- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شبهه: چرا امام حسین(ع) در روز عاشورا برای آب به دشمن التماس کرد که جگرم از تشنگی میسوزد؟
پاسخ شبهه
امام حسین (ع) در برابر لشکر عمر سعد اظهار عطش نمود لکن به آنان التماس نکرد، چرا که اولاً با این عمل امام (ع) قصد بر اتمام حجت بر یزیدیان داشت و میدانست که آنان از این کار هم دریغ میورزیدند و شخصیت امام حسین (ع) از این بالاتر است که به خاطر امور دنیوی به آنان التماس کرده باشد.
در ثانی، امام حسین (ع) مانند دیگر افراد تشنگی، درد و رنج را احساس میکند ولی به خاطر قوت و شدت در ایمان صبر و تحمل مینماید.
بدون شک پیشوایان معصوم سلام الله علیهم دارای فروغ و درخشندگی ویژه علمی و عملی و معنوی هستند آن چنان که خط روشن رسالت مخصوصاً آخرین فرستاده آسمان در سیمای کردار و گفتار منش آنان هویدا و نمایان میباشد و خط مشی پیامبر عظیمالشأن اسلام، در گامهای بلند آنها در تاریخ امتداد یافته است. از همین جهت است که ائمه معصومین سلام الله علیهم به عنوان کانون فضل و کرامت و سرمشق شرف وعزت در پیشگاه انسانیت مطرح هستند، و از جمله این معصومین، امام حسین (ع) است، که ویژگیهای بارز آن حضرت، درخشندگی بیشتری را در منظر حقیقتبین پدیدار میسازد.
اما درباره این سؤال باید گفت، درباره ابراز عطش و درخواست آب توسط امام حسین (ع) در مقاتل و کتابهای تاریخی آمده است که امام فرمود: «اسقونی شربه من الماءفقد نشفت کبدی من شده الظمأ» [۱] «ای دشمن با جرعهای سیرابم کنید که جگرم از شدت تشنگی دارد کباب میشود».
هلال بن ناقع گوید: من ایستاده بودم بانگ برآمد که شمربن ذیالجوشن، حسین (ع) را کشت من نزدیک آمدم دیدم که در او رمقی باقی نمانده و در حال جان دادن است و او در چنان حالت طلب آب میکرد.[۲] مرحوم محدث قمی میآورد: شمر پیش آمد که امام را بکشد و امام در این حال از دشمن آب طلبید. «و هو فی ذلک یطلب شربه من ماء».[۳] در مقتل الحسین (ع) آمده است: چون شمر بر سر امام حسین آمد که او را بکشد امام فرمود: اگر میخواهی مرا بکشی با جرعهای آب سیرابم کن. شمر گفت: هیهات، هیهات به خدا قسم آب نخواهی چشید تا این که مرگ را جرعه جرعه بچشی.[۴]
اما این که امام حسین (ع) در روز عاشورا به خاطر یک جرعه آب، ملتمسانه از دشمن طلبیده باشد و یا به علت فراگیری عظمت خدا تشنگی را به کلی از یاد برده باشد هر دو بخش سؤال خدشهدار و غیر قابل قبول است.
اولاً شخصیت امام عظیم تر از آن است که بیاید برای به دست اوردن اندکی آب در برابر دشمن اظهار عجز و به التماس بیفتد. شخصیت ابا عبدالله (ع) آن چنان عظیمالشأن است که دوست و دشمن در مقابلش تواضع و کرنش مینمودند. نامهای که امام حسین (ع) به معاویه نوشت و در آن فرزندش یزید را تحقیر کرد یزید وادار به عکسالعمل شد و از پدر خود معاویه خواست که حسینبنعلی (ع) را متقابلاً توهین و تحقیر نماید معاویه خطاب به یزید گفت: «والله ما اری فیه موضعاً للعیب».[۵] فرزندم چه بنویسم؟ به خدا سوگند هیچ عیب و نقصی در حسین (ع) و شخصیت او نمیبینم.
عماد الدین حسین اصفهانی مینویسد: حسین (ع) از جهات فضیلت و کمال اخلاقی بر همه کس برتری داشته است زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و روش اخلاقی و پرورشی تربیتی او چنان بود که پیغمبر و علی و خلفا و اصحاب همه در اکرام و احترام او تاکید و مبالغه داشتند حتی معاویه نسبت به امام حسین نهایت احترام را میکرد و اعتراف به مقام و منصب وفضیلت او مینمود.[۶] پس چنین کسی که بلندی عظمت او، چشم و دل همگان را گرفته است هرگز تن به ذلت و زبونی نمیدهد و معقول نیست که دست التماس آن هم به خاطر یک جرعه آب به سوی دشمن دراز کند. حتی حضرت ابوالفضل (ع) که مقام امامت معصوم را هم ندارد و به عنوان پرچمدار امام (ع) مطرح است، آنچنان کرامت نفسانی دارد که کفی از آب زلال فرات را به لبان تشنه خویش نزدیک میکند و هیچ مانعی برای آشامیدن نیست، اما تشنگی امام حسین (ع) و عطش درون زنان و بچههای اهل خیام، عباس را از آشامیدن آب باز میدارد و آب را بر روی آب میریزد و با کام تشنه و جگر سوخته عازم خیمهها میگردد. آیا باور کردنی است که عباس چنین کند و امام حسین (ع) به خاطر یک جرعه آب به التماس بیفتد؟ هرگز!
و ثانیاً: این چنین نیست که حسین (ع) تشنگی را به کلی از یاد برده باشد. درست است که عظمت خدا، وجود امام را فرا گرفته بود و چون مشعل گداخته در راه وصل به معشوق میافروخت، ولی تشنگی اثرات طبیعی خود را دارد و نمیشود از یاد برد چنانچه شمشیر و نیزهها و جراحات، اثرات طبیعی خود را به جا میگذارد، اما عظمت خدا که تمام وجود امام حسین (ع) را فرا گرفته است ـ برخلاف افراد عادی ـ تحمل میکند. اصولاً عظمت کار امام حسین (ع) همین است که با احساس درد و رنج عمیق از پیشامد مصایب و زهر شمشیرها و فشار عطشها باز هم صبر کند و راضی به رضا قضای پروردگار گردد.
امام (ع) [۷] وظیفه شرعی و الهی دارد که همه چیز را به دشمن بگوید و حجت را به تمام معنا به خصم تمام کند که هیچگونه عذر و اعتذاری برای آنان باقی نماند و باید جرعهای آب آن هم در واپسین لحظههای زندگی خود ار دشمن بخواهد تا آزمایش عاطفه واحساس و وجدان آنها باشد. امام به خوبی میدانست که این لشکر لشکر سیاهی و قساوت است و هرگز جواب مثبت به خواستههای انسانی و عاطفی امام نمیدهد اما امام طبق مسئولیت الهی که دارد باید همه چیز را مطرح کند. طرح متارکه جنگ و خونریزی و ایراد خطبههای وعظآمیز برای یزیدیان از مسایلی بود که امام تا آخر بازگو کرد، ولی هرگز برآنان اثر نکرد و امام (ع) فرجام کار دشمن و سرنوشت خویش را میدانست و در عین حال طبق وظیفه باید عمل میکرد و رسالت الهی و تبلیغی خود را انجام میداد. موقعی که فرزند رضیعش، علیاصغر را در برابر لشکریان دشمن بر روی دست خود بالا بردو عطش شدید آن طفل شش ماهه شیرخوار را به دشمن اظهار کرد که: «اما ترونه کیف یتلضّی عطشاً». «آیا نمیبینید که این طفل رضیع از فشار تشنگی چگونه مضطرب وبیتاب است» بیاید خود را بردارید و جرعهای آب به گلویش بریزید، میدانست که پاسخ دشمن سنگدل چیست اما امام باید حجت را از تمام جهات بر دشمن تمام کند که هیچ نقطه ابهام و ناگفتهای باقی نماند.
پی نوشتها
[۱]ـ سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ص ۳۸۵٫
[۲]ـ قمقام زخار و صمصام بثار، فرهاد میرزا معتمدالدوله، انتشارات کتابفروش اسلامیه، ص ۴۶۵٫
[۳]ـ نفس الهموم، حاج شیخ عباس قمی، نشر مکتبه بصیرتی، مطبعه خیام، بالتحقیق شیخ رضا استادی، ص ۳۵۵٫
[۴]ـ اولین تاریخ کربلا، ترجمه مقتل الحسین، مقتل ابیمخنف متوفای ۱۵۷ هجری با ترجمه انصاری، ناشر موسسه دارالکتاب قم، نوبت دوم چاپخانه مهر، ص ۱۳۸٫
[۵]ـ شهید جاوید، نعمت الله صالحی نجف آبادی، ص ۳۲٫
[۶]ـ تاریخ زندگانی امام حسین (ع) ، عمادالدین حسین اصفهانی، ج ۱، انتشارات اسوه، ص ۱۶۷٫
[۷]ـ سحاب رحمت، همان منبع، ص ۳۸۷٫