- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اختلاف اصلی و اساسی بین شیعه امامیه و اهل سنت از مسئله امامت ناشی می شود. شیعیان درباره امامت و جانشینان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از قرآن و احادیث و سفارشات پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که در اینجا مجالی برای ذکر آنها نیست، پیروی کرده و معتقداند که امام بعد از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باید معصوم باشند و آنان منحصر در دوازده نفر اند که توسط شخص رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ معرفی شده اند.
اما اهل سنت به آیات قرآن و احادیث و سفارشات رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ توجه نکرده و در مقابل عمل انجام شده ای که توسط خلفاء صدر اسلام و نیز خلافت بنی امیه و بنی عباس به وقوع پیوست ، قرار گرفته و اصولی را در مسئله امامت مطابق با این حوادث و وقایع تدوین نموده و به آن معتقد شده اند. و روی این جهت آنان هر چند احادیثی را مبنی بر ۱۲ امام و خلیفه نقل نموده اند ولی هیچگاه نتوانسته برای این امامان دوازده گانه مصداقی بیابند.
آنان بر اساس پذیرش تمام حکامی که در دوره خلافت و بعد از آن در دوره بنی امیه و بنی عباس و مشروع دانستن آنان اصول زیر را در باره حاکم اسلامی به وجود آورده اند:
۱. امام می تواند به وسیله اهل حل و عقد انتخاب شود چنانچه ابوبکر این گونه انتخاب شد و امامت او تأیید گردید.
۲. از دیدگاه اهل سنت امامت امام به وسیله یک فرد از اهل عدالت نیز قابل انعقاد است و پس از انعقاد امامت، بر دیگران واجب می گردد که با او بیعت کنند و لذا ابوبکر به تنهایی خلافت را برای عمر منعقد گردانید و بعد از آن دیگران با عمر بیعت کردند. این روش را استخلاف هم می نامند.[۱]
۳. امام توسط شورای کسانی که برای امامت کاندید و نامزد شده اند نیز قابل انتخاب است. چنانچه عثمان با این روش انتخاب گردید. زیرا عمر شش نفر «عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف» را برای مقام امامت نامزد نمود که با هم مشورت کنند و یکی را به عنوان امام انتخاب کنند. در این شورای شش نفره طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص کنار می روند و حق خودشان را به عثمان و علی و عبدالرحمن بن عوف واگذار می کنند و سپس عبدالرحمن بن عوف هم از حق امامت خود با این شرط می گذرد که وی بین عثمان و علی حکم قرار بگیرد. با پذیرفته شدن این شرط، او عثمان را خلیفه قرار می دهد.[۲]
۴. روش دیگر از نظر اهل سنت برای انتخاب امام بیعت مردم است و امام علی ـ علیه السلام ـ با بیعت مردم به عنوان امام و خلیفه چهارم انتخاب گردید.[۳]
اهل سنت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ حدیثی نقل می کنند که خلافت نبوت و امامت سی سال می باشد و بعد از آن به پادشاهی تبدیل می شود و خدا این پادشاهی را به هر که بخواهد می دهد. آنان برای این که سی سال را تا زمان حکومت معاویه تکمیل کنند برای امام حسن ـ علیه السلام ـ نیز شش ماه خلافت را قائل هستند هر چند آن حضرت را از زمره خلفاء راشدین به حساب نمی آورند. و بعد از سی سال می گویند اولین پادشاه مسلمین معاویه بن ابی سفیان است و او را بهترین پادشاهان مسلمین می دانند.[۴]
۵. راه پنجم انعقاد امامت در نزد اهل سنت اینست که کسی با زور شمشیر بر مردم غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد و بر مردم است که از او متابعت کند و حق جنگ و خروج بر علیه او را ندارند به دلیل اینکه خروج بر علیه حاکمی که بازور شمشیر، قدرت را به دست گرفته است اختلاف در بین مسلمین ایجاد می شود و باعث خونریزی می گردد.[۵]
اهل سنت خروج بر علیه حاکم ظالم و فاسق را تا زمانی که کافر نشده است نیزجایز نمی داند و به اجماع مسلمین قیام وخروج بر علیه آن را حرام میدانند و می گویند که اهل سنت اجماع بر این دارند که سلطان و پادشاه با فسق عزل نمی شود و دلیل آن را این می دانند که از عزل حاکم ظالم و فاسق فتنه و خونریزی به وجود می آید. و می گویند اهل سنت اجماع دارند که فقط در صورتی که پادشاه مسلمانان کافر شود از امامت عزل می گردد.[۶]
از دیدگاه اهل سنت طاعت امامان و پادشاهان و امراء و والیان واجب و فرضی از فرض های شرعی می باشد و خروج بر آنان جائز نیست هر چند مرتکب گناه و ظلم بشوند و امام با ارتکاب ظلم و گناه کبیره از امامت عزل نمی شود[۷]. و به صراحت می گویند که اطاعت از اولوالامر ظالم، واجب است و قتال با او روا نیست؛ و اگر کسی از فرمان او بیرون رود خارجی است زیرا از نافرمانی حاکم غالب، فتنه میخیزد و فتنه از قتل، سختتر است. آنان بر مبنای حدیثی در صحیح مسلم و بخاری معتقد است که کسی که از حکم حاکم ظالم بیرون رود و بر آن صبر نکند، از جماعت مفارقت کرده و اگر بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.[۸]
مطالبی که بیان شد از اصول اعتقادی جمیع اهل سنت می باشد. اما متفکرین و روشنفکران اهل سنت که در قرن اخیر در قالب احزاب سیاسی مانند حزب اخوان المسلمین عرض اندام کرده اند، چندان به این اصول پایبند نیستند و لذا در برخی کشور ها بر علیه حاکمان به مبازه پرداخته اند و امروز هم در کشورهای اهل سنت عده ای از این تفکر حمایت می کنند هر چند این رفتار آنان مخالف با اصولی است که علمای دینی آنان پذیرفته اند.
از میان علمای دینی اهل سنت ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی با این نظر مخالف است. او از قیام زید بن علی(ع) بر علیه هشام بن عبدالملک و نیز از قیام یحی بن زید در برابر حکام اموی حمایت کرده و گفته است که خروج زید مانند خروج رسول الله در روز بدر است.[۹] و نیز هنگامی که محمد نفس زکیه فرزند عبدالله بن حسن(ع) بر علیه عباسی ها قیام کرد و به دست ابوجعفر منصور به شهادت رسید، ابو حنیفه علناا در مجالس درس خود می گفت که عباسی ها حق حکومت ندارند و ولایت آنان بر مردم ساقط می باشد. و همین طور از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی در برابر عباسیان حمایت کرده و حکومت آنان را غیر مشروع دانسته است. [۱۰]
پی نوشت:
[۱]. ر.ک: جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، اصول الدین، بیروت، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۷۶ ـ ۲۷۹؛ ابوسعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبه فی اصول الدین، بیروت، موسسه الکتب الثقافیه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۸۵.
[۲]. الغیبه فی اصول الدین، ج۱، ص۱۸۵.
[۳]. شرح العقیده الطحاویه، ج۱، ص۵۴۵.
[۴]. ر.ک: همان. و محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی، اضواء البیان، ج۱ص۳۰، بیروت ،دار الفکر للطباعه والنشر، ۱۴۱۵هـ – ۱۹۹۵م. ، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات.
[۵] . اضواء البیان، ج۱ص۳۰.
[۶] . أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی ، شرح النووی، ج۱۲ص۲۲۹، دار إحیاء التراث العربی ، بیروت ، ۱۳۹۲ق ، دوم.
[۷]. ر.ک: اصول دین، ج۱، ص۲۷۲ ـ ۲۷۶.
[۸]. علاءالدوله سمنانی، احمدبن محمد، العروه لاهل الخلوه و الجلوه، ص۲۹۳، تهران، مولی، ۱۳۶۲ش.
[۹] .المذاهب السلامیه الخمسه، ص۲۰۰
[۱۰] . همان، ص۲۰۳و ۲۰۴.
منبع: برگرفته از نرم افزار مرکز مطالعات حوزه.