- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
خاتَمِیّت، بهمعنای این است که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر و اسلام آخرین دین آسمانی است و پس از او پیامبر و دین الهیِ دیگری نخواهد آمد. مسئله خاتمیت در قرآن و احادیث اسلامی آمده است و علمای مسلمان آن را از ضروریات دین اسلام میدانند. در آیه چهلم سوره احزاب، پیامبر اسلام «خاتَمالانبیا» معرفی شده است که علمای مسلمان آن را به این معنا تفسیر کردهاند که او آخرین پیامبر خدا است. جامعبودن دین اسلام و تحریفناپذیری قرآن را از علت های عدم نیاز به دین جدید و خاتمیت دانستهاند.
جریان مهدویت و امامت به لطف الهى، در این سالهاى اخیر، کمکم دارد به شکوفایى خود میرسد. این چهار فصل را باید به عنوان چهار باب مستقل در حکمت و کلام، در حوزهها مطرح کرد: «نبوت عام»، «نبوت خاص»، «امامت عام»، «امامت خاص». (اینها) باید معلوم شود تا مبادا کسى خیال کند خاتمیت با مسئله ولایت و امامت و مهدویت ناهماهنگ است. خاتمیت یعنى نبى [نمیآید] و کسى وحى تشریحى نمیآورد، حکم جدیدى نمیآورد، حرام جدیدى، حلال جدیدى، واجب جدیدى، مستحب جدیدى نمیآورد. در بیان نورانى حضرت امیر(ع) آن چنانکه در نهجالبلاغه ملاحظه میفرمایید، آمده است که:
لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک من النبوه و الأنباء و أخبار السماء.۱
همانا به مرگ تو بریده شد چیزى که با مرگ دیگران (پیغمبران) بریده نگردید از نبوت و احکام الهى و اخبار آسمانی.
یعنى با رحلت رسول اکرم(ص) دیگر فرشتهاى که وحى بیاورد نیست، چون فرمود:«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الإسلام دیناً»۲
با ولایت، دین کامل شده است؛ اما وحى، انحاء فراوانى دارد: وحى تصدیقى، وحى تأییدى، وحى انبائى، عالم به ملاحم شدن و… . مصحف فاطمه(س) از این قبیل است، جفر و جامعه از این قبیل است. مرحوم کلینی(ره) نقل کرده است، که وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود، وقتى من وارد شدم، دیدم حضرت فاطمه(س) مطالب تازهاى دارد، گفتم چیست؟ فرمود: جبرئیل بر من نازل شده است و این مطالب را گفته است.
جریان از این قبیل است، فلان حادثه اتفاق میافتد، فلان حادثه رخ میدهد. این وحى ها کارى به شریعت ندارد، اینها ملاحم آینده و تکوین است، و مربوط به اسرار عالم و باطن قرآن است. وجود مبارک حضرت زهرا(س) املا میفرمود، وجود مبارک حضرت(ع) مینوشت، و شده بود: مصحف فاطمه. وقتى از بعضى از ائمه(ع) سؤال میکردند که شما این مطلب علمى را که میفرمودید، در کجاى قرآن است؟ میفرمودند، در مصحف مادرمان زهرا(س) است. از این قبیل علوم براى ائمه(ع) فراوان است.
در حدیث قرب نوافل که هم سنیها و هم شیعهها آن را نقل کردهاند و مرحوم علامه مجلسی(ره) در مرآت العقول، هم طریق صحیحش، هم طریق موثقش و هم طریق حسنش را نقل کرده است ـ آمده است که بندگان صالح وقتى مقرب الهى شدند، ذات اقدس اله میفرماید:
«کنت سمعه الّذى یسمع به و بصره الّذى یبصر به و لسانه الّذى ینطق به و یده الّتى یبطش بها؛ من گوش او میگردم که با آن میشنود، و چشمش که با آن مینگرد، و زبانش که با آن (سخن) میگوید، و دستش که با آن میگیرد».
مصداق کامل این قرب نوافل همین مقربین هستند، که وجود مقدس حضرت امیر و ائمه(ع) هستند. وحى، اقسام و انحائى دارد. آنچه که خطاب به مادر موسى آمد، آنچه که خطاب به مادر عیسى آمد، آنچه که به اولیاى الهى رسید، براى ولایت است، نه براى نبوت و رسالت. ولایت تا روز قیامت مقطع شدنى نیست. وقتى وجود مقدس حضرت بقیهالله(عج) ظهور کند و بساط جهان را پر از عدل و داد کند، این ولایت هست، این امامت هست، این ارتباط با ملائکه هست، این دریافت خبر هست، این لیله قدر هست؛ هر سال در شب قدر، ملائکه نازل میشوند، و اسرار عالم را به پیشگاه ولى آن عصر میرسانند. سیدنا الاستاد، مرحوم علامه طباطبایی(ره) میفرمود، که فقط در اصول کافى دویست روایت در این زمینه هست. آن روزها که سخن از علم امام و علم امام به غیب و امثال آن مطرح بود، ایشان میفرمود: این، چیزى نیست که فردى شیعه باشد و معاذ الله، بتواند نسبت به آن خدشهاى داشته باشد. علاوه بر آنچه در کتاب قیم کافى هست، در جوامع روایى دیگر نظیر: من لایحضره الفقیه، تهذیب، الإستبصار هست و جوامع دیگر آمده است که انواع وحى براى ائمه اطهار(ع) میآید که هیچکدام از آنها مربوط به شریعت نیست، که معاذالله یک حکم جدید بیاورد تا حکم پیغمبر نسخ شود. اینطور نیست، یا تبیین آنهاست، یا تشریح آنهاست، یا تحلیل آنهاست، یا تدلیل و استدلال بر آنهاست یا باطن آنهاست.
این چهار باب، چهار کتاب میطلبد:
«النبوّه العامّه»، «النبّى الخاص» (نبوت خاصه براى شخص است)، «النّبى من هو؟» (پیامبر کیست؟)، «النّبوّه ما هی؟» (نبوت چیست؟)؛ این دو فصل، دو تا کتاب میطلبد. «الإمامه ما هی؟»، «الإمام من هو؟»، امامت عام و امام خاص. اینهم دو تا کتاب میخواهد.
حال، به لطف الهى در این گفتمان مهدویت و همایش مهدویت و … باید این مسائل روشن بشود و اینها واجب عینى شده است. اگر کسى خداى نکرده گرفتار یک شبهه شود، چون این یک رشتهاى نیست که همه ذوق آنرا داشته باشند، خداى سبحان همه را براى همه کار نیافریده است: «قد خلقکم أطواراً۳؛ خداوند شما را به گونههاى مختلف بیافرید.
بعضى را برا ى علوم عقلى، بعضى را براى علوم نقلى، بعضى براى علوم حدیثى، بعضى براى تتبّع، بعضى براى تحقیق. مبادا خداى ناکرده کسى توهم کند، مهدویت با خاتمیت سازگار نیست. حل این شبهه، براى شما فضلا واجب عینى است. چون من به الکفایه که نیست ،در حد کفایت، پاسخ دهنده وجود ندارد.
بنابراین این موضوع را هرچه بیشتر تحقیق کنید لذت بیشترى میبرید، علم بیشترى نصیب شما میشود، و تقرب شما به این خاندان بیشتر میشود. این خاندان، به لطف الهى، هم دنیاى شما را تأمین میکنند، و هم آخرت شما را تأمین میکنند. مگر ملائکه مدبّرات امر نیستند، مگر جبرئیل(ع) مسئول علم نیست، مگر میکائیل(ع)، مسئول کیل و زرق نیست، مگر اسرافیل(ع)، مسئول حیات نیست، مگر عرزائیل(ع)، مسئول ممات نیست. همه این ملائکه از آن انسان کامل مدد میگیرند.
«یا آدم أنبئهم بأسماء هؤلاء۴؛ اى آدم، آنها (فرشتگان) را از نامهایشان آگاه کن»
مقام آدمیت متعلق به انسان کامل است، شخص آدم معیار نیست. امروز وجود مبارک ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ معلّم اسماء است. این مدبرات امر از ولى الهى مدد میگیرند. اینها این مقام را دارند. مبادا کسى خیال کند که ائمه(ع) [چون مردم عادى هستند که تنها «یأکل الطّعام و یمشى فى الأسواق۵؛ (کافران گفتند: چیست این پیامبر را که) غذا میخورد و در بازارها راه میرود.
یأکل و یمشى فى الاسواق آن درست است. «أنبئهم بأسماء هؤلاء» هم درست است. اینها معلم ملائکه هستند، اینها مدبرات امر را به إذن ذات اقدساله تدبیر میکنند. اینها صادر اول هستند، بلکه ظاهر اول هستند. اگر این مقام مال اینهاست، خوب چرا آدم درباره اینها بحث نکند، و از علوم اینها مدد نگیرد؛ چرا شبهات را رفع نکند. ما که کنار سفره آنها نشستهایم، لااقل از امامت آنها، از شئون آنها و از مقام آنها دفاع کنیم. مبادا خداى ناکرده، کسى نبیند در این سایتهاى اینترنتى چه خبر است، اگر نبیند که میشود: «تهجم علیه اللّوابس». یا بلاواسطه یا با واسطه باید از این سایتها خبردار باشیم. شبهاتى که الان هست، بخواهید یا نخواهید، در فضاى داخل و خارج هست؛ خوب شما باید جواب دهید. البته این جشنها و تبریکها و تهنیتهایى که تودههاى مردم داشتند، اجرشان با ذات اقدس الهى که خداوند سبحان به همه اینها اجر دنیا و آخرت دهد، اما آن چهار باب، یعنى چهار کتاب، باید خوب تبیین شود. روى معیارهاى حکمت و کلام شیعه باید حل شود. این یک کار کلامى است که با کمک حدیث باید روشنتر شود.
پینوشت:
۱. نهجالبلاغه (صبحى صالح)، خطبه ۲۳۵.
۲. سوره مائده(۵)، آیه ۳.
۳. سوره نوح(۷۱)، آیه ۱۴.
۴. سوره بقره(۲)، آیه ۳۳.
۵. سوره فرقان(۲۵)، آیه ۷.
منبع :آیتالله جوادى آملى