- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
امام زمان (عج) هر چند دوران غیبت را میگذرانند امّا بیگانه از مسائل جامعه و حوادث نبوده، در متن موضوعاتی قرار دارند که بر امت میگذرد. وجود امدادهای گوناگون از آن حضرت بر فقیهان برگزیده که زمامداران دین و اعتقادات مردم در دوران غیبت ایشانند نشانگر حضور همیشگی آن امام بزرگوار در صحنه رهبری در این زمان است. از سوی دیگر، در طول دوازده قرن گذشته از همان آغاز تا به حال شاهد جلوهها و مشکلگشایی های آن حضرت بر جمعی از مردم عادی با ویژگیهای گوناگون بودهایم که این نیز خود نشانی دیگر ازحقیقت وجود آن حضرت(ع) است . تاریخ نِیز بخشی از این ذرهپروری و عطوفتها را در دل صفحات خود ضبط کرده است[۱] و چه بسیار نمونههای دیگری که به مصداق:
هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند
با مرگ صاحبانش در دل خاک جای گرفته و یادی از آنها باقی نمانده است.
در این جا به موضوع اول یعنی جلوه بر فقیهان و عالمان دین، پرداخته میشود و در این باره نیز تنها به چند نمونه بسنده میکنیم تا از این رهگذر، دیدگان نافذ و همیشه بیدار آن حضرت را در جامعه احساس نماییم و در نهانخانه دل خود، دل به این واقعیت بسپریم که به راستی او چشم خدا در میان خلق است که «السلام علیک یا عین الله فی خلقه».[۲]
۱٫ شیخ صدوق (م. ۳۸۱ق):
نام این یگانه دهر برای آنان که راه به متون اسلامی و شیعی داشته و با تاریخ علوم دین آشنایند بسیار معروف بوده و شخصیت او از اهمیت ویژهای برخوردار است. پدرش علی بن محمد بابویه قمی از دانشمندان دینی عصر خود در قم بود توفیق دیدار سومین نایب خاص امام عصر ( علیه السّلام ) حسین بن روح نوبختی را در سال ۳۰۵ هجری قمری در بغداد بدست آورد. در نامهای که از طریق وی به حضور حضرت تقدیم داشت درخواست نمود که ایشان برای داشتن فرزندی برای او دعا کنند هنوز زمان زیادی نگذشته بود که نامهای به این مضمون به او رسِید که «از این همسر فرزندی نخواهی داشت ما در این باره دعا کردیم و بزودی پروردگار عالم از همسری دیگر که از طایفه دیلمان خواهد بود، فرزندِی فقیه و نیکو و با برکت به تو روزی میکند.»[۳]
پس از این علی بن محمد با بانوی دیلمی ازدواج نموده و از او دارای دو فرزند به نامهای محمد و حسین گردید که محمد به لحاظ نبوغ فوقالعاده و استعداد قوی و هوش سرشار و نیز صداقت و امانتی که در حفظ و نقل حدیث داشت به صدوق شهرت یافت. مردم معاصر او ملاحظه این همه رشد و تعالی را حاصل دعای امام عصر ( علیه السّلام ) دانسته و خود او نیز بارها بر این مطلب مباهات مینمود.
شیخ صدوق در آغاز کتاب «اکمالالدین و تمام النعمه» خود داستان مفصلّی از چگونگی برخورداری از عنایت امام عصر(ع) را نقل میکند که در آن تجلی، حضرت به او میفرماید: «چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمیکنی؟» و آن هنگام که او به حضرت عرضه میدارد من قبلاً چیزهایی در این باب نوشتهام مجدداً حضرت به او میفرمایند: «آنها به این روشی که من دستور میدهم نیستند. اکنون کتابی مستقل در غیبت تألیف کن و غیبتهایی را که پیامبران(ع) داشتهاند در آن درج نما».[۴]
بر این اساس شِیخ صدوق امر مولایمان امام عصر ( علیه السّلام ) را اطاعت نموده و دو جلد کتاب ارزنده «اکمالالدین وتمام النعمه» را در همین مبحث نگاشت که از جمله مصادر و مآخذ قدیمی و ارزنده و مستندِ کسانی است که در آن زمینه تحقیق کرده و میکنند. در اینجا شاهدیم که هر چند غیبت در انبیای سلف بیسابقه نبود، امّا در شرایط آغازین دوران غیبت کبری و پیدایش مدعِیان دروغِین نیابت خاصه و سرگردانِی شیعه در مواجهه با این مسأله ضرورت ایجاب مینمود تا مجموعه مدون و مستندی در این باب نگاشته شود. امام عصر (علیه السّلام ) این مهم را شخصاً دنبال نموده و به این بزرگوار دستور تدوین آن را میدهند، تا در زمانهای طولانی بتواند به عنوان سند و مدرکِی ارزنده در این مبحث مورد مراجعه و دقت و بهرهبرداری قرار گیرد.
۲٫ شیخ مفید (م. ۴۱۳ق):
وی سرآمد شاگردان شیخ صدوق است و بسا که انفاس قدسی استادی که خود به دعای امام عصر ( علیه السّلام ) پای بر جهان هستی گذارده بود و مورد عنایت حضرتش قرار داشت در دل و روح این شاگرد زبده نیز تأثیرات به سزایی گذاشت تا آنجا که امام عصر ( علیه السّلام ) در توقیعی که به افتخار مفید صادر فرمودند او را با واژههایِی چون «ای دوست مخلص در دین»، «ای یاری کننده حقّ»، «ای دعوت کننده مردم به سوی حق با کلمه صدق»، «ای دوست با اخلاص و ای ملهم به حق» ستودند.[۵]
شیخ مفید این افتخار را یافته که در سه نوبت نامههایی به خط خود آن حضرت از ناحیه مقدسه دریافت داشته و مخاطب ابلاغات مستقیم آن حضرت قرار گیرد. در فرازی از ِیکِی از نامه ها سخن از یاری رسانی حضرتش و عواقب شوم وارهانیدن مردم از آن حضرت به میان آمده، آنجا که میفرماید:
«انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم البلاء و اصطلمتکم الاعواء.»[۶]
ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر خود نمیبریم که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را در هم میشکستند.
به راستی آیا میتوان پشتوانهای از این قویتر سراغ داد که امام(ع) این چنین قاطعانه اجرای وظایف ناشی از امامت خود را در یاری مردم وعده دهند. حال اگر ما در خود چنین توجّه و عنایتِی را ندیده و دست بزرگ مردی را بر سرمان احساس نمیکنیم باید به بازنگری خویش بپردازیم چرا که:
«طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند.»
آنجا که ما خویش را درمعرض عنایات و الطاف حضرتش قرار نمیدهیم دیگر چگونه توقع سروری از ساحتش را داشته باشیم.
۳٫ سید بن طاووس (م. ۶۶۴ق):
از بزرگان علمای شیعه و از معاریفی است که مشهور است مکرراً از فیوضات وجودی حضرت در خواب و بیداری بهرهمند شده است وی آنچنان شیفته حضرت بوده که بیان آن دشوار است. خود او فرزندش محمد را مورد خطاب و سفارش قرار داده و در این باب ضمن اشاره به اینکه من تورا بنده مولایمان مهدی ( علیه السّلام ) و متعلق به او قرار دادم میگوید: مکرر حوادثی برای تو پیش آمده که به حضرتش پناهنده شده و به ذیل عنایتش متوسل شدم. و حضرتش را مکرر در خواب دیده و بر ما احترام فرموده و متولی قضای حوائج تو شده است که وصف آن را نمیتوانم بنمایم. پس در موالات ، دوستی و وفاِی به حق آن حضرت و تعلق خاطر و توجّه قلبی به حضرتش طوری بوده باش که خدا و رسول و آن حضرت و پدران بزرگوارش خواستهاند.
آنگاه ضمن سفارش بر دادن صدقه برای سلامتِی آن حضرت(ع) و مقدم داشتن دعا برایشان نسبت به دعای بر خود و عرض حوائج به طور جاری در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به ساحت قدس آن عزیز به وی توصیه میکند که چونان برادران خطاکار یوسف(ع)، و به بیان قرآن آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و بگو: «یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ. تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ. یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ».[۷]
و سرانجام بگو که: «ای سید ما تو سزاوارتری از یوسف به اینکه ما را مشمول رحمت و حلم و کرم خود قرار دهی که او برادرانش را مشمول عطوفت و مهربانی و احسان خود قرار داد».[۸]
این مختصر تنها بدان جهت آورده شد که گوشهای از سرشاری وجود این عالم بزرگوار از محبت به حضرت را ارائه داده باشیم و آن وقت یادآور شویم که آنچنان آشنایی و شیفتگی با حضرت مهدی ( علیه السّلام ) داشت که حتی ایشان را از آهنگ کلامشان میشناخت و خود داستان سحرگاهی را نقل میکند که در سرداب مقدس دورادور مناجات حضرتش را در آن مکان شاهد بوده و نوای ملکوتی حضرتش را میشنید که زبان به دعای بر شیعیان گشوده و به پیشگاه خداوندی عرضه داشتند که:
«اللهم ان خلقوا خلقت من شعاع انوارنا و بقیه طینتا و قد فعلوا ذنوبا کثیراً اتکالا علی حبنا و ولایتنا… أدخلهم الجنه و زحزحهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک».[۹]
خدایا! شیعیان ما از پرتو نور وجود ما و زیادی سرشت ما سرشته شدهاند چه بسا که آنان به اتکاِی دوستی و ولایت ما مرتکب گناهان زیادی بشوند،خدایا آنان را به بهشت خود داخل نموده و از آتش بر کنار و محفوظ دار و ایشان را در کنار دشمنان ما در دوزخ غضب خود قرار مده.
امّا جلوههای عمومی حضرت بسیار زیاد و خارج از حجم اِین مختصر میباشد. همینقدر کافی است بدانیم که کرامت امام(ع) به حدّی است که یأس را حتی از دل گناه کارترین انسانهاِی، مأیوس و ناامید دور میکند. داستان ها و دستگیریهای آن حضرت از کاروانیان عقب مانده از قافله، گرهگشاِیِی از کار نیازمندان، شفا بخشِی بیماران، راهنمایِی هدایت جویان، و دهها مورد از این قبِیل همه و همه نشاندهنده حضور آن حضرت(ع) در جامعه و حساسیت ایشان نسبت به مسائل شیعه و حل مشکلات آنان است.
به این امید که ما نیز در گذران زندگی حتی یک بار هم که شده، دست عنایت آن حضرت را بر سر خویش احساس نمائیم. انشاءالله
پی نوشت:
[۱] . مجموعههای ارزنده چون جنه المأوی و نجم الثاقب ، میرزا حسین نوری و تبصره الولی فی من رای القائم المهدی ،سید هاشم بحرانی و العبقری الحسان فی الاحوالات مولانا صاحب الزمان ، شیخ علی اکبر نهاوندی.
[۲] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت مخصوص امام عصر (عج) در روزهای جمعه.
[۳] . طوسی، الغیبه، ص ۱۸۸- ۱۹۰٫
[۴] . صدوق، اکمالالدین، ج ۱، ص ۳٫
[۵] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۵۰ – ۱۹۸ (باب ما خرج من توقیعاته) .
[۶] . محمد باقر مجلسی، همان، ج ۵۳، ص ۱۷۵(نقل از شیخ مفید).
[۷] . یوسف، آیات ۸۸ و ۹۱ و ۹۸٫
[۸] . سید بن طاووس، برنامه سعادت، ص ۱۴۷٫
[۹] .میرزا حسین نوری، جنه المأوی، حکایت ۵۵، و نجم الثاقب حکایت ۱۹٫