- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مبارزه با مفاسد و انحرافات اقتصادى در کارنامه درخشان امامان معصوم، صفحه اى روشن از مبارزات ایشان با فسادها و انحرافات اقتصادى به چشم مى خورد. نگاهى به کلمات گویاى معصومان به ما نشان مى دهد که آنان تا چه حد مردم و مسئولان جامعه را به پرهیز از گناه و فساد در مسایل اقتصادى توصیه مى کردند.
در اینجا، نمونه هایى از مبارزات عملى امام کاظم (ع) با مفاسد اقتصادى که در کتب تاریخ ثبت شده اند، ذکر مى گردند:
حضرت امام موسی کاظم ؛مبارزه ؛ انحرافات ؛ اقتصاد ؛ سیره ؛ الگوی ؛تجمل پرستی ؛احتکار ؛مبارزه ؛ قمار ؛غش در معامله ؛سوء استفاده مالی ؛شیعیان ؛حاکمان ظالم
اصلاحات اقتصادى امام موسى کاظم (ع)
الف. مبارزه با مفاسد و انحرافات اقتصادى در کارنامه درخشان امامان معصوم، صفحهاى روشن از مبارزات ایشان با فسادها و انحرافات اقتصادى به چشم مى خورد.
امام مسئول هدایت و رهبرى جامعه است و هرگاه فساد و انحرافى دید با آن به مبارزه برمى خیزد.
عمده مبارزات امامان با مفاسد اقتصادى جامعه را باید در سخنان و فرمایش هاى راهبردى ایشان جستجو کرد.
نگاهى به کلمات گویاى معصومان به ما نشان مى دهد که آنان تا چه حد مردم و مسئولان جامعه را به پرهیز از گناه و فساد در مسائل اقتصادى توصیه مى کردند. نگارش کتابهاى حجیم فقهى با عناوین «مکاسب محرّمه» از سوى فقها، که ریشه در روایات اسلامى دارند، خود گواه بر این مدعاست.
با این همه، در سیره عملى امامان نیز موارد فراوانى از مبارزه با مفاسد اقتصادى به چشم مى خورند.
در اینجا، نمونه هایى از مبارزات عملى امام کاظم (ع) با مفاسد اقتصادى که در کتب تاریخ ثبت شده اند، ذکر مى گردند:
۱٫ مبارزه با تجمّل پرستى و عیش و نوش حاکمان: امام کاظم (ع) بارها و بارها خلفاى ظالم دنیاپرست عبّاسى را از اینکه بیت المال و اموال عمومى را صرف عیش و نوش و خوشگذرانى خود مى کردند، مورد اعتراض و انتقاد شدید قرار دادند.
روزى امام کاظم (ع) وارد یکى از کاخهاى بسیار مجلّل و باشکوه هارون در بغداد شد.
هارون که مست قدرت و حکومت بود، به قصر خود اشاره کرد و با نخوت و تکبّر پرسید:
این قصر از آن کیست؟ (با این کلام مى خواست شکوه و قدرت خود را به رخ امام بکشد.)
حضرت بدون آنکه کوچکترین اهمیتى براى کاخ پر زرق و برق او قایل شود، با کمال صراحت فرمود:
این خانه، خانه فاسقان است؛ همان کسانى که خداوند درباره آنها مى فرماید:
«کسانى که خود را روى زمین بزرگ پنداشته، تکبّر مى کنند و آیهاى از آیات الهى را ببینند ایمان نمىآورند و اگر راه راست و رشد و کمال را ببینند آن را در پیش نمى گیرند، ولی هرگاه راه گمراهى ببینند آن را طى مى کنند و از (مطالعه و درک) آیات خود منصرف خواهیم کرد؛ زیرا آنان آیات ما را تکذیب نموده، از آن غفلت ورزیده اند.»
هارون از این پاسخ سخت ناراحت شد و در حالى که خشم خود را به سختى پنهان مى کرد، با التهاب، پرسید:
پس این خانه از آن کیست؟
امام بى درنگ فرمود: این خانه از آن شیعیان و پیروان ماست، ولى دیگران با زور و قدرت آن را تصاحب نمودها ند.
هارون گفت: اگر این قصر از آن شیعیان است، پس چرا صاحبان خانه آن را باز نمى ستانند؟ امام فرمود: این خانه در حال عمران و آبادى از صاحب اصلى اش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت.۱۲۰
۲٫ مبارزه با احتکار: معتب، کارگزار امام کاظم(ع)، مى گوید: موقعى که محصول کشاورزى به دست مى آمد، حضرت امر مى فرمود: آنها را بفروشیم، سپس مثل همه مردم، روز به روز به اندازه نیاز مى خریدیم.۱۲۱
۳٫ مبارزه با قمار: امام کاظم (ع) غلامش را براى خرید تخم مرغ فرستاد.
آن غلام یک یا دو تخم مرغ خرید و در بین راه با آن قمار کرد.
سپس تخم مرغ را آماده کرد و نزد امام آورد.
آن حضرت مشغول خوردن شد.
غلام به حضرت عرض کرد که با آن تخم مرغ قمار کرده است.
حضرت برآشفت و طشتى طلب کرد و غذا را قى نمود.۱۲۲
۴٫ مبارزه با غشّ در معامله: موسى بن بکیر مى گوید: در محضر امام کاظم (ع) بودم.
یک مشت دینار در پیش او دیدم.
آن حضرت یکی از سکّه ها را برداشت و دو نصف کرد و به من داد و فرمود: «اَلقهِ فى البالوعهِ حتّى لایُباع شىءٌ فیه غش»؛
این دینار قلابى را در چاه فاضلاب بینداز تا با چیزى که قلّابى است معامله صورت نگیرد.
با اینکه حکومت در دست امام کاظم (ع) نبود، ولى آن حضرت نمى توانست خیانت و نیرنگ جامعه را تحمّل کند.۱۲۳
در مورد دیگری، هشام بن حکم مى گوید: مشغول فروش کالایى در سایه (یا تاریکی) بودم.
امام از آنجا عبور مى کرد، مرا در آن حال دید. نزد من آمد و فرمود: اى هشام، در سایه معامله نکن که موجب غش در معامله مى شود و غش حرام است.۱۲۴
۵٫ مبارزه با سرقت و سوء استفاده مالى کارگران: هنگامى که امام (ع) مشغول جمع آورى خرماهاى نخلستان خود بود، متوجه شد یکى از غلامان او مقدارى از خرماها را به بیرون از باغ انداخت.
(این ماجرا پیشتر گفته شد.)۱۲۵
۶٫ منع کمکهاى مالى به حاکمان ظالم: صفوان جمّال یکى از یاران حضرت موسى بن جعفر(ع) شترهاى خود را به هارون کرایه داده بود.
وقتى حضرت از این امر مطلع شد، او را مورد توبیخ قرار داد و فرمود: چرا دشمنان ما را یاری مى کنی؟
صفوان گفت: من هیچ علاقهاى به هارون ندارم و بابت کرایه شترهایم از او پول مى گیرم.
امام فرمود: آیا تو آنگاه که براى رفتن به مسافرت، به هارون شتر مى دهى دوست ندارى او به سلامت از سفر برگردد و اجاره شتران تو را بپردازد؟ صفوان عرض کرد: اینکه معلوم است، هر عاقلى چنین خواستهاى را از خداى خویش مى خواهد.
امام فرمود: اى صفوان، براى تو همین بس که دوست دارى مدتى ظالمى زنده بماند تا تو ضررى متحمّل نشوى و این خواسته تو موجب بقاى ستمگر و رضاى تو به ظلمهاى او مى شود و این گناه بزرگى است.
صفوان در پى سخنان روشنگرانه امام، تمام شترهاى خود را فروخت و خود را از این انحراف نجات داد، هرچند این اقدام باعث کدورت بین صفوان و هارونالرشید شد.۱۲۶
ب. هدایتهاى اقتصادى گرچه امام مسئول هدایت فکرى و معنوى جامعه است و تعالیم و رهبرى هاى او تأمین کننده سعادت جاودانه بشرند، اما دایره هدایت امام وسیع تر از امور عبادى و اخروى است و این ناشى از جامعیت دین مبین اسلام است که سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین مى کند.
بنابراین، امام مستقیما در بسیارى از مسائل مادى و دنیوى نیز انسانها را کمک مى کند و آنها را مشمول هدایت خود قرار مى دهد.
عمده این هدایتها در قالب مشورت دادن امام به افرادى است که نیاز به کمک فکرى داشته اند.
در برخى موارد نیز امام افرادى را به دلیل اشتباه در مسائل اقتصادى مورد انتقاد قرار مى داد.
در برخى موارد، امام براى کمک فکرى و هدایت انسانها در مسائل مادی، از علم غیب و شأن خاص امامت استفاده مى کرد.
در اینجا، تنها چند نمونه از مواردى که امام افرادى را در امور دنیوى و اقتصادی کمک و هدایت کرده است ذکر مى شوند:
روزى امام کاظم (ع) به یکى از یارانش به نام ابراهیم بن عبدالحمید، که در حال خارج شدن از مدینه بود، فرمود: اى ابراهیم! کجا مى روی؟ او جواب داد: به سمت قبا. امام فرمود:
براى چه کاری؟ او گفت: ما در هر سال در چنین موقعى خرما مى خریم.
تصمیم دارم نزد یکى از مردان انصار بروم و محصول خرمایش را پیش خرید کنم. حضرت فرمود: آیا از شر ملخها در امان هستید؟
بعد از جدا شدن از امام، نزد دوستم ابوالعز آمدم و سخن امام را به او گفتم.
(او که به مقام و شأن امام و علم او ایمان داشت) گفت: نه، به خدا امسال خرما نخواهیم خرید.
پنج روز نگذشته بود که دیدیم ملخها تمام نخلها را ویران کردند!۱۲۷
در روایتى که پیشتر ذکر شد، امام به یکى از فقرا، که درخواست کمک کرده بود، پولى داد و به او فرمود: با این پول به تجارت «مازو» (دانه هایى که براى رنگ کردن و دباغى به کار مى برند) بپرداز؛ زیرا این کالا خشک است و کمتر آسیب مى بیند
.۱۲۸ امام از این طریق، کمک مشاورهاى خود را به آن فرد ارائه داد و آن فرد توانست به زندگى خود سر و سامان ببخشد.
هشام بن حکم مى گوید: قصد خرید کنیزى داشتم .
نامهاى به امام کاظم (ع) نوشتم تا با او در این باره مشورت کنم.
امام جواب نامه مرا نداد تا آنگاه که در مکّه در مراسم حج مرا دید و آن کنیز را نیز مشاهده کرد.
سپس نامهاى به من نوشت که خرید آن کنیز از نظر من اشکالی ندارد جز آنکه آن کنیز عمر کوتاهى دارد.
هشام مى گوید: با این سخن امام از خرید کنیز منصرف شدم و هنوز از مکّه خارج نشده بودم که دیدم آن کنیز را دفن کردند.۱۲۹
على بن ابى حمزه مى گوید: نزد امام موسى بن جعفر (ع) بودم.
کسى به نام جندب خدمت امام رسید و با آن حضرت صحبت کرد.
حضرت هم با او سخن مى گفت، در ضمن از احوال برادرش سؤال کرد.
جندب گفت: خوب بود و به شما سلام رسانید.
حضرت فرمود: خدا به شما اجر دهد! برادرت از دنیا رفته است.
جندب گفت: نامه او ۱۳ روز پیش از کوفه رسید و سالم بود! حضرت فرمود:
دو روز بعد از نوشتن نامه، از دنیا رفت.
موقع مرگ به همسرش مالى داده و گفته است: وقتى برادرم آمد به او تحویل بده.
آن زن مال را در خانهاى که زندگى مى کند پنهان کرده است. وقتى به آن زن رسیدی، به او محبت کن و او را به طمع ازدواج با خود بینداز تا پول را به تو بدهد.
على بن ابى حمزه مى گوید: جندب مردى نیرومند و زیبا بود.
پس از شهادت امام کاظم (ع) او را دیدم و از قضیه سؤال کردم .
جندب گفت: به خدا سوگند! امام همه مطالب را صحیح فرمود؛ نه در نامه کسرى بود و نه در مال کمبودى وجود داشت.۱۳۰
در روایتی، امام به تبیین رابطه صحیح اقتصادى مؤمنان مى پردازد و بیان مى کند که افراد مؤمن نسبت به اموال و دارایى هاى خود باید چگونه باشند:
امام به یکى از یارانش به نام عاصم مى فرماید: اى عاصم! پیوند و ارتباط شما (مؤمنان) چگونه است؟
عاصم عرض کرد: به بهترین شکلى که مى تواند باشد.
امام فرمود: آیا به گونهاى هست که یکى از شما وقتى تنگ دست و فقیر مى شود، وارد خانه دوستش شود و از او بخواهد تا همیان پولش را بیاورد، آنگاه آن را باز کند و هر چه بخواهد بردارد و مشکل مالی خود را از این طریق حل کند و دوستش ناراحت نشود؟
عاصم گفت: خیر.
امام فرمود: پس شما بهترین شکل ارتباط و پیوند را ندارید.۱۳۱
برخى از هدایتهای امام مربوط به الگوى صحیح مصرف هستند.
امام در برخى موارد، افرادى را که در شیوه زندگى خود خطا مى کردند و در انتخاب نوع لباس و غذا و مرکب دقت لازم را نداشتند مورد انتقاد قرار مى داد و شیوه صحیح را بیان مى کرد:
ابن طیغور متطبّب مى گوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبى سوار مى شوی؟ گفتم: الاغ.
آنگاه امام فرمود: آن را چند خریده ای؟ گفتم: سیزده دینار.
امام فرمود: این اسراف است که الاغى را به سیزده دینار خریدهاى و اسب ساده (برذون) را رها کردهای. (ماجرا پیشتر ذکر شد).۱۳۲
نمونه دیگر مربوط به عبداللّه جبلى کنانى است که مى گوید: روزى یک ماهى در دست گرفته بودم و در کوچه عبور مى کردم، در همان حال، امام کاظم (ع) مرا دید، نزد من آمد و مرا مورد انتقاد قرار داد که «این چه کارى است که مى کنی؟ این ماهى را بینداز! زیرا من ناپسند مى بینم که فرد بزرگوار و شریفى مثل تو چنین کار پست و کوچکى انجام دهد».۱۳۳
سپس فرمود: اى شیعیان، شما گروهى هستید که دشمنان زیادى دارید.
در مقابل دشمنانتان تا مى توانید خود را زیبا و قوى جلوه دهید.
در مورد دیگرى که پیشتر روایت آن گذشت، حضرت غلام خود را سرزنش کرد که چرا خانه تنگ و کوچکى برای خود انتخاب کرده است….۱۳۴
شخصى از امام در مورد معناى «اسراف» سؤال کرد و گفت آیا داشتن ده لباس اسراف است؟ امام در جواب فرمود:
خیر…۱۳۵ (این روایت نیز پیشتر بیان گردید)
پى نوشتها: ۱۲۰ ـ محمدباقر مجلسی، پیین، ج ۴۸، ص۱۳۸ / عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۲، ص ۱۴۴، (بااستفاده از ترجمه حدیث از کتاب پیشواى آزاده، نوشته مهدى پیشوایی.) ۱۲۱ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۵، ص ۱۶۶٫ ۱۲۲ ـ همان، ج ۵، ص ۱۲۳٫ ۱۲۳ ـ همان، ج ۵، ص۱۶۰٫ ۱۲۴ ـ همان، ج ۵، ص ۱۶۱٫ ۱۲۵ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص ۱۱۵٫ ۱۲۶ ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج ۲، ص۲۶۶٫ ۱۲۷ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۴۶٫ ۱۲۸ ـ شیخ عباس قمی، پیشین، ص ۱۸۸٫ ۱۲۹ ـ علی بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص۷۷۰٫ ۱۳۰ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۶۱٫ ۱۳۱ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۱، ص۳۱٫ ۱۳۲ ـ همان، ج ۳، ص۲۴٫ ۱۳۳ ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۶، ص۴۸۱٫ ۱۳۴ ـ همان، ص۵۲۵٫ ۱۳۵ ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج ۴، ص۲۳۲٫