- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
انسان همواره پرسش هایی درباه هستی و راز آفرینش با خود داشته و پیوسته در تلاش بوده است تا پاسخ های قانع کننده ای برای آن بیابد؛ سوال هایی از قبیل آن که از کجا آمده، چرا آمده و به کجا می رود؟ کوشش های او برای یافتن پاسخ هایی در این زمینه، مجموعه مسائل فلسفی را تشکیل می دهد که هدف آنها پی بردن به راز هستی است.
دین، آن گونه که قرآن با اعجاز تشریعی خود عرضه کرده، پاسخ تمامی این مسائل را به گونه کافی و شافی داده است. با تعمق در آنچه قرآن عرضه کرده، انحراف اندیشه ها تعدیل می شود و راه های نیمه رفته تکمیل می گردد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لما فی الصُّدورِ وَ هُدى وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛[۱] ای مردم! پند و اندرزی از جانب خداوند به شما داده شده است که مایه بهبودی و آرامش خاطرتان می باشد و رحمت و هدایتی برای مومنان است.
«وَ رَبُّکَ الأَکْرَمُ. الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»؛[۲] این اولین آیاتی است که بر پیامبر گرامی نازل گردیده و مساله تعلیم انسان را مطرح ساخته است. البته تعلیم آنچه را که انسان در پی تعلم آن بوده است و فطرت و نهاد آدمی درخواست یافتن آن را داشته است. لذا می فرماید: «وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ»؛[۳] آنچه را که [در نهاد خود جویای آن بودید و] درخواست [دست یافتن به آن را] داشتید، [خداوند] به شما ارزانی داشت.
لذا قرآن، چیزی را بر انسان عرضه داشته که خود جویای آن بوده و توانسته به خوبی و روشنی به آن راه یابد، این خود دلیل اعجاز قرآن است. اگر این لطف و عنایت نبود، انسان هرگز به مقصود خویش دست نمی یافت و اندیشه کوتاه بشری به این روشنی و گستردگی، به مطلوب خود نمی رسید. در ذیل به برخی نوآوری های قرآن در جهت هدایت و تکامل انسان اشاره می شود.
معارف و احکام
بشریت از دیرباز در مساله شناخت، دست خوش اوهام و خرافات بوده است؛ از بدوی ترین قبایل تا متمدن ترین جوامع بشری آن روز، باورهایی از جهان هستی و مبدا آفرینش و تقدیر و تدبیر داشتند، که با حقیقت فاصله زیادی داشت. با داشتن چنین شناختی، بشر آن روز هرگز نمی دانست از کجا آمده و چرا آمده و به کجا می رود.
انبیا با آنکه جواب این پرسش ها را داده بودند، ولی گفتار انبیا با گذشت زمان دست خوش تحول و تحریف گردیده بود؛ تا آن که قرآن مجید از نو پاسخ های روشن و قاطعی در تمامی این زمینه ها ارائه نمود.
با مختصر مراجعه به گفته ها و نوشته های سلف، در رابطه با مبدا و معاد و راز آفرینش و صفات جمال و جلال پروردگار و روش و شیوه های انبیای عظام و مقایسه آن با آنچه قرآن بیان داشته، این تفاوت فاحش به خوبی آشکار می گردد. شاید تبیین این تفاوت، برای کسانی که از عادات و رسوم و عقاید جاهلیت با خبر باشند چندان مشکل نباشد. بررسی ها در این زمینه بسیار است و نیازی به تکرار نیست، نمونه هایی از آن را در ادامه می آوریم.
درباره تشریع احکام و قوانین حاکم بر نظام حیات اجتماعی، مبانی تشریعات وحیانی دارای دو امتیاز است که در دیگر تشریعات وضعی (بشری) وجود ندارد، یا کمتر رعایت شده است.
- اول: مبرا بودن از هرگونه گرایش های منحرف کننده که ممکن است در قوانین وضعیه تاثیر گذار باشد. تجربه نشان داده که این امکان، در اکثریت قوانین وضع شده بر دست انسان ها، تحقق یافته است. حتی انسان های بزرگ، هرچند سعی در پرهیز از گرایش های قومی، نژادی، منطقه ای، گروهی و صنفی نموده اند؛ باز ناخود آگاه لغزیده اند. امروزه، بشریت از ناهنجاری این گونه قوانین وضعی، چه در سطح بین المللی و چه در محدوده های خاص، هنوز رنج می برد.
- دوم: رعایت سه بعد در حیات انسان، که لازمه زندگی اجتماعی وی در این جهان است. رابطه وی با شؤون فردی و شخصی خود، رابطه وی با جامعه ای که در پوشش آن قرار گرفته، رابطه وی با خدا و آفریدگار وی. که در همین راستا اخلاق، معنویت و کرامت انسانی مطرح می شود.
قوانین وضعیه، تنها شوون فردی و اجتماعی را جهت بخشیده و حتی در بعد اول کمتر توجه نموده، بیشتر همت را در بعد دوم به کار انداخته است. ولی از بعد سوم، یعنی رابطه با پروردگار، به کلی غفلت ورزیده است. در حالی که همین بعد سوم است که به حیات انسان درخشش می دهد و او را کاملا متعادل می سازد و از صورت «بهیمیت» -انحصار در محدوده نیازهای جسمانی- درآورده، به انسان چهره ملکوتی می بخشد.
اسلام، درباره شوون خاص افراد وظایفی مقرر داشته که آدمی را در پندار و گفتار و رفتار متعادل می سازد؛ و نیز در تامین مصالح همگانی و تضمین گسترش عدالت اجتماعی می کوشد تا جامعه ای سالم و سعادت بخش فراهم نماید، تا هر فرد به حقوق طبیعی و مشروع خود به آسانی دست یابد.
علاوه بر این دو جهت، انسان را به علو شرف و بلندای کرامت خویش آشنا می کند، جایگاه و اخلاق و معنویت را در زندگی به او نشان می دهد، تا او را از سقوط در «حضیض» ذلت نادانی ها و وابستگی های پست نگاه دارد و به «اوج» عزت و رفعت بالا برد.
اسلام، احکام و قوانین تشریعی خود را بر همین سه جهت بنیان نهاده، تا «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»؛[۴] را تحقق بخشد، ودایعی را که در نهاد او قرار داده[۵] ظاهر سازد و از حالت استعداد به صورت فعلیت درآورد و از این راه منصب خلافت الهی را که به او عطا کرده، جامه عمل بپوشاند، لذا خداوند بر انسان منت نهاد که او را این چنین به شریعت خود مفتخر نمود و او را به این زیور گران قدر آراست.
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبین»؛[۶] خداوند منت [بزرگی] بر مومنین نهاد که پیامبری از میان خودشان برگزید، تا آیات و نشانه های خود را بر آنان بنمایاند، آنان را از درون پاکیزه سازد و کتاب [تعالیم شریعت] را به آنان بیاموزد و بینشی در درون آنان بیافروزد [تا حقایق برایشان آشکار شود] گرچه پیش از این سخت در گمراهی بودند.
اینک به اختصار، به نمونه هایی از اعجاز تشریعی و هدایتی قرآن در دو بعد معارف و احکام می پردازیم:
صفات جمال و جلال الهی از اعجازهای تشریعی قرآن کریم
قرآن خدا را با بهترین وجهی وصف نموده، او را مجمع صفات کمال معرفی کرده و از هر زشتی و صفت ناپسندی مبرا و منزه دانسته است. در پایان سوره حشر می خوانیم:
«هُوَ اللهُ الَّذی لا إلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِیمُ. هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ. هُوَ اللهُ الخالِقُ الباریءُ المُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیم»؛[۷]
او خدایی است که جز او خدایی نیست. به هر چه پنهان و آشکار است آگاهی دارد. مهر او فراگیر و تمامی جهان هستی را چه در اصل وجود و چه در تداوم آن فرا گرفته و این مهر با عنایت خاصی بندگان صالح خدا را شامل شده است. او خدایی است که جز او خدایی نیست. فرمانروایی است که از هرگونه پستی و فرومایگی به دور است. پرتو رحمت او همگان را سلامت و سعادت بخشیده است.
آرامش بخش جهانیان است و همگی در سایه رافت او آرمیده اند. قدرت و شوکت و هیمنت او فراگیر است و بر هر که و هر چیز پیروز و توانمند می باشد و برتر از همه است. منزه است چنین خدایی از هرگونه شریک و انبازی که برای او پنداشته اند. او آفریننده و سازنده و صورت بخش همه موجودات است. بهترین نام ها و نشانه های نیک مخصوص او است.
هر آنچه در آسمان ها و زمین است تسبیح گوی او است و همگان او را می ستایند. او است که هر چه بخواهد انجام می دهد و هر چه انجام می دهد از مقام حکمت برخاسته است. بدین سان هیچ چیزی سد راه او نمی گردد، خواسته های او جملگی وفق حکمت و بینش حکیمانه او انجام می گیرد.
در تورات کنونی که کهن ترین کتاب دینی به شمار می رود و پندار آن می رود که معارف خود را از وحی آسمانی گرفته، می بینیم که خدا به گونه ای ناپسند وصف شده که خرد آن را نمی پذیرد. برای نمونه در داستان ساختن شهر بابل، میگوید خداوند بیم آن داشت که انسان ها اگر گرد هم آیند، نیروی متشکلی را به وجود می آورند، آن گاه خطری متوجه ربوبیت خداوندی خواهد بود، لذا به جبرئیل دستور فرمود تا تجمع آنان را از هم بپاشد.[۸]
قداست مقام انبیا در اعجاز تشریعی قرآن
قرآن، انبیای عظام الهی را در والاترین مقام قداست قرار داده، سرآمد بندگان خالص حق تعالی شمرده است. اینان نخبگان و برگزیدگان خلایق به شمار می روند. «و إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ توحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالمین؛[۹] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید».
در سوره انعام (آیه های ۸۷_۸۴) پس از آن که از پیامبرانی مانند اسحاق و یعقوب، نوح، داود و سلیمان و ایوب، یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسى والیاس و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، و پدران و فرزندان و برادران آنان یاد می کند، آنان را به «محسنین» و «صالحین» وصف می کند، که آنان را بر جهانیان برتری داده و به راه راست هدایت نموده است.
در آیات و سوره های دیگر با بهترین وصفی آنان را ستوده است که با مراجعه به قرآن کریم این ستایش والا به خوبی آشکار می شود. این گونه تعبیرها در مورد پیامبران و اولیای الهی مخصوص قرآن است. در سایر متون تعبیرات ناروا در این زمینه زیاد به چشم می خورد.
درباره حضرت نوح نوشته اند شراب خوار مستی بود که از شدت بیهوشی برهنه و مکشوف العوره در میان چادر افتاده بود.[۱۰] درباره حضرت ابراهیم نوشته اند که همسر خود را به دروغ خواهر معرفی کرد تا جان و مال خود را حفظ نماید.[۱۱] در صورتی که هاجر در آن هنگام در سنین بالای عمر خویش در حدود هفتاد سالگی بود و جای واهمه نبود که فردی غیور مانند حضرت ابراهیم، ناموس خود را فدای جان و مال خود کند. از این قبیل داستان های افسانه آمیز در کتب عهدین فراوان است که در این جا مجالی بیش از اشاره نبود.
اعجاز تشریعی و جامعیت احکام اسلامی
اسلام در بعد تشریع احکام از جامعیت کاملی برخوردار است، که در هیچ یک از شرایع باقی مانده و نیز تشریعات وضعی، چنین جامعیت و گستردگی به چشم نمی خورد. اسلام _ همان گونه که اشارت رفت _ در سه بعد عبادات، معاملات و انتظامات، دیدگاه های مشخصی دارد و در تمامی جوانب این سه بعد به طور گسترده نظرات خود را ارائه داده، بشریت را برای رسیدن به سعادت حیات (مادی و معنوی) به پیروی از خود فراخوانده است.
عبادات اسلام، انسان را به پاکی و صفای درون وا می دارد، او را از آلایش ها پاکیزه نگاه می دارد، روح را آرامش می بخشد و رابطه انسان را با ملکوت اعلا مستحکم می سازد و این خود موجب تقویت روح انسان و پاکی و صفای او است.
با تامل در اوراد و اذکار نماز و خلوص و توجه قلب به ساحت قدس الهی و نیز مقاومت درونی که از روزه حاصل می گردد، همچنین با دقت در دیگر ادعیه و عبادات واجب و مستحب، به ویژه به لحاظ انجام دادن آنها در اماکن مقدسه، تمامی اینها حاکی از یک برنامه حساب شده برای پاکسازی و طهارت درون انسان و رشد و تکامل او است.
واژه «تزکیه» با ترکیب های مختلف در قرآن فراوان آمده است و هدف از تشریع، به ویژه قسمت عبادات را مشخص می سازد و نشان می دهد که هدف عبادات همان پاکی و صفای درون است.
انسان در درون خود احساس می کند که بر فراز هستی، نیروی برتری هست که تمامی هستی ها را فرا گرفته و خود را ذره ای کوچک می بیند که بر روی امواج متلاطم هستی شناور است، آن نیروی برتر و قدرتمند است که او و دیگر ذرات هستی را نگاه داشته، به علاوه همین عجز و ناتوانی او را به سوی کمال و توانایی مطلق رانده، توجه درونی او را به سوی کمال مطلق معطوف داشته است.
از این رو از درون خود می کوشد تا این میل و رغبت و عشق به کمال مطلق را در صورت کلمات و الفاظ (ادعیه و اذکار) ابراز دارد، همین است که عبارات سرشار از محبت و سپاس، از درون او می جوشد و سیل آسا سرازیر می گردد و اگر قصوری در خود احساس کرده درخواست گذشت و آمرزش می نماید.
این چیزی است که انسان از روزی که خود را شناخته با آن خو گرفته و همواره سرشت وجود او با آن هم راز بوده است. عبادت ها و نیایش ها _ به شکل های گوناگون _ صورت های تجسد یافته ابراز عواطف درونی او است که بر ملا می سازد. هر دین و آیینی به شکلی، قسمتی از نمایش های نیایش جوشان انسانی را سرلوحه عملی خود قرار داده است.
در آیین های کهن هندو و زرتشت نمونه هایی از این گونه نمایش های عبادی _ نیایشی وجود داشته است، گونه هایی نیز از نیایش میان جهودان و ترسایان رواج داشته و دارد اما به نظر می رسد که شکل های موسوم آمیخته با بسیاری از خرافات و بدعت های ناروا گردیده است. این گونه ناهنجاری ها در تعلیمات دینی کم کم وسعت یافت و حجیم تر گردید تا آغاز قرن هفتم میلاد که پیامبر اسلام شریعتی پاک و منزه بر بشریت آن روز عرضه داشت.
در این آیین عبادات وادعیه و اذکار حاکی از توحیدی ناب و معنویتی پاک بود، معنویتی که درون ها را به کلی از آلایش ها و تیرگی ها پاکیزه ساخته به آفاقی تابناک هدایت می نمود و انسان ها که تشنه چنین آب زلال و گوارایی بودند، گمشده خود را در شریعت اسلام یافتند و از جان و دل آن را پذیرفتند.
«هُوَالَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛[۱۲] او [خداوند] از میان مردم جاهل پیامبری از خودشان برگزید، تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را پاک سازد و کتاب [شریعت حق] را به آنان بیاموزد، و بینش حکمت را در دل آنان بیافروزد، گرچه پیش از این در گمراهی آشکاری به سر می بردند».
این آیه به سه مطلب اساسی اشاره دارد:
- تزکیه، پاک سازی درون و آراسته نمودن شخصیت والای انسانیت که در پس پرده کالبد جسمانی او نهفته است.
- تعلیم کتاب، یعنی شریعت که حاوی نوشته های تکلیفی و تشریعی است.
- آموزش حکمت، یعنی بینش درونی که مایه آراسته شدن رفتار و کردار انسان می باشد و همین بینش درونی غایه الغایات است که آدمی را به اوج کرامت انسانی می رساند.
«یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُوتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولوا الألباب؛[۱۳] خداوند هر که را بخواهد [= شایسته دید]، بینش حکمت را به او ارزانی می دارد و هر که این بینش را دریافت نمود، هر آینه بر انباشته ای از ارزش ها دست یافته، که به این حقیقت جز صاحبان خرد پی نمی برند.
عبادات در اسلام به گونه پاک و خرد پسند و موافق فطرت اصیل انسانی عرضه شده است. در این عبادات نه فقط نیایش شایسته پروردگار و تقرب او به درگاه الهی لحاظ شده، بلکه پاک سازی درون و پالایش نفس نیز مورد عنایت واقع شده، برآیند این دو گرایش موجب تعادل در ابعاد وجود انسان است.
«المُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقیموا الصَّلاهَ؛[۱۴] بندگان خالص خدا در پیشگاه حضرت حق با درونی پاک و آراسته و از هرگونه آلایشی پیراسته، به نیایش بر می خیزند». «إنَّ الصَّلاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَرُ؛[۱۵] نماز، آدمی را از ناهنجاری در کردار و رفتار باز می دارد و از آن بالاتر، یاد خدا را در دل ها زنده نگه می دارد».
البته این از ویژگی های عبادت در اسلام است که نخست درون و سپس برون را پاکیزه می گرداند. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید: «هرگاه در جلوی خانه های شما آبی روان باشد و پیوسته روزی پنج بار در آن آب شستشو کنید، آیا دیگر چرکی و آلودگی بر بدن شما باقی می ماند؟»
فرمود: «نمازهای پنج گانه همانند همان آب جاری است که هرگاه بنده خالص خدا نمازی به جا آورد، آلودگی های حاصله بر طرف می شود».[۱۶] امام صادق (علیه السلام) می فرماید:« اگر مردم با همان تذکر نخستین به خود واگذار می شدند و شریعت به دست آنان سپرده می شد، بدون یادگیری مجدد که به وسیله پیامبران پی درپی انجام می گرفت، هر آینه بر همان حالت نخستین همراه با آلودگی ها باقی می ماندند و همین بود که شرایع پیشین فرسوده و از میان رفت.
لذا خداوند خواست تا شریعت وی به دست فراموشی سپرده نشود، پیامبر اسلام را برانگیخت و نمازهای پنج گانه را واجب نمود، تا روزانه پنج بار یاد او کنند و نام او را به بزرگی ببرند، تا دین و شریعت هیچ گاه به دست فراموشی سپرده نشود».[۱۷] برای توضیح بیشتر به آیات (۷۶ – ۶۳) سوره فرقان رجوع کنید.
از عبادات که بگذریم، ابواب معاملات و در کنار آن احکام انتظامی اسلام، آن اندازه گسترده و فراگیر است که مایه حیرت دین پژوهان و موجب اعجاز تشریعی قرآن کریم گردیده است. اصولا شریعتی به این گستردگی که تمامی ابعاد حیات جامعه را زیر دیدگاه خود قرار داده باشد و در هر یک نظر داده باشد، همانند شریعت اسلام در دست نیست. یگانه دین الهی زنده جهان، اسلام است و بس. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الإِسْلام…؛»[۱۸]؛ اسلام تنها شریعتی است که نزد خدا پذیرفته شده است.
نتیجه گیری
نوآوری های دین در دو بعد معارف و احکام است. معارف عرضه شده توسط قرآن در جایگاه بلندی قرار دارد و از هرگونه آلودگی و وهم پاک و از خرافات به دور است. از بعد احکام نیز علاوه بر جامع و کامل بودن، از گرایش های انحرافی مبرا و خالص است و دارای اعجاز تشریعی می باشد. با تعمق در آنچه قرآن عرضه کرده، انحراف اندیشه ها تعدیل می شود و راه های نیمه رفته تکمیل می گردد.
پی نوشت ها
[۱] . یونس ۱۰: ۵۷.
[۲] . علق ۵:۹۶-۳.
[۳] . ابراهیم ۱۴: ۳۴.
[۴] . اسراء ۷۰:۱۷.
[۵] . اشاره به آیه امانت است. (احزاب ۳۳ :۷۲)
[۶] . آل عمران ۱۶۴:۳.
[۷] . حشر ۵۹: ۲۴ – ۲۳.
[۸] . ر:ک باب یازده سفر پیدایش؛ شماره ۲۴ _ ۲۲.
[۹] . آل عمران ۳: ۳۳.
[۱۰] . سفر پیدایش، باب ۹، شماره ۲۴ – ۱۸.
[۱۱]. سفر به پیدایش؛ پاپ ۱۹.
[۱۲] . جمعه ۶۲: ۲.
[۱۳] . بقره ۲۶۹: ۲.
[۱۴] . بینه ۵۹۸.
[۱۵] . عنکبوت ۲۹: ۴۵.
[۱۶] . وسائل، ج ۴، ص ۱۲، ح ۳.
[۱۷] . همان، ص ۹، رقم ۸.
[۱۸] . آل عمران ۳: ۱۹.
منابع
- قرآن الکریم.
- عهد عتیق.
- وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، چاپ بیروت، ۱۴۱۹.
اقتباس از کتاب علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، انتشار یافته توسط موسسه فرهنگی مطالعاتی التمهید. ص ۴۳۱ الی ۴۴۳.