- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
در بخش اول و بخش دوم این مقاله، به الگوی ملی و عوامل ایجاد افسردگی و نیز بخشی از مداخلات و رویکردهای درمانی آن اشاره شد و اینک به مباحث تکمیلی درمان افسردگی اشاره می شود.
زوج درمانی رفتاری گروهی
زوج درمانی رفتاری گروهی، بر پایه یکپارچه سازی مدل گروهی و سیستماتیک بنا شده است. (کونگ ۲۰۰۰ – تیشمن و تیشمن – سال ۱۹۹۰ )
کلید دستیابی به این هدف شناسایی این تفکر است که چگونه ایده های آنی و اعوجاجات جمعی به روند افسردگی کمک می کند. (بک – ۱۹۹۱ – کونگ ۲۰۰۰)
درمانگران زوجی گروهی به افسردگی به عنوان سیکل میان فردی منفی در رابطه زوجین نگاه می کنند. درمانگران به بررسی واکنش های عاطفی – تفسیر برخوردها و ریز مفهوم و درون مایه ی رابطه ی زناشویی می پردازند. (بوکوم و ابستین – ۱۹۹۰ )
در این مداخلات از روش های مستقیم برای دست و پنجه نرم کردن با انتظارات آسیب دیده بیمار استفاده می شود. با وجود این که هدف این روش افزایش حمایت دو طرفه بین زوجین است اما ممکن است اگر یکی از همسرها تمایلی به همکاری نداشته و بر این باور باشد که خیانت به همسر جنبه ی دفاع از خود را داشته، روند انجام کار با محدودیت هایی مواجه می شود.
از طرف دیگر اگر شخص افسرده، همان کسی باشد که به همسرش خیانت کرده سرزنش و نکوهش خود و مقصر شمردنش ممکن است جزو عوامل کمک کننده به عمیقتر شدن افسردگی وی باشند.
مدل سی سی تی توسط کونگ در ۲۰۰۰ تست شد و در کاهش علائم افسردگی بسیار سودمند واقع شد. درمان بازسازی هویت گروهی در درمان افرادی که دچار تشویش در زندگی زناشویی شده اند نیز همچنین کاربردی است. (کریستن سن و هیون – ۱۹۹۹)
از آنجا که روش سی بیتی در درمان افسردگی و مشکلات زناشویی کارامد بوده است، احتمال آن وجود دارد که مدل های ارتباطی مشابه آن نیز در درمان همزمان خیانت به همسر و افسردگی ایده آل باشند.
مادامی که مدل سی بی تی از ابتدای امر بر روی ادراک و رفتار برای رهایی از احساسات با الگوی ماکرو لول تمرکز دارد ( بوکام و همکاران – ۲۰۰۲ – صفحه ۲۸ )، سی بیسی تی مرکزگرا است و نقش احساسات و تاثیر عوامل محیطی را بر روی درمان روابط صمیمی در طی گذر زمان می داند. (ابستین و بوکام – ۲۰۰۲ – بوکام و همکاران ۲۰۰۲)
وابستگی بالغین یکی از زیرپایه های بنیادی روش درمانی در زوج درمانی متمرکز بر احساسات است. علاوه بر آن الن و بوکام در ۲۰۰۴ به رابطه ای قوی بین نوع وابستگی و انگیزه ی خیانت به همسر و نوع آن اشاره کردند. ( بلو و هارتنت ۲۰۰۵ )
این مدل بیان می دارد که روشای اف تی با تمرکزی که بر وابستگی دارد ممکن است یک روش ایده آل برای درمان خیانت به همسر و شیوه های بروز آن در روابط باشد.
ای اف تی روشی تجربیست برای زوج درمانی که شواهدی قوی مبنی بر این وجود دارد که در طی زمان می تواند بسیار کارامد واقع گردد. (جانسون – ۲۰۰۲).
علاوه بر آن این روش به خوبی برای جراحات وابستگی که در نتیجه وابستگی رابطه ای به یکی – متعاقب برخورد نسنجیده آنها رخ می دهد، جواب می دهد. (جانسون – ماکینن و میلیکین – ۲۰۰۱)
جانسون در ۲۰۰۴ بیان می کند که تروماهای رابطه ای که در نتیجه وابستگی به کسی ایجاد شده باشند بدان معناست که: آسیب ناشی از جدا شدن و تنها شدن در برابر یک تجربه شکست آمیز و آسیب پذیر – (صفحه ۲۶۷).
ارتباط این تئوری برای در نظر آوزدن گزینه های درمانی کارامد است وقتی هدف درمان زوجیست که به تازگی در آنها خیانت به همسر و افسردگی رخ داده است.
اگرچه باید این قضیه روشن شود که نه همه ی کسانی که مورد خیانت زناشویی واقع می شوند به آنها آسیب های ناشی از وابستگی وارد شده یا افسرده می شوند، اما مدل ای اف تی هر دو این مسائل را مورد هدف قرار می دهد. ( جانسون و همکاران – ۲۰۰۱) ”
وقتی همسری برای کمک گرفتن با تمام وجود فریاد میزند یا تا آن لحظه آسیب زیادی به وی وارد شده و از سمت همسرش هیچ توجهی دریافت نمی کند، اولین ریشه های اطمینان در دل او می شکند. (جانسون – ۲۰۰۴ – صفحه ۲۶۹). در بیان این مورد که خیانت به همسر یک آسیب وابستگی مرتبط با ای اف تی است درمانگر:
۱-همسر آسیب دیده را ترغیب می کند تا این حس آسیب پذیری رو که آن را به همسرش نسبت می دهد خطر کند و کنار بگذارد.
۲- در بازسازی احساسات خدشه دار شده بیمار که شامل رنجیده شدن و ترس از ترک شدن است، به وی کمک کند.
۳-به همسر وی کمک کند تا عبارات مربوط به خیانت به همسر را از حیث اهمیت آن در وابستگی رابطه شان بشنود و درک کند نه بصورت بی عدالتی ای که در حق همسر آسیب دیده اش شده.
۴-ببیند آیا شخص مجروح می تواند آسیبی که به وی وارد شده را بازسازی کند و غمش را بیان کند یا نه.
۵- همسر خیانتکار را ترغیب کند تا به مسئولیت پذیریش – درکش از موضوع و غم و پشیمانیش را اعتراف کند.
۶-همسر آسیب دیده را ترغیب کند تا از همسرش درباره ی راحتی و آرامش رابطه شان بپرسد.
۷-مادامی که به زوجین کمک می شود تا تعریف جدیدی را برای عبارت خیانت به همسر جایگزین کنند، به همسر خائن کمک شود تا حس مسئولیت پذیری اش نسبت به همسرش پررنگ تر شود. (جانسون – ۲۰۰۴)
اگر مداخله در مراحل اولیه خیانت های زناشویی صورت گیرد از عوامل استرس زای بعدی – افسردگی – و از هم پاشیدگی خانواده جلوگیری می کند. ( بیچ و همکاران – ۱۹۹۰)
مارچنت و هوک در ۲۰۰۰ بیان داشتند که خاموش ماندن و به صورت برخوردهای زننده با یکدیگر واکنش و تعامل داشتن ممکن است به بروز علائم افسردگی در هر دو همسر منجر شود.
ما بر این باوریم که ابتدا علائم افسردگی شناسایی و درمان شوند سپس با الگوهای نحوه تعامل زوجین مواجه شد – به ویژه در مواردی که افسردگی شدید است. اگر در شناسایی و درمان علائم افسردگی ناموفق بمانیم درمان دارویی افزایش تعاملات مثبت و کاهش تعاملات منفی بی نتیجه خواهد بود. (مرچنت و هوک – ۲۰۰۰)
زنانی که تجارب شرم آوری در زندگی زناشویی خود دارند، باید به صورت بالینی به آنها کمک شود تا با احساسات مورد خیانت واقع شدن – تحقیر – و شرمندگی ناشی از افسردگی کنار آیند. (کانو و اولیری – ۲۰۰۰ – صفحه ۷۸۰ )
با درمان بالینی کسی که تجربه شرم آوری در زندگی زناشویی اش داشته، به آن شخص کمک می شود تا احساساتش به سمت خشم و کنترل داشتن روی پیرامونش و حتی احساس صمیمیت و نزدیکی با همسرش تغییر یابد. ( کانو – اولیری – هینز – ۲۰۰۴ )
درمانگر باید توجه داشته باشد که در موارد رابطه خارج چارچوب زناشویی و افسردگی شخص یا هر دوی زوجین ممکن است حمایت اجتماعی یا خانوادگی خود را از دست داده باشند.
افسردگی و تعاملات رابطه ای وابسته به آن با هم در ارتباطند. شخص افسرده و همسرش هر دو ممکن است برخوردهای یکدیگر را خشونت آمیز -بدون عاطفه – ناصادقانه و نامطبوع برداشت کنند.
هر دو همسر ممکن است وارد چرخه ی منفی ای شوند که در آن شخص افسرده منفعل تر – شخص غیر افسرده ابرازگر احساسات منفی بیشتر نسبت به همسرش و نهایتا در نتیجه آن شخص افسرده مجدد بیشتر افسرده شود. (کونگ ۲۰۰۰)
مسائل کلی
زنان در رابطه زناشویی با مردان، بیشتر آسیب می بینند تا مردان. زیرا نشان داده شده که مردان، گرایش بیشتری به سمت برقراری رابطه خارج زناشویی دارند. ( بلو و هارتنت – ۲۰۰۵ ). علاوه بر آن مطالعات ادبی نشان می دهد که زنان به نسبت یک یا دو برابر بیشتر در مقایسه با مردان در ریسک ابتلا به افسردگی قرار دارند.
کونگ در ۲۰۰۰ چنین نتیجه گرفت که زنان بیشتر مستعد افسردگی در رابطه شان هستند و این به خاطر دید و باور ذهنی ای است که به رابطه شان دارند و خود را بدون قدرت و تنها یک زن تجسم می کنند.
کونگ همچنین بیان کرد که زنان ممکن است در برابر نیازهایشان سکوت کرده تا به یک زن / همسر عالی و ایده آل با آن سطح توقعات ذهنی بدل شوند.
زنانی که خود را نادیده می گیرند ممکن است تنها و منزوی شده – حس اعتماد به نفس خود را از دست دهند که این شرایط نهایتا به افسردگی منجر می شود. (کونگ ۲۰۰۰)
– اگرچه امروزه نسبت به گذشته زنان در عرصه کار و اشتغال فعال ترند اما آنها همچنان خیلی با کارهای کلیشه ای و بی اهمیت خانه خودشان را سرگرم نگه داشته و همه انرژی و قوت خود را تخلیه می کنند. این کار به شدت روی توانایی آنها در مراقبت از خودشان در مواقع آسیب های رابطه ای، تاثیر سوء می گذارد.
در مواردی که زنان بیرون خانه کار نمی کنند و به همسر خود وابسته هستند، در موارد خیانت شوهر به آنها ممکن است باعث شود آنها چشم خود را روی همه چیز بسته یا آن رفتارهای دردآور را تحمل کنند.
ترکیب زوج درمانی با دارو درمانی
مطمئنا داروهای ضدافسردگی، گزینه درمانی ایده آلی برای درمان طولانی مدت نیستند. به ویژه آن که افسردگی و حس غم واکنش هایی طبیعی به وقایع دردآور زندگی هستند.
ترکیب دارودرمانی با زوج درمانی فعلا گزینه موجود درمان است چون هیچ تحقیق و کارآزمایی که بیان کننده بهترین نوع درمان افسردگی و خیانت زناشویی همزمان باشد، وجود ندارد.
حس عمیق مورد خیانت واقع شدن، ممکن است آن همسر را نسبت به ازدواجش پریشان احوال ساخته، حس اعتماد به نفسش را از دست بدهد، نسبت به آینده مضطرب شود و به همین آسانی افسرده و دلسرد شود.
از طرف دیگر همسری که خیانت کرده ممکن است حس دوست داشتن معشوقه اش- رویاهای ناتمام را از دست بدهد. دچار احساس گناه و سردرگمی شود. همچنین ممکن است افسرده و ناامید شود. اگر علائم افسردگی یا پریشان احوالی هر یک از زوجین ارتقا نیافت برای درمان باید ارجاع داده شوند. ( گلاس – رایت – ۱۹۹۷ – صفحه ۴۸۱ )
برای کسانی که چندین علامت افسردگی را دارند وقتی به دکتر مراجعه می کنند و طلب کمک می کنند، نشان داده شده که درمان دارویی مثل داروهای ضد افسردگی موثرند. (اولفسون – مارکوس – دروس – و همکاران – ۲۰۰۲ )
درمان دارویی باعث کاهش علائم افسردگی شده تا زوجین بتوانند به زوج درمانی بپردازند. با این وجود این مرحله از کار باید به خوبی برنامه ریزی شده و پیش رود زیرا داروهای ضد افسردگی عوارض جانبی خاص خود را در ارتباط با رابطه ی زناشویی دارند.
به عنوان مثال سرکوب میل جنسی که یکی از عوارض جانبی های معمول داروهای ضدافسردگیست ممکن است با ایجاد رابطه ی عاطفی مجدد بین دو همسر در تناقض باشد.
توصیه هایی برای تحقیقات آینده
تحقیقات تجربی در رابطه با خیانت زناشویی محدود است. (بلو و هارتنت – ۲۰۰۵ ) موارد خیانت زناشویی تنها یک مشکل نیست که زوجین با آن به کلینیک ها مراجعه می کنند، بلکه آن چیزیست که روی هر درمانی اثر می گذارد. (آتکینز – الدیریج – بوکام – کریستنسن – ۲۰۰۵ )
چند پاسخ در تحقیقات یا تئوری ها وجود دارد که درمان مراجعه کنندگانی که هم افسردگی داشته و هم مورد خیانت زناشویی واقع شده اند را تسهیل می بخشد.
ما به پژوهشی جامع – از لحاظ کیفی و کمی فراگیر و آن که مداخلات آن بر اساس شواهد تجربی باشد، برای زوج درمانی نیاز داریم. (اپستین – ۲۰۰۵ ) علاوه بر آن ما به دنبال منابعی هستیم که تمایل به سرمایه گذاری مالی برای این موضوع مهم دارند.
مادامی که فاصله ی بین دانش و کارامدی درمان همزمان افسردگی و خیانت به همسر بسیار زیاد است، استفاده از زوجینی با این شرایط برای مطالعات طولی مشکل خواهد بود.
مشکل ترین کار به کار گیری زوجین برای بررسی همزمان افسردگی – خیانت به همسر – و مشکلات زناشوییست. (بلو و هارتنت – ۲۰۰۵ – کوینه و بنازون – ۲۰۰۱ )
کوینه و بنازون همچنین قضیه به کارگیری علائم پیشین افسردگی مقدم بر مشکلات زناشویی را مورد بحث قرار دادند. به هنگام اداره کردن تحقیقات درباره افسردگی و خیانت زناشویی، شخص باید واضحا علائم افسردگی پیش از وقوع رابطه زناشویی خارج چارچوب را مدنظر داشته باشد.
درک کردن رابطه زناشویی – اگر اصلا وجود داشته باشد – برای کسانی که می خواهند وارد یک رابطه ی جنسی به جز رابطه ی زناشویی اصلی خودشان شوند – مهم است.
بر این اساس افسردگی می تواند یک پیش آهنگ مهم، برای مثال در احتمال خطر یک رابطه زناشویی در چارچوب اصلی خود باشد.
همچنین در ارتباط با تجارب مردان در زمینه مورد خیانت زناشویی واقع شدن خلأ وجود دارد. زنان در برابر خیانت زناشویی شوهرشان خودشان را مقصر دانسته و افسرده می شوند حال آن که در شرایط مشابه مردان عصبانی شده و عصبانیت خود را سر شخص سومی خالی می کنند. (اسپیرینگ – ۱۹۹۶ ) تحقیقات آینده باید دربردارنده درک همسران از مشکلات و ناسازگاری های زناشویی باشد.
خلأ قابل توجهی در تحقیقات مربوط به خیانت به همسر که در آنها اعمال جنسی رخ نداده وجود دارد. اصولا هیچ داده ای موجود نیست مبنی بر این که خیانت به احساسات همسر روی رابطه زوجین و سلامت روانی افراد بخصوص در ارزیابی افسردگی اثر دارد یا نه.
برای دستیابی به اصول زوج درمانی برای درمانگران و شخص سوم این ابطه، درمانگران خانواده و مسائل ازدواجی باید مکانیسم تغییرات را تفسیر کنند. (بیچ – ۲۰۰۱ )
مزایای رضایت زناشویی و کاهش علائم افسردگی در بعضی زمینه ها باید توسط تیم تحقیقاتی ارزیابی شود. از آنجا که در امر ازدواج و خانواده درمانی خیلی مهم است، همه موارد به تشخیص و روان درمانی این کار منجر نمی شود.این ممکن است باعث امتناع ایشان از شرکت در درمان افسردگی و خیانت به همسر شود.
مادامی که تحقیقات نشان می دهد که روان درمانی هر فرد و دارو درمانی می تواند برای درمان افسردگی موثر باشد، به نظر می رسد زوج درمانی موثرترین متد برای درمان رابطه ی زوجین و رهایی از تنش های زندگی متاهلی می باشد.
حداقل این که به عنوان یک گزینه ی همراه مهم برای درمان فردی و دارویی باید به آن نگریسته شود. به نظر می رسد که تحقیقات بیانگر این مطلب است که رابطه ی علت و معلولی بین عوامل تنش زای زندگی متاهلی مثل طلاق و جدایی و شروع افسردگی وجود داشته باشد.
از آنجا که افسردگی، چهارمین عامل ناتوانی در سطح جهان است ( موری و لوپز – ۱۹۹۶ – اولفسون – مارکوس – دروس و همکاران – ۲۰۰۲ )، خیلی ناامید کننده است که تحقیقات زوجین و خانواده یکی از کم رنگ ترین مباحثی است که در زمینه خانواده و زوج درمانی به آن پرداخته شده است، با توجه به این که رابطه ای نزدیک بین عوامل استرس زای زندگی متاهلی مثل جدایی / طلاق و روابط خارج چارچوب زناشویی و شروع افسردگی وجود دارد.
یکی دیگر از مطالعاتی که ما باور به مهم بودن آن داریم، ارتباط بین نسلی افسردگی با مسئله خیانت زناشویی است. ما باور داریم کلنجار زیادی وجو دارد بین فهم چگونگی انتقال این مفاهیم از نسلی به نسل دیگر از طریق ژنتیک / یادگیری یا هردو. یک خلأ بین تشخیص شروع افسردگی با خیانت به همسر، و درمان افسردگی برای زوجینی که در حال درمان بر سر مسئله خیانت زناشویی هستند.
آیا این مطلب پیشنهاد دهنده این مسئله است که همسری که برای درمان افسردگی می رود- باید نزد پزشک خانوادگی اش برای دریافت دارو درمانی برای درمان همزمان خیانت به همسر باشد ؟ آیا این بدان معناست که درمان تنش و مشکلات زناشویی باعث کاهش علائم افسردگی می شود؟
چنین به نظر می رسد که هیچ شواهد تجربی در پژوهش حاضر روی زوج هایی که به خاطر تنش ها و خیانت های زناشویی درمان شده اند با افسردگی پیش یا پس از آن وجود ندارد.
جمعیت محدودی برای درمان همزمان زوج درمانی و افسردگی کمتر از حد واقعی معرفی شده اند. ( بلو و هارتنت – ۲۰۰۵ – اولفسون و مارکوس – دروس و همکاران – ۲۰۰۲ )
تحقیقات بیشتری در این رابطه برای اثبات این نکته که آیا این مساله به تبعیضات فرهنگی بستگی دارد یا این مسئله بیانگر این است که جمعیت محدودی در مضیقه واقع شده و دسترسی کمتری به خدمات بیمه های بهداشتی داشته و در نتیجه درمان اختلالاتی نظیر افسردگی را دریافت نمی کنند، باید انجام شود.
جمع بندی
در این مقاله ی مروری بر خیانت به همسر و افسردگی، ما به رابطه ای واضح بین تبادلات همزمانی آن دو در یک یا هر دو زوجین پی بردیم نشان داده شده که زوج درمانی برای درمان افسردگی و خیانت به همسر به طور مجزا کارامد است. با این که شواهدی قوی مبنی بر همزمانی بروز خیانت به همسر و افسردگی وجود دارد، تحقیقی جامع و کامل برای ارزیابی کارایی درمان این زوجین مورد نیاز است.
منبع: تبنا