- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
آن سبط اکبر نبوى، آن ارشد اولاد مرتضوى، آن زاده زهراى اطهر، آن بالیده در ساحل کوثر، آن سید جوانان جنت، آن امام ثانى امت، آن خلیفه برحق رسول، آن پور پارساى بتول، آن آیت ایمان و جهاد، آن رایت سلم و سداد؛ آن آفتاب هیبت و سیادت، آن دریاى بیکران جود و سخاوت، آن نور ابهر، آن سراج انور، آن قره العین نبى، آن میوه دل وصى، آن پیشواى معصوم، آن شهید مسموم، آن صابر ممتحن حضرت ابومحمد حسن، یگانه اعصار بود و اسوه ابرار و محبوب کردگار، زندگی اش موضوع این نوشتار است.
این ویژه نامه به نامش مزین است و ماه پربرکت رمضان با میلادش مبارکتر. همه را به نشستن بر سر سفره ضیافت و معرفتش فرا می خوانیم و در طلیعه میلاد مبارک مصلح کل، بقیه اللّه الاعظم، این دفتر را تقدیم می داریم.
یکم: امام و خداباورى
شیخ صدوق در کتاب شریف امالى از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل می کند:
حضرت مجتبى (علیه السلام) عابدترین مردم روزگار خویش بود و زاهدترین و برترین. وقتى وضو می گرفت، بند، بندش می لرزید و رنگ چهره آسمانیش به زردى می گرایید.
وقتى از راز این حالت می پرسیدند، فرمود: کسى که در برابر پروردگار عرش می ایستد، شایسته است که از دلهره رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.۱
وقتى به آستان مسجد می رسید، سر را به سوى آسمان بلند می کرد و چنین می گفت:۲
«الهى ضیفک ببابک، یا محسن قداتاک المسى، فتجاوز عن قبیح ما تعلم منّى بجمیل ما عندک یا کریم؛
خدایا! مهمانت بر در خانه است، اى نیکوکار! بدرفتار، به سویت آمده است، اى خداى کریم به زیبایی هایى که دارى از زشتی هاى که از من می دانى درگذر.
دوم: امام و عزت طلبى
زندگى پیشوایان اهلبیت (علیهم السلام) اسوه حیات طیبه و برتر است و هرکدام به تنهایى در اسوه بودن، کاملاند؛ گرچه آگاهى ما از اهداف و ابعاد وجودى و اقدامات آنان محدود و ناقص است و هر کس به یک زاویه یا چند بعد، از سیماى آنان نظاره می کند و بر اساس نیازهاى جامعه در هر عصر، یکى از ویژگی هاى آنان بیشتر می درخشد.
این فکر که مجموعه معصومین (علیهم السلام) مقتداى کامل بشریت هستند ولى هر کدام فقط در میدانى مشخص، اسوه اى شایسته و نیکویند نه اسوه اى جامع و تمام عیار، اندیشه اى ناتمام است.
این فرضیه می گوید امام حسین (علیه السلام) فقط اسوه جهاد و مبارزه است و امام مجتبى (علیه السلام) اسوه حلم، نرمش و بردبارى. امام صادق (علیه السلام) اسوه دانشورى و امام هشتم الگوى رضا به رضاى الهى و…
ما این تحلیل و تفکر را نادرست می دانیم همه ائمه در تمام ابعاد زندگى، برترین انسان روزگار خویش بوده اند، و نه تنها در یک بخش. از باب نمونه تنها امام حسین (علیه السلام) سمبل عزتمندى و عزتگرایى و عزت گسترى نبوده و نیست.
سبط اکبر پیامبر هم امام عزت و سرافرازى براى همه عصرها و نسلهاست. او انگشترى عقیق سرخ داشت که نقش نگین آن عبارت «العزّه للّه» بود.۳ و امام باقر (علیه السلام) نیز همین انگشترى را در دست می کرد.۴
تنها سیدالشهداء پیشواى آزاده و آزادى خواه نیست، بلکه همان آزادگى و آزادیخواهى در روح بلند امام حسن مجتبى (علیه السلام) هم موج می زند.
امامان معصوم (علیهم السلام)، رهبران منطقه و زمان خاص و داراى صلاحیت هاى محدود نیستند که در یک یا چند جهت حجت و مرجع امت شناخته شوند. علم و عصمت آنان، ضامن نقش هدایتگرى در کل آفاق گیتى، در تمام اعصار و در جمیع ابعاد زندگى است.
اینکه برخى خیال می کنند، پیشوایان بزرگ اسلام هر کدام در یک رشته تخصص داشته و همچون استادان مراکز علمى همان ماده آموزشى را به بشریت آموخته اند، دریافتى نادرست و ناقص است. دانش و عصمت آنان تمام نیاز بشریت را در بر می گیرد.
امام در تفکر شیعى، امام زمانِ خاص، مکان ویژه و موضوع خاص نیست. هرکدام از چهارده معصوم (علیهم السلام) پیشواى زمان خویش و مقتداى تمام اعصار؛ امام جن و انساند و گفتار و رفتار و اندیشه هاى آنان از خطا و لغزش مصون است.
سوم: امام و قیامت باورى
او پاى پیاده به سوى خانه خدا می رفت و گاهى پاى برهنه، چون به یاد مرگ می افتاد، می گریست و چون قبر را یاد می کرد، اشک هایش جارى می شد؛ وقتى روز قیامت و محشر را به یاد می آورد، گریه می کرد.
وقتى عبور از صراط را به خاطر می آورد اشک می ریخت. وقتى به حضور انسان در محضر ربوبى می اندیشید، آنچنان صیحه می زد که مدهوش می شد، و چون به نماز برمیخاست در برابر خداى عزوجل اندامش می لرزید.
وقتى بهشت و جهنم را یاد می کرد، چون مارگزیده پریشان می شد و از خداوند، تمناى بهشت می کرد و از جهنم به او پناه می برد.۵
چهارم: امام و عدالت اجتماعى
او بیست و پنج بار پیاده به حج مشرف شد و سه یا دو بار کل ثروت خویش را با نیازمندان تقسیم کرد.۶
البته مورخان اهل سنت گفته اند، آن پیشواى بزرگ دوبار کل دارایى خویش را در راه خدا بخشید و سه بار تمام آنچه را داشت حتى کفش و لباس خویش را با فقیران عادلانه تقسیم کرد.
پنجم: امام و دفاع از مظلوم
آن روزهاى دشوار که امیرمومنان (علیه السلام) آماج تبلیغات معاویه قرار داشت، امام حسن (علیه السلام) روزى پیرامون خانه خدا در حال طواف بود، شنید که مردى می گوید: این شخص، فرزند فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است.
امام رو به وى کرد و فرمود: بگو او فرزند على بن ابیطالب (علیه السلام) است. به راستى که پدرم از مادرم بهتر است.۷ و این اقدام امام سندى براى دفاع از مظلوم در حال طواف است.
ششم: اعتکاف و خدمت رسانى
ابن عباس می گوید: همراه با امام حسن (علیه السلام) در مسجدالحرام بودم، آن بزرگوار معتکف بود و در همان حال دور خانه خدا طواف می کرد، یکى از شیعیانش نزد وى آمد و گفت: فلانى از من طلبکار است، اگر ممکن است شما آن را بپردازید.
حضرت فرمود: سوگند به خداى این خانه امروز چیزى نزدم نیست، وى گفت اگر مقدور است از او مهلت بخواهید، زیرا مرا به زندان تهدید می کند.
ابن عباس می گوید: امام طواف را قطع کرد و همراه وى حرکت کرد. گفتم: فرزند پیامبر! آیا فراموش کرده اى که در حال اعتکاف هستى؟
فرمود: آرى می دانم ولى من از پدرم شنیدم که می فرمود: از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) شنیدم که: هر کس حاجت برادر مومنش را برآورد، بسان کسى است که نه هزار سال خداى را عبادت کرده است، عبادتى که روزها در حال روزه باشد و شب ها در حال نماز.۸
هفتم: امام و تلاوت قرآن
قطب الدین راوندى نقل کرده است که امام مجتبى (علیه السلام) فرمود:
«من قرأ القرآن کان له دعوه مستجابه امّا معجّله و امّا مؤجّله؛۹
هرکس قرآن تلاوت کند، یک دعاى مستجاب نزد خدا دارد، حال یا زود و سریع یا پس از فرا رسیدن وقت مناسب آن.
آن بزرگوار با قرآن انس فراوان داشت همیشه هنگام، تلاوت «یا ایّها الّذین آمنوا» می گفت: «لبّیک اللّهمّ لبّیک»، او همیشه و در همه احوال، به یاد خدا بود؛ راستگوترین و سخنورترین مردم بود.۱۰
هشتم: امام و سخنورى
روزى به معاویه گفتند: اى کاش دستور می دادى حسن بن على بن ابیطالب (علیهم السلام) بر منبر برآید، تا ناتوانى وى در خطابه بر مردم آشکار شود، معاویه در پى این پیشنهاد، روزى به امام گفت: بر منبر نشین و ما را موعظه کن.
حضرت بر منبر بالا رفت و خدا را حمد و ثنا گفت، سپس فرمود:
«هان اى مردم! هر کس مرا می شناسد، که می شناسد و هر کس نمی شناسد، من حسن فرزند على بن ابیطالب و فرزند سرور بانوان جهان، فاطمه، دختر پیامبر خدایم.
من فرزند بهترین آفریدگان خدا و فرزند پیام آور اویم. من داراى فضیلت ها و معجزات و دلایل فراوان حقانیت هستم. فرزند امیرمومنانم که حقم را از من گرفتند. من و برادرم حسین دو مهتر جوانان اهل بهشتیم. من فرزند رکن و مقامم، فرزند مکه و منایم، فرزند مشعر و عرفاتم.»
معاویه از بیم تاثیرگذارى خطابه امام، سخن آن بزرگوار را قطع کرد و گفت: ابا محمد! از این موضوع بگذر و درباره خرماى تازه «رطب» سخن بگو.
حضرت فرمود: باد آن را بارور می کند، گرما آن را می پزد و سرما آن را دلپذیر و خوشبو می سازد. سپس ادامه داد:
من امام خلق خدایم و فرزند رسول خدا، معاویه از آشوب مردم ترسید، گفت: اى ابا محمد! همین مقدار کافى است و بدین گونه امام از منبر فرود آمد.۱۱
نهم: امام و انفاق
ابوهشام قناد می گوید: من از بصره براى حسن بن على (علیه السلام) کالا می بردم، هنگام خرید با من چانه می زد و متاع را خریدارى می کرد ولى گاه من هنوز نشسته بودم که تمام آن را در راه خدا می بخشید و می گفت:
پدرم از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است که فرمود: «المغبون لا محمود و لا مأجور؛ فریب خورده نه ستوده است و نه داراى اجر و پاداش.»۱۲
دهم: عصر امام و شرایط امروز
شرایطى که به کناره گیرى امام مجتبى (علیه السلام) و صلح تحمیلى بر آن بزرگوار انجامید، تلخترین حوادث تاریخ اسلام است صلح با معاویه جام زهرى بود که فرزند فرزانه زهرا (علیهاالسلام) براى پاسدارى از دین و حفظ خون مسلمانان نوشید، و محرومیت جامعه اسلامى از حکومت الهى و آزادى بخش و عزت آفرین امام حسن (علیه السلام) را در پىداشت.
این محرومیت به هیچ وجه مولود، ناآگاهى، ضعف روحى، سستى و نعوذ باللّه راحتی طلبى، و عدم مدیریت امام و رهبرى امام مجتبى (علیه السلام) نبود؛ بلکه عوامل این «درد جانکاه تاریخى» را باید در اوضاع فکرى، فرهنگى، اخلاقى و اعتقادى مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامى از یک سو و در تلاش هاى نظامى، اقتصادى و سیاست هاى تبلیغاتى معاویه جستجو کرد.
باید توجه داشت که «رهبرى صالح و شایسته» براى دستیابى به استقلال و آزادى و اجراى قوانین الهى کافى نیست، یارانى بیدار و فداکار و متحد به میزان مورد نیاز، لازم است و ملتى که از نظر روحى و عقیدتى، آخرت را بر دنیا و ارزش ها را بر رفاه، ورزش ها ترجیح دهد.
هجوم فرهنگى در عصر معاویه سبب شد تا برخى از یاران امام و سران قبایل، در آرزوى رفاه و زندگى بهتر، به معاویه پیوستند، برخى مدال گرفتند و برخى مقام و برخى زن و زندگى.
البته «مدرک دانشگاهى» و «جوایز بین المللى» آن روز مرسوم نبود و گرنه بسیارى از روشنفکران عصر امام حسن (علیه السلام) براى تدریس، به دانشگاه هاى معتبر شام! دعوت می شدند و جوایز علمى، هنرى! آن روز را تصاحب می کردند.
فساد فرهنگى، اخلاقى و «دنیازدگى» «خواص» و جهل و غفلت «عامه مردم»، بزرگترین مشکلات فرا روى امام مجتبى (علیه السلام) بود.
امروز از این دو مشکل، اولى با همان شدت وجود دارد و ولى به لطف الهى آگاهى و هوشیارى و دیندارى مردم، سرمایه اى است که هنوز هم دشمنان اسلام از آن بیم می برند و رسانه هاى وابسته در محو و تضعیف آن می کوشند.
امروز اگر «خواص» بتوانند توده هاى مردم را به رنگ خویش در آورند، بار دیگر امویان عصر بر ایران و دیار اسلام سلطه خواهند یافت و اگر مردم از کانال هاى قانونى و با جرات و شهامت، برخى مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامى، تداوم خواهد یافت.
پى نوشت ها
۱. عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۵۰۶.
۲. معالى السبطین، ص ۶.
۳. سفینه البحار، ج ۲، ص ۱۸۴.
۴. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۹.
۵. سفینه البحار، ج ۲، ص ۱۸۴. ۶. همان، ص ۱۸۵.
۷. موسوعه کلمات الامام الحسن (علیه السلام)، ص ۲۳۸.
۸. مسند الامام المجتبى (علیه السلام)، ص ۶۷۲.
۹. موسوعه کلمات الامام الحسن (علیه السلام)، ص ۲۱۴.
۱۰ و ۱۱. مسند الامام المجتبى (علیه السلام)، ص ۱۲۶.
۱۲. موسوعه کلمات الامام الحسن (علیه السلام)، ص ۲۶۲.
منبع: فرهنگ کوثر؛ ۱۳۸۱؛ شماره ۵۵؛ محمود مهدی پور