- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 36 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
محمد رضا جبارى
تغذیه از نیازهاى اجتنابناپذیر هر موجود زندهاى است و انسان نیز از این قانون، مستثنا نیست. از این روآگاهى از روش و شیوه بزرگان دین در این زمینه، شایان توجه و تأمل است. نوشتار حاضر درصدد پاسخگویىبه چند پرسش محورى و مهم درباره تغذیه، بر اساس سیره پیامبر اعظم(ص)است.پرسشهایى چون چرایى تغذیه، نوع غذا، تنوع و مقدار آن، زمان تغذیه، همراهى با دیگران در تغذیه وبالاخره چگونگى انجام تغذیه.
در سیره نبوى(ص) غذا خوردن با هدف کسب توان براى طاعت و عبادت بوده است.غذاهاى آن حضرت، ویژگىهایى چون حلال بودن، تنوع، سادگى، مضرّ نبودن و سودمندى را داشته است.آن حضرت از صرف بیش از یک نوع غذا در یک وعده (به منظور زهد) پرهیز داشته، مقدار غذاىمصرفىاش نیز در حد نیاز بدن بوده است. وقت غذاى حضرت، هنگام گرسنگى بوده و اصرار بر صرف غذا بههمراه دیگران داشته است. نیز آن حضرت در شروع و پایان صرف غذا نام خدا را بر زبان جارى و در اینزمینه، آداب خاص دیگرى را رعایت مىفرمود.
مقدمه
خوردن و آشامیدن از لوازم اصلى استمرار حیات مادى انسان است و بدون آن، هیچ انسانى قادر به انجام تکالیفاساسى خویش و حرکت در مسیر کمالیابى نخواهد شد. جسم انسان، همچون مرکبى است که روح را حمل مىکند واختلال در کار این مرکب، اختلال در کار روح پدید مىآورد. این حقیقت، اقتضاى آن داشته که حتى برترین موجوداتنظام هستى، یعنى انبیا و اولیاى الهى نیز وجود را بىنیاز از خوردن و آشامیدن ندانند و با بهرهگیرى از شیوههاى صحیحو در عین حال ضرورى، لوازم استمرار حیات و حرکت جسم خویش را فراهم کرده و آن را در خدمت روح بلندشان قرار دهند.
با توجه به آنچه گفته شد، در این نوشتار به بررسى روایات حاکى از سیره نبوى(ص) در این باره مىپردازیم. مجموع اطلاعات موجود در این زمینه،در حقیقت پاسخ به این سؤالهاست که پیامبر اکرم(ص) چرا، چه نوع،چند نوع، به چه میزان، چه هنگام، تنها یا با دیگران، و چگونه مىخورد و مىآشامید.
۱- چـرا؟
سخن از چرایى خوردن و آشامیدن در سیره نبوى(ص)، منطقاً باید پیش از دیگر مسائل مربوط به سیرهآن حضرت در خوردن و آشامیدن، مورد توجه قرار گیرد. اینکه چرا انسان به خوردن و آشامیدن رو آورده، پرسشىاست که پاسخ آن ابتدا بدیهى مىنماید، زیرا به محض طرح چنین پرسشى، این پاسخ به ذهن مىرسد که خوردن و آشامیدن لازمه طبیعى زندگى بشر و زنده ماندن اوست. این سخن در عین درستى، تمام پاسخ نیست، زیرا فلسفهخوردن و آشامیدن در نگاه اولیاى دین، صِرف تأمین نیازهاى جسمانى نیست، بلکه مسئلهاى مهمتر و برتر مطرحاست. طبق این دیدگاه، جسم، نقش آلى و ابزارى براى حقیقت انسان، یعنى روح او دارد، از این رو براى اینکه روحبتواند مسیر کمالیابى خود را طى کند باید نیازهاى جسم به عنوان مرکب و ابزار روح، تأمین شود. بر اساس دیدگاهاول، انسان و حیوان مشترک و همسان مىشوند، اما در این نگاه، انسان در تأمین نیازهاى جسم در پى تأمین هدفى بسوالاست. در برخى روایات به نقش ابزارى خوردن در راستاى عبادت و انجام فرائض و تکالیف اشاره شده است. درروایتى، از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده است که به خداوند عرضه داشت:
در نان به ما برکت عطا کن، و بین ما و نان جدایى میفکن، چرا که اگر نان نباشد قادر به اداى نماز و گرفتن روزه و انجام فرایضپروردگارمان نخواهیم بود. (۲)
و در روایت امام صادق(ع) نیز آمده است:
بنیان جسم بر نان نهاده شده است. (۳)
بنا بر روایتى دیگر، هنگامى که مردى از ابوذر درباره برترین اعمال پس از ایمان پرسش کرد وى پاسخ داد: «نماز وخوردن نان!» و هنگامى که آن مرد با شگفتى به ابوذر نگریست، وى ادامه داد: «اگر نان نباشد خداوند عبادت نمىشود».و مراد ابوذر این بود که انسان براى کسب توانایى انجام عبادت باید از نان بهره ببرد. (۴)
با توجه به این گونه روایات، هدف انسان مؤمن از خوردن غذا، آمادهسازى جسم براى انجام تکالیف عبادى وفرایض دینى است، و چنان که گذشت این نوع نگاه به خوردن، به مراتب والاتر از نگاه طبیعى به آن است.
۲- چه نوع؟
پرسش دیگر درباره سیره نبوى(ص) در خوردن و آشامیدن، مربوط به نوع غذاى آن حضرت است. بنابرروایات سیره مىتوان ویژگىهایى را در مورد غذاى پیامبر اکرم(ص) استنباط کرد که عبارتاند از:
حلال بودن
از مهمترین این ویژگىها حلال بودن غذاست. طبیعى است پیامبر اکرم(ص) با توجه به جایگاههدایتىاش در میان انسانها، بارزترین مصداق براى رعایت این اصل است. در برخى روایات آمده است که آنحضرت آنچه را خداوند برایش حلال کرده بود به همراه خانواده و خدمتکار تناول مىکرد. (۵)
تنوع
ویژگى دیگر در غذاهاى پیامبر اکرم(ص) آن بود که اصرار بر نوع خاص و برجستهاى از غذاها نداشت وغذایى، همچون غذاى متعارف همه مردم را مصرف مىکرد، و در این میان، به سادهترین نوع آن قناعت مىکرد و بر آنشاکر بود. بنا به نقل طبرسى، آن حضرت گونههاى مختلف از غذاها را مصرف مىکرد. (۶) معناى این سخنمىتواند آن باشد که حضرت اصرار بر نوع خاصى از غذاها نداشت و در این زمینه، تکلف نمىورزید و در صورتدسترسى به غذاهاى نافع، براى تأمین نیاز جسم از آنها بهره مىبرد.
سادگى
در بیشتر موارد، آن حضرت نان جو، با آرد سبوسدار، و در حدّ عدم سیرى مصرف مىکرد. در برخى روایات، از نانجو به عنوان غذاى انبیا یاد شده است. به عنوان نمونه در روایتى، به نقل از امام رضا (ع) چنین مىخوانیم:
هیچ پیامبرى نبوده جز آن که مردم را به خوردن نان جو فرا خوانده و براى آن، برکت طلبیده است. و این غذا در هیچشکمى داخل نشده جز آن که بیمارى را از میان برداشته است. و این، غذاى پیامبران است و طعام نیکان. و خداوند ابا کرده ازاینکه غذاى انبیا را چیزى غیر از جو قرار دهد. (۷)
از دیگر روایات مربوط به سادگى غذاى پیامبر (ص)، روایت قتاده است. وى گوید:
ما گاه نزد انس بنمالک مىرفتیم و مىدیدیم که خدمتکار او مشغول پختن نان بود. روزى انس در همین حال، رو به ما کرده، گفت: از ایننانها بخورید، اما نسبت به پیامبر، من سراغ ندارم که حضرت نان با آرد الک کرده و بدون سبوس، و گوشت گوسفندکباب شده مصرف کرده باشد. (۸)
خورشِ غذاى پیامبر (ص) نیز معمولاً بسیار ساده بود. بنا به نقل کلینى از امام صادق(ع)، روزى پیامبر اکرم(ص) به حجره امسلمه وارد شد. امسلمه قطعه نانى نزد حضرت آورد. پیامبر فرمودند: آیاخورش نیز دارى؟ گفت: خیر یا رسول الله، جز سرکه ندارم. فرمود: سرکه خوب خورشى است، و خانهاى که سرکه درآن هست بىچیز نیست. (۹)
مضرّ نبودن
ویژگى مهم دیگر در غذاهاى مورد استفاده پیامبر اکرم(ص)، مضرّ نبودن است. از نظر آن حضرت،گذشته از مفید و نافع بودن، یک غذا ـ که در ادامه، به آن خواهیم پرداخت ـ مىبایست فاقد آثار منفى بر بدن باشد. بهعنوان مثال، بنا به نقل کلینى از امام صادق(ع)، و آن حضرت از امیرالمؤمنین(ع)، هنگامى که براى پیامبراکرم(ص) غذاى داغى آوردند، فرمود:
آن را بگذارید تا سرد شود، خداوند آتش را غذاى ما قرار نداده و برکت در غذاى غیر داغ است. (۱۰)
بنا بر بعضى روایات، آن حضرت از خوردن برخى غذاها یا گیاهان که بوى آنها در دهان مىماند نیز اجتناب مىکرد.البته این پرهیز، ناشى از آثار خانوادگى یا اجتماعى بقاى بوى این غذاها در دهان بود و نه به سبب ضرر آن براى بدن.بنا به نقل طبرسى، پیامبر اکرم(ص) سیر، پیاز، تره و عسلى که مغافیر (۱۱) در آن بود تناولنمىکرد، زیرا بوى آنها در دهان مىماند. (۱۲)
سودمندى
ویژگى دیگر غذاهاى مورد استفاده پیامبر اکرم(ص)، میزان نافع بودن غذا براى بدن بود. بنا بر روایتى کهپیش از این گذشت، حضرت سادگى را در مجموع زندگى و از جمله تغذیه، رعایت مىکرد، اما این، منافات با توجه بهسودمندى غذاها ندارد و در مواردى که گشایش اقتصادى براى مسلمانان و خود حضرت پدید مىآمد با تنوعبخشىبه غذاى خود و خانواده، از غذاهاى سودمند بهره مىبرد. در برخى روایات، ضمن اشاره به این موارد، از زبانپیامبر (ص) و دیگر معصومان(علیهم السلام) فوایدى براى برخى غذاها بیان شده است. مجموع اینروایات، حکایت از آن دارند که پیامبر اکرم(ص) به علت اتصال به منبع علم الهى و آگاهى از خواصغذاها، نافعترین آنها را براى بدن (در صورت دسترسى به آنها)بر مىگزیده، ضمن آنکه در میزان مصرف نیزاصول سلامت را رعایت مىکرد.
در روایتى که پیش از این از امام رضا(ع) نقل کردیم، به خاصیت درمانى نان جو اشاره شد. (۱۳) به جزآن، در برخى روایات، امام صادق(ع) شیر، سرکه، روغن و سویق (نوعى حلیم از گندم یا جو، و شکر و خرما) راغذاى پیامبران، و گوشت و شیر را، شورباى (آبگوشت) آنان معرفى کرده است.(۱۴)
همچنین گفته شده است که محبوبترین غذاها نزد پیامبر اکرم(ص) گوشت بود و مىفرمود:
«گوشت موجب افزونى قوه شنوایى و بینایى مىشود». و در کلامى دیگر فرمود:
گوشت، سرآمد غذاها در دنیا و آخرت است و اگر از خدایم مىخواستم که هر روز مرا با آن اطعام کند چنینمىکرد. (۱۵)
آن حضرت گوشت را گاه به صورت پخته با آب و گاه به صورت کباب، همراه نان مصرف مىکرد. (۱۶)
بنا به نقل طبرسى، پیامبر اکرم(ص) تگرگ را جمع کرده و تناول مىکرد و مىفرمود: این موجبنابودى عوامل فساد دندانها مىشود. (۱۷)
نیز از امام صادق(ع) نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) در صورت دسترسى به شیرینىجاتبا آن افطار مىکرد، و اگر بدان دسترسى نداشت با آب گرم افطار مىکرد و مىفرمود:
این باعث پاکسازى کبد و معده، و موجب خوشبو شدن بوى دهان، و سبب تقویت دندانها و چشم، و عامل تیزى بینایىمىشود؛ و گناهان را مىشوید و عروق تحریک شده را ساکن، و تلخى غالب را از بین مىبرد و بلغم را قطع مىکند و حرارت را ازمعده فرو نشانده و سردرد را زایل مىکند. (۱۸)
گفتنى است، تأثیر افطار با آب ولرم در شسته شدن گناهان مىتواند به لحاظ فضیلتى باشد که شخص روزهدار در اثرگرسنگى و سپس افطار با نوشیدنى سادهاى چون آب به دست مىآورد.
پیامبر اکرم(ص) عسل را بسیار دوست داشت و خوردن آن را همراه با قرائت آیاتى از قرآن و جویدنکُندر موجب زوال بلغم مىدانست. (۱۹)
پیامبر اکرم(ص) مطلوبیت بعضى غذاها را گاه با تعبیر «طیّب» تأیید مىکرد. به عنوان مثال، هنگامىکه یکى از اصحاب حضرت فالودهاى به ایشان هدیه کرد و حضرت قدرى تناول کردند، پرسیدند:
«اى ابا عبدالله، اینرا از چه چیزى فراهم کردهاى؟» عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، روغن و عسل را در ظرفى سنگى ریخته، با آتش تفتمىدهیم و سپس مغز گندم را آسیاب کرده و با آن مخلوط مىکنیم تا به خوبى با هم عجین شوند و چنین چیزى فراهمآید. حضرت فرمود: «این غذایى نیکو و گواراست». (۲۰)
۳- چند نوع؟
روح سادهزیستى در پیامبر اکرم(ص) مانع از آن بود که بر سر سفره غذاى آن حضرت بیش از یک نوعغذا یافت شود. علت این امر در روایت صحیحه کلینى از امام صادق(ع) بیان شده است. بنا بر این نقل، پیامبراکرم(ص) در شامگاه پنجشنبهاى که در مسجد قبا حضور داشت، براى افطار، نوشیدنى طلب کرد و اوسبن خولى انصارى کاسه بزرگى حاوى شیر مخلوط با عسل آورد. حضرت چون آن را به لبهاى مبارک رسانید ناگاه آنرا کنار نهاد و فرمود:
این، دو نوع نوشیدنى است که به یکى از آنها نیز مىتوان بسنده کرد. من آن دو را با هم نمىنوشم، اما تحریم نیز نمىکنم،لکن من براى تواضع در برابر خداوند چنین مىکنم، و هر کس براى خدا تواضع کند خداوند او را بلند مرتبه سازد، و هر کستکبّر ورزد خداوند او را فرود آورد. و هر آن کس که در معیشت، راه میانه برگزیند خداوند روزىاش دهد، و هر آن که اهل تبذیرباشد خداوند او را محروم سازد، و هر آن که فراوان یاد مرگ کند خداوند دوستش دارد. (۲۱)
این روایت چندین پیام دارد:
قناعت پیامبر اکرم(ص) بر یک نوع از نوشیدنى و غذا؛
این قناعت، بُعد استحباب و ترجیح داشته و ترک آن حرام نیست؛ و این در حقیقت، ناشى از شریعت سهلهاىاست که پیامبر (ص) خود را مروّج و آورنده آن معرفى کرد.
و از این رو فرمود: (۲۲)
من این دونوشیدنى را با هم نمىنوشم، اما تحریم نیز نمىکنم.
زهد مثبت در سیره معصومان(علیهم السلام) و اولیاى صالح خداوند عبارت از همین است که با وجود دسترسى بهمواهب دنیوى جز در حد ضرورت، از آنها چشمپوشى مىکردند.
پیامبر اکرم(ص) سرّ این اقدام خویش را تواضع در برابر خدا معرفى مىکند، و این، جلوهاى دیگر ازصفت تواضع است که عبارت از تواضع در برابر خداست. افراد متکبّر و دنیازده با گردن کشى و روحیه طلب کارانه دربرابر خداوند ظاهر شده و نعمتهاى الهى را بىتوجه به مُنْعِم مصرف مىکنند، در حالى که بندگان حقیقى خداوند با اظهار کوچکى و تواضع در برابر خداوند، خود را مستحق کوچکترین نعمتها نیز ندیده و نسبت به توان برشکرگزارى براى کمترین نعمت نیز اظهار عجز مىکنند و درصدد افزون خواهیِ همراه با ناسپاسى نیستند؛توصیه کلى پیامبر اکرم(ص) در این حدیث، به اعتدال و میانهروى در زندگى، و ترک تبذیر است؛و نهایتاً در راستاى اصول و سیره و شیوه تربیتى پیامبر اکرم(ص)، مسئله یاد مرگ مطرح مىشود کهبهترین وسیله حفظ انسانها از کژى است.
۴- به چـه میزان؟
اولیاى دین و نیز حکیمان، همواره به کمخورى و پرهیز از پرخورى سفارش اکید داشتهاند. این مسئله امروزه نیز موردتأکید پژوهشگران علوم پزشکى است و به عنوان راز سلامت و پیشگیرى از بیمارىها مطرح است. در روایت کلینى ازامام باقر(ع) آمده است:
چیزى نزد خداوند، مبغوضتر و ناپسندتر از شکم پر نیست. (۲۳)
در روایتى دیگر از آن حضرت آمده است:
آن گاه که شکم پر شود، ره طغیان در پیش گیرد. (۲۴)
و به گفته برخى حکماء :
زیاد نخورید تا زیاد بنوشید تا زیاد بخوابید تا زیاد حسرت بخورید. (۲۵)
در روایات نبوى(ص) نیز بر این امر تأکید شده است. آن حضرت، پرخورى را موجب فساد بدن، بروزبیمارى، کسالت در عبادت، قساوت و مردن قلب، دورى از خدا، مبغوض خداوند واقع شدن، ضرر زدن به دین فرد واز ویژگىهاى افراد کافر و منافق معرفى فرموده است. (۲۶) در بعضى روایات، آن حضرت میزان مناسب براىخوردن را چنین تعیین کرده است:
فرزند آدم! هیچ ظرفى بدتر از شکم را پر نکرده، براى او تنها چند لقمه که سبب قوام وجودش شود کافى است. و اگر ناچار ازغذا خوردن شد، پس ثلث (معده) براى غذایش، و ثلث آن براى نوشیدنىاش، و ثلث دیگر را براى نفس بگذارد. (۲۷)
در این زمینه، از بعضى همسران پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که:
«هیچگاه شکم پیامبرصلى الله علیه و آلهو سلم از غذا پر نشد».(۲۸)
۵- چه هنگام؟
پرسش دیگر درباره سیره نبوى(ص) در تغذیه، این است که آن حضرت در چه اوقاتى غذا صرفمىکرده است؟ از برخى روایات مىتوان اصلى کلى در این باره استنباط کرد و آن اینکه آن حضرت جز به وقتگرسنگى و احساس نیاز بدن، اقدام به صرف غذا نمىکرده است.(۲۹) در روایتى از آن حضرت نقل شده استکه فرمود:
بخور در حالى که اشتها به خوردن دارى، و دست بکش در حالى که هنوز اشتها به خوردن دارى. (۳۰)
و بنا به نقل انس بن مالک:
هیچ گاه در روز یا شب، آن حضرت گوشت یا نان مصرف نکرد مگر هنگامى که بدن نیاز به آن داشت. (۳۱)
بر این اساس، نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) شخصاً با مردم مواسات و همراهى مىکرد، به گونهاىکه ازار (لنگ) خود را با پوست وصله مىکرد و هیچ گاه، هم صبحانه (یانهار) و هم شام نخورد تا اینکه از دنیا رحلتفرمود. (۳۲)
بنا بر بعضى روایات، معصومان(علیهم السلام) دو وعده غذایى را در طول شبانه روز سفارش مىکردند و از صرف غذابین آن دو وعده، نهى مىکردند.(۳۳) و از برخى روایات، بر مىآید که معصومان(علیهم السلام) تأکید بر آن داشتند کهافراد، شب هنگام چیزى خورده و بخوابند، ولو بسیار اندک باشد. امام صادق(ع) در این زمینه فرموده است:
خوردن شام را ترک نکن، حتى اگر سه لقمه به همراه نمک باشد. و کسى که شام خوردن را به کلى ترک گوید رگى در بدنشمىمیرد که هرگز احیا نخواهد شد. (۳۴)
پیامبر اکرم(ص) نیز مىفرمود:
شام بخورید هر چند یک مشت خرماى غیرمرغوب باشد، چرا که ترک شام خوردن موجب پیرى است. (۳۵)
۶- تنها یا با دیگران؟
بخش دیگرى از روایات سیره نبوى(ص) در باب خوردن و آشامیدن، از آن حکایت دارد که پیامبراکرم(ص) در حدّ امکان، به تنهایى غذا نمىخورد و مىفرمود:
آیا شما را از بدترینتان خبر دهم؟ کسى کهبه تنهایى بخورد و بردهاش را بزند و میهمانش را ردّ کند. (۳۶) آن حضرت، غذا خوردن جمعى، حلال بودن غذا،و گفتن بسم الله در ابتدا و حمد خدا در پایان را از اسباب کمال در غذا خوردن معرفى مىفرمود.(۳۷) و نیزمىفرمود:
بهترین غذاها نزد خداوند آن است که دستان زیادى آن را بخورند. (۳۸)
و بنا به نقل امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین علی(ع)، پیامبر اکرم(ص) مىفرمود:
جماعت، موجب برکت است و غذاى یک نفر، دو نفر را، و غذاى دو نفر، چهار نفر را کفایت مىکند. (۳۹)
گفتنى است که هر چند زیادتر شدن افراد ممکن است سهم هر فرد از غذا را کاهش دهد، اما مراد پیامبر اکرمصلى الله علیهو آله و سلم مىتواند آن باشد که حتى با وجود عدم سیرى، نیاز بدن همراه با کم خورى که مطلوب است، تأمین مىشودو این مىتواند در نتیجه ایثار افراد در اختصاص سهم خود به دیگران باشد(۴۰) امروزه نیز ثابت شده است کهصرف غذا بادیگران، همراه با نشاط و گوارایى مىشود و این امر، در جذب نیکوى غذا و تعادل گوارش نقش مهمىدارد.
بنا به نقل طبرسى، پیامبر اکرم(ص) آنچه را خوردنش بر وى حلال بود، همراه اهل و خادم یا همراهکسانى که حضرت را دعوت به غذا خوردن مىکردند، روى زمین یا آنچه دعوت کنندگان بر آن غذا مىخوردند، و ازآنچه آنان مىخوردند تناول مىفرمود، مگر آن که میهمانى بر حضرت وارد مىشد که در این صورت، به همراه میهمان غذا مىخورد. (۴۱) بنابه نقل دیگر طبرسى، هنگامى که کسى به پیامبراکرم(ص) عرض کرد: ماغذا مىخوریم، اما سیر نمىشویم! حضرت فرمود:
شاید به صورت متفرق غذا مىخورید؛ در حال غذا با هم جمع شوید و نام خداى بر زبان آرید تا موجب برکت براى شماشود. (۴۲)
آن حضرت، گاه غذا را در میان مساکین و نیازمندان و همراه آنان میل مىکرد و از برکت حضور حضرت، آنان نیز سیرمىشدند، بنا به نقل حمیرى از امام باقر(ع)، شبى پیامبر اکرم(ص) همراه مساکینى که در مسجدمىخوابیدند در کنار منبر، روزه خود را افطار کرد و از غذایى که در دیگى سنگى نهاده شده بود میل فرمود، و به برکتحضور حضرت، سى نفر از آنان از آن غذا خورده و سیر شدند، سپس آن ظرف نزد همسران حضرت باز گردانده شد وهمه آنان نیز سیر شدند.(۴۳) اینگونه روایات هرچند از یکى از معجزات آن حضرت حکایت دارد، اما پیش ازآن ـ با توجه به آنچه گذشت ـ حاکى از اهتمام حضرت بر ایثار و نیز توجه به غذا خوردن در جمع مىباشد.
۷- چـگونه؟
درباره اینکه پیامبر اکرم(ص) چگونه غذا مىخورد و چه آدابى را رعایت مىکرد روایات زیادى دردست است و طبیعى است که سیره نبوى(ص) در این زمینه نزد مسلمانان جذابیت بسیارى دارد، چراکه آنان مایلند در آداب و شیوه عمل، به آن حضرت تأسّى کنند.
ویژگىها و آدابى که براى غذا خوردن یا نوشیدن حضرت نقل شده بدین قرار است:
۷ ـ ۱ شروع با نام خدا و دعا؛ و ختم با حمد خدا
پیامبر اکرم(ص) همچون دیگر کارها، خوردن و آشامیدن را نیز با جارى کردن نام خدا بر زبان آغازمىکردند. (۴۴) پیش از این، از آن حضرت نقل شد که مىفرمودند: هنگامى که غذا چهار ویژگى بیابد کامل شود:حلال باشد، و دستانى که از آن مىخورند زیاد باشند، و با بسم الله آغاز شود، و با حمد ختم شود. (۴۵)
هنگامى که مقابل حضرت غذا نهاده مىشد مىفرمود:
بسم الله، خدایا آن را نعمتى مورد سپاس قرار ده که به واسطهاش نعمت بهشت را دریابیم.
و یا مىفرمود:
بسم الله، خدایا در آنچه به ما روزى کردهاى برکت عطا کن وآن را استمرار بخش.(۴۶)
نکته قابل توجه در این روایت این است که برخلاف عادت رایج، پیامبر اکرم(ص) پیش از شروع غذادست به دعا بر مىداشته است که قابل حمل بر پیشدستى در شکر پیش از تنعم و در آستانه آن است.
آن حضرت به وقت نوشیدن نیز نام خدا و دعا را در ابتدا، و حمد خدا را در پایان بر زبان جارى مىساخت، و چون آب را در سه نفس مىنوشید، لذا سه بسم الله و سه حمد داشت(۴۷) و هنگام شروع به نوشیدن، چنین دعا مىکرد:
حمد خدایى را که نازل کننده آب از آسمان، و تبدیل کننده امور است به هرگونه که بخواهد. به نام خدا که بهتریننامهاست. (۴۸)
در روایت امام صادق(ع) از پدران گرامىاش از امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده است:
بارها دیدم پیامبر اکرم(ص) هنگام نوشیدن، سه بار نفس مىکشید، و با شروع به نوشیدن، بسم الله، و درپایان آن حمد خدا مىگفت. (۴۹)
بنا به نقلى دیگر، پیامبر اکرم(ص) هنگام نوشیدن شیر مىفرمود:
خدایا، براى ما در آن برکت ده و بیشتر از این روزى کن.
و هنگام نوشیدن آب مىفرمود:
حمد خدایى را که با رحمتش ما را از آب گوارا و زلال سیراب کرد و به واسطه گناهانمان، آب شور و تلخ بر ماننوشانید. (۵۰)
۷ ـ ۲ نوشیدن در سه جرعه
آن سان که گذشت، روش و سیره پیامبر اکرم(ص) در نوشیدن، چنین بود که هر وعده نوشیدن را در سهجرعه تقسیم مىکرد، و در هر جرعه نیز نام و حمد الهى را بر زبان جارى مىنمود. در روایات معصومان(علیهم السلام)،تفاوت انسان و حیوانات در نوع نوشیدن، چنین معرفى شده است که انسان همچون بهائم به یک باره آب ننوشد. ازامام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند:
نوشیدن در سه نفس بهتر از یک نفس است.
و آن دوبزرگوار اکراه داشتند از اینکه انسان، همچون شترِ بسیار تشنه سر در آب فرو بَرَد و سر بر ندارد تا سیرابشود. (۵۱) اما از ابنعباس نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) هنگام نوشیدن، دو بار نفسمىکشید. (۵۲) نیز بنا به نقلى از طبرسى، آن حضرت گاه با یک نفس مىنوشید. (۵۳) البته این دو روایت رامىتوان بر مواردى حمل کرد که حضرت آب اندکى مىنوشیده و نوشیدن با سه نفس لزومى نداشته است.
۷ ـ ۳ پرهیز از نوشیدن از داخل ظرف
از دیگر آداب نوشیدن که مورد تأکید پیامبر اکرم(ص) بود، پرهیز از نوشیدن از داخل ظرف است. آنحضرت هنگامى که مردى را دیدند که دهان در آب کرده و همچون حیوانات از وسط آب مىنوشد به وى فرمودند:
آیا مثل بهائم سر در آب کرده و مىنوشى؟ اگر ظرف ندارى با دستانت بنوش که از پاکیزهترین ظروف تو به شمارمىروند . (۵۴)
البته روشن است که توصیه حضرت به نوشیدن با دست، هنگام پاکیزگى دستان است که نکته بهداشتى مهمى است.
از دیگر شیوههاى پیامبر (ص) در نوشیدن، این بود که آب را با حال مکیدن تناول مىنمود ومىفرمود:
آب را با مکیدن بنوشید و به یک باره سر نکشید که موجب درد کبد مىشود. (۵۵)
امروزه نیز از نظر علمى ثابت شده که نوشیدن تدریجى آب در رفع تشنگى مؤثرتر است.
۷ – ۴ عدم تنفس در ظرف آب
پیامبر اکرم(ص) هنگام نوشیدن، براى نفس کشیدن، ظرف آب را از دهانش دور مىکرد. (۵۶) واین شیوه، به خوبى گویاى رعایت دستورات بهداشتى توسط آن حضرت، در شرایطى است که مردم عرب جاهلى درشرایط نامناسب بهداشتى مىزیستند و با این گونه نکتههاى ظریف بهداشتى، کاملاً بیگانه بودند.
۷ ـ ۵ خوردن از غذاى مقابل و نزدیک خود
ویژگى دیگر اخلاق نبوى در تغذیه، این بود که در صورت حضور دیگران بر سر غذا، آن حضرت به غذاى متقابل خودبسنده کرده و دست به سمت غذایى که در مقابل دیگران بود، دراز نمىکرد. (۵۷) این، نوعى ادب اجتماعىاست که از ظرافت خاصى برخوردار است، و گرچه به اخلاق اجتماعى حضرت مربوط است، اما به لحاظ ارتباط آن باسیره حضرت در تغذیه در اینجا بدان اشارت رفت.
۷ ـ ۶ شروع قبل از دیگران و ختم بعد از دیگران
این ویژگى به خصوص در آنجا که دیگران میهمان حضرت بودند، بیشتر نمود مىیافت. (۵۸)روشن است کهاین اقدام حضرت نه براى پرخورى، بلکه براى رفع حجب و حیا در میهمان، و آسودگى وى در خوردن بود. این صفتنیز از ظرافت خاص اخلاقى برخوردار است و همواره مىتواند مورد توجه پیروان آن حضرت باشد.
۷ ـ ۷ رعایت ادب در خوردن
به عنوان نمونه، در برخى روایات، درباره چگونگى گوشت خوردن پیامبر (ص) آمده است که حضرتسر را به سوى غذا خم نمىکرد، بلکه گوشت را به دهان نزدیک کرده و با دندان آن را جدا مىکرد. (۵۹)اینمىتواند ناشى از آن باشد که حضرت، همچون برخى افراد، حرص بر خوردن از خود نشان نمىداد و تأنّى و ادب را درخوردن رعایت مىکرد.
۷ ـ ۸ خوردن و آشامیدن با دست راست
در فرهنگ دینى ما دست راست به عنوان نماد و سمبل یُمن و برکت مطرح است. در قرآن کریم «اصحاب المیمنه» یا«اصحاب الیمین» به فلاح و رستگارى معرفى شدهاند، و نیز آمده است که نامه اعمال نیکان نیز به دست راست ایشانداده مىشود.(۶۰)پیامبر اکرم(ص) نیز کارها، از جمله خوردن و آشامیدن را با دست راست انجاممىداد. طبرسى ضمن برشمارى مکارم اخلاق حضرت چنین گفته است:
… و دست راست حضرت براى خوردن و نوشیدن و گرفتن و دادن بود و جز به دست راست نمىگرفت و جز به دست راست عطانمىکرد، و دست چپ حضرت براى کارهاى دیگر بود. و آن حضرت تیمّن (عمل با دست راست) را در تمام کارهایش دوستداشت؛ در لباس پوشیدن، در کفش پوشیدن، در حرکت کردن و… (۶۱)
همچنین بنا بر روایت امام صادق(ع) از پدران گرامىاش، پیامبر اکرم(ص) از خوردن و آشامیدن بادست چپ نهى کردند. (۶۲)روایات دیگرى نیز وجود دارد که حاکى از تأکید پیامبر اکرم(ص) دراین زمینه است. (۶۳)
۷ ـ ۹ تواضع در نشستن براى غذا
روایاتى حاکى از آن است که پیامبراکرم(ص) به وقت خوردن، به حال تواضع و همچون برده و بدونتکیه و بىشباهت به وضع نشستن ملوک و پادشاهان مىنشستند. از امام صادق(ع) در این باره چنین نقل شدهاست:
پیامبراکرم(ص) از آن گاه که به نبوت مبعوث شد تا وقت مرگ، هیچ گاه در حال تکیه کردن غذا نخورد، و اینبه سبب تواضع در برابر خداوند بود… (۶۴)
در روایت محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نیز آن حضرت ضمن تأکید بر اینکه پیامبر (ص) هیچ گاهبا حال تکیه کردن غذا نخورد، این گونه حالات را نتیجه تواضع خاص پیامبر (ص) در برابر خداونددانستهاند. (۶۵)
در روایتى دیگر، بشیر دهّان از امام صادق(ع) پرسید: آیا رسول الله… با حال تکیه بر چپ یاراست غذا مىخورد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:
رسول الله(ص) هیچ گاه چنین نبود که در حال تکیه کردن بر سمت راست یا چپ خویش غذا بخورد، بلکه اوهمچون عبد مىنشست، و این به سبب تواضع در برابر خدا بود.(۶۶)
نیز امام صادق(ع) به معلى بن خنیس فرمود:
پیامبر (ص) از وقتى که به پیامبرى مبعوث شد با حال تکیه کردن غذا نخورد، و آن حضرت اکراه داشت کهشبیه پادشاهان و ملوک رفتار کند. (۶۷)
اینکه مراد از نخوردن در حال تکیه کردن چیست، آنچه ابتدا از واژه «متکىء» به ذهن مىرسد، تکیه به پشت یا چپ وراست در حال خوردن است و دلیل پرهیز از این گونه خوردن نیز ، چنان که از روایات یاد شده بر مىآید ،پرهیز از تشبّه به ملوک و اظهار تواضع در برابر حق است.
نوع نشستن متواضعانه پیامبر اکرم(ص) بر سر سفره غذا، در روایتى از خود آن حضرت و دیگرمعصومان (علیهم السلام) به نشستن عبد تشبیه شده است؛ یعنى همان گونه که بندگان نه با حال تبختر و غرور، بلکه با حال تذلل و خشوع بر سر سفره غذا حاضر مىشوند، پیامبر (ص) نیز چنین بود. خود آن بزرگوار در این بارهمىفرمود:
من، بندهاى هستم که همچون بندگان مىخورم، و چون آنان مىنشینم. (۶۸)
امام باقر(ع) نیز در این باره فرمود:
پیامبر اکرم(ص) همچون بندگان مىخورد و چون آنان مىنشست و روى زمین غذا مىخورد ومىخوابید. (۶۹)
نیز از امام باقر(ع) از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده است:
پنج چیز است که تا هنگام مرگ آنها را ترک نخواهم کرد:
خوردن روى زمین همراه بردِگان، سوارى بر چهارپاى بىپالان،دوشیدن شیر بز با دستانم، پوشیدن لباس پشمینه و سلام کردن بر کودکان، تا اینها پس از من سنّت شوند. (۷۰)
روشن است که مرادِ حضرت از سنّت شدن این امور، پیامى است که در پس این رفتارهاى ظاهرى نهفته است که همانداشتن روحیه تواضع در برابر بندگان است، چراکه امروزه زمینه عمل به برخى از موارد یاد شده، براى بسیارى از افرادـ به ویژه شهرنشینان ـ وجود ندارد و طبعاً هر فردى باید به تناسب وضعیتى که در آن زندگى مىکند تلاش کند خود رادر داشتن روحیه تواضع، با پیامبر اکرم(ص) منطبق سازد.
از ابن عباس نیز نقل شده است که:
پیامبر اکرم(ص) بر زمین مىنشست و روى زمین غذا تناول مىکرد و شخصاً گوسفندان را مىبست و دعوتبردگان را براى صرف نان جو مىپذیرفت. (۷۱)
امام صادق(ع) نیز فرمود:
پیامبر اکرم(ص)، همچون عبد غذا مىخورد و همچون عبد مىنشست و مىدانست که عبداست. (۷۲)
نشستن حضرت همچون عبد را چنین تفسیر کردهاند که حضرت مثل بردگان به نشانه تذلل در پیشگاه الهى بر دو زانومىنشستند. این معنا در نقل طبرسى چنین آمده است:
پیامبر اکرم(ص) در غالب اوقات، هنگام غذا خوردن، از غذاى مقابل خود مىخورد و دو زانو و دو پا را جمعمىکرد همان گونه که نمازگزار هنگام تشهد مىنشیند، جز آن که حضرت یک زانو را روى زانوى دگر، و یک پا را بر پاى دیگرمىنهاد و مىفرمود: من بندهاى هستم که چون عبد مىخورم و چون عبد مىنشینم .(۷۳)
به جز آنچه گذشت، در بعضى روایات مىخوانیم که پیامبر اکرم(ص) از خوردن در حال خوابیده بر قفایا بر شکم نیز نهى مىفرمود، و این نیز علاوه بر جهت ادب و تواضع، ناشى از رعایت مسائل طبّى در خوردن بودهاست.(۷۴)
۷ ـ ۱۰ عدم تقیّد به وجود لوازم اضافى
در برخى روایات آمده است که پیامبر اکرم(ص) تقیدى به وجود سفره و لوازم آن نداشت و غذا را روىزمین نهاده و تناول مىکرد، (۷۵) به ویژه در صورتى که چیزى یافت نمىشد تا آن را به عنوان سفره یا در حکمسفره قرار دهد. به عنوان مثال، روزى یکى از انصار مقدارى خرما براى حضرت هدیه آورد و چون در خانه ظرفىنیافتند، حضرت با لباسِ خود زمین را جارو کرده و فرمود:
اینجا بریز؛ به خدا قسم اگر دنیا نزد خدا به قدر بال مگسى ارزش داشت چیزى از آن را به کافر و منافق نمىداد. (۷۶)
۷ ـ ۱۱ خوردن با دست
در راستاى پرهیز پیامبر اکرم(ص) از هرگونه رفتارى که به گونهاى شائبه تشبّه به سلاطین و اهل کبر راتقویت مىکرد، آن حضرت هنگام غذا خوردن نه همچون آنان از دو انگشت، بلکه (بسته به اقتضاى مورد) از سه یاچهار انگشت و گاه از تمام دست یا هر دو دست براى تناول غذا بهره مىجست.(۷۷) امام صادق(ع) دراین خصوص فرموده است:
پیامبر اکرم(ص) همچون عبد مىنشست و دست بر زمین مىنهاد و با سه انگشت غذا مىخورد؛ او همچونجبابره با دو انگشت نمىخورد. (۷۸)
طبرسى نیز در توصیف این معنا گفته است:
پیامبر اکرم(ص) با سه انگشت ابهام و دو انگشت کنار آن، و گاه با کمکگیرى از انگشت چهارمى و گاه باتمام دست غذا مىخورد، و با دو انگشت نمىخورد و مىفرمود:
خوردن با دو انگشت همچون خوردن شیطانىاست. (۷۹)
۷ ـ ۱۲ اسراف گریزى
پیامبر اکرم(ص) پس از صرف غذا، انگشتانى را که با آنها غذا خورده و باقىمانده غذا به آنها چسبیدهبود، و همچنین باقىمانده غذاى ظرف را مصرف کرده و دست خود را پس از خوردن غذا و پاک کردن تمام انگشتان،با دستمال پاک مىکرد و مىفرمود: «معلوم نیست که برکت در کدام انگشت نهاده شده است».(۸۰) آن حضرتدرباره مصرف غذاى مانده در ظرف نیز مىفرمود:
«بیشترین برکت در آخر غذاست». (۸۱)
از امام صادقعلیهالسلام نیز نقل شده است که فرمود:
پیامبر اکرم(ص) ظرف غذا را مىلیسید و مىفرمود: کسى که چنین کند گویا به اندازه غذاى آن ظرف،صدقه داده است. (۸۲)
بنا به روایت دیگرى از امام صادق(ع)، پیامبر اکرم(ص) مىفرمود:
آن گاه که یکى از شما پس از خوردن، غذاى باقىمانده در انگشتان را بلیسد خداوند خطاب به او مىفرماید: برکت خداوند برتو باد. (۸۳)
اینکه لیسیدن انگشتان یا ظرف غذا منشأ برکت دانسته شده، مىتواند ناشى از آن باشد که در این کار به نوعى شکرنعمت و پرهیز از اسراف و کفران نعمت، نهفته است و از این رو، صاحب چنین عملى مشمول «لئن شکرتم لازیدنّکم» (۸۴) مىشود.
بنا بر روایتى دیگر، پیامبر اکرم(ص) ظرف غذا را مىلیسید و مىفرمود آخر غذا بیشترین برکت رادارد، و فرشتگان بر کسانى که چنین مىکنند درود فرستاده، براى وسعت روزى آنان دعا مىکنند. و چنین کسىحسنهاى دوچندان دارد. (۸۵)
از آنجا که حکمت لیسیدن انگشتان توسط پیامبر (ص) و دیگر معصومان… پس ازصرف غذا، پرهیز از اسراف، و اداى شکر نعمتهاى الهى بود، آنان قبل از پاک شدن کامل دستان از غذا، آنها را بادستمال پاک نمىکردند. بنا به نقل عیاشى امام صادق(ع) فرمود:
پدرم اکراه داشت از اینکه دستانش را در حالى که چیزى از غذا بر آن مانده بود، پاک کند مگر پس از مکیدن انگشتان توسطخود ایشان یا کودکى که حضور داشت، و این به خاطر تعظیم و رعایت حرمت غذا بود.(۸۶)
روشن است که این گونه رفتارها براى تواضع در برابر خداوند، رعایت عظمت و حرمت رزق او، پرهیز از تشبّه به ملوکو رفتار جباران بوده است.(۸۷)
۷ ـ ۱۳ رعایت بهداشت غذایى
از جمله ویژگىهاى مهم پیامبر اکرم(ص) توجه به بهداشت در ابعاد مختلف بود. در همین راستا، درخوردن و آشامیدن نیز نمودهاى این امر دیده مىشود. به عنوان مثال، ایشان بر شستن دستها، هم قبل و هم بعد ازغذا، بسیار تأکید مىکرد، به ویژه که در آن عصر، معمولاً غذا را با دست تناول مىکردند. بنا بر روایتى، آن حضرتفرموده است:
شستن دستها قبل و بعد از غذا موجب از بین رفتن فقر و جلب روزى است. (۸۸)
و در برخى روایات نیز بر داشتن وضو قبل و بعد از غذا تأکید شده است.(۸۹)بنا بر نقل امیرالمؤمنین علی(ع)،پیامبر اکرم(ص) فرمود:
کسى که مىخواهد فزونى در خیر یابد، هنگام حاضر شدن غذا وضو سازد. (۹۰)
و در روایتى دیگر، فرمود:
وضو قبل از غذا موجب نفى فقر، و وضوى بعد از غذا موجب نفى جنون و موجب صحت بینایى است. (۹۱)
و نیز فرمود:
کسى که قبل از غذا وضو سازد با وسعت روزى زندگى کرده و از بیمارى جسم رهایى مىیابد.(۹۲)
نمود دیگر بهداشت غذایى در سیره نبوى(ص)، تأکید حضرت بر بهداشت ظرف آب و غذاست. بنا برروایتى از امام صادق(ع)، پیامبر اکرم(ص) دوست داشت که از ظروف شامى که از شام برایشهدیه مىآوردند، آب بنوشد(۹۳)و مىفرمود که:
«این، نظیفترین ظرفهاى شماست». (۹۴)
همچنین آن حضرت در ظروف چوبى، پوستى و سفالى، و هم در کف دو دست آب مىنوشید و مىفرمود:
«هیچظرفى تمیزتر از کف دست نیست».(۹۵)
پیش از این گذشت که توصیه و عمل حضرت بر نوشیدن با کف دودست باید در کنار توصیه و عمل حضرت بر شستن دستان قبل از خوردن و آشامیدن مورد توجه قرار گیرد.
بنا بر بعضى روایات، پیامبر اکرم(ص) از اینکه کسى در مشک را خم کرده و آب بنوشد نهى مىفرمودو خود نیز چنین نمىکرد و مىفرمود:
این عمل آن را بدبو و متعفن مىکند.(۹۶) گفته شده که این نهى ممکناست ناشى از دو چیز باشد:
نخست، اینکه ممکن است در چنین حالتى حیوانى که داخل مشک رفته، به این وسیلهداخل دهان شود.
دوم، ـ چنانکه ذیل روایت تصریح شده ـ ممکن است به سبب بدبو شدن آب مشک در نتیجه خمشدن و کثیفى و آلودگى تدریجى قسمت خم شده باشد، چرا که با وجود مرطوب بودن مشک و خم شدن یک قسمتو مرطوب ماندن طولانى و مکرر دهانه آن، امکان کثیفى و عفونت آن قسمت بیشتر است.(۹۷) و این، نکتهبهداشتى ظریفى است.
پیش از این، اشاره به روایتى شد که طبق آن، پیامبر اکرم(ص) هنگام تنفس در اثناى نوشیدن آب،ظرف آب را از مقابل دهان دور کرده و پس از تنفس، آن را مجدداً به دهان نزدیک مىکرد،(۹۸) و این مىتواند ازتوجه آن حضرت به ظریفترین اصول بهداشتى و تربیتى حکایت کند، زیرا تنفس در ظرف آب، به ویژه اگر دیگرى نیزبخواهد از آن بنوشد، با ادب و اصول بهداشتى، همخوان نیست.
نتیجه
مىتوان با تأمل در آنچه گذشت به این حقیقت دست یافت که رفتار به ظاهر طبیعى و سادهاى که موجودات زنده چونانسان و حیوان در آن مشترکند، مىتواند از آداب و قواعدى برخوردار باشد که انسانهاى برجستهاى چون انبیاء ـ ازجمله پیامبر خاتم… ـ و نیز امامان معصوم(علیهم السلام) مقید به رعایت آنها بودهاند. این رفتار طبیعى وساده نیز همچون دیگر نمودهاى حیات این بزرگان، جلوه توحیدى داشته و مقدمه حرکت و سلوک معنوىشان بودهاست. در نوع غذا، تنوع، مقدار، زمان و چگونگى مصرف آب و غذا، آداب دقیق و قابل تأملى وجود داشته که براىبشر امروز از ضرورىترین دستورات زندگى دنیایى است. بشر ناچار از تغذیه است و بسیارى از مشکلات بهداشتى ـ وحتى روانى ـ او به دنبال سوء رفتار او در تغذیه پدید مىآید، و معصومان(علیهم السلام) در سیره و سخن خود تلاشداشتهاند الگوهایى ثابت و ماندگار در این باره از خود برجاى نهند.
کتابنامه
. ابن حنبل، احمد (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، بیروت، دارصادر.
. ابن عساکر، على بن حسن بن هبه الله (م ۵۷۱ق)، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
. بخارى، محمد بن اسماعیل (م ۲۵۶ ق)، صحیح البخارى، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ق.
. برقى، احمد بن محمد بن خالد (م ۲۷۴ ق)، المحاسن، تحقیق سید جلالالدین حسینى؛ دارالکتب الاسلامیه.
. بغدادى، احمد بن على خطیب (م ۴۶۳ ق)، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ ق.
. بیهقى، احمد بن حسین بن على (م ۴۵۸ ق)، السنن الکبرى، بیروت، دارالفکر، [بىتا].
. ترمذى، محمد بن عیسى بن سوره (م ۲۷۹ ق)، الشمائل المحمدیّه…، تحقیق سید عباس جلیمى، بیروت، مؤسسهالکتب الثقافیه، ۱۴۱۲ ق.
. ترمذى، محمد بن عیسى (م ۲۷۹ق)، سنن ترمذى، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳ ق.
. تمیمى مغربى، نعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حیون (م ۳۶۳ ق)، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى، دارالمعارف،۱۳۸۳ ق / ۱۹۶۳م.
. حرّ عاملى، محمد بن حسن (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، تحقیق محمد رازى، تهران، اسلامیه.
. حسنى راوندى، فضل الله بن على (م ۵۷۱ ق)، النوادر، تحقیق سعیدرضا علىعسکرى، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷٫
. حمیرى بغدادى، ابوالعباس عبدالله بن جعفر (م ۳۰۰ ق)، قرب الاسناد، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۳ ق.
. راوندى، قطب الدین (م ۵۷۳ ق)، الدعوات، قم، مدرسه الامام المهدى(علیه السلام)، ۱۴۰۷ ق.
. سرخسى، شمسالدین (م ۴۸۳ ق)، المبسوط، تحقیق جمعى از فضلا، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ ق.
. سیدمرتضى، على بن حسین موسوى (م ۴۳۶ ق)، الانتصار، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، ۱۴۱۵ ق.
. سید مرتضى، على بن حسین موسوى (م ۴۳۶ ق)، امالى المرتضى، تحقیق احمد بن امین شنقیطى، قم، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى،۱۴۰۳ق.
. شیخ صدوق، محمد بن على بن بابویه قمى (م ۳۸۱ق)، من لایحضره الفقیه، تحقیق على اکبر غفارى، قم، نشر جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق.
. طبرسى، حسن بن الفضل (قرن ششم)، مکارم الاخلاق، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۳۹۲ ق / ۱۹۷۲م.
. طبرى، محمد بن جریر بن رستم (قرن چهارم)، دلائل الامامه، قم، مؤسسهالبعثه، ۱۴۱۳ ق.
. طوسى، محمد بن حسن (م ۴۶۰ ق)، الامالى، تحقیق مؤسسه البعثه، قم، دارالثقافه للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۱۴ ق.
. قضاعى، قاضى ابى عبدالله محمد بن سلامه (م ۴۵۴ ق)، مسند الشهاب، تحقیق حمدى عبدالمجید سلفى، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۵ق.
. کلینى، محمد بن یعقوب (م ۳۲۹ ق)، الکافى، تحقیق على اکبر غفارى، چاپ سوم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ ق.
. کوفى، ابن ابى شیبه (م ۲۳۵ ق)، المصنف، تحقیق سید محمد لحام، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
. کوفى اهوازى، حسین بن سعید (قرن ۲ و ۳)، کتاب الزهد، تحقیق غلامرضا عرفانیان، قم، علمیه، ۱۳۹۹ ق.
. مجلسى، محمد باقر (م ۱۱۱۰ق)، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم: بیروت، ۱۴۰۳ق.
. نورى طبرسى، میرزا حسین (م ۱۳۲۰ ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، چاپ دوم: قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ق.
. نیسابورى، محمد بن فتال (شهید در ۵۰۸ ق)، روضه الواعظین، با مقدمه سید حسن خرسان، قم، منشورات الرضى، [بىتا].
. یحصبى، قاضى ابى الفضل عیاض، (م ۵۴۴ ق)، الشفاء، بتعریف حقوق المصطفى…، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
پی نوشت:
۱ دکترى علوم قرآن و حدیث.
۲ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «بارک لنا فى الخبز و لاتفرّق بیننا و بینه، فلولا الخبز ما صلینا و لا صمنا و لا ادّینا فرائض ربنا» (کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۳، ح ۱۳ و ج ۶، ص ۲۸۷، ح ۶).
۳ «انما بنى الجسد على الخبز»؛ (همان، ج ۶، ص ۲۸۶، ح ۳ و ۷).
۴ «قال ابوذر حین سأله رجل عن أفضل الأعمال بعد الایمان. فقال: الصلوه و اکل الخبز. فنظر الیه الرجل کالمتعجب. فقال: لولا الخبز ما عبداللَّه تعالی؛ یعنى بأکل الخبز یقیم صلبه فیتمکن من اقامه الطاعه» (شمس الدین سرخسی، المبسوط، ج ۳۰، ص ۲۵۸).
۵ «… و کان یأکل ما احلّ اللَّه له مع أهله و خدمه أذا أکلوا…» (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۶ و مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۴۱).
۶ «… کان یأکل کل الاصناف من الطعام…» (طبرسی، همان، ص ۲۶ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۱).
۷ و عن ابى الحسن الرضاعلیهالسلام: «ما من نبى الاّ و قد دعى لأکل الشعیر و بارک علیه. و ما دخل جوفا الاّ اخرج کل داء فیه، و هو قوت الانبیاء و طعام الابرار، ابى اللَّه ان یجعل قوت انبیائه الا شعیراً» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۰۵، ح ۱).
۸ «عن قتاده: کنّا نأتى الانس و خبازه قائم، فقال یوما: کلوا فما اعلم رسول اللَّه رأى رغیفاً مرققا و لا شاه سمیطا قطُّ» (مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۴ و صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۰۶).
۹ «دخل رسول اللَّهصلى الله علیه وآله الى امسلمه رضى اللَّه عنها فقربت الیه کسره، فقال: هل عندک ادام؟ فقالت: لا یا رسول اللَّه، ما عندى الّا خلّ، فقال: نِعْمَ الإدام الخلّ ما اقفر بیت فیه خل» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۲۹، ح ۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۷، ح ۷۰).
۱۰ عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «قال امیرالمؤمنینعلیهالسلام: اقرّوا الحار حتى یبرد فان رسول اللَّه قرب الیه طعام حارّ فقال: اقروه حتى یبرد ما کان اللَّه عز و جل لیطعمنا النار و البرکه فى البارد» (ر.ک:کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۲۲، ح ۴-۱، باب الطعام الحارّ).
۱۱ مراد از مغافیر، بقایاى گیاهان در شکم زنبور عسل است که آن را در عسل داخل مىکند.
۱۲ «… و کانصلى الله علیه وآله لا یأکل الثوم و لا البصل و لا الکرات و لا العسل الذى فیه المغافیر، و هو ما یبقى من الشجر فى بطون النحل فیلقیه فى العسل فیبقى ریح فى الفم» (طبرسی، همان، ص ۳۰ و ر.ک: طبری، دلائل الامامه، ص ۱۱ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۵۰ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۶۲).
۱۳ کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۰۵، ح ۱٫
۱۴ عن خالد بن نجیح عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «اللبن من طعام المرسلین» (برقی، المحاسن، ج ۲، ص ۴۹۱)؛ … عن خالد بن نجیح عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «الخلّ و الزیت من طعام المرسلین» (همان، ص ۴۸۲)؛… عن خالد بن نجیح عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «السویق طعام المرسلین» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۰۶)؛ عن هشام بن سالم عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: اللحم باللبن مرق الانبیاء» (برقی، همان، ج ۲، ص ۴۶۷).
۱۵ کان احبّ الطعام الیه اللحم، و کان یقول: «هو یزید فى السمع و البصر». و «اللحم سید الطعام فى الدنیا و الاخره، و لو سألت ربّى أن یطعمینه کلّ یوم لفعل» (طبرسی، همان، ص ۳۰).
۱۶ «وکان صلى الله علیه وآله یأکل اللحم طبیخاً بالخبز و یأکله مشویاً بالخبز» (همان).
۱۷ «و کانصلى الله علیه وآله یأکل البرد و یتفقد ذلک اصحابه فیلتقطونه له فیأکله و یقول انه یذهب بأکله الأسنان» (همان، ص ۳۱).
۱۸ عن الصادقعلیهالسلام: ان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله کان یفطر على الحلو، فاذا لم یجده یفطر على الماء الفاتر و کان یقول: «انه ینقى الکبد و المعده و یطیّب النکهه و الفم و یقوى الاخراس و الحدق، و یحدّ الناظر و یغسل الذنوب غسلا، و یسکن العروق الهائجه و المره الغالبه و یقطع البلغم، و یطفىء الحراره عن المعده و یذهب بالصداع» (نیسابوری، روضه الواعظین، ص ۳۴۱؛ طبرسی، همان، ص ۲۷ و ۲۸ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۲). در برخى از آثار یاد شده براى افطار با آب ولرم در روایتى از امام صادقعلیهالسلام نیز آمده است:… عن ابن ابى عمیر عن رجل عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام «اذا افطر الرجل على الماء الفاتر نقى کبده و غسل الذنوب من القلب و قوى البصر و الحدق» (کلینی، همان، ج ۴، ص ۱۵۲).
۱۹ عن ابى عبداللَّه: «کان النبىصلى الله علیه وآله یأکل العسل و یقول: آیات من القرآن، و مضغ البان، یذیب البلغم» (همان، ج ۶، ص ۳۳۲). در روایتى مشابه، از امام صادقعلیهالسلام درباره امیرالمؤمنینعلیهالسلام چنین نقل شده است: … عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «قال امیرالمؤمنینعلیهالسلام: لعق العسل شفاء من کل داء. قال اللَّه عز و جل: یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس و هو مع قرائه القرآن. مضغ اللبان یذهب البلغم» (همان).
۲۰ و لقد جاءهصلى الله علیه وآله بعض اصحابه یوماً بفالوذج فأکل منه و قال: ممّ هذا یا اباعبداللَّه؟ فقال: بابى انت و امّی، نجع السَّمْن و العسل فى البُرْمه و نضعها على النار ثم نقلیه ثم نأخذ الحنطه اذا طحنت فنلقیه على السمن و العسل ثم نسوطه حتى ینضج فیأتى کما تری. فقالعلیهالسلام: «ان هذا الطعام طیّب» (طبرسی، همان، ص ۲۸).
۲۱ محمد بن یعقوب الکلینی، عن على بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابى عمیر عن عبدالرحمن بن الحجاج عن ابى عبداللَّه علیهالسلام قال: «أفطر رسول اللَّهصلى الله علیه وآله عشیّه خمیس فى مسجد قبا فقال: هل من شراب؟ فأتاه أوس بن خولى الانصارى بُعسّ مخیض بعسل، فلما وضعه على فیه نحّاه، ثم قال: شرابان یکتفى بأحدهما من صاحبه، لا أشربه و لا احرّمه، و لکن أتواضع للَّه فان من تواضع للَّه رفعه اللَّه، و من تکبّر خفضه اللَّه، و من اقتصد فى معیشه رزقه اللَّه، و من بذر حرمه اللَّه، و من اکثر ذکر الموت احبّه اللَّه» (کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۲۲، ح ۳؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۹، ح ۳۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۵ و ج ۷۵، ص ۱۲۶، ح ۲۵). این روایت را حسین بن سعید اهوازى نیز در کتاب الزهد، ص ۵۵، ح ۱۴۸، از ابن ابى عمیر و او از عبدالرحمان بن حجاج نقل کرده است و در بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۶۵، ح ۶۴، ج ۷۵، ص ۱۲۶ در ادامه روایت ۲۵ آمده است.
۲۲ ولکن بعثنى بالحنیفه السهله السمحه» (کلینی، همان، ج ۵، ص ۴۹۴)؛ «جئتکم بالشریعه السهله السمحاء» (سید مرتضی، الانتصار، ج ۹، ص ۴۰۷).
۲۳ قال ابوجعفرعلیهالسلام: «ما من شىء ابغض الى اللَّه عز و جل من بطن مملوء» (الکافی، ج ۶، ص ۲۷۰، ح ۱۱).
۲۴ عن ابى جعفرعلیهالسلام: «اذا شبع البطن طغی» (همان، ح ۱۰).
۲۵ قال بعض السلف: «لا تأکلوا کثیراً فتشربوا کثیراً فترقدوا کثیراً فتحسروا کثیراً» (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفىصلى الله علیه وآله، ج ۱، ص ۸۵).
۲۶ نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۲۲۱-۲۰۹٫
۲۷ عن المقدام بن معدیکرب: قال سمعت رسول اللَّه صلى الله علیه وآله یقول: ما ملأ ابن آدم وعاء شرّاً من بطن، حسب ابن آدم أکلات یقمن صلبه، فان کان لا محاله فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه» (احمد بن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۱۳۳). روایت مشابهى با همین مضمون از امام صادقعلیهالسلام نقل شده است (ر.ک: برقی، همان، ج ۲، ص ۴۴۰ و کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۶۹).
۲۸ و عن عایشه: لم یمتلىء جوف النبىعلیهالسلام شبعا قطّ» (یحصبی، همان، ج ۱، ص ۸۵).
۲۹ «و کان احبّ الطعام الیه ما کان على ضفف، فلا یأکل مع الشبع» (طبرسی، همان، ص ۲۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۱). «ضفف» را گاه حاجت و نیاز معنا کردهاند و گاه به اجتماع چند نفر بر غذا، و بنا بر معناى دوم، این روایت به مبحث بعد مربوط خواهد بود (ر.ک: صحاح جوهری، ماده ضفف و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۵۴ و ۲۵۵).
۳۰ و قالصلى الله علیه وآله: «کل و أنت تشتهی، و أمسک. و أنت تشتهی» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۱).
۳۱ «عن انس: انهصلى الله علیه وآله لم یجتمع عنده غداء و لا عشاء من خبز و لحم الاعلى ضفف» (مسند احمد، ج ۳، ص ۲۷۰ و ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۳۱۸).
۳۲ … عن منصور بن زادان عن الحسن قال: «کان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله یؤاسى الناس بنفسه حتى جعل ]یرقع[ ازاره بالأدم و ما جمع بین عشاء و غداء ثلاثه ایام حتى قبضه اللَّه» (ابن ابى شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۱۴۳، ح ۱۲۶).
۳۳ عن ابى اخى شهاب بن عبدربه، قال: شکوت الى ابى عبداللَّهعلیهالسلام ما القى من الاوجاع و التخم، فقال: تغد و تعش، و لا تأکل بینهما ]شیئا[ فان فیه فساد البدن. اما سمعت اللَّه عز و جل یقول: «لهم رزقهم فیها بکره و عشیّا» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۸۸، ح ۲).
۳۴ عن الصادقعلیهالسلام:«لا تدع العشاء ولو بثلاث لقم بملح و من ترک العشاء لیله، مات عرق فى جسده لا یحیى ابداً» (طبرسی، همان، ص ۱۹۵).
۳۵ … عن انس بن مالک عن النبىصلى الله علیه وآله، انه قال: «تعشوا ولو بکفّ من حشف، فان ترک العشاء مهرمه» (سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۸۸ و مجلسی، همان، ج۶۶، ص ۳۴۶، ح ۲۲).
۳۶ عن ابى حمزه عن ابى جعفرعلیهالسلام قال: خطب رسول اللَّه صلى الله علیه وآله الناس فقال: «الا أخبرکم بشرارکم؟ قالوا بلى یا رسول اللَّه، قال: الذى یمنع روزه، یضرب عبده و یزود وحده…» (کلینی، همان، ج ۲، ص ۲۹۰).
۳۷ عن عبداللَّه بن مسکان عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «الطعام اذا جمع أربعا فقد تمّ: إذا کان من حلال و کثرت الایدى علیه و سمّى اللَّه فى اوله و حمداللَّه فى آخره» (برقی، همان، ج ۲، ص ۳۹۸).
۳۸ قال صلى الله علیه وآله: «أحبّ الطعام الى اللَّه ما کثرت علیه الایدی» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۷، ح ۱۱، به نقل از: مستغفرى سمرقندی، طب النبىصلى الله علیه وآله).
۳۹ الجعفریات باسناده عن جعفر بن محمد عن ابیه عن جده على بن الحسین عن ابیه على بن ابیطالبعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «الجماعه برکه و طعام الواحد یکفى الاثنین، وطعام الاثنین یکفى الاربعه» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۳۰، ح ۱، به نقل از: الجعفریات، ص ۱۵۹). همچنین از امام صادقعلیهالسلام از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله روایتى مشابه بدین صورت نقل شده است: …عن غیاث بن ابراهیم عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «طعام الواحد یکفى الاثنین و طعام الاثنین یکفى الثلاثه و طعام الثلاثه یکفى الاربعه» (برقی، همان، ج ۲، ص ۳۹۸ و کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۷۳ باب اجتماع الایدى على الطعام).
۴۰ قاضى نعمان ذیل روایتى مشابه از امام صادقعلیهالسلام، سخنى شبیه آنچه گفته شد، دارد. روایت و نیز سخن قاضى نعمان چنین است: و عن جعفر بن محمدعلیهالسلام انه قال: «الثرید برکه، و طعام الواحد یکفى الاثنین»، یعنى علیه السلام انه یقوتهم، لا على الشبع و الاتساع (تمیمى مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص ۱۱۱).
۴۱ «کان صلى الله علیه وآله یأکل کل الاصناف من الطعام، و کان یأکل ما احلّ اللَّه له مع اهله و خدمه إذا أکلوا، و مع من یدعوه من المسلمین على الارض و على ما أکلوا علیه و مما أکلوا، الاّ أن ینزل بهم ضیف فیأکل مع ضیفه…» (طبرسی، همان، ص ۲۶ و ۲۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۱).
۴۲ سأل رجل رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، فقال: یا رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، انا نأکل و لا نشبع! قال: «لعلکم تفترقون عن طعامکم، فاجتمعوا علیه، و اذکروا اسم اللَّه علیه، یبارک لکم ]فیه[» (طبرسی، همان، ص ۱۴۹ و نیز ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۲، ص ۴۲۰).
۴۳ ابوالبختری، عن جعفر، عن أبیه علیهالسلام،«أنّ المساکین کانوا یبیتون فى المسجد على عهد رسول اللَّه صلى الله علیه وآله، فأفطر النبىصلى الله علیه وآله مع المساکین الذین فى المسجد ذات لیله عند المنبر فى بُرْمه، فأکل منها ثلاثون رجلا، ثم ردّت الى ازواجه شبعهن» (حمیرى بغدادی، قرب الاسناد، ص ۱۴۸ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۱۹، ح ۹).
۴۴ «کانصلى الله علیه وآله اذا أکل سمّی…» (طبرسی، همان، ص ۲۷).
۴۵ برقی، همان، ج ۲، ص ۳۹۸٫
۴۶ «و کانصلى الله علیه وآله اذا وضعت المائده بین یدیه قال: بسم اللَّه، اللهم اجعلها نعمه مشکوره نصل بها نعمه الجنه»؛ «و کانصلى الله علیه وآله اذا وضع یده فى الطعام قال: بسم اللَّه، اللهم بارک لنا فى ما رزقتنا و علیک خلفه» (طبرسی، همان، ص ۲۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۲-۲۴۱).
۴۷ «و کان صلى الله علیه وآله اذا شرب بدء فسمّى و حساحسوه و حسوتین ثم یقطع فیحمد اللَّه ثم یعود فیسمّى ثم یزید فى الثالثه، ثم یقطع فیحمداللَّه فکان له فى شربه ثلاث تسمیات و ثلاث تحمیدات…» (طبرسی، همان، ص ۳۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۶).
۴۸ «الحمدللَّه منزل الماء من السماء و مصرف الامر کیف یشاء، بسم اللَّه خیر الاسماء» (طبرسی، همان، ص ۱۵۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۴۷۵).
۴۹ و عن علىعلیهالسلام: «تفقدت رسول اللَّهصلى الله علیه وآله غیر مره و هو یشرب الماء، تنفس ثلاثا، مع کل واحده منهنّ تسمیه إذا شرب، و حمد اذا قطع» (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۳۰، ح ۴۵۳).
۵۰ و عن رسول اللَّهصلى الله علیه وآله انه کان اذا شرب اللبن قال: اللهم بارک لنا فیه و زدنا منه، و إذا شرب الماء قال: الحمدللَّه الذى سقانا عذبا زلالاً برحمه، و لم یسقنا ملحا أجاجا بذنوبنا» (همان، ح ۴۵۶).
۵۱ و عن ابى جعفر و ابى عبداللهعلیهماالسلام انهما قالا: «ثلاث انفاس فى الشراب افضل من نفس واحده.» و کرها أن یتشبّه الشارب بشرب الهیم، یعنیان الابل الصادیه، لاترفع رؤوسها من الماء حتى تروی» (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۳۰، ح ۴۵۴).
۵۲ عن ابن عباس: «ان النبىصلى الله علیه وآله کان اذا شرب تنفّس مرّتین» (همان).
۵۳ «… و کان صلى الله علیه وآله ربّما شرب بنفس واحد حتى یفرغ» (طبرسی، همان، ص ۳۱).
۵۴ . و عن رسول اللَّهصلى الله علیه وآله انه مرّ برجل یکرع فى الماء بفیه، یعنى بشربه من اناء أو غیره من وسطه، و قال: «أتکرع ککرع البهیمه؟ ان لم تجداناء فاشرب بیدیک، فانهما من أطیب آنیتک» (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۳۰، ح ۴۵۱).
۵۵ . و عنه صلى الله علیه وآله انه قال: «مصوّا الماء مصّاً و لا تعبّوه عبّا، فان منه یکون الکباد» (همان، ح ۴۵۲ و طبرسی، همان، ص ۳۱).
۵۶ . «و کانصلى الله علیه وآله لایتنفس فى الاناء اذا شرب، فان أراد أن یتنفس، أبعد الاناء عن فیه حتى یتنفس» (طبرسی، همان، ص ۳۱).
۵۷ . «کانصلى الله علیه وآله اذا اکل سمّى و یأکل بثلاث اصابع و ممایلیه و لا یتناول من بین یدى غیره» (همان، ص ۲۳ و ۲۸).
۵۸ . «و کانصلى الله علیه وآله إذا أکل مع القوم، کان أول من یبدء و آخر من یرفع یده» (همان، ص ۲۳).
۵۹ . «و کان صلى الله علیه وآله إذا أکل اللحم لم یطأطىء رأسه الیه و یرفعه الى فیه ثم ینتهشه انتهاشاً» (همان، ص ۳۰).
۶۰ . «فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ … فِى جَنَّاتِ النَّعِیمِ…» (واقعه(۵۶) آیه ۸)؛ «وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ فسلام لک من اصحاب الیمین…» (همان، آیه ۹۰)؛ «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً…» (انشقاق (۸۴) آیه ۷).
۶۱ . «… و کان یمینهصلى الله علیه وآله لطعامه و شرابه و اخذه و اعطائه، فکان لا یأخذ الا بیمینه، و لا یعطى الا بیمینه، و کان شماله لما سوى ذلک من بدنه، و کان یحبّ التیمّن فى کل اموره: فى لبسه و تنعّله و ترجّله…» (طبرسی، همان، ص ۲۳).
۶۲ . روینا عن جعفر عن ابیه عن آبائهعلیهمالسلام: «ان رسول اللهصلى الله علیه وآله نهى عن الشرب و الاکل بالشمال، و أمر أن یسمّى الشارب اذا شرب، و یحمده اذا فرغ، یفعل ذلک کلما تنفس فى الشراب أو ابتدء او قطع» (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۳۰، ح ۴۴۷).
۶۳ . و عن رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «انه نهى أن یأکل أحد بشماله او یشرب بمشاله، او یمشى فى نعل واحد. و کان یستحب الیمین فى کل شىء» (همان، ج ۲، ص ۱۱۹، ح ۳۹۹ و نیز ر.ک: نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۸، باب کراهه الاکل و الشرب و التناول بالشمال مع عدم العذر).
۶۴ . … عن معاویه بن وهب عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام: «ما أکل رسول اللَّهصلى الله علیه وآله متّکئا منذ بعثه اللَّه عز و جل نبیّاً حتى قبضه اللَّه الیه متواضعاً للَّه تعالی….» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۱۶۴، ح ۱۷۵؛ طبرسی، همان، ص ۲۳ و ۲۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۴۲ و ج ۴۱، ص ۱۳۰، ح ۴۱).
۶۵ . … عن محمد بن مسلم قال: دخلت على ابى جعفرعلیهالسلام ذات یوم، و هو یأکل متکئاً، و قد کان بلغنا أن ذلک یکره، فجعلت انظر الیه، فدعانى الى طعامه، فلما فرغ، قال: یا محمد، لعلکترى ان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله ما رأته عین و هو یأکل متکئاً منذ بعثه اللَّه الى أن قبضه؟ ثم ردّ على نفسه فقال: لا واللّه ما رأته عین و هو یأکل متکئاً منذ بعثهاللّه الى أن قبضه…فیختا را التواضع لربه عز و جل…» (کلینی، همان، ج ۸، ص ۱۲۹، ح ۱۰۰؛ شیخ طوسی، الامالی، ج ۲، ص ۶۲۹ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۷۷، ح ۱۱۶ و ج ۴۰، ص ۳۳۹، ح ۲۵).
۶۶ . … عن ابى خدیجه قال: سأل بشیر الدهان ابا عبداللَّهعلیهالسلام و انا حاضر، فقال: هل کان رسول اللَّه صلى الله علیه وآله یأکل متکئاً على یمینه و على یساره؟ فقال: ما کان رسول اللَّهصلى الله علیه وآلهیأکل متکئاً على یمینه و لا على یساره، ولکن کان یجلس جلسه العبد. قلت: و لم ذلک؟ قال: تواضعاً للَّه عز و جل» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۷۱، ح ۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۲، ح ۵۳).
۶۷ . … عن المعلى بن خنیس قال: قال ابوعبداللَّهعلیهالسلام: «ما أکل نبى اللَّه و هو متکىء منذ بعثه اللَّه عز و جل، و کان یکره أن یتشبه بالملوک، و نحن لا نستطیع ان نفعل» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۷۲، ح ۸).
۶۸ . و کانصلى الله علیه وآله یقول: «انما أنا عبد آکل کما یأکل العبد و أجلس کما یجلس العبد» (یحصبی، همان، ج ۱، ص ۸۶).
۶۹ . … عن جابر عن ابى جعفرعلیهالسلام قال: «کان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله یأکل أکل العبد، و یجلس جلسه العبد، و کان یأکل على الحضیض و ینام على الحضیض» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۷۱، ح ۶؛ برقی، همان، ج ۲، ص ۴۵۷، ح ۳۸۷ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۲، ح ۵۵).
۷۰ . … عن ابى جعفرعلیهالسلام، قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «خمس لا أدعهنّ حتى الممات: الأکل على الحضیض مع العبید، و رکوبى على الحمار مؤکفا، و حلبى العنز بیدی، و لبس الصوف، و التسلیم على الصبیان، لتکون سنّه من بعدی» (شیخ صدوق، الأمالی، ص ۱۳۰ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۱۵، ح ۲).
۷۱ ….عن ابن عباس: «کان صلى الله علیه وآله یجلس على الارض و یأکل على الارض ویعتقل الشاه، و یجیب دعوه المملوک على خبز الشعیر» (طبرسی، همان، ص ۱۶ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۲، ح ۱۹).
۷۲ . …عن ابى بصیر عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «کان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله یأکل اکل العبد، و یجلس جلوس العبد و یعلم انه عبد» (برقی، همان، ج ۲، ص ۴۵۶، ح ۳۸۶ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۲۵، ح ۲۹).
۷۳ . «و کان صلى الله علیه وآله کثیراً اذا جلس لیأکل أکل ما بین یدیه و یجمع رکبتیه و قدمیه کما یجلس المصلّى فى اثنتین، الا أنّ الرکبه فوق الرکبه و القدم على القدم، و یقول صلى الله علیه وآله: أنا عبد آکل کما یأکل العبد، و اجلس کما یجلس العبد» (طبرسی، همان، ص ۲۷).
۷۴ . و عن رسول اللَّه صلى الله علیه وآله انه نهى عن ثلاث أکلات: أن یأکل احد بشماله، او مستلقیاً على قفاه، او منبطحاً على بطنه» (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۱۹، ح ۳۹۹).
۷۵ . «و روى أن رسول اللَّه صلى الله علیه وآله لم یأکل على خوان قطّ حتى مات…» (همان، ص ۲۸).
۷۶ . مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۸۴، ح ۱۳۳٫
۷۷ . «و یستعین بالیدین جمیعاً» (طبرسی، همان، ص ۲۹ و نیز ر.ک: تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۱۹، ح ۴۰۲).
۷۸ . … عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام: «کان رسولاللَّه صلى الله علیه وآله یجلس جلسه العبد و یضع یده على الارض و یأکل بثلاث اصابع، و ان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله کان یأکل هکذا، لیس کما یفعل الجبّارون، أحدهم یأکل باصبعیه» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۹۷، ح ۶؛ برقی، همان، ج ۲، ص ۴۴۲ و مجلسی، همان، ج ۶۳، ص ۴۱۴).
۷۹ . و کانصلى الله علیه وآله یأکل باصابعه الثلاث، الابهام و التى تلیها و الوسطی، و ربما استعان بالرابعه، و کانصلى الله علیه وآله یأکل بکفّها کلها و لم یأکل باصبعین و یقول: ان الأکل باصبعین هو أکله الشیطان» (طبرسی، همان، ص ۲۸).
۸۰ . «و کانصلى الله علیه وآله اذا فرغ من طعامه، لعق اصابعه الثلاث التى اکل بها، فان بقى فیها شىء عاوده فلعقها حتى تنظف، و لا یمسح یده بالمندیل حتى یلعق اصابعه واحده واحده و یقول: انه لا یدرى فى اى الاصابع البرکه» (همان، ص ۳۰).
۸۱ . «و کانصلى الله علیه وآله یلحس الصحفه و یقول: آخر الصحفه اعظم الطعام برکه» (همان).
۸۲ ….عن عمرو بن جمیع عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «کان رسول اللَّه صلى الله علیه وآله یلطع القصعه و یقول: من لطع قصعه فکأنما تصدق بمثلها» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۲۹۷، ح ۴؛ برقی، همان، ج ۲، ص ۴۴۳، ح ۳۱۸ و شیخ حر عاملی، همان، ج ۱۶، ص ۴۹۶، ح ۱).
۸۳ . … عن ابىعبداللَّهعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله:«إذا اکل احدکم طعاماً فمصّ اصابعه التى أکل بها، قال اللَّه عز و جل: بارک اللَّه فیک» (برقی، همان، ج ۲، ص۴۴۳، ح ۳۱۵).
۸۴ . ابراهیم (۱۴) آیه ۷٫
۸۵ . و عنهصلى الله علیه وآله انه کان یلعق الصحفه، و قال: «آخر الصحفه اعظمها برکه. و ان الذین یلعقون الصحاف تصلى علیهم الملائکه و یدعون لهم بالسعه فى الرزق، و للذى یلعق الصحفه حسنه مضاعفه.» و کانصلى الله علیه وآله اذا أکل لعق اصابعه حتى یسمع لها مصیص (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۲۰، ح ۴۰۵).
۸۶ . عن جعفر بن محمدعلیهالسلام قال: «کان أبى یکره أن یمسح بالمندیل و فیها شىء من الطعام تعظیماً له، الا أن یمصّها أو یکون الى جانبه صبّى فیعطیه انامله یمصّها» (همان، ج ۲، ص ۱۲۰، ح ۴۰۶).
۸۷ . همان.
۸۸ . ابوالقاسم الکوفی، فى کتاب الاخلاق، عن رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، انه قال: «غسل الیدین قبل الطعام و بعده ینفى الفقر و یجلب الرزق» (نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۹، ح ۱۱).
۸۹ . گفتنى است که برخى اندیشمندان وضو در این روایات را به معناى لغوى آن، یعنى شستن دستها دانستهاند (ر.ک: سید مرتضی، الأمالی، ج ۲، ص ۵۸).
۹۰ . … ان علیّاعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «من سرّه أن یکثر خیر بیته فلیتوضاً عند حضور طعامه» (الجعفریات، ص ۲۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۵۸ و نوری، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۷).]۹۰[
۹۱ . سهل ابن ابراهیم مروزى عن موسى بن جعفرعلیهالسلام عن ابیه عن جدّه متصلا قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «الوضوء قبل الطعام ینفى الفقر، و بعده ینفى اللمّ و یصح البصر» (قضاعی، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۲۰۵ و ر.ک: قطبالدین راوندی، الدعوات، ص ۱۴۲).
۹۲ . قال جعفرعلیهالسلام عن ابیه عن آبائه عن علىعلیهالسلام قال: قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله: «من توضأ قبل الطعام، عاش فى سعه، و عوفى من بلوى فى جسده» (فضل اللَّه راوندی، النوادر، ص ۲۲۲).
۹۳ . … عن طلحه بن زید عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «کان رسول اللَّهصلى الله علیه وآله یشرب فى الاقداح الشامیه یجاء بها من الشام و تهدى لهصلى الله علیه وآله» (کلینی، همان، ج ۶، ص۳۸۵، ح ۱ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۶۸، ح ۷۹).
۹۴ . …عن طلحه بن زید عن ابى عبداللَّهعلیهالسلام قال: «کان النبىصلى الله علیه وآله یعجبه ان یشرب فى الاناء الشامی، و کان یقول: هذا انظف آنیتکم» (کلینی، همان، ج ۶، ص ۳۸۶، ح ۸ و مجلسی، همان، ج ۱۶، ص ۲۸۶، ح ۸۰).
۹۵ . «و کانصلى الله علیه وآله یشرب فى الاقداح التى یتخذ من الخشب، و فى الجلود، و یشرب فى الخزف، و یشرب بکفّیه، یصبّ فیهما الماء و یشرب و یقول: لیس اناء اطیب من الکف» (طبرسی، همان، ص ۳۱).
۹۶ . «و کانصلى الله علیه وآله یشرب من افواء القرب و الاداوى و لا یختنثها اختناثاً و یقول: «ان اختناثها ینتنها» (همان).
۹۷ . و عن رسول اللَّه صلى الله علیه وآله: أنه نهى عن اختناث الاسقیه، و هو أن یثنّى افواه القرب ثم یشرب منها. و قیل ان ذلک نهى عنه لوجهین: احدهما انه یخاف أن تکون فیها دابّه أو حیّه فتنساب فى فم الشارب، و الثانى ان ذلک ینتنها (و هو الاحسن) (تمیمى مغربی، همان، ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۴۴۸).
۹۸ . «و کان صلى الله علیه وآله لا یتنفّس فى الاناء اذا شرب، فان أراد أن یتنفس أبعد الاناء عن فیه حتى یتنفس» (طبرسی، همان، ص ۳۱).
منبع: سامانه نشریات مؤسّسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)؛ فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره۱۳