنته، اگر این سند بر دیوانه ای قرائت شود از جنونش بهبودی می یابد»[۴].
۳.ابو عثمان عمربن بحر جاحظ(م:۲۵۰ه)
«…و هو سید فقهاء الحجاز و منه ابنه جعفر تعلّم الناس الفقه، و هو الملقّب بالباقر، باقرالعلوم، لقّبه به رسول الله (صلی الله علیه وآله)…او سید فقهای اهل حجازاست، که مردم فقه را از او و فرزندش جعفر فرا گرفتند .او ملقّب به باقر است ، کسی که علم را می شکافد، و این لقبی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) براو گذارده است».[۵]
۴.محمدبن طلحه شافعی (م:۶۵۲ه)
«هو باقرالعلم و جامعه و شاهر علمه و شاهرعلمه و رافعه…صفاقلبه و زکا علمه و طهرت نفسه و شرفت اخلاقه و عمرت بطاعه الله اوقاته ورسخت فی مقام التقوی قدمه…»[۶]؛«او ابوجعفر محمّدبن علی بن ابی طالب است …او را به جهت کثرت سجودش باقر نامیدند؛ زیرا سجده پیشانی اش را شکافته و باز کرده بود. و برخی او را به جهت فراوانی علمش باقر نامیده اند ..».
۵.ابو زکریّا محیی الدین بن شرف نووی (م:۶۷۶ه)
او درباره حضرت باقر(علیه السلام) می گوید :« هوتابعی جلیل، امام بارع، مجمع علی جلالته، معدود فی فقهاءالمدینه و أئمتهم »؛ «اوتابعی جلیل، امامی نمونه است. کسی که بر جلالتش اجماع بوده و درجمل فقهای مدینه و امامان فقها به حساب می آید».[۷]
۶.ابوالعباس ابن خلکان(م:۶۸۱ه)
«…کان الباقر عالما سیّدا کبیرا.وانّما قیل له الباقر، لانّه تَبقّّر فی العلم»؛[۸]«باقر، مردی عالم، سیّد و کبیر بود. او را باقر نامیده اند؛ زیرا در علم وسعت داد».
۷.شمس الدین ذهبی(م:۷۴۸ه)
«وکان من فقهاء المدینه، وقیل له الباقر؛ لانّه بقر العلم ای شقّه و عرف اصله و خفیّه»[۹]؛«او از فقهای مدینه به حساب می آمد، به او باقر گفته اند؛ زیرا علم را شکافته و اصل و ریشه آن را شناخته است».
۸.ابن کثیر دمشقی(م:۷۷۴ه)
«و هو محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب القرشی الهاشمی ابوجعفر الباقر…و هو تابعی جلیل، کبیر القدر کثیرا، اَحد اعلام هذه الامه علما و عملا و سیاده و شرفا.. حدّث عنه جماعه من کبار التابعین و غیرهم…»[۱۰]؛ «او محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، قرشی، هاشمی، ابوجعفر باقر است… او تابعی جلیل، بسیار بزرگ مقدار، یکی از بزرگان این امت از حیث علم و عمل و بزرگی و شرف است …از او جماعتی از بزرگان تابعین و دیگران روایت نموده اند».
۹.حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی(م:۸۵۲ه)
«محمد بن علی بن الحسین بن ابی طالب، ابوجعفرالباقر، ثقه، فاضل من الرابعه[۱۱]»؛ «محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، ابوجعفر باقر، ثقه، فاضل و از طبقه چهارم است».
۱۰.احمد بن حجر هیتمی مکّی (م:۹۷۴ه)
«وارثه منهم عباده وعلما و زهاده ابوجعفر محمّد الباقر… فلذ لک هو اظهر من مخبّات کنوز المعارف و حقائق الاحکام و الحکم و اللطائف»[۱۲]«…وارث علی بن الحسین در عبادت و علم و زهد، ابوجعفر محمّد باقر بود. اورا به جهت شکافتن علم باقر نامیدند…به همین جهت است که او گنج های معارف و حقائق احکام و حِکم و لطائف را آشکار ساخت…».
۱۱.ابن عماد حنبلی(م:۱۰۸۹ه)
«و کان من فقهاء المدینه، وقیل له الباقر لانّه بقر العلم ای شقه و عرف اصله و خفیّه و توسع فیه»[۱۳]«او از فقهای مدینه بود، و به جهت شکافتن علم و شناختن اصل و مخفی آن و توسعه در آن، باقر نامیده می شد».
۱۲.احمد بن تیمیه حرّانی(م:۷۲۸ه)
«ابوجعفر محمّد بن علی من خیار اهل العلم و الدین و قیل :انّما سمّی الباقر لانّه بقر العلم»[۱۴]«ابوجعفر محمّد بن علی از بهترین های اهل علم ودین بود، گفته شده: اورا باقر نامیدند؛ زیرا علم را می شکافت». وی همچنین در جای دیگر می گوید:«محمّد الباقر أعظم الناس زهدا و عباده بقر السجود جبهته و کان أعلم أهل وقته، سماه رسول الله (صلی الله علیه و آله)الباقر.[۱۵]..»؛ «محمد باقر بزرگترین مردم از جهت زهد و عبادت بود به گونه ای که سجده پیشانی اش را شکافته بود. اعلم زمان خویش بود، و پیامبر(صلی الله علیه وآله )او را باقر نام نهاده بود».
مقام علمی و سیاسی امام باقر(علیه السلام) در نزد علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت :
برخی از علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت به امامت آن حضرت در علم و سیاست تصریح نموده اند که ما تعدادی را متذکر می شویم:
۱.شمس الدین محمّد بن احمد بن عثمان الذهبی(م:۷۴۸ه).
«ابوجعفر الباقر سیّد امام فقیه، یصلح للخلافه[۱۶]؛ ابوجعفر باقر،سیّد، امام، فقیه و کسی است که برای خلافت صلاحیت دارد».
در جایی دیگر می گوید :«و کان احد من جمع بین العلم و العمل و السؤدد و الشرف و الثقه و الرزانه و کان اهلا للخلافه»[۱۷]؛«او یکی از کسانی بود که بین علم وعمل و بزرگواری و شرف و وثاقت، جمع نموده بود. او اهلیت بر خلافت را داشت …».
۲.صلاح الدین خلیل بن ابیک صفدی
«…و کان احد من جمع العلم و الفقه و الدیانه و الثقه و السؤدد و کان یصلح للخلافه و هو أحد الأئمه الاثنی عشر الذین یعتقد الرافضه عصمتهم…[۱۸]»؛«…او یکی از کسانی بود که علم و فقه و دیانت و وثاقت و بزرگواری را جمع نموده و برای خلافت صالح بود و او یکی از ائمه دوازده گانه است که شیعه قائل به عصمت آنها است ».
۳.ابن صبّاغ مالکی
«وکان محمّد بن علیّ بن الحسین(علیه السلام) مع ما هو علیه من العلم و الفضل و السؤدد و الرئاسه و الامامه، ظاهر الجود فی الخاصه و العامه، مشهورالکرم فی الکافه، معروفا بالفضل و الاحسان مع کثره عیاله و توسط حاله[۱۹]»؛«محمد بن علی بن الحسین علیه السلام، با وجود علم و فضل و بزرگواری و ریاست و امامت، اهل جود به خاص و عام بود. او مشهور به کرم بر همه بود و با کثرت عیال و متوسط الحال بودن در مال، معروف به فضل و احسان بود».
۴.احمد بن یوسف قرمانی
«وکان خلیفه ابیه من بین اخوته و وصیّه و القائم بالامامه من بعده، و لم یظهر عن احد من اولاد الحسن و الحسین من علم الدین و السنن و علم القرآن و السیر و فنون الآداب ما ظهر عن ابی جعفر[۲۰] »؛«…او از بین برادرانش جانشین پدرش و قائم مقام امامت بعد از او بود. و از هیچ یک از اولاد حسن و حسین در علم دین و سنن و علم قرآن و تاریخ و فنون و آداب، به مقدار آنچه از ابی جعفر رسیده، ظاهر نشده است».
۵.محمد ابو زهره از بزرگان علمای مصر
«وکان محمّد ابنه وریثه فی الامامه العلم و نیل الهدایه، و لذا کان مقصد العلماء من کل البلاد الاسلامیه، و ما زار احد المدینه الّاعرج علی بیت محمّد الباقر یاخذ عنه[۲۱]»؛«محمد فرزند زین العابدین وارث او در امامت علم و نیل به هدایت بود. و لذا مقصد علمای همه سرزمین های اسلامی بود. هیچ کس به زیارت مدینه نمی آمد جز آنکه وارد خانه او شده و از آن حضرت اخذ علم می نمود».
بعد از نقل سخنان بزرگان اهل سنت در مورد امام باقر علیه السلام توجه شما را به روایتی جلب می کنم که مورد اتفاق فریقین است و آن حدیث دوازده خلیفه است که در تمام مصادر مذاهب اربعه آمده است و ما به یک مورد کفایت می کنیم:
ابن کثیر در تفسیر آیه مبارکه«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبا»؛« خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت، و از آنها دوازده رهبر و سرپرست برانگیختیم»مائده/۱۲٫
پس از توجه دادن به حدیثی که در صحیح بخاری و مسلم آمده است که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)فرمودند:«لایزال أمر الناس ماضیا ما ولیهم إثنا عشر رجلا…کلّهم من قریش»پیوسته امور مردم می گذرد(در روایات دیگر پیوسته اسلام عزیز است) مادامی که دوازده نفر بر آنها خلافت می کنند که همگی آنها از قریش اند. وی در توضیح این روایت می نویسد: و معنای این حدیث بشارت به وجود دوازده خلیفه صالح است که حق را اقامه می کنند و در میان مردم به عدل رفتار می کنند …و ظاهر امر این است که مهدی که بشارت آمدن او در روایات به دست ما رسیده که زمین را پر از عدل و داد می کند از جمله آنان است…[۲۲]
پی نوشت:
[۱] وصیت نامه سیاسی الهی امام ؛ صحیفه نور ،ج۲۱ص۱۷۱٫
[۲] .تذکره الخواص،سبط بن جوزی ص۳۰۲٫
[۳] .البدایهوالنهایه،ابن کثیر ،ج۹،ص۳۳۸٫
[۴] .الصواعق المحرقه،ابن حجر هیتمی،ص۵۹۵،مؤسسهالرساله.
[۵] .رسائل جاحظ،ص۱۰۸٫
[۶] .مطالب السؤول،ج۲،ص۱۰۰٫
[۷] .تهذیب الاسماءواللغات،نووی،ج۱ص۱۰۳٫
[۸] .وفیات الاعیان،ج۴،ص۳۰٫
[۹] .العبر فی خبر من غبر،الذهبی،ج۱ص۱۰۹٫دار الکتب العلمیه.
[۱۰] .البدایه والنهایه،ج۲،ص۳۳۸٫
[۱۱] .تقریب التهذیب ،ج۲ص۵۴۱٫
[۱۲].الصواعق المحرقه،ج۲ص۵۸۵٫
[۱۳] .شذرات الذهب ،ج۱،ص۱۴۹٫داربن کثیر.
[۱۴] .منهاج السنه النبویه،فصل۴ص۵۰،مؤسسهقرطبه.
[۱۵] .همان،ص۱۱٫
[۱۶] .سیر اعلام النبلاء،الذهبی،ج۱۳،ص۱۲۰٫
[۱۷] .همان،ج۴ص۴۰۲و۴۰۳٫
[۱۸] .الوافی بالوفیات،ج۲ص۱۰۲٫
[۱۹] .الفصول المهمه،ص۲۰۴٫
[۲۰] .اخبار الدول،ص۱۱۱٫
[۲۱] .الامام الصادق،ص۲۲٫
[۲۲] .تفسیر ابن کثیر،ذیل آیه شریفه.