- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
احمد بن محمد اردبیلی نجفی (مقدس اردبیلی) تندیس پارسایى
تولد و تحصیل
در قرن دهم هجرى قمرى در شهر اردبیل کودکى سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت. او بعد از رشد و شکوفایى و طى مراحل علمى و کسب کمالات معنوى و عرفانى به مرتبه اى از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید که پس از چهار قرن هنوزالگوى عالمان و پرهیزکاران است.
نامش احمد و فرزند محمد و از خانواده اى دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) بود. پس از رشد و گذراندن تحصیلاتى چند به قصد تکمیل تحصیلات و کسب کمالات معنوى به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جوار مرقد مظهر مولاى متقیان امام على(علیه السلام) به کسب علم و فضیلت پرداخت.
وى علوم نقلى و فقه را از محضر سید على صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت. سید على صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهیدثانى بود که استاد به وى علاقه فراوان داشت [۱].
وى همواره در جستجوى دانش بود و در طول عمر پربرکت خود از هیچ کوششى براى آموختن غفلت نمى کرد. هر جا که از وجود دانشمند و عالمى نشانى مى یافت به خدمتش مى شتافت و از علم و معرفت وى بهره مى گرفت. به همین دلیل زمانى نیز براى استفاده از محضر فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامى جمال الدین دوانى) به شیراز مهاجرت کرد و مدتى نزد وى به تحصیل علوم عقلى مشغول گردید. او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه اى رسید که به «مقدس» شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگرى علمى به اندازه اى تبحر داشت که به «محقق» معروف شد.
در گفتار بزرگان
وى از آن جمله عالمانى است که مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است. سید مصطفى تفرشى از معاصران محقق اردبیلى مى نویسد : «امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتى بتواند آن را وصف کند. او متکلمى فقیه و عظیم الشأن و جلیل القدر و بلند منزلت و با ورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود.» [۲]
شیخ حر عاملى که خود از چهره ها و بزرگان دین و دانش است مى نویسد : «احمد بن محمد اردبیلى عالمى فاضل، محققى عابد، مورد اطمینان و پارسا، عظیم الشأن و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایى بود» [۳]
علامه بزرگوار مجلسى مى نویسد : «محقق اردبیلى در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایى رسید و در میان عالمان متقدم و متأخر شخصیت بزرگى چون او را سراغ ندارم… کتب او داراى بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است.» [۴]
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمى مى نویسد : «شیخ اجل، عالم ربانى، فقیه محقق صمدانى معروف به محقق اردبیلى در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و کرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه اى رسید که توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبه اى رسید که به او مثل زده شود و به راستى اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلى کرده که بر هیچ دیده پوشیده نیست.» [۵]
مقدس اردبیلى و دربار صفوى
شاهان صفوى بنابه دلایل مختلف دینى و سیاسى و مصالح حکومتى ضمن احترام و تقدیس علماى دین از آنها در امور مختلف نظر خواهى مى کردند. اگر چه این احترامها و تقدیسها بیشتر براى حفظ موقعیت خویش و به منظور برخوردارى از حمایت و پشتیبانى جامعه شیعى بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند، از آن سو علما نیز از این موقعیت براى گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند و به واقع ارتباط آنان با پادشاهان صفوى نقشى انکار ناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت به طورى که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع نشر و تبلیغ اندیشه هاى شیعى رواج فراوان یافت. و دانشمندان و بزرگانى چون محقق ثانى، شیخ بهایى و علامه بزرگوار مجلسى با جهت دادن سیاستهاى دربار صفوى به سمت ترویج و تبلیغ تشیع خدمات بى نظیرى را براى اسلام و تشیع به انجام رساندند به طورى که این دوران یکى از دورانهاى اوج گیرى اندیشه هاى شیعى است.
مقدس اردبیلى نیز از جمله عالمانى است که در پرتو رابطه با دربار صفوى در گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهاى فراوانى را به ثمر نشاند. هر چند که او به در خواست شاه عباس صفوى براى ترک نجف و مهاجرت به ایران پاسخ منفى داد، براى مصالح تشیع و شیعیان همواره به دربار صفوى تذکراتى مى داد. تاریخ برخى از آن وقایع را نقل کرده است[۶]. از جمله نوشته اند : زمانى یکى از کارگزاران دربار صفوى مورد غضب شاه عباس قرار گرفت و به مقدس اردبیلى پناه برد و او نامه اى به وى داد تا شاه از تقصیر او بگذرد. نامه مقدس اردبیلى به شاه عباس چنین بود :
«بانى ملک عاریت، عباس! بدان که اگر چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم مى نماید چنانچه از تقصیر او بگذرى شاید که حق – سبحانه و تعالى – از پاره اى از تقصیرات تو بگذرد. بنده شاه ولایت : احمد اردبیلى»
این از شگفت نامه هایى است که در آن هیچ توصیف و تعریفى از شاه نشده و مقدس اردبیلى در آن خود را از پیروان و غلامان امام على(علیه السلام)معرفى کرده است و نه از چاکران و غلامان شاه.
شاه عباس بدون تأخیر فرمان مقدس اردبیلى را اجرا کرد و پاسخى بدین گونه نوشت.
«به عرض مى رساند عباس خدماتى که فرموده بودید به جان منت داشته، به تقدیم رسانید که این محب را از دعاى خیر فراموش نکنید.کتبه کلب آستانه على : عباس.» [۷]
احیاگر حوزه نجف
سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا، از مقدس اردبیلى فقیه و عالمى کم نظیر ساخته بود و طولى نکشید که ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد. هنگامى که مقدس اردبیلى پا به عرصه فعالیتهاى علمى و تبلیغى گذاشت نجف بسیار خاموش و بى تحرک بود و دانش پژوهان اندکى در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شکوه دوران شیخ طوسى بى بهره بود. در این زمان احیاگرى سراسر پاکى و فضیلت قیام کرد و با زهد خود به مقابله با کمبودها و با تقوا و صبر خود به رفع کاستى ها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب کرد. آیت الله سید حسن صدر در این باره مى نویسد : «در زمان مقدس اردبیلى دوباره کوچ علمى به نجف آغاز شد، حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روى آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمى در آمد.» [۸]
بر مسند تدریس
محقق اردبیلى در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزنده اى براى عالم تشیع انجام داد. وى پس از کسب علوم عالى بر کرسى تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمى را به شاگردان خویش تعلیم داد. او همان گونه که نفس خویش را تهذیب کرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات کتابهاى درسى حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبى که فایده اى بر آن مترتب نبود پرهیز مى کرد. او با نفس قدسى خود کسانى را براى جامعه بزرگ تشیع تربیت کرد که هر یک چهره اى برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشأ آثار ارزنده اى براى عالم اسلام گردیدند. شاگردان بر جسته وى را چنین بر شمرده اند :
۱ – شیخ حسن (متوفى ۱۰۱۱ ق.) فرزند شهید ثانى (مؤلف کتابهاى معالم الاصول والمنتقى)
۲ – سید محمد (متوفى ۱۰۰۹) نوه دخترى شهید ثانى، معروف به صاحب مدارک
۳ – میر فیض الله تفرشى
۴ – عنایت الله کوهپایه اى، ترتیب دهنده برخى از کتابهاى رجالى
۵ – ملاعبدالله شوشترى (متوفى ۱۰۲۱)
تألیفات
فقیه بزرگوار محقق اردبیلى علاوه بر تدریس، کتابهاى پرارجى نیز در موضوعات کلام، فقه، اصول، سیره اهل بیت (علیهم السلام) و عقاید تألیف کرد که از برخى آنها اثرى در دست نیست. فهرست قسمتى از این آثار عبارت اند از:
۱ – استیناس المعنویه (در علم کلام)
۲ – بحرالمناقب
۳ – حاشیه بر شرح تجرید
۴ – حدیقه الشیعه
۵ – رساله خراجیه
۶ – زبده البیان فى آیات الاحکام
۷ – مقاله فى الامر بالشى (در علم اصول)
۸ – مناسک حج (فارسى)
۹ – مجمع الفایده والبرهان فى شرح ارشاد الاذهان. این کتاب یکى از مشهورترین و عمیق ترین دایره المعارفهاى فقه استدلالى و یکى از مصادر و منابع گران سنگ فقه جعفرى است. که همواره مورد توجه مجتهدان بوده است. محقق این کتاب را به مثابه شرحى بر کتاب ارشاد علامه حلى نوشته ولى خود کتابى بسیار مفصل و عمیق است که با دقت و کنکاشى عظیم به تحلیل و بررسى مباحث فقهى پرداخته است.
سیره مقدس
مقدس اردبیلى بسیار متواضع بود و در مقابل شاگردانش خود را فوق العاده کوچک مى شمرد و آنان را مورد تکریم و احترام فراوان قرار مى داد. گویند در هنگامى که شیخ حسن از تحصیل فراغت یافت و قصد داشت به لبنان باز گردد از استاد خویش تقاضاى نصیحت و موعظه کرد و مقدس اردبیلى احادیثى را گرد آورى کرده، در ورقه اى نوشت و به ایشان داد و در پایان آن نوشته این جملات را اضافه کرد:
«کتبه العبد احمد لمولاه امتثالا لامره و رجاء لتذکّره» [۹]
این مطالب را بنده خدا احمد براى مولاى خود نوشته است تا فرمان ایشان را به جاى آورد و به امید اینکه موجب پند آموزى وى باشد.
اخلاص در کار تعلیم و تدریس نیز از خصلتهاى بارز مقدس اردبیلى بوده است. ملاعبدالله شوشترى از شاگردان مقدس اردبیلى در مجلسى مسأله اى را از استاد خویش پرسید. مقدس سؤال او را پاسخ گفت، اما شاگرد به این پاسخ قانع نشد و بحث ادامه یافت، ناگهان مقدس سکوت کرد و پس از لحظه اى فرمود: این بحث بماند براى بعد، باید به کتاب مراجعه کنم! سپس از مجلس برخاست و به شاگرد فرمود تا همراه او به جایى دیگر بروند. پس از خروج از آن مجلس محقق اردبیلى پاسخى بسیار دقیق و عمیق بیان کرد به طورى که شاگرد قانع شد و شبهه اى برایش باقى نماند.
شاگرد پرسید: آقا، چرا پاسخى به این نیکویى مى دانستید و در همان مجلس بیان نفرمودید؟ محقق فرمود: آنجا چون در مجلس و در حضور جمعى از مردم بودیم احتمال داشت که قصدمان جدل و فخرفروشى و اظهار فضل بر یکدیگر باشد ولى اینجا این شبهه نیست زیرا تنها خداى متعال ناظر بحث و گفتگوى ماست. [۱۰]
کمک به محرومان نیز از خصوصیات پسندیده مقدس اردبیلى بوده است. نقل است در یکى از سالها که قحطى و گرانى به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگى بیداد مى کرد محقق اردبیلى اندک آذوقه اى داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را مى کرد. اما او راضى نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالى که افراد زیادى در جامعه محتاج و گرفتارند. از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد. همسرش از این عمل او برآشفت و گفت:
در چنین سال قحطى آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردى، اکنون باید فرزندان من دست گدایى به سوى دیگران دراز کنند؟
محقق پاسخى نداد واز منزل خارج شده، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت. او تصمیم گرفته بود چند روزى را در مسجد اعتکاف کرده، به عبادت و راز و نیاز بپردازد. در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربى مقدارى گندم و آرد بر چهارپایى بار کرده، به خانه محقق اردبیلى برد و به همسرش تحویل داد و گفت:
صاحبخانه در مسجد اعتکاف کرده و این گندم و آرد را براى شما فرستاده است. چند روزى گذشت تا اینکه مقدس اردبیلى به خانه بازگشت. همسرش به او گفت:
آرد و گندمى که فرستاده بودید خیلى مرغوب بود.
محقق، بى خبر از همه جا، وقتى این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتى از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازى ستایش کرد. [۱۱]
در وادى کرامات
از زندگى این فقیه عابد و عارف کامل کراماتى نقل شده است. در ذیل به دو نمونه آن اشاره مى کنیم:
فردى از اهل تفرش به نام میر علام (میرفیض الله) که یکى از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلى و فردى دانشمند و پارسا بود، مى گوید:
من در مدرسه اى که حجره هاى آن در صحن مطهر امیرالمؤمنین على(علیه السلام) قرار داشت، سکونت کرده، به فرا گرفتن علم اشتغال داشتم. در یکى از شبهاى تاریک پس از آنکه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه مى کردم که ناگهان دیدم مردى با سرعت به طرف قبّه مبارک مى رود. با خود گفتم شاید این مرد دزدى است که مى خواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهاى حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار به طورى که او متوجه نشود. تعقیبش کردم دیدم به طرف در حرم مبارک رفت و اندکى توقف کرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد. دیدم آن مرد به کنار مرقد مطهر مشرف شده، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. من صدایش را شناختم و متوجه شدم با امام(علیه السلام)درباره یکى از مسائل علمى گفتگو مى کند. سپس از حرم خارج و به جانب مسجد کوفه رهسپار شد. من هم پشت سر او به طورى که متوجه من نبود حرکت کردم (تا از اسرار او سر در بیاورم.) وقتى به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگى درباره همان مسأله علمى گفتگو مى کند. پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد. من هم در تعقیب او حرکت کردم. وقتى به دروازه شهر رسید، هوا روشن شده بود. پیش از آنکه از دروازه خارج شود با صداى بلند او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: اى مولاى ما، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمى صحبت مى کردید چه کسانى بودند؟ مقدس وقتى این در خواست را شنید، پس از آنکه تعهدات لازم را گرفت که تا موقع حیاتش به کسى اطلاع ندهم، فرمود: اى فرزند من! بسیارى از اوقات مسائل مختلفى براى من گنگ و مبهم مى ماند، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرالمؤمنان(علیه السلام) مى روم و مسأله را براى حضرت مطرح و جوابش را دریافت مى کنم. امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان(علیه السلام)حواله کرد و فرمود: فرزندم مهدى(عج) در مسجد کوفه است، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن. آن مردى که در مسجد کوفه دیدى حضرت مهدى(علیه السلام) بود. [۱۲]
وى شبى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را در خواب دید که حضرت موسى(علیه السلام) در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد. پس حضرت موسى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال کرد: این مرد کیست؟ پیامبر فرمود: از خودش سؤال کن. حضرت موسى(علیه السلام)از مقدس پرسید تو کیستى؟ مقدس جواب داد. من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه، فلان خانه منزل من است. حضرت موسى(علیه السلام)تعجب کرد و گفت: من از اسم تو سؤال کردم این همه تفصیل براى چه بود؟ مقدس در جواب گفت خداوند عالم وقتى از تو سؤال کرد که این چیست که در دست تو است تو چرا آن قدر در پاسخ تفصیل دادى([۱۳])! حضرت موسى(علیه السلام) به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) گفت: راست گفتى که علماى امّت من همانند انبیاى بنى اسرائیل مى باشند. [۱۴]
رحلت
سرانجام ماه رجب سال ۹۹۳ ق. فرا رسید. در این سال آفتاب فقاهت که از شهر اردبیل درخشیدن آغاز کرده و در سراسر جهان تشیع پرتوافشانى نموده بود پس از عمرى تلاش و کوشش خستگى ناپذیر در راه دین و شریعت جاودانى اسلام در نجف اشرف غروب کرد هر چند این غروب جسم او بود و روح مقدسش با آثار ارزشمندش همچنان پرتوافشان اسلام و تشیع است. پیکر مطهر مقدس اردبیلى را شیعیان و دوستانش در حرم مطهر مولاى متقیان حضرت على(علیه السلام) به خاک سپردند تا همان گونه که در دنیا عاشق اهل بیت (علیهم السلام) بود در آخرت نیز همنشین آنها باشد.
پی نوشت:
[۱]- اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملى، ج۷، ص۱۵۴.
[۲]- نقدالرجال، سید مصطفى تفرشى، ص۲۹.
[۳]- امل الآمل، قسم دوم، ص۲۳.
[۴]- بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج۱، ص۴۲.
[۵]- فوائدالرضویه، شیخ عباس قمى، ص۲۳.
[۶]- همان، ص۲۵.
[۷]- همان.
[۸]- موسوعه العتبات المقدسه، جعفرالخلیلى، ج۷، ص۵۷.
[۹]-الدرالمنثور، شیخ على بسط الشهیدالثانى، ج۲، ص۲۰۲.
[۱۰]- انوارالنعمانیه، سید نعمت الله جزایرى، ج۳، ص۴۰.
[۱۱]- همان، ج۲، ص۳۰۲.
[۱۲]- همان، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۷۴.
* – اشاره به آیه «قال هى عصاى اتوکّأ علیهاو…» در این آیه خداوند از حضرت موسى(علیه السلام) پرسید این چیست در دست تو و او در پاسخ گفت این عصاى من است بر آن تکیه مى کنم و بوسیله آن برگ را براى گوسفندان جدا مى کنم و فایده هاى دیگرى هم برایم دارد.
[۱۴]- قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى، ص۳۴۵.
نویسنده: سید سجاد موسوى