- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مرحوم آیت الله حاج آقا علی صافی گلپایگانی (ره) در مدح امام جواد (علیه السلام) اشعار زیبا و پرمعنایی سروده اند که در این نوشتار، به شیعیان و محبین اهل بیت (علیهم السلام) تقدیم می گردد:
سپهر یقین
جواد الائمه ولى خدا
وصی نبی، زاده ی مرتضی
علی بن موسی الرضا را پسر
سپهر یقین قدوه ی اولیا
به روز دهم شد به ماه رجب
ز میلاد او عالمی با صفا
امامی که در خردسالی نمود
مقام امامت، خدایش عطا
امامی که در کودکی گشته است
به پیر و جوان، رهبر و مقتدا
ز پرهیزکاری به حق آن جناب
تقی بود و سر حلقه ی اتقیا
چو آباء خود بُد به علم و عمل
چو آنان بُد او مفخر اولیا
چو آباء خود نور صبح وجود
چو اجداد خود علت ما سوی
ز علم خدایی در آن کودکی
به حیرت بینداخت خصم دغا
به هر حال او رهبر خلق بود
در آن عمر کوتاه و آن ابتلا
رضای خدا چون طلب کرده بود
رضای خدا بود او را رضا
نه در فکر جاه و نه در کسب مال
بِزَد او به دنیای دون پشت پا
در آن عمر کم داشت آن معجزات
که احصاء آن نیست مقدور ما
همه عمر در درد و رنج و فشار
به راه خدا کرد جهان را فدا
ببین او چسان عمر خود کرده صرف
تو هم رو به راه همین پیشوا
در آخر به زهر جفا شد شهید
غریب از وطن او به زهر جفا
اگر راستی ای (علی) شیعه ای
بر آل نبی (ص) بایدت اقتدا
خدایا به مظلومی این امام
نما از کرم درد ما را دوا
شمس الضحى
شب مولد زاده ی مصطفی است
جواد الائمه ولی خداست
اگر در مدیحش برانم سخن
مرا افتخار است و کاری به جا است
کنم عرض اخلاص بر آن که او
امام نهم نور چشم رضا است
امامی که سرچشمه ی علم او
چو آبائش از بحر علم خدا است
در آن عمر کوتاه از دانشش
دل اهل دین، روشن و با صفا است
نه تنها در این عید ما سرخوشیم
که در عرش حق شور و شادی بیا است
ز نورش منور جهان کرده بود
که محسود آن حاکم بی حیا است
چو خفاش، او تاب نورش نداشت
که با او بدان سان به ظلم و جفا است
امام نهم یادگار رسول
گلی از گلستان خیرالنسا است
به باغ رسالت چو سروی رسا
به برج ولایت چو شمس الضحی است
علی را بود زاده ی ارجمند
تقی آن که سر حلقه اتقیا است
علو مقامش چنان ظاهر است
که با دوستان دشمنش هم صدا است
به محوش اگر خصم همت گماشت
ولی جلوه ی نور او را بقا است
پر از معجزات و کرامات او
ببین در جهان مانده است و بجا است
(علی) را ولای وی اندر سر است
که او شافع ما به یوم الجزا است
امام معظم
برای آن که به کف آورم زمام مراد
شفیع نزد خدا می کنم امام جواد (ع)
برای کسب سعادت به او پناه برم
من و بزرگی او هر چه کرد باداباد
به روز مولد او تا رسم به فوز و فلاح
از آن امام معظم نمایم استمداد
به سوی او بکنم روی، با کمال نیاز
که اوست واسطه فیض حق به سوی عباد
چگونه دم به ثنایش زنم، چه گویم من
که بهر زندگیش هست آن همه ابعاد
منم چو موری و او برتر از سلیمان است
برم به هدیه برش شعر خود چو ران جراد
در این مدیحه که در شان حضرتش گویم
به عجز می طلبم از جناب او امداد
مرا کجاست توان بیان فضل کسی
که پُر ز منقبتش گشته است کل بلاد
به قدر فهم خودم گویم آنچه می گویم
بس است فخر برایم کز او نمایم یاد
نهم امام و نهم حجت و نهم رهبر
که هست وارث آباء و مفخر اولاد
عزیز فاطمه سبط نبی و جان علی
دلیل و سید عباد و اسوه زهاد
ز معجزات و کرامات او چه گویم من
که برتر است ز حد و شماره و تعداد
برای آن که کند دین حق نگهداری
کشید محنت و رنج زیاد چون اجداد
به مجمعی که به پا شد ز جانب مامون
که تا امام کند خوار اندر آن میعاد
چنان امام نشان داد دانش خود را
که از خجالت خود خصم سر به زیر افتاد
مقام دانش او آن چنان مسلم شد
که شد زبانزد هر کس قضیه بغداد
پی اقامه حق و زدودن باطل
ز خود گذشت و نشد زیر بار استبداد
اگر چه شد به جوانی شهید و رفت ولی
به سعی و کوشش خود کَنَد ریشه های فساد
به حب آل علی ای (علی) طلب ز خدا
که ایمنی دهدت از عذاب روز معاد[۱]
امام همام
به عشق و ولای جواد الائمه
بگویم ثنای جوادالائمه
خوشا آن سری کو به اخلاص باشد
در آن سر هوای جوادالائمه
اگر چه ندارم توانی که گویم
کلامی برای جوادالائمه
چرا که منم ذره ای کو ندانم
مقام و بهای جوادالائمه
ولی بلکه با شعر نغزی بریزم
گلی زیر پای جوادالائمه
به میلاد او بلکه شاید کند جلب
گدایی رضای جوادالائمه
امام همامی که با شوق سازم
سر و جان فدای جوادالائمه
کنم فخر بر جمله پادشاهان
که هستم گدای جوادالائمه
منور جهان کرد از نور علمی
که دادش خدای جوادالائمه
بُد او کودک و یافت شان امامت
ببین کبریای جوادالائمه
ز علم خودش شمه ای کرد اظهار
چو بر شد صدای جوادالائمه
همه سر به تسلیم و تعظیم بردند
به فر همای جوادالائمه
(علی) دارد امید کز دست لطفش
ببیند عطای جوادالائمه[۲]
سرو هستی
ابن الرضا امام نهم حضرت جواد
از زهر کینه نخل وجودش ز پا فتاد
در کودکی مقام امامت به او رسید
با امر حق به او همه جستند استناد
با علم خود به دوست و دشمن ارائه کرد
حق است راه او، نه ره خصم بد نهاد
محلوم شد که در ره اسلام راستین
تنها توان به حضرت او کرد اعتماد
با آن مسائلی که در آن جلسه عرضه کرد
سیراب کرد اهل طلب را چو لب گشاد
افسوس دست ظلم در آمد ز آستین
افکند سرو هستی او همچو تند باد
کرد این ستم ستمگر دون کز ستمگری
بندد به روی مردم عالم ره رشاد
در نوجوانی آن گل گلزار مصطفی
جان شریف گوشه غربت ز دست داد
از سوز تشنگی دم آخر چو جد خویش
می سوخت و نداد ورا یک نفر مراد
جان سوز ماتمش نرود تا به روز حشر
از جمع دوستان و محبین او ز یاد
اما ببین که لعن به این قوم خلق را
گردیده ذکرشان چه پسین و چه بامداد
اما ز مدح آل محمد جهان پر است
دارند افتخار به این حب و این وداد
باشد روا که گریه کنی زین عزا (علی)
هر کس شنید ماتم او سوختش فؤاد
حب جواد (علیه السلام)
خدایا به حق امام جواد
که در راه دین جانش از دست داد
امامی که در نوجوانی شهید
شد از زهر آن ظالم بد نهاد
امامی که با سن اندک که داشت
درِ علم بر روی مردم گشاد
امامی که در مجلس واحدی
ز دانش جهانی ز علمش نهاد
امامی که شان امامت به او
به دور صباوت خداوند داد
امامی که با معجزاتی که کرد
هدایت نمود است خلق زیاد
امامی که داد آن چنان دادِ علم
که از دانشش خصم از پا فتاد
ولی دشمن از بهر دنیای دون
چنان از پی دشمنی ایستاد
که او را به زهری شهید ستم
نمود و گل هستیش شد به باد
خدایا (علی) را پس از فضل تو
به حب جوادش بود استناد
شهید ستم
ز ظلم و جفا رکن ایمان فتاد
شهید ستم شد امام جواد
ز دست زنی گمره و نابکار
شده منتفی نور علم و رشاد
دریغا ز زهر جفا شد شهید
امامی که بُد دین حق را عماد
به سن جوانی غریب از وطن
چسان جان شیرینش از دست داد
به همکاری معتصم کرد او
جفایی که مثلش نیاید به یاد
به آن نور چشم رسول خدا
که بُد اسوه علم و فضل و سداد
به آن شوهری کو نبُد مثل او
به روی زمین در میان عباد
نه یاری بُد او را و نه یاوری
به جای پذیرایی اش زهر داد
بدان حال مسموم و و آن اضطراب
به سوز و به درد و الم او فتاد
نه شد غمگسارش نه یاری نمود
از او آب اگر خواست آبش نداد
امام جواد و عزیز خدا
بدینسان به سوی جنان پا نهاد
چه گویم چه کردند با نعش او
دل آتش بگیرد چو آرد به یاد
چو جد غریبش غریب و شهید
به سوی جنان ای (علی) پا نهاد
ز مروانیان و ز عباسیان
ستم شد به آل پیمبر زیاد
نمودند روی جهان را سیاه
ز بس ظلم کردند و بغی و فساد
بر آل علی هر ستم شد، شـد است
ز سنگ کجی کان ستمگر نهاد[۳]
ظلم معتصم
ز ظلم ستم پیشه ای بد نهاد
شهید ستم شد امام جواد
به دست زنی گمره و معتصم
بشر پیشوای خود از دست داد
عزیز پیمبر امام تقی
که بر متقین شد ملاذ و مراد
در آن نوجوانی به امر خدا
شد او پیشوا و امام عباد
در آن کوچکی کرد از علم خود
بسا گمرهان را ز اهل رشاد
در آن مجلسی را که مامون دون
برای اهانت اساسش نهاد
امام آن چنان دشمنان خوار کرد
که شد قصه اش شهره اندر بلاد
دریغا که در نوجوانی غریب
نهال وجودش ز پا اوفتاد
غریبانه در شهر بغداد او
به جان آفرین، جان پاکیزه داد
چه گویم چه آمد به سبط نبی
که گیرد دل آتش چو اَرم به یاد
جفاها نمودند اهل ستم
به آل پیمبر ز روی عناد
به راه خدا آن همه ظلم ها
کشیدند از اهل جور و فساد
خدا دادشان را بگیرد (علی)
رسد چون که روز حساب و معاد[۴]
رهبر آزادگان
ولى حق شه والامکان، امام جواد
شهید گشت غریب و جوان، امام جواد
نهم امام، که اندر مصیبتش دارند
هنوز ناله و غم شیعیان، امام جواد
به دور کوته عمرش ز بس که دید ستم
ندید روز خوش اندر جهان، امام جواد
کسی که کرد از علم و عمل جهان روشن
اسیر بود به دست خسان، امام جواد
به کودکی به امامت رسید و نیست عجیب
که بود لایق آن بی گمان، امام جواد
چنانکه داد در آن مجلس عظیم به خلق
مقام علمی خود را نشان، امام جواد
به آن مسائل مشکل جواب متقن داد
ذلیل کرد همه دشمنان، امام جواد
به دشمنی به جنابش قیام بنمودند
نماند دیگرش امن و امان، امام جواد
نمود معتصم دون به دست آن زن شوم
شهید رهبر آزادگان، امام جواد
نمود ابن رضا را به زهر کین مسموم
که داد با غم و اندوه، جان، امام جواد
سپرد جان گرامی به گوشه غربت
جدا ز خانه و از خاندان، امام جواد
چو جد خویش لب تشنه داد جان و نکرد
لبی تر آه ز آب روان، امام جواد
بریز اشک برای کسی که از بیداد
بهار عمر شدش چون خزان، امام جواد
(علی صافی) دلخسته آرزو دارد
رود زیارت جان جهان، امام جواد
شفیع او بشود روز رستخیز که هست
پناه و یاور درماندگان، امام جواد[۵]
زهر بیداد
دلا گریه کن بر امام جواد
که از زهر بیداد از پا فتاد
امام نهم سبط پاک نبی
ولی خدا و سبیل رشاد
شهید ستم گشت آن ماه دین
پس از آن که دید آن جفای زیاد
به دور جوانی شهیدش نمود
به غربت جفا پیشه ای بدنهاد
امامی که با دانش و عمل خویش
پر از دانش خود نموده بلاد
در آن مجلسی را که مامون در آن
در آورد خلقی به قصد فساد
نظر داشت شرمنده سازد امام
ولی از قضا شد به غیر مراد
امام به حق کرد با علم خویش
بر خلق کید عدو را نقاد
از آنجا فتادند آن دشمنان
به فکر خصومت به فخر عباد
چو با نور ظلمت بود در جدال
عزیز خدا جانش از دست داد
که تا آخر از نطفه ظلم و جور
ولید دگر بهر بیداد زاد
که آخر نهال برومند دین
بیفتاد بر خاک آن پاک راد
نمودند نور خدا را خموش
جهنم گرفتند بئس المهاد
من امروز که روز آن حضرت است
بجویم به درگاه او استناد
که دست مرا گیرد از راه لطف
شفاعت کند از (علی) در معاد
خدایا قسم می دهم من تو را
به حقش که ما را عطا کن مراد[۶]
معدن علوم
آه و فغان ز جور و جفا، حضرت جواد
از زهر کین فتاد ز پا، حضرت جواد
در سن نوجوانی و بی یار و اقربا
جان داد و رفت سوی خدا، حضرت جواد
آن منبع فضائل و آن معدن علوم
دید آن همه عنا و بلا، حضرت جواد
سبط رسول اکرم و نوباوه بتول
سرو و سرور قلب رضا، حضرت جواد
نور دو چشم سرور دین مرتضى على
عالم ز علم کرد پر از ضیا، حضرت جواد
در مجلسی که از سوی مامون اساس یافت
از علم خویش داد صفا، حضرت جواد
با این مقام و مرتبه از شر ناکسان
دید آنچه دید سرور ما، حضرت جواد
چون جد خود حسین لب تشنه شد شهید
جان داد تشنه کام چرا، حضرت جواد
بغداد بُد چو کرب و بلا بهر آن عزیز
شد هم چو سید الشهدا حضرت جواد
نی داشت خواهری که بر او گریه سر دهد
نه دختری به شور و نوا حضرت جواد
جسمش فتاد بعد شهادت به روی خاک
دید این بلا ز قوم دغا حضرت جواد
حق است اشک و آه در این ماتم بزرگ
کامروز دید سرو رسا حضرت جواد
دارد (علی) امید شفا از جناب او
بر دردها چو هست دوا حضرت جواد
گردآوری و تنظیم: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ: ۹ رجب ۱۴۱۵
[۲] . تاریخ: رجب ۱۴۱۴
[۳] . تاریخ: ۲۷ ذیقعده ۱۴۰۸
[۴] . تاریخ: ۲۸ ذیقعده ۱۴۱۳
[۵] . تاریخ: ذیقعده ۱۴۱۶
[۶] . تاریخ: ۳ ذیقعده ۱۴۱۷
منبع: راز دل؛ صافی گلپایگانی، علی؛ قم؛ انتشارات ابتکار دانش؛ چاپ اول؛ ص ۸۰۵-۸۲۱