- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود و زاهدترین آنها و برترین آنها بود، و چنان بود که وقتی حج به جای می آورد، پیاده به حج می رفت و گاهی نیز پای برهنه راه می رفت .آن حضرت چونان بود که وقتی یاد مرگ می کرد می گریست، و چون یاد قبر می کرد می گریست، و چون از قیامت و بعث و نشور یاد می کرد می گریست، و چون متذکر عبور و گذشت از صراط-در قیامت-می شد می گریست.
و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی در محشر می افتاد، فریادی می زد و روی زمین می افتاد…و چون به نماز می ایستاد بندهای بدنش می لرزید، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده می شد مضطرب و نگران می شد و از خدای تعالی رسیدن به بهشت و دوری از جهنم را درخواست می کرد…و هر گاه در وقت خواندن قرآن به جمله «یا ایها الذین آمنوا»می رسید می گفت: «لبیک اللهم لبیک… » و پیوسته در هر حالی که کسی آن حضرت را می دید به ذکر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر، و در نطق و بیان از همه کس فصیحتر بود.[۱]
مرحوم ابن شهرآشوب در کتاب مناقب از کتاب محمد بن اسحاق روایت کرده که گوید:«ما بلغ احد من الشرف بعد رسول الله صلی الله علیه و آله ما بلغ الحسن؛ (احدی پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شرافت مقام به حسن بن علی علی علیه السلام نرسید). سپس می گوید: رسم چنان بود که برای آن حضرت بر در خانه اش فرش می گستراندند، و چون امام علیه السلام می آمد و روی آن فرش می نشست، راه بسته می شد و بند می آمد، زیرا کسی از آنجا نمی گذشت جز آنکه به خاطر جلالت مقام آن حضرت می ایستاد و جلو نمی رفت، و هنگامی که امام علیه السلام از ماجرا مطلع می شد برمی خاست و داخل خانه می شد و مردم هم می رفتند و راه باز می شد…و دنبال این حدیث، راوی گوید:«و لقد رایته فی طریق مکه ماشیا فما من خلق الله احد رآه الا نزل و مشی حتی رایت سعد بن ابی وقاص یمشی؛ (۳) من آن حضرت را در راه مکه پیاده مشاهده کردم و هیچ یک از خلق خدا نبود که او را مشاهده کند جز آنکه پیاده می شد و پیاده می رفت تا آنجا که سعد بن ابی وقاص را دیدم به احترام آن حضرت پیاده می رفت.»[۲]
از روضه الواعظین فتال نیشابوری روایت کرده که گوید:«ان الحسن بن علی کان اذا توضا ارتعدت مفاصله و اصفر لونه، فقیل له فی ذلک فقال: حق علی کل من وقف بین یدی رب العرش ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله، و کان علیه السلام اذا بلغ باب المسجد رفع راسه و یقول: الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتاک المسی ء فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم… ؛ یعنی حسن بن علی علیه السلام چنان بود که چون وضو می گرفت بندهای استخوانش به هم می خورد و رنگش زرد می گشت، و چون سببش را پرسیدند فرمود: هر کس که در پیشگاه پروردگار بزرگ می ایستد باید این گونه باشد که بندهایش به هم بخورد و رنگش زرد شود.و چون بر در مسجد می رسید، سرش را بلند کرده و می گفت:
خدایا میهمانت بر در خانه توست، ای نیکوکار! بدکار به درب خانه ات آمده، پس از زشتیهایی که نزد من است به خوبی هایی که نزد تو است درگذر، ای بزرگوار!)
از کتاب فائق زمخشری روایت کرده که گوید: رسم امام حسن علیه السلام چنان بود که چون از نماز صبح فارغ می شد با کسی سخن نمی گفت تا آفتاب طلوع کند…
و آن حضرت بیست و پنج بار پیاده حج به جای آورد…و اموال خود را دو بار با خدا تقسیم کرد…(یعنی نصف آن را در راه خدا به فقرا داد.[۳]
تواضع و فروتنی آن حضرت
ابن شهرآشوب در مناقب و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و دیگران به سند خود روایت کرده اند که امام حسن بن علی علیه السلام بر جمعی ازفقرا عبور کرد که روی زمین نشسته و تکه های نانی در پیش روی خود گذارده و می خوردند، و چون آن حضرت را دیدند تعارف کرده گفتند: «هلم یابن بنت رسول الله الی الغداء ! ای پسر دختر رسول خدا بفرما!به صبحانه». امام علیه السلام پیاده شد و این آیه را خواند:«ان الله لا یحب المستکبرین؛ براستی که خدا مستکبران را دوست نمی دارد».
و سپس شروع کرد به خوردن غذای آنان و چون سیر شدند امام علیه السلام آنها را به مهمانی خود دعوت کرد و از آنها پذیرایی و اطعام کرده و جامه نیز بر تن آنها پوشانید، و چون فراغت یافت فرمود: «الفضل لهم لانهم لم یجدوا غیر ما اطعمونی، و نحن نجد اکثر منه[۴]؛ با همه اینها فضیلت و برتری از آنهاست، زیرا آنها بغیر از آنچه ما را بدان پذیرایی و اطعام کردند چیز دیگری نداشتند، ولی ما بیش از آنچه دادیم باز هم داریم!»
ملا محمد باقر مجلسی(ره)در بحار الانوار از برخی کتابهای مناقب معتبره به سندش از مردی به نام نجیح روایت کرده که گوید: «حسن بن علی علیه السلام را دیدم که غذا می خورد و سگی نیز در پیش روی او بود که آن حضرت هر لقمه ای که می خورد لقمه دیگری همانند آن را به آن سگ می داد. من که آن منظره را دیدم به آن حضرت عرض کردم: اجازه می دهی من این سگ را با سنگ بزنم و از سر سفره شما دور کنم؟در جواب من فرمود:«دعه انی لاستحیی من الله عز و جل ان یکون ذو روح ینظر فی وجهی و انا آکل ثم لا اطعمه ؛او را بحال خود واگذار که من از خدای عز و جل شرم دارم که حیوان روح داری در روی من نگاه کند و من چیزی بخورم و به او نخورانم»[۵]
سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء روایت کرده که هنگامی امام حسن علیه السلام در مکانی نشسته بود و چون خواست از آنجا برود فقیری وارد شد، امام علیه السلام به آن مرد فقیر خوش آمد گفته و با او ملاطفت کرد و سپس به او فرمود:«انک جلست علی حین قیام منا افتاذن بالانصراف؟؛ای مرد تو وقتی نشستی که ما برای رفتن برخاستیم، آیا اجازه رفتن به من می دهی؟»مرد فقیر عرض کرد:«نعم یابن رسول الله ؛آری ای پسر رسول خدا»[۶]
انس با قرآن و خوف و خشیت آن حضرت
از کتاب سیر اعلام النبلاء ذهبی- یکی از دانشمندان اهل سنت-از ام موسی روایت شده که گفته: رسم امام حسن بن علی علیه السلام آن بود که چون به بستر خواب می رفت، سوره کهف را می خواند و می خوابید.[۷] زمخشری در کتاب ربیع الابرار روایت کرده که حسن بن علی چنان بود که چون از وضوی نماز فارغ می شد رنگش تغییر می کرد و می فرمود: «حق علی من اراد ان یدخل علی ذی العرش ان یتغیر لونه[۸] .
شیخ صدوق(ره) در کتاب امالی به سندش از امام رضا علیه السلام روایت کرده که فرمود: چون هنگام وفات امام حسن(ع)رسید، گریست! به آن حضرت عرض شد: چگونه می گریی با اینکه مقام شما نسبت به رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم آنگونه است؟و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره شما آن سخنان را فرمود؟[۹] و بیست مرتبه پیاده حج به جای آورده ای؟و سه بار مال خود را با خدا تقسیم کرده ای؟امام(ع)در پاسخ فرمود:«انما ابکی لخصلتین: لهول المطلع و فراق الاحبه[۱۰] ؛ یعنی من به دو جهت می گریم یکی برای دهشت از روز قیامت و دیگری برای فراق دوستان». در روایت دیگری از طریق اهل سنت آمده که چون برادرش حسین علیه السلام سبب گریه آن حضرت را پرسید در پاسخ فرمود: «یا اخی ما جزعی الا انی ادخل فی امر لم ادخل فی مثله و اری خلقا من خلق الله لم ار مثلهم قط[۱۱]؛ برادر جان بی تابی من نیست جز برای آنکه در چیزی درآیم که همانندش را ندیده و داخل نشده ام، و خلقی از خلقهای خدا را می بینم که همانندشان را ندیده ام».
زهد امام حسن علیه السلام
در اثبات زهد امام حسن علیه السلام همین مقدار کافی است که به خاطر حفظ خون مسلمانان از زمامداری و حکومت-که حق مسلم او بود، چشم پوشی نموده و آن را واگذار کرد.
از شیخ صدوق(ره)نقل شده که درباره زهد امام حسن علیه السلام کتاب جداگانه ای نوشته و آن را زهد الحسن نامیده است…
نویسندگان و ارباب تراجم اجماع دارند که حسن بن علی علیه السلام پس از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و پدرش علی علیه السلام از همه مردم زاهدتر بوده است.[۱۲]
[۱] . بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۱٫
[۲] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۷٫
[۳] . بحار، ج ۴۳، ص ۳۴۹٫
[۴] . بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲ و ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۱۴٫
[۵] . بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲، مقتل الحسین موفق ابن احمد، ص ۱۰۲٫
[۶] . تاریخ الخلفاء سیوطی، ص ۷۳٫
[۷] . ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۱۴٫
[۸] . ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۱۲٫
[۹] . ظاهرا منظور امثال حدیث «ان الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه »و نظیر آن است.
[۱۰] . بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۲، امالی مجلسی، ص ۳۹، کشف الغمه، ص ۱۶۷٫
[۱۱] . ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۷۴٫
[۱۲] . حیاه الامام الحسن(ع)، ج ۱، صص ۳۳۰-۳۲۹٫