- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 42 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مسکن در سبک زندگی اسلامی
اصول و معیارهای بنیادین مسکن ایرانی اسلامی
بنا به تفکر وحدت گرای منبعث از تعالیم اسلامی، نمی توان مسکن را جدای از بقیّهی پدیده ها و موضوعات مرتبط با زندگی انسان مورد بررسی قرار داد. از جمله مهمترین موضوعات قابل توجه عبارت از مرعی داشتن توأم عوامل کیفی و کمّی می باشد.
ویژگی های کیفی مورد نظر، عمدتاً مشتمل بر اموری است که به عنوان ویژگی مسکن و مکان زندگی در تعالیم اسلامی معرفی شده اند، یا این که به نحوی بر تجلّی و ارتقای کیفیاتی که برای حیات انسان در این تعالیم مورد توجه بوده اند، تأثیر مثبت دارند.
معیارهای مسکن مطلوب به این محدود نمی شود که فقط سرپناه و حافظ انسان در برابر شراط نامساعد جوّی و گزند حیوانات و احتمالاً آسیب همنوعانش باشد. یا قیمت کم و مناسبی داشته باشد، یا این که تأمین آن برای هر کس مقدور باشد. همه ی اینها لازمند، اما کافی نبوده و همه ی مسائلی نیستند که در تعریف مسکن مطلوب باید به آنها توجه شود. یکی از نکات ضروری و بسیار مهم آن است که مسکن بایستی محل و فضای فراهم آورنده ی آرامش و آسایش و سکینه برای ساکن خویش باشد.
مسکن نه تنها باید شرایطی را داشته باشد تا خانواده ها از نظر اقتصادی توان تهیه ی آن را داشته باشند، بلکه باید شرایطی را داشته باشد که بتواند به عنوان محل امن و سکنی و آرامش انسان ایفای نقش کند. و این به صراحت مأخوذ از کلام الهی است که میفرماید: ”اللهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً: و خدا برای سکونت شما منزل هایتان را قرار داد ” (نحل: ۸۰) .
ضمن آن که توجه به آیه ی شریفهی ۸۶ سوره ی مبارکه ی نمل (۵) نشان می دهد که علاوه بر اهمّیّت مسکن (به طور عام) تأمین شرایط مناسب آن در شب نیز اهمیت خاص دارد.
اگر برخی عوامل مرتبط با مسکن مثل الگوی ساخت و نوع مصالح (و حتی زمین) ثابت و به عنوان ارزش فرض شوند و مدها بر آن حاکم باشند، و از سویی میزان بودجه ی در اختیار برای تهیه ی مسکن نیز ثابت باشد ناچار دائماً از ویژگی های کیفی و وسعت آن کاسته شده و عنوان خانه ی ارزان قیمت و مسکن اقشار کم درآمد و امثال آنها را به خود می گیرد.
در حالی که اگر برای مسکن به طور عام شرایط و خصوصیاتی تدوین شود، می توان متناسب با زمان و مکان و شرایط، تصمیم صحیح و مناسب را در طرّاحی و ساخت مسکن مطلوب اتخاذ نمود. چنانچه در معماری تاریخی مسکن نیز چنین بوده است، و در واقع اصول حاکم بر خانه های وسیع با اصول شکل دهنده ی خانه های کوچک ثابت بوده اند.
حتی عده ای دامنه ی این وحدت اصول و معیارها را توسعه داده و معتقدند که اصول ثابتی بر کل معماری و شهرسازی مجتمع های تاریخی مسلمانان، و از جمله ایرانیان، حاکم بوده است (ر، ک: نصر، ۱۳۷۰) . در حالی که امروزه موضوع کاملاً بر عکس شده و آنچه ثابت است توجه به موضوعات مادی می باشد.
با این حال، برای مسکن و عوامل مربوط به مقوله ی سکونت دو دسته ویژگی های اثباتی که مرعی داشتن آنها توصیه می شود و دستهی دوم ویژگی های سلبی هستند که حذف یا عدم اجازه به ظهورشان ضرورت دارد.
لازم به ذکر است که هر دوی این ویژگی های اثباتی و سلبی نیز به نوبهی خود مشتمل بر مقولاتی جزیی تر هستند که از جملهی آنها عبارتند از: صفات مسکن (مثل امنیت، ایمنی، خصوصیّت، آرامش و مانند آنها) ، امکانات مسکن (از قبیل زمینه ی امکان ارتباط انسان با طبیعت، امکان مرتفع شدن نیازهای انسانی و امکان دسترسی به منابع تأمین کننده ی نیازها) و انتظارات از مسکن یا تأثیر مسکن بر مقولات اجتماعی (مانند ترجیح هویت جمعی به هویت فردی، احترام به حقوق دیگران، کمک به وحدت جامعه و مانند آنها) می باشند.
البته در این مجال عمدتاً به ویژگی های گروه اوّل (ویژگی های اثباتی) اشاره خواهد شد زیرا ملحوظ داشتن این ویژگی عمدتاً به عنوان عاملی در جهت حذف ویژگی های نامطلوب عمل خواهند کرد. برای مثال توجه به ”هویت جمعی و هماهنگی ” به عنوان عاملی در جهت حذف پدیده یا صفت نامطلوب ”از خود بیگانگی ” خواهد بود.
نکتهی دیگر این که ویژگی هایی که در ادامه به آنها اشاره شده علاوه بر ویژگی های کمّی و مادی (همچون استحکام و قیمت مناسب و مانند آنها) هستند که برای مسکن مطلوب و مناسب زیست مطرح می باشند. به بیان دیگر، در اینجا به برخی ویژگی هایی از قبیل استحکام و قیمت مناسب اشاره نشده است، در حالی که هر یک از این ویژگی ها نیز می توانند با توجه به شرایط زمانی و مکانی و فناوری روز تجلّی خاص خود را داشته باشند.
۱- توجه به فرهنگ جامعه
مراد از مد نظر داشتن فرهنگ جامعه در تعریف مسکن مطلوب آن است که اگرچه استفاده از تجربیات سایر ملل و تمدن ها (اعم از گذشته و معاصر) توصیه می شود، اما این استفاده بایستی به گونه ای باشد که:
۱- با بهره گیری از آنها، اصول و ارزش های اعتقادی و باورهای جامعه تضعیف نگردند، (۶)
۲- به هویت ملی خدشه وارد نشود، (۷)
۳- عامل ترویج افکار و ایده های متضاد و مخالف ارزش های فرهنگی نباشد (۸)
۴- این که با معیارهای برآمده از فرهنگ ایرانی ارزیابی و انتخاب شده باشند (۹) .
تاریخ نشان می دهد که تکرار و تقلید الگوهای بیگانه به مرور جوامع مقلد را نسبت به فرهنگ خویش بیگانه نموده و در نهایت به استحاله ی جوامع انجامیدند ر. ک: Abu- Lughod‚ ۱۹۷۳? Fathy،۱۹۸۵ Haider،۱۹۸۴، Ibrahim، ۱۹۸۵ & Nasr، ۱۹۹۰
باید توجه داشت که هر یک از مکاتب معماری و شهرسازی بر پایه های اعتقادی و فکری (مبانی نظری) خاص خود استوار هستند، اما چون بسیاری افراد؛ یا به این مبانی توجه ندارند یا این که خود میخواهند مروّج اصول و ارزش های خاصی باشند، دست به تقلید یا ترویج الگوهای بیگانه می زنند.
تقلید و ترویجی که خود، شکلی از تکرار و در نتیجه بیهویتی و از خود بیگانگی است. به عبارت دیگر، این تکرار و تقلید به مرور هویت جامعه را دگرگون می نماید، از خود بیگانگی و احساس حقارت در مقابل صاحبان اصلی الگوها را رشد می دهد، به ارزش ها و اصول فرهنگی جامعه لطمه وارد نمود، و در نهایت منجر به استحاله و اضمحلال تمدن و فرهنگی که دست به تقلید و تکرار زده است، می گردد.
پس یکی از مهمترین نیازها تدوین مبانی نظری معماری و شهرسازی است که اصول بنیادین آن از اعتقادات جامعه سرچشمه گرفته و به نحوهی نگرش جامعه به انسان و حیات او معطوف است (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۵) . در راستای توجه به فرهنگ جامعه به مواردی اشاره می شود؛ که از جمله مهمترین آنها توجه به وحدت جامعه است. وحدت جامعه موضوع بنیادین مورد توجه تعالیم اسلامی است که هر گونه خدشه به آن به طور مؤکد نهی شده است (آل عمران: ۱۰۳) .
مختصات مختلف محیط زندگی، تأثیر فراوانی بر تقویت یا تضعیف وحدت جامعه دارند. با این حال، برخی معیارهای منعبث از این اصل که مرتبط با محیط مصنوع می باشند، عبارتند از: هماهنگی، تجانس، توجه به مصالح عمومی، ارتباطات مناسب، تعادل، هویت ملی و فقدان هر گونه قطب بندی اجتماعی و کالبدی بر اساس عامل ثروت.
در همین مقوله، یکی از منابع شناخت ویژگی های مسکن مطلوب بهره گیری از مختصات مسکن بومی هر فرهنگ و هر منطقه می باشد. لازم به توضیح است که در این مقوله تکرار فرم ها و الگوها (جسد و کالبد صرف) مسکن بومی مد نظر نیست، بلکه شناسایی مختصات ارزشی و فرهنگی مرعی داشته شده در آنها و جست و جوی روش های پاسخگویی به آنها در زمان حاضر و با امکانات در دسترس بایستی هدف اصلی باشد.
مطالعه ی متون اسلامی نیز نشان می دهد که بهره گیری از تجارب گذشته، ابداً به معنای تکرار و تقلید عینی از آثار گذشتگان نیست، بلکه آنچه مهم است توجه به اصول و ارزش های حاکم بر آنهاست که در بسیاری موارد نیز به صورت عبرت گیری و ترغیب به عدم تکرار آثار گذشته مطرح می شود.
۲- فراهم آوردن امکان زندگی اسلامی ایرانی
هر جامعه ای به تناسب فرهنگ خویش تمایل دارد تا در فضاهای مختلف زیست و فعالیت (و از جمله در مسکن) خویش آداب و رسوم و فعالیت های خاصی را بر پا دارد. برای نمونه، در فرهنگ ایرانی یکی از مهمترین آداب (سفارش شده) صلهی رحم است که در قالب دید و بازدید، نگهداری از سالمندان خانواده و برپایی میهمانی های فامیلی و برقراری ارتباطات صمیمانه ی خانوادگی جلوه گر می شود.
جدایی فضاهای خصوصی والدین از فرزندان و تفکیک فضاهای پسران و دختران خانواده از یکدیگر نیز موضوع سفارش شده ای در تعالیم اسلامی است (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۵) . عمل به توصیه ی معاشرت با همسایگان، شیوه ی دیگری از زندگی اجتماعی را به نمایش می گذارد که اگر با رعایت اخلاق و آداب و ارتباطاتی که در اسلام توصیه شده اند همراه شود، جلوهی منحصر به فردی از وحدت اجتماعی را پدید خواهد آورد.
توجه به پاکی و طهارت فضاهای زیست که اختلاط فضاهای بهداشتی و همجواری آنها با فضای زندگی را منتفی می نماید، شیوه های پذیرایی خاص ایرانی، روش های طبخ و ویژگی های غذاهای ایرانی، رازداری خانوادگی، راحتی و آسایش کودکان، حمایت از سالمندان، رعایت حریم بزرگسالان و بسیاری موضوعات دیگر از آدابی هستند که برپایی و رعایت آنها در مساکن بسیار کوچک و حداقل، به ویژه در الگوهای وارداتی شان امکان پذیر نبوده و زندگی را بر ساکنین خود سخت می نمایند.
اصلی ترین موضوع قابل طرح در این زمینه، کرامت انسان است. یکی از موضوعاتی که در جهان بینی اسلامی مطرح است موضوع چگونگی رابطه ی انسان با عالم وجود (خویش، انسان ها، طبیعت و محیط مصنوع) است (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴) .
در مورد مطالعه ی حاضر که مصداق مورد نظر مسکن می باشد، باید توجه داد که این عنصر نبایستی سلطه و رجحان انسان (و به ویژه سلطه و رجحان معنوی او) نسبت به محیط و به ویژه در مقایسه با ساخته ی خویش را خدشه دار نماید. طبیعی است که این رجحان باید ناظر بر جملگی ابعاد وجودی انسان (مادی، روانی و معنوی) بوده و از تمرکز بر یکی از آنها به همراه غفلت از بقیّه احتراز نماید.
معیار اصلی مرتبط با این اصل را می توان ”مقیاس انسانی ” نامید که البته منحصر به ابعاد فیزیکی انسان نبوده و به موضوعات متعددی متوجه خواهد بود.
ابعاد مورد نظر این معیار که برآمده از اصل ”کرامت انسان ” است، علاوه بر موضوعات فیزیکی و تطبیق با فیزیولوژی انسان، به ابعاد روانی و معنوی او نیز توجه دارد. در واقع، سخن در این است که شخصیت روانی و معنوی انسان تحت سلطه ی مصنوع خودش قرار نگیرد.
به عبارت دیگر، امنیت مناسب روانی و معنوی انسان به امنیت فیزیکی و تنها در مقابل موضوعات طبیعی و مصنوعی (مثل زلزله و آتش سوزی) محدود و منحصر نیست و امنیت شهروندان (انسان) از جهاتی دیگر همچون امنیت در مقابل سلطه ی ساخته ی انسان قرار گرفتن، در برابر القاء جنبهی مادی حیات قرار گرفتن، تحت اشراف و نگاه دیگران بودن؛ و در مقابل احساس حقارت در برابر تفاخر و خودنمایی دیگران نیز باید تأمین شود.
خلاصه این که تعیین درجه و مرتبه ی انسانی بودن، هر پدیده را در دو قلمرو اصلی معنوی (روحانی) و مادی (فیزیکی) انسان می توان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در مورد قلمرو مادی (به ویژه در معماری و شهرسازی معاصر) بسیار سخن رفته است، و آنچه مغفول مانده است توجه به قلمرو حیات معنوی و روحانی است.
با این حال، به پیروی از تعالیمی که انسان را متشکّل از حداقل دو حیات معنوی و مادی معرفی می نماید و از آن فرار، برای بعد معنوی وی ارجحیّت قائل است، ساخته ها و عناصر محیطی نیز بایستی از این اصل تبعیّت نموده و در خدمت انسان قرار گیرند. در این مقوله، تناسب و هماهنگی ابعاد ابنیه و فضاها با توان روانی انسان از اهمیت ویژهای برخوردار است، ضمن آن که اطّلاعات واصله از محیط به انسان بایستی وی را در جهت تعالی و رشد هدایت و همراهی نمایند.
به عبارت دیگر، توجه توأم به نیازهای مادی و معنوی انسان موضوع بنیادینی است که مرعی داشتن آن بر تفسیری که در مورد غالب اصول و مبانی طرّاحی به عمل می آید تأثیر خواهد داشت. مقیاس انسانی مورد نظر در معماری مسکن را در مقولاتی همچون تناسب ابعاد فضاها با ویژگی های روانی و فیزیولوژیکی انسان، میزان تطابق با شرایط لازم برای تعالی معنوی انسان، تطبیق با ویژگی های هویتی انسان، درجه نفوذ آلودگی هوا در مقایسه با وضعیّت مجاز، چگونگی تنظیم شرایط محیطی با ویژگی های فیزیولوژیکی انسان و در میزان پاسخگویی مسکن به ارزش های فرهنگی ساکنین آن می توان جست و جو کرد.
۳- جامع نگری و وحدت گرایی
جامع نگری، وجه مهم و مغفول طرح های جاری مسکن است. بدون دخول در بحث مطلوبیت یا عدم مطلوبیت مساکن کوچک (یا متّحدالشّکل) که به صورت انبوه تولید می شوند توجه به این نکته توصیه می شود که پروژه ها در قالب زندگی برنامه ریزی جامع و همه سونگر اجرا شوند تا تبعات منفی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و کالبدی و محیطی آنها منتفی یا به حداقل کاهش یابد.
رعایت این امر سبب می شود تا دست اندرکاران مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی با تبعات پروژه های مسکن همراهی نموده، آن را بپذیرند و از معرفی و اهتمام در ترویج ارزش هایی که این گونه طرح ها رعایت آنها را غیر ممکن نموده اند، احتراز نمایند.
برای نمونه، با رواج کوچک سازی، دیگر نباید سخن از نگهداری از سالمندان در خانه گفت. بلکه بر عکس باید از خانه ی سالمندان و تعیین سرانه برای آن در طرح های شهری سخن به میان آورد. دیگر نباید خیلی جدّی از صلهی رحم و دید و بازدید و فرهنگ مهمان نوازی سخن گفت. و نباید از حس توطن و تعلّق به مکان صحبت کرد.
مرعی داشتن حقوق سایر آحاد جامعه از جمله همسایگان تأثیری به سزا در شکل گیری مسکن مطلوب و ارتباطات مساکن مطلوب با یکدیگر خواهد داشت. این بدان معنا است که مساکن مطلوب در عین حالی که امکان ارتباط مناسب بین افراد و خانواده را فراهم می آورند از بروز مزاحمتهای بصری و صوتی و روانی و مانند آنها پیشگیری می کنند.
امروزه گاهی این ایده مطرح (یا حتی اجرا) می شود که در واحدهای مسکونی واقع در برج ها، دوربینی برای ملاحظه و نظاره ی مناظر تعبیه می شود. این موضوع اگرچه می تواند به عنوان امتیازی برای آن واحدها مطرح شود، امّا مصداق بارز تجاوز به حقوق و امنیت و خلوت و حریم خصوصی کسانی است که تحت نظاره ی افراد و در بُرد دوربین های آنها قرار میگیرند.
علاوه بر آن، این موضوع توجه می دهد که تولید و ساخت مسکن مطلوب به صورت انفرادی و تکی، در یک مجموعه ی ناهمگون و نامتناسب که اکثریّت خانه ها برای زندگی نامطلوب هستند، بسیار دشوار یا ناممکن خواهد بود، و مناسب ترین راه، کل نگری و تأمین مسکن مطلوب در قالب برنامه ها و طرح های کلّی شهرسازی و معماری و اجرایی است.
طبیعی است که تعبیر ”مسکن ”، منحصر به شکل داخلی بنای سکونت نبوده و عواملی را نیز که در ارتباط با سکونت هستند (از جمله امکانات و خدمات شهری، مباحث زیباییشناسانه و حتی اثرات روانی اشکال و رنگها و تناسبات عمارت) را نیز در بر می گیرد. بنابراین، می توان یکی از مظاهر مسکن مطلوب را در فقدان قطب بندیها و تضاد بین خدمات در دسترس واحدهای مسکونی و حتی در تجانس و هماهنگی و تعادل و توازن محلات همجوار قلمداد کرد.
به عبارت دیگر، بین محلات شهر (و در نتیجه بین اهالی آن) نبایستی در دسترسی به امکانات عمومی تبعیضی وجود داشته باشد. وجود تبعیض و بیعدالتی در توزیع امکانات و در دسترسی مردم به آنها عامل مهمی در جهت خدشه به وحدت جامعه و بروز تضاد و دوگانگی بین مردم خواهد بود. و بر عکس، رفع تبعیض و قطب بندی شهر و گزایش به سمت عدالت، زمینه را برای تقویت وحدت و همبستگی جامعه و اهل شهر فراهم خواهد نمود.
در مورد دیگری که در بحث جامع نگری مهم است توجه متعادل به هویت جمعی و هویت فردی جامعه و آحاد آن می باشد که در این زمینه نیز رجحان هویت جمعی به هویت فردی امری است که مقوّم وحدت و یک پارچگی جامعه خواهد شد. فرد و جامعه به عنوان دو عنصر اساسی مطرح در زمینهها و دانشهای مختلف بشری، هر کدام در هر مکتبی تعاریف و اهمّیّت خاصی دارند.
در مقوله ی خاص مسکن مطلوب، توجه به این نکته ضروری است که ”مسکن ” و به ویژه ظاهر (یا سیما و کالبد) آن به عاملی در جهت خدشه به وحدت جامعه نیانجامد.
در این راستا، توجه به مفاهیم و ارزش هایی همچون زیبایی، سادگی، تأکید بر هویت ملی و وحدت اجتماعی؛ و هم چنین احتراز تفاخر فردی، اجتناب از خودنمایی، اجتناب از همشکلی با بیگانه، احتراز از عریانی و احتراز از اموری که سبب ترویج فردگرایی و خدشه به وحدت جامعه می گردند ضرورت دارد. توجه به این عوامل خواهد توانست تقویت کننده ی وحدت و همبستگی جامعه باشد.
توجه انتزاعی به مسکن بدون توجه به عناصر مکمّل آن به عنوان فراهم آورندگان محیط مناسب سکونت و بیالتفاتی به ارتباط آن با فضاهای مجاورش موضوعی است که در تقابل با نگرش وحدت گرایانه علی رغم وجود کثرت عناصر و اجزاء محیط، در پی ایجاد وحدتی معنوی و کالبدی در محیط است.
بنابراین، در طرّاحی مسکن، توجه به اصل وحدت در کثرت و مد نظر داشتن توأم کلّیّهی موضوعات مرتبط با سکونت موضوعی است که نبایستی از آن غافل شود. مرعی داشتن کلّیّت در معماری مسکن مستلزم توجه به مباحثی است که از جملهی آنها عبارتند از: توجه توأمان به جملگی نیازهای مادی و روانی و معنوی و قلمروهای حیات انسان، ملحوظ داشتن ارتباط و تناسب ویژگی های مسکن مورد نظر با عملکرد و اشکال مجاور، مرعی داشتن تأثیر شرایط محیطی بر معماری مسکن، توجه داشتن به تاریخ و هم چنین نگرش به آینده به همراه ملحوظ داشتن نیازهای روز؛ و به طور خلاصه توجه همزمان و متوازن به کلّیّهی عناصر و عوامل مرتبط با مسکن و محیط و (انسان، محیط طبیعی و محیط مصنوع) و جملگی جزئیات و روابط مربوط به آنها.
همکاری و هماهنگی جمیع دستگاهها و تشکیلات اجرایی یکی دیگر از مواردی که امکان ترویج مسکن مطلوب را فراهم می آورد، مشروط بر آن که هیچ کدام افق فعالیت و اهداف فعالیت و اهداف را به قلمرو سازمان خویش منحصر و محدود ننموده و به کلّ کشور و اهداف بلند مدت ملی بیاندیشند.
در این حالت است که می توان به تحقق تجلّی معیارهای کیفی و هم چنین ترویج الگوهایی مناسب برای اقالیم متفاوت امیدوار بود. علاوه بر جامع اندیشی و وحدت گرایی (در عین کثرت) مسئولین و دست اندر کاران نسبت به کلّ کشور، جامع اندیشی نسبت به همه ی جنبه های حیات فرد و اجتماع نیز موضوع مهمی است که باید به آن توجه شود.
علاوه بر آن، توجه جامع به همه ی جنبه ها و وجوه حیات انسان و نیازهای مرتبط با هر وجه، ضرورتی است که جامعهی معاصر به شدّت از کمبود آن رنج میبرد. در واقع، ریشهی این نیاز را در تمرکز (فعلی) بیش از حد بر جنبه های مادی و اقتصادی می توان جست و جو کرد.
بدیهی است که تفکر وحدت گرا که جامعیّت و کلّیّت و به عبارت دیگر باور به وحدت در کثرت عالم وجود از تبعات آن هستند، نمی تواند موضوع مسکن را طور انتزاعی و بدون توجه به سایر موارد مرتبط با آن مورد بررسی قرار دهد. (۱۰) لزوم این جامع نگری در ایران اسلامی موضوعیّت جدّی تری مییابد. زیرا تفکر اسلامی موضوعات بسیار مهمی را مد نظر دارد که توجه به آنها به عنوان اصول و ارزش های بنیادین و اعتقادی که همه ی امور به آنها ارجاع می گردند، ضرورت دارد.
مضافاً این که، جدّیت موضوع در ایران به جهت اتّصافش به صفت ”اسلامی ” می باشد که این صفت بیانگر بار فرهنگی غنی و سنگین و شناخته شدهی اسلام در جهان است جهانیان انتظار دارند که تجلّی فرهنگ و عقاید اسلامی را در فراورده های فکری و کالبدی این مرز و بوم مشاهده کنند.
طبیعی است که یکی از مهمترین این تولیدات و دستاوردها؛ معماری و شهر (محیط زندگی انسان) و از جمله مهمترین جزء آن یعنی ”مسکن ” است.
محیط شهری تشکّل از بسیاری فعّالیّتها و عملکردهایی است که به هر حال لازمهی زندگی جمعی و شهری هستند. برخی از این فعالیت ها تزاحمهایی با یکدیگر دارند که ممکن است دائمی باشند یا این که بسته به زمان و مکان، از شدّت و ضعف متفاوتی برخوردار باشند.
برای مثال، مجاورت یک بیمارستان و یک مدرسه در شب با یکدیگر تزاحمی ندارند، همان گونه که تزاحم یک بزرگراه با مسکن در طول روز آن شدّتی را که شب هنگام دارد به نمایش نمی گذارد. با این حال، با توجه به جمیع جهات بایستی مسکن و رابطه ی مناسب آن نسبت به سایر عملکردهای عمومی شهر تعریف و مشخّص شود.
۴- حفظ و تقویت روابط همسایگی
یکی از راههای ایجاد و حفظ و تقویت روابط همسایگی این ارزش، پایداری اسکان است که با طرز تفکر رایج که هر مسکنی را پلّهی پرتاب به مسکنی دیگر تلقّی نموده و احساس توطن و تعلّقی را بر نمی انگیزاند، منتفی است. طبیعی است که وقتی مسکن، رسماً به عنوان یک کالا (آن هم کالای مصرفی) تلقّی می شود نمی تواند به عنوان وطن که باید پاسخگوی نیاز انسان به تعلّق به مکان باشد، ایفای نقش نماید.
گزارش دفتر امور عمران شهری و روستایی سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیز علی رغم آن که مسکن را به عنوان یک نیاز اساسی فرد و خانواده مطرح می نماید، اعلام می نماید که: ”به رغم این موضوع در عمل با مسکن به مثابه یک کالای تجاری برخورد شده و مهمترین تمایل سوداگری است ” (روزانه اطّلاعات شماره ۲۲۸۷۵، ۲۹ شهریور ۱۳۸۲، ص ۱۸) . و به این ترتیب ملاحظه می شود که یک نوع دوگانگی ”تفکر ” در برخورد با موضوع مسکن رایج است.
فرد و جامعه هر کدام مقام و جایگاه خویش را دارا هستند؛ و توجه به جامعه، در واقع، نوعی تقویت وحدت جامعه است. بنابراین، معیارهای مورد بحث باید به مسائلی بپردازند که به نحوی بتوانند در تقویت وحدت جامعه ایفای نقش نمایند. برای مثال، توجه به ارتباطات رو در رو و ارتباط همسایگان را می توان به عنوان معیارهای مناسب معرفی نمود.
یکی از معیارها را می توان در وجود سلسله مراتب منطقی بین فضاهای عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی دانست که امکان تماسهای رو در رو با سایرین را افزایش می دهد. برای نمونه، مطالعات بسیاری بیانگر تقلیل ارتباطات اجتماعی و همسایگی ساکنین ساختمان های بلند نسبت به بافتهای معمولی شهری است (امین زاده، ۱۳۷۷ و Gelb،۱۹۷۷ & Joo، ۲۰۰۰) .
۵- حفظ و ارتقاء توجه به خانواده و روابط خانوادگی
خانواده به عنوان کوچکترین و بنیادیترین واحد و اجتماع انسانی مهد پرورش انسان است که نه تنها در کودکی و نوجوانی که در بزرگسالی و حتی کهنسالی نیز در رشد شخصیت و احساس امنیت و هویت او نقشی در خور توجه ایفا می نماید. تضعیف ارکان این نهاد هر چقدر هم که کم باشد تبعات نامطلوب انسانی و فرهنگی و اجتماعی در پی دارد و به این ترتیب، توجه به ویژگی های مسکنی که بقا و دوام این نهاد را تضمین نماید ضرورت هر نوع برنامهی تولید مسکن است.
این زمینه اگرچه تحقیقات مستقل و مستوفایی را طلب می کند، امّا در این مجال به نکاتی اشاره می شود. مصون بودن فضاهای داخلی مسکن از دید بیگانگان، موردی است که آسایش خانواده سخت بدان وابسته است. فی الواقع، مسکن به عنوان محل امن و آرامش خانواده بایستی به گونهی مناسب، از مشرف قرار گرفتن در امان بماند.
شاید عده ای نصب پرده های ضخیم یا پنجره های کوتاه در ارتفاع و مانند آن را راه حلّ مناسبی برای تأمین این نیاز اساسی خانواده و مصون بودن از اشراف بدانند، امّا باید توجه کرد که این روش ها روش هایی تدافعی و موردی هستند که روند جاری زندگی را که از جملهی آنها استفاده از نور و هوای مناسب است، مختل می نمایند.
مورد دیگری که در این رابطه مطرح است ارتباطات صحیح فضاهای داخلی به گونه ای است که غریبهها بر فضاهای داخلی تسلّط نداشته باشند و قلمرو اعضای خانواده (والدین و فرزندان دختر و پسر) نیز به طریق مناسب از یکدیگر تفکیک شوند (ر.ک: نور:۵۸و۵۹) .
بنابراین، مصونیت مورد نظر برای مسکن مطلوب، عبارت از مصون بودن فضای داخل مسکن از دید بیگانگان و همچنین تنظیم سازمان فضایی و ارتباطات مناسب در داخل مسکن می باشد.
برای مثال، مکانهایی از مسکن مثل حیاط یا محّل اجتماع خانواده و فعالیت های فردی باید از دید و دسترسی بیگانه در امان باشند. در حالی که اطاقهای خاص (مثل اطاق والدین) باید از دید سایر اعضاء خانواده نیز دور باشد.
آرامش اعضاء خانواده کیفّیت مهّمی است که توجه به آن ضرورت بنیادین مسکن مطلوب است. انسان از جهات بسیاری به آرامش نیازمند است، که این جهات، ناشی از قلمروهای مختلف حیات انسانی می باشند. انسان برای انجام عبادت نیازمند مکانی آرام است تا حضور قلب لازم اصلی تفکر به عنوان فعالیت توصیه شده در فرهنگ اسلامی است.
مطالعه و کسب دانش و درس خواندن فرزندان خانواده و بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی نیز نیازمند آرامش است. فراهم آمدن امکان گفت و گوهای خانوادگی و تحکیم مبانی آن به وجود آرامش بستگی تام دارد. علاوه بر آن، برای انجام بسیاری فعالیت های فردی و جمعی دیگر از جمله استراحت و تماسهای رو در رو با اقوام و دوستان و همسایگان، وجود محیطی آرام ضرورت دارد.
ایجاد محیط آرام در مسکن نیز به عواملی همچون مکان یابی مسکن نسبت به سایر عملکردها، مصالح مصرفی، سلسله مراتب بین درون و برون و وسعت آن وابسته است.یکی از اصلی ترین زمانهایی که باید طّی آن آرامش مسکن تأمین باشد، طول شب است.
گذشته از همه ی غوغاهای بر هم زننده ی آرامش، نیازی است که نه تنها مسکن که همه ی فضاهای شهری و معماری نیازمند آن هستند، تا حفاظت انسان در مقابل تبعات منفی معنوی و روانی و فیزیولوژیکی آنها ممکن گردد.
خانه ی مسلمانان، حرم او است. خانه محل سکونت است که ”سکونت ” در زبانهای فارسی و عربی و حتی در زبان عبری به معنای سکینه و آرامش است. (۱۱) ”
کلمهی سکینه از مادهی سکون است، که خلاف حرکت است، و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال می شود، و معنایش ”قرار ” گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنی در تصمیم و اراده است ” (طباطبایی، بیتا، ج۴،ص۱۳۸) . (۱۲)
به این ترتیب، مفهوم و معنای کلمهی ”ساکن ”، علاوه بر آن که به بعد مادی زندگی اشاره دارد، بر حیات معنوی و روانی انسان یا به عبارتی به وجه بنیادین زندگی انسان نیز متمرکز و ناظر است. به این ترتیب، هم ابعاد مادی آرامش و آسایش (مثل فقدان سر و صدا و آلودگی صوتی و تنظیم شرایط محیطی) ضرورت مسکن مطلوباند، و هم آرامش خیال در برابر جملگی عواملی که ممکن است آرامش قلبی و روحی انسان را مخدوش نمایند از ویژگی های مسکن مطلوب هستند.
برخی موضوعاتی که به ویژه در بعد معنوی مخلّ آرامش انسان هستند عبارتند از: برخی فعالیت های همسایگان که مولّد انواع آلودگیها باشند، احتمال در معرض دید بینندگان بودن، فقدان مراتب مختلف امنیت فیزیولوژیکی و روانی و فرهنگی، در اختیار نبودن فضای کافی برای افراد خانواده و اختلاط قلمروها که فراهم بودن امکان پذیرایی از میهمانان را ناممکن می کند؛ و حتی ارتباطات و سازمان فضایی نامناسب درون خانه.
“خلوت ” مسکن از معیارهایی است که به همراه سایر معاییر فوق الاشاره ضرورت محیطی مناسب زیست انسان می باشد. اگر ارتباط انسان با جهان هستی را به روابط چهارگانهی ارتباط با محیطهای طبیعی و مصنوع و جامعه و ”خویشتن ” تقسیم کنیم (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴) ، وجود خلوت در محیط زندگی یکی از مهمترین ویژگی های کیفی محیط است که می تواند به ایجاد زمینه ی مناسب رابطه ی انسان با ”خویش ” بیانجامد.
علاوه بر آن، آسایش خانواده و فراهم آمدن امکان ارتباط مناسب اعضاء آن با یکدیگر و حتی با سایر نزدیکان، نیازمند خلوت مسکن می باشد. بنابراین، می توان ”خلوت ” را ویژگی خاصی از مسکن دانست که به تناسب نیاز فرد یا افراد و هم چنین در رابطه با هر فعالیتی معنای خاص خود را خواهد داشت. برای مثال، خلوت مطلوب برای عبادت با خلوت مورد نیاز برای برپایی محافل دوستانه و خانوادگی یا خلوت لازم برای مطالعه متفاوت خواهند بود.
تنظیم ارتباطات درونی و بیرونی خانواده نیز می تواند ویژگی مسکن مطلوب باشد. خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که ارتباطاتی با خویش، با اعضاء خود و با جهان خارج دارد. طبیعتاً، هر یک از این ارتباطات نیازمند فضا (ها) یی مناسب برای فعالیت های فردی و جمعی است که در مسکن رخ میدهند.
ارتباطات این فضاها با یکدیگر و با فضای خارج و تناسباتشان با ویژگی ها و مختصات و اهدافی که برای خانواده مطرح هستند و هم چنین تناسبشان با فعالیت های مرتبط، موضوعاتی هستند که توجه طرّاحان را طلب می نمایند. بنابراین، مسکن مناسب، شرایط مناسب را برای زیست ساکنین خویش به عنوان یک واحد بنیادین اجتماعی (خانواده) فراهم می نماید.
امروزه که بسیاری شرایط اجتماعی، نوع اشتغال، ویژگی های وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون و به ویژه تلویزیون اختصاصی در هر اطاق، رایانه و تجهیزات جنبی آنها مثل هدفون) ، تمایل به جدایی از خانواده در میان جوانان، ترک خانواده از سوی جوانان و تنها نماندن سالمندان، تغییر در سازمان فضای مسکن و میل به دارا بودن فضایی اختصاصی (اطاق) از سوی تک تک افراد خانواده و بسیاری موضوعات از این دست، به عنوان عوامل دوری اعضاء خانواده از یکدیگر عمل می کند، بر برنامه ریزان و طراحان است که به طریق مناسب در جهت تضعیف تأثیر این عوامل و تقویت ارتباط اعضاء خانواده با استفاده از ویژگی ها و آئین ها و مراسم و ارتباطات فرهنگی اقدام کنند. و خانه ها را از محل ملاقات ها احتمالی و حتی اجباری اعضا آن برهانند.
۶- امنیت
ویژگی های معماری مسکن مطلوب، بایستی به گونه ای باشد که درجات مختلف امنیت را برای ساکنین خویش فراهم آورد. این امنیت اعم از امنیت در مقابل بلایا و سوانح طبیعی و غیر طبیعی، امنیت در برابر تجاوزات سایر آحاد جامعه، امنیت در برابر اثرات ناشی از فعالیت های انسانی، امنیت روانی، امنیت فرهنگی و سایر جنبه های امنیت می باشد.
در جهت تأمین امنیت، منظور داشتن عوامل زیر توصیه می شوند: مکان یابی مناسب مسکن نسبت به سایر عملکردهای شهری، انتخاب مصالح مناسب که الزاماً مصالح گران قیمت نیستند، اتخاذ روش های مناسب ساخت، پیش بینی تمهیدات لازم برای تقلیل خسارت به هنگام وقوع سانحه و مکان یابی مناسب مسکن در ارتباط با عملکردهای مولّد انواع آلاینده ها به ویژه آلودگی هوا و آلودگی صوتی.
قابل ذکر است که به ویژه در جامعهی اسلامی، امنیت روانی و امنیت فرهنگی از بارزترین وجوه امنیت انسان هستند. علاوه بر مباحث مرتبط با مراتب مختلف هویت که از این وجوه از امنیت متأثّر هستند، عوامل عدیده ای نیز بر این انواع امنیت تأثیرگذار هستند، که از جملهی آنهاست: خودستایی، عریانی، برونگرایی، نمایش خود، تناسب غیر متعارف فضایی، ترغیب به مصرف و امثالهم.
به این ترتیب، بارزترین مصادیق امنیت عبارتند از: امنیت فرهنگی، امنیت روانی، امنیت اخلاقی، امنیت در برابر گناه، امنیت فکری و سایر وجوه و مراتب معنوی و روانی امنیت. در دوره ی معاصر؛ حتی در مقوله ی امنیت فیزیکی نیز، ویژگی های کالبدی مقابل چشم؛ علاوه بر آن که احساس فقدان یا خدشه دار بودن امنیت را به ساکنین منتقل می کند، این شرایط نامطلوب (یعنی فقدان امنیت) را به ناظرین نیز القا می نماید.
در حالی که مسکن تاریخی ضمن تأمین امنیت ساکنین، فضای مطلوبی را برای فعالیت های خانوادگی و فردی آنان فراهم میکرد و دیگران نه تنها به سهولت قادر به خدشه دار کردن امنیت آنها نبودن که حتی وسوسهی آن را نیز به خود راه نمی دادند، سیمای عمومی ساختمان های مسکونی معاصر نه تنها این احساس و القاء امنیت را به ذهن ساکنین و مردم متبادر نمی کنند، که فراتر از آن، مردم را به زیستن در زندانهای خود ساخته (پشت میلهها) مجبور می کنند.
در مورد امنیت می توان گفت که امنیت مورد نظر، برای دو گروه مد نظر می باشد: یکی ساکنین و دیگری سایر افراد جامعه که به گونه ای با ساختمان های مسکونی در ارتباط می باشند. به این ترتیب، همسایگان باید از تحت اشراف و نگاه دیگران بودن در امان باشند. همسایگان باید از ترافیک و آلودگی ناشی از تردّد همسایگان در امان بمانند. اهل شهر باید از تبعات زیست محیطی بلند مرتبه ها در امان باشند.
۷- هویت
هویت، اصلی است که جهان بینی اسلامی به جدّ آن را مورد تأکید قرار داده است. هویت را نمی توان به صورت بخشنامهای و آمرانه به جامعه القاء نمود، بلکه هویت باید نشان از استقلال و خود باوری و عزت جامعه باشد. در غیر این صورت و در صورت تقلید از هویت بیگانه، هویت دیگران ترویج و تبلیغ می شود و نوعی از احساس حقارت و از خود بیگانگی را در جامعه به وجود می آورد.
در مقوله ی هویت، معیارهایی همچون: هویت معنوی و جمعی، احتراز از خودنمایی، فرم و شکل و کاربری مناسب، بوم آوری و هویت ملی را می توان معرفی کرد.
هویت شهرهای تاریخی ایرانیان چنان بارز و واضح و واجد ویژگی های خاص خود و متمایز با شهرهای غیر ایرانی و به ویژه شهرهای کشورهای غیر اسلامی است که بیگانگان اولین کسانی بوده اند که به این هویت و وجه تمایز اشاره کرده اند. اندیشمندان و مهندسین ایرانی در دوره ی معاصر نیز چنان بر این هویت و ارزش آن تأکید دارند که عموماً بافتها و شهرهای جدید و توسعههای متأخّر را بیهویت مینامند.
جلوههای بارز هویت شهرهای تاریخی ایرانی را در وجوه مختلف آنها از جمله هویت کالبدی، هویت عملکردی، هویت تاریخی، هویت فرهنگی، هویت محیطی، هویت طبیعی، هویت دینی، هویت انسانی، هویت اکتسابی، هویت ملی و هویت اجتماعی آنها می توان تمیز داد (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۶) .
هویت انسان و رابطه ی این هویت با هویت متعلّقات و آثار انسان (از جمله مسکن او) که می توان از آن به رابطه ی ”این همانی ” انسان با آثارش یا تجلّی هویت انسان در آثار و متعلّقاتش تعبیر نمود، موضوع بنیادین مورد توجه انسان است. (۱۳) به این ترتیب، طبیعی خواهد بود که مسکن انسان به نوعی با هویت او مرتبط باشد.
در این وادی آنچه مهم است تقویت هویت انسانی و فرهنگی و معنوی انسان و گرایش او به سمت همراهی با جامعه و احساس وحدت با جمع می باشد. بر عکس، مسکن نباید انسان را به سمت احراز و نمایش انحصاری هویت فردی و مادی سوق داده و به عنوان عامل رشد فردگرایی و ضعف وحدت جامعه و جمع ایفای نقش نماید. در واقع، احراز و متعادل هویت فردی و جمعی و مادی و معنوی انسان شاخص مهم ارزیابی مسکن مطلوب است.
مباحث مرتبط با هویت و از جمله هویت ملی، هویت معنوی و هویت جمعی به شدّت مقهور هویتهای بیگانه شده و به جای آنها هویت کاذب مادی و فردگرایی رشد یافته است. موضوع دگرگونی فرهنگی پدیده ای است که به صورت مسئله غامض عصر حاضر در آمده است. چون که ”ساختمان های مدرن نشانهی زندگیهای مدرناند.
ساختمان های بلند مدرنی که در این قرن ظهور کرده اند. مشخّصههای فرهنگ مدرن به ویژه فرهنگ مدرن غربی را منعکس می کنند. آنها تمدن بشری را نیز به جلو میبرند و شیوه ی زندگی مدرن را در همه ی شهرها و مناطق مختلف دنیا گسترش میدهند ” (لی و دیگران، ۱۳۷۵) .
در این مقوله برای نمونه می توان به ساختمان های بلند اشاره کرد. تقریباً هیچ کس برای عمارات بلند مرتبه ی موجود در ایران هویتی ایرانی و اسلامی و ملی قائل نیست و علی رغم طرّاحی (تقلید) و ساخت آن با مصالح ایرانی و اشغال آن توسّط ایرانیان کسی آنها را به عنوان نمادی از معماری اصیل ایرانی نمیشناسد.
وضعیّت اسفناک حاصل از این تفکر، آن است که به مرور معماری ایرانی مضمحل شده و این فکر القا می شود که تنها عمارات قدیمی خشتی، ایرانیاند و به مرور این اشتباه ظهور می کند و رواج مییابد که معماری ایرانی برای زندگی امروز تناسب نداشته و چیزی به نام معماری ایرانی امکان بقا نخواهد داشت.
از جنبهی دگر، به دلیل اختصاص بلند مرتبه ها به عملکردهای مادی و اقتصادی و خصوصی، که با تکرار فرم های بیگانه تقویت می شود، عمدتاً هویتی مادی داشته و فاقد هر گونه هویت معنوی و توان یادآوری و تذکر ارزش های معنوی هستند. هویتی که این ساختمان ها به جهت کالبدی و عملکردی برای شهر و محلّه به ارمغان می آورند، عاری از هویت جعلی، و بر عکس تأکید کننده ی هویت فردی یا هویتهایی هستند که بر قطب بندیهای اجتماعی تأکید دارند.
۸- ارتباط با طبیعت و همزیستی با آن
چنانچه از مباحث مربوط به تأکید تعالیم اسلام بر تفکر و تدبر و تعقل در طبیعت و عناصر طبیعی به عنوان آیات الهی، می توان استنتاج کرد، توجه به طبیعت و عناصر طبیعی و ایجاد ارتباط مناسب انسان با آنها؛ یکی از اصلی ترین شرایط و ویژگی های مسکن مطلوب می باشد.
همچنین یکی از اصلی ترین ارتباطات انسان با عالم وجود، ارتباط او با طبیعت است (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۴) . فراهم بودن این ارتباط که کثرت تأکید بر لزوم آن در تعالیم اسلامی و فرهنگ ایرانی، لزوم دخول در جزئیات آن منتفی می نماید (ر. ک: قرآن کریم، نهج البلاغه، امام جعفر صادق (علیه السلام) ، ۱۳۵۹، جعفری، ۱۳۶۲، ج۱ و۳) ، امر مهمی است که می تواند به عنوان یکی از معیارهای اصلی مسکن مطلوب مطرح شود.
علاوه بر نیاز انسان به تماس با طبیعت، هماهنگی محیط مطرح شود. علاوه بر نیاز انسان به تماس با طبیعت، هماهنگی محیط مصنوع و از جمله عمارت و مسکن (به عنوان مهمترین و بیشترین اثر معماری مستحدثه توسّط انسان در زمین) با طبیعت (محیط، عناصر، سیما، مناظر، مصالح و زیباییهای طبیعی) ضرورتی انکار ناپذیر است.
بنابراین، انسان از جنبه های مادی و معنوی متفاوتی به طبیعت و عناصر طبیعی و برخورداری از تماس نزدیک و مداوم با آنها نیازمند است. در این مقوله، توجه به چند نکته اهمیت دارد:
۱- این که این تماس بایستی در یک سلسله مراتب منطقی از واحد مسکونی تا کوچه و خیابان و محلّه و شهر و حتی خارج شهر (طبیعت بکر) برقرار باشد.
۲- عناصر طبیعی بسته به ارزشی که در برآورده نمودن نیازهای معنوی و روانی انسان، با توجه به معانی نمادینشان، دارند شناسایی و دسته بندی و به مردم یادآوری شوند و امکان تماس با آنها برقرار گردد.
۳- به نقش عناصر طبیعی در جهت پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان نیز توجه شده و این نقش مهم به مردم معرفی شود. علاوه بر آن، ملحوظ داشتن شرایط اقلیمی و محیطی در طرّاحی مسکن نقشی بسیار مهم ایفا می نمایند و نکتهی مهم در این مقوله آن است که ابنیه به گونه ای طرّاحی شوند تا نیاز به تنظیم کننده های مصنوعی برای تنظیم شرایط محیطی به حدّاقل ممکن کاهش یابد.
در این صورت است که نه تنها در بلند مدت فواید زیست محیطی و حتی صرفههای اقتصادی فراوانی برای جامعه خواهد داشت، بلکه در جهت خودکفایی و احراز هویت ملی نیز عمل خواهد کرد. نکتهی بعدی در ارتباط با بهره گیری از طبیعت عبارت از شناسایی قوانین حاکم بر طبیعت و استفاده از آنها در طرّاحی و برنامه ریزی محیط مصنوع و از جمله مسکن است.
این موضوع به وظیفه ی مهم انسان به عنوان خلیفه الله رجوع داده می شود که در جهت حفظ امانت الهی بایستی اصول حاکم بر اعمالش را اصولی قرار دهد که در افعال و خلقت الهی مشاهده می شوند (ر. ک: نقی زاده و امین زاده، ۱۳۸۴) .
اگرچه این ویژگی بارز غالب مجتمع های زیستی دوران گذشته در بسیاری از جوامع بود که هر واحد مسکونی دارای فضای باز اختصاصی بود، امّا این ویژگی در شهرهای تاریخی ایرانی با ویژگی های کاملاً شاخصی وجود داشت.
جملگی خانه ها، مدارس، مساجد، کاروانسراها و عمارات عمومی و خصوصی دارای حیاطی بودند که به تناسب وسعت و عملکرد خویش آب و گیاه و نور طبیعی و جریان هوا و حیوانات را در خویش داشتند و به این ترتیب هر کدام پذیرای استفاده کنندگان خویش بودند. این فضاها ارتباط انسان با آسمان و ماه و ستاره و خورشید را نیز برقرار میکردند.
حتی در مجتمع هایی که به دلیل شرایط خاص اقلیمی (کمبود زمین، عدم دسترسی به منابع آب در واحدهای مسکونی، صخره ای بودن و مانند آنها) بافت کاملاً فشرده و بدون حیاط را دارا بودند، به روش های دیگری، از قبیل دسترسی بسیار نزدیک به طبیعت پیرامون، اشتغال در محیط طبیعی و گذران و انجام برخی فعالیت ها در بام خانه ها این ارتباط برقرار بود.
با عنایت به تجارب جوامع بشری و فرهنگ اسلامی-ایرانی، مناسبترین شیوه ی برخورد انسان و طبیعت آن است که در عین حالی که انسان را اشرف مخلوقات و ارجح بر جهان میداند که عالم را برای او مسخّر قرار داده اند، (۱۴) به این مورد مهم نیز توجه دارد که انسان در جهان و با جهان زندگی می کند و حیات طیّب او بستگی تامی به پاکی و سلامت جهان دارد. (۱۵)
بنابراین در عین بهره گیری از جهان باید به شناسایی قوانین حاکم بر آن (سنن الهی) همّت گماشته و اعمال خویش را با آنها هماهنگ نماید. در جامعه ای با این تفکر و با این روش است که نه تنها به راحتی پذیرای آرای منطقی و انسانی ظاهراً جدید همچون توسعه ی پایدار است، که به بالاتر از آن اندیشید (نقی زاداه، ۱۳۸۵) ، و در صورت همّت کردن؛ توانایی تکامل و غنا بخشیدن به آن و ارائهی سهمی مهم در ارتقاء دانش بشری دارد. در چنین جامعه ای نشان از خروج از تعادل به چشم نمیخورد، و ارتباط انسان با عناصر طبیعی در فضاهای مختلف شهری برقرار است.
ممکن است این موضوع مطرح شود که در گذشته ابزار و وسایل و امکانات تخریب کننده و آلوده کننده ی محیط وجود نداشت، و به بیان دیگر همزیستی با طبیعت امری طبیعی و محتوم و ناگزیر بوده است.
باید توجه کرد که عامل تخریب محیط، تنها صنعت و ماشین و ابزار و ادوات نیستند، بلکه آنچه مهم و عامل اصلی تخریب و آلودگی محیط و طبیعت است، ویژگی های اخلاقی و عملی انسان می باشد که با بردن نامناسب ماشین و در جهت ارضای امیال خویش طبیعت را نابود می کند. این ماشین نیست که طبیعت را تخریب می نماید.
طبیعی است ماشینی که در خدمت امیال انسان قرار گیرد (همچون تیغ در دست زنگی مست) تخریب طبیعت را تسهیل و تشدید می کند.
مقایسهی دو نوع نگرش به طبیعت و عناصر طبیعی در دوران سنّت و مدرن (۱۶) موضوع را روشن می کند. بدون دخول در این مباحث که در مواضعی دیگر به آنها اشاره شده است، تنها به ذکر این نکته بسنده می شود که مطابق بسیاری از آرا متفکران، بزرگترین عامل تخریب طبیعت و محیط زیست و آلودگی انسان ها نتیجه ی بحران اخلاقی انسان دوران مدرن است و نه صرف ماشین (ر. ک: نصر، ۷۸-۱۳۷۷، همو، ۱۳۷۹ و سازمان حفاظت محیط زیست، ۱۳۸۰) .
در عین حال، توجه کنیم که برای نمونه، آلودن آب، در گذشته، که بسیاری قنوات و مسیرهای آب از معابر و فضاهای اصلی و حتی از داخل خانه ها می گذشتند، می توانست ممکن و بسیار ساده باشد. امّا تنها عاملی که انسان ها را از این امر بر حذر میداشت در مورد آلوده کردن خاک و محیط زندگی.
توجه کنیم که در شهرهایی که اداری خدمات شهرداری و جمع آوری زباله یا رُفت و روب معابر وجود نداشت و این مهم را همه ی مردم با احساس تعهّدات اخلاقی و به تبعیّت از آموزههای دینی انجام می دادند. اگر این وضعیّت را با وضعیّت شهرهای اروپایی آن دوران مقایسه کنیم موضوع روشن می شود.
بومآوری معیاری است که علاوه بر تذکر و تقویت استقلال و عزت جامعهی اسلامی نشانهای از استفادهی صحیح از هر چیزی است که در اختیار جامعه می باشد. این معیار که به عنوان یکی از مبانی معماری ایرانی نیز معرفی شده است (پیرنیا، ۱۳۶۹) ، امروزه به عنوان یکی از اصلی ترین ویژگی ها و مبانی توسعه ی پایدار نیز مطرح می باشد.
اکثریّت ساختمان های بند مرتبه ی مستحدثه در ایران معاصر (نه در طرح، نه در شکل، نه در مصالح انتخابی، نه در تناسبات و نه در ارتباط با بافت شهر) نشانی از بوم آوری و بومی بودن ندارند.
مروری اجمالی بر تاریخ معماری و احداث ساختمان های بلند منفرد (همچون مساجد و مأذنه ها و کلیساها و میل ها و برج ها) و حتی مجتمع های مسکونی وسیع نظیر آنچه در بابل و آتن و یمن و روم و بیزانس در ارتفاعات حتی ۳۰ متر و تا ده طبقه در گذشته بنا میکرده اند (شولز، ۱۳۷۵) ، دلیل روشنی است بر ردّ این نظریّه که برای بلند مرتبه ها صرفاً بایستی از مصالح مدرن استفاده کرد. البته سخن در نفی مصالح مدرن و بازگشت به استفاده از خشت و چوب نیست؛ بلکه در اینجا به دو نکتهی بنیادین اشاره می شود:
اول این که در مقوله ی مصالح نباید دنباله رو اکتشافات و اختراعات بیگانگان بود و باید دست به کار شد و خود نیز امکانات در دسترس به کشف و اختراع مصالحی همّت گماشت که بتوانند با هویتی ملی مطرح شوند و پاسخگوی نیازهای تکنیکی روز باشند و به استقلال و خودکفایی کشور کمک کنند.
دیگر این که به روند جذب ضایعات ساختمانی در طبیعت توجه شود که چه آسیب غیر قابل تصوّری به طبیعت وارد می شود و این در حالی است که ضایعات مصالح سنّتی و بومی به آسانی در طبیعت قابل هضم بوده و خسارتی به آن وارد نمی کنند.
۹- رعایت عدل و توجه به عدالت اجتماعی
متون اسلامی، مشحون از تذکراتی در مورد اهمیت عدل و لزوم رعایت آن در جملگی زمینههای زندگی است. ضمن آن که ”عدالت” معنای وسیعی را در برگرفته است. با توجه به فرمودهی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده اند ”بِالعَدل قامَتِ السَّمواتِ وِ الاَرض: آسمان ها و زمین با عدل برقرار است، ” می توان به جمیع اموری که به عدل مربوط یا از آن مشتق شده باشند، به عنوان معائیری برای ارزیابی فعالیت های انسان توجه کرد.
اهمّ این معائیر در زمینه ی مورد بحث عبارتند از: تعادل بین جنبه های معنوی و مادی حیات، تعادل در انتخاب کاربری، تأمین خدمات محلّ استقرار مناسب، تعادل در فضای باز و ساختمان، تأمین خدمات شهری مناسب، تعادل بین محیط مصنوع و طبیعت و سایر مصادیق تعادل و میانهروی.
تعادل، به عنوان بارزترین ویژگی و بنیادی ترین اصل حاکم بر عالم وجود که مشتق از عدل می باشد، اصلی است که رعایت آن در هر گونه طرح و برنامهای توصیه شده و می تواند فراهم آورنده ی امکان تجلّی بسیاری ارزش ها و مفاهیم و معیارهای دیگر باشد. در ارتباط با مسکن، رعایت تعادل محیطی، تعادل در پاسخگویی به نیازهای توأم فرد و خانواده و جامعه، تعادل در مصرف منابع طبیعی و تعادل در فرهنگ و الگوی مصرف.
مضافاً این که تعادل (به تبعیّت از اصل عدل) در جای خود قرار گرفتن هر جزء است؛ و معرفی کلّ مسکن به نحوی است که بهترین بازدهی معنوی و مادی را داشته باشد.
ویژگی تعادل که مصداق و تجلّی عدالت حاکم بر عالم هستی است، اصل توصیه شدهی تعالیم اسلامی برای جملگی امور مسلمانان است که مباحث و صفاتی چون حنیف، وسط، قصد (اقتصاد) و میزان که برای اسلام یا مسلمانان ذکر شده است (لقمان: ۱۹، بقره:۱۴۳، مائده: ۶۶ و جوادی آملی، ۱۳۶۶) ، به نحوی به آن ارجاع می شوند.
مصادیق مختلف تعادل را در رعایت تعادل در توجه به ابعاد و نیازهای معنوی و مادی انسان، ایجاد و حفاظت از تعادل بین محیط طبیعی و محیط مصنوع، و تعادل در دسترس جامع به امکانات و خدمات عمومی شهر می توان مورد بررسی قرار داد Naghizadeh، ،۲۰۰۰a & Naghizadeh، ۲۰۰۰
برنامه ریزی ملی برای گسترش عدالت اجتماعی و کسب درآمد مناسب و دسترسی به امکانات لازم برای زیست انسانی در همه ی مجتمع های زیستی ضرورتی انکارناپذیر است که توسّط آن می توان از کوچهای بیرویهای که در پی تأمین زندگی مادی و دنیایی است پیشگیری نمود.
مضافاً این که رفع قطب بندیهای مختلف در یک شهر نیز راهی برای امحاء و مسائل و مشکلاتی است که زمینه ساز تقابل های اجتماعی و انسانی و بالّنتیجه بحران امنیت می گردند. توجه به امر سکونت (و ایجاد شرایط سکونت مطلوب) به جای تمرکز بر تولید سرپناه موضوعی است که می تواند شرایط عادلانه ی زندگی را برای انسان ها فراهم آورد.
به این ترتیب، فضای خانه و مسکن، نه تنها باید بتواند زمینه ی مناسب رشد کرامتهای انسانی و پاسخگوی نیازهای روحی و روانی او نیز باشد. توجه به این نکته، مهم است که: اصل یکصد و سی و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به حقّ، از ”مسکن مناسب ” (و نه مسکن حداقل) سخن می گوید و البته که ویژگی های این تناسب نیز باید از جهان بینی اسلامی و فرهنگ ایرانی استخراج و معرفی شود.
به همین دلیل است که در طرح مسکن حدّاقل توجه به ”ویژگی ها و ابعاد کمّی و کیفی مسکن ” به گونه ای که فضای سکونتی مورد نیاز و متناسب با خانوارهای ایرانی ”باشد توصیه می شود (حبیبی و دیگران، ۱۳۶۷،ص۲) . سخن در این است که ارزش های مطرح در فرهنگ ایرانی و شأن خانوادهی ایرانی باید مورد توجه قرار گیرند و از آنچه این ارزش ها و این شأن را تضعیف و خدشه دار می کند احتراز شود.
اصل سی و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز ”داشتن مسکن متناسب با نیاز ”، را ”حقّ هر فرد و خانواده ایرانی ” میشمارد و دولت را موظّف میداند که با ”رعایت اولویّت برای آنها که نیازمندند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه ی اجرای این اصل فراهم کند. ”
توجه کنیم که میانهروی، به عنوان جلوهای از تعادل به هر گونه خروج از عدالت و تعادل اطاق می شود که مصداق بارز آن را می توان ”اسراف ” نامید که در همه ی امور باید از آن احتراز کرد. این موضوع، یکی از تعالیم قرآنی است که به هر گونه خروج از تعادلی، اسراف اطلاق می شود.
به طور نمونه فرعون به دلیل برتری جوییاش در زمین مسرف نامیده می شود (یونس: ۸۳ و دخان:۳۱) . قوم لوط نیز به جهت خروجشان از جادهی تعادل و روش زیست طبیعی به عنوان قومی مسرف معرفی شده اند (اعراف:۸۱) . غفلت نیز با اسراف مرتبط است (یونس: ۱۲) .
خلاصه این که هر گونه فساد و تباهی در زمین و هم چنین ضدّیت با اصلاح در زمین نیز مصداق اسراف هستند (شعراء: ۱۵۲-۱۵۱) . توازن نیز از ویژگی ها و صفاتی است که می تواند در قالب میانهروی مطرح شود، که همه چیز موزون خلق شده اند. (۱۷) و عدل (که مبنای همه ی صفات پسندیده و جمع فضیلت هاست) ، موزون است.
در مورد مفهوم موزون بودن عدل می توان گفت: ”اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که در آن اجزا و ابعاض مختلفی به کار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است، باید شرایط معیّنی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید ” (مطهری، ۱۳۵۷، ص ۵۹) .
موزون و متعادل بودن به نوبهی خود مستلزم نظم و حساب و جریان معیّن و مشخّصی است. و این در واقع همان حدیث نبوی است که میفرماید: “بِالعَدل قامَتِ السَّمواتِ وَ الاَرض. ”
میانهروی که همان مشی در حدّ تعادل و اجتناب از افراط و تفریط است، از کیفیّاتی است که در به تعادل رساندن جامعه ایفای نقش می نماید. جنبهای از میانهروی عبارت از اجتناب از اسراف و تبذیر است که در مقولاتی همچون انتخاب مصالح و شیوه های ساخت و تنوّع فضاهای درونی مسکن و هر آنچه بتوان آن را به عنوان خروج از تعادل ذکر کرد، بروز می نماید.
علاوه بر آن، میانهروی به معنای اجتناب از لغو و بطالت است که این اعراض و دوری به عنوان ویژگی مؤمنین ذکر شده است: “قَد اَفلَحَ المِؤمِنُونَ الَّذینَهُم فی صَلوتِهِم خاشِعُونَ وَ اَلَّذینَهُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضُونَ: همانا اهل ایمان به فیروزی و رستگاری رسیدند آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند و آنان که از لغو و سخن باطل اعتراض و اعراض می کنند ” (مؤمنون:۳-۱) .
جملگی اینها، هشیاری جامعه را در تقابل با موج ترویج مصرفگرایی و مدگرایی شایعی طلب می نماید که دنیای صنعتی و مادیگرایی معاصر به شدّت مبلّغ و مروّج آن است و به صورت اشکال و مصالح و فضاها و روابطی ظاهر می شود که در تضاد با اقلیم و ارزش های فرهنگی جامعه و حتی تضعیف کننده ی اقتصاد خانواده ها می باشد.
“هماهنگی ” موضوع بنیادینی است که رعایت آن در طرّاحی مسکن، خواهد توانست علاوه بر کمک به ایجاد مسکن مناسب، در ایجاد و نمایش تعادلهای محیطی و کالبدی و بصری نیز نقشی در خور ایفا نماید. بدون دخول به مبانی و اثرات هماهنگی، به برخی زمینههایی که هماهنگی در آنها ضرورت دارد بسنده می شود:
هماهنگی ویژگی های محیطی محیط مصنوع با مختصات روانی و فیزیکی انسان، هماهنگی عناصر انسان ساخته با طبیعت و اقلیم، هماهنگی عناصر و عملکردهای مجاور، هماهنگی فرم ها و اشکال، هماهنگی مصالح با یکدیگر و با اقلیم، هماهنگی ویژههای مسکن با فرهنگ عمومی و با فرهنگ خانواده ها و خلاصه آن هماهنگی هایی که بایستی بین (نیازها و مختصات) انسان و محیط طبیعی و مسکن و شهر برقرار باشند و امروزه کمتر مورد توجه قرار دارند. (۱۸)
۱۰- زیبایی
مشاهده و احساس منظر و چشمانداز و اشکال زیبا که خواست انسان است، نیازمند ملحوظ داشتن تناسبات و هماهنگی هایی در مختصات ابنیه و فضاهای باز شهری است. در واقع، زیبایی نتیجه ی تناسبات و تعادلهایی است که طرح ها و برنامه های از پیش اندیشیده امکان فراهم آوردن آن را دارند.
این در حالی است که عمارات و فضاهای موجود که نتیجه ی تصمیم و ارادهی فردی هستند و آنچه در این تصمیم گیری دخالت ندارد مختصات عمارات اطراف می باشد. زشتی این ساختمان ها را در مقولاتی چند می توان برشمرد. اولین نکته ناهماهنگی و عدم تناسب آنها با بافت و عمارات همجوار می باشد که این البته اختصاص به بلند مرتبه ها نداشته و شامل جملگی ساختمان های شهر نیز می شود.
مورد بعدی فقدان نماسازی مناسب و هماهنگ در چهار طرف ساختمان است. به این ترتیب، که معمولاً یک و حدّاکثر دو نمای اصلی، نماسازی شده و دو نمای دیگر یا به حال خود رها می شوند که پس از مدتی در اثر بارندگی و آلودگی هوا زشتی در چندانی مییابند، و به این ترتیب، از چهار نمای شهری دو نمای آن نمایی آکنده از زشتی و عدم تناسب است.
بگذریم از این که تناسبات و مصالح و رنگهای به کار گرفته شده در نماهای اصلی نیز در بسیاری موارد صبغهای از زشتی را به نمایش می گذارند که اغلب حکایت از منیّت و تفاخر و انانیّت دارد.
۱۱- ارجحیّت معنویّت بر مادیت
این رجحان، کیفیّت و جلوهای است که در ظاهر و کالبد شهرها و اجزا و عناصر شهرهای مسلمانان و از جمله مسکن آنها به وضوح و روشنی باید قابل درک باشد. این ظهور چیزی جز جلوهی باورهای مردم نیست که به معنویّت عنایت ویژه دارند و دنیا را در پناه آخرت جست و جو میکرد و در واقع دنیا را وسیلهای برای وصول به آخرت یا ساختن آن میدانست.
شاید این امر به دلیل عدم تفکیک دنیا و آخرت باشد. این عدم تفکیک با عدم تفکیکی که امروزه از آن بحث می شود، کاملاً متفاوتاند. در دوران معاصر ابتدا دنیا و آخرت از هم تفکیک می شوند، و از آنها به عنوان دو مقوله و دو قلمرو حیات نام شود. سپس این موضوع مطرح می شود که اسلام به هر دو قلمرو توجه دارد و هیچ یک را معطّل نمی گذارد.
بنابراین، نتیجه میگیرند که هر دو را باید مد نظر و ملاک عمل قرار داد. طبیعی است که در این روند (تفکیک و دوباره وصل کردن این دو ساحت) جدا انگاشتن آنها اثر منفی خود را خواهد داشت. به این ترتیب که (به اشتباه و به تبعیّت از سیطرهی تفکرات بیگانه) برخی چیزها دنیایی و مادی و بعضی دیگر اخروی و معنوی تلقّی می شوند.
این در حالی است که در ادیان الهی چنین نیست. راه و مقصد یکی است. امّا ابزار و وسایل و ساحتهای متفاوتی در دسترس مردم قرار دارند. حتی تاجر پس از نماز صبح تا هنگام حضور در حنجرهی خویش به تحصیل (و حدّاقل به کسب علم پیشهی خویش: مکاسب) میپردازد. و بدین ترتیب است که میان مسجد و مدرسه و بازار و محکمهی شرع و مرکز فرمانروایی جدایی نیست.
۱۲- سلسله مراتب
اصل سلسله مراتب که ارتباط قلمروهای مختلف محیط زندگی را از عمومی تا خصوصی (عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی) تعریف و تعیین می کند به دلیل ویژگی های مسکن که آن را ”حرم ” نامیده اند و از اهمیت خاصی برخوردار است. در رابطه با مسکن، سلسله مراتب را می توان در دو درجهی بیرونی و درونی مورد مداقّه قرار داد.
سلسله مراتب بیرونی به ارتباط داخل مسکن با سایر فضاها و عملکردهای پیرامون آن میپردازد، در حالی که سلسله مراتب درونی بر تبیین ارتباط عناصر داخل مسکن با یکدیگر متمرکز است. قابل ذکر است که در انتظام ارتباطات فضاهای داخلی نیز اهمیت سلسله مراتب کمتر از ارتباط مسکن با خارج نمی باشد.
چنانچه توصیه شده است که از سنینی مشخّص، خوابگاه دختران و پسران خانواده از یکدیگر جدا شود و همچنین کودکان بایستی برای ورود به محل استراحت والدین از آنها اجازه بگیرند (نور: ۵۹-۵۸) .
تأثیر اصل سلسله مراتب بر معماری مسکن، به تبیین مراتب و نحوی ارتباط قلمروهای مختلف (عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی) میپردازد و حدّ و حریم و فضاها و عناصر ارتباطی هر یک را تعیین می نماید. ضمن آن که در هر قلمرو نیز به جزئیّات بیشتری توجه داشته و ارتباط اجزاء و عناصر آن قلمرو با یکدیگر و با سایر قلمروها را مورد توجه قرار می دهد.
رابطه ی اجزاء درونی مسکن و همین طور ارتباط آن با فضاهای خارج از خود الزاماً باید، هم واجد قلمروهای مشخّص و تعریف شده ای باشد و هم این که حریم و فضاهای ارتباط دهنده ی این قلمروها باید معلوم باشند.
برای نمونه، تعریف قلمروهایی چون قلمرو زندگی والدین، قلمرو فعالیت فرزندان، قلمرو عمومی، قلمرو پذیرایی از میهمانان، قلمروهای زندگی پسران و دختران خانواده و قلمروهایی از این قبیل ضرورت مسکن مطلوب است که در صورت اختلاط آنها از میزان مطلوبیت مسکن کاسته خواهد شد.
تمایز قلمروها و مصون داشتن خانه از مشکلات و اشکالاتی چون اشراف بصری، نفوذ سر و صدا، نفوذ آلودگیهای بویایی، نفوذ انواع آلودگیها و امکان تجاوز بیگانگان به جهت تقلیل امنیت از مباحث قابل توجه در طرّاحی و تعریف حرایم متنوّعی برای مسکن مطلوب هستند.
حدود و حرایم در شهرهای تاریخی، هم برای عناصر و هم برای فضاهای شهری، هم برای هر یک (یا هر گروه از) شهروندان و هم برای کلّ شهر به وضوح و به روشنی وجود داشت.
حدود و حرایم نه تنها وجود داشتند، که رعایت آنها نیز علاوه بر آن که از طریق سازمان فضایی تعریف شده و سلسله مراتب موجود به ناظر القا می شد، شهروندان هم به تبع سیطرهی ارزش های اخلاقی و فرهنگی، خویش را ملزم به رعایت آنها میدانستند.
بارزترین حرائم؛ مخصوص واحدهای مسکونی و فضاهای باز آنها بود. مکانگیری فضاهای مختلف یک خانه نسبت به خانه های مجاور و نسبت به فضاهای عمومی، چه از نظر ارتفاع، چه از نظر فاصله، چه از نظر ارتباط بصری و حتی از نظر بویایی و شنوایی به گونه ای بود که کمترین امکان ارتباط بین درون و بیرون وجود داشت.
به این ترتیب، نه تنها احساس امنیت به ساکنین القا می شد، که دیگران نیز از امکان بروز گناه یا خطا یا تجاوز به حقوقِ فردیِ دیگران مصون نگه داشته می شدند. پس از آن بن بستها و کویها و حتی محلات بودند که با حدود تعریف شده شان امکان تجاوز نامناسب و ناخواسته به حریم خویش را تقلیل میدانند.
این حدود و حرایم در بسیاری یا قریب به اتّفاق موارد از طریق در و دروازه و امثال آن نبود و از طریق عناصر شناخته شده ای همچون پلّه، ساباط، چهار طاقی، یک گردش، تغییر مصالح و از این قبیل عناصر کالبدی؛ به ناظر القا و معرفی می شدند.
در پاسخ به برخی از اصول و معیارهای مطرح شده در مورد مسکن مطلوب همچون خصوصیّت و خلوت و حرمت خانواده و ارتباط با طبیعت، یکی از مهمترین ابزار و شیوه های تحصیل و تأمین آنها رعایت درونگرایی است. این اصل، برگرفته از عناصر تاریخی معماری ایران است که اکثریّت قریب به اتّفاق عناصر شهری و معماری مظهر آن بوده اند.
علاوه بر معیارهای مطروحه، توجه به بسیاری از ارزش های اسلامی نیز در درونگرایی نهفته است، همچون: توجه به درون (باطن) بیش از بیرون (ظاهر) ، توجه به حیا، عدم تفاخر و ریا و خودنمایی، پرهیز از برهنگی و خودآرایی، از بین بردن زمینه ی رشد عُجب، تقویت وحدت جامعه و نمایش وحدت کالبدی.
ضمن آن که به تعبیر بورکهاردت خانه ی درون گرای مسلمین رو به آسمان دارد (۱۹) این شیوه ی معماری، علاوه بر این که به طور نمادین، توجه انسان به خدا و همچنین پشت کردن به دنیا را به نمایش می گذارد، نمایشی از پاسخ به سیر در انفس و در درون خویش است که به تبعیّت از تعالیم قرآنی، به همراه سیر در آفاق، همواره مورد توجه عرفای مسلمانان بوده است.
سَنُریهُم آیاتِنا فی الآفاق وَ فی اَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ اَ وَ لَم یَکفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ: ما آیات قدرت و حکمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملاً هویدا و روشن می گردانیم تا ظاهر و آشکار شود که بر حقّ است آیا ای رسول! (همین حقیقت که) خدا بر همه ی موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت از برهان نمی کند؟ (فصّلت: ۵۳) .
۱۳- اصلاح
این اصل که به عنوان اصلی اثباتی مطرح است، در حقیقت متّضاد فساد و اسراف در زمین می باشد. تعالیم اسلامی وظیفه ی انسان را اصلاح و عمران زمین میشمارد (هود: ۶۱) .
در مورد عمران زمین بحث بسیار پیچیده ای مطرح می شود. به این معنا که اگر عمران زمین تنها به معنای ساخت و ساز مطرح شود، به آسانی مجوّز تخریب باغها و کشاورزی اطراف شهرها صادر می شود. ولی اگر آنها نیز به عنوان عمران زمین مطرح شوند، آن گاه حدّ و اندازهی شهرها و چگونگی توسعه ی آنها سؤالی است که یکی از راه حلهای آن می تواند توسعههای منفصل باشند.
۱۴- کمالگرایی
برای آنچه امروزه تحت عنوان توسعه ی پایدار مطرح است و به جهت اهمیت و ارزشی که دارد در بسیاری فعالیت ها و از جمله در شهرسازی نیز مطرح شده است، نسخه ای ایرانی و ارزشمند نیز قابل ارائه است که آن اصل یا صفت کمالگرایی است. با عنایت به توضیح این موضوع در مواضعی دیگر (ر. ک: نقی زاده، ۱۳۸۹ آ) در این مجال تنها به مواردی از ویژگی های اصل کمالگرایی اشاره می شود:
– حدّاکثر همراهی و همزیستی با طبیعت،
– عدَم انقطاع رابطه ی انسان با طبیعت،
– حدّاقل یا فقدان تخلیهی آلاینده ها (به ویژه آلاینده های کشنده و خطرناک) در طبیعت،
– استفاده از مصالح بومی،
– تنظیم شرایط محیطی با استفاده از امکانات و شرایط اقلیمی،
– احتراز از اسراف و فساد و تباهی و بیهودگی و بطالت،
– نگرش به طبیعت به عنوان منبع شناخت و آیات الهی،
– استفادهی مناسب و بهینه از نیروی کار انسان، (۲۰)
-مصرف موادّ و مصالح در جهت کمالبخشی و شرافت بخشیدن به مادّه به منظور ارتقا کیفیّت حیات، و
– احتراز از مصرف موادّ و مصالح در جهت ارضا مشتهیات مادی.
طبیعی است که با استفاده از فناوری در دسترس، امروزه می توان نه تنها از تخریباتی که بر طبیعت و نهایتاً بر زندگی انسان وارد می شود کاست، که حتی رویه های پیشین را تقویت نمود.
۱۵- عزت
اندکی مداقّه در تعالیم اسلامی بیانگر اهمیت عزت جامعهی اسلامی و لزوم اهتمام در نمایش و در تقویت آن است، و طبیعی است که این عزت، علاوه بر بسیاری جنبه های سیاسی و علمی و هنری و اقتصادی، نیازمند نوعی احساس استقلال از بعد روانی و معنوی است.
به عبارت دیگر، یکی از ابزارهای مهم احراز عزت جامعه، احساس روانی جامعه در استقلال و عدم وابستگی در مقابل بیگانه است. این گونه از استقلال فراتر از تکنیک و فناوری بوده و به قالب و شکل و محتوای موضوعات مرتبط بوده و تبعات استفاده از هر گونه الگوی بیگانه را نیز مد نظر قرار می دهد. معیارهای منبعث از این اصل عبارتند از: استقلال، بوم آوری و هویت.
بسیاری از طرح ها و پروژه ها (و به عنوان نمونه بارز آنها: بلند مرتبه سازی جاری) نه تنها نمادی از استقلال نیستند که در بسیاری زمینهها عامل تشدید وابستگی و حتی نماد وابستگی از نظر فرم و شکل و شیوه ی زیست فرهنگ و حتی فناوری هستند. فناوریهای تهویه و تأسیسات حتی اگر تصوّر خودکفایی کاملشان مقدور باشد، به جهت غیر بومی بودن و اصرارشان بر مصرف بیشتر تکنیکی در آینده را فراهم می کنند.
این موضوع وقتی تشدید می شود که فعالیت های علمی و پژوهشی در جهت دستیابی و ابداع فناوری استفاده از انرژیهای تجدید شونده و پایدار و دگرگونی وضع موجود به آن سمت در حدّاقل و آن هم به تقلید بیگانگان باشد.
شاید درست باشد که؛ علوم موضوعاتی جهانی و میراث بشری هستند و به قوم خاصی تعلّق ندارند، لکن باید توجه کرد که هر علم و هر فنّی در هر اقلیم و فرهنگی، تفسیر و حتی شکل خاص خود را دارد. برای نمونه با وجود گذشت بیش از یکصد سال از ظهور نماهای شیشهای و فلزّی که از مهمه ی ۱۹۷۰ به بعد و با ظهور معماری پُست مدرن دوره ی رواجشان به سر آمد، اینک تازه در بلند مرتبه سازیهای ایران تکرار می شوند.
این نمونهی کوچک گویای این مطلب مهم است که حتی این تقلیدها از موضوعات متأخّر و جاری انجام نمی شود، بلکه موضوعاتی تقلید می شوند که سال هاست حتی در غرب نیز تاریخ مصرفشان گذشته، اشکالات عدیده شان بر مبدعین آنها نیز مشخّص شده و در سرزمین اصلی خویش منسوخ شده اند.
۱۶- تذکردهی
اگرچه برخی مصادیق متذکر بودنِ شهر، تحت عناوین و هدایتگری، معنویّتگرایی و آموزش قابل طرح و بررسی هستند، امّا به جهت اهمیت موضوع، بحثی جداگانه از آن نیز به وضوح بحث کمک خواهد کرد. اگر تذکر را یادآوری به معنای مطلق آن فرض کنیم هر شهری می تواند برخی موضوعات را به اهل خویش یادآوری کند.
امّا با عنایت به معنای واقعی ”ذکر ” که به معنای یادآوری قبلاً به آنها آگاه بوده یا به آنها آگاهی داده شده است، تنها وجه معنوی آن مد نظر است. به این ترتیب که یادآوری برخی موضوعات مادی از قیل مصرف، غذا، جنس مخالف، تفریح و امثال آنها چیزی جز تحریک و تهییج نیست.
آنچه که نیازمند تذکر است، موضوعات و نیازها و نکاتی است که به دلیل سیطره و پر رنگ شدن همین موضوعات مادی، مستور شده اند و انسانها نیازمند یادآوری آنها هستند. شهرهای تاریخی، به دلیل مخفی داشتن یا عدم تحریک و تهییج نیازها و مشتهیات مادی انسان و از طریق متذکر شدن انسان به ارزش های معنوی، نقش تذکردهی خویش را به انجام میرسانند.
شهر تاریخی و البته شهروندان آن نسبت به رعایت این موضوع یعنی متذکر نگه داشتن انسان کاملاً جدّی بودند. این در حالی است که شهر معاصر عموماً بر تهییج و تحریک قلمرو مادی حیات متمرکز است. (۲۱) معیارهایی چون آموزش و هدایت نیز در ذیل همین اصل قابل طبقه بندی هستند.
۱۷- تواضع
به تبعیّت از تعالیم اسلامی که مشی در زمین به تفاخر و غرور را نفی و نهی نموده و بر عکس تواضع و فروتنی و عدم خودستایی و تفاخر را توصیه می کند (اسراء: ۳۷، لقمان:۱۸، حدید: ۲۳ و فرقان: ۶۳) ، آثار انسانی و از جمله شرها و عماراتشان نیز باید القا کننده ی این ارزش و اصل بنیادین چنانچه برای نمونه، شهرهای تاریخی ایرانیان دارای بافت و کالبدی هماهنگ و بدون تفاخر و تمایزات خودستایانهی مادی بودند.
بارزترین ویژگی این بافت جدارههای ساده و یکنواخت آنها به سمت فضاهای عمومی بود. در عین این سادگی و هماهنگی، استفاده از فرم های متنوّع و احجام متفاوت نیز یکنواختی حاصل از محدودیت رنگ و مصالح این بافتها را منتفی مینمود.
تنوّع فرم ها و احجام و توالی متنوّع فضاها و سلسله مراتب مختلف بین فضاهای شهری، کسالتی را که ممکن بود در اثر استفاده از مصالح و رنگهای محدود حاصل شود منتفی میکرد. این تواضع و فروتنی و گرایش به درون را حتی در مساجد نیز می توان مشاهده کرد که علی رغم ارتفاع نسبی شان که سایهی معنوی خویش را بر شهر گسترده بودند، فاقد سطوح بیرونی تزئین شده بودند.
۱۸- حیا
مروری اجمالی بر کالبد و سازمان فضایی و اَشکال و سلسله مراتب موجود در بافتهای تاریخی شهرها حکایت از آن دارد که بسیاری از دریافتهای بصری و صوتی و بویایی که امروزه در شهرها به وفور در دسترس همگان هستند، بر مردمان آن شهرها مستور و پوشیده بودند.
این دریافتها عموماً موضوعاتی خصوصی و در هر دو قلمرو مادی و معنوی زندگی قابل طبقه بندی هستند. شهر تاریخی نه تنها از برهنگی و عریانی و نمایش خویش برای بیگانه بری بود که حتی زمینه ی تحریکات مادی یا خودنمایی و خودستایی و تحقیر انسان (دیگران) را نیز به حداقل رسانده بود.
حیای شهر تاریخی اجازهی ریا و فریب نمی داد در عین حالی که دارای همه ی این صفات بود، در شهر تاریخی و در فضاهای عمومیِ آن، حتی کسانی که مقیّد به آدابی نبودند، حرمت جمع و جامعه را به سهولت نمیشکستند، در حالی که امروزه حتی افراد با ظاهر و سیمایی متدیّن به راحتی برخی مقرّرات و قوانین و حتی هنجارهای اخلاقی را رعایت نمی کنند که از ذکر آن خودداری شده و برای مشاهدهی جزئیات آن مراجعه به فضاها و اماکن عمومی توصیه می شود.
۱۹- پاکی و طهارت
پاکی را به شقوق مختلفی از جمله پاکی هوا، پاکی محیط، پاکی نمای عمارات و پاکی فضاهای داخلی ساختمان ها می توان تقسیم نمود که هر کدام نیز به پاکی مرئی به تمیزی ظاهری و محسوس توسّط حواس اطلاق شود، و پاکی نامرئی شامل تمیزی و سلامت محیط و بری بودن آنها از موجودات ریز یا گازها و مواد غیر قابل رؤیت، و فراتر از آن پاکی و طهارت معنوی است.
تحقیقات انجام شده، دو زمینه ی اصلی پدید آمدن زشتی در اثر آسیب دیدگی نمای عمارات بلند را ناشی از ”تابیدگی ساختمان ” و ناشی از ”آثار محیطی ” معرفی می کند که عمدتاً عبارتند از: شکست شیشهها، ترک خوردن، قلوه کن شدن، خرد شدن، جابجایی، تغییر شکل، لکّه دار شدن، خوردگی، خرد شدن ناشی از خوردگی پرتو فرابنفش، خیسی و پوسیدگی.
و بر اینها می توان اهمال در تعمیرات و نگهداری ادواری را نیز افزود که پس از مدتی چهرهای زشت و آلوده را در برابر چشمان شهروندان قرار میدهند. علاوه بر اینها، پاکی معنوی و طهارت روحی و فرهنگی نیز وجه دیگری از پاکی است که خود بحث مستقل و مستوفایی را طلب می کند.
۲۰- تقوی
موضوع تقوی در مطالعه ی حاضر از منظرهای متنوّعی دارای اهمیت است. یکی از آنها رعایت تقوی در ساخت و سازها و در سیمای عمومی شهر است. مورد بعدی ایجاد شرایط و فضاهایی است که امکان متّقی نگهداشتن اهل شهر را فراهم نماید و آنان را نه تنها به انجام گناه ترغیب و تشویق نکند، که آنها از ارتکاب گناه نیز باز دارد. موضوع بعدی رعایت تقوی در ادارهی شهر و تنظیم روابط اجتماعی است.
اصول و معیارهای سلبی
در کنار و علاوه بر اصول ایجابی که اشاره شد و البته امکان تکمیل و افزودن بر فهرست آنها وجود دارد، برخی اصول و معیارهای سلبی نیز هستند که شهرها و عمارات و مساکن باید از آنها مبرا باشند؛ و می توان به عنوان مکمّل به آنها اشاره نمود به دو مورد اشاره می شود.
* احتراز از کِبر
این موضوع در واقع به همراه احتراز از خودستایی و تحقیر دیگران، یکی از موضوعاتی است که باید بر شکل گیری شهرها و عمارات و مساکن مسلمانان اعم از سیما و شکل و سازمان فضایی و رابطه ی اجزا آنها با یکدیگر و با مردم تأثیر داشته باشد.
جلوههای رعایت چنین اصلی را می توان در سادگی فرم ها و اشکال، در مصالح بومی و محدود، در درونگرایی و در حدِّاقلِ استفاده از تزئینات در سطوح بیرونی، در ارتفاع متناسب و هماهنگ ساختمان ها، در تجانس غیر مادی محلات، در همجواری متناسب عملکردهای متخلف، و در وحدت کالبدی شهر و عمارات مشاهده کرد.
*اجتناب از فساد و اسراف
جهان بینی توحیدی با تکیه بر اصل عدل، به عنوان عامل بقای عالم وجود و بالتّبع عامل ایجاد محیط مناسبی برای حیات انسان، غالب موضوعاتی را که در تقابل با اصل عدل هستند به عنوان ظلم معرفی می کند. فساد و اسراف از مهمترین این عوامل هستند که انسان از ارتکاب آنها نهی شده است.
نتیجهگیری و جمع بندی
با توجه به این که همه فعالیت های انسانی در جهت نوعی خلق و خلاقیت انجام می شود، دو مورد اساسی بایستی مدِ نظر قرار گیرند:
۱- این که با توجه به مقام خلیفه اللّهی انسان، بهترین الگو برای شناسایی ویژگی های فعالیت های انسانی و تعیین اصول حاکم بر اعمال و آثار تولید او همانا خلق الهی و اصول و قوانین حاکم بر اجزا جهان هستی است.
۲- به جهت این که نقش باورها و تفکر حاکم بر انسان و نحوهی نگرش او به جهان هستی و هم چنین توجه به اعمالش، تأثیر مستقیم بر انتخاب روش های طرّاحی، ساخت، تولید و نحوهی بهره گیری از طبیعت دارد، در این باب نیز شناسایی دستورالعملهای برآمده از تعالیم اسلامی یا لااقل محکّ خورده شده با این تعالیم برای مسلمانان واجب الرّعایهاند.
به این ترتیب، مجموعه ی ویژگی های تأثیرگذار بر فعالیت های انسان و از جمله طرّاحی و ساخت مسکن وی متشکل از ”قوانین حاکم بر عالم وجود ” و ”اصول توصیه شده برای حیات وی ” می باشند.
* صفات فعل الهی
صفات فعل الهی (یا اصول حاکم بر فعل و خلق الهی) ، از اصلی ترین صفاتی هستند که می توانند به عنان صفات و ویژگی های مسکن اسلامی ایرانی مطرح شوند.
توضیح این که: از یک سو، بر افعال انسان، بنا به باورها و الگوی اصلیای که برای خویش انتخاب می کند، اصول و صفاتی مترتّب است، و از سوی، دیگر بنا به تعالیم اسلامی، انسان خلیفه (یا جانشین) خداوند در زمین است؛ و بنابراین با یک مقایسهی ساده می توان این گونه نتیجهگیری کرد که اعمال انسانی بایستی به صفات فعل الهی متّصف باشند، و در جهت متجلّی ساختن آن صفات شکل بگیرند؛ تا شرط امانتداری در خلافت رعایت گردد؛ و نه تنها با فعالیت های انسان خدشهای به هماهنگی و تعادل موجود در عالم وجود و طبیعت وارد نیاید، که فراتر از آن، امکان تکامل موجودات (و عالیتر از آن، گرایش مواد به سمت تجرّد) در اثر فعالیت های انسان نیز فراهم آید.
یکی از افعال مهم انسان، تغییراتی است که توسّط او در محیط به وجود می آید که قسمتی از آن به صورت محیط و فضای زندگی و مسکن در زمین ظهور مییابد. خلاصه این که چون تفکر اسلامی، انسان را به عنوان جانشین خداوند تبارک و تعالی بر روی زمین معرفی می کند، اصول حاکم بر اعمال و آثار انسانی بایستی رنگ و صبغهی اصولی را داشته باشند که بر فعل طرّاحی و برنامه ریزی محیط به عنوان یکی از مهمترین فرآورده های فعل انسان حاکم باشند، عبارتند از: وحدت، تعادل، زیبایی، نظم، هماهنگی، توازن، اندازه، حدّ، هدایت، سلسله مراتب، تسبیح، حسن، حساب، حقّ بودن، کرم، احسان، عدم خلق به بطالت، عدم خلق به بازی که عموماً در قرآن کریم معرفی شده اند.
* صفات فعل انسان: اصول توصیه شده برای حیات وی
علاوه بر ویژگی های مذکور برای صفات مخلوقات الهی (که در سطور پیشین ذکر شدند) ، آنچه خداوند تبارک و تعالی به عنوان بنیادهای مشی زندگی انسان معرفی می نماید نیز در شکل گیری محیط زندگی که باید مقوّم ارزشهای الهی بوده و انسان را به سمت آن هدایت نمایند ایفای نقشی در خور توجه را عهده دار هستند که اهمّ آنها عبارتند از: عبودیّت و عبادت، تقوی، ذکر، امر به معروف، نهی از منکر، کرامت انسان، عبرت گیری، تفکر، حیا، تواضع، عدم پذیرش ولایت کفّار و مشرکین، عزت، تمایز (عدم تشابه به بیگانگان) ، اجتناب از کِبر، احسان، ارجحیّت معنویّت بر مادیت، امنیت، هدایت، اصلاح و آبادی زمین، احتراز از فساد، تعاون و همکاری، شُکر، میانهروی و هویت.
منبع: سبک زندگی